شما جای مأمون باشید چه می‌کنید؟ گفتند: حالا چه کنیم؟ اگر امام رضا (علیه السّلام) را برگردانیم می‌گویند تو می‌خواهی ولیعهد انتخاب کنی همین‌طور ندیده و نشناخته یک نفر را آورده‌ای وسط راه او را برمی‌گردانی؟! خیلی بد است. رئیس جمهور معاون اوّل رئیس جمهور را منصوب کند سه روز بعد او را عزل کند، می‌گویند فکر می‌کردی. مأمون خیلی تحت فشار قرار می‌گرفت. گفتند: حالا چه کنیم؟

ایّام ماه رمضان و عید فطر شد، از امام رضا (علیه السّلام) تعریف کرده بود، امام رضا طبیعتاً می‌رفت نماز می‌خواند. آن‌ها سلطنتی می‌رفتند، حضرت با لباس سفید و پای برهنه و سر برهنه می‌رفت. گزمه‌ها و پلیس‌ها هم لباس‌های خود را درآوردند دنبال حضرت راه افتادند. کاسب‌ها مغازه‌ها را رها کردند. چون فطرت انسان‌ها افراد ملکوتی را ببیند می‌پسندد. به مأمون گفتند: اگر این‌جا رفت و گفت مأمون باطل است چه می‌کنی؟ گفت: عیبی ندارد مهم نیست، او را برگردانید بگویید حال او خوب نبود.

 

نمی‌توانست امام را عزل کند، با تبلیغاتی که کرده بود نمی‌توانست امام را عزل کند. گفت عیبی ندارد ما جلسات بیت الحکمه داریم، دانشمندان را می‌آوریم او را شکست می‌دهند، او را گرفتار سؤالات می‌کنند در جواب درمی‌ماند کار تمام می‌شود. امام رضا (علیه السّلام) چه مشکلی داشت؟ دو مشکل داشت، مشکل تبلیغ حقیقت و شبهاتی که مأمون مدام مطرح می‌کرد. در زمان امام رضا (علیه السّلام) هم اسلام در خطر بود هم امامت در خطر بود. او مدام جلسات مناظره می‌گذاشت امام را دچار مشکل کند، امام در این جلسات مناظره پیروز می‌شد مدام شهرت او بیشتر می‌شد.

 

امام رضا (علیه السّلام) هم حقّ حیات گردن شیعیان و هم گردن مسلمین دارد. عرض کردم روایتی که در بخاری وجود دارد می‌گوید خدا پایین می‌آید، امام رضا (علیه السّلام) به این پاسخ داده است. خیلی از شبهات مسلمان‌ها، غیر شیعه، صابئین، یهودی‌ها، مسیحی‌ها را یکی یکی جواب داده است.

 کمر واقفیان شکسته شد، آن‌هایی که می‌گفتند او امام نیست. چون یکی از راه‌های شناخت امام علم امام است، اگر این امام نیست یکی را پیدا کنید حریف او باشد. یک نفر رسماً گفته من امام هستم، هیچ‌کس هم حریف او نیست. امام رضا (علیه السّلام) هم اسلام را نجات داد هم تشیّع را نجات داد.