در این متن می خوانید:
    1. بیانات استاد کاشانی
  1. بیانات استاد ذاکری 
  2.  
      1. فصل‌بندی مطالب در مورد شهید اوّل
      2. جبل عامل خاستگاه فقهی شیعه
      3. نمایش دادن مسیر سفرهای علمی شهید اوّل
      4. چهار گزاره از تاریخ فقه و فقها
      5. دوره‌ی اوّل
      6. دوره‌ی دوم
      7. دوره‌ی سوم
      8. شیخ طوسی مرز بین قدما و متأخّرین
      9. اصول متلّقات
      10. خواستید می‌توانید عنوان اصول متلقات را پیگیری بکنید. به تعبیر مرحوم آقای بروجردی اصطلاحاً از کتب فقهی که در این فاصله‌ی زمانی نوشته می‌شده است اصول متلقات یاد می‌کنند. لذا چون خصوصیّت ویژه‌ای داشته است، از کتب فقهی علما در آن محدوده‌ی زمانی هم برداشت‌های ویژه‌ای می‌شود، غیر از کتب فقهی قدما بعد از این برهه‌ی زمانی است.
      11. دوره‌ی چهارم
      12. ویژگی خانواده‌ی شهید اوّل
      13. ویژگی شخصیتی پدر شهید اوّل
      14. نسب مادر شهید اوّل و ماجرای تدفین سعد معاذ
      15. ویژگی همسر شهید اوّل
      16. ویژگی دختر شهید اوّل
      17.  کم نظیر بودن خانواده‌ی شهید اوّل
      18. شباهت ملّا صالح مازندارنی به شهید اوّل
      19. سفرهای علمی شهید
      20. جایگاه علمی شهید
      21. شناخت شهید براساس شناخت مکتب رشد یافته در او
      22. اهمّیّت شاگردپروری در فقه امامیه
      23. بعد اوّل شخصیت، اساتید شهید
      24. (۱)‌ شاگردی نزد فخر المحقّقین
      25. (۲)‌ شاگردی نزد دو برادر عمید الدّین و ضیاء الدّین
      26. (۳)‌ شاگردی با واسطه نزد خواجه نصیر الدّین
      27. (۴) شاگردی نزد ابن مویّه
      28. شاگردی نزد پدر و پدر همسر
      29. شهید و سیطره‌ی تفکّر علّامه‌ی حلّی بر او
      30. علّامه‌ی حلّی کیست؟
      31. بعد شاگردان شهید
      32. معروف‌ترین شاگرد شهید
      33. آثار فاضل مقداد
      34. (۱)‌ «کنز العرفان فی فقه القرآن»
      35. آیات فقهی در قرآن
      36. ویژگی کتاب فاضل مقداد
      37. (۲)‌ «نضد القواعد الفقهیه علی مذهب الإمامی»
      38. ویرایش کتاب شهید اوّل توسّط شاگرد
      39. کتب لغوی بدون ترتیب ابجدی
      40. استفاده‌ی بزرگان از این شیوه‌ی نگارشی
      41. قوّت علمی شهید در آثار شاگرد
      42. شاگرد پروری در مکتب فقهای امامیه
      43. بُعد شخصیت علمی شهید
      44. اشراف شهید به فقه شیعه
      45. آثار شهید در فقه
      46. منهج و روش فقهی شهید
      47. جواهر دلیل عظمت آقا سیّد کاظم یزدی
      48. نگاهی به کتاب جواهر
      49. نگاهی به کتاب اصول فقه مرحوم مظفّر
      50. تفاوت تصدیر و مقدّمه
      51. توجّه شهید بر وجود نداشتن اختلاف
      52. برداشت‌های متفاوت فقها از یک روایت
      53. سؤالی در مورد دلیل خواندن کتب قدما
      54. تأثیرپذیری ذهن از کتب اوّلیه
      55. اهمّیّت استفاده از استاد جامع
      56. منهج شهید
      57. عظمت شهید اوّل از نظر استاد
      58. تسلّط شهید بر فقه اهل سنّت
      59. اختلاف در حج در کلام فقها
      60. اختلاف فقها در زمان بین دو عمره
      61. روایات این اختلاف فقهی
      62. توانایی شهید اوّل در فقه اهل سنّت
      63. جایگاه شهید در نزد علمای اهل سنّت
      64. دلیل نامیدن شهید به این لقب
      65. پنج فقیه ممتاز از نظر آیت الله بروجردی
      66. فضیلت شهید اوّل بر دیگران
      67. چند کتاب مهم در مبانی فقهی اصولی
      68. کتاب «غایه المراد فی شرح نکت الارشاد»
      69. کتاب «القواعد و الفوائد»
      70. موضوع کتاب
      71. ویژگی‌های کتاب
      72. دو مزیّت کتاب نضد القواعد الفقهیه
      73. تعریف قناصه و کاربرد آن
      74. تألیف دیگر شهید و علّت نگارش آن
      75. علل نپذیرفتن دعوت علیّ بن مؤید
      76. آزار و اذیّت شیعیان
      77. بنای شهید بر احیای حوزه در جبل عامل
      78. تقیّه‌ی شیعیان برای حفظ تشیّع
      79. علمای جبل عامل
      80. دوره‌ی صفویه اوج حاکمیّت شیعیان
      81. خدمات متقابل جبل عامل و ایران به یکدیگر
      82. اشتباه در زمان و مکان نگارش لمعه
      83. معجزه‌ای در نگارش کتاب
      84. قوت کتاب و دلیل بر نوشته نشدن کتاب در زندان
      85. ویژگی‌های کتاب لمعه
      86. لمعه عصاره‌ی علمی شهید
      87. نگاه شهید در نوشتن این کتاب
      88. شرح دو کتاب درسی حوزه توسّط شهید ثانی
      89. به دست آوردن مبانی فقهی شهید با مراجعه به آثار اساتید ایشان
      90. اهمّیّت تاریخ در به دست آوردن نظر نویسنده
      91. دو روش به دست آوردن مبانی شهید
      92. جمع‌آوری مدّون مبانی اصولی توسّط شهید
      93. ذکر مطالب اصولی در کتاب «ذکری الشّیعه فی احکام الشّریعه»
      94. منبع دیگر کتاب القواعد و الفوائد
      95. نظر شهید در مورد مفهوم حصر
      96. مسئله‌ی ضد
      97. نظر شهید در مورد دلالت نهی بر فساد
      98. دو روش در مبانی شهید
      99. طلبه و داشتن منهج درست
      100. لزوم یادداشت مطالب در دفتر
      101. لزوم استخراج آرام موارد
      102. اهمّیّت کتب اصول فقه و لمعه در حوزه‌ها
      103. تفاوت سیستم حوزه و دانشگاه
      104. اهمّیّت کتاب اصول فقه مرحوم مظفّر
      105. نحوه نگارش کتاب اصول فقه مظفّر
      106. جایگزینی اصول فقه به جای قوانین الاصول
      107. هر نوآوری خوب نیست
      108. مزیت نداشتن منسلخ شدن از گذشته
      109. اهمّیّت کارورزی و استاد در یادگیری
      110. کتاب المقاله التّکلیفه
      111. کتابی دیگر در باب علم کلام
      112. نسخه‌ای از رجال کشّی به خط شهید اوّل
      113. شخصیت سهل بن زیاد و اختلاف در مورد او
      114. نظر موافقان
      115. نظر مخالفان
      116. دو روش اعمال شده در علم فقه
      117. تفاوت کتاب فقهی و مبانی فقهی
      118. به دست آوردن مبانی از میان کتاب‌ها
      119. تفاوت شهید اوّل و ثانی در بیان مسائل
      120.  قانون مدنی برگرفته از فقه
      121. توضیحی در مورد اصطلاح انشاء
      122. اختلاف در تفسیر روایات
      123. نظر قائلین به تبعیض و تفکیک در حجّیّت
      124. نظر شهید در مورد این مبنا
      125. کارورزی تطبیق قواعد اصولی
      126. دلیل تکرار مطلب در پایه‌های مختلف
      127. دلیل این اشکال
      128. لزوم درست خواندن علوم اصول
      129. حجّت‌هایی که مرحوم مظفّر ارائه می‌دهد
      130. تعریف شهرت و کاربرد آن در فقه
      131. بحث ورود و حکومت
      132. مثال از فقه و اصول
      133. نحوه‌ی به دست آوردن مطالب
      134. بحث تخصّص و تخصیص اکثر
      135. سیره‌ی متشرّعه‌ی بحث حجج در اصول فقه
      136. حجّیّت ظواهر
      137. رمز موفّقیّت شهید اوّل
      138. نبوغ دلیل بر موفّقیّت نیست
      139. همت در علم و عمل به علم
      140. کتاب شهداء الفضیله
      141. دلیل مقام دو شهید اوّل و ثانی
      142. نحوه‌ی شهادت شهید اوّل
      143. وظیفه‌ی طلّاب در زمان خود
      144. دلیل برکت آثار دو شهید
      145. دلبسته نبودن آن‌ها به دنیا
      146. معیار اهل دنیا
      147. توصیه‌ی شهید در کتاب القواعد و الفوائد
      148. نظر شهید اوّل در مورد فنای دنیا
      149. حرام بودن مباح
      150. توجّه به همّت و نظم در زندگی طلبگی
      151. داستانی در مورد همّت علّامه‌ی امینی در زندگی
      152. همت علّامه در مطالعه و یافتن مطالب
      153. قرائت فاتحه برای نویسنده‌ی کتاب

بیانات استاد کاشانی


 «أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه‌ی بحث در مورد شهید اوّل

خدا را شاکر هستیم که به عنوان یک طلبه‌ی ناچیز یک روز فرصت شده در مدّت اندکی درباره‌ی شخص شخیص شهید اوّل (سلام الله علیه) که حقّ حیات به گردن حوزه‌ها دارند با هم گفتگو کنیم. در حقیقت بنده لایق نیستم راجع به آن بزرگوار صحبت کنم منتها خود استقبال کردم به جهت این‌که شاید اسم ما را به عنوان ارادتمندان به این بزرگوار بنویسند. بحث ما إن‌شاء‌الله بیشتر راجع به دوران شهید است کمتر به مسائل علمی پرداخته شده‌ی شهید در کتب او می‌پردازیم.

_MG_8956

سال تولّد شهید اوّل

اوّلین نکته‌ای که باید به آن توجّه کرد این است که مشهور است مورّخین تولّد این بزرگوار را ۷۳۴ قمری نوشته‌اند. جهت اهمّیّت آن را الآن عرض می‌کنم چیست. ۷۳۴ قمری از پسر این بزرگوار شهید ثانی نقل می‌کند که محمّد یکی از سه پسر آن بزرگوار می‌نویسد: پدر ما در سال ۷۳۴ به دنیا آمد. تعجّب سال ۷۳۴ عباراتی است که بزرگان شیعه درباره‌ی ایشان نوشته‌اند. یکی از عبارات عبارات مرحوم فخر المحقّقین است.

جایگاه فخر المحقّقین

فخر المحقّقین آن عظیم الشأنی که می‌دانید کثیر علمای شیعه قائل هستند ایشان در ۱۰ سالگی به اجتهاد رسیده است. مرحوم آقای دوانی که ادّعا می‌کند آقایان اشتباه کرده‌اند ادلّه می‌آورد می‌گوید ایشان در ۱۷ سالگی نیاز به استاد داشتن را به اتمام رساندند. این خیلی فرقی نمی‌کند، یعنی مرحوم آقای دوانی با شدّت و حدّتی سعی می‌کنند تمام حرف‌هایی که گذشتگان گفته‌اند مرحوم فخر المحقّقین پسر علّامه حلّی در ۱۰ سالگی نیازمند اساتید دیگر نبود را ایشان به ۱۷ سالگی جا به جا کند.

کسی که خود در ۱۷ سالگی نیازمند به اساتید دیگر نبوده، مرحوم فخر المحقّقین فرزند علّامه حلّی سال ۶۸۲ به دنیا آمده است. تک استاد او علّامه حلّی بوده، شاگرد خصوصی علّامه حلّی نابغه بوده، خود نابغه است ۶۸۲ به دنیا آمده است. ۶۸۲ تا ۷۵۴ قریب به ۷۰ و چند سال سنّ استاد شهید است.

نظر فخر المحقّقین در مورد شهید اوّل

این عالم ربانی نابغه در مورد جناب شهید ببینید چه می‌گوید. مرحوم فخر المحقّقین در عباراتی که در سال ۷۵۶ از مرحوم شهید اوّل می‌خواهند صحبت کنند، ۷۵۶ یعنی در ۲۲ سالگی شهید، می‌فرماید: سیّد فضلاء بنی آدم، اعلم علماء و سیّد فضلای بنی آدم.

سال تولّد دقیق شهید اوّل

آقایان از نوشته‌های شهید به تکاپو افتاده‌اند، از اجازه ‌نامه‌هایی که صادر کرده دیدند اگر سنّ شهید این باشد که نوشته‌اند باید در ۲۰ سالگی به علمای حجاز اجازه نامه داده باشد. استبعاد کردند بررسی کردند این هم دست خطّ پسر او است. یک نظر هم این‌جا پیدا شده که آقای رضا مختاری می‌فرماید: سال ۷۳۴ تصحیف شده این ۷۲۴ بوده، چون همه‌ی محقّقین مثل ابن الجزری می‌گویند قطعاً شهید اوّل محمّد بن مکّی بعد از ۷۲۰ به دنیا آمده است.

جمله‌ی فخر المحقّقین در مورد شهید اوّل

در سنّی حدود ۳۰، ۳۲ ساله عالم ربّانی شاگرد خصوصی علّامه حلّی، خود او نابغه است، در ۷۰ و چند سالگی به او می‌گوید: اعلم علمای عصر و سیّد فضلای بنی آدم.

_MG_8958

نظر محقّق ثانی در مورد شهید اوّل

این عبارات انسان را تحریک می‌کند که ببیند شهید چه کرده، در چه دورانی بوده است. محقّق ثانی که مدّ نظر همه‌ی آقایان هست جامع المقاصد او مهم است، بعضی از آقایان او را اعلم علمای تاریخ شیعه می‌دانند می‌فرماید که «الإِمام شیخُ الإِسلامِ وَ المُسلِمین عَلَّامَهُ المُتِقَدِّمین وَ المُتِأَخِّرین حَلَّالُ المُشکلات وَ کَشَّاف المُعضَلات». ما می‌دانیم این بزرگان یک لفظ، یک کلمه برای کسی کم و زیاد نمی‌گویند، انسان باید دقّت کندکه چه بوده راجع به او این‌طور گفته‌اند. مرحوم محقّق ثانی به او می‌فرماید: «أَفضَلُ المُتِقَدِّمینَ وَ المُتِأَخِّرین».

نظر محقّق خوانساری در مورد شهید اوّل

ما نگاه می‌کنیم می‌بینیم صاحب شرح دروس محقّق خوانساری می‌فرماید: در طول تاریخ گذشته مثل شهید نیامده است. این‌ها انسان‌هایی نیستند که کسی را ندیده باشند، شیخ مفید دیده‌اند، شیخ طوسی دیده‌اند، علّامه حلّی دیده‌اند. انسان باید فکر کند شهید چه کاری انجام داده بود.

فواید اجازه‌ نامه‌هایی که در آخر کتاب بحار جمع‌آوری شده است

من یک نکته‌ی دیگر هم عرض کنم موضوع بحث را راجع به دوران شهید ببرم. الآن که فضای عدم اختلاف است… البتّه یک نکته هم از آن طرف می‌خواهم محضر شما عرض کنم عالمی به اسم شمس الائمّه که من این کتاب را عرض کرده بودم برای رفقای جوان‌تر بیاورند، ممکن است اگر کسی حوصله کرد کتاب بحار را یک دور تورّق کند اواخر آن یک جاهایی تایپ هم نشده حالت دست خطّی هم هست. گاهی شما می‌بینید اواخر کتاب بحار به این شکل است کار خود علّامه مجلسی هم نیست کار ملّا عبد الله افندی شاگرد ایشان است. این‌ها به چه کاری می‌آید این‌جا زده‌اند؟ خواسته‌اند کاغذ پر کنند؟ این‌ها اجازه‌ نامه‌هایی است که علماء به هم داده‌اند و مرحوم علّامه مجلسی این‌ها را جمع کرده به خاطر فواید زیادی که دارد. من یکی را برای شما می‌خوانم.

اجازه نامه یک سنّی شافعی به شهید اوّل

یکی از این‌ها اجازه‌ نامه‌ای است که یک سنّی شافعی به شهید اوّل داده است. در دوران شهید تقیّه برای عموم شیعه این‌قدر نبود که ابراز تشیّع نکنند، در منطقه‌ای که شهید در شام و لبنان زندگی می‌کرد شیعه‌ها می‌گفتند ما شیعه هستیم، علمای خاص مثل شهید نمی‌توانستند ابراز کنند چون در معرض خطر قرار می‌گرفتند. نگاه کنید شهید چگونه رفتار کرده که یک عالم ۷۰ و چند ساله به شهید ۲۰ ساله یا اگر نظر آقای مختاری درست باشد نهایتاً ۳۰ ساله، این عبارات را یک سنّی درباره‌ی شهید به کار برده، اسم او شمس الائمّه‌ی کرمانی شافعی است. مرحوم مجلسی جمع‌آوری کرده اواخر بحار چاپ شده، این اجازه نامه را یک وقتی فرصت کنید تورّق کنید یکی از ویژگی‌های این اجازه نامه‌ها نکات مهمّی است که راجع به علماء وجود دارد، از جمله تعابیری که علماء از هم دارند.

_MG_8963

تعبیر یک عالم سنّی در مورد شهید اوّل

یکی این است «إِمَامُ الأَئِمَّه صَاحِبُ الفَضلین مَجمَعُ المَناقِب وَ الکَمَالاتِ الفَاخِرَه جَامِعُ علومِ الدُّنیا وَ الآخِرَه». این را یک سنّی راجع به او گفته، معلوم است شهید در دورانی که زندگی می‌کرده تعامل داشته است.

عبارت شهید ثانی در مورد شهید اوّل

من از عبارت شهید ثانی خیلی شگفت زده شدم وقتی داشتیم این کار را منتشر می‌کردیم که به شهید می‌گوید: «مُحیی مَا دَرَسَ عَن سُنَنِ المُرسَلین». این‌ها حرف‌هایی نیست که فرض کنید برای سلطان بروند مدّاحی کنند، شهید چه کاری انجام داده است؟ من خبر ندارم شهید چه کاری انجام داده، چه کاری انجام داده که شهید ثانی با آن عظمت خود می‌گوید او «مُحیی مَا دَرَسَ عَن سُنَنِ المُرسَلین»، نه علمای گذشته‌ی ما. یا باید بگوییم گزافه گفته که چه کسی جرأت می‌کند به فقیه فحلی مثل شهید ثانی این‌طور بگوید یا باید رجوع کنیم ببینیم ما گویی این بزرگان را نشناخته‌ایم.

نظر آیت الله شبیری در مورد شهید اوّل

مثلاً این عبارت شگفت انگیزی که اگر بچّه‌ای مثل من بگوید تعجّب ‌انگیز نیست می‌گویند تازه به دوران رسیده است این را می‌گوید، یک وقت فقیه مدقّقی مثل حضرت آیت الله شبیری می‌فرماید: کسی که یک دور جواهر را با دقّت ببیند هم مستغنی از این نیست که دروس را برود ببیند. این خیلی عجیب است. جواهر قریب به ۶۰۰ سال بعد از دروس نوشته شده، فقه زمان شهید کجا فقه زمان صاحب جواهر کجا، عمق آن کجا. می‌فرماید: این‌قدر مطالب زیاد و ابتکاری دارد که اگر کسی جواهر را هم احاطه پیدا کند به دروس نیاز دارد.

ارتباط شهید اوّل با علمای غیر شیعه در سنّ جوانی

این بزرگوار روی این حسابی که در حدود ۲۰ سالگی طبق نظر مشهور یا ۳۰ سالگی طبق نظر بقیّه به علمای حجاز غیر شیعه اجازه نامه صادر کرده، امروز آیا علمای اهل سنّت از معروف‌ترین مراجع ما اجازه می‌خواهند؟ امروز که سایت داریم، ماهواره داریم، ابزار ارتباطی راحت است. الآن فرض کنید من می‌خواهم با یک عالمی ارتباط بگیرم فرانسوی زبان است، من این کار را در این چند سال اخیر انجام دادم، شاید ۱۲، ۱۳ سال پیش در یک رشته‌ای که کمی مطالعات می‌کردیم کتاب یک آقایی را نداشتیم می‌خواستیم برای ما بفرستند، فرانسوی، آلمانی، می‌گفتیم کسی که بلد بود فرانسوی بنویسد یک ایمیل پیدا می‌کرد، بالاخره با طرف می‌شود ارتباط گرفت. زمانی که شهید بود این خبرها نبود، چقدر باید یک نفر در شام شهرت پیدا کند که علمای حجاز ۴۰ نفر از او درخواست اجازه کنند سنّ شهید بالاترین عددی که یکی دو نفر از محقّقین قائل هستند این‌جا ۳۰ سال است.

فضای دوران زندگی شهید اوّل در زمان نوشتن کتاب لمعه

این عبارت خیلی عبارت جالبی است که وقتی با بعضی بزرگان شیعه گفت و گو می‌کند، نمی‌دانم شاید ایشان از بزرگان شیعه هم تقیّه می‌کرده، چون مرحوم شهید ثانی می‌فرماید: از کرامات شهید اوّل این است که وقتی می‌خواست کتاب لمعه را بنویسد، لمعه مشهور است افواه می‌گویند در زندان نوشته در حالی که تحقیق نشان می‌دهد در زندان نوشته نشده است، تنها کتاب مختصر النّافع هم پیش او نبوده، این‌ها نیست. چون اجازه نامه‌هایی که شش، هفت سال قبل از شهادت شهید است، حداقل پنج سال است، در این‌ها هست که این کتاب را اجازه داده است.

_MG_8980

شناخته شدن شهید اوّل به عنوان شافعی

منتها چیزی که مسلّم است این است ایشان در فضایی زندگی می‌کرده که شافعی او را می‌شناختند و دائم با علماء در ارتباط بوده است. این‌طور نبوده که یک جایی میز کاری داشته شد شخص غریبه‌ای در آن نیاید. لذا می‌فرماید: من گفتم چه کنم می‌خواهم یک کتاب برای سربداران در خراسان بنویسم؟ شهید را دعوت می‌کنند نمی‌دانیم چرا شهید قبول نمی‌کند برود و به عنوان ولیّ فقیه آن سامان باشد، نامه‌ای که پاسخ شهید را حاوی است به دست ما نرسیده است.

عدم مراجعه‌ی غیر به شهید در زمان نوشتن کتاب لمعه

می‌فرماید: من برای این‌که غیر رجوع نکند چون می‌خواهم فقه اهل بیت را در لمعه بنویسم توسّل کردم و در طول هفت روزی که من نوشتم احدی بر من وارد نشد. شهید ثانی در مقدّمه‌ی روضه البهیه می‌فرماید: این از کرامات شهید است. تصرّف کرده با این‌که خیلی کثرت رفت و آمد داشته و محلّ مراجعه بود شش هفت روزی فراغت پیدا کند.

نوشته شدن کتاب لمعه در هفت روز

حیرت ‌‌انگیز است که در هفت روز یک نفر بتواند یک دور فقه بنویسد. تمام فقه از طهارت و دیات در ذهن او باشد آن هم با این جزئیّات، واقعاً حیرت ‌انگیز است. وقتی با بعضی از علمای شیعه گفتگو می‌کند و آن‌ها حیرت زده می‌شوند، عاجز می‌شوند، بحث ناتمام می‌ماند، می‌گویند چه شد شما این‌طور شدید؟ می‌فرماید که «سَحَرنا وَ أَضعتم»، ما شب‌ها نخوابیدیم شما شب‌ها خوابیدید، افتادید. یعنی انسان وقتی نگاه می‌کند برای این‌که اسم ما را جزء طرفدارهای ایشان بنویسند واقعاً سر و دست می‌شکنیم. ۶۰۰ سال یک نفر بتواند پرچم فقه شیعه را به دست بگیرد خیلی عجیب است. این بزرگوار در شرایطی که داشته به چشم می‌آید.

شرایط و دوران زندگی شهید اوّل

باقی را می‌خواهم از دوران ایشان عرض کنم. چون مردم شام چند مرتبه این خطر را دیده بودند که اگر علمای شیعه راه بیفتند جریان‌سازی می‌کنند، از جمله این‌که تیمور لنگ برای این‌که چه بسا یار جمع کند وقتی به فلسطین آن روز یعنی شام حمله کرد به عنوان من کسی هستم که می‌خواهم خون ‌خواهی از حسین بن علی کنم به آن‌جا رفت و خیلی مراقب بودند عالم شیعه‌ای رشد نکند. دوران شهید هم یک دوران ویژه‌ای است.

نظر شیخ حر در مورد دوران زندگی شهید اوّل

مرحوم شیخ حر می‌نویسد، شما نگاه کنید اگر اهل روستا باشید خبر دارید برای کفن و دفن میّت گاهی مشکل دارند. مرحوم شیخ حر می‌نویسد: دوران شهید دورانی بود که اگر یک شخصی از دنیا می‌رفت ۷۰ نفر مجتهد مسلّم از شیعه بالای سر میّت حاضر بود، در یک منطقه‌ی کوچک.

دلایل ترس از جایگاه علمای شیعه

منتها شهید به چشم آمد، شهید به چشم آمد به شدّت هم تقیّه می‌کرد. یک نمونه از تقیّه‌های او را هم برای شما می‌خوانم. درصدد بودند که به یک شکلی زیر آب شهید را بزنند، هم از نظر رقابتی به چشم می‌آمد شخصیّت مهمّی بود هم این‌که می‌ترسیدند از نظر علمی پادشاه را جا به جا کند. بعضی به یاد داشتند که پادشاه مغول را، سلطان محمّد خدا بنده را علّامه حلّی تغییر مذهب داد، آن‌ها می‌ترسیدند یا احاطه‌‌ای که سیّد مرتضی و شیخ مفید روی پادشاهان و ولات عصر خود داشتند. تا این‌که یک بی‌انصافی در شیعه پیدا شد که یا حسادت کرد یا نوشته‌اند مرتد شد، یک شخصی ترسید چون شهید ظاهراً بسطیّت پیدا کرده بود. خیلی نصوص در دوران شهید مبهم است عرض می‌کنم اهل سنّت اسم از او نبرده‌اند.

اسم نبردن از شهید اوّل در کتاب‌های نوشته شده

آقایان الآن به ما می‌گویند راجع به شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها) سند بیاورید ما می‌گوییم شما تحریف کرده‌اید، حضرت زهرا (سلام الله علیها) که هیچ بزرگ‌ترین فرد تاریخ است، راجع به شهید اوّل کار آن‌ها این است که تراجم بنویسند، مثل کتاب‌هایی که ذیل البدایه و النّهایه نوشته شده، کتاب الدرر الکامنه اعلام قرن الثامنه، یعنی نوشته علمای قرن هشتم را معرّفی کرده، یکی از آن‌ها هم علّامه حلّی است. ابن حجر عسقلانی است سنّی است نوشته بزرگان قرن هشتم را معرّفی کرده است، فراوان از این کتاب‌ها داریم، شذرات الذّهب ابن حماد حنبلی و کسان دیگر. عمده‌ی این‌ها اسم از شهید نیاوردند چون کشتنی که بحث آن خواهد شد یک آبروریزی برای اهل سنّت بود و این بی‌انصاف‌ها تحریف کردند.

_MG_8989

نوشته عماد حنبلی در مورد شهید اوّل

حتّی آن‌جایی که می‌خواهند اسم ببرند ابن حماد حنبلی یک خطّ و نیم راجع به شهید صحبت می‌کند و می‌گوید او معتقد به حلول شد و به مذهب نُصِیریه درآمد. مذهب نصیریه برای محمّد بن نمیر نصیری است که این‌ها از غلاتی هستند که بزرگان شیعه، حتّی آن کسانی که متّهم به غلو شده‌اند این‌ها را تکفیر کردند. نصیری‌ها اهل نماز و روزه نبودند، یعنی اهل بیت را معاذ الله خدا می‌دانستند، حلولی بودند و بزرگان شیعه این‌ها را تکفیر می‌کردند. یعنی حتّی کسانی که خود متّهم به غلوّ شدند درباره‌ی نصیری‌ها که کافر هستند و خارج از اسلام هستند حرفی ندارند. این علوی‌های امروز سوریّه در واقع استحاله شده‌ی نصیری‌ها هستند. یعنی با اتّهام کفر نه اتّهام تشیّع، دقّت کنید، با اتّهام کفر کشتند.

اتّهام زدن به شهید اوّل

آن چیزی که عجیب و حیرت ‌انگیز است این است که ۷۰ نفر شیعه یا طرفداران آن فرد، ابن یحیی نامی است، امضاء کردند عباراتی جمع کردند مثلاً این‌ها فتاوای شهید است، هزار سنّی هم زیر آن را امضاء کردند و وقتی بردند به دادگاه دادند هر چه مرحوم شهید گفت من این حرف‌ها را نگفته‌ام قبول نکردند. مرحوم علّامه دوانی خیلی طرفدار وحدت است ولی این‌جا می‌گوید این هم عاقبت کسانی است که با اهل سنّت رفاقت می‌کنند. یعنی نامردی کردند، شهید این همه خدمت کرد. تا بوده همین بوده، بعضی تصوّر می‌کنند ما که بحث از وحدت می‌کنیم معتقد هستیم لزوماً باید محبّت از دو طرف باشد، خیر، آن کسی که اعتقاد به اسلام حقیقی دارد دنبال ترویج حقیقت دین است وگرنه تا بوده از این قتل‌ها و بی‌انصافی‌ها بوده است. خود مرحوم دوانی که چندین همایش وحدت برگزار کرده خیلی با لسان شاید جانسوخته‌ای ماجرای شهادت شهید را می‌گوید. چون بالاخره شهید را یک سال به زندان می‌اندازند.

ماجرای اعدام کردن شهید اوّل

چون در فقه شافعی نمی‌توانند مرتد را اعدام کنند باید یک سال او را به زندان بیندازند. عبّاد بن جماعه که قاضی القضات شافعی است و نمی‌تواند مرتد اعدام کند، شهید هم مرتد نیست یک اتّهامی زده‌اند، می‌گوید من بری هستم من که اصلاً شافعی هستم این‌ها برای من نیست. نمونه‌های تقیّه‌ی شهید را عرض خواهم کرد. قبول نمی‌کنند می‌گویند هزار و هفتاد نفر امضاء کرده‌اند مگر می‌شود قبول نکنی؟ این‌ها فتواهای تو است. می‌گوید نیست.

حکم اعدام شهید اوّل توسّط یک مالکی

بعد از یک سال زندان وقتی شهید را به دادگاه می‌آورند چون بعد از یک سال باید دوباره محاکمه کنند یا توبه کند یا او را ببخشند. عباد بن جماعه می‌بیند نمی‌تواند حکم اعدام صادر کند مرتد را شافعی‌ها نمی‌توانند اعدام کنند. به یک قاضی مالکی حکم می‌کند که وظیفه‌ی تو است فتوا بدهی، مالکی‌ها می‌توانند اعدام کنند و بعد هم تهدید می‌کند که تو را عزل می‌کنم. او هم بلند می‌شود دو رکعت نماز می‌خواند و فتوا به قتل می‌دهد.

چگونگی اعدام کردن شهید اوّل

آن بزرگوار را گردن می‌زنند بدن مبارک بی‌سر او را آویزان می‌کنند سنگسار می‌کنند، جز برای کینه کسی این‌‌طور رفتار نمی‌کند. بعد بدن مبارک او را یک صبح تا عصر روی دار نگه می‌دارند، بدن سنگسار شده‌ی بی‌سر را، بعد می‌آورند آتش می‌زنند. باز به این هم اکتفا نمی‌کنند خاکستر او را بر باد می‌دهند. لذا آن بزرگوار قبری ندارد قبر او در قلوب مؤمنین و شیعیان است.

شعری که شهید برای پادشاه فرستاد

این از این طرف، حالا دوران شهید را نگاه کنید. شهید در اشعاری که دارد حتّی خیلی نمی‌تواند ابراز محبّت اهل بیت کند. عرض کردم شیعه داشتیم ولی عالمی در این سطح نمی‌توانسته ابراز کند. یکی از جاهایی که به نظر من در تقیّه‌ی شهید خیلی شگفت است این شعری است که در زندان فرموده، شعری که در زندان فرموده عبارات آن را می‌خوانم نگاه کنید. این را برای پادشاه فرستاده بلکه او را ببخشند.

«یَا أَیُّهَا المَلِکَ المَنصور بیدَمِرُ               بِکُم خوارزم وَ الأَقطار تَفتَخِرُ

«إِنِّی‌ اَرَاعَ لَکُم فِی کُلِّ آوَنَهٍ                  وَ مَا جَنَیتَ لِعُمری کَیَف أَعتَذَرُ»

«وَ مَا جَنَیتُ لِعُمری»، من جرمی مرتکب نشدم، جنایتی نکردم، «کَیفَ أَعتذِرُ». چون می‌دید اگر بخواهد توبه کند ارتداد او اثبات شده که توبه کرده بنابراین او را راحت می‌کشتند. می‌گوید من چیزی نگفتم.

«لَا تَسمَعَنَّ فِی أَقوالِ الوُشَاه فَقَد‌«، این حرف‌هایی که بدگوها، وشاه یعنی آن کسانی که سعایت کردند، بر علیه ما توطئه کردند. این حرف‌هایی که آن‌ها گفته‌اند از من نخواهی شنید. «بَاؤوا‌ بِـزورٍ‌ وَ إِفـکٍ لَیسَ یَنحَصِرُ»، این‌ها قول زور یعنی شهادت ناحق دادند، حرف نا به جا زدند، من از این حرف‌ها نگفتم. «وَ اللهِ وَ اللَّهِ أَیماناً مؤکَّدَتاً»، به خدا سوگند این‌ها قسم‌هایی است که مؤکّداً می‌خورم. «إِنِّی بَریءٌ مِنَ الإِفکِ الَّذِی ذَکرَوا»، من بیزار هستم از آن چیزی که این‌ها می‌گویند.

«عَقیدَتِی مُخَلِصاً حُبُّ النَّبِی‌ وَ مَن‌‌                     أَحَبَّهُ‌ وَ صَحَابٍ‌ کُلُّهُم‌ غُرَرُ‌«

عقیده‌ی من محبّت به پیامبر و آن کسانی است که پیامبر را دوست دارند و اصحاب بزرگوار رسول خدا است.

«یَکفِیکَ فِی فَضلٍ صِدِّیق وَ صَاحِبُهُ                            فَارِقَهُ الحَقَّ فِی أَقوَالِهِ عُمَرُ»

می‌گوید «یَکفیکَ»، در فضیلت صدّیق و صاحب او «فارِقَهُ الحَقّ» این است که «جَوَارَ أَحمَداً فِی دُنیا وَ آخِرَهً»، این‌ها در دنیا و آخرت در جوار رسول خدا هستند. «وَ آَیَهَ الغَار لِلأَلبـابِ تُعتَبَرُ»، آیه‌ی غار هم درباره‌ی خلیفه‌ی اوّل است برای همه واضح است، معتبر است در فضیلت…

«وَ الخَـیرُ عُثمَانُ و المَنعوثُ حَیدَرَهٌ                             وَ طَلحَهٌ وَ زُبـَیرٌ فَـضلَهُم شَـهَروا‌«

راجع به عثمان است خیر و حیدر کرّار و طلحه و زبیر که فضل همه مشهور است.

«سَعدَاهُمُ وَ إِبن عوفٍ ثُمَّ  عَاشِرُهُم                            أَبو عُبیدَهِ قومٍ بِالطُّغی فُخِروا»

ابو عبیده و سعد بن ابی وقّاص.

«الفِقهُ وَ النَّحوِ وَ التَّفسیر یَعرِفُنی‌                        ثُمَّ الأُصولانُ وَ القُرآن وَ الأَثَرُ»

همه می‌شناسند که من در نحو و فقه و تفسیر و اصول عقاید و اصول فقه و تفسیر و حدیث ید طولایی دارم. تا

«ثُمَّ الصَّلَاهُ عَلَی المُختَارِ سَیِّدِنَا                         وَ الآلِ وَ الصَّحبِ طَُراً بَعدَهُ زُمَرُ»

نامه را می‌دهد. می‌گوید من مملوک مظلوم شما به خدا سوگند محمّد بن مکّی شامی هستم که امیدوار هستم من را ببخشید و این تهمت را بردارید که نمی‌پذیرند.

البتّه تتبّع یک چیز نایاب است در دوران امروز ما کمیاب شده است. دیدید این عبارات گرچه تقیّتاً است خیلی تعجّب انگیز است، خیلی‌ها هم این را نقل کرده‌اند ولی یک نفر متفطّن شده که شهید این‌جا چه کرده است.

_MG_8992

مقبره‌ی مرحوم صاحب روضات الجنّات

مرحوم صاحب روضات الجنّات همان بزرگواری که اگر شما به اصفهان تخت فولاد تشریف برده باشید می‌بینید که آل خوانسار یک مقبره‌ی عظیمی دارند در تخت فولاد مسجد مانند است ولی ایشان صاحب روضات الجنّات بیرون دفن است و خیلی هم برائتی است، به قول معروف خیلی وَلَوی است. ایشان به خاطر مرحوم کشیک‌چی که باربری در بازار اصفهان بوده و سر یک ماجرایی او را بیرون دفن می‌کنند وقتی باخبر می‌شود می‌گوید من را در تخت فولاد زیر قبّه‌ای که اجداد من دفن هستند ولی نزدیک او دفن کنید.

اگر شما تخت فولاد تشریف ببرید امروز می‌بینید دو قبّه برای آل خوانسار وجود دارد یکی محقّق خوانساری و آقا جمال و آقا حسین خوانساری بزرگ هستند یکی برای ایشان ساخته‌اند به خاطر این‌که او را کنار یک باربری دفن کرده‌اند که معتقد بوده از یاران حضرت حجّت است.

نظر صاحب روضات الجنّات در مورد شعر شهید اوّل به پادشاه

ایشان می‌گوید من خیلی تعجّب کردم شهید این‌قدر تقیّه کرده است؟ تا رسیدم به اشعاری که بعضی از غیر شیعه سرودند شعری که غیر شیعه سرودند از این‌جا شروع شده: «عَقیدَتِی مُخَلِصاً حُبُّ النَّبِی‌ وَ مَن‌‌«، از این‌جا که اصحاب را یکی یکی شمرد، تا آن‌جایی که راجع به این عشره‌ی مبشرّه صحبت شد. می‌گوید شهید این‌جا توریه کرده، چطور توریه کرده است؟ شعر را که من خواندم شما متوجّه نشدید چون من ترتیب شهید را خواندم که توریه ببینید چه شد. می‌گوید شهید این‌طور گفته: «وَ اللهِ وَ اللَّهِ أَیماناً مؤکَّدَتاً»، به خدا سوگند این‌ها قسم‌های با تأکیدی است که «إِنِّی بَریءٌ مِنَ الإِفکِ الَّذِی ذَکرَوا»، من بیزار هستم از این تهمت‌هایی که می‌زنند، این تهمت‌ها چیست؟ این را یک شاهدی گفته باقی شعر از خود شهید نیست، شش هفت بیت را تضمین از کسی آورده می‌گوید نه از آن تهمت‌هایی که به من زده‌اند بری هستم من از این شعرهایی که می‌خواهم بگویم بری هستم. «عَقیدَتِی مُخَلِصاً… یَکفِیکَ فِی فَضلٍ صِدِّیق».

توریه‌ی شهید اوّل در شعری که برای پادشاه فرستاده است

این هم توریه‌ی فوق العاده زیبایی است هم بالاخره خفقان عجیب زمان شهید را نشان می‌دهد، این‌قدر خفقان که او مجبور است بگوید و الله دین من دین شافعی است، بعد هم بگوید منظور من از شافعی توریه است و معنای لغوی آن است معتقد به شفاعت سیدنا رسول الله هستم و حنفی هم منظور من دین حنیف است. یعنی این‌قدر فضا خفقان است.

مقایسه فضای آن روز بر علیه تشیّع و امروز

برای این‌که شما ببینید و با فضای آن روز متوجّه شوید یک نامه را خیلی جستجو کردم که اصل آن را بیاورم برای شما بخوانم. کتاب ابن تیمیّه‌ی محمّد ابو زهره را من دارم و این نامه در آن بود منتها ابو زهره معاصر است برای این‌که کسی باور کند عبارات این نامه‌ای که می‌خواهم برای شما بخوانم فضای دوران شهید را نشان می‌دهد، فضای تخریب تشیّع را نشان می‌دهد، تهمت‌هایی که به شیعه می‌زدند به چه شکل شیعه‌کشی را داشتند در جامعه رواج می‌دادند. ببینید چقدر شبیه امروز است، بحث شیعه‌ی انگلیسی چقدر امروز دارد دقیق… همان رفتاری که آن روز ابن تیمیّه علیه شیعه انجام می‌داد امروز یک عدّه به اسم شیعه انجام می‌دهند، توپخانه را داخل تشیّع آورده‌اند.

کتاب العقود الدریّه و نامه‌ی ابن تیمیّه در آن

اسم این کتاب «العُقودُ الدُرِیَّه فی مَنَاقِبِ شیخُ الإِسلام إِبنِ تیمیّه» است. نامه خیلی جاها وجود دارد ولی انسان می‌گوید شاید نباشد. این نامه را از کتابی برای شما می‌خوانم که مؤلّف ۷۰۵ تا ۷۴۴ زندگی می‌کرده و خود او از شاگردان مبرّز ابن تیمیّه است، خود او شاگرد ابن تیمیّه بدون واسطه است، به او ابن عبد الهادی می‌گویند. دو سه جمله راجع به شخصیّت صاحب کتاب عرض کنم نا نامه‌ی ابن تیمیّه را برای توجیه شیعه‌کشی در دوران شیخ عرض کنم. چون می‌دانید با حدود ۴۰، ۵۰ سال اختلاف ابن تیمیّه و شهید اوّل زندگی کرده‌اند، یعنی مرگ ابن تیمیّه و شهادت شهید کمتر از ۵۰ سال اختلاف دارد.

شخصیّت ابن عبد الهادی نویسنده کتاب العقود الدریّه

خیلی از بزرگانی که راجع به شهید مطلب نوشته‌اند به این نامه متفطّن شده‌اند و گفته‌اند این فضای آن دوران را نشان می‌دهد. این آقای ابن عبد الهادی که شاگرد ابن تیمیّه است و کتاب در مناقب استاد خود بی‌واسطه‌ نوشته کسی است که ابن کثیر سلفی معروف می‌گوید: «الشِّیخُ الإِمَامُ العَالِمُ العَلَّامَه النَّاقِد البَاریء فِی فنونِ العِلم حَصَلَ مِنَ العُلوم مَا لَا یَبلُغُهُ الشّیوخُ الکِبار». جوان مرده ۳۹ ساله از دنیا رفته، می‌گوید به جایی رسید که شیوخ بزرگ هم نرسیدند. «تَفَنَّنَ فِی الحَدیثِ وَ النَّقل وَ التَّصریفِ وَ الفِقهِ وَ التَّفسیرِ وَ الأَصلین»، در اصول فقه و اصول عقاید و تفسیر و حدیث و فقه و این‌ها صاحب فن بود. ذهبی راجع به او می‌گوید: و الله هیچ گاه کنار او ننشستم الّا این‌که از او استفاده کردم. مَزی که از رجالیون برجسته‌ی اهل سنّت است و کتاب معروف او تهذیب الکمال است که استاد او است، او هم همین را می‌‌گوید، می‌گوید: بیشتر از این‌که او از من که استاد او هستم استفاده کند من از او استفاده کردم. همین‌قدر کفایت می‌کند.

 نامه‌ی ابن تیمیّه به سلطان به نقل از ابن عبد الهادی شاگرد او

ابن عبد الهادی می‌گوید استاد ما آقای احمد بن عبد الحلیم، شیخ الاسلام ابن تیمیّه (علیه ما یستحقّ و فیه ما فیه) نامه‌ای به سلطان می‌نویسد در نامه‌ای که به سلطان می‌نویسد ببینید چه می‌گوید. شروع این است نامه است منتها من خیلی خلاصه بعضی جملات آن را می‌خوانم تا فضا را متوجّه شوید. می‌گوید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏ مِنَ الدَّاعی»، از دعوت‌ کننده، «أَحمَدِ بنِ تیمیّه إِلَی سُلطانِ المُسلِمین»، اوّلین تقیّه این‌جا است. آقایان ما را به سبب تقیّه می‌کشند این نشان می‌دهد که این ملعون وقتی صحبت می‌کند تقیّه می‌کند. ابن تیمیّه در منهاج السنّه می‌گوید: سال‌ها است بعد از بنی عبّاس ما سلطان نداریم، سلطانی که بیاید حاکم همه‌ی جهان اسلام شود. ولی چون به پادشاه بخش خود دارد می‌نویسد نگاه کنید چه می‌‌گوید.

تقیّه کردن ابن تیمیّه در نامه نوشتن به سلطان

می‌گوید: «مِنَ أَحمَدِ بنِ تیمیّه إِلی سُلطانِ المُسلِمین»، تقیّه می‌کند خود او اعتقاد ندارد سلطان داریم. «وَ مَن أَیَّدَ الله فِی دولَتِهِ الدّین أَعَزَّ بِهَا عِبَادَهُ المُؤمِنین»، اهل آن که اهل مطالعه هستند به منهاج السنّه رجوع کنند می‌بینند آن‌جا ناله می‌زند از این‌که ما سلطان نداریم به  امور ما رسیدگی کند اسلام ضعیف شده است. «قَمَعَ فِیهَا الکُفّار وَ المُنَافِقین»، کفّار و منافقین را قلع و قمع کرده است. «وَ الخَوَارِجَ المَارِقین نَصَرَهُ الله وَ نَصَرَ بِهَا الإِسلَام أصلَحَ لَهُ وَ بِهِ أَمورَ الخَاصِّ وَ العَام أَقَامَ بِهِ شَرائِعَ القُرآن أَضَلَّ بِهِ أَهلَ الکُفرِ وَ الفُسوقِ وَ العِصیان سَلَامٌ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُه‏ إِنَّا نَحمَد إِلَیکُم الله الَّذی لَا إِلَهَ إِلَّا هُو أَمَّا بَعد فَقَد صَدقَ اللهُ وَعدَه»، خدا وعده‌ی خود را تصدیق فرمود.

تملّق‌گویی ابن تیمیّه نسبت به سلطان

«وَ نَصَرَ عَبدَه وَ أَعَزَّ جُندَه وَ هَزَمَ الأَحزَابَ وَحده»، می‌بینید تملّق سلطانی را می‌گوید که خود او را سلطان نمی‌داند، می‌گوید پادشاه نداریم. نگاه کنید چه می‌گوید به کسی که او را خلیفه قلمداد نمی‌کند، می‌گوید: «ذَلِکَ السُّلطان أَتَمَّ الله نِعمَتَه حَصَلَ لِلأُمَّه بِیُمنِ وِلَایَتِه وَ حُسنِ نِیَّتِه وَ صِحَّهِ إِسلامِه وَ عَقیدَتِهِ وَ بَرکَهِ ایمانِهِ وَ مَعرِفَتِه وَ فَضلِ هِمَّتِه وَ شَجَاعَتِه». می‌بینید یا تقیّه می‌کند یا نفاق است چون خود او… «وَ نَتیجَهَ إِتِّبَاعِهِ لِکِتَابِ الله وَ حِکمَتِه»، نتیجه‌ی تبعیّت او از کتاب و حکمت، «مَا هُوَ شَبیهٌ بِمَا کَانَ یَجری فِی أَیَّامِ الخُلَفَاءِ الرَّاشِدین». این آقایان معتقد هستند که «لَغُبَارٌ فِی أَنفِ فَرَسِ مُعاویه»، غباری که داخل بینی اسب معاویه باشد افضل از ۱۰۰ عمر بن عبد العزیز است. این‌جا چون دارد به سلطان نامه می‌نویسد و می‌خواهد شیعه‌کشی را رواج بدهد می‌گوید: تو کسی هستی که اعمال تو شبیه به اعمال خلفای راشدین است. می‌گوید: «أَهلُ الفُجورِ وَ الطُّغیان» زمان ما «صِنفان» هستند، دو گروه هستند یک عدّه که خارج از شریعت هستند و نامسلمان هستند مثل تاتار، مثل کفّار، «وَ صِنفُ الباقی أَهلُ البِدَعِ المَارِقون»، اهل بدعت هستند. «الضّلَالِ المُنَافِقون».

ترویج شیعه‌کشی ابن تیمیّه در نامه‌ی او به سلطان

از این‌جا می‌خواهد شیعه‌کشی را ترویج کند. شما و شهید اوّل را می‌گوید، «الخَارِجونُ عَنِ السُّنَهِ وَ الجَمَاعَه المُفارِقونَ لِلشَّرعَهِ وَ الطَّاعَه مَثَلُهَا أولئِکَ الَّذین غَضوا بِأَمرِ السُّلطان مِن أَهلِ الجَبَلِ». چون یک عدّه را کشتند می‌گوید این‌ها همان کسانی هستند که شما دستور دادید ما این‌ها را بکشیم. بعد می‌گوید: «أَنَّ هَولاء وَ جِنسَهُم مِن أَکَابِرِ المُفسِدین»، این‌ها از اکابر مفسدین هستند. «فَإِنَّ إِعتِقَادَهُم أَنَّ أَبابکرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثمان وَ أَهلَ بَدر وَ بَیعَهَ الرِّضوان وَ جُمهورَ المُهَاجِرینَ وَ الأَنصار وَ التَّابِعینَ لَهُم بِإِحسان وَ أَئِمَّهَ الإِسلام». می‌خواهم ببینید این فضایی که امروز آقایان دارند ایجاد می‌کنند زمان شهید هم باعث قتل شهید شده است. «وَ التَّابِعینَ لَهُم بِإِحسان»، خلفای ثلاث، صحابه، «أَئِمَّهَ الإِسلام وَ عُلَمَائِهِم أَهلِ المَذاهِبِ الأَربَعَه» و غیر این‌ها.

فریب‌کاری ابن تیمیّه برای گرفتن دستور قتل شیعیان

خود ابن تیمیّه علمای مذاهب اربعه را تکفیر می‌کند این‌جا برای این‌که دستور قتل شیعه‌ها را بگیرد می‌گوید علمای مذاهب اربعه و «مَشَایِخَ الإِسلام وَ عُبَّادَهُم وَ مُلوکَ المُسلِمین وَ أَجنَادَهُم وَ عَوامَ المُسلِمین وَ أَفرادَهُم»، عموم مسلمین، تک تک آن‌ها، «کُلَّ هؤلاء عِندَهُم کُفَّارٌ مُرتَدون»، می‌گوید چون این‌ها همه‌ی صحابه را، همه‌ی بزرگان را کفّار و مرتد می‌دانند به شکلی که «أَکفَر مِنَ الیَهودِ وَ النَّصاری». آن‌هایی که اهل هستند می‌بینند این جریانی که امروز وارد شده‌اند و صحبت می‌کنند همین‌طور می‌گویند، این‌ها هم می‌گویند نواصب فلسطین بدتر از یهود و نصاری هستند. خلاصه می‌گوید چون این افراد افرادی هستند که اهل نفاق هستند نفاق پروری می‌کنند باید کشته شوند.

توصیف نادرست ابن تیمیّه از شیعیان برای گرفتن مجوز قتل آن‌ها از سلطان

«لِأَنَّ عِندَهُم کُلِّ مَن لَم یُوَافِقهُم عَلَی ضِلَالِهِم فَهُوَ کَافِرٌ مُرتَد»، می‌گوید هر کسی که این ضلالت و گمراهی آن‌ها را نداشته باشد او را کافر و مرتد می‌شناسند. «وَ مَن إِستَحَلَّ الفُقَّاع فَهُوَ کَافِر وَ مَن مَسَحَ عَلَی الخُفَّین فَهُوَ عِندَهُم کَافر»، کسی که به کفش خود مسح کند این‌ها او را کافر می‌دانند. «وَ مَن حَرَّمَ المُتعَه فَهُوَ عِندَهُم کَافِر»، هر کسی که متعه را حرام بداند او را کافر می‌دانند. این‌ها همه تهمت است واضح است. ابن تیمیّه وقتی می‌خواهد راجع به شیعه صحبت کند می‌گوید: اصول ایمان نزد شیعه چهار تا است، توحید و نبوّت و امامت و عدالت، ولی معاد را نمی‌شمارد وقتی می‌خواهد راجع به ما دروغ بگوید. همین‌طور فضا را به گونه‌ای پیش می‌برد که سلطان دستور قتل شیعه را در بخشی از شام صادر می‌کند.

شباهت زمان ما و زمان شهادت شهید اوّل

شما اگر دقّت کنید این حرف‌ها حرف‌هایی است که امروز هم شبیه آن وجود دارد، فرق این است آن زمان شهید با تقیّه سعی می‌کند فضا را برگرداند امروز متأسّفانه یک عدّه پیدا شده‌اند همان تهمت‌هایی که به شیعه این آقایان می‌زنند رسانه دارند و می‌گویند بله ما می‌گوییم. شک نیست که این‌ها در قتل بزرگان شریک هستند.

اشاره نکردن شهید اوّل به محبّت اهل بیت در وصیّت‌ نامه‌ی خود

دوران شهید دورانی است که آن‌قدر این بزرگوار در خفقان به سر می‌برد حتّی نسبت به محبّت به اهل بیت به صورت علنی در مضیقه است، لذا وصیّت ‌نامه‌ی ایشان که در ۲۴ فقره است و به همه چیز پرداخته من دو سه مورد از تیترهای آن را عرض می‌کنم با تعجّب کامل دیده می‌شود که در آن اشاره‌ای به اهل بیت ندارد. در حالی که انسان‌های عادی وقتی از دنیا می‌روند نسبت به اهل بیت، شفاعت اهل بیت صحبت می‌کنند. مخصوصاً این وصیّتی که ظاهراً شهید در زندان نوشته غالباً این‌طور از عبارات او فهمیده‌اند که این آخرین وصیّت‌ نامه‌ی شهید است، شهیدی که شک نیست هم صاحب فقه اهل بیت است هم کتاب المزار که ایشان دارد اگر رجوع کنید زیارت عاشوراء دارد، البتّه این کتاب فوق مخفی شهید است، زیارت امیر المؤمنین دارد، زیارت غدیریّه‌ی امام هادی را نقل کرده است.

آخرین وصیّت‌ نامه‌ی شهید اوّل در زندان

امّا این‌جا در شرایطی که در اوج خفقان زندگی می‌کرده شروع این‌طور است: «هَذِهِ وَصِیَّهُ العَبدِ الضَّعیف»، این آخرین کلمات شهید است، «کَاتِبُ هَذِهِ الأَحرُف مُحَمَّدِ بنِ مَکّی تَابَ اللهُ عَلَیهِ تَوبَهً نَصوحَا وَ کَانَ عَن هَفَوَاتِهِ وَ زَلَّاتِهِ صَفوحاً إِلَى إِخوَانِهِ فِی الله»، ما را می‌گوید، «وَ أَحِبَّائِهِ لِلََّه یَبدَأُ بِنَفسِهِ ثُمَّ بِهِم»، از خود شروع می‌کند بعد دیگران. «وَ هِیَ مُشتَمِلَهٌ عَلَى أُمورٍ أَوَّلُهَا تَقوَى الله تَعَالى فِیمَا یَأتون وَ یَذَرون وَ مُرَاقَبَتَهُ وَ مَخَافَتَهُ وَ الحَیَاءَ مِنهُ فِی الخَلَوات». از این‌جا شروع می‌کند.

دوم می‌فرماید: «ذِکرُهُ بِالقَلبِ عَلَى کُلِّ حَال التَّوَکُّلِ عَلَیه وَ تَفویضُ الأُمورِ إِلَیه التَّمَسُّک بِشَرَائِعِ الدِّین مُحَاسَبَهُ النَّفسِ عِندَ الصَّبَاحِ وَ المَسَاء کَفُّ اللِّسَان إِستِکثَار مِنَ النَّوَافِل مُسَاعِدَهِ الإِخوان الرِّضی بِالوَاقعِ الصَّبرَ فِی المَوَاطِن» تا بیست و چهارم که «مُعَاشِرَهُ النَّاس بِمَا یَعرِفون وَ کَظمِ الغَیظ». بعد هم می‌فرماید: «وَ مِلَاکُ هَذِهِ الأَمور کُلُّهَا تَقوَی الله». از اهل بیت اسم نمی‌برد این‌قدر این دوران خفقان است، این‌قدر این دوران شدید است.

نظر ابن الجزری در مورد شهید اوّل

ابن الجزری که اهل قرائت قرآن می‌دانند ایشان در اختلاف قرائت یکی از اعاجیب تاریخ قرائت قرآن است، کتابی به نام «النَّشر فِی القِرَائَاتِ العَشر» دارد که این کتاب درسی اختلاف قرائت است. شمس الدّین ابن الجزری سال ۸۳۳ از دنیا رفته و اتّفاقاً کسی است که در کتاب «أَسنَی المَطالب» خود به امیر المؤمنین دو مرتبه به تواتر اسناد حدیث غدیر تصریح می‌کند. با این حال می‌گوید: وقتی من با شهید زندگی می‌کردم، چون شهید در حوزه‌های علمیّه‌ی آن‌ها درس می‌داده، رفت و آمد می‌کرده است. این‌که عرض کردیم بی‌انصافی آن‌ها این است که در تمام کتب تراجم اسمی از شهید و شهادت او نمی‌برند، این است که می‌فرماید: من در طول عمر که با او بودم بیش از ۲۰ سال او را می‌شناختم یک مرتبه ندیدم «مَا یُخَالِفُ السُّنَّه» عمل کند. یعنی شهید کاملاً مانند یک غیر شیعه ظاهراً عمل می‌کرد. با این حال نتوانستند او را تحمّل کنند.

توجّه بسیار زیاد شهید اوّل به تفقّه فرزندان و خانواده‌ی خود

با این شرایط یک نفر کار را به جایی برساند که شهید اوّل شود، کسی که فرزندان او هم عجیب هستند. یک نکته عرض می‌کنم برای کسانی که اهل تربیت هستند، وقتی فرزندان شهید به دنیا می‌آیند و به قول معروف در قنداق هستند، خود او که بعدها به هر سه پسر خود اجازه داده هم همسر او عالم است. در علمای جبل عامل صاحب وسائل الشّیعه کتابی به نام «أَمَلُ الآمل» دارد و همان‌جا هم عنوان دختر شهید را فقیه و عابده یاد می‌کند هم همسر شهید را، زن و فرزند او، دختر و همسر او هم فقیه هستند چه برسد به پسرهای او. تاریخ ثبت کرده وقتی بچّه‌های شهید در قنداق هستند یعنی هنوز راه نیفتاده‌اند به علمای شهرهای مختلف نامه می‌نویسد و استجازه می‌کند، یعنی برای این‌ها طلب اجازه می‌کند که اتّصال طرق این‌ها به کتب قطع نشود. این‌قدر مراقب بوده، تا کجای آینده‌ی فرزندان را دیده است.

امثال من هم خود غوطه‌ور در دنیا هستیم هم به فکر فرزندان خود نیستیم، چیزی که برای شهید بیش از حساب بانکی و لباس مهم بوده خیلی برای من جالب بود که فرزندان او هنوز به سنتین، دو سال نرسیده‌اند به علمای مختلف نامه می‌نویسد و استجازه می‌کند برای این‌ها اجازه می‌گیرد. بالاخره هم نتیجه می‌دهد بیش از ۲۴، ۲۵ نفر عالم برجسته در تاریخ شیعه از فرزندان او هستند.


 

[۱]– سوره‌ی غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌‌ی طه، آیه ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجادیه، ص ۹۸٫

 


 

بیانات استاد ذاکری 


 _MG_9013

فصل‌بندی مطالب در مورد شهید اوّل

مطلب اوّل جبل عامل خاستگاه فقهی شیعه، مطلب بعد تاریخ مختصر فقه و فقها، جایگاه علمی شهید اوّل از سه بُعد؛ از نگاه اساتید، شاگردان و شخصیت علمی خود شهید. نکات قوّت و اسباب تمایز مکتب شهید اوّل، آشنایی با بعضی از تألیفات شهید، تاریخ نگارش کتب مهمّ ایشان، مبانی اصولی، فقهی، کلامی، حدیثی و رجالی شهید و در انتها کارورزی‌های فقهی و اصولی را به صورت مختصر خدمت شما ارائه بدهیم.

جبل عامل خاستگاه فقهی شیعه

در رابطه‌ی با عنوان اوّل جبل عامل خاستگاه فقهی شیعه، خوب است، سلیقه‌ای است آقایان یک تصاویری را از جزّین روستای شهید اوّل ببینند که خوب می‌دانید جنوب لبنان کلاً منطقه‌ی سرسبزی است. مخصوصاً روستای جزّین هم که در جنوب لبنان واقع شده است، بی‌بهره‌ی از این فضا نیست. همین‌جا چون بحث جغرافیایی مطرح شد من این نکته را اشاره بکنم با این نرم افزارGoogle Earth به اصطلاح من از بالا نشان بدهم چون در سفرهای علمی شهید ما به این نکته احتیاج داریم. (نمایش روی تصویر)

نمایش دادن مسیر سفرهای علمی شهید اوّل

این پایین که عربستان است، این طرف ایران و عراق و کشورهای حاشیه‌ای را که شهید از جزّین دمشق و عراق و کربلا و نجف و حلّه و سوریه در کنار آن دِمشق در سوریه حالا در همین مقدار خوب است که شما فاصله‌ی جغرافیایی را که شهید برای سفرهای علمی خود طی کردند را ببینید.

چهار گزاره از تاریخ فقه و فقها

بی‌مناسبت نیست که یک تاریخی از فقه و فقها به صورت چهار گزاره و چهار نکته خدمت شما ارائه بشود.

ما ادوار فقه و تدوین آن را به چهار دوره تقسیم می‌کنیم.

دوره‌ی اوّل

دوره‌ی اوّل دوره‌ی تشریع. از آغاز بعثت حضرت تا رحلت پیامبر مکرّم اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.

دوره‌ی دوم

دوره‌ی دوم را اصطلاحاً دوره‌ی تفسیر و تبیین شریعت که از جانشینی به حقّ آقا امیر المؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) تا غیبت صغری تقریباً ۲۴۹ سال.

دوره‌ی سوم

دوره‌ی سوم شکوفایی اجتهاد و قانونمندی فقه که از غیبت صغری تا زمان شیخ الطّایفه، مرحوم شیخ طوسی است که اصطلاحاً از علمایی که در این برهه‌ی زمانی وجود داشتند، کتاب دارند یا حتّی آراء آن‌ها اجمالاً به دست ما رسیده است، به قدما تعبیر می‌کنند که زیاد شنیدید.

_MG_9018

شیخ طوسی مرز بین قدما و متأخّرین

شیخ طوسی مرز قدما و متأخّرین هستند. اگر بخواهیم باز موشکافی بکنیم، آن را بیشتر باز بکنیم، در کتاب‌های خود شیخ طوسی مرز رعایت شده است. یعنی تا قبل از نهایه‌ی شیخ طوسی در قدما حساب می‌شود، بعد از نهایه‌ی شیخ طوسی جزء متأخّرین حساب می‌شود. این مرز هم در جای خود باید توضیح داده بشود.

اصول متلّقات

خواستید می‌توانید عنوان اصول متلقات را پیگیری بکنید. به تعبیر مرحوم آقای بروجردی اصطلاحاً از کتب فقهی که در این فاصله‌ی زمانی نوشته می‌شده است اصول متلقات یاد می‌کنند. لذا چون خصوصیّت ویژه‌ای داشته است، از کتب فقهی علما در آن محدوده‌ی زمانی هم برداشت‌های ویژه‌ای می‌شود، غیر از کتب فقهی قدما بعد از این برهه‌ی زمانی است.

دوره‌ی چهارم

دوره‌ی چهارم هم دوره‌ی متأخّران است. اجمالاً تا آن حدّی که من برای مطالب خود نیاز دارم، حتماً در رابطه‌ی با نکات تاریخی و شخصیتی مرحوم شهید اوّل خوب استفاده کردید.

ویژگی خانواده‌ی شهید اوّل

یک نکته‌ی بسیار مهم در خانه و خانواده‌ی شهید اوّل است که بسیار جای درس گرفتن دارد. آن هم این است که خانواده‌ی شهید اوّل در بین فقهای امامیّه بسیار کم نظیر است. یعنی با این توضیحی که الآن می‌خواهم خدمت شما ارائه بدهم شاید تعداد فقهایی که خانواده‌ی آن‌ها به این رتبه رسیدند به تعداد انگشت‌های یک دست هم نرسد. ولادت و شهادت و مدّت عمر ۵۲ ساله، ۵۲ سال به اصطلاح عمر معمولی نبوده است که شهید به شهادت رسیدند.

ویژگی شخصیتی پدر شهید اوّل

پدر ایشان «کَانَ مِن فُضَلاء المَشایِخ فِی زَمانِهِ»[۱] پدر ایشان از فقهای بزرگ و اجلّای مشایخ اجازه بودند.

نسب مادر شهید اوّل و ماجرای تدفین سعد معاذ

مادر ایشان هم از نوادگان سعد معاذ یار غار پیامبر است که وقتی از دنیا رفت، خود پیغمبر مراسم تغسیل او، تکفین او، تدفین او را دستور دادند، نظارت کردند، خود حضرت داخل قبر رفتند، سنگ‌چینی کردند، آن جریانی که به پیامبر اعتراض کردند چرا اینقدر دارید دقّت به خرج می‌دهید یک قبر است می‌خواهیم خاک بریزیم؟ جریان مفصّل دارد.

ویژگی همسر شهید اوّل

همسر ایشان «کَانَت فَاضِلهً، تَقیَّهً، فَقیهَهً، عَابدهً وَ کَانَ الشَّهید (رحمه اللّه) یُثَنی عَلیها، وَ یأمُر النِّساء بِالرجوع إلیها»[۲] همسر ایشان مجتهده بوده است. این همسر ایشان است.

ویژگی دختر شهید اوّل

از آن طرف دختر ایشان معروف به سته المشایخ «کَانَت عَالمَهً فَاضِلهً فَقیهَهً صَالِحهً عِابده» شهید زنان و بانوان را در مسائل خاصّ خود به دختر خود ارجاع می‌دادند. دختر ایشان مجتهده بوده است.

 کم نظیر بودن خانواده‌ی شهید اوّل

سه پسر، هر سه پسر از فقها و بزرگان امامیّه. شما تصویر بکنید یک خانواده‌ای، یک خانه‌ای که پدر، مادر، دختر و سه فرزند مجموعه‌ی شش نفر مجتهد زیر یک سقف. این خیلی کم نظیر است. بروید در شخصیت‌های فقهای شیعه جستجو بکنید، ببینید چه کسی نظیر ایشان بوده است. من یک گرا می‌دهم و دیگر بقیه‌ی مسائل به عهده‌ی خود شما است.

شباهت ملّا صالح مازندارنی به شهید اوّل

مرحوم ملّا صالح مازندرانی شارح بزرگ کتاب کافی شریف، شباهت‌هایی به مرحوم شهید اوّل دارد بروید تحقیق بکنید ببینید که از چه جهاتی شباهت دارند.

سفرهای علمی شهید

 اجمالاً در رابطه‌ی با شهید بد نیست سفرهای ایشان را بگوییم. اوّلین سفر ایشان در ۱۶ سالگی به حلّه‌ی عراق بوده است که شهید اوّل بار اصلی خود را هم از جهت علمی در همین سفر می‌بندد. دیگر سایر سفرهای علمی ایشان چه سفرهایی که از محضر علمای شیعه استفاده کردند، چه از محضر بزرگان اهل سنّت کربلا، نجف، بغداد، بیت المقدِس، مکّه، مدینه، مصر و دمشق. این در رابطه‌ی شخصیّت شهید.

جایگاه علمی شهید

امّا ما باید جایگاه علمی شهید را از سه بعد توضیح بدهیم و تببین بکنیم. چرا؟ به خاطر این‌که اگر شما از جهت شخصیتی و از جهت فقهی، اصولی، مبانی علمی می‌خواهید یک فقیهی از فقهای امامیه را مورد بررسی و تحلیل قرار بدهید، نمی‌توانید جزیره‌ای به او نگاه بکنید. یعنی بگویید من نه کار به اساتید شهید دارم، نه کار به شاگردان او دارم، می‌خواهم خود او را تحلیل بکنم، این نمی‌شود. یعنی تحلیل دقیقی به دست نمی‌دهد. چرا؟ چون باید بدانیم چه کسانی این شخصیت عظیم را پرورش دادند.

شناخت شهید براساس شناخت مکتب رشد یافته در او

شهید محصول فکری یک مکتب و مدرسه است. بدون شناخت آن مکتب ما نمی‌توانیم شهید را درست بشناسیم. از آن طرف باید بدانیم خود شهید به عنوان یک فرد نابغه‌ی فقیهِ اصولیِ جامع الشّرایط چه کسانی را پرورانده است. شاگردان او چه کسانی بودند. توانایی شهید در چه حدّی بوده است.

اهمّیّت شاگردپروری در فقه امامیه

شاگردپروری نکته‌ی بسیار مهمی در بین فقهای امامیه است. هر کسی از این مزیّت برخوردار نیست. خیلی از بزرگان بودند کوه علم بودند امّا نمی‌توانستند، این توان شاگردپروری را نداشتند. لذا ما نمی‌توانیم تک بعدی نگاه بکنیم. اساتید، شاگردان تا برسیم به شخصیت علمی خود شهید.

بعد اوّل شخصیت، اساتید شهید

(۱)‌ شاگردی نزد فخر المحقّقین

امّا بُعد اوّل در رابطه‌ی با اساتید شهید. مهمترین استاد شهید اوّل مرحوم فخر المحقّقین، ولد علّامه‌ی حلّی بودند که شهید اوّل بیشترین بهره‌ی علمی را از ایشان بردند.

(۲)‌ شاگردی نزد دو برادر عمید الدّین و ضیاء الدّین

بعد از فخر المحقّقین، سیّد عمید الدّین، سیّد ضیاءالدّین، هر دو برادر بودند، خواهر زاده‌ی علّامه‌ی حلّی بودند و شهید از این دو بسیار استفاده کرده است.

(۳)‌ شاگردی با واسطه نزد خواجه نصیر الدّین

در رابطه‌ی با فلسفه و حکمت اگر آرای فلسفی و کلامی و منطقی و امثال ذلک را بخواهیم به دست بیاوریم، ریشه‌یابی بکنیم بد نیست که به سراغ مطالب و گزاره‌هایی که از قطب الدّین محمّد بن رازی بویهی نقل شده است ایشان برویم. لذا شهید اوّل در فلسفه با دو واسطه شاگرد خواجه نصیر الدّین طوسی می‌شوند، در فلسفه شاگرد آن مکتب هستند.

(۴) شاگردی نزد ابن مویّه

ابن مویّه که باز خود ایشان تخصّص در فقه و ریاضی و ادبیات و شعر و علم انساب داشتند که از این بُعد مرحوم شهید اوّل تقویت شده است.

شاگردی نزد پدر و پدر همسر

شهید اوّل ادبیات و فقه را نزد پدر خود شیخ جمال الدّین مکّی خواندند و مرحوم صائغ جزّینی پدر همسر شهید یعنی پدر خانم شهید و استاد شهید در ریاضیات و علوم عقلی است. اساتید شهید زیاد هستند مخصوصاً در بین بزرگان اهل سنّت کسانی که شهید محضر آن‌ها را درک کرده است متعدّد هستند.

شهید و سیطره‌ی تفکّر علّامه‌ی حلّی بر او

 امّا پنج نفر اوّلی که ما شماره زدیم کسانی هستند که بیشترین استفاده‌ی علمی را شهید از این‌ها برده است. هر پنج نفر رتبه‌ی بالا در شماربندی دارند، هر پنج نفر شاگرد علّامه‌ی حلّی بودند. یعنی ببینید شهید اوّل از تمام ابعاد علمی تحت سیطره‌ی تفکّر علّامه‌ی حلّی است. ولو این‌که زمان علّامه‌ی حلّی را درک نکرده است امّا هر چه به دست آورده است، اندوخته‌های شهید محصول مکتب علّامه‌ی حلّی است.

علّامه‌ی حلّی کیست؟

علّامه‌ی حلّی کسی است که قاضی بیضاوی صاحب تفسیر معروف در بین علمای اهل سنّت وقتی یک سؤال علمی می‌خواست، از مرحوم علّامه‌ی حلّی می‌پرسید. علّامه در حدود ۳۰ سالگی بودند. تعبیری که از تاریخ پایان نامه‌ به دست می‌آید این است. این عالم بزرگ اهل سنّت «مُولانَا جَمالُ الدِّین أدام الله فَواضِلُک أنتَ إمامُ المُجتَهدین فِی عِلمِ الأصول» در ۳۰ سالگی و بعضی حتّی کمتر از ۳۰ سالگی معتقد هستند که یک عالم بزرگ اهل سنّت در اواخر خود یک پیرمرد عالم سنی، خطاب به جوانی از نوابغ شیعه یک چنین تعبیری دارد. پس این در رابطه‌ی با اساتید که ما اگر بخواهیم مبانی شهید را به صورت صحیح و دقیق به دست بیاوریم نمی‌توانیم بی‌نیاز از مبانی علّامه‌ی حلّی باشیم.

بعد شاگردان شهید

در مورد بُعد شاگردان این چند نکته را من خدمت شما عرض بکنم. شهید اوّل چنانچه اشاره کردم به مراکز بزرگ علمی شیعی و تسنّنیه سفر کردند. از نبوغ خود، سلیقه‌ی خود، تمام آنچه نیاز داشتند اندوختند، برگشتند تمام این تجربیات را در جزّین اعمال بکنند و مکتب و مدرسه‌ای را راه اندازی بکنند تا بتوانند شاگردپروری بکنند.

معروف‌ترین شاگرد شهید

شاگردان ایشان چه کسانی بودند که ما بخواهیم دقّت بکنیم؟ مهترین شاگردی که برای ایشان ذکر می‌کنند مرحوم مقداد بن عبدالله سیوری معروف به فاضل مقداد است.

آثار فاضل مقداد

(۱)‌ «کنز العرفان فی فقه القرآن»

مرحوم فاضل مقداد چند کتاب دارد. کتاب معروف ایشان «کنز العرفان فی فقه القرآن» (خود را عادت بدهید اگر می‌خواهید نام کتاب‌ها را در هر علمی، در هر موضوعی حفظ بکنید مؤلّف و نام کتاب را می‌خواهید به ذهن بسپارید حتماً نام کامل کتاب را حفظ بکنید. چون معمولاً نویسنده سعی می‌کند محتوا و موضوع کتاب خود را در نام کتاب منعکس بکند) این کتاب معروف به کنز العرفان است. اگر اسم کامل را بلد باشیم «کنز العرفان فی فقه القرآن». خوب از نام کتاب روشن است که موضوع کتاب چیست. ما کتاب فقهی زیاد داریم.

آیات فقهی در قرآن

اگر از شما سؤال بکنند بالاخره ما در قرآن چند آیه‌ی فقهی داریم؟ آیات فقهی قرآن به صورت جدا و مجزّا بحث شده است یا حتماً باید برویم کتاب‌های فقهی، از کتاب الطّهاره شروع بکنیم تا کتاب الدّیات.

ویژگی کتاب فاضل مقداد

یکی از کتاب‌های محدودی که از این نگاه آیات الاحکامی به قضیه پرداختند این کتاب مرحوم فاضل مقداد است. نه به ترتیب سور قرآن بلکه به ترتیب ابواب فقهی از طهارت تا دیات، آیات فقهی قرآن را وارد شدند، مباحث فقهی، آراء اهل سنّت، آراء فقهای شیعه در نوع خود کتاب کم نظیری است. توصیه می‌کنم حتماً با این کتاب آشنا بشوید.

(۲)‌ «نضد القواعد الفقهیه علی مذهب الإمامی»

به کتاب دوم ایشان «نضد القواعد الفقهیه علی مذهب الإمامی» می‌رسیم. در کتاب‌های شهید اوّل، القواعد و الفوائد یکی از کتاب‌های بسیار مطرح است که شهید اوّل نوآوری جالبی داشته است.

ویرایش کتاب شهید اوّل توسّط شاگرد

این کتاب از جهت ترتیب و دسته‌بندی یک مقداری به گونه‌ای بوده است که شاگرد شهید اوّل تشخیص داده است دسته‌بندی را عوض بکند. اگر بخواهیم در ادبیات مثال بزنیم کدام یک از کتاب‌های لغت است.

کتب لغوی بدون ترتیب ابجدی

 مجامع لغت که ترتیب ابجدی ندارد مثل المنجد نیست با الف با طاء همین‌طور تا آخر برود. مثال بزنید. العین خلیل بن احمد فراهیدی. معجم مقاییس اللغه ابن فارس. کتاب‌ها متعدّد است که ترتیب ابجدی رعایت نشده است امّا الآن آمدند چاپ کردند «ترتیب کتاب العین» که ترتیب ابجدی مراجعه راحت باشد.

استفاده‌ی بزرگان از این شیوه‌ی نگارشی

آن را در جای خود انسان باید برود مداقّه بکند که خلیل بن احمد، ابن فارس دیگرانی که تلاشگران این راه هستند برای چه تشخیص داده است این ترتیب بهتر است ولو این‌که الآن آمدند به ترتیب ابجدی تبدیل کردند ولی مدّنظر آن عالم چه بوده است؟

مرحوم فاضل مقداد یک چنین کاری را با کتاب القواعد و الفوائد کرده است با یک ترتیب و دسته‌بندی دیگری ارائه داده است. کتاب کلامی فاضل مقداد «اللوامع الإلهیّه» که در نوع خود کتاب مهمّی است، می‌شود مبانی کلامی را استفاده کرد. شاگرد دیگر ایشان را هم می‌بینید.

قوّت علمی شهید در آثار شاگرد

وقتی به کتاب‌های فاضل مقداد یا دیگران مراجعه بکنید آن موقع قوّت علمی شهید برای شما روشن می‌شود. نگاه بکنید عرض کردم هر عالمی چنین توانی ندارد که شاگردهای برجسته پرورش بدهد.

شاگرد پروری در مکتب فقهای امامیه

شما مکتب مرحوم بروجردی را نگاه بکنید. شاگردانی بزرگ می‌کند مثل مرحوم امام و دیگران. مکتب مرحوم آقای خویی را نگاه بکنید چقدر شاگردان مرحوم آقای خویی تا همین الآن در بین ما هستند. مکتب مرحوم آخوند شاگرد پرورش می‌دهد مرحوم کمپانی، مرحوم نائینی، مرحوم آقا ضیاء عراقی که هر کدام از این‌ها فهلی در این علم هستند. این‌ها کم نظیر بودند. از این بعد می‌خواهم تأکید بکنم که به جایگاه علمی شهید اوّل توجّه داشته باشید.

بُعد شخصیت علمی شهید

امّا بعد سوم شخصیت علمی خود شهید. من باز این‌جا چند گزاره به عنوان نکات قوّت و اسباب تمایز مکتب شهید اوّل نوشتم.

اشراف شهید به فقه شیعه

نکته‌ی اوّل اشراف شهید به فقه شیعه. شاهد آن هم دو تا کتاب مختصر و مفصّل از ابتدای طهارت تا دیات است.

آثار شهید در فقه

لمعه یک کتاب مختصر در تمامی ابواب فقه شیعه است. «غایه المراد فی شرح نکت الارشاد» که شرح کتاب ارشاد الاذهان علّامه‌ی حلی است این کتاب یک کتاب کامل فقهی است در تمام ابعاد با تفصیل فراوان که اشراف شهید به فقه را می‌شود در آن‌جا مشاهده کرد.

منهج و روش فقهی شهید

منهج و روش فقهی شهید یکی از نکات ممیّزه‌ی مکتب شهید است. منظور ما از روش و منج چیست؟ عظمت صاحب جواهر

خوب دقّت بفرمایید عظمت مرحوم صاحب جواهر آن‌ مقدار است که مرحوم امام بارها تأکید کردند که فقه حوزه‌های ما باید فقه جواهری باشد.

جواهر دلیل عظمت آقا سیّد کاظم یزدی

از مرحوم آقا سیّد کاظم یزدی، سیّد صاحب عروه سؤال کردند شما این قدرت تفریع فروع و عظمتی را که در کتاب عروه الوثقی به منصه‌ی ظهور رساندید این توانایی را از کجا به دست آوردید؟ مرحوم سیّد صاحب عروه فرمودند که «شَدَّدتُ مِعزَری وَ قَرَأتُ جَواهِرَ الکَلامِ مِن اوَّلِهِ إلَی آخَرِهِ سَبعَ مَرَّات» کمر خود را سفت کردم، جواهر الکلام ۴۳ جلدی را از ابتدا تا انتها هفت دور خواندم. تا توانستم به این توانایی برسم. کتاب جواهر الکلام مرحوم محمّد حسن نجفی یک چنین جایگاهی دارد.

نگاهی به کتاب جواهر

حالا به جواهر مراجعه بکنید بعضی از قسمت‌ها مرحوم صاحب جواهر وقتی به یک فقیه اشکال می‌کنند، می‌گویند این اشکال این فقیه از اختلال طریقه ناشی می‌شود. چرا یک چنین استدلال باطلی را در فقه مطرح کرده است؟ این از اختلال در طریقه و روش ناشی می‌شود. متوجّه نیست ورود به مطلب، خروج از مطلب، زوم کردن روی کدام بعد استدلال. این‌ها مهم است که همه‌ی این‌ها در منهج و روش فقهی به دست می‌آید.

نگاهی به کتاب اصول فقه مرحوم مظفّر

شما نگاه بکنید مثلاً کتاب اصول فقه مرحوم مظفّر وقتی به مطالب ایشان مراجعه می‌کنید می‌بینید ایشان مثلاً وقتی می‌خواهند بحث اجزاء را وارد بشوند عنوان می‌زنند تصدیر. در جاهای دیگر وقتی می‌خواهند ۱۴ تا مقدّمه بگویند اوّل می‌گویند تمحیدٌ، بعد می‌گویند مقدمه، بعضی از جاها می‌گویند تصدیرٌ تفاوت این‌ها در چیست؟ برای چه مرحوم مظفّر در اصول فقه این کار را می‌کند؟

تفاوت تصدیر و مقدّمه

 تصدیر با مقدّمه چه تفاوتی دارد؟ رابطه‌ی آن‌ها عام و خاص مطلق است، عام و خاص من وجه است.

توجّه شهید بر وجود نداشتن اختلاف

وقتی یک عالم بزرگی مثل شهید اوّل کتابی را می‌خواهد بنویسد، استدلالی را می‌خواهد مطرح بکند، این نکته مدّنظر ایشان است که با اشراف کاملی که نسبت به تمامی ابعاد فقه شیعه و حتّی فقه اهل سنّت دارد طوری استدلال بکند که مخالف با یک مبنای دیگر فقهی و گاهی وقت‌ها حتّی مخالف با یک مبنای کلامی درنیاید.

برداشت‌های متفاوت فقها از یک روایت

ما مواردی داریم، یک فقیه از یک روایت یک برداشتی می‌کند که مخالف با مبانی عقیدتی و ضروریات مکتب شیعه است مثل مسئله‌ی سهو النّبی. خوب شیخ صدوق برداشتی دارد. شیخ مفید نقد می‌کند، رساله می‌نویسد، استدلال را نقض می‌کند. این اشراف خیلی کمک می‌کند. من الآن یک سؤال را مطرح بکنم، انتظار من این است که آخر جلسه شما جواب این را کامل به دست بیاورید.

سؤالی در مورد دلیل خواندن کتب قدما

 بعضی سؤال می‌کنند چرا ما شرح لمعه بخوانیم؟ چرا کتاب‌های جدیدی نباشد؟ کتاب‌های با سبک آموزشی جدید نباشد؟ چرا اصول فقه بخوانیم حلقات نخوانیم؟ چرا کتاب دسته‌بندی شده درس درس، در آخر آن سؤال داشته باشد، خلاصه داشته باشد؟ چرا ما داریم این کتاب‌ها را می‌خوانیم؟ بعضی‌ها اعتراض بی‌جهت هم که می‌خواهند بکنند می‌گویند کتاب شهید اوّلی که برای قرن هشتم است، برای هفتصد سال پیش است شما دست برنمی‌دارید، هنوز دارید همان را می‌خوانید. این سؤال انتظار دارم با مطالبی که خدمت شما عرض می‌کنم خود شما در آخر به این سؤال جواب بدهید.

تأثیرپذیری ذهن از کتب اوّلیه

یکی از نکاتی که در رابطه‌ی با این سؤال مهم است دقّت بکنید من وقتی می‌خواهم وارد فقه بشوم اوّلین کتاب نیمه استدلالی فقهی به عنوان لمعه یا «الروضه البهیه» را بخوانم، دارم ذهن صاف و بدون اطّلاعات خود را در اختیار یک نویسنده قرار می‌دهم. یعنی هر آنچه آن عالم بگوید، هر چه شهیدین بگویند، هر چه مرحوم مظفّر بگوید به عنوان اوّلیات مبانی اصولی و فقهی در ذهن من دسته‌بندی و پارتیشن‌بندی می‌شود. هر نکته‌ای را بعداً در کتاب‌های بعدی برای من بیان بکنند معیار سنجش مبنا در فقه و اصول آموخته‌های ذهنی من است.

اهمّیّت استفاده از استاد جامع

اگر ذهن من را فردی پارتیشن‌بندی و دسته‌بندی کرده باشد که خود او اشراف لازم نه فقط به فقه، نه فقط به اصول که مبانی کلامی شیعه نداشته باشد، به ادبیات عرب نداشته باشد. یک‌جای کار نه ده‌ها و بلکه صد‌ها جای کار دچار مشکل خواهد شد و اگر در یک کتابخانه ابتدا دسته‌بندی و قفسه‌بندی اشتباه باشد کسی که وارد آن کتابخانه بشود نمی‌تواند یک کتاب مناسب را از محلّ خود پیدا بکند. این بسیار مهم است که ما داریم ذهن را به چه کسی می‌سپاریم.

منهج شهید

منهج شهید منهجی است که می‌تواند انسان را از جهت علمی ارضاء بکند و مطمئن باشیم کتابی که دو خِرّیت این فن شهید اوّل، شهید ثانی مطالب را پالایش کردند و نوشتند. در جای خود حالا هنوز نکات بسیار از عظمت علمی باقی مانده است که ما بفهمیم ذهن خود را به دست چه کسی سپردیم.

عظمت شهید اوّل از نظر استاد

 عظمت مرحوم شهید اوّل در این حدّ است که استاد ایشان، مرحوم فخر المحقّقین، پسر علّامه در زمانی که شهید اوّل ۲۲ ساله بوده است -طبق تاریخی که در آخر اجازه‌ی ایشان آمده است- این‌طور تعبیر می‌کند الامام الاعظم خطاب به شهید اوّل، استاد به شاگرد دارد می‌گوید. «افضل علماء العالم» «سیّد فضلاء بنی آدم» «مولانا شمس الحق و الدّین محمّد بن مکّی».

تسلّط شهید بر فقه اهل سنّت

 نکته‌ی سوم مسئله‌ی تسلّط مرحوم شهید بر فقه اهل سنّت است. مرحوم بروجردی تعبیری دارند که ما بدون نگاه به فقه اهل سنّت نمی‌توانیم بعضی از زوایا و چالش‌های فقه شیعه را حل بکنیم. مباحثی به خصوص در مباحث حج، در رابطه‌ی با حج تمتّع در رابطه‌ی با آن که گفت: «مُتعَتان مُحلِّلَتان فِی عَصر رسول الله (صلى الله علیه و آله) وَ أنَا أحرّمهُما» مباحث ریز فقهی مطرح است.

اختلاف در حج در کلام فقها

متعه الحج، عمره‌ی تمتّع، حج تمتّع جدا بودن این دو مورد که آن فرد مخالفت کرد و در مقابل پیامبر ایستاد، خوب این‌ها خیلی از نکاتی است که الآن باعث اختلاف فتواهای عدیده است.

اختلاف فقها در زمان بین دو عمره

شما نگاه بکنید یک نمونه‌ی آن مسئله‌ی فاصله‌ی بین دو عمره است. کلّی پول خرج کردند برای اوّل و آخر در عمر خود به عمره رفته است و عمره انجام داده است. می‌گوید دوست دارم دوباره محرم بشوم، برای پدر مرحوم خود، برای مادر مرحوم خود دوباره عمره انجام بدهم. خوب چه کار بکنیم؟ آقایان مراجع بعضی‌ها می‌فرمایند باید ده روز فاصله بشود. بعضی‌ها یک ماه فاصله بشود. بعضی‌ها می‌گویند یک ماه یعنی ۳۰ روز، نه، باید ماه قمری عوض بشود. بعضی‌ها می‌گویند هیچ کدام از این‌ها مهم نیست، شما اگر برای خود می‌خواهی عمره انجام بدهی، ده روز باید فاصله باشد یا یک ماه فاصله بشود، ولی اگر تو می‌خواهی برای دیگران انجام بدهی در یک روز برو ده تا عمره انجام بده.

روایات این اختلاف فقهی

 منشأ این اختلافات را که نگاه می‌کنیم، روایت داریم. روایت صحیح السّند در مجامیع شیعی داریم. «لِکُلِّ شَهْرٍ عُمْرَهً»[۳]،«لِکُلِّ عَشَرَهِ أَیَّامٍ عُمْرَه»[۴]. این‌ها روایت است. منتها چالش این‌جا با نگاه به فقه اهل سنّت است.

توانایی شهید اوّل در فقه اهل سنّت

این توانایی را شهید برخوردار است. نه در حد مطالعه‌ی منابع اهل سنّت بلکه در حدّ حضور در مکتب بزرگان اهل سنّت که خود ایشان می‌گویند من از ۴۰ نفر از بزرگان اهل سنّت روایت نقل می‌کنم.

جایگاه شهید در نزد علمای اهل سنّت

جایگاه شهید نزد علمای اهل سنّت این است که یکی از شارحین بزرگ صحیح بخاری -بعد از قرآن اهل سنّت دیگر می‌گویند صحیح بخاری- شارح بزرگ صحیح بخاری، کرمانی در سنّ ۲۴ سالگی شهید اوّل یک چنین خطابی را به شهید اوّل دارد «المولی الاعظم الاعلم امام الائمّه صاحب الفضلین مجمع المناقب و الکمالات الفاخره، جامع علوم الدّنیا و الآخره» تا می‌رسد که بله «محمّد الدمشقی».

دلیل نامیدن شهید به این لقب

 این‌که چرا این‌جا به شهید اوّل خطاب می‌کند دمشقی، نمی‌گویند جزّینی، شهید اوّل جزّینی است؟ برای چه دمشقی می‌گوید؟ این یک نکته‌ای در رابطه با مسئله‌ی تقیّه‌ی شهید است و این‌که گمان می‌کرده است ایشان شافعی مذهب است. «فی اولاهُ وَ أُخراهُ مَا هُوَ أَولاهُ وَ أَحراهُ» این نگاه یک عالم سنی است.

پنج فقیه ممتاز از نظر آیت الله بروجردی

این نکته هم از مرحوم بروجردی معروف است که حضرت آیت الله سبحانی (حفظه الله) در مقدّمه‌ی المهذّب ابن براج نقل می‌کنند که پنج فقیه در بین فقهای شیعه ممتاز هستند، تعبیر مرحوم بروجردی این است. علّامه‌ی حلی، محقّق حلی صاحب شرایع، فخر المحقّقین پسر علّامه و شهیدین.

فضیلت شهید اوّل بر دیگران

 در بین این پنج نفر باز «إن الشّهید» شهید اوّل «أفضَلهُم فِی الفِقه». باز جایگاه شهید اوّل افضل است که به برداشت صحیح از روایات و مسائل دیگر بسیار کمک می‌کند.

چند کتاب مهم در مبانی فقهی اصولی

چند تا کتاب را باید خدمت شما معرّفی بکنم تا در مبانی فقهی اصولی با این کتاب‌ها کار داریم. اجمالاً در ابتدا آشنا بشوید.

کتاب «غایه المراد فی شرح نکت الارشاد»

 یکی از کتاب‌های مهم شهید «غایه المراد فی شرح نکت الارشاد» است. عرض کردم ارشاد الاذهان علّامه‌ی حلی را شرح کردند. بسیار کتاب پر محتوایی است و خیلی از نکات مبنایی شهید را می‌شود در این کتاب به دست آورد.

کتاب «القواعد و الفوائد»

کتاب دیگر القواعد و الفوائد یک نو‌آوری بسیار جالب در قالب ۳۰۲ قاعده و صد فایده از جمله در علم اصول، در علم فقه، در علم ادبیات عرب نکاتی بسیار بدیع که در قبل از شهید اوّل این سبک نگارش نبوده است.

موضوع کتاب

خود شهید اوّل تصریح می‌کند «مِمَّا صَنَفتُهُ کِتابُ القواعد و الفوائد فِی الفِقه» موضوع اصلی کتاب فقه است.

ویژگی‌های کتاب

 منتها قواعد را «مُختصرٌ» دو جلد است. «یَشتَملُ عَلى ضَوابِط» یک ضوابط و معیارهای کلّی اصولی. قواعد اصولی، فرعی فقهی و شرعی که «تُستَنبَط مِنهَا أحکامِ شَرعیه لَم یُعمَل لِلأصحاب مِثلهُ» یک چنین کاری تا به حال نشده است. در بین نوشته‌ها بی‌نظیر است.

دو مزیّت کتاب نضد القواعد الفقهیه

بعد عرض کردم وقتی مرحوم فاضل مقداد این کتاب را به نضد القواعد الفقهیه تبدیل کردند، ایشان دو مزیّت برای این کتاب می‌شمارد. ۱-‌ مزیّت این کتاب «بِکیفِیَهِ استخراجِ المَعقول مِنَ المَنقول»[۵]، وقتی ما به روایات مراجعه می‌کنیم، چطور قواعد کلّی را از روایات استخراج بکنیم؟ قاعده‌ی ید، قاعده‌ی سلطنت، این‌ها را چطور از روایات استخراج بکنیم؟ ۲-‌ بعد حالا ما قاعده‌ی کلّی را استخراج کردیم، قاعده‌ی یدی استخراج شد، بعد «وَ تَدریباً لَهُم فِی اقتِناصِ الفُروع مِنَ الأصول» حالا ما اصول را یاد گرفتیم، یک قواعد و ضوابط کلّی را یاد گرفتیم، خوب این را چطور به مواردی جزئی بزنیم، از داخل آن فتوا به دست بیاوریم؟ «فِی اقتِناصِ».

تعریف قناصه و کاربرد آن

اقتناص یعنی چه؟ تفنگ را شنیدید که به نام قناصه است. قناصه به چه تفنگی می‌گویند؟ نقطه زن است. یعنی دوربین مجهّزی دارد که تبدیل می‌کند. لذا بعضی از شهدای بزرگ ما در جنگ تحمیلی هم بالاخره یک لحظه سر را از پشت خاکریز بالا آوردند با قناصه روی پیشانی این‌ها زدند. یک لحظه می‌زد. حالا اقتناص فروع از اصول را این کتاب می‌خواهد آموزش بشود. صید، اقتناص یعنی صید کردن.

تألیف دیگر شهید و علّت نگارش آن

تألیف دیگر شهید که خوب دیگر جا دارد مفصّل به آن پرداخته بشود امّا ما فقط گذارا اشاره کنیم «المعه الدمشقیه». علّت نگارش کتاب را می‌دانید خوب بالاخره علیّ بن مؤیّد آخرین حاکم شیعی از سلسله حاکمین شیعی سربداران، محمّد آوی را سراغ شهید اوّل فرستادند، به ایران تشریف بیاورید. ما در حاکمیت خود نیاز به یک فقیه داریم که مبانی شیعه اعمال بشود.

علل نپذیرفتن دعوت علیّ بن مؤید

 شهید به چند جهت نپذیرفتند، از همراهی با حکومت سربداران عذرخواهی کردند. ۱-‌ شهید خوب عرض کردم در دِمشق یا همان غلط مشهور دَمشق نوشتند، این کتاب را در دمشق بودند. دمشق منطقه‌ی شامات است. از آن طرف در منطقه‌ی شامات نگاه، نگاه حاکمیّت بنی امیّه است، نگاه ضدّ شیعی است.

آزار و اذیّت شیعیان

 ۲-‌ از طرف دیگر در آن برهه جنگ‌های صلیبی آغاز شده بود و در جنگ‌های صلیبی وقتی حکومت ممالیک بر لشکریان صلیبی پیروز شدند، دو شهر مهم شیعی به نام صور و طرابلس را با خاک یکسان کردند که شیعه‌ها دوباره برنگردند و دوباره نضج پیدا نکنند، شیعیان نتوانند کمر راست بکنند. یک چنین کارهای از جهت سیاسی و اقتصادی و اجتماعی با شیعه می‌شد.

بنای شهید بر احیای حوزه در جبل عامل

شهید بنا را گذاشتند بر این‌که حوزه‌ی شیعه در جبل عامل احیاء بشود آن هم با توجّه به این مخاطراتی که حکم حکومتی بود، کسی جرأت نمی‌کرد اظهار تشیّع بکند، اظهار تشیّع ممنوع بود

تقیّه‌ی شیعیان برای حفظ تشیّع

شیعیان در تقیّه بودند و شهید اوّل در برهه‌ای از زمان در زیر لوای تقیّه توانستند شیعه را حفظ بکنند و خوب چه زحماتی شهید اوّل در آن‌جا کشیده است، هم بعد شهید ثانی.

علمای جبل عامل

خوب می‌بینید علمای جبل عامل بسیار مشهور هستند. محقّق ثانی برای کرک نوح است، کرک نوح در جبل عامل.

دوره‌ی صفویه اوج حاکمیّت شیعیان

چقدر علمای بزرگ در دوره‌ی صفویه آمدند که اوج حاکمیّت شیعی دوران صفویه بوده است. در قرون قبل. خوب محقّق ثانی، دیگران از جبل عامل بلند شدند آمدند ایران حاکمیّت صفویه را تقویت کردند. آن عظمت‌های علمی و اجتماعی در حکومت صفویه رقم خورد که بعد توسّط محمود افغان هم به تاراج رفت و از بین رفت بعد از چند صد سال حاکمیت صفویه از بین رفت.

خدمات متقابل جبل عامل و ایران به یکدیگر

یک روز از جبل عامل به ایران آمدند و ایران را زنده کردند، الآن می‌بینید در انقلاب اسلامی از ایران دوباره به جنوب لبنان صادر شد و حزب الله لبنان، کادرسازی ایران در جنوب لبنان و تقویت حزب الله و شکل‌دهی حزب الله، امام موسی صدر، دیگران خیلی جالب است. یک موقعی آن‌ها ایران را احیاء کردند، حالا ایران دوباره دارد پس می‌دهد.

اشتباه در زمان و مکان نگارش لمعه

امّا مکان و زمان نگارش این هم یک غلط مشهور است که می‌گویند شهید لمعه را در زندان نوشته است. اصلاً این‌طور نبوده است. چهار سال قبل از شهادت ایشان نوشتند. طبق قرائنی که است، کتاب را در منزل خود نوشتند البتّه هفت روز آن درست است و خود شهید اوّل نقل می‌کنند.

معجزه‌ای در نگارش کتاب

چون منزل ایشان محلّ رفت و آمد با رجال سیاسی و لشکری و کشوری و علمی اهل سنّت بود نقل می‌کنند که خوب در آن موقع هم گمان می‌کردند شهید اوّل شافعی مذهب است. شهید نگران بودند، این کتاب را می‌خواهند برای حکومت سربداران ایران بفرستند. اگر کسی از اهل سنّت بیاید متوجّه این کتاب بشود و مطالبی که ایشان می‌نویسد بالاخره برای شیعیان و شخص ایشان گران تمام خواهد شد، می‌گویند وقتی من شروع کردم در مدّت هفت روز نوشتم، احدی از اهل سنّت بر من وارد نشد و شهید می‌گویند این از الطاف خفیه‌ی الهی بود.

قوت کتاب و دلیل بر نوشته نشدن کتاب در زندان

این یک نکته‌ی قوّت نیست؟ در هفت روز فقه شیعه را یک فقیه بخواهد بنویسد، آن هم نه همین‌طور بنویسند که بعدی‌ها بیایند از صدر تا ذیل را نقد بکنند، نه یک فقه محکم شیعه را بیایند بنویسند. یکی از دلیل‌هایی که این کتاب در زندان نوشته نشده است این است که خوب حکومت سربداران ۷۸۳ از بین رفت، سقوط کرد. شهادت شهید در سال ۷۸۶ بوده است. ۷۸۳ حکومت سربداران منقرض شده است، سقوط کرده است. این یک قرینه است و قرائن دیگر هم است که دیگر نمی‌تواند سال عمر شیخ باشد.

ویژگی‌های کتاب لمعه

چند تا ویژگی برای کمک به آن سؤالی که عرض کردم پاسخ بدهیم چرا لمعه؟ یک ویژگی لمعه جامعیّت آن نسبت به کتب فقهی است، نکته‌ی دیگر موجز بودن این کتاب است. نکته‌ی سوم مطالب ضروری… خود ایشان می‌فرمایند: «لَم نَذکُر فِیهَا سِویَ المُهِم» مقایسه بکنید کتاب الوقف لمعه ۲۳ خط، کتاب الوقف دروس ۲۰ صفحه.

لمعه عصاره‌ی علمی شهید

شهید اوّل همان‌ها را عصاره گرفته است و زمانی هم لمعه را نوشتند که دیگر آن غایه المراد نوشته شده بوده است، القواعد و الفوائد نوشته شده بوده است لمعه‌ی شهید عصاره‌ی علمی شهید است نه این‌که تازه می‌خواسته است شهید دست به قلم بشود، لمعه دستگرمی شهید نبوده است. لمعه جزء کتاب‌هایی است که بعد از غایه المراد و القواعد و الفوائد نوشته شده است. اکتفاء به آراء مشهور بین امامیه.

_MG_9021

نگاه شهید در نوشتن این کتاب

 این‌که نگاه شهید صرفاً یک نگاه نوشتن کتاب علمی نبوده است. این می‌خواسته است عملیاتی بشود، به عنوان حاکمیّت فقهی شیعه در ایران اعمال بشود.

شرح دو کتاب درسی حوزه توسّط شهید ثانی

یک کاری که شهید ثانی انجام دادند این است که دو کتاب درسی حوزه‌ی شیعی آن زمان را آمدند شرح کردند. یکی شرایع محقّق حلّی جزء کتاب‌های درسی فقهی بوده است، یکی لمعه‌ی شهید اوّل. هر دو کتاب را شهید ثانی آمدند شرح کردند، لمعه را شرح کردند، الروضه البهیه، شرایع الاسلام را هم شرح کردند به عنوان مسالک الافهام.

به دست آوردن مبانی فقهی شهید با مراجعه به آثار اساتید ایشان

نکته‌ی هفتم هم این است که ما اگر بخواهیم بعضی از مبانی فقهی شهید را دقیق به دست بیاوریم بی‌نیاز از مراجعه‌ی به کتب اساتید ایشان به ویژه علّامه‌ی حلّی نیستیم. تاریخ نگارش بعضی از کتب را هم فقط در حدّ دیدن، حالا دیگر فرصت ما دارد می‌گذرد. چون تاریخ مهم است.

اهمّیّت تاریخ در به دست آوردن نظر نویسنده

اگر شما می‌بینید در یک کتاب فقهی شهید اوّل فتوایی می‌دهند، در یک کتاب دیکر خلاف آن نظر می‌دهند اگر بخواهید آخرین نظر شهید را به دست بیاورید که کدام یک نظر شهید است باید تاریخ کتاب‌ها را بدانید. آخرین کتاب از نظر زمانی کدام کتاب بوده است یا برای متوجّه شدن سیر شکل‌گیری یک نظریه‌ی فقهی اصولی کلامی در آثار شهید به این تاریخ‌ها نیاز دارید که حالا باز این مطالب را من بعداً هم در اختیار دوستان قرار خواهم داد.

دو روش به دست آوردن مبانی شهید

امّا به اصل مطلب رسیدیم. مبانی اصولی، فقهی، کلامی، حدیثی و رجالی شهید اوّل. ما دو تا راه را معرّفی کردیم که اگر بخواهیم این مبانی به دست بیاوریم چه کار باید بکنیم؟ دو تا روش این است؛ اوّلاً مراجعه‌ی به تألیف شهید در آن علم. می‌خواهیم آراء فقهی را به دست بیاوریم به سراغ غایه المراد می‌رویم. در رابطه‌ی با اصول می‌خواهیم به دست بیاوریم آدرس می‌دهیم که کجا باید برویم. نکته‌ی دوم استخراج از میان مطالب کتب ایشان است. در فقه ایشان مطالب اصولی دارند، مطالب کلامی دارند، مطالب رجالی دارند. این‌ها را از درون فقه بیرون بیاوریم. به چه نحو؟ یکی یکی من گزاره‌هایی را خدمت شما عرض می‌کنم.

جمع‌آوری مدّون مبانی اصولی توسّط شهید

برای این دو روش را در مبانی اصولی اعمال بکنیم. اگر بخواهیم سراغ نوشته‌ی اصولی شهید اوّل برویم، به سراغ کدام نوشته برویم؟ آن چیزی که بیشتر در ذهن ما است نوشته‌های فقهی شهید است. در نوشته‌های اصولی کجا باید برویم بگردیم مبانی اصولی شهید را به صورت مدّون، شهید اوّل این‌ها را یک‌جا جمع کرده باشد.

ذکر مطالب اصولی در کتاب «ذکری الشّیعه فی احکام الشّریعه»

من چند گزاره را خدمت شما معرّفی می‌کنم. ۱-‌ کتاب «ذکری الشّیعه فی احکام الشّریعه». کتاب ذکری کتاب فقهی است. مرحوم شهید اوّل ابتدای کتاب ذکری مطالب اصولی و دیدگاه‌های اصولی خود را به صورت قواعد اصولی بیان کردند. آن‌جا می‌توانید مراجعه بکنید دیدگاه اصولی شهید را به دست بیاورید.

منبع دیگر کتاب القواعد و الفوائد

جای دیگری که مدوّن است انسان راحت می‌تواند استفاده بکند، کتاب القواعد و الفوائد است که عرض کردیم قواعد عامّه‌ی اصولی مورد مدّاقه قرار گرفته است. این دو منبع. برای روش دوم از میان مطالب شهید بخواهیم استخراج بکنیم این دیگر چیزی نیست که بخواهیم در یک جلسه از ابتدا تا انتها را بیان بکنیم، من فقط مثال زدم برای شما.

_MG_9026

نظر شهید در مورد مفهوم حصر

اوّلین مسئله، مسئله‌ی مفهوم حصر، مفهوم حصر را حجّت می‌دانند یا نه؟ در اصول فقه خواندید آن‌هایی که وارد شدید مرحوم مظفّر مفهوم حصر را حجّت می‌دانند یا نه؟ إنَّ مفهوم حصر را مطلقا حجّت می‌دانند، شرایطی دارند، قیودی می‌گذارند. نظر شهید اوّل چیست؟ در غایه المراد کتاب فقهی است. آدرسی که دادیم می‌توانید مراجعه بکنید. آن‌جا می‌گویند مفهوم حصر حجّت است. مسئله‌ی ضد جزء باب غیر مستقلات عقلیه. در مقصد دوم اصول فقه خواندید مسئله‌ی ضد.

مسئله‌ی ضد

«هَلِ الأمر بِالشَّیء یَقتَضی النَّهی عَن ضِدِّه» امر به شیء اقتضای نهی از ضد خود را دارد یا نه؟ شهید می‌گوید بله. امر به شیء اقتضای نهی از ضد دارد. سوم باز خواندید در مقصد دوم در باب دوم غیر مستقّلات عقلیّه پنج تا مثال برای غیر مستقل عقلیه می‌زنند، در اصول فقه از اجزاء شروع می‌شود به دلالت نهی بر فساد ختم می‌شود.

نظر شهید در مورد دلالت نهی بر فساد

 دلالت نهی بر فساد را قبول می‌کنند یا نه؟ در ابواب معاملات مرحوم مظفّر مطرح می‌کند، در ابواب عبادات. شهید می‌فرمایند که نهی دلالت بر فساد در عبادات می‌کند. آدرس‌هایی که خوب می‌بینید. شهید اجماع منقول به خبر واحد را حجّت می‌دانند. باز در کتاب فقهی غایه المراد و مفرد محلّی بلام در اصول فقه مفصّل این‌ها را می‌خوانید. لام اگر لام جنس باشد، مفرد محلّی بلام را مفید عموم می‌دانند. حالا چند تا گزاره در رابطه‌ی با مبانی اصولی شهید در آخر باز یک کاروزی‌های دیگری هم خواهم داد.

دو روش در مبانی شهید

مبانی کلامی، رجالی، فقهی، حدیثی شهید اوّل هم به همین دو روشی که عرض کردم؛ یکی مدوّنه‌ای از شهید پیدا بکنیم یا اگر مدوّنه‌ای، یک چیز خلاصه‌ای نیست برویم در میان مطالب بگردیم. یک طلبه‌ از همان روز نگاه بکنید در رابطه‌ی با منهج شهید که عرض کردم منهج و روش بسیار مهم است.

طلبه و داشتن منهج درست

طلبه از همان روز اوّل طلبگی باید با یک منهج درست بار بیاید و آن منهج درست منهجی است که فرقی هم نمی‌کند علم فقه باشد، اصول باشد، فیزیک باشد، چه باشد، ریاضی باشد. باید طلبه -اگر ندارید در اوّلین فرصت باید برای این کار وقت بگذارید-

لزوم یادداشت مطالب در دفتر

طلبه باید در کنار درس خواندن خود چند تا دفتر داشته باشد. حالا یا الآن باید از این برگه‌های کلاسوری داشته باشد. ۱-‌ نکات اصولی که شما در لمعه دارید می‌خوانید. ارجاعاتی… این‌جا دلیل چیست؟ للأصل. خوب این للأصل کدام یک از اصول عملیه است؟ مطلب اصولی است. می‌شود این را جمع‌آوری بکنید. نکات فقهی، نکات کلامی، نکات منطقی، نکات فلسفی، علوم دخیل در فقه، عنوان آن.

لزوم استخراج آرام موارد

ممکن است شما یک سال لمعه بخوانید در کلّ این یک سال یک نکته‌ی کلامی دخیل در فقه پیدا بکنید. این مسئله را خیلی سنگین نبینید. این مبانی را باید آرام آرام استخراج بکنید. تا بعد از چند سال به یک توانایی می‌رسید که خود شما هم متوجّه نمی‌شوید. چرا؟ چون وقتی انسان روش‌مند و درست در سیر علمی خود حرکت بکند، ناخودآگاه یک توانمندی‌هایی را پیدا می‌کند. خواندن اصول فقه ناخودآگاه یک توانمندی‌هایی را به انسان می‌دهد.

اهمّیّت کتب اصول فقه و لمعه در حوزه‌ها

اصول فقه، لمعه، این‌ها کتاب‌های مهمّی که الآن دارد در حوزه‌ها تدریس می‌شود این‌ها کتاب‌هایی نبودند که به صورت فرمایشی کتاب درسی حوزه بشوند.

تفاوت سیستم حوزه و دانشگاه

سیستم حوزه با سیستم دانشگاه فرق می‌کند که هیئت علمی و آن گروه مثلاً فقه، گروه اصول بنشینند چهار سرفصل بدهند، بگویند آقای استاد شما این چهار سرفصل را، گاهی وقت‌ها یک کتابی، یک جزوه‌ای هم حتّی به دست او بدهند بگویند شما باید این را تدریس بکنید، فرمایشی نیست، دستوری نیست. یک کتاب، یک شخصیت، یک فقیه، یک عالم باید در حوزه جا بیفتد تا خود به خود حوزه پذیرش داشته باشد.

اهمّیّت کتاب اصول فقه مرحوم مظفّر

اوّلاً کتاب اصول فقه مرحوم مظفّر را بی‌ارزشی نگیرید. بعضی‌ها فکر می‌کنند اصول فقه مرحوم مظفّر چون ابتدای ورود به اصول خوانده می‌شود، کتاب بی‌ارزش و کوچکی است، ابداً این‌طور نیست. یعنی طلبه‌ی درس خارج‌خوان هم بی‌نیاز از اصول فقه نیست. مرحوم مظفّر وقتی کتاب خود را نوشتند در آن منتدی النّشر در عراق که ایشان یک دانشکده‌ای را حالا با فضایی که با مرحوم آقا سیّد محمّد تقی حکیم صاحب اصول العامه فضایی را، کلاسی و…

نحوه نگارش کتاب اصول فقه مظفّر

چون اصول فقه جزوه‌هایی است که مرحوم مظفّر در کلاس درس مطالب را ارائه می‌دادند بعداً کتاب شد. مرحوم میلانی در مشهد این‌ها را -هم‌دوره‌ی مرحوم مظفّر بودند- آوردند ارائه دادند خود به خود حوزه پذیرفت.

جایگزینی اصول فقه به جای قوانین الاصول

اصول فقه خود به خود کتاب مهمی مثل قوانین الاصول مرحوم میرزای قمی را کنار زد. اگر کتاب فقهی به روز جدید با این سطح علمی و اشراف نویسنده به مطالب علمی، بیاید تولید بشود وارد فضا بشود خود به خود کتاب‌های موجود را کنار می‌زند.

هر نوآوری خوب نیست

اشکال نکنید آقا پس ضعف حوزه است که نمی‌تواند یک کتاب جدیدی… نه هر نوآوری که دلالت بر عظمت نمی‌کند. در نوع پوشش، در نوع ساختمان‌سازی، در نوع آراستن فضاها، خوب هر نوع‌آوری که جالب نیست، هر کاری انسان بخواهد بکند.

مزیت نداشتن منسلخ شدن از گذشته

لذا منسلخ شدن از گذشته مزیّت نیست که ما به دنبال این باشیم که باید از این کتابی که برای هفتصد سال پیش است جدا بشویم نه این‌طور نیست و برای حوزه هم ضعف نیست که بگوییم چرا روی دست آن نیامده است؟ خوب حالا روی دست آن بیاید شما می‌خواهید چه کار بکنید؟

اهمّیّت کارورزی و استاد در یادگیری

نگاه بکنید کتاب بنا نیست تمام مطالبی را که می‌خواهد در کلاس مطرح بشود حتماً همه را شهید آورده باشد. خوب نه، یک قسمتی از کلاس کارورزی‌های طلبه است. قسمتی از کلاس مراجعات و تکالیفی است که استاد می‌دهد، نوع بیان استاد است. این‌ها همه باید دست به دست هم بدهد. این خلاف مطالب علمی است که همه چیز یک لقمه آماده، ساندویچ شده در صفحات کتاب باشد. این‌که اصلاً مطابق قواعد نیست. حالا ما همین دو روش را می‌خواهیم در سایر مبانی ایشان اجرا بکنیم. در رابطه‌ی با علم کلام من اوّل نوشتم، منتها این دیگر یک مقدار گاهی وقت‌ها در آوردن آن عقب و جلو می‌شود.

کتاب المقاله التّکلیفه

در رابطه‌ی علم کلام یک رساله‌ای دارند مرحوم شهید المقاله التّکلیفه در مجموعه‌ی رسائل ایشان چاپ شده است. حجم زیادی هم ندارد. یکی این‌جا می‌توانید مراجعه بکنید. مدوّنه‌ی شهید در علم کلام است.

کتابی دیگر در باب علم کلام

یک‌جای دیگر باز همان کتاب ذکری، کتاب فقهی است ولی در ابتدای آن کتاب می‌فرمایند: ما چند تا نکته را با عنوان الاشارات السّبع، هفت تا اشاره باید این‌جا توضیح داده بشود. در اشاره‌ی هفتم مطالب کلامی و مدوّنه‌ی کلامی شهید در کتاب ذکری است. بقیه‌ی مطالب هم که در میان مطالب دیگر است.

نسخه‌ای از رجال کشّی به خط شهید اوّل

 در علم رجال جدیداً دیدم که بعضی‌ها می‌گویند یک نسخه‌ای از رجال کشّی را به خطّ شهید اوّل که تطبیق دادند با نسخه‌ی نزد شیخ طوسی پیدا کردند و در بعضی از کتابخانه های ایران موجود است. چون شهید مدوّنه‌ی رجالی ندارد. اگر بخواهیم می‌توانیم از میان کتب به دست بیاوریم. به چه نحو؟ من باز مثال زدم.

شخصیت سهل بن زیاد و اختلاف در مورد او

نظر موافقان

سهل بن زیاد آدمی. سهل بن زیاد از آن شخصیت‌های روایی شیعه است که در مورد او اختلاف است. بعضی از محقّقین می‌فرمایند: «الأمرُ فِی سهل سهلٌ» یعنی توثیق کردن سهل بن زیاد ساده است و روایات او را حجّت می‌دانند. صاحب جواهر در آدرسی که دادم، مرحوم آقای فاضل در تفسیر الشّریعه، حضرت آیت الله سبحانی (حفظه الله) «الحج فی الشریعه الاسلامیه الغراء» در الخمس این‌ها آمدند می‌فرمایند که ما سهل بن زیاد را توثیق می‌کنیم، روایات او را استفاده می‌کنیم.

نظر مخالفان

از آن طرف بعضی از علما و محقّقین موجود هم می‌فرمایند: «الأمرُ فِی سَهل صَعبٌ» نمی‌توانیم وثاقت او را ثابت بکنیم. مرحوم آقای خویی و شهید اوّل در غایه المراد و بعضی از محقّقین موجود قائل هستند که سهل بن زیاد توثیق نمی‌شود، لذا روایات او را نمی‌پذیرند. در مقام استدلال، در افتاء حجّت نمی‌دانند.

دو روش اعمال شده در علم فقه

امّا در علم فقه باز هم همان دو روش را بخواهیم اعمال بکنیم خوب یکی از آن‌ها را که به سراغ کتاب‌های فقهی شهید برویم، یکی در میان مطالب مبانی فقهی به دست بیاید.

تفاوت کتاب فقهی و مبانی فقهی

کتاب فقهی با مبنای فقهی متفاوت است. باز یک تفاوتی هم مبانی اصول با سایر مبانی دارند. آن تفاوت چیست؟ بعضی از عناوین و اصطلاحات فقهی هستند که این‌ها بسیار پر کاربرد هستند. مثال زدیم به عنوان بلوغ. در کتاب الطّهاره است، در کتاب الصّلاه است، در کتاب‌های ابواب معاملات است، معامله‌ی صبی، صبی‌ای ممیّز، در کتاب الصّوم است، در کتاب الحج است.

به دست آوردن مبانی از میان کتاب‌ها

خوب معمولاً بعضی از عناوینی مثل بلوغ و امثال ذلک را فقها نمی‌آیند مدام هر جا رسیدند توضیح بدهند. هم در کتاب الطّهاره توضیح بدهند، صلاه توضیح بدهند، در حج توضیح بدهد، در صوم توضیح بدهند. در یک‌جا در فقه توضیح می‌دهند، انسان باید آن را به دست بیاورد. در لمعه توضیح نمی‌دهند شرایط بلوغ، شناخت بلوغ، معیار بلوغ چه چیزهایی است.

_MG_9032

تفاوت شهید اوّل و ثانی در بیان مسائل

شهید ثانی در کتاب الصّوم آمده است توضیح داده است. یعنی شهید ثانی بلوغ را ذیل صوم در کتاب صوم آمده است توضیح داده است. شهید اوّل را بخواهید پیدا بکنید، ایشان در همین غایه المراد می‌آیند اشاره می‌کنند با سکوت خود و ارتضاء و رضایت به کلام علّامه‌ی حلّی، شرایط شناخت به سنّ بلوغ را، علائم بلوغ را بیان می‌کنند. حالا آدرس هم دادیم.

 قانون مدنی برگرفته از فقه

باز در قانون مدنی هم این بحث‌ها مطرح است. در غایه المراد در کتاب مباحث محجوریّت را می‌آیند بیان می‌کنند. خوب قانون مدنی ما برگرفته‌ی از فقه ما است. اگر کسی خوب با فقه آشنا شده باشد، بداند کدام نکته در کدام باب مطرح می‌شود، در مراجعه‌ی به قانون مدنی هم بسیار برای شما مفید است که ذیل ماده‌ی ۱۲۱۰ قانون مدنی همین بحث بلوغ و محجوریّت و قیمومیّت اشاره شده است.

توضیحی در مورد اصطلاح انشاء

 کتاب قواعد و فوائد ایشان هم بسیار قابل استفاده است که آن‌جا قواعد فقهی را توضیح می‌دهند. باز مثال دیگری بخواهیم بزنیم از کتاب القواعد و الفواید اصطلاح انشاء است. انشائی بودن عقود در فقه در ابواب معاملات، می‌گویند عقد بیع باید انشائی باشد. در اصول در باب اوامر مسئله‌ی انشاء و اخبار مطرح می‌شود. شهید در این القواعد و الفوائد می‌آیند توضیح می‌دهند اصطلاح انشاء، اصطلاح اخبار. به چهار تا تفاوت مهم در بین این دو ذیل قاعده‌ی ۸۳ در القواعد و الفوائد اشاره می‌کنند.

اختلاف در تفسیر روایات

در رابطه‌ی با علوم حدیث هم من یک مثال خدمت شما بزنم. ما بعضی از احادیثی در مجامع حدیثی شیعه داریم. ابتدای حدیث یک نکته‌ای گفته است که با ضروریات مکتب تشیّع مخالف است ولی انتهای روایت مطلبی است که مشکلی ندارد و قابل پذیرش است. چه کار بکنیم؟ بعضی از محقّقین می‌فرمایند این روایتی که در آن یک نکته‌ی خلاف مذهب و مکتب است، این روایت را کلاً باید کنار بگذاریم. راوی مثلاً فرض بفرمایید در وادی نبوده است که چه دارد می‌گوید. حرف‌های او فایده‌ای ندارد.

نظر قائلین به تبعیض و تفکیک در حجّیّت

بعضی از آقایان قائل به تبعیض یا تفکیک در حجّیّت هستند. می‌گویند نه اشکالی ندارد، سند اگر درست است آن فراز باطل را کنار می‌گذاریم، فرازهای دیگر را برمی‌داریم در افتاء خود استفاده می‌کنیم. این مبنا را می‌گویند.

نظر شهید در مورد این مبنا

حالا شهید این مبنا را قبول دارد یا نه؟ می‌توانید به غایه المراد با آدرسی که دادیم مراجعه بکنید. آن‌جا می‌فرمایند بله ما همین مبنا را قبول داریم و روایتی هم آن‌جا است که در محلّ بحث او می‌بینیم.

کارورزی تطبیق قواعد اصولی

باز این عنوان را هم دقّت بکنید کاروزی تطبیق قواعد اصولی در فقه. نگاه بکنید یکی از مطالبی که طلبه‌ها بعضاً در درس‌های خود بی‌انگیزه می‌شوند مخصوصاً سال اوّل یا دوم که اصول فقه می‌خوانیم یعنی پایه‌ی پنج و شش به اصطلاح.

دلیل تکرار مطلب در پایه‌های مختلف

اوّلی که وارد اصول فقه می‌شویم، تمام شد بعد که به رسائل می‌رسد و به کفایه می‌رسد مدام سؤال می‌کند که خوب ما این‌ها را در اصول فقه خواندیم چرا باید دوباره در رسائل این‌ها را بخوانیم؟ دو باره که نه سه باره برویم این را در کفایه بخوانیم؟

دلیل این اشکال

خوب نگاه بکنید یکی از نکات ضعف این است که اهل تحقیق نیستیم، مطالب را کاربردی نمی‌خوانیم، لذا احساس می‌کند همین‌طور دارد یک چیزهایی را حفظ می‌کند. مثل این می‌ماند که یک این کارت‌های فلش را در دست خود بگیرد، همین‌طور لغت انگلیسی خام حفظ بکند. شما دو هزار لغت انگلیسی خام را حفظ بکنید که چه؟ تا وقتی که قواعد ادبی در زبان انگلیسی را یاد نگرفته باشید خوب من ۲۰ هزار لغت انگلیسی خام حفظ باشم، مهم است؟

لزوم درست خواندن علوم اصول

شما علم اصول را به نوعی بخوانید که کاربرد آن را در فقه زیر نظر اساتید خود تطبیق بکنید و باز فقه را طوری بخوانید که عملیاتی شدن آن را در قانون مدنی، در قانون مجازات اسلامی، در قانون خانواده، در قانون‌های مختلفی که در مملکت دارد در دادگاه‌ها اجرا می‌شود این‌ها را ببینید. برای شما مثال زدم مسئله‌ی بلوغ، محجوریّت و قیمومیت و امثال ذلک. این‌ها را بروید ببینید این همه مباحث، اجاره و الی ماشاءالله مباحثی که در سطح جامعه مطرح است. خوب شما دارید این‌ها را در لمعه می‌خوانید. چقدر خوب است که در کنار آن این‌ها را تهیه بکنید. کتابچه‌های کوچکی که حالا الآن من توصیه می‌کنم بخرید ولی خوب اگر نخریدید هم نسخه‌های الکتریکی به صورت گسترده در اینترنت است. فقط عنوان آن را به شما نشان می‌دهم دیگر جای بحث آن این‌جا نیست.

حجّت‌هایی که مرحوم مظفّر ارائه می‌دهد

من این عناوین را در اختیار دوستان قرار خواهم داد. تطبیق مسئله‌ی اصولی شهرت در فقه. خوب در اصول فقه مرحوم مظفّر شهرت را می‌خوانید، در مباحث حجّت در مقصد سوم ایشان وارد می‌شوند حجج را مطرح می‌کنند. کتاب، سنّت، اجماع، عقل، قیاس و شهرت.

تعریف شهرت و کاربرد آن در فقه

خوب شهرت یعنی چه؟ کاربرد آن در فقه چیست؟ الدّروس الشّرعیه کتاب شهید اوّل است. ما سه مثال زدیم در بحث خیار حیوان، بحث بیع نسیه، حکم اعاده‌ی در اذان و اقامه گفتن برای نماز که مسالک الافهام شهید ثانی است. این یک نکته کارورزی مسئله‌ی دلالت نهی بر فساد. باز سه تا مثال، عبارت از کتاب‌های روایی و کتاب شرح لمعه الرّوضه البهیه آوردیم که می‌بینید.

بحث ورود و حکومت

باز عنوان بعدی کارورزی بحث حکومت و ورود. دو تا دلیل رابطه‌ی آن‌ها چیست؟ این یکی حاکم بر آن است، این یکی وارد بر آن است، رابطه تخصیص است، رابطه تخصّص است. کدام یک از این‌ها هست؟ ما این‌جا برای شما مثال زدیم از رابطه‌ی یک آیه در شماره‌ی یک، رابطه‌ی دلیل الف، آیه‌ی «أَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ»[۶] است با روایت امیر المؤمنین (علیه السّلام) در شماره‌ی دو، دو تا ماده‌ی قانونی را آمدیم مقایسه کردیم. ماده‌ی ۱۰۵۴ قانون مدنی با ماده‌ی ۱۰۴۵ و ۱۰۴۶ قانون مدنی. رابطه‌ی این دو از جهت حکومت و ورود چیست ؟ حاکم است بر همدیگر یا وارد است بر همدیگر؟

مثال از فقه و اصول

مثال سوم آمدیم از فقه و اصول مثال زدیم. الف آن روایت را آوردیم دلیل بر قاعده‌ی معروف لاضرر. این‌ها را در اصول فقه خواندن، در لمعه خواندن خود همین‌طور آرام آرام باید پیش بروید.

نحوه‌ی به دست آوردن مطالب

 نباید این‌ها را مثل کوهی بر سر شما خراب بکنند بعد شما بخواهید خود را از آن زیر بیرون بیاورید که من چطور این‌ها را به نتیجه برسانم. نه آرام آرام. عرض کردم گاهی شما در طول یک هفته یک نکته‌ی فقهی یا یک نکته‌ی اصولی را می‌خواهید جدا یادداشت بکنید.

بحث تخصّص و تخصیص اکثر

کارورزی بحث تخصّص تخصیص اکثر که در اصول فقه مطلب مهمی است. باز این‌جا آمدیم توضیح دادیم از آیات، از روایات و إن‌شاءالله حالا بعداً ملاحظه خواهد کرد.

سیره‌ی متشرّعه‌ی بحث حجج در اصول فقه

کارورزی فقهی مسئله‌ی سیره‌ی متشرّعه‌ی بحث حجج در اصول فقه است در تذکرّ الفقهای علّامه، در روضه البهیه آمدیم مثال زدیم، آدرس دادیم بروید نگاه بکنید و به دست بیاورید.

حجّیّت ظواهر

کارورزی بحث حجّیّت ظواهر که ظهورات حجّت است. خوب به چه دلیل و تطبیق ان در فقه چه می‌شود؟ کتاب‌هایی که می‌بینید و کارورزی بحث اجتماع امر و نهی مفصّل پنج مورد اختیاری آمدیم آدرس دادیم که در این موارد نظریه‌ی مرحوم مظفّر چطور تطبیق شود، نظریه‌ی صاحب کتاب چه خواهد بود در این‌جا و امر و نهی می‌توانند اجتماع بکنند یا نه؟

رمز موفّقیّت شهید اوّل

رمز موفّقیت شهید اوّل چه بوده است؟ نگاه بکنید بعضی از فقها نبوغ آن‌ها در جای خود، ولی آن چیزی که سبب بلند شدن انسان در حیطه‌ی علمی، در حیطه‌ی معنوی می‌شود نبوغ نیست.

نبوغ دلیل بر موفّقیّت نیست

چه افرادی نابغه‌ای هستند که جوامع مختلف دارند. در ایران، در جاهای دیگر. هر کشوری، هر جامعه‌ای دارد. نوابغی دارند که این‌ها سر از شیادی درمی‌آورند. نبوغ خود را تمام به کار می‌گیرد در این‌جا چطور فلان سیستم را مختل بکند، دزدی بکند. صرف نبوغ کاری برای انسان نمی‌کند. فکر نکنید من کجا شهید اوّل کجا! او نابغه بوده است من نابغه نیستم، نه. عموم ما از سطح مطلوب استعداد برخوردار هستیم.

همت در علم و عمل به علم

فقط همین لازم است از جهت علمی و استعدادی امّا آن چیزی که رمز موفّقیّت شهید است و باید به آن نکته توجّه بشود مسئله‌ی همّت شهید در کسب علم و عمل به معلومات خود بوده است. دو بال علم و عمل.

کتاب شهداء الفضیله

کتابی به نام شهداء الفضیله، یکی از کتاب‌های معروف علّامه‌ی امینی (اعلی الله مقامه الشّریف) اگر مراجعه بکنید جالب است. شهدای عالم شیعه را از ابتدا تا زمان خود آمدند دسته‌بندی کردند و شمرده‌اند. حدوداً تا قبل از شهید اوّل ۴۰ عالم بزرگ شیعه به خاطر مذهب و مکتب به شهادت رسیدند. قبل از شهید ثانی ۵۵ عالم شیعه به شهادت رسیدند.

دلیل مقام دو شهید اوّل و ثانی

 امّا این دو بزرگوار می‌شوند شهید اوّل و شهید ثانی. چرا؟ این نکته باید واقعاً در جای خود تأمّل بشود که شهید اوّل چه کرده است.

نحوه‌ی شهادت شهید اوّل

خوب بله نوع شهادت شهید اوّل بی‌تأثیر نبوده است در این‌که این عنوان شهید اوّل را برای ایشان انتخاب کردند که «قُتلَ ثُمَّ صُلِبَ ثُمَّ احرِقَ بَالنَّار» و خاکستر باقی مانده از بدن مطهّر و مبارک ایشان را هم به باد بدهند. عداوت و بغضی که در مقابل ایشان داشتند،عظمت شهید را این نشان می‌دهد و الّا مکتب خلفا با هر کسی، با هر عالمی این‌طور نکرده است. خوب شاعر هم زیبا گفته است

(بعد از وفات تربت ما بر زمین مجوی) قبری ندارد که بر سر قبر ایشان برویم. (در سینه های مردم عارف مزار ماست).

وظیفه‌ی طلّاب در زمان خود

حالا ما چه کار بکنیم؟ همّت شهید اوّل، چنین و چنان ما چه بکنیم؟ من چند گزاره را خدمت شما عرض بکنم.

دلیل برکت آثار دو شهید

نقل شده است از حضرت آیت الله وحید خراسانی (حفظه الله) ایشان در جلسه‌ای فرمودند فردی که خدمت امام زمان مشرّف شده بود، از عظمت جایگاه شهیدین سؤال کردند. حضرت فرمودند چون شهیدین خود را به حطام دنیا آلوده نکردند و از تمتعات دنیوی خود را بهره‌مند نساختند، ما این برکت را به آثار آن‌ها دادیم.

دلبسته نبودن آن‌ها به دنیا

دغدغه‌ی ذهن او دنیا نبود. دغدغه‌ی ذهن ایشان این نبود که حالا من نمی‌دانم به جای نوشتن قلمی تبدیل بشود به لپ‌تاپ، لپ‌تاپ به تبلت تبدیل بشود تبلت تبدیل بشود به گوشی. گوشی فلان مدل، فلان مدل بشود.

_MG_9034

معیار اهل دنیا

من گاهی وقت‌ها در سخنرانی‌ها و منبرها برای مردم مثال می‌زنم، می‌گویم معیار اهل دنیا این است اگر اتاق خلوت بشود و شما تنها بشوید اوّلین چیزی که به عنوان دغدغه به ذهن شما می‌آید چیست؟ اگر نمی‌دانم عوض کردن مبل خانه و فرش و پرده و فلان امکانات و فلان وضعیت گوشی و لپ‌تاپ… اگر اوّلین دغدغه‌ای که به ذهن من می‌آید این‌ها است، این‌ها همین حطام دنیا می‌شود، همین آلودگی دنیا می‌شود.

توصیه‌ی شهید در کتاب القواعد و الفوائد

شهید در آن کتاب القواعد و الفوائد خود توصیه‌ای دارند، توصیه‌ی بسیار جالبی است و باید این را نصب العین خود قرار بدهیم. «مَعدودُ مِنَ الخُسران»[۷] از عاقبت به شری است اگر کسی صرف بکند، مصرف بکند زمان خود را، عمر کوتاهی که الآن دیگر پیر و جوان و کودک هم فرقی نمی‌کند. هر روز انسان خبر می‌شنود فلانی، فلان جوان حال او خوب بود و شب به کما رفت و فردا هم از دنیا رفت. متعدّد همین روزها ما می‌شنویم.

نظر شهید اوّل در مورد فنای دنیا

 شهید می‌فرمایند حیف است وقت خود را صرف مباحات بکنید. چرا؟ چون ثواب شما کم می‌شود. «وَ نَاهیکَ خُسراناً» من از جهت خسران و زیان نهی می‌کنم شما را که عجله بکنید در به دست آوردن چیزهایی که باید بگذارید و بروید و چیزهایی را رها نکنید و کم کاری در اموری انجام بدهید که باید زیاد کنید. چرا؟ «زِیادَهَ نَعیمِ یَبقى» آن چیزی را که ما باید زیاد کار بکنیم، برای آن دنیای ما می‌ماند، کم کاری می‌کنیم. آن چیزی که زود از دست می‌رود… «وَ مِنَ الخُسرانِ المُبین» گمراهی آشکار و ضرر و زیان روشن و مبرهن است.

حرام بودن مباح

 «أن یَجعَلَ المُباحَ حَراماً» مباح را حرام بکنیم. تفریح برای من و شمای طلبه مباح است امّا همین تفریح را تبدیل به حرام بکند. بعضی از تفریح‌ها در شأن من طلبه نیست. بعضی از تفریح‌ها درس را می‌زند. بعضی از تفریح‌ها از وقت مباحثه کم می‌کند، از وقت مطالعه کم می‌کند. این مباح به حرام تبدیل می‌شود.

توجّه به همّت و نظم در زندگی طلبگی

این دیگر می‌گوید: «وَ مِنَ الخُسرانِ المُبین» همّت خود را، نظم خود را سعی بکنیم در آن تجدید نظر بکنیم. روش خود را از جهت همّت و نظم در زندگی عوض بکنیم. به علّامه‌‌ی امینی مثال بزنم و صحبت خود را تمام بکنم.

داستانی در مورد همّت علّامه‌ی امینی در زندگی

مرحوم آقا سیّد محمّد صادق بحر العلوم از علمای بزرگ شیعه در نجف، از نسخه‌شناسنان بزرگ، از دوستان مرحوم علّامه‌‌ی امینی است. ایشان نقل می‌کند، می‌گوید من در نجف نزدیک ۲۰ سال نسخ خطّی را در کتابخانه‌‌ی مدرسه جمع کرده بودم. علّامه می‌گوید: «اتَّفَقَ انظارَ المَکتَبَه فِی شَهرِ رَمَضانِ» یک بار اتّفاق افتاد که علّامه‌ی امینی در رابطه‌ی با نوشتن کتاب عظیم الغدیر برای یافتن نسخ خطّی به کتابخانه‌‌ی من آمدند.

همت علّامه در مطالعه و یافتن مطالب

 ماه رمضان، در گرمای تابستان «وَ هُوَ صَائِم» علّامه‌‌ی امینی هم جسیم بوده‌اند. ایشان می‌گوید علّامه در گرمای تابستان آمدند نشستند داخل فضای کتابخانه بدون پنکه‌ای، کولر گازی، فضای سرمایشی، تهویه‌ی مطبوع، هیچ چیزی، بدون کمترین امکاناتی ایشان در داخل کتابخانه نشست، شروع به مطالعه کردن کرد. می‌گوید دیگر ظهر که شد، ایشان نماز خواند، ما هم نماز خواندیم، دیگر خسته شدم، رفتم در سرداب در نجف به سرداب می‌رفتند خنک باشد و برای خوابیدن به آن‌جا می‌رفتند- می‌گوید من به آن‌جا رفتم استراحت خود را کردم، یک ساعت، دو ساعت وقتی بالا آمدم دیدم علّامه هم چنان مشغول مطالعه است. این کتاب‌ها را جمع کرده است در اطراف خود عین عبارت ایشان که بعد از فوت مرحوم علّامه‌‌ی امینی در ضمن مقاله‌ای از مقام علّامه تمجید کردند، می‌گوید: «فَرأیتُ هَذا الأسدَ رابضاً وَ الکُتُبُ مُبعثَرهُ بَینَ یَدیهِ» تعبیر زیبایی هم می‌کند. می‌گوید دیدم این اسد، این شیر، مثل شیری که در بیشه پنهان شده است، کمین کرده است می‌خواهد شکار خود برباید همچنان که بدن چاق است، جسیم است، تمام بدن خیس عرق است. در گرمای تابستان، زبان روزه، اوج گرمای نجف، می‌گوید دیدم تمام بدن خیس ولی ایشان «وَ الکُتُبُ مُبعثَرهُ بَینَ یَدیهِ» دارند مطالعه می‌کنند. این‌طور اگر همّت به خرج دادیم، آن موقع می‌توانیم امید داشته باشیم که سربازی مکتب و خشنودی قلب مقدّس آقا امام زمان را برای خود به ارمغان بیاوریم.

قرائت فاتحه برای نویسنده‌ی کتاب

خوب است هر روز درسی قبل از شروع کتاب، کتاب مرحوم مظفّر است، کتاب شهیدین است، برای نویسنده‌‌ی کتاب یا هر کتاب دیگری وقتی انسان می‌خواهد درس را شروع بکند، ابتدا یک فاتحه‌ای برای نویسنده‌‌ی کتاب شهید اوّل، شهید ثانی، مرحوم مظفّر، دیگر بزرگان قرائت بکنند.


 [۱]– معجم اعلام جبل عامل، ج ۳، ص ۲۷۳٫

[۲]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، الخاتمه ج‏۲، ص ۳۰۷٫

[۳]– الکافی، ج ‏۴، ص ۴۴۲٫

[۴]– همان، ص ۵۳۴٫

[۵]– نضد القواعد الفقهیه، ج ۱، ص ۴٫

[۶]– سوره‌ی بقره، آیه ۲۷۵٫

[۷]– القواعد والفوائد، ج ۱، ص ۱۱۹٫