عرض کردیم عصر غربت آن وقتی است که به معالم دین شاخصهای اصلی دین –معالم یعنی شاخصهای اصلی، سرشاخه ها، سرفصلهای مهمتر «بِمُوَالاتِکُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِینِنَا»[۱] یعنی همین- عمل نشود. غریب بشود. همانطور که در روایت داریم؛ از امیر المؤمنین صلوات الله علیه در خطب نهج البلاغه است عرف معروف بشود. آن چیزهایی که عرف بد میداند، منکر بشود. نه آن چیزی را که حضرت حق فرموده است، نه آن را که پیامبر فرموده است. خوب و بد آن چیزی میشود که مردم دوست دارند، شهوات آنها میخواهد. چه زمانی اینطور میشود؟
ما دو سال گذشته بخشهای سیاسی اجتماعی آن را مطرح کردیم، چه زمانی اینطور میشود، جریان نفاق این را ایجاد میکند، تقویت میکند، در جامعه عمق میدهد. امسال روی علّت کار نمیکنیم، روی معلول کار میکنیم؛ یعنی چیست، چه شکلی است، جامعهای که دین در آن غریب است چه شکلی است. قاعدتاً به این توجّه میکنیم ببینیم در جامعهی ما هم دین غریب است یا نه. چون وقتی ما در جامعهی خود احساس میکنیم… دیدید معمولاً مذهبیترها این طرف و آن طرف که با هم مینشینند، آنها که مثل من هستند غر میزنند، آنها هم که غر نمیزنند، مثل شما خوب هستند مثلاً بدبین هستند، مأیوس هستند، مثل آن که در آن کارتون بود کوچکترین عضو بود از اوّل میگفت: من میدانستم، اینها همیشه احساس میکند کار پیش نمیرود، انقلاب کردیم که چه بشود. اشکال میبیند راست هم میگوید. بعضی از آنها واقعاً ذائقهی آدم را تلخ میکند. بفهمد آدم در مملکتی که پیش از دویست هزار کشته داده است، در راه دفاع از حق یک مظلومی حقّ او را ندادند و به او سیلی هم زدند، آدم بسیار ناراحت میشود و اتّفاقاً بچّه حزب اللّهیها اینجا باید فریاد بزنند که کسی اینها را به نظام نسبت ندهد. یک کسی یک غلطی کرده است، دست او بشکند و یک کسی هم یک فرمانی داده است زبان او بریده باد اگر ناحق گفته است و ناحق زده است. انسان بسیار ناراحت میشود. مگر میشود من سیاه بر تن بکنم و بر دختر سیّد الشّهداء علیه السّلام گریه بکنم، هیچ کسی با امام حسین علیه السّلام و فرزندان ایشان قابل قیاس نیست، اصلاً هیچ کسی شبیه نیست اصلاً ولی بالاخره مگر میشود من بر ظلم بر سیّد الشّهداء علیه السّلام گریه بکنم و بر ظلم دیگری بیتفاوت باشم؛ اگر اینطور است دروغ میگویم.
وقتی عیب میبیند، ایراد میبیند، اشکال میبیند ناامید میشود، میگوید: ولش بکن، بعد هم میگوید: بله از مرحوم امام نقل شده است که ایشان گفت: اگر من میدانستم اینطور است اصلاً انقلاب نمیکردم. معمولاً در تاکسی تحلیلگران بزرگی حضور دارند، اینها به صورت گردشی کار میکنند و تحلیلهای اساسی ارائه میکنند. همهی وزرا و وکلا و اینها هم با او فامیل هستند. متأسّفانه مرکز تولید خاطرات ما هم متوقّف شده است ولی اینها جای او را پر میکنند. خاطره تولید میکنند؛ مرحوم امام خودش هم دیگر ناامید بود.
[۱]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۰، ص ۴۲۴٫
پاسخ دهید