عنوان موضوع بحثی «مصائب دینداری» است. این دینداری مشقّت و دردسر دارد، از جهاتِ مختلف نکاتِ مهمّی هست، به دنبال این هستیم که قیام حضرت سیّدالشّهداء سلام الله علیه را تفسیر کنیم، ولی خودمان هم به عنوان یک انسان قرن بیست و یکم ببینیم که در مسیر حضرت هستیم، بالاخره به ما فراوان گفتهاند که هم آرزو کنید… تماشاچی نباشید، متاسّفانه حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام تماشاچی داشتند، تماشاچی فایدهای ندارد، مدام به ما گفتهاند که طلب معیّت کنید، معیّت به معنای همراه شدن، ولی اینطور نیست که این همراه شدن آسان باشد.
چرا مصائبِ دینداری؟ چون آن دینی که دین است اصلاً اینطور نیست که انسان به راحتی با گفتنِ زبان، به فرمودهی حضرت حق «یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ»[۱] همین که من یک «لا اله الا الله» بگویم در من تغییری ایجاد شود، الان که چشمِ ما به جمال دلربای معصوم روشن نشده است، آن زمان در آن جامعه معصوم حضور داشت، همهی آن جوامع «لا اله الا الله» میگفتند، دورهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، دورهی امیرالمؤمنین علیه السلام، همهی آنها معصوم میدیدند، دین میخواهیم که چکار کنیم؟ اصلاً برویم شهوترانی کنیم! دین میخواهیم که ما را رشد بدهد، یک ضرورتی داشته است که ما دیندار شدهایم، وگرنه مگر انسان دوست دارد که خود را بیجهت محدود کند؟ بیجهت به خود قید بزند؟ مدام بگوییم واجبات و محرّمات و مستحبّات و… مدام بگوییم اسلام دست و پای ما را بسته است، برای چه؟ برای چه چیزی این را پذیرفتهایم؟
شاید قرآن کریم بیش از شصت مورد به مسئلهی خسارت پرداخته است. آیاتِ متعدّدی که به خسارت… خسارت یعنی قرار بود شما یک معاملهای کنید که چیزی عاید شما شود، دیندار شدید که چیزی عاید شما شود، غیر از این است؟ وگرنه چرا باید انسان دیندار باشد؟ چرا من باید یک سری قیودِ دست و پا گیر را تحمّل کنم؟ آن کسی که برای کنکورِ خود یک سال درس میخواند به جهتِ یک موفّقیّتی این سختی را تحمّل میکند، وگرنه او هم میتواند به تفریحاتِ دیگر بپردازد، چرا درس میخواند؟ میگوید میخواهم به یک موفّقیّتی برسم! مثلاً بعداً به او بگویند که دو نکته را رعایت نکردی و نشد! این خسارت است دیگر…
اصلاً اگر انسان برود همین مادهی «خُسر» را در قرآن کریم که دیگر در سندیّتِ آن بحثی نیست نگاه کند، میبیند مدام خدای متعال میخواهد به ما بفرماید: حال که آمدهای دیندار شدهای ضرر نکنی! یعنی به آن چیزی که باید برسی رسیدی؟ یا نه؟ مثلاً طرف به خواستگاری میرود و تحقیق و بررسی و زحمت و خرید عروسی و خانه و …. که یک زندگی عاید او شود که «لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً»[۲] وگرنه خسارت است! این همه کار و زحمت و.. که به چه چیزی برسی؟ دینداری یک جهتِ عقلایی داشته است که ما یک سری قیود را پذیرفتهایم! این یک تفسیر از قیام سیّدالشّهداء علیه السلام هم هست؛ چرا حضرت باید به خودشان سختی بدهند؟ چرا اربابِ ما خانوادهی خود را برنداشتند بروند و بگویند این کوفیان که نمیفهمند، اصلاً مهم نیست…؟!
هنوز پنجاه سال از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم نگذشته است باید کار به جایی برسد که حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام از ناامنی نتوانند در یک شهر زندگی کنند؟ از حضرت پرسیدند که چرا قیام کردید؟ حضرت فرمودند: «شَتَمُوا عِرضِی»[۳] به ناموسِ من جسارت کردند و صبر کردم، یعنی فحش دادند، فرمودند: «غَصَبوا مَالی» یعنی مالِ من را غصب کردند، و من صبر کردم، ولی الآن دیدم که بیجهت ما را در مکه و مدینه میکشند، یعنی شهر را برای ایشان نامن کردند، چرا شهر برای ایشان ناامن شد؟ این همه بزرگ در آن شهر زندگی میکرد، همه هم دیندار بودند، همه هم ظاهرِ مسلمانی داشتند، چرا شهر برای امام حسین سلام الله علیه ناامن شد؟ چرا حضرت مماشات نکردند که امروز خیلیها دنبالِ این هستند که سیّدالشّهدایی تحویل بدهند که ما را به خسارت بکشانند.
[۱] سوره مبارکه حج، آیه ۱۱ (وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَعْبُدُ اللَّهَ عَلَىٰ حَرْفٍ ۖ فَإِنْ أَصَابَهُ خَیْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ ۖ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَهٌ انْقَلَبَ عَلَىٰ وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَهَ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ)
[۲] سوره مبارکه روم، آیه ۲۱ (وَمِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّهً وَرَحْمَهً ۚ إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ)
[۳] امام ـ در منزل رهیمه ـ در پاسخ مردی کوفی به نام ابوهرم که پرسید یابن رسول اللّه صلی الله علیه و آله ما الذی اخرجک عن حرم جدّک؟ فرمود: یا ابا هرم انّ بنی امیّه شتموا عرضی فصبرتُ و اخذوا مالی فصبرتُ و طلبوا دمی فهربتُ و ایم اللّه لیقتلونی فلبسهم اللّه ذلاً شاملاً، مقتل خوارزمی، ۲۲۶/۱٫
پاسخ دهید