یک سورهی کوتاهی در قرآن کریم داریم که باید روی این فکر کرد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم * وَالْعَصْرِ * إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ * إِلا الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ». حالا «عصر» این چیست؟ گفتهاند قسم به زمانه است، قسم به دهر است، قسم به زمان ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه است، قسم به دورهی حیات معصومین علیهم السلام است و… بالاخره خدای متعال قسم خورده است، قسم برای چه میخورند؟ برای اینکه تأکید کنند حرفِ مهمی میخواهند بزنند! خدای متعال که نیازی ندارد بخواهد قسم بخورد، من اگر در یک دادگاهی گیر کنم و سندی ندارم باید قسم بخورم! چرا خدای متعال قسم میخورد؟ این موضوعِ خیلی مهمی است، خدای متعال که نیازی ندارد!
«إِنَّ الإنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ» انسان در خسارت است، نمیگویم مسلمانها! «إِنَّ الإنْسَانَ» یعنی همهی طبیعت، بشر در حال خسارت دیدن است و حواسِ او نیست، همه در خسارت هستند، همه! بخواهم فنّی بگویم میگوید «إِنَّ الإنْسَانَ» این «ال»، «ال» جنس است، طبیعتِ انسان را میگیرد، یعنی شما انسانی نمیبینید الا اینکه در حال خسارت دیدن است، اصلاً ما دیندار شدیم که به آن خسارت نخوریم، به آفت نخوریم، اصلاً کشاورز میخواهد محصولِ او نتیجه بدهد و آفت نخورد. «إِلا الَّذِینَ آمَنُوا» یک سری شروط آورده است، بجز آن کسانی که ایمان آوردهاند، میگویند ما ایمان میآوریم! اگر حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام در غار هم زندگی میکردند ایمان آورده بودند، «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» یعنی همهی اعمال صالح را انجام میدهند؛ آدم میگوید من خصوصی میروم زندگی میکنم، بعد یک عبارتی اضافه میکند که این خیلی تعجّب برانگیز است، «وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ»… همه در حالِ خسارت دیدن هستند جز آنهایی که «وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ»، «وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ» یعنی چه؟ «تواصی» یعنی توصیه، سفارش، بیان… یعنی در غار زندگی میکنی؟ دینِ تو به درد نمیخورد، چون میخواهی به سنگوارهها… «وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ» به حق سفارش میکند، یعنی نمیگذارند باطل اتفاق بیفتد، «وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ» چون «وَ تَوَاصَوْا بِالْحَقِّ» سخت است، مسائل زودگذرِ دنیا انسان را میکِشَد و میبرد، میگوید «وَ تَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ»، صبر هم یکی از انواع حق است، حق دستوراتی است که صبر در درون آن است، ولی این را جدا میگوید چون صبر سخت است. باز آنهایی که فنّی هستند میگویند «تَواصَوْا بِالْحَقِّ» یعنی همهی حقها، «تَواصَوْا بِالصَّبْرِ» یعنی همهی مراتب صبر. من نمیخواهم وارد اینها شوم، تفاسیر نوشتهاند. یعنی چه؟ تواصی به حق میکنند یعنی چه؟ اوّلین قدم یعنی اینکه نمیتوانید در غار زندگی کنید (از جامعه دوری کنید)، اگر نه خسارت میبینید. دین دارید برای چه؟ بروید زندگی کنید، دین دارید که یک منافعی دارد، دین دارید که به شما کمک کند، دین دارید که شما را رشد بدهد، دین دارید که شما را سِیر بدهد. میگوید خسارت میبینی مگر اینکه تواصی به حق کنی. تواصی به حق یعنی چه؟ تواصی به حق پدر جدّ (ریشه و اساس) امر به معروف و نهی از منکر است، مادر (پایهی) امر به معروف و نهی از منکر است. امر به معروف و نهی از منکر که بحث میشود امام حسین سلام الله علیه امر به معروف کرد یا نه، برای واجبات و محرّمات است، بگویید مستحبّات و مکروهات هم هست، برای اعمال است.
اعمال کجای دین است؟ بالاتر از عمل چیست؟ عقاید است، مسائل اخلاقی است، مسائل اجتماعی است. اینها گسترده هستند. تواصی به حق میکنند یعنی چه؟ یعنی نمیگذارد ناحق اتّفاق بیفتد، واکنش نشان میدهد. میگوید من نمیخواهم این کار را انجام بدهم، من نمیخواهم زیر بار بروم، میگوید خسارت میبینی. برای چه دین داری؟ دین را میخواستی، از طلقاء بودی، به زور شمشیر اسلام آوردی، فقط به ظاهر اسلام آوردی که تو را مجازات نکنند، در فتح مکّه کشته نشوی، یعنی اصلاً دنبال آخرت نبودی. امّا اگر دنبال این هستی که معنویت داشته باشی، این دین فایدهای داشته باشد با این شرایط اینطور نمیشود. باید تواصی به حق کنی. یعنی اصلاً شما نسبت به جامعه مسئولیّت دارید، نمیتوانید بگویید به من ارتباطی ندارد، نمیتوانید بگویید من به شاخ آفریقا میروم در یک غار برای خودم زندگی میکنم! این ممدوح دین نیست. الآن یک عدّه در کشور ما هستند، در نزدیک یک روستایی، همهی ارتباطات خود را با عالم قطع کردهاند، خود آنها پارچه میبافند، زندگی میکنند. اسب دارند، یک اسب هم برای امام زمان درست کردهاند هر یک مرتبه که حضرت اجل با یک مادیان عربستانی تماس برقرار کند ۵۰۰ میلیون هم میگیرند! میگویند این اسب ۲۰ میلیاردی را برای امام زمان درست کردهایم! شما هم بروید میبینید صبح تا شب همه دنبال امام زمان هستند! چرا به غار رفتهای؟! چرا از جامعه جدا شدهای؟! میگوید من میخواهم خودم را حفظ کنم. دین اجازه نمیدهد، میفرماید خسارت میبینی. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفی خُسْرٍ * إِلّا»، همه خسارت میبینند یک گروه خسارت نمیبینند. یعنی یک گروه هستند که این دین برای آنها مفید است، برای یک گروه این دین نتیجه دارد. چه کسانی هستند؟ «تَواصَوْا بِالْحَقِّ» هستند. یعنی نمیگذارد در جامعه ناحق اتّفاق بیفتد. تواصی یعنی چه؟ یعنی سفارش میکند، یعنی نمیگذارد دیگری بیتفاوت باشد، اصلاً نسبت به بقیّه بیتفاوت نمیشود. به مردم چه کار دارید، هر کسی دوست دارد یک کاری انجام بدهد، رأی دادند ۸۰ درصد میخواهند فلان حرام را انجام بدهند، شما چه کار دارید؟! میگوید من نمیخواهم خسارت ببینم، من وظیفه دارم.
لذا شما هیچ مصلحی را نمیبینید که غارنشین (گوشهنشین) باشد، مدام در میان مردم است. آسیب دارد، این انبیا اگر میخواستند غارنشین باشند همه اهل عبادت بودند، لذّت میبردند یک جای تنها پیدا کنند صبح تا شب عبادت کنند. چرا بین جامعه میآیی که اینقدر به تو ناسزا بگویند، تو را مسخره کنند، کتک بزنند؟ چرا باید رسول خدا روحی له الفداه به طائف برود مردم را دعوت کند؟ جمع شدند او را «هو» کردند، یک عدّه ادای او را درآوردند، یک عدّه او را سنگباران کردند. چرا این کار را انجام میدهی؟ او که پیغمبر است، امام و پیغمبر غیر ما هستند. ما نمیتوانیم نسبت به جامعه بیتفاوت باشیم. میگوید خسارت میبینی، دین تو فایدهای ندارد. برای آنها (اولیا) یک چیزی اضافه داریم، دیدید که پیغمبر فرمود: «شَیَّبَتْنِی هُودُ»،[۱] سورهی هود من را پیر کرد. چرا؟ چون خدا هر وقت در قرآن میفرمود: «وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ»[۲] «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ»،[۳] پیامبر با کمال میل میپذیرفت. پیغمبر اکرم روحی له الفداه که مشکلی ندارد، میگوید من پای کار ایستادهام. برای هیچ پیغمبری این جمله سخت نیست، به خدا میگوید خود من پای کار ایستادهام. امّا در سورهی هود خدا به پیغمبر خود میفرماید: «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ»، تو بقیّه را هم باید بیاوری. این است که شما میبینید «لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ»[۴] میگوید. میگوید: چرا داری خود را به کشتن میدهی؟
طرح اوّلیّهی بحث این است، عنوان بحث این است: مصائب دینداری. یعنی چه؟ من راجع به شریعتِ اهل تساهل و تسامح هم صحبت خواهم کرد، منظور این نیست، اشتباه برداشت نشود. چرا مصائب دینداری؟ چرا کار را سخت میکنید؟ من میگویم کار را سخت نمیکنم، حضرت حق فرموده همهی انسانها خسارت خواهند دید، نتیجهای از این دین نمیگیرند، چیزی در نهایت برای آنها نمیماند. قرب الهی و رضوان و رضایت خدا، خدا در قرآن زیاد راجع به آن صحبت نمیکند، راجع به خوراکی و حوریها خیلی صحبت کرده، ولی یک چیزهایی را مختصر کرده، فرموده اهل آن میدانند. «رِضْوانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ».[۵] دیندار شدی که به آنها برسی، دیندار نشدی که اینجا به حوری نرسی آنجا به حوری برسی. آنها را هم میدهند ولی دین که این نیست. خسارت میبینی، نمیخواهی خسارت ببینی؟ راه معرّفی کرده است. «إِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ»، تواصی به حق میکنند، به حق سفارش میکنند. ناحق را نمیتواند تحمّل کند، سعی میکند جلوی آن را بگیرد، پس نمیتواند در غار زندگی کند، نمیتواند نسبت به جامعه بیتفاوت باشد. میخواهد مرجع تقلیدی باشد که مثل غارنشین زندگی میکند (نسبت به جامعه بیتفاوت است) یا آدم عادی باشد، نمیتواند. مسئولیّت دینی داری، آخوند هستی، مرجع هستی، مسئولیّتی داری، ادارهی اقتصاد چند نفر… وضع برای آنها سختتر است، به پیغمبر برسد اصلاً امر میکند «فَاسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ».
من نمیخواهم امام و رسول خدا را بگویم، ما، ما نمیتوانیم در غار زندگی کنیم. گروهی که جمع شدهاند نزدیک فلان شهر رفتهاند، فکر کردهاند آن شهر چند نفر از یاران امام زمان سلام الله علیه را دارد. اصل آن شهر برای افغانستان هم هست، اشتباه رفتهاند! جدا زندگی کنیم، نسبت به جامعه بیتفاوت هستیم، ما آنجا منتظر هستیم! اوّلین قدم این است که مرجع تقلید حیّ ندارند. یکی از دوستان ما به آنجا رفته بود، گفتم: چیزی هم خوردی؟ گفت: بله. گفتم: حرام خوردی. گفت: آنها که صبح تا شب عبادت میکنند، از مظاهر دنیا فاصله گرفتهاند، دیگر نامحرمی آنجا نیست. کجا دین به ما گفته از جامعه فرار کنید؟ اتّفاقاً میگوید تواصی به حق کن، میدان را خالی نکن. چرا کاری انجام میدهی که آن پارک پارک گنهکاران شود؟ چرا وقتی او میآید مواظب نباشد؟ تو چرا شهر را خالی میکنی؟ اجازه نداری، خسارت میبینی.
میخواهم منطق قیام سیّد الشّهداء علیه السّلام را عرض کنم. گفت: چرا حرام خوردم؟ گفتم: برای اینکه آنها یک مجتهدی داشتهاند از دنیا رفته، مرجع حیّ لازم است که حداقل احتمال اعلمیّت او برود، مرجع آنها چه کسی است؟ گفت: مرجع حیّ ندارند، به همان قبلی… گفتم: اعمال آنها که قبول نیست، به چه کسی خمس میدهند؟ مال آنها مخلوط به حرام است، صبح تا شب هم مدام آنجا آل یس پخش شود فایده ندارد. سیستم دین این نیست که شما به یک غار بروید، چند نفر با هم یک گوشهای زندگی کنید که شرایط گناه پیش نیاید. اینجا را پاک کنید، فرار کنید به یک گوشهای بروید که شرایط گناه پیش نیاید، تواصی به حق کجا میرود؟ اصلاً برای تو مهم است که در جامعه حقّ و باطل اتّفاق میافتد یا نه؟ مشکلی نیست اگر مهم نیست. خدا میفرماید، اینکه جمهوری اسلامی نیست بگویید آخوندها درست کردهاند. اگر کسی دین دارد این آیهی قرآن است، میفرماید خسارت میبینی، در نهایت چیزی برای تو نخواهد داشت. ضرر است، مگر تواصی به حق کنی.
[۱]– الأمالی (للصدوق)، ص ۲۳۳٫
[۲]– سورهی شوری، آیه ۱۵ (فَلِذَٰلِکَ فَادْعُ ۖ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ ۖ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ ۖ وَقُلْ آمَنتُ بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ مِن کِتَابٍ ۖ وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ ۖ اللَّهُ رَبُّنَا وَرَبُّکُمْ ۖ لَنَا أَعْمَالُنَا وَلَکُمْ أَعْمَالُکُمْ ۖ لَا حُجَّهَ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمُ ۖ اللَّهُ یَجْمَعُ بَیْنَنَا ۖ وَإِلَیْهِ الْمَصِیرُ)
[۳]– سورهی هود، آیه ۱۱۲ (فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَن تَابَ مَعَکَ وَلَا تَطْغَوْا ۚ إِنَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ)
[۴]– سورهی کهف، آیه ۶، سورهی شعراء، آیه ۳٫
[۵]– سورهی توبه، آیه ۷۲ (وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَهً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ وَرِضْوَانٌ مِّنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ)
پاسخ دهید