در این متن می خوانید:
      1. آموزش تاریخ انقلاب اسلامی در نظام دانشگاهی تحت عنوان ریشه‌های انقلاب
      2. عدم آموزش کلاسیک تاریخ انقلاب در حوزه‌ها
      3. لکن چنین عنوانی در نظام آموزشی حوزه‌ها وجود ندارد و انصافاً این یکی از کاستی‌های کار است. یعنی قرار است طلبه‌ها حامی و مدافع این نظام و انقلاب باشند، در حالی که خیلی چیزی از تاریخ آن نمی‌دانند. الّا این‌که از روی علاقه و غیرت شخصی خودشان می‌روند مطالعاتی انجام می‌دهند. امّا به صورت کلاسیک آموزشی داده نمی‌شود. حالا بنا را بر این گذاشتیم که به یاری خدا در سه جلسه، این هم از آن کارهای عجیب و غریب است، باید ببینیم آیا  در سه جلسه می‌شود یا نه. یک مرور کوتاه و اجمالی در حدی که کلّیات کار به دست شما بیاید بر تاریخ انقلاب داشته باشید.
      4. ریشه‌های انقلاب اسلامی در اصل اسلام و جریان جنبش تحریم تنباکو
      5. نکته‌ی بعدی این است بحث تاریخ انقلاب مخصوصاً موقعی که بخواهد ریشه‌های آن مطرح شود، سراغ یک سری ریشه‌های عقب‌تر تاریخی می‌رود. اوّلاً که ما معتقد هستیم این انقلاب ریشه در اصل اسلام و سیره‌ی پیغمبر دارد، آن به جای خود. در ثانی می‌گوییم یک سری ریشه‌هایی وجود دارد که مثلاً فرض کنید از جریان جنبش تحریم تنباکو که توسّط مرحوم میرزای شیرازی اتّفاق افتاد، شروع می‌شود.
      6. جنبش تحریم تنباکو اتّفاق بسیار مهم در تاریخ معاصر ایران
      7. جنبش تحریم تنباکو که نقطه‌ی ثقل آن فتوای تحریم تنباکو است، توسّط مرحوم میرزای شیرازی که در سال ۱۳۰۹ قمری ایشان این فتوا را می‌دهد، یک اتّفاق بسیار مهم در تاریخ معاصر ایران است. بعد از آن به نهضت مشروطه می‌رسد یا به تعبیری جنبش عدالت‌‌خانه که آن هم باز مبحث بسیار مهم، بسیار مفصّل و پر نکته‌ای دارد.
      8. مراحل شکل‌گیری نهضت حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه)
      9. بعد از آن به جریان مرحوم شهید مدرس می‌رسد که شهید مدرس خیلی جریان نشد بلکه یک مجتهد پاک باخته‌ای بود که در مجلس رضا خان –مجلس رضا خان یعنی مجلس شورای ملّی دوره‌ی رضا خان- حضور پیدا می‌کند و یک تنه شروع به مبارزه و مخالفت می‌کند. بعد هم به جنبش نهضت نفت می‌رسد که جریان مرحوم آیت الله کاشانی و دکتر مصدق و این‌ها است و بالاخره در نهایت به نهضت حضرت امام (رحمه الله علیه) منتهی می‌شود. ما الآن مشخّصاً می‌خواهیم این قسمت اخیر که نهضت حضرت امام است را مرور کنیم.
      10. مبانی فکری و نظری نهضت حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه)
      11. نکته‌ی بعدی این است که این نهضت یک سری مبانی فکری دارد. مثلاً بحث بسیار مهم نظریه‌ی ولایت فقیه؛ بحث این‌که در عصر غیبت باید قیام کرد یا خیر؟ بحث این‌که حاکمانی که مأذون از ناحیه‌ی فقیه نیستند طاغوت تلقّی می‌شوند یا خیر؟ و مباحثی از این قبیل. این‌ها مبانی فکری و نظری این انقلاب است که خودش یک سیر مستقلی را می‌طلبد.
      12. برسی ابعاد تاریخ انقلاب
      13. آنچه که ما الآن درصدد آن هستیم تاریخ انقلاب است؛ یعنی چه اتّفاقاتی افتاد، چه اتّفاقی افتاد، از کجا شروع شد، به کجا ختم شد، چطور جلو رفت و إلی آخر. ما می‌خواهیم بیشتر روی این نکته بحث کنیم. حالا بخواهیم وارد بحث شویم یک سری چیزها در ذهن مبارک هر کدام از شما است. حالا بعضی از دوستان که مطالعات کافی و وافی دارند که هیچ، امّا به طور عمومی بچّه‌های مذهبی، طلبه‌ها، بسیجی‌ها یک چیزهایی در ذهن خود دارند. مثلاً فرض کنید قانون کاپیتولاسیون را کم و بیش شنیدند، قیام ۱۹ دی را شنیدند، مقاله‌ی رشیدیه‌ی مطلق را شنیدند، تبعید امام به ترکیه را شنیدند، به نجف را شنیدند، یک دفعه می‌بینند امام از پاریس پیام می‌دهد. قطعاتی از تاریخ نهضت امام کم و بیش گفته شده، خوانده شده، شنیده شده است. الآن بیشتر تلاش ما این است که یک نظمی به این‌ها بدهیم. یعنی بدانیم هر کدام از این‌ها کجا قرار می‌گیرد. سیر تاریخی بحث چیست، از کجا شروع شد، به کجا ختم شد، فراز و فرود آن چیست. یعنی می‌خواهیم ابتدا و انتهای بحث را به دست بیاوریم. این غرضی است که در این بحث‌ها داریم دنبال می‌کنیم. امیدوار هستیم إن‌شاء‌الله به یاری خدا و عنایت امام زمان و مدد ارواح مطهّر شهداء و امام در این کار موفّق باشیم.
      14. دسته‌بندی نهضت امام (رحمه الله علیه) در سه مرحله
      15. مراحل شکل‌گیری نهضت امام خمینی (رحمه الله علیه)
      16. آیت الله بروجردی (رحمه الله علیه) تنها مرجع زمان خویش
      17. اختصاص عرشه‌ی منبر بر آیت الله بروجردی (رحمه الله علیه)
      18. اتّفاقات بعد از رحلت آقای بروجردی (رحمه الله علیه)
      19. بیّن بالمعنی الاخص امام (رحمه الله علیه)
      20. ۱-‌ قیام علیه لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی
      21. مواد اصلی لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی
      22. مخالفت علما با تصویب لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی
      23. اضافه کردن بند حق رأی زن‌ها از سوی رژیم شاه
      24. مانور سیاسی رژیم شاه در برابر مخالفت علما
      25. نقل کلمات علما بر چه مبنایی بود؟
      26. اوّلین تقابل بین محمّد رضا و حوزه
      27. نامه‌ی دیگر امام (رحمه الله علیه) در ۲۸ مهر به اسدالله علم
      28. آخرین نامه‌ی امام در ۱۵ آبان سال ۴۱ به شاه و نخست وزیر
      29. فرازی از نامه‌ی امام به شاه
      30. شرح نامه‌ی امام به اسدالله علم
      31. تلاش امام بر همراه کردن دیگران با خودش در برابر شاه
      32. علّت درگیری مرحوم میرزای شیرازی در نهضت تحریم تنباکو
      33. اختلاف علما با شاه در نهضمت مشروطیّت
      34. قابل درک نبودن برخی علما در همراه شدن با امام
      35. افق فکری برخی علما در مسائل سیاسی زمان شاه
      36. تلاش امام در مرحله قیام علیه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در همسو کردن علما با خود
      37. ارکان حوزه در قم
      38. ارکان حوزه در تهران
      39. مبارزات سیاسی امام
      40. چگونگی لغو لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی از سوی رژیم شاه
      41. ۲- قیام علیه انقلاب سفید
      42. اعلام رفراندوم از سوی شاه
      43. چهار بند مطلوب مردم در لوایح شش‌گانه
      44. جلوگیری از رفراندوم و ایجاد روشنگری بین مردم
      45. برخورد علما با رفراندوم شاه
      46. پاسخ امام به سؤالات جمعی از متدیّنین
      47. از سر گیری اختلاف علما و شاه بر سر جریان رفراندوم
      48. تهدید شاه از سوی افراد پشت پرده برای اجرایی کردن رفراندوم
      49. تحریم رفراندوم از سوی علما
      50. فتوای آیت الله سیّد احمد خوانساری در تحریم رفراندوم
      51. فتوای مرحوم آیت الله گلپایگانی در تحریم رفراندوم
      52. فتوای مرحوم آیت الله خویی در تحریم رفراندوم
      53. حرکت علما و ایجاد سر و صدا در تهران
      54. سفر شاه به قم برای دیدار با علما
      55. پاسخ امام به فرماندار قم برای دیدار با شاه
      56. اقتدار فقه شیعه در برابر رژیم شاه
      57. رد کردن پیشنهاد ملاقات با شاه از سوی و امام (رحمه الله علیه) علما
      58. سخنرانی اهانت‌آمیز شاه در قم
      59. عدم حضور مردم بر پای صندوق‌های رأی‌گیری
      60. انتشار تبریک پیروزی رفراندوم شاه از سوی آمریکا و ملکه‌ی انگلیس
      61. تاریخ پیروزی رفراندوم شاه
      62. اعلام عزای عمومی در عید نوروز از سوی علما
      63. قسمتی از متن پیام امام به مردم
      64. نامه‌ی امام (رحمه الله علیه) به آقای فلسفی
      65. نامه‌ی امام به علمای شهرستان‌ها
      66. خبر سرکوبی علما از سوی شاه در پایگاه وحدتی دزفول
      67. سخنرانی امام (رحمه الله علیه) در بین طلّاب و روحانیون
      68. بر هم زدن اوضاع از سوی مأموران رژیم پهلوی در سالروز شهادت امام صادق (علیه السّلام)
      69. تهدید و اتمام حجّت امام به لیدر اخلال‌گران در مراسم شهادت امام صادق (علیه السّلام)
      70. آبستن حوادث در مدرسه‌ی فیضیه
      71. سخنرانی امام (رحمه الله علیه) در عصر روز دوم فروردین
      72. دومین حمله‌ی رژیم پهلوی به فیضیّه
      73. حمله‌ی مأموران رژیم پهلوی به مدرسه‌ی علمیّه‌ی طالبیّه در تبریز
      74. انعکاس حمله‌ی وحشیانه‌ی رژیم شاه به حوزه‌ها علمیّه
      75. صادر شدن اطّلاعیّه‌ها به مراجع قم و ملّت ایران
      76. پیام تهدیدآمیز آیت الله خوئی (رحمه الله علیه) به شاه
      77. پیام امام در تاریخ ۱۳ فروردین ۴۲ خطاب به علمای تهران
      78. استیضاح نخست وزیر از سوی امام (رحمه الله علیه)
      79. راهکارهای رژیم شاه برای جلب امام (رحمه الله علیه)
      80. تأثیر پیام امام بر عموم طبقات جامعه
      81. صادر شدن اعلامیّه‌ها در حمایت از مراجع قم
      82. تشکّر امام (رحمه الله علیه) از مردم در ۱۶ فروردین سال ۴۲
      83. طرح سربازی طلّاب اقدام دیگر رژیم شاه در جهت تضعیف حوزه‌های علمیّه
      84. واکنش امام (رحمه الله علیه) نسبت به طرح سربازی طلّاب

«أَعُوذُ بِاللَّهِ‏ مِنَ‏ الشَّیْطَانِ‏ الرَّجِیمِ»

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ».

آموزش تاریخ انقلاب اسلامی در نظام دانشگاهی تحت عنوان ریشه‌های انقلاب

ایّام دهه‌ی فجر را تبریک عرض می‌کنیم و خیلی سریع وارد بحث می‌شویم. چند نکته را اوّل تذکّر می‌دهم. بحث تاریخ انقلاب اسلامی یک عنوانی است که کم و بیش اطّلاع دارید. در نظام دانشگاهی ما برای آن یک عنوان درسی تعریف شده است و حداقل در یک ترم تحت عنوان ریشه‌های انقلاب آموزش داده می‌شود.

RanjBarian-13951117-ChekideAzTarikhEnghelab (15)

عدم آموزش کلاسیک تاریخ انقلاب در حوزه‌ها

لکن چنین عنوانی در نظام آموزشی حوزه‌ها وجود ندارد و انصافاً این یکی از کاستی‌های کار است. یعنی قرار است طلبه‌ها حامی و مدافع این نظام و انقلاب باشند، در حالی که خیلی چیزی از تاریخ آن نمی‌دانند. الّا این‌که از روی علاقه و غیرت شخصی خودشان می‌روند مطالعاتی انجام می‌دهند. امّا به صورت کلاسیک آموزشی داده نمی‌شود. حالا بنا را بر این گذاشتیم که به یاری خدا در سه جلسه، این هم از آن کارهای عجیب و غریب است، باید ببینیم آیا  در سه جلسه می‌شود یا نه. یک مرور کوتاه و اجمالی در حدی که کلّیات کار به دست شما بیاید بر تاریخ انقلاب داشته باشید.

RanjBarian-13951117-ChekideAzTarikhEnghelab (14)

ریشه‌های انقلاب اسلامی در اصل اسلام و جریان جنبش تحریم تنباکو

نکته‌ی بعدی این است بحث تاریخ انقلاب مخصوصاً موقعی که بخواهد ریشه‌های آن مطرح شود، سراغ یک سری ریشه‌های عقب‌تر تاریخی می‌رود. اوّلاً که ما معتقد هستیم این انقلاب ریشه در اصل اسلام و سیره‌ی پیغمبر دارد، آن به جای خود. در ثانی می‌گوییم یک سری ریشه‌هایی وجود دارد که مثلاً فرض کنید از جریان جنبش تحریم تنباکو که توسّط مرحوم میرزای شیرازی اتّفاق افتاد، شروع می‌شود.

RanjBarian-13951117-ChekideAzTarikhEnghelab (13)

جنبش تحریم تنباکو اتّفاق بسیار مهم در تاریخ معاصر ایران

جنبش تحریم تنباکو که نقطه‌ی ثقل آن فتوای تحریم تنباکو است، توسّط مرحوم میرزای شیرازی که در سال ۱۳۰۹ قمری ایشان این فتوا را می‌دهد، یک اتّفاق بسیار مهم در تاریخ معاصر ایران است. بعد از آن به نهضت مشروطه می‌رسد یا به تعبیری جنبش عدالت‌‌خانه که آن هم باز مبحث بسیار مهم، بسیار مفصّل و پر نکته‌ای دارد.

RanjBarian-13951117-ChekideAzTarikhEnghelab (11)

مراحل شکل‌گیری نهضت حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه)

بعد از آن به جریان مرحوم شهید مدرس می‌رسد که شهید مدرس خیلی جریان نشد بلکه یک مجتهد پاک باخته‌ای بود که در مجلس رضا خان مجلس رضا خان یعنی مجلس شورای ملّی دوره‌ی رضا خان- حضور پیدا می‌کند و یک تنه شروع به مبارزه و مخالفت می‌کند. بعد هم به جنبش نهضت نفت می‌رسد که جریان مرحوم آیت الله کاشانی و دکتر مصدق و این‌ها است و بالاخره در نهایت به نهضت حضرت امام (رحمه الله علیه) منتهی می‌شود. ما الآن مشخّصاً می‌خواهیم این قسمت اخیر که نهضت حضرت امام است را مرور کنیم.

RanjBarian-13951117-ChekideAzTarikhEnghelab (9)

مبانی فکری و نظری نهضت حضرت امام (رضوان الله تعالی علیه)

نکته‌ی بعدی این است که این نهضت یک سری مبانی فکری دارد. مثلاً بحث بسیار مهم نظریه‌ی ولایت فقیه؛ بحث این‌که در عصر غیبت باید قیام کرد یا خیر؟ بحث این‌که حاکمانی که مأذون از ناحیه‌ی فقیه نیستند طاغوت تلقّی می‌شوند یا خیر؟ و مباحثی از این قبیل. این‌ها مبانی فکری و نظری این انقلاب است که خودش یک سیر مستقلی را می‌طلبد.

RanjBarian-13951117-ChekideAzTarikhEnghelab (8)

برسی ابعاد تاریخ انقلاب

آنچه که ما الآن درصدد آن هستیم تاریخ انقلاب است؛ یعنی چه اتّفاقاتی افتاد، چه اتّفاقی افتاد، از کجا شروع شد، به کجا ختم شد، چطور جلو رفت و إلی آخر. ما می‌خواهیم بیشتر روی این نکته بحث کنیم. حالا بخواهیم وارد بحث شویم یک سری چیزها در ذهن مبارک هر کدام از شما است. حالا بعضی از دوستان که مطالعات کافی و وافی دارند که هیچ، امّا به طور عمومی بچّه‌های مذهبی، طلبه‌ها، بسیجی‌ها یک چیزهایی در ذهن خود دارند. مثلاً فرض کنید قانون کاپیتولاسیون را کم و بیش شنیدند، قیام ۱۹ دی را شنیدند، مقاله‌ی رشیدیه‌ی مطلق را شنیدند، تبعید امام به ترکیه را شنیدند، به نجف را شنیدند، یک دفعه می‌بینند امام از پاریس پیام می‌دهد. قطعاتی از تاریخ نهضت امام کم و بیش گفته شده، خوانده شده، شنیده شده است. الآن بیشتر تلاش ما این است که یک نظمی به این‌ها بدهیم. یعنی بدانیم هر کدام از این‌ها کجا قرار می‌گیرد. سیر تاریخی بحث چیست، از کجا شروع شد، به کجا ختم شد، فراز و فرود آن چیست. یعنی می‌خواهیم ابتدا و انتهای بحث را به دست بیاوریم. این غرضی است که در این بحث‌ها داریم دنبال می‌کنیم. امیدوار هستیم إن‌شاء‌الله به یاری خدا و عنایت امام زمان و مدد ارواح مطهّر شهداء و امام در این کار موفّق باشیم.

RanjBarian-13951117-ChekideAzTarikhEnghelab (7)

دسته‌بندی نهضت امام (رحمه الله علیه) در سه مرحله

در یک نگاه کلّی و کلان نهضت امام خمینی (رحمه الله علیه) را کلاً در سه مرحله دسته‌بندی می‌کنیم. اسم مرحله‌ی اوّل را قیام می‌گذاریم. مرحله‌ی دوم روشنگری و آماده‌سازی می‌گذاریم و مرحله‌ی سوم را انقلاب می‌گذاریم. خود این دسته‌بندی به شدّت به من و شما کمک می‌کند که بتوانیم راحت این قطعات پراکنده‌ی تاریخی را به صورت منظم کنار هم بچینیم و بتوانیم نتیجه بگیریم.RanjBarian-13951117-ChekideAzTarikhEnghelab (10)

مراحل شکل‌گیری نهضت امام خمینی (رحمه الله علیه)

بخش قیام در واقع از مهر ۱۳۴۱ شروع می‌شود. می‌توانیم تقریباً بگوییم تا آبان ۱۳۴۳ ادامه داشت. روشنگری و آماده‌سازی از همین آبان ۱۳۴۳ تا آبان ۱۳۵۶ شکل گرفت. انقلاب هم که از همین آبان ۱۳۵۶ تا بهمن ۱۳۵۷ اتّفاق افتاد. ما سه مرحله‌ی مهم داریم قیام، روشنگری و آماده‌سازی، انقلاب. این قیام از مهر ۱۳۴۱ تا آبان ۱۳۴۳ اتّفاق افتاد.

RanjBarian-13951117-ChekideAzTarikhEnghelab (6)

آیت الله بروجردی (رحمه الله علیه) تنها مرجع زمان خویش

حالا یک سری نکات پیرامونی را هم من و شما باید لحاظ کنیم. مثلاً آیت الله بروجردی کجا است؟ مرحوم آیت الله بروجردی فروردین سال ۱۳۴۰ به رحمت خدا رفت. این نکته‌ی خیلی مهمی است. آیت الله بروجردی که رحلت می‌کند، می‌دانید آیت الله بروجردی مرجعیّت مطلقه و کم نظیری داشت. یعنی ما در میان مراجع شیعه کمتر این وضعیّت را می‌بینیم. مثلاً مرحوم آیت الله آقای سیّد ابو الحسن اصفهانی هم تقریباً یک چنین وضعیّتی دارد، امّا نوعاً افرادی در عرض مراجع هستند. مثل این همه ما مرجع داریم، امّا مرحوم آیت الله بروجردی این‌طور نبوده است، ایشان که مرجع بود تقریباً کس دیگری مرجع نبود. اگر هم بود برای خودش بود و بیت شریف خود بود. خیلی شعاعی نداشتند، کنار این خورشید فروغی نداشتند.

ما این را با دوستانی که با آن‌ها کلاس داشتیم گفتیم که هیمنه‌ی مرجعیّت مرحوم آیت الله بروجردی به گونه‌ای بود که در واقع حتّی مرحوم آقای دوانی در خاطرات خود می‌گوید: در آن زمان برای ایشان اگر کسی می‌خواست نامه بنویسد، روی پاکت نامه می‌نوشت قم، حضرت آیت الله. حتّی اسم ایشان را نمی‌آورد چه برسد به این‌که بخواهد آدرس بیاورد و پستچی‌ها می‌دانستند که این نامه را باید کجا تحویل بدهند، ببینید چه عظمتی دارد. یعنی کأنّ در قم یک آیت الله است و آن ایشان است.  

RanjBarian-13951117-ChekideAzTarikhEnghelab (5)

اختصاص عرشه‌ی منبر بر آیت الله بروجردی (رحمه الله علیه)

یا مثلاً تا زمانی که ایشان بوده بزرگانی مثل مرحوم امام و مرحوم آیت الله گلپایگانی، مرحوم آیت الله مرعشی نجفی و بزرگان دیگر این‌ها روی منبر برای تدریس نمی‌رفتند، عرشه‌ی منبر برای آیت الله بروجردی بود. یک چنین موقعیّت‌هایی داشتند. تا زمانی که آیت الله بروجردی است، اوضاع دست آقای بروجردی است، پرچم‌دار آقای بروجردی است، امام هم آن‌جا ذیل آقای بروجردی است و حرکت خاصّی انجام نمی‌دهد.

RanjBarian-13951117-ChekideAzTarikhEnghelab (4)

اتّفاقات بعد از رحلت آقای بروجردی (رحمه الله علیه)

آقای بروجردی که از دنیا می‌رود، در واقع یک مرتبه از دو طرف یک اتّفاقاتی می‌افتد، هم از سمت رژیم شاه و هم از سمت علما. رژیم شاه می‌گوید بزرگ آن‌ها رفت، وقت زدن است. علما هم می‌گویند آقای بروجردی رفت، وقت جوان‌ها است جوان‌ها که می‌گوییم ۶۰، ۷۰ سال است- چون می‌دانید علما ۹۰ سالگی تازه پیر می‌شوند. الآن مراجع معاصر همه ۹۰ سال هستند. لذا یک جنگ و دعواهایی شروع می‌شود. موقعی که این جنگ و دعواها شروع می‌شود، هنوز مرجعیّت مراجع جان نگرفته است. این خیلی نکته‌ی مهم است. یک موقع است که آقای بروجردی می‌خواهد در مقابل شاه بایستد، خیلی برای او راحت‌تر است، خیلی برای او کم مؤونه‌تر است. او کسی است تا موقعی که در قم است، کأنّ کسی دیگر آیت الله نیست. امّا یک موقع آقایانی هستند که هر کدام به همدیگر نگاهی می‌کنند، حالا تو هستی، ما هم هستیم، ایشان هم است، آن دیگری هم است. وقتی یکی می‌خواهد این‌جا یک نظری بدهد، این‌که دیگران بپذیرند این خیلی حرف است. یک موقع مثل الآن من و شما در سال ۹۵ هستیم، امام می‌گوییم.

RanjBarian-13951117-ChekideAzTarikhEnghelab (3)

بیّن بالمعنی الاخص امام (رحمه الله علیه)

یک موقع شما باید برگردید و به مهر سال ۱۳۴۱ بروید، یعنی ۵۴ سال پیش، آن موقع حاج آقا روح الله بود. با آن جهات اخلاقی و عرفانی هم که امام داشت، اهل پیشی گرفتن در مرجعیّت هم نبود، امام رساله‌ای نداشت. از کسانی نبود مثل زمان من و شما که زود احساس وظیفه می‌کنیم، می‌گوییم ما که می‌خواهیم انقلاب کنیم یکی از نیازهای ما مرجعیّت است، پس دیگر احساس وظیفه می‌کنیم، وارد مرجعیّت می‌شویم. دیدید زود احساس وظیفه می‌کنند، می‌روند رئیس جمهور می‌شوند، کاندیدا می‌شوند. نه، امام با این‌که خیلی واضح بود یعنی لازم است بیّن بمعنی الاخص بود که شما اگر می‌خواهید قیام کنید، پول که ندارید، نیروهای مسلح هم که ندارید، یک فتوا باید داشته باشید یا نه؟ فتوا هم نداشته باشید پس می‌خواهید چه کاری انجام بدهید؟ واقعاً امام قابل درک نبود. امام واقعاً زمینی نیست، حالا در مراحل مختلف به آن می‌رسیم. امّا قدمی برنمی‌دارد.

RanjBarian-13951117-ChekideAzTarikhEnghelab (2)

شرایط سخت و دشوار بین طرفین دعوا

پس این طرف کسانی ایستادند، کسانی که صاحب رساله شدند و جلو آمدند و هنوز خیلی مرجعیّت آن‌ها ریشه نگرفته است. امام هم که اصلاً به این سادگی اجازه نمی‌دهد؛ آن طرف هم شاه جری شده است. یعنی شاه هم در سال ۱۳۴۱ شما در نظر بگیرید با شاه جوان ۱۳۲۰ تفاوت کرده است. وقتی که رضا خان رفت، شاه در رأس حکومت پهلوی قرار گرفت، یک جوانی بود، کم تجربه بود، آن موقع زدن او شاید راحت‌تر بود، امّا شرایط فراهم نشد. امّا در سال ۱۳۴۱، ۲۱ سال از حکومت شاه دوم یعنی محمّد رضا شاه گذشته است. بالاخره هم نفوذ شخص در ارکان حکومت بیشتر شده است و هم اقتدار او بیشتر شده است، سن او هم بالاتر رفته و جا افتاده‌تر شده است. بنابراین شرایط بسیار سختی است.

RanjBarian-13951117-ChekideAzTarikhEnghelab (1)

۱-‌ قیام علیه لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی

حالا خود قیام سه مرحله است: ۱- قیام علیه لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایت. یک داستانی به نام تصویب‌ لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی درست شد که این در واقع ۱۴ مهر ۱۳۴۱ رخ داد. ۱۴ مهر ۱۳۴۱ لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی به تصویب رسید و ابلاغ شد. این لایحه یک موادی داشت.

مواد اصلی لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی

از جمله‌ی این مواد این بود۱- کسانی که می‌خواهند در انتخابات رأی بدهند- کأنّ به نوعی اصلاح قانون انتخابات بود- لازم نیست حتماً مسلمان باشند بلکه از سایر ادیان هم باشند اشکالی ندارد. ۲- کسانی هم که می‌خواهند انتخاب شوند، باز لازم نیست حتماً مسلمان باشند بلکه از سایر ادیان هم باشند کفایت می‌کند. ۳- این نماینده‌ها وقتی که می‌خواهند قسم یاد کنند، سوگند یاد کنند، لازم نیست حتماً به قرآن قسم بخورند بلکه به هر کتاب آسمانی که قسم بخورند کفایت می‌کند. ۴- زن‌ها هم حق شرکت در انتخابات را دارند. این‌ها مواد اصلی لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی بود که در ۱۴ مهر ۱۳۴۱ تصویب شد.

مخالفت علما با تصویب لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی

وقتی که این لایحه تصویب می‌شود، علما هم به طور طبیعی مخالفت می‌کنند. چرا؟ می‌گویند این تصویب‌نامه آرام آرام به این سمت می‌رود که دین و مذهب رسمی کشور را تغییر بدهد. تا حالا قرار بود همه‌ی انتخاب شوندگان مسلمان باشند الّا اقلیّت‌های دینی که یک سهمی برای آن‌ها است، قصّه‌ی آن جدا است. نه، این می‌گوید اصلاً کلاً نماینده‌ها دیگر لازم نیست مسلمان باشند. یعنی اگر فرض کنید یک موقعی رسید یهودی‌ها با کثرت تبلیغات توانستند همه‌ی کرسی‌های مجلس را بگیرند این خلاف قانون نیست. شما یک مرتبه چشم باز می‌کنید، می‌بینید کلاً مجلس شورای ملّی مجلس یهودی‌ها، زرتشتی‌ها و هکذا شد. این یک نکته است. نکته‌ی دیگر هم این‌که می‌گوید قرار بود قسم به قرآن باشد، وقتی شما قرآن را برمی‌دارید و کتاب آسمانی قرار می‌دهید یعنی دیگر اسلام خیلی موضوعیّتی ندارد. این باعث دعوا می‌شود.

اضافه کردن بند حق رأی زن‌ها از سوی رژیم شاه

حالا رژیم شاه یک بند دیگر این‌جا جاسازی کرده است و آن حق رأی زن‌ها است. این شاید یک نوع زیرکی بود. البتّه باید این را توجّه داشته باشیم که تا قبل از آن زن‌ها در کشور ما حق رأی نداشتند. این یک مرتبه یک مسئله‌ای است که باید بحث شود. آیا اجازه بدهیم، ندهیم؟ امّا قبل از این‌که بخواهد بحث شود، به اجرا رفته است. یعنی هنوز امضاء از حیث فقهی و شرعی گرفته نشده است، وارد اجرا شده است. امّا حالا فارغ از این‌ها بالاخره این را رژیم شاه در این بندها قرار داده است.

مانور سیاسی رژیم شاه در برابر مخالفت علما

مانور سیاسی رژیم شاه این بود وقتی علما مخالفت می‌کردند، می‌گفتند این‌ها با حقوق زن‌ها مخالف هستند. لذا شما وقتی بروید آن دوره را بررسی کنید، ثقل تبلیغات رژیم شاه علیه علما بیشتر روی این نکته است؛ می‌گویند این واپسگراها، این مرتجعین، این چنین و چنان‌ها با حق رأی زن‌ها مخالف هستند. در حالی که ممکن بود در کلمات بعضی از علما این هم آمده باشد که حق رأی زن‌ها به چه عنوانی است، امّا ثقل کلمات علما روی این نبود.

نقل کلمات علما بر چه مبنایی بود؟

ثقل کلمات علما روی همان نکته‌هایی بود که عرض کردم. این‌که شرط مسلمان شدن چه شد؟ اگر همه‌ی یهودی‌ها به مجلس رفتند، زرتشتی‌ها رفتند، مسیحی‌ها رفتند… شرط قسم به قرآن چه شد؟ این‌که کتاب آسمانی را به میان آوردیم چیست؟ در نتیجه دعوا بین علما و رژیم شاه شکل گرفت. دعوا هم خیلی سخت و مفصّل شد امّا خیلی بحرانی نشد.

اوّلین تقابل بین محمّد رضا و حوزه

این در واقع تجربه‌ی اوّل تقابل بین محمّد رضا و حوزه بود. در این مرحله شما بخواهید رفتار امام را نگاه کنید، می‌بینید در واقع امام این‌جا یک نامه‌ای همان ۱۴ مهر که تصویب می‌شود، امام ۱۷ مهر یک نامه‌ای به شاه می‌دهد که این اوّلین نامه‌ی امام به شاه است. متن نامه متن محترمانه‌ای است. بالاخره او شاه مملکت است، امام هم از پایگاه حوزه حرف می‌زند، متن، متن مشفقانه و نصحیت‌آمیزی است. به هر حال همان توصیه‌ی قرآن مجید به حضرت موسی (علیه السّلام) است که وقتی سراغ فرعون می‌روی «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَیِّناً»[۱] قدم اوّل دعوت است، با ملایمت دعوت کن، آرام با او صحبت کن.

نامه‌ی دیگر امام (رحمه الله علیه) در ۲۸ مهر به اسدالله علم

۲۸ مهر هم امام یک نامه‌ای به نخست وزیر می‌دهد که اسدالله اعلم است. آن‌جا نامه انتقادی است، لحن نامه با لحنی که امام برای شاه داده است، فرق می‌کند؛ اثر نمی‌کند. دومین و آخرین نامه‌ی امام در طول نهضت به شاه این است یعنی دیگر بعد از این امام نامه‌ای به شاه نمی‌نویسد.

آخرین نامه‌ی امام در ۱۵ آبان سال ۴۱ به شاه و نخست وزیر

دومین و آخرین نامه‌ی امام خطاب به شاه است که در ۱۵ آبان ۴۱ است که لحن این نامه دیگر لحن اوّلی نیست. این لحن، لحن اعتراضی همراه با تهدید است که اگر پس نگیری با تو برخورد می‌کنیم. تصوّر نکن آقای بروجردی رفت، ما نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم، مملکت را روی سر تو خراب می‌کنیم. بعد از آن هم باز در همان ۱۵ آبان یک نامه‌ای امام به نخست وزیر می‌دهد که در واقع آن‌جا هم اعتراض و تحت است.

فرازی از نامه‌ی امام به شاه

مثلاً یک فراز از نامه‌ی امام به شاه را می‌خوانم که در واقع نامه‌ی دوم و آخر امام به شاه است. انتظار ملّت مسلمان آن است که با امر اکید آقای علم را ملزم فرمایید از قانون اسلام و قانون اساسی تبعیّت کند و از جسارتی که به ساحت مقدّس قرآن کریم نموده است، استغفار نماید. نمی‌دانم چقدر این عبارات را درک می‌کنید. این عبارات سال ۴۱ است، این‌ها در اوج قدرت هستند، شاه است، اسدالله علم است، شوخی نیست. این طرف هم حاج آقا روح الله است. حضرت امام با سه صلوات نیست. آقای بروجردی نیست، حاج آقا روح الله است. و از جسارتی که به ساحت مقدّس قرآن نموده استغفار نماید و الّا ناگزیر هستم در نامه‌ی سرگشاده به اعلی حضرت مطالب دیگری را تذکّر دهم. یک تهدید خیلی محکم است. یعنی اگر از کار خود دست برنداری با تو برخورد می‌کنم. معمولاً برخورد علما اذن جهاد و این قبیل مسائل است. حضرت امام به صورت مضمر به این اشاره می‌کند.

شرح نامه‌ی امام به اسدالله علم

نامه‌ای که امام به علم می‌زند. -حالا آدرس‌های این‌ها هم وجود دارد مثلاً نامه‌ی امام به شاه صحیفه‌ی امام، جلد ۱، صفحه‌ی ۸۹ است. تلگرامی که حضرت امام به اسدالله علم می‌زند معلوم می‌شود شما بنا ندارید به نصیحت علمای اسلام که ناصح ملّت و مشفق امّت هستند توجّه کنید. اینجانب مجدّداً به شما نصیحت می‌کنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید و از عواقب وخیمه‌ی تخلّف از قرآن و احکام علمای ملّت و زعمای مسلمین و تخلّف از قانون بترسید و بدون موجب مملکت را به خطر نیندازید- این یعنی تهدید- و الّا علمای اسلام درباره‌ی شما از اظهار عقیده خودداری نخواهند کرد.

تلاش امام بر همراه کردن دیگران با خودش در برابر شاه

اظهار عقیده یعنی این‌که ما می‌گوییم او اصلاً مسلمان نیست، مرتد است، دیگر کسی نمی‌تواند او را جمع کند. این طرف هم امام برای ساماندهی حرکت علما یک حرکتی را شروع می‌کند. یعنی امام تنها به میدان نمی‌رود. این نکته را دوستان توجّه کنند. گاهی در تحلیل‌ها این‌گونه عنوان می‌شود امام حرکت کرد و هیچ کس نیامد، امام حرکت کرد و دیگران مخالفت کردند، نه، این‌طور نبود. تلاش خود امام بر این بود که در این حرکت دیگران را هم با خودش همراه کند، چون کار کمی نیست، می‌خواهیم یک شاه را از میان برداریم، پایین بیاوریم.

علّت درگیری مرحوم میرزای شیرازی در نهضت تحریم تنباکو

بعد هم شما نگاه کنید در نهضت تحریم تنباکو که مرحوم میرزای شیرازی با قاجار درگیر می‌شود، آن‌جا دعوا سر لغو جریان قرارداد رژی است. یعنی تنباکو تحریم می‌شود، با خود شاه مسئله پیدا نمی‌شود.

اختلاف علما با شاه در نهضمت مشروطیّت

در نهضت مشروطیّت که آخوند خراسانی با آن طول و عرض کفایه‌ی خود به میان می‌آید و مرحوم سیّد یزدی عروه‌ به میان می‌آید. دعوا سر این است که آقای شاه تو شاه بمان و شاهنشاهی کن، امّا در کنار تو یک مجلس به نام دار الشوری و یک قانون اساسی باشد. این کجا و آن کجا؟ این می‌گوید می‌خواهم شاه برود، این در تاریخ بی‌سابقه است. لذا یک چنین حرکتی باید خیلی حساب شده باشد. آن هم گفتم در شرایط تاریخی حوزه که بزرگ آن‌ها رفته است و آن وضعیّت پیش آمده است.

قابل درک نبودن برخی علما در همراه شدن با امام

لذا امام تلاش می‌کند علما را با خودش همراه کند، هر چند به طور طبیعی همه نمی‌توانند همراه شوند، این را دقّت کنید. اگر علما نتوانستند با امام یک جاهای همراهی کنند، به این معنا نیست بگوییم ضد انقلاب بود. نه، اصلاً باور نمی‌کردند، این سیّد چه کار می‌کند، اصلاً قابل درک نبود.

افق فکری برخی علما در مسائل سیاسی زمان شاه

مرحوم آیت الله بهاء الدینی (رضوان الله تعالی علیه) هم دوره‌ی حضرت امام بود و خیلی هم به امام علاقه داشت، امام هم به ایشان خیلی ارادت داشت، می‌دانید شخصیّت بزرگی بود. آقای بهاء الدینی می‌گفت: ما آن زمان‌ها خیلی که سیاسی فکر می‌کردیم و خیلی می‌خواستیم انقلابی شویم، اوج فکر ما این بود که ای کاش در مجلس شورای ملّی یکی، دو نماینده هم از حوزه باشد. اصلاً به این‌که حکومت شاه را کلاً به هم بریزیم اصلاً به این فکر نمی‌کردیم. منتها افق فکری امام این‌جا ایستاده است. لذا اگر کسی یا کسانی بیایند این‌جا حرف و حدیثی ایجاد کنند، بگویند آقا حالا صبر کنید، ببینیم چه اتّفاقی می‌افتد، شما نه پول دارید، نه توپ و تفنگ دارید، نه نیروهای مسلح دارید، نه مرجعیّت درست و حسابی دارید. شما با چه حسابی جلو می‌روید؟ باید تا حدی به آن‌ها حق داد. این‌ها آدم‌های بدی نبودند، قد امام خیلی بلند بود، افق امام خیلی بالا بود، خیلی وسیع بود وگرنه این بندگای خدا بزرگ بودند.

تلاش امام در مرحله قیام علیه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در همسو کردن علما با خود

خلاصه امام تلاش می‌کرد این‌ها را هم با خودش همراه و همسو کند و مخصوصاً در این مرحله از قیام که علیه انجمن‌های ایالتی و ولایتی است، تا حدود زیادی هم حضرت امام موفّق می‌شود و این بزرگان حوزه‌ی علمیه‌ی قم با امام همراه می‌شوند.

ارکان حوزه در قم

آن زمان ارکان حوزه علاوه بر امام یکی مرحوم آیت الله سیّد محمّد رضا گلپایگانی بود که قبر شریف ایشان همان مسجد بالا سر حضرت معصومه (سلام الله علیها) است. یکی مرحوم آیت الله مرعشی نجفی بود، یکی هم آیت الله شریعتمدار بود. آیت الله سیّد کاظم شریعتمداری آن اوایل با نهضت همراه بود، بعداً انحرافاتی پیش می‌آید و از امام و نهضت فاصله می‌گیرد و داستان‌های جدایی پیش می‌آید. امّا خلاصه ارکان قم این‌ها بودند، این‌ها در قم بودند.

ارکان حوزه در تهران

در تهران ما هم مرحوم آیت الله خوانساری بود که بسیار شخصیّت وزینی داشت. مرحوم آیت الله خوانساری هم به لحاظ فقهی و هم به لحاظ معنوی و هم به لحاظ سن و سال سن و سال او از آقایان دیگر بیشتر بود- در مشهد هم مرحوم آیت الله سیّد عبد الهادی میلانی بود که موقعیّت او هم مشابه آیت الله خوانساری بود. یعنی او هم به لحاظ فقهی خیلی مهم بود و هم به لحاظ معنوی خیلی مورد توجّه بود. مثلاً مرحوم علّامه‌ی طباطبایی بعد از آقای بروجردی، آقای میلانی را در مشهد اعلم می‌دانست، یک چنین موقعیّتی داشت.

امّا تلاش امام بر این است که همه‌ی این‌ها را روی یک نقطه نشان بدهد، همه‌ی این انرژی‌ها یکسان شود. امام تلاش می‌کند، این طرف و آن طرف می‌زند. حالا من از تفصیل آن عبور می‌کنم. علما را بسیج می‌کند. علمای تهران را به خط می‌کند بالاخره تهران همیشه موقعیّت خاصّی داشت. درست است که مرکزیّت حوزه‌ی علمیّه با قم بود، امّا تهران چون پایتخت بود، کنار دست رژیم و حکومت بود، همیشه موقعیّت خاصّی داشت. لذا در تهران مرحوم آیت الله سیّد احمد خوانساری، آیت الله سیّد محمد بهبهانی، آیت الله محمّد تقی آملی بود. آیت الله محمّد تقی آملی از اکابر شاگردان مرحوم قاضی است و فقیه بسیار بزرگی است؛ هم فیلسوف است و هم فقیه است. آیت الله محمّد رضا تنکابنی، پدر مرحوم آقای فلسفی است. امام مدام این‌ها را از پشت پرده به خط می‌کند، نامه می‌دهد، هماهنگی می‌کنند، این‌ها اعلام حرکت می‌کنند. قصّه که جدّی می‌شود این‌ها اعلام تحصّن می‌کنند، می‌گویند ما می‌خواهیم تحصّن کنیم. قصّه که جدّی می‌شود رژیم شاه عقب می‌کشد.

مبارزات سیاسی امام

این‌جا یک نکته‌ی ریزی را در مبارزات سیاسی باید از امام یاد بگیریم. یک مرتبه خبر می‌رسد رژیم شاه پشیمان شد، این لایحه‌ی انجمن ایالتی و ولایتی لغو شد. چه موقع این خبر می‌رسد؟ موقعی که علمای تهران اعلام می‌کنند ما از فردا می‌خواهیم تحصّن کنیم. علمای قم هم می‌گویند ما هم می‌خواهیم شروع کنیم. یک مرتبه این خبر که می‌رسد، یک دفعه یک شقاقی ایجاد می‌شود، همه سست می‌شوند. آن حرارت کنار می‌رود، می‌گوید پس تمام شود الحمدلله نتیجه حاصل شد. امام سریع فریاد می‌زند.

چگونگی لغو لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی از سوی رژیم شاه

حالا شما باز این را در نظر بگیرید آن زمان عصر ارتباطات نیست، تلگرام نیست، رادیو و تلویزیون در اختیار نیست، روزنامه به این شکل نیست که راحت بشود مطلب را منعکس کرد. با ابزارهای آن روز، با مشکلات آن روز امّا به هر ترتیبی که است سریع پیغام را منتقل می‌کنند که ممکن است این بازی سیاسی باشد. لذا تا رژیم شاه رسماً اعلام نکند که ما این لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی را لغو کردیم، ما دست از حرکت خود برنمی‌داریم. خبر به علما می‌رسد و می‌پذیرند، می‌گویند باشد صبر می‌کنیم تا رسماً اعلام لغو کنند. تا این‌که در تاریخ ۱۰/ ۹/ ۴۱ یعنی ۱۰ آذر ۱۳۴۱ لغو لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی رسماً در جراید حکومت پهلوی با تیتر درشت اعلام می‌شود که نخواستیم و از خیر آن گذشتیم. لایحه‌های انجمن‌های ایالتی و ولایتی لغو می‌شود علما هم سر علم و بحث خود برمی‌گردند. این مرحله از قیام با موفّقیّت تمام می‌شود. این مرحله‌ی اوّل بود.

امّا رژیم شاه سیلی بدی خورد. شما خود را جای رژیم شاه بگذارید، ببینید چه حالی به شما دست می‌دهد. شما یک حکومت هستید، یک حکومت مستظهر به حمایت امریکا، اسرائیل، سیستم‌های جاسوسی، نیروهای مسلح، همه‌ی قدرت به تعبیر آن‌ها یک تعداد آخوند بی‌سواد که هنوز مرجعیّت درست و حسابی ندارند، ما را به هم زدند. خیلی طبیعی است که اگر خود را جای آن‌ها بگذارید، می‌گویید ما باید یک حال اساسی به آن‌ها بدهیم. ظاهر قضیه می‌گویند باشد، ما کنار رفتیم. لذا مرحله‌ی دوم پیش می‌آید.

۲- قیام علیه انقلاب سفید

در واقع می‌آید اعلام رفراندوم می‌کند. ۱۹ دی ۱۳۴۱ اعلام رفراندوم برای لوایح شش‌گانه می‌کند. لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی آذر ۴۱ لغو شد. ۱۹ دی همان سال یعنی آذر که گذشت، دی این اتّفاق افتاد. به فاصله‌ی تقریباً یک ماه و اندی، ۴۰ روز بعد یک بازی جدید شروع می‌شود. خوب دقّت کنید هم تاریخ را یاد بگیریم و هم شگرد سیاسیون را یاد بگیریم، هم روش مبارزه را یاد بگیریم. ببنیم شاه چه کاری انجام داد. گفت ما سر انجمن‌های ایالتی و ولایتی یک حرفی زدیم، این آقایان به دهان ما زدند. یک ضربه خوردیم، امّا باید بزنیم.

اعلام رفراندوم از سوی شاه

آمد اعلام رفراندوم کرد. وقتی اعلام رفراندوم می‌کند یعنی دیگر پای مردم در میان است. یعنی دیگر خودش را کنار کشید، رفت عقب ایستاد بعد می‌گوید حالا اگر جرأت دارید حالا بزنید. آن موقع شما به دهان من زدید، ولی الآن جلوی شما مردم قرار دارند. نکته‌ی دوم این‌که حالا الآن منِ سیاسی، منِ شاه، منِ رژیم چه کاری انجام دهم که مردم را به خط کنم؟ چه کار کنم که حرف من را بپذیرند؟ یک لوایح شش‌گانه درست کرد، یعنی آنچه که قرار است رفراندوم شود، رفراندوم شش‌گانه است.

چهار بند مطلوب مردم در لوایح شش‌گانه

در این لوایح شش‌گانه چهار بند مطلوب مردم است. مثلاً لغو رژیم ارباب و رعیتی. می‌گوید رژیم ارباب و رعیتی تمام شد، دیگر همه‌ی املاک را تقسیم می‌کنیم، یعنی چه یک عدّه ارباب باشند و یک عدّه رعیّت باشند؟ می‌دانید ارباب و رعیّتی یعنی مثلاً فرض کنید این‌جا زمین زید است، ما در آن کار می‌کنیم، محصولات برای او است و او به ما حقوق می‌دهد. نان‌خور او می‌شویم. ولی وقتی این لغو شود یعنی نخیر، بیا زمین را تقسیم کنیم. آقای رعیّت هم یکی از ما می‌شود، آقای ارباب یکی از ما می‌شود و با همدیگر تقسیم می‌کنیم. لغو رژیم ارباب و رعیّتی است. این برای مردم خیلی خوب است، خیلی جذّاب است. ملّی کردن جنگل‌ها. جنگل‌ها ملّی شد، برای شما باشد و امثال این مسائل. چهار بند به این شکل ایجاد می‌کند، به بند پنجم می‌رسد، یک بند خنثی هم بند شش است که ایجاد سپاه دانش است. امّا بند پنجم لایحه‌ی اصلاح قانون انتخابات. دوباره همان حرف، همان لایحه‌ی انجمن‌های ایالتی و ولایتی. اسم آن را لایحه‌ی اصلاح قانون انتخابات گذاشت. بعد اعلام کرد آقا ما می‌خواهیم رفراندوم بگذاریم فقط رفراندوم ما به نوعی است و آن این‌که یا باید با همه موافق باشید، یا با همه مخالف باشید. «یُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ وَ یَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ‏» ما نداریم.

جلوگیری از رفراندوم و ایجاد روشنگری بین مردم

وقتی که این شیوه به میان می‌آید، شما باید این‌جا چه کاری انجام بدهید؟ حالا خود را جای شاه نگذارید، حالا خود را جای علما بگذارید، این‌جا باید از این رفراندوم جلوگیری کنید. رفراندوم خطرناکی است، با کسی تعارف نداریم. یا مثلاً بگویید هر چه مردم گفتند، نخیر نمی‌شود. حالا آمدیم و افکار عمومی را فریب دادند، دارند بازی می‌کنند، مردم بدبختِ گرسنه‌ی فقیرِ گرفتار حالا یک مرتبه به آن‌ها می‌گویند ما می‌خواهیم شما را در املاک سهیم کنیم، معلوم است همه موافقت می‌کنند. بعد در آن بین قانون انتخابات هم جاسازی می‌کنند. این‌جا اوّلاً باید از رفراندوم جلوگیری کنید، در ثانی باید روشنگری کنید.

برخورد علما با رفراندوم شاه

در مواجهه‌ی با این قضیه اوّلین نگرانی که می‌آیند مطرح می‌کنند، علما باهوش هستند، درس خواندند، بی‌دلیل نیست که می‌فرماید: «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»[۲] علما می‌گویند این رفراندوم را شما به استناد کدام اصل قانون اساسی اعلام کردید؟ ما در قانون اساسی رفراندوم نمی‌بینیم. بعد می‌گویند حالا بگذارید یک رفراندومی انجام بدهیم. می‌گویند امروز می‌آید برای القای رژیم ارباب و رعیّتی و اصلاح قانون انتخابات رفراندوم می‌کند، آمدیم و فردا گفت: می‌خواهم برای اصل دین، برای اصل مذهب رفراندوم کنم. یعنی اگر این در باز شد دیگر نمی‌شود جلوی آن را گرفت. پس باید این را در ریشه خشکاند.

پاسخ امام به سؤالات جمعی از متدیّنین

لذا شما مذاکرات را که نگاه کنید این حرف‌ها وجود دارد. مثلاً امام در پاسخ به سؤال جمعی از متدیّنان این‌طور گفتند: مقامات روحانی برای قرآن و مذهب احساس خطر می‌کنند، به نظر می‌رسد این رفراندوم اجباری مقدّمه‌ای برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب است.

در گزارش شهربانی قم از گفتگوی علما با سرلشگر پاک‌روان رئیس وقت ساواک این‌طور گزارش شده است آقایان آیات اظهار داشتند که ما یک قانون اساسی بیشتر نداریم و این‌گونه امور در قانون اساسی پیش‌بینی نشده است. ممکن است یک روز رفراندوم نمایند و بگویند مثلاً شراب‌خوری حلال است. آیت الله گلپایگانی اضافه نموده فردا ممکن است رفراندوم برای مذهب بنمایند. یعنی این دغدغه‌ای است که آن‌جا مطرح می‌شود.

از سر گیری اختلاف علما و شاه بر سر جریان رفراندوم

سر این قضیه دوباره علما تا می‌آیند درس و بحث خود را گرم کنند، مجبور می‌شوند دوباره به عرصه‌ی دعوا وارد شوند، دوباره جلسات تشکیل می‌شود، برنامه‌ریزی می‌کنند، بگیر و ببند که باید جلوی این‌ها را بگیریم. از آن طرف به شاه می‌گویند این طرحی که تو انتخاب کردی که رفراندوم کنیم و چنین و چنان کنیم، تصوّر نکن علما می‌گویند بگذار رفراندوم انجام شود، این‌ها می‌خواهند اوضاع را به هم بریزند. این جمله‌ی شاه را دقّت کنید. می‌گوید اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا کنم. زیرا اگر اجرا نکنم من از بین می‌روم.

تهدید شاه از سوی افراد پشت پرده برای اجرایی کردن رفراندوم

این یعنی این‌که یک دستوری پشت کار است و من مجبور هستم این کار را انجام بدهم. بنابراین این قصّه دیگر شوخی ندارد. دیگر نظر شخصی من محمّد رضا نیست که بگویم باشد، علما نخواستند ما هم می‌گوییم چشم. نه، می‌گویند بود و نبود تو وابسته به این است، باید این را پیاده کنی، پیاده نکنی تو را عزل می‌کنیم و کسی دیگر جای تو می‌گذاریم.  امام بعدها به این جمله‌ی محمّد رضا در سخنرانی خود اشاره می‌کند. لذا دعوا خیلی حاد می‌شود. از آن طرف محمّد رضا کوتاه نمی‌آید، می‌گوید شما می‌گویید من جلوی آن‌ها بایستم، آن‌ها مرا ساقط می‌کنند؟ اگر هم نایستم از آن طرف ساقط می‌شوم. پس من باید بایستم. علما هم که سر دین و مذهب با کسی تعارف ندارند. لذا دعوای خیلی اساسی و ریشه‌داری رخ می‌دهد.

تحریم رفراندوم از سوی علما

اوّلین کاری که علما انجام می‌دهند تحریم رفراندوم است. این ابزاری است که همیشه در دست علمای ما است، می‌آیند رفراندوم را تحریم می‌کنند. ۳ بهمن ۱۳۴۱ مطرح می‌شود. این‌که اوّلین گفتیم در واقع این حاصل مباحثی است که از این تاریخ تا این تاریخ گذشته است. یعنی از ۱۹ دی تا ۳ بهمن یک چیزی حدود ۲۴ روز، سه هفته کلّی بحث می‌شود، کلّی مذاکرات می‌شود و در پایان علما در تحریم این رفراندوم متّفق می‌شوند. می‌گویند شرکت در این رفراندوم بر مسلمان‌ها حرام است.

فتوای آیت الله سیّد احمد خوانساری در تحریم رفراندوم

خیلی جالب است. مثلاً فتوای مرحوم آیت الله سیّد احمد خوانساری که گفتیم رکنی بود، وزنه‌ای بود، هر کدام از این‌ها یک جلسه است. اگر چند جلسه نگوییم حداقل یک جلسه می‌خواهد که آقای سیّد احمد خوانساری چه کسی است. امام جماعت مسجد سیّد عزیز الله است، قبر او هم در کنار علّامه‌ی طباطبایی است. مرحوم آیت الله سیّد احمد خوانساری در پاسخ به استفتای جمعی از مؤمنان این رفراندوم را تحریم نمود. این‌طور گفت: کلّیه‌ی تصویب‌نامه‌هایی که بر خلاف شرع مقدّس باشد حرام و شرکت در آن‌ها شرکت در امر حرام و در حکم مبارزه با امام زمان (أرواحنا له الفداه) است. الهام از فتوای مرحوم میرزای شیرازی است. ببینید او چه کرد. یعنی یک خطی را ترسیم کرده است. این فتوای مرحوم آیت الله آقای سیّد احمد خوانساری است.

فتوای مرحوم آیت الله گلپایگانی در تحریم رفراندوم

مرحوم آیت الله گلپایگانی، مراجعه به آراء عمومی در قبال احکام شرعی بی‌مورد و موجب نگرانی علمای اعلام و عموم مسلمین و مضرّ به استقلال و مصالح مملکت است و این‌گونه عملیات غیر قانونی و به دلایل متعدّد حرام است.

فتوای مرحوم آیت الله خویی در تحریم رفراندوم

مرحوم آیت الله خوئی، امیدوار هستیم ملّت مسلمان ایران و افرادی از دولت که در فکر حفظ مملکت هستند، شهامت دینی خود را ابراز داشته و هر قانونی را که مخالف قانون مجید و مصالح آن‌ها باشد زیر پا نهاده و راه را برای دشمنان دین و مملکت هموار نسازند.

حرکت علما و ایجاد سر و صدا در تهران

امام هم که به اعلی سلطین نظر خود را اعلام کرد. در تهران باز سر و صدا شد، همان بزرگانی که اسم بردیم مرحوم خوانساری و مرحوم آقای بهبهانی و این‌ها حرکت کردند و سر و صدا کردند و بگیر و ببند کردند که مجبور هستیم به خاطر ضیق وقت سریع عبور کنیم. تا این‌که در واقع بعد از آن قصّه‌ی تحریم شاه می‌بیند اوضاع خراب است، بالاخره مملکت، مملکت مسلمان‌ها است، مراجع تقلید هم همه، حالا یک موقع است که آقا روح الله آن‌ها است، می‌شود یک کاری کرد، امّا همه گفتند حرام است. فردا یک رفراندوم برگزار می‌کنیم، آبروریزی می‌شود.

سفر شاه به قم برای دیدار با علما

لذا سفر شاه به قم در تاریخ ۴ بهمن ۱۳۴۱… چرا فاصله‌ها این‌قدر کم است؟ چون تاریخ رفراندوم ۶ بهمن ۱۳۴۱ است. ۴ بهمن محمّد رضا به قم می‌رود، برای این‌که با علما یک دیداری داشته باشد و آقایان را بصیرت‌افزایی کند که چرا شما مخالفت می‌کنید؟ عصر روز سوم بهمن یعنی یک روز قبل از سفر شاه، علما با هم تشکیل جلسه می‌دهند. این‌ها همه جالب است، این اتّحاد بین آن‌ها را می‌رساند. قرار است شاه بیاید، فکر کنیم که باید چه کاری انجام دهیم. تشکیل جلسه می‌دهند.

پاسخ امام به فرماندار قم برای دیدار با شاه

فرماندار قم از آن جلسه مطّلع می‌شود و خود را به آن جلسه می‌رساند. به آن‌جا می‌آید و با ظاهری خیرخواهانه از مراجع می‌خواهد که فردا با شاه ملاقات کنند، بالاخره شاه دارد به این‌جا می‌آید، او از تهران به قم آمده است، این‌ها همه نکته است، نگفته شما به تهران بیایید، او به قم آمده است. امام در پاسخ به او اظهار داشت با یورش وحشیانه‌ی دیروز مأمورین دولت به علما و مردم شریف تهران و هتک مقام مقدّس روحانیّت…خوب بود من قبل از این مطلب این را بگویم در جریان درگیری‌ها اوّلین حمله‌ی رژیم شاه به فیضیه رغم می‌خورد. حمله‌ی رژیم شاه به فیضیه که معروف است، غیر از این است حالا به آن می‌رسیم، آن دومین حمله است. امّا این اوّلین حمله است که تاریخ آن ۳ بهمن ۱۳۴۱ است. یعنی همان موقعی که تحریم می‌شود یک هیجانی صورت می‌گیرد و درگیری صورت می‌گیرد و رژیم شاه به مدرسه‌ی فیضیه حمله می‌کند. این صحبت امام ناظر به آن است، یکی این و یکی در تهران است.

اقتدار فقه شیعه در برابر رژیم شاه

در تهران هم مرحوم آیت الله سیّد احمد خوانساری اعلام می‌کند من می‌خواهم به مسجد سیّد عزیز الله بروم، مراسم مهمی داریم، آقای فلسفی می‌خواهد سخنرانی کند. آقای سیّد احمد خوانساری که می‌گوییم وَ ما أدراک ما سیّد احمد خوانساری، خیلی محترم بود. در بازار که حرکت می‌کند، ایادی شاه می‌ریزند اطرافیان ایشان را کتک می‌زنند و خودشان را هم خیلی محترمانه به زور می‌گیرند و به خانه‌ی خود می‌برند. امام این‌جا موضع‌گیری می‌کنند. می‌گوید با یورش وحشیانه‌ی دیروز مأمورین دولت به علما و مردم شریف تهران و هنتک مقام مقدّس روحانیّت پایتخت و نیز رفتار غیر انسانی امروز مأمورین دولت با اهالی محترم قم و جامعه‌ی روحانیّت این شهر و تجاوز به حریم این حوزه‌ی مقدّسه دیگر جای ملاقات با شاه وجود ندارد. باز تأکید می‌کنم ۴ بهمن ۱۳۴۱ را مطالعه کنند. شاه مملکت از تهران به قم آمده است، آقایان را ببیند، آقایان می‌گویند ما حاضر نیستیم، این اقتدار فقه شیعه است، این اقتدار جایگاه نائب مناوی امام عصر (أرواحنا له الفداه) است وگرنه چه کسی جرأت دارد این‌گونه برخورد کند.

رد کردن پیشنهاد ملاقات با شاه از سوی و امام (رحمه الله علیه) علما

علما آب پاکی را روی دست او می‌ریزند. حالا در این میان فرماندار قم که آمده علما را دعوت می‌کند، قبل از این‌که کسی حرف بزند امام شروع به جواب دادن می‌کند. چون علمای دیگری هم هستند، ممکن است یک موقع تردیدی ایجاد شود، سریع امام جواب نه را همراه با استدلال می‌دهد. یعنی دارد به دیگران هم تزریق می‌کند. می‌گوید با هتک حرمتی که شد، با آن وضعیّتی که ایجاد شد، معلوم است ما ملاقات نمی‌کنیم. همه می‌گویند بله ما هم ملاقات نمی‌کنیم. مراجع و علمای دیگری که در آن جلسه حضور داشتند، آن‌ها هم با تأیید نظر امام پیشنهاد ملاقات با شاه را رد کردند. قم حالت تعطیل به خود گرفت، غبار غم در فضای عمومی شهر پراکنده بود و به هیچ وجه آماده‌ی پذیرایی از شخص اوّل مملکت نبود. خیلی بد شد یعنی شخص اوّل مملکت به قم می‌رود، مراجع که حاضر نیستند هیچ، حتّی جلوی استقبال مردم را هم گرفتند، گفتند هیچ کس به استقبال شاه نرود یعنی از این بدتر نمی‌شود.

حتّی جالب است تولیت آستان مقدّس حضرت معصومه (سلام الله علیها) هم برای استقبال نرفت؛ چون تولیت‌ها آن موقع خیلی شخصیّت‌های آن‌چنانی نبودند، این‌ها نوعاً از سمت حکومت نصب می‌شدند، ولی او هم نرفت، لذا او را عزل کردند و کنار گذاشتند.

سخنرانی اهانت‌آمیز شاه در قم

 شاه به قم آمد، برای استقبال بیشتر مأمورین خود ساواک و آدم‌های خودشان بودند و یک بساطی درست کردند و سخنرانی راه انداختند، آن‌جا سخنرانی بدی کرد. سخنرانی خیلی تند و اهانت‌آمیزی کرد – این‌جا نوشتیم سخنرانی تند و نسنجیده و سبک- او در سخنرانی خود ابتدا از ارتباط با خدا دم زد و با کمال وقاحت مدّعی شد هیچ کس نمی‌تواند ادّعا کند که از من به خداوند و ائمّه‌ی اطهار نزدیک‌تر است. ببینید ادبیاتی که در جامعه‌ی اسلامی به کار می‌رود باید این‌گونه باشد، او که نمی‌گوید خدا کیست، پیغمبر کیست، می‌گوید خدا است، پیغمبر است، من هم از سمت آن‌ها هستم، من به آن‌ها نزدیک هستم. سپس به مسائل جاری کشور پرداخت و از علما با تعبیر ارتجاع سیاه و صد برابر خائن‌تر از حزب توده یاد کرد. تک تک این‌ها را امام به دست خود گرفت و پدر شاه را در سخنرانی خودش با همان تعابیری که شاه به کار برده بود، در آورد. یعنی این خامی شاه بود که این‌طور رکیک با علما حرف زد و از آن طرف کیاست امام بود که تمام این تعابیر را گرفت و علیه خود شاه خیلی محکم به کار بست.

عدم حضور مردم بر پای صندوق‌های رأی‌گیری

خلاصه شاه به هدفی که می‌خواست نرسید. بالاخره روز ۶ بهمن سال ۱۳۴۱ فرا رسید علی رغم فشار رژیم به کارمندان دولتی و تهدید کسبه به لغو پروانه‌ی کسب و مانند آن یعنی گفتند اگر نیایید پروانه‌ی کسب شما را لغو می‌کنیم، باز هم عموم مردم با تبعیّت از نظر مراجع از خانه‌ها بیرون نیامدند و محل صندوق‌های رأی‌گیری از حضور مردم خالی بود. با این‌ حال پس از این انتخابات فرمایشی و نمایشی دستگاه‌های تبلیغاتی رژیم شاه اعلام کردند اصول شش‌گانه‌ی شاهنشاه با پنج میلیون و ششصد هزار رأی موافق و چهار هزار و صد و پنجاه رأی مخالف به تصویب ملّت ایران رسید. اعلام کردند که رأی آوردیم. حالا من عدد و رقم آن را این‌جا ندارم که آن موقع واجدین شرایط چقدر بودند، امّا خود نسبت موافق و مخالف را شما نگاه کنید، برای شما خیلی گویا است که موافقین پنج میلیون و ششصد هزار نفر شده است، مخالفین چهار هزار و صد و پنجاه شده است.

انتشار تبریک پیروزی رفراندوم شاه از سوی آمریکا و ملکه‌ی انگلیس

بلافاصله بعد از انتشار این خبر جان اف کندی رئیس جمهور وقت امریکا در پیامی این پیروزی را به شاه تبریک گفت. سفیر انگلیس هم به دیدار اسدالله علم رفت و پیام تبریک ملکه‌ی انگلیس را ابلاغ کرد. مطبوعات و رسانه‌های خارجی اعم از چپ و راست چپ آن زمان- این خبر را منتشر و مطالب فراوانی در تجلیل از آن به چاپ رساندند. خشنودی فزاینده‌ی قدرت‌های خارجی از این اتّفاق به خوبی ارتباط این رفراندوم را با منافع بیگانگان نشان می‌دهند.

تاریخ پیروزی رفراندوم شاه

این قصّه ۶ بهمن سال ۱۳۴۱ رغم خورد. علما به ظاهر این‌جا جا ماندند. ما تحریم کردیم، جلوی مردم را هم گرفتیم، مردم هم نرفتند، ولی بالاخره شاه کار خود را انجام داد، رسانه‌ها که دست خود او است، می‌گوید من رفراندوم را برگزار کردم، رأی اکثریت را هم گرفتم، پنج میلیون و اندی رأی آورد، چهار هزار نفر هم مخالفت کردند. پز دموکراتیک به خود می‌گیرد و کار سخت می‌شود.

اعلام عزای عمومی در عید نوروز از سوی علما

علما این‌جا ۲۲ اسفند ۴۱ اعلام عزای عمومی در عید نوروز کردند. ۶ بهمن رفراندوم برگزار شد، نیامدند با شتاب همان ۷ بهمن حرکت کنند، عزای عمومی خودشان را می‌توانستند ۸ بهمن عزای عمومی یا ۱۰ بهمن عزای عمومی است، نگه داشتند عید نوروز را عزای عمومی اعلام کردند. این یعنی این‌که می‌خواهیم بفهمی قدرت ما چقدر است. نوروز را عزا می‌کنیم. می‌آیند در عید نوروز اعلام عزای عمومی می‌کنند و می‌گیرد، مردم هم اعلام عزا می‌کنند، می‌گویند امسال عید نداریم. بساط آجیل را تعطیل می‌کنند و عزاداری می‌کنند.

قسمتی از متن پیام امام به مردم

حالا لیدر اصلی این‌ها امام است، همه را به خط می‌کند، آن‌ها هم همراهی می‌کنند ولی این مغز متفکّر ایشان است. می‌گوید دستگاه حاکمه‌ی ایران به احکام مقدّسه‌ی اسلام تجاوز کرد، دست‌های ناپاک اجانب با دست این قبیل دولت‌ها قصد دارد قرآن را از میان بردارد و روحانیّت را پایمال کند. دقیقاً مقدّسات مردم را مستقیم به میان می‌آورد، می‌گوید می‌خواهند قرآن شما را پایمال کنند، توی مسلمان چه حالی پیدا می‌کنی؟ ما باید به نفع یهود، امریکا و امریکا هتک شویم. به زندان برویم، معدوم گردیم، فدای اغراض عجایب شویم. لحن بسیار حماسی و تحریک کننده دارد. من این عید را برای جامعه‌ی مسلمین عزا اعلام می‌کنم تا مسلمین را از خطرهایی که برای قرآن و مملکت قرآن در پیش است، آگاه کنم. من به دستگاه جابره اعلام خطر می‌کنم. بار الهی من تکلیف فعلی خود را ادا کردم، «اللَّهُمَّ قَدْ بَلَّغْتُ» و اگر زنده ماندم تکلیف بعدی خود را به خواست خداوند ادا خواهم نمود. امام همیشه تهدید می‌کرد، می‌گوید فعلاً تا این‌جا را داشته باش تا بعدی را هم بزنیم.

نامه‌ی امام (رحمه الله علیه) به آقای فلسفی

بعد یک نامه‌ای به آقای فلسفی می‌دهد، خوب است نمونه‌هایی از روابط پشت پرده را هم ببینیم. آقای فلسفی به امام نامه می‌زند تصمیمی که ما برای نوروز امسال گرفتیم به نظرم مؤثّر و خوب است. اگر جناب عالی و حضرت آیت الله والد -همان مرحوم تنکابنی- و آیت الله آملی و آیت الله آشتیانی اعلامیّه‌ای به مضمون اعلامیّه‌ی ما یا هر طور صلاح می‌دانید مشترکاً یا جداگانه انتشار دهید، مؤثّر خواهد بود. این جهت‌دهی به علمای تهران است.

نامه‌ی امام به علمای شهرستان‌ها

در نامه‌ای به علمای شهرستان‌ها باز می‌نویسد اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر جلوس می‌کنم، سیره‌ای که علما دارند و به مردم اعلام خطر می‌نمایم. مقتضی حضرات آقایان از همین رویه اتخاذ فرمایند تا ملّت مسلمان از مصیبت‌های وارده بر اسلام و مسلمین اطّلاع حاصل نمایند. خلاصه خود امام، مراجع قم، تهران و سایر بلاد این را فراگیر می‌کند، قصّه فراگیر می‌شود که ما در سال ۴۲ نوروز نداریم، عید نداریم. امام هم که اعلام کرد من جلوس می‌کنم.

خبر سرکوبی علما از سوی شاه در پایگاه وحدتی دزفول

حالا نوروز همزمان با شهادت امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) شده است. امام که این کارها را انجام داد و ۲۲ اسفند برای نوروز اعلام عزای عمومی می‌کند، شاه فردای آن روز یعنی ۲۳ اسفند سال ۱۳۴۱ طی سخنان توهین‌آمیزی در پایگاه وحدتی دزفول از سرکوب علما خبر می‌دهد، می‌گوید ما شما را سرکوب می‌کنیم. این‌ها هنوز تجربه نکردند که پنجه به پنجه‌ی فقهای شیعه انداختن در ایران چه اثری دارد، تازه دارند تجربه می‌کنند. گفت: ما شاه مملکت هستیم، سرکوب می‌کنیم. نشد ما هر حرفی بزنیم آن‌ها مخالفت می‌کنند.

سخنرانی امام (رحمه الله علیه) در بین طلّاب و روحانیون

امام خمینی در سخنرانی مهمی که در آخرین روز تدریس خود در سال ۱۳۴۱ یعنی امام در ۲۹ اسفند درس خارج داشته است- در جمع طلّاب و روحانیان این‌طور اظهار داشتند. امام به طلبه‌ها این جملات را می‌فرمایند. خود را برای کشته شدن آماده کنید، خود را برای زندان رفتن آماده کنید، خود را برای سربازی رفتن آماده کنید، جالب است این صحبت برای ۲۹ اسفند سال ۴۱ است، پیش‌بینی سیاسی امام است. بعد حمله‌‌ی مهم به فیضیّه ۲ فروردین سال ۱۳۴۲ اتّفاق می‌افتد. خود را برای تحمّل مصایبی آماده کنید که در راه دفاع از اسلام و استقلال برای شما در پیش است، کمربندها را برای حبس، برای تبعید، برای سربازی رفتن، برای ناسزا شنیدن محکم ببندید، نترسید و مضطراب نباشید. امام نمی‌ترسید. یک مشکل شاه این بود که امام نمی‌ترسید. یک مشکل این سمتی‌ها هم این بود که امام نمی‌ترسید. یعنی اگر کمی می‌ترسید می‌شد با او همراه‌تر شد، ولی امام اصلاً نمی‌ترسید. واقعاً کار را سخت می‌کرد.

بر هم زدن اوضاع از سوی مأموران رژیم پهلوی در سالروز شهادت امام صادق (علیه السّلام)

۲ فروردین ۴۲ مصادف با ۲۵ شوّال سالروز شهادت امام صادق (علیه الصّلاه و السّلام) بود. هر یک از مراجع و علما طبق روال مجلس عزاداری برپا کرده بودند. مأموران رژیم ابتدا تلاش کردند با صلوات‌های پی در پی و بی‌موقع مراسم عزاداری که در منزل امام برگزار شده بود را متشنّج کنند. علما در بیت خود مراسم گرفتند، امام هم در بیت خود مجلس گرفته بود، آن‌ها شروع به صلوات‌های بی‌موقع فرستادند. همین «کَلِمَهُ حَقٍّ یُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» مدام شروع به صلوات فرستادن کردند که اوضاع را به هم بریزند.

تهدید و اتمام حجّت امام به لیدر اخلال‌گران در مراسم شهادت امام صادق (علیه السّلام)

امام با تدبیر ویژه‌ای از این فتنه جلوگیری کرد. -امام در بیت خود بود- به این ترتیب که توسّط حجّت الاسلام خلخالی پیغام داد، گفت: به لیدر کسانی که این کارها را انجام می‌دهند و مأموریت اخلال‌گری و ایجاد هرج و مرج در این مجلس را دارند بگو، اتمام حجّت می‌کنم که اگر یک بار دیگر حرکت سوء و ناشایسته‌ای که موجب اخلال در نظم و آرامش مجلس باشد، از خود نشان دهند و خواسته باشند از رسیدن سخنان آقایان خطبا به گوش مردم جلوگیری کنند، فوراً به طرف صحن مطهّر حرکت می‌کنم و در کنار مرقد مطهّر حضرت فاطمه‌ی معصومه (سلام الله علیها) سخنانی را که لازم است به گوش مردم برسد، شخصاً ایراد می‌کنم. تهدید می‌کند، می‌گوید سر جای خود بنشینید.

آبستن حوادث در مدرسه‌ی فیضیه

خلاصه به این ترتیب مأموران رژیم نتوانستند مأموریت خود را در بیت امام اجرا کنند. در مجلس عزاداری آقایان دیگر هم تلاش‌هایی کردند امّا به نتیجه نرسید. امّا عصر آن روز مراسمی از طرف آیت الله گلپایگانی در مدرسه‌ی فیضیه برگزار می‌شود که در واقع آبستن حوادث آن‌جا اتّفاق می‌افتد. مراسم که می‌خواهد تشکیل شود، مأمورهای رژیم شاه می‌ریزند و وسط مراسم دوباره از این صلوات فرستادن‌ها و تکبیر گفتن‌های بی‌موقع شروع می‌کنند، اوضاع را به هم می‌ریزند. دعوا می‌شود و شروع به زدن هم می‌کنند. منتها با این تفاوت که آن‌ها مجهّز بودند، مسلح بودند، طلبه‌ها چیزی در دست نداشتند.

حتّی در گزارش‌هایی که شاهدان عینی داشتند پنجه بوکس و باتوم و چوب همه چیز در اختیار مأموران رژیم بوده است و فضا به کلّی متشنّج می‌شود، حتّی به گونه‌ای که خود آیت الله گلپایگانی هم که آن موقع در مراسم حضور داشت، در معرض خطر قرار می‌گیرد. داماد ایشان که آیت الله صافی گلپایگانی باشد، علاوه بر تعداد زیادی اطراف ایشان را می‌گیرند و در مَدرس نگه می‌دارند و شروع به مراقبت از ایشان می‌کنند. وگرنه خود آیت الله گلپایگانی هم در معرض خطر قرار می‌گیرد. قصّه‌ی حمله‌ی به فیضیّه است که در تلویزیون مستندهای زیادی برای آن نشان دادند و هم قضایای آن مفصّل است که إن‌شاء‌الله خودتان می‌خوانید.

سخنرانی امام (رحمه الله علیه) در عصر روز دوم فروردین

خبر به امام رسید. بلافاصله امام تصمیم گرفت به سمت مدرسه‌ی فیضیّه حرکت کند. حالا در آن اوضاعی که آن‌ها دارند بزن و بکوب می‌کنند، امام گفت من به فیضیّه می‌روم. امّا اطرافیان با تلاش فراوان مانع شدند. در آن هنگام امام در میان حاضران سخنان کوتاهی بیان کردند. امام می‌گوید پیشوایان بزرگوار ما حوادثی چون روز عاشورا و شب یازدهم محرم را پشت سر گذاشتند و در راه دین خدا یک چنین مصائبی را تحمّل کردند. به اطرافیان خود می‌گوید- شما امروز چه می‌گویید؟ از چه می‌ترسید؟ برای چه مضطرب هستید؟ اصلاً امام درک نمی‌کند که چرا آن‌ها می‌ترسند، کما این‌که آن‌ها هم امام را درک نمی‌کنند. امام می‌گوید برای چه ناراحت هستید؟ عیب است برای کسانی که ادّعای پیروی از حضرت امیر (علیه السّلام) و امام حسین (علیه السّلام) را دارند، در برابر این نوع اعمال رسوا و فضاحت‌آمیز دستگاه حاکم خود را ببازند. دستگاه حاکمه با ارتکاب این جنایت خود را رسوا و مفتضح ساخت. حالا ببینید این حرف عصر روز دوم فروردین که با طلبه‌ها برخورد کردند، گفته می‌شود. یعنی آن موقع معمولاً همه می‌گویند وا اسلاماه، همه چیز از دست رفت، آن وسط امام می‌گوید نه، اتّفاقاً این به نفع ما شد، او گور خود را کَند. دستگاه حاکمه با ارتکاب این جنایت خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهیت چنگیزی خود را به خوبی نشان داد. دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه شکست و نابودی خود را حتمی ساخت. ما پیروز شدیم، نمی‌گوییم پیروز می‌شویم.

دومین حمله‌ی رژیم پهلوی به فیضیّه

این در واقع دومین حمله‌ی پهلوی به فیضیّه بود که حمله‌ی معروف رژیم پهلوی به فیضیّه همین است که گفته می‌شود رفتند فیضیّه را به خون کشیدند همین است، ولی این دومی بود.

حمله‌ی مأموران رژیم پهلوی به مدرسه‌ی علمیّه‌ی طالبیّه در تبریز

فردای آن روز یعنی در ۳ فروردین ۴۲ مأموران رژیم به مدرسه‌ی علمیّه‌ی طالبیّه در تبریز حمله کردند. یعنی همین کار را در تبریز هم انجام دادند. علی رغم سانسور شدید مطبوعات و رسانه‌های وابسته، حمله‌ی وحشیانه‌ی رژیم به حوزه‌های علمیّه به ویژه مدرسه‌ی فیضیّه انعکاس زیادی در محافل مذهبی و عموم مردم داشت.

انعکاس حمله‌ی وحشیانه‌ی رژیم شاه به حوزه‌ها علمیّه

بحث رسانه بحث مهمی است. یک اتّفاقی افتاد، امّا رسانه خیلی مهم است. این‌که نقش حضرت زینب (سلام الله علیها) خیلی برجسته است به خاطر همین است. یک اتّفاق بزرگی افتاد، اگر به گوش کسی نرسد فایده‌ای ندارد. به فیضیّه حمله کردند و طلبه‌ها را نابود کردند و از طبقه‌ی دوم به پایین ریختند. تبریز هم همین‌طور، امّا کسی مطّلع نشود چه کنیم؟ آن موقع هم که فضا دست خودشان است، رسانه‌ها دست خودشان است، نشریات دست خودشان است، امّا با این حال می‌گوید خبر گوش به گوش رفت.

صادر شدن اطّلاعیّه‌ها به مراجع قم و ملّت ایران

مراجع نجف و مشهد از جمله آیات عظام حکیم خوئی، میلانی، شاهرودی آقای سیّد محمود شاهرودی بزرگی بود که بزرگ آقای سیّد محمّد شاهرودی قم است. آقای سیّد محمود شاهرودی قوه‌ی قضاییه نه، آن‌ها فامیل هستند، آن آقای سیّد محمود شاهرودی، ایشان پدر آن آقا است که امام به او شیخ الفقها می‌گفت یعنی سن او از همه بیشتر بوده است- اطّلاعیّه‌های زیادی خطاب به مراجع قم و ملّت ایران صادر کردند و چنان که امام در همان روز حادثه پیش‌بینی کرد این فاجعه ماهیّت ضد دین رژیم را بیشتر علنی کرد و موجب همراهی بیشتر مراجع با نهضت امام خمینی گردانید. این خیلی مهم است.

پیام تهدیدآمیز آیت الله خوئی (رحمه الله علیه) به شاه

آیت الله خوئی در تاریخ ۷ فروردین ۴۲ (این قابل توجّه انجمن حجّتیّه‌ها که می‌گویند آقای خوئی طرفدار نهضت نبود) در پیام تهدیدآمیزی خطاب به شاه نوشت بسیار جای تأسّف و تأثّر است که سقوط و انحطاط مملکت اسلامی و یگانه مرکز تشیّع به جایی برسد که زما‌مداران آن آلت و وسیله‌ی انجام مقاصد شوم دشمنان انسان گردند. علمای اعلی و عموم طبقات مسلمانان با اتکال حول و قوه‌ی الهی از مقدّسات دین تا آخرین نفس دفاع خواهند نمود. آدرس آن هم کتاب اسناد انقلاب اسلامی، جلد ۱، صفحه‌ی ۶۵٫

پیام امام در تاریخ ۱۳ فروردین ۴۲ خطاب به علمای تهران

امّا پیام امام که در تاریخ ۱۳ فروردین ۴۲ خطاب به علمای تهران صادر شد، حال و هوای دیگر داشت. حمله‌ی آتشین امام به شخص شاه و بعد استیضاح اسدالله علم نخست وزیر وقت موج تازه‌ای ایجاد کرد. همه اعتراض کردند ولی لحن امام متفاوت است. ۱۳ فروردین ۴۲ امام دارد این‌طور صحبت می‌کند. می‌گوید شاه دوستی یعنی غارت‌گری، هتک اسلام، تجاوز به حقوق مسلمین و تجاوز به مراکز علم و دانش. شاه دوستی یعنی ضربه زدن به پیکر قرآن و اسلام، سوزاندن نشانه‌های اسلام و محو آثار اسلامیّت. شاه دوستی یعنی کوبیدن روحانیّت و اضمحلال آثار رسالت.

حضرات آقایان توجّه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال تقیّه حرام است و اظهار حقایق واجب «ولو بلغ ما بلغ». این پیامی بود که امام در ۱۳ فروردین ۴۲ داد، با این لحن آتشین شاه دوستی یعنی غارت‌گری، شاه دوستی یعنی محو آثار دین. چه موقع این حرف را می‌زند؟ شاه بر اریکه‌ی قدرت است.

آقای خوئی پیام داد، امّا از نجف پیام داد، امام در قم نزدیک او است. این‌جا این‌گونه صحبت می‌کند، بعد هم سریع «إن قلت» می‌زند، دفع و دخل مقدّر است، می‌گوید حضرات آقایان توجّه دارند اصول اسلام در معرض خطر است، قرآن و مذهب در مخاطره است، با این احتمال تقیّه حرام است، تقیّه نگویید و اظهار حقایق تا «ولو بلغ ما بلغ» واجب است، هر چه می‌خواهد اتّفاق بیفتد.

استیضاح نخست وزیر از سوی امام (رحمه الله علیه)

پس از این فرازها نخست وزیر را به دلیل مسائل پیش آمده استیضاح کرد و افزود: من اکنون قلب خود را برای سر نیزه‌های مأمورین شما حاضر کردم، ولی برای قبول زورگویی‌های و جباری‌های شما آماده نخواهم کرد. واقعاً کار شاه سخت بود، در افتادن با یک چنین آدمی کار راحتی نیست. امام آدم محکم و استواری بود. می‌دانید در این مبارزات حکومت‌ها از یک طرف حمله نمی‌کنند، مستقیم نمی‌آیند یک سیلی به گوش مبارزه بزنند، ببینند چه می‌شود. از جهات مختلف بررسی می‌کنند.

راهکارهای رژیم شاه برای جلب امام (رحمه الله علیه)

در مورد امام گفته بودند بروید او را بخرید. اگر نشد او را به سمت مرجعیّت خود ببرید، بگویید مرجعیّت تو را تقویت می‌کنیم. اگر نشد پیشنهادهای شهوانی به او بدهید، اگر نشد او را تهدید کنید، بگویید تو را می‌کشیم. مأمورین ساواک گزارش دادند که هیچ چیزی روی این سیّد اثر ندارد. نه می‌ترسد، نه اهل هوس مرجعیّت آن‌چنانی است، نه سودای شهوت چنین و چنان دارد، نه دنبال پول است، اصلاً نمی‌شود با او کاری کرد، سیّد مستقیمی است باید با او مستقیم برخورد کرد.

تأثیر پیام امام بر عموم طبقات جامعه

این پیام امام تأثیر زیادی در عموم طبقات بر جای گذاشت. علما و روحانیان در سراسر کشور به مدّت یک هفته از برگزاری نماز جماعت خودداری کردند. بازار شهرهای بزرگ توسّط کسبه‌ی متدیّن تعطیل شد. بازارها همیشه در تاریخ کشور ما چفت حوزه‌ها بوده است. هم حامی آن‌ها به لحاظ مالی بوده است، هم گوش به فرمان در این‌گونه مواقع بوده است. امام گاهی زنگ می‌زد، می‌گفت اگر این کار را انجام دهید، با یک تلفن بازار تهران را تعطیل می‌کنم. این ارتباط بوده است.

صادر شدن اعلامیّه‌ها در حمایت از مراجع قم

اعلامیّه‌های فراوانی در حمایت از مراجع قم به ویژه امام خمینی (رحمه الله علیه) صادر شد و بدین ترتیب موج انزجار از رژیم شاه سراسر کشور را فرا گرفت. ببینید آن‌ها با چه کسانی مواجه بودند. این اعلام عزای عمومی در عید نوروز این بلا را بر سر آن‌ها آورد.

تشکّر امام (رحمه الله علیه) از مردم در ۱۶ فروردین سال ۴۲

در تاریخ ۱۶ فروردین ۱۳۴۲ امام در پیامی به ملّت ایران از همراهی آنان با نهضت تشکّر کردند. این جملات امام است تعطیل عمومی بازارها، خیابان‌ها با این محیط ارعاب و خفقان و اختناق و با وضع اقتصاد عصر حاضر یعنی اوضاع نامناسب مردم، ابراز انزجار و تنفّر عمومی از دستگاه جبّار است. ببینید امام مغرور نمی‌شود و عرفان این است، نمی‌گوید این‌ها همه مرید من بودند، می‌گوید این‌ها با تو مشکل داشتند.

طرح سربازی طلّاب اقدام دیگر رژیم شاه در جهت تضعیف حوزه‌های علمیّه

اقدام دیگر رژیم شاه در جهت تضعیف حوزه‌های علمیّه و سرکوب نهضت امام طرح سربازی طلّاب بود. افرادی را گرفتند و به سربازی بردند از جمله جناب آقای هاشمی رفسنجانی.

واکنش امام (رحمه الله علیه) نسبت به طرح سربازی طلّاب

امّا این نقشه هم با تدبیر ویژه‌ی امام خنثی شد. امام در واکنش به این طرح خطاب به طلّاب اظهار داشت شما هر کجا باشید سربازان امام زمان هستید، باید به وظیفه‌ی سربازی خود عمل کنید، رسالت سنگینی که اکنون بر عهده دارید، روشن ساختن و آگاه کردن سربازان و درجه‌دارانی است که با آنان سر و کار دارید. تعلیمات نظامی را با کمال جدیّت و پشتکار دنبال کنید، شوخی نگیرید، یاد بگیرید. هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی خود را قوی کنید. یعنی این تهدید را هم باز تبدیل به فرصت می‌کند. تا مرحله‌ی قیام ۱۵ خرداد رسیدیم.


[۱]– سوره‌ی طه، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ی فاطر، آیه ۲۸٫