به مناسبت ایام دهه فجر مراسمی در حسینیه امام رضا علیه السلام حوزه علمیه امام خمینی(ره) با سخنرانی حجت الاسلام رنجبریان برگزار گردید که مشروح جلسه تقدیم می شود.
- تبیین مراحل انقلاب
- واکنش شاه پس از لغو تصویبنامهی انجمنهای ایالتی و ولایتی
- انقلاب سفید، اهرم مقاومت شاه علیه لغو قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی
- تحمیل قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی در بندهای لایحهی انقلاب سفید
- شرط رأی دادن به لایحهی انقلاب سفید
- عکس العمل علما به لایحهی انقلاب سفید
- دیدار شاه با علما!
- برگزاری رفراندوم انقلاب سفید
- واکنش علما در برگزاری رفراندوم انقلاب سفید و عکس العمل شاه
- اقدامات امام خمینی در قبال حمله به فیضیه
- التزام ساواک از روحانیون در مورد منابر آنها
- بندهای التزامنامهی ساواک توصیه شده به مبلّغان
- جریان ۱۵ خرداد
- واکنش امام در قبال التزامنامهی ساواک به مبلّغان
- منبرهای روشنگرانهی مرحوم آقای فلسفی علیه دولت شاه
- اوّلین استیضاح ملّی
- سخنرانی علمای قم در عصر عاشورای سال ۴۳
- تلاش دولت در توجیه علما برای جلوگیری از سخنرانی در عصر عاشورا
- سخنرانی تاریخی امام، همزمان با عصر عاشورا
- تأثیرات واقعههای تاریخی، مذهبی بر افکار مردم ایران
- بازتاب سخنرانی امام خمینی در عاشورا بر مردم و عکس العمل شاه
- دستگیری امام خمینی در سحرگاه ۱۵ خرداد ۴۲
- بازتاب بازداشت امام خمینی در قم
- دولت شاه تا مرز سقوط
- اقدامات نظامی علیه معترضان به بازداشت امام خمینی
- تظاهرات مردم پیشوا و ورامین
- اقدام علمای شیراز در اعتراض به بازداشت امام خمینیی
- مهاجرت علما به تهران در اعتراض به بازداشت امام خمینی
- وعدهی دولت به اعدام دستگیر شدگان اعتراضات
- اظهار نگرانی شدید آیت الله مرعشی نجفی نسبت به بازداشت امام خمینی
- مهاجرت علمای تراز اوّل به سمت تهران
- اقدام خلّاق علما در جلوگیری از اعدام امام خمینی
- نگرانی علما پس از مهاجرت به تهران
- ملاقات نمایندهی علمای متحصّن با امام خمینی
- آزادی علما و وعّاظ دستگیر شدهی همزمان با امام خمینی
- حبس به حصر تبدیل شد
- برکناری اسد الله علم از قدرت
- انتخاب حسنعلی منصور به مقام نخست وزیری
- درخواست فضلا و مدرّسین حوزهی علمیهی قم از حسنعلی منصور
- اگر خمینی را دار بزنند هم تفاهم نخواهد کرد!
- فاز سوم قیام و ادامهی حرکت امام خمینی
- تصویب قانون کاپیتولاسیون در مجلس
- ادامهی روند اعتراضات امام خمینی پس از آزادی
- واکنش امام در اختلاف به وجود آمده در بین مخالفان
- هشدار امام خمینی به معترضان به مخالفان ایشان
- تبلور عرفان امام
- قاعدهی همیشگی حرکتها و انقلابها
- کاپیتولاسیون به چه معنا است؟
- سخنرانی امام در سالروز تولّد شاه در ۴ آبان
- فریادهای تاریخی امام
- تبعید امام به ترکیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳
- دستگیری مصطفی خمینی در بیت آیت الله مرعشی نجفی
- متن اعلامیهی آیت الله مرعشی پس از دستگیری مصطفی خمینی
- تلاشها و مخالفتها بی ثمر علما و مخالفان تبعید امام خمینی
- عقب نشینی علما در اعتراض به تبعید امام خمینی
- نامهی آیت الله میلانی به امام خمینی در ترکیه
- تقاضای علما برای دیدار با امام در تبعید
- دیدار نمایندهی علما با امام در ترکیه
- وضعیت بسیار بد معیشتی امام در تبعید
- فعّالیّتهای امام در زمان تبعید به ترکیه
- انتقال امام خمینی به عراق
- دستاوردهای تبعید امام خمینی
«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلَّی اللهُ عَلَی مُحَمَّدٍ آلِهِ الطَّاهِرِینَ».
تبیین مراحل انقلاب
بحث ما در مورد تاریخ انقلاب بود. عرض کردیم که ما تاریخ کلّ انقلاب را در سه مرحله تبیین میکنیم: مرحلهی اوّل: قیام، مرحلهی دوم: روشنگری و بسترسازی و مرحلهی سوم: انقلاب. الآن در مرحلهی قیام هستیم. خود مرحلهی قیام سه مرحله داشت: ۱- قیام علیه تصویب انجمنهای ایالتی و ولایتی. آغاز و انجام این مرحله چه بود؟ تصویبنامهی انجمنهای ایالتی و ولایتی چه موقع تصویب شد؟ ۱۴ مهر سال ۱۳۴۱، لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی تصویب شد. در مبارزه با این تصویبنامه عکس العمل علما را داشتیم که قیام کردند، مبارزه کردند، روشنگری کردند و در نهایت این تصویبنامه در تاریخ ۱۰ آذر لغو شد؛ یعنی چیزی کمتر از دو ماه این قائله تمام شد.
واکنش شاه پس از لغو تصویبنامهی انجمنهای ایالتی و ولایتی
بعد از این قائله شاه خشمگین شد چون حرف او بیارزش شده بود و به دنبال این بود که آن هدف خود را پیش ببرد و این هم که میگوییم دنبال این است که حرف او بیارزش شده و حالا باید هدف خود را پیش ببرد، فقط این نیست که یک مسئلهی حکومتی باشد که بگوید من شاه مملکت هستم، چرا حرف من بیارزش شد، خیر. دیروز اشاره کردیم که این خواستهای بود که از او داشتند. آمریکا و انگلیس از او خواسته بودند که تو باید این کارها را انجام دهی.
انقلاب سفید، اهرم مقاومت شاه علیه لغو قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی
مسئلهی اصلاح انتخابات نیز مقدّمهای برای غیر اسلامی کردن ارکان حکومت بود. البتّه غیر اسلامی که بود منتها در شعار و قانون مواردی باقی مانده بود که داشتند آن را نیز حذف میکردند. لذا برای پیشبرد اهداف خود بحث انقلاب سفید را پیش آورد. انقلاب سفید گفت: ما شش لایحه داریم و میخواهیم این شش لایحه را به رفراندوم بگذاریم. شاه این خبر را چه زمانی اعلام کرد؟ ۱۹ دی سال ۴۱ یعنی تقریباً یک ماه و ده روز بعد از آن قائله.
تحمیل قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی در بندهای لایحهی انقلاب سفید
شاه گفت: ما میخواهیم یک رفراندوم داشته باشیم. گفتیم که چهار، پنج مورد از این شش لایحه بسیار عوام پسند بود؛ به مسائل معیشتی و اقتصادی برمیگشت و طبیعتاً مردمی که مشکلات اقتصادی داشتند از آن استقبال زیادی میکردند. منتها در لا به لایه این لایحه مفاد لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی را گنجاند، دوباره آن را قرار داد که بند پنجم این لایحه بود.
شرط رأی دادن به لایحهی انقلاب سفید
از سوی دیگر اسدالله علم اعلام کرد: یا باید به تمام این لایحه رأی بدهید یا هیچ کدام؛ یعنی آنها میخواستند با این ترفند کاری انجام دهند که اکثر مردم بیایند و رأی بدهند. این لایحه در ۱۹ دی سال ۴۱ اعلام شد.
عکس العمل علما به لایحهی انقلاب سفید
بعد از اینکه شاه این را اعلام کرد علما این رفراندوم را تحریم کردند و گفتند: این رفراندوم حرام شرعی است. این رفراندوم در تاریخ ۳ بهمن تحریم شد. دو مرتبه شاه در آستانهی تحمّل ضربهی بدی قرار گرفت لذا گفت: من به قم میآیم و با علما دیدار خواهم کرد.
دیدار شاه با علما!
شاه از تاج و تخت خود در پایتخت به سمت قم رفت تا با علما دیدار کند و علما گفتند: ما شاه را به حضور نمیپذیریم! گفتیم که رهبر و لیدر فکری این جنبش حضرت امام بود. شاه عصبانی شد، سخنرانی تندی انجام داد و در آن سخنرانی برای خود دردسر ایجاد شد یعنی در آن سخنرانی مطالبی را بیان کرد که در نهایت به ضرر خود او تمام شد.
برگزاری رفراندوم انقلاب سفید
بعد از این قضیه رفراندوم در ۶ بهمن سال ۴۱ برگزار شد. بعد از این رفراندوم اعلام کردند که ما پیروز شدیم و کار تمام شد و بیش از پنج میلیون نفر به رفراندوم نتیجهی مثبت دادند و چهار هزار نفر نیز مخالفت کردند و ژست دموکراتیک هم به خود گرفتند به این عنوان که مثلاً قائله تمام شده است.
واکنش علما در برگزاری رفراندوم انقلاب سفید و عکس العمل شاه
گفتیم علما در واکنش به این قضیه عید نوروز را به قول آقا عزا کردند: اعلام عزای عمومی برای نوروز. در ۲۲ اسفند امام در رأس اعلام کرد که ما امسال عید نداریم، ما عزادار هستیم. بعد از این جریان مراسم شهادت امام صادق (علیه السّلام) را برگزار کردند، امام و مراجع مراسم شهادت را در منزل گرفتند و یک مراسم هم با حضور آیت الله گلپایگانی در فیضیه برگزار شد که حملهی معروف رژیم شاه به مدرسهی فیضیه در تاریخ دوم فروردین ۱۳۴۲ اتّفاق افتاد. این دومین حملهی رژیم شاه به فیضیه بود که در آن در جریان تعدادی از طلبهها کشته شدند، تعداد زیادی مجروح شدند، هتّاکی زیادی صورت گرفت؛ یعنی جدا از اینکه قرآن را سوزاندند، طلبهها کشته شدند، مجروح شدند، به مرجعیت هتک حرمت شد، خود این حرکت، حمله به مدرسهی علمیه یک هتّاکی و حریم شکنی بزرگ است که در پی آن نیز قرآن سوزی هم میآید، طلبه کشی هم میآید و همهی این موارد را در پی دارد.
- بله، همینجا است.
بعد از این جریان انقلاب سفید و این هرج و مرجها صورت ظاهر این بود که شاه رفراندوم مدّ نظر خود را برگزار کرد و اعلام کرد که ما پیروز شدیم، مردم رأی دادند، قضیه حل شد و تمام شد. علما بسیار حساب شده و در رأس آنها حضرت امام اوّل نوروز را عزای عمومی اعلام کردند، بعد مراسم گرفتند، شاه عکس العمل بسیار خامی نشان داد که به مدرسهی فیضیه حمله کرد و این یک مرحله گذشت.
اقدامات امام خمینی در قبال حمله به فیضیه
جدای از جهات علمی شخصیت امام، او یک شخصیت و سیاستمدار بسیار باهوش است. او از سخنرانی و رفتارهای شاه به سادگی نمیگذرد و همهی این کارهای شاه را علیه خود او به کار میگیرد. ماجرای حمله به فیضیه چیزی نبود، یعنی فرصتی نبود که امام بخواهد به همین سادگی آن را از دست بدهد و نادیده بگیرد لذا امام برای چهلمین روز حادثهی فیضیه حرکتهایی را شروع میکند. امام در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۲ به مناسبت فاجعهی فیضیه پیام میدهد. بعد دوباره امام یک حرکت نمادین انجام میدهد و آن این است که در ۲۵ اردیبهشت در جلسهی درس خود اعلام میکند که من میخواهم به فیضیه بروم و دیداری از محل حادثه داشته باشم.
اینها همه زنده نگه داشتن آن فاجعه است. امام به سمت فیضیه حرکت میکند. گزارشات ساواک جمعیت بسیار زیادی را گزارش کردهاند، در حدّ چهار، پنج هزار نفر از طلبهها و غیر طلبهها با امام همراه شدند و به سمت فیضیه آمدند. حالا این گزارشات خواه دقیق باشد یا نباشد به هر حال جمعیت قابل توجّهی همراه امام به سمت فیضیه آمدند و باز حضرت امام در آنجا هم برای مردم سخنرانی میکند و مطالبی را گوشزد میکند.
وقت کم است و نمیشود همه چیز را گفت ولی بعضی از نکات جالب است. اوّلاً سخنرانی امام در ۱۲ اردیبهشت برای چهلمین روز فیضیه بسیار جالب است. امام در آن روز پنج پیام سیاسی خطاب به ملّت ایران و علمای شهرستانها صادر کرد. در یک روز پنج پیام غیر از آن سخنرانی در حالی که امام آن روزها به لحاظ جسمی مشکلاتی داشت. چنانکه در نامهای به آیت الله پسندیده مینویسد: چند روزی است ناراحتی دارم و گاهی قلب من ناراحت است لکن مهم نیست. -می دانید که امام از سالها قبل مشکلاتی قلبی داشتند
التزام ساواک از روحانیون در مورد منابر آنها
۲۵ اردیبهشت سال ۴۲ مصادف با ۲۱ ذی الحجّه مصادف بود که با توجّه به فرار رسیدن محرّم و مسافرتهای تبلیغی طلّاب و فضلا، روز پایانی درسهای حوزه بود. در آن روز امام در جمع طلّاب و شاگردان مطالب مهمّی بیان کرد. یعنی در آستانهی تبلیغ است، طلبهها میخواهند برای تبلیغ بروند، اینها فرصتهایی است که همیشه در اختیار جریان روحانیت است، استفاده از منبر و فرصتهای تبلیغاتی است.
امام در آن جلسه گفت: بروید و روی منابر این مطالب را بیان کنید. رژیم شاه هم در درسها مهره داشت و اخبار سریع به آنها میرسید ضمن اینکه پیش بینی هم میکردند لذا رژیم شاه هم به خوبی از میزان اثرگذاری منبر علما و روحانیان، به ویژه در ماه محرّم با خبر بودند. از این رو ساواک در آستانهی محرّم التزامنامهای برای روحانیان تنظیم نمود که گویندگان متعهّد شوند که باید زیر این بندها را امضا میکردند. یعنی هر طلبه که میخواست برای منبر به جایی میرفت اوّل باید این التزام را امضا میکرد و به آنها میداد و بعد میرفت.
بندهای التزامنامهی ساواک توصیه شده به مبلّغان
بندهای این التزامنامه به این صورت بود:
۱- از آیت الله خمینی و مدرسهی فیضیه به هیچ عنوان اسمی نخواهم برد.
۲- از ایراد مطالبی که جنبهی انتقادی از لوایح ششگانه داشته باشد جدّاً خودداری خواهم کرد.
۳- مطالبی که خلاف مصالح مملکت بوده، نظم عمومی را مختل سازد تحت هر عنوان و به هر صورت که باشد نخواهم گفت.
-فراموش نکنیم که ما الآن کجا هستیم، ما میخواهیم بحث ۱۵ خرداد را بیان کنیم-
جریان ۱۵ خرداد
این قیام علیه چه چیزی بود؟ انقلاب سفید. پس به یاد داشته باشیم که جریان ۱۵ خرداد ذیل انقلاب سفید شاه رخ میدهد. ساواک این التزامنامه را گرفت که وقتی شما به تبلیغ میروید این موارد را به یاد داشته باشید که اینها خط قرمز شما هستند.
واکنش امام در قبال التزامنامهی ساواک به مبلّغان
امام در واکنش به این محدودیتها در ۲۸ اردیبهشت سال ۴۲ پیام مهمّی برای اهل منبر صادر کرد. گفتیم درسها تعطیل شده بودند، دیگر نمیشد در جلسات درس مطالبی را بیان کند و به همین دلیل پیام داد. یعنی بعد از اینکه امام دید این التزامنامه پیش آمد این پیام را صادر کرد که بخشی از آن را میخوانم:
آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنی امیّه نیست. دستگاه جبّار با تمام قوا، با اسرائیل و عمّال آنها همراهی میکند. خطر اسرائیل و عمّال آن را به مردم تذکّر دهید. در نوحههای سینهزنی از مصیبتهای وارده بر اسلام و مراکز فقه -همان قصّههای فیضیه- و دیانت و امثال شریعت -همان روحانیون- یادآور شوید. سکوت در این ایّام تأیید دستگاه جبّار و کمک به دشمنان اسلام است. اگر به واسطهی سکوت شما به اسلام لطمهای وارد آید نزد خدای تعالی و ملّت مسلمان مسئول هستید.
این پیام تأثیر زیادی گذاشت و باعث شد که غالب اهل منبر تعهّدنامهی خود را زیر پا بگذارند و متوجّه شدند تکلیف شرعی آنها این است.
منبرهای روشنگرانهی مرحوم آقای فلسفی علیه دولت شاه
از جمله کسانی که باید نام او در تاریخ گفته شود مرحوم آقای فلسفی است که در آن زمان مشهورترین سخنران مذهبی بود و در سخنرانیهایی که شبها در مسجد شیخ عبد الحسین تهران داشت، مطالب مهمّی بیان کرد که با عکس العمل رژیم، استقبال مردم و حمایت علما به ویژه امام مواجه شد تا جایی که حتّی امام برای سخنرانی دههگی در مسجد شیخ عبد الحسین به آقای فلسفی پیام تشکّر داد. حجّه الاسلام فلسفی در سخنرانی مبسوط شب عاشورا در حضور دهها هزار نفر از مردم که در مجلس سخنرانی او شرکت کرده بودند دولت علم را رسماً استیضاح کرد! اینها گفتیم امّا به زبان ساده است.
اوّلین استیضاح ملّی
نوار سخنرانی پر شور او در سراسر کشور توزیع شد. تلگرام نبود، اینترنت هم نبود، اخبار هم که نمیگفت، لذا انقلاب ما انقلاب نوار کاستی بود، نوار دست به دست منتشر میشد و متن آن به صورت جزوهای با عنوان اوّلین استیضاح ملّی منتشر شد. وقتی سخنرانی شب دوازدهم که شب آخر مجلس مسجد شیخ عبد الحسین بود به آخر رسید، حجّه الاسلام فلسفی دستگیر و روانهی زندان شهربانی شد.
نه فقط آقای فلسفی در آن دهه دستگیر شد، بسیاری دیگر از علما و روحانیون هم دستگیر شدند. از جمله کسانی که اسم آنها وجود دارد شهید مطهّری، شهید هاشمینژاد، شهید غفّاری –مرحوم شیخ حسین غفّاری- آیت الله مکارم شیرازی، آیت الله سیّد عزّالدّین زنجانی و دیگران… خیلی از روحانیون دستگیر شدند و آن زندان شهربانی که برای ۱۵ خرداد پیش آمد به خودی خود یک سوژه است و اسناد بسیار زیبا و خواندنی تاریخی در آنجا وجود دارد که میتوانید یک موقع بروید و نگاه کنید. فصلنامهی ۱۵ خرداد، شمارهی دوم یا سوم، دست نوشتههای علما از جمله شهید مطهّری و مرحوم فلسفی و دیگران را چاپ کرده بود. کسانی که در آن زندان بودند دست نوشتههای بسیار خواندنی با ارزش تاریخی بالایی به جا گذاشته بودند.
سخنرانی علمای قم در عصر عاشورای سال ۴۳
امّا به موازات این جریان که در واقع علما و اهل منبر رفتند و دههی تبلیغ منبرهای افشاگرایانهای داشتند و شوری ایجاد کردند، مراجع هم در قم با هم قرار گذاشتند که آنها هم عصر عاشورا سخنرانی کنند. گفتیم آن موقع مراجع در قم آیت الله گلپایگانی، آیت الله مرعشی نجفی، مرحوم آقای شریعتمداری و حضرت امام بودند، بزرگان دیگری هم البتّه بودند ولی چهرههای شاخص بیشتر اینها بودند. آنها با هم قرار گذاشته بودند که ما هم در عصر عاشورا یک سخنرانی میکنیم. خبر این قرار از طریق همین طلبهها و مبلّغین در سراسر کشور منتشر شده بود. گفتیم آن زمان ابزارهای رسانهای نداشتند و تنها ابزار همین بود. امّا خبر در سراسر کشور پیچید که قرار است عصر عاشورا آقایان در قم صحبت کنند. این سبب شد که خیلی از مردم از سراسر کشور به قم رفتند که این سخنرانیها را گوش کنند.
تلاش دولت در توجیه علما برای جلوگیری از سخنرانی در عصر عاشورا
به این قسمتها خوب دقّت کنید، اینها ظرائف تاریخی است که گاهی باعث سوء تحلیل میشود. دولت برای مراجع فضایی ایجاد کرد که سخنرانی شما به مصلحت نیست. نه اینکه آن آقا را برای خودش ترسانده باشند، گفتند اگر شما سخنرانی کنید باعث تشنّج و کشت و کشتار و درگیری میشود و این به صلاح نیست. خلاصه موفّق شدند نظر علما را برگردانند که آنها از سخنرانی که قرار آن را گذاشته بودند منصرف بشوند.
می خواستند همین کار را با حضرت امام هم بکنند. آمدند و برای حضرت امام هم جوسازی کردند. نقل شده است که شخصی از سمت دربار یا ساواک به بیت امام آمد. امام در بیت خود قبل از سخنرانی جلوس داشتند. این شخص آمد در گوش امام گفت: در تهران ششصد کماندو آماده کردهاند که اگر شما بخواهید سخنرانی کنید این ششصد کماندو به قم میآیند و کشتار به راه میاندازند. کسانی که اطراف امام بودند از جمله آیت الله گرامی که الآن در قم هستند گفتند: امام اصلاً به صورت او نگاه نکرد، همینطور که جلو را نگاه میکرد گفت: ما این ششصد کماندو را ادب میکنیم!
این افق بسیار عجیبی است، یعنی قابل فهم و قابل درک نیست. یک نفر نیست بگوید شما با چه چیزی میخواهید آنها را ادب کنید؟! نیروی مسلّح دارید؟ چه نیرویی دارید؟ ولی آن تعبیری که حضرت امام همیشه دارد، اتّکال به خدای تعالی و اینکه میگوید ما هیچ کاره هستیم و همه کاره خدا است، این عرفان واقعی است، این عرفان روشنفکری و منقلی نیست! این عرفان در صحنه است. این همان عرفانی است که آیت الله جوادی آملی در مورد آن کتابی دارد به نام حماسه و عرفان. یعنی اینجا خود را نشان میدهد که چند مرده حلّاج هستی. آمده و میگوید: ششصد کماندو میآیند و چنین و چنان میکنند و امام میگوید: ما آنها را ادب میکنیم!
این باعث شد که امام سر قرار خود ماند و اعلام کرد من عصر عاشورا برای سخنرانی به فیضیه میآیم.
سخنرانی تاریخی امام، همزمان با عصر عاشورا
خبر پیچید… عصر عاشورا مصادف با ۱۳ خرداد ۴۲ بود. تاریخ امام آنقدر اثرگذار و تاریخی است که انسان تحت تأثیر قرار میگیرد. میگوید: شهر قم فضای دیگری داشت، انبوه جمعیت در حیاط مدرسهی فیضیه، دار الشّفاء، صحنهای حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها)، مسجد اعظم و خیابانهای اطراف موج میزد و در تمام این نقاط بلندگو نصب شده بود. جمعیت فراوانی پشت درب منزل امام منتظر بودند. امام از منزل خارج شد. اتومبیل حامل امام در میان فریاد صلوات و شعار خمینی، خمینی به مدرسهی فیضیه رسید و امام از اتومبیل پیاده شد در حالی که تحت الحنک عمّامهی خود را باز کرده بود، این نشانهی عزا بود. به طرف محلّ سخنرانی حرکت کرد و پس از استقرار در جایگاه سخنرانی، سخنان تاریخی و آتشین خود را در میان گریهی شدید حاضران ایراد کرد.
امام در آن سخنرانی مطالب مهمّی بیان کرد و با صراحت و شجاعت شخص شاه را مورد حمله قرار داد. جنایات رژیم شاه در حمله به فیضیه را متذکّر شد، اهانتهای شاه به علما و روحانیان را یادآور شد، نسبت به نفوذ نظرات بهائیها در افکار شاه هشدار داد و رابطهی میان شاه و اسرائیل را مورد پرسش قرار داد.
باز یادآوری میکنیم که این اتّفاق در ۱۳ خرداد ۴۲ رخ داد که امام اینگونه و با این ادبیات تند صحبت میکند. حالا بخشهایی از سخنان حضرت امام را ببینید. امام ابتدای سخنان خود را بسیار حماسی شروع کرد. گفت: عصر عاشورا است… و اشک همه را در آورد و مطالبی در مورد عاشورا بیان کرد و بعد وارد مسائل روز شد.
میگوید: اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای دین باشند. اسرائیل به دست عمّال سیاه خود مدرسهی فیضیه را کوبید. آقا من به شما نصیحت میکنم، ای آقای شاه، ای جناب شاه، من به تو نصیحت میکنم، دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند میکنند تو را، آیا روحانیون اسلام، اینها حیوانات نجس هستند؟
این اشاره به همان سخنرانی بود که شاه در ۴ بهمن در قم بیان کرد.
خدا کند که مرادت از اینکه مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملّت باید از آنها احتراز کند، علما نباشند و الّا تکلیف ما مشکل میشود و تکلیف تو مشکل میشود –یعنی حکم ارتداد تو را صادر میکنیم- ما مرتجع هستیم؟ احکام اسلام ارتجاع است؟ آن هم ارتجاع سیاه؟ تساوی حقوق زن و مرد رأی عبد البهاء است؛ -از عقاید بهاء است- آقایان از او تبعیت می کنند. آقای شاه هم نفهمیده می رود بالای آنجا، می گوید: تساوی حقوق زن و مرد!
آقا! این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایی هستی، که من بگویم کافر است؛ بیرونت کنند. نکن اینطور، بدبخت!!
میگوید: ربط ما بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت –ساواک- میگوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید. این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟
تأثیرات واقعههای تاریخی، مذهبی بر افکار مردم ایران
این سخنرانی امام بازتاب وسیعی پیدا کرد. عصر عاشورا بود، فضا هم به طور طبیعی ملتهب بود. این را داشته باشید، در مباحث جامعهشناسی ایران بسیار مهم است. اتّفاقات مهم در تاریخ معاصر ایران، نوعاً حوالی محرّم و مناسبتهای خاص رخ داده است. در مشروطیت هم همینطور بوده، در مناسبتهای دیگر نیز اینچنین بوده است.
بازتاب سخنرانی امام خمینی در عاشورا بر مردم و عکس العمل شاه
از شب یازدهم خبر سخنرانی امام، جزوهها، مطالب و تیترهای آن منتشر شد و باعث حرکتها، تجمّعات و هرج و مرج شد. اینجا دوباره شاه بسیار ناشیانه عمل کرد. امام در قم اینطور صحبت کرد، در شیراز مرحوم آیت الله شیخ بهاء الدّین محلّاتی بسیار صریح صحبت کرد، در مشهد نیز همینطور و شاه یعنی رژیم شاه هم بسیار راحت دستور داد آنها را دستگیر کنند.
دستگیری امام خمینی در سحرگاه ۱۵ خرداد ۴۲
سحر ۱۵ خرداد مأمورین به بیت حضرت امام حمله کردند -در همان محلّهای که الآن در قم بیت حضرت امام است، در میدان معلّم- و حضرت امام را دستگیر کردند و شبانه بردند. اینجا مطالبی وجود دارد از جمله وقتی که امام را میبردند نقل شده است اطرافیان امام، مأموران شاه که امام را میبردند استرس شدیدی داشتند ولی امام با آرامش و با صلابت قدم میزد و سوار ماشین شد و رفت. خبر دستگیری امام پیچید، شاه واقعاً ناشیانه عمل کرد؛ یعنی اگر منطقی عمل میکرد امام را دستگیر نمیکرد. شاه دقیقاً پاشنه آشیل ایران را مورد اصابت قرار داد؛ یعنی آن نقطهی حسّاسی که اهرم تکان دهندهی ملّت بود را زد و معلوم بود که چه بلایی بر سر او میآید.
بازتاب بازداشت امام خمینی در قم
وقتی خبر بازداشت امام پیچید قم منفجر شد، تهران منفجر شد، همهی کشور به هم ریخت. اوّل صبح مردم قم درِ خانهی امام جمع شدند و همراه با حاج آقا مصطفی به سمت حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) آمدند. علما و مراجع همراهی کردند، حاج آقا مصطفی به منزل آیت الله مرعشی نجفی رفتند و مدام مراسم گرفتند و فضاسازی کردند و این موج حرکت خبیثانهی شاه مدام انعکاس پیدا کرد. رژیم شاه دوباره حمله و سرکوب کرد، یک عدّه را کشت، یک عدّه را دستگیر کرد، همهی این قضایا اتّفاق افتاد.
دولت شاه تا مرز سقوط
در تهران هم همینطور بود. در تهران نیز خبر دستگیری امام در همان ساعات اوّلیهی صبح منتشر شد، دانشجویان کلاس درس را تعطیل کردند، بازاریان کسب و کار را رها کردند، همراه با گروههای مختلف مردم به خیابانها ریختند. امواج خشمگین مردم به طرف کاخ مرمر سرازیر شد. (حسین فردوست در خاطرات خود میگوید: ما در ۱۵ خرداد تا یک قدمی سقوط رفتیم. او میگوید: چیزی نمانده بود که کار ما تمام شود.) بیم سقوط شاهنشاهی بر ارکان حکومت پهلوی سایه افکند.
اقدامات نظامی علیه معترضان به بازداشت امام خمینی
مأموران به روی تظاهر کنندگان آتش گشودند، با توپ و تانک به مردم حملهور شدند، کشتار وحشیانهای در تهران رخ داد و در بسیاری از خیابانها پشتههایی از کشته شدگان بر جای ماند. عصر روز ۱۵ خرداد خبر حکومت نظامی ۵۰ روزه در پایتخت منتشر شد. امّا روز ۱۶ خرداد –یعنی فردای همان روز- مردم توفندهتر از روز قبل به خیابانها ریختند. شخص شاه دستور تیراندازی مستقیم به تظاهر کنندگان را صادر کرد.
یعنی واقعاً مشکل پیدا کردند. گفتم شاه یک حرکت غیر منطقی و اشتباهی کرد که نمیدانست چگونه آن را جبران کند. دستور شلیک مستقیم توسط شخص شاه اشتباه بسیار بزرگی است. خلاصه سعی کردند به ضرب گلوله و آتش اوضاع را آرام کنند! از سوی دیگر داستان ورامین اتّفاق افتاد که در تلویزیون در خاطرات میشنوید همینجا اتّفاق میافتد.
تظاهرات مردم پیشوا و ورامین
اهالی پیشوا و ورامین نیز بعد از ظهر روز ۱۵ خرداد به سمت تهران حرکت کردند و حوالی غروب با مأموران شهربانی در پل باقرآباد روبرو شدند. مأموران مردم بی دفاع را به رگبار بستند و جمعیت زیادی در آنجا به شهادت رسیدند.
اقدام علمای شیراز در اعتراض به بازداشت امام خمینیی
در شیراز هم خبر دستگیری امام اندکی دیرتر رسید –رسانه نبود امّا خبر رسید- با انتشار این خبر آیت الله شیخ بهاء الدّین محلّاتی، عالم بزرگ شهر، روز ۱۶ خرداد را عزای عمومی و تعطیل اعلام نمود. شب ۱۶ خرداد مأموران به منزل آن عالم مجاهد هجوم بردند و پس از در هم کوبیدن مردمی که آن شب محافظ جان ایشان بودند و تعدادی از علمای شیراز را دستگیر و روانهی تهران نمودند. آیت الله دستغیب را نیز چند روز بعد دستگیر و به تهران فرستادند.
خلاصه اوضاع کاملاً به هم ریخت و فقط با تیر و گلوله اوضاع را کنترل میکردند. این طرف ماجرا به این صورت بود. مردم به خیابانها ریختند و فضا را به هم ریختند و آنها هم شروع به کشتار کردند.
مهاجرت علما به تهران در اعتراض به بازداشت امام خمینی
اینجا همه منتظر هستند ببینند علما چه کردند. علما حرکت بسیار جالبی کردند و آن بحث مهاجرت به تهران بود. حرکت بسیار سنگینی بود، حرکت بسیار بزرگی بود، در آن شرایط حرکت بسیار شجاعانهای در آن شرایط بود و حرکت بسیار اثرگذاری هم بود.
وعدهی دولت به اعدام دستگیر شدگان اعتراضات
وقتی امام را بازداشت کردند، اسد الله علم در ۱۷ خرداد مصاحبه کرد –اینها همه نفهمی است- و گفت: دستگیر شدگان در دست ما گرفتار هستند، دادگاه صحرایی تشکیل میدهیم و آنها را محاکمه و اعدام میکنیم.
علما جمع شدند تا راه چارهای بیندیشند و قرار بر مهاجرت گذاشتند. در ابتدا یک سری اعلامیهها و بیانیهها منتشر شد. بزرگان اعلامیههای زیادی صادر کردند. به این اسمها توجّه داشته باشید: آیات عظام حکیم –همان شاهرودی که دیروز گفتیم- خوئی، مرعشی نجفی، گلپایگانی، میلانی و خوانساری از مراجعی بودند که اعلامیهها و اطّلاعیههای مهمّی صادر کردند. همه نگران بودند امّا در این بین مرحوم آیت الله مرعشی نجفی بیش از بقیه نگران بود.
اظهار نگرانی شدید آیت الله مرعشی نجفی نسبت به بازداشت امام خمینی
وقتی شما متن اعلامیهها و رفتارهای او را نگاه میکنید میبینید که ایشان برای امام بسیار مضطرب میشوند. به این قسمت از پیام آقای مرعشی نجفی دقّت کنید:
ملّت شرافتمند، مبادا از حرارت شما کاسته شود. مبادا از پشتیبانی مراجع عظام دریغ داشته باشید.
بحث رسانه مهم است؛ یعنی اتّفاقی رخ دهد و بایکوت خبری شود. اتّفاق در ۱۵ خرداد رخ داده است و ۱۵ خرداد نیز در آستانهی تعطیلی حوزهها است و طبیعتاً آن طلبهها پخش میشوند و آن تشکّل به هم میخورد. ممکن بود مردم هم دنبال کار و زندگی خود بروند و این قصّه فراموش بشود و در آن صورت معلوم نبود چه بلایی بر سر امام بیاید. لذا میگوید:
مبادا حرارت شما کم شود. خون ما رنگینتر از برادر عزیز ما حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی نیست. -من کمتر دیدهام که مرجعی تعبیر عظمی را برای مرجع دیگری به کار برده باشد الّا اینجا که آقای مرعشی برای امام به کار برده است- و مادامی که ایشان را صحیح و سالم به دست ما ندهند دست از اقدام بر نمیداریم و تا آخرین قطرهی خون خود از اسلام و مسلمین و قرآن دفاع خواهیم کرد. اگر یک مو از سر آن عزیزمان کم شود دست به اقدامات دامنهداری زده و إنشاءالله تعالی نخواهیم گذاشت مویی از سرشان کم شود.
مهاجرت علمای تراز اوّل به سمت تهران
بعد قرار بر مهاجرت میگذارند. حدود ۳۱ نفر از مراجع و علمای شهرستانها برای مهاجرت میآیند. چه کسانی میآیند؟ به تراز کار توجّه کنید. آیات عظام مرعشی نجفی –خود ایشان از مراجع تقلید بودند- میلانی، مرحوم آیت الله میلانی از مشهد بودند. ما در پاورقی این نام آوردهایم که آیت الله میلانی در عزیمت به تهران در میانهی راه به وسیلهی مأموران ساواک برگردانده شد ولی در فرصتی دیگر دوباره خود را به تهران رساند. خلاصه آیت الله مرعشی نجفی، آیت الله میلانی، علّامه طباطبائی، شیخ مرتضی حائری یزدی، شیخ مجتبی قزوینی، ملّا علی همدانی و بزرگان دیگر و خیلیها آمدند و در آن اجتماع شرکت کردند و در میان استقبال علما و مردم تهران در پایتخت تحصّن نمودند.
اقدام خلّاق علما در جلوگیری از اعدام امام خمینی
در همان ایّام با توجّه به تهدید رژیم، مبنی بر محاکمه و اعدام امام، برخی از مراجع از جمله آیات عظام مرعشی نجفی و میلانی با تأیید مرجعیت امام، مانع محاکمهی ایشان شدند. چرا که مطابق قانون آن زمان نمیشد مراجع تقلید را محاکمه کرد. و علما مرجعیت امام را هم اعلام کردند.
نگرانی علما پس از مهاجرت به تهران
پس از سوی دیگر مردم به کوچه و خیابان ریختند و از این طرف نیز علما به تهران آمدند. امّا به شرایط توجّه داشته باشید! حالا علما به تهران آمدند امّا به کجا بروند و در کجا مستقر بشوند، تا چه مدّت آنجا بمانند، یک روز، دو روز، یک هفته، دو هفته، در نهایت چه خواهد شد؟! از سوی دیگر فشار رژیم و تحرّکاتی که مأمورین ساواک میکنند کار را خیلی سخت میکند.
اعلامیههای شدید اللّحن مراجع و تجمّع علما در تهران از یک سو و اعتراضات فزایندهی مردم از سوی دیگر، رژیم را به شدّت تحت فشار قرار داد امّا هنوز از محلّ نگهداری امام و سلامتی ایشان خبری در دست نبود.
ملاقات نمایندهی علمای متحصّن با امام خمینی
تا اینکه علما میگویند باید بفهمیم امام کجا است؟! آیا هنوز زنده است یا نیست؟ چه بلایی بر سر او آمده است؟ قرار میگذارند مرحوم آیت الله آقا سیّد احمد خوانساری –که دیروز اشارهای به ایشان کردیم که از ارکان تهران بود- به نمایندگی برود و امام را ببیند که مطمئن شوند امام زنده است. آیت الله سیّد احمد خوانساری در تاریخ ۲۳ خرداد ۴۲ در یک پادگان نظامی واقع در سه راه زندان در حضور چند مأمور امنیتی با امام ملاقات کرد و خبر سلامتی امام به گوش همگان رسید.
آزادی علما و وعّاظ دستگیر شدهی همزمان با امام خمینی
در تاریخ ۴ تیر ۴۲ یعنی حدود ۱۹ روز بعد از بازداشت امام را به پادگان عشرت آباد منتقل کردند. رژیم شاه با مشاهدهی موج اعتراضات در ۲۹ تیر سال ۴۲ اکثر علما و وعّاظی که همزمان با امام دستگیر شده بودند از جمله حجّه الاسلام فلسفی را آزاد کرد! کسانی که گفتیم شب ۱۵ خرداد سخنرانی کرده بودند و به زندان شهربانی رفته بودند را آزاد کردند.
حبس به حصر تبدیل شد
در نهایت موج اعتراضات سبب شد که بعد از ظهر روز ۱۱ مرداد ۴۲، امام را از زندان آزاد کنند و ابتدا در خانهای در داودیه و چند روز بعد یعنی شامگاه ۱۵ مرداد در قیطریهی تهران تحت مراقبت شدید قرار دادند. چند عکس از امام مربوط به این دوران وجود دارد مثلاً عکسی که امام کنار حوض نشستهاند. این همان عکسی است که امام در قیطریه در ایّام حصر حضرت امام از ایشان گرفته شده است.
به تعبیر خود امام حبس به حصر تبدیل شد. خبر آزادی نسبی امام در مطبوعات و رسانهها منعکس شد. مراجع، علمای مهاجر، گروههای مختلف مردم، دسته دسته به دیدن امام رفتند و امام که تا آن زمان از اخبار بیرون از زندان بی خبر بود. امام را گرفته بودند، امام مطّلع نشد که بر سر دستگیری ایشان چقدر خون ریخته شد و چه حوادث تلخی در قم و تهران و شیراز و شهرهای دیگر رخ داد. امام کم کم در آن ملاقاتها از این حوادث مطّلع شد.
برکناری اسد الله علم از قدرت
یکی از کارهای نمایشی که رژیم شاه برای کمی آرامتر شدن افکار عمومی و گرفتن انرژی مبارزین انجام داد این بود: اسد الله علم که طرح انجمنهای ایالتی و ولایتی، رفراندوم انقلاب سفید، حمله به مدرسهی فیضیه، دستگیری امام و سایر علما و کشتار خونین ۱۵ خرداد در زمان نخست وزیری او صورت گرفت در تاریخ ۱۷ اسفند ۴۲ برکنار شد. شاه او را کنار گذاشت که این تصوّر ایجاد شود که ما داریم از مواضع خود عقب نشینی میکنیم و با مردم همراهی میکنیم و…
انتخاب حسنعلی منصور به مقام نخست وزیری
پس از او حسنعلی منصور نخست وزیر ایران شد. بعد از نخست ویزری حسنعلی منصور، آیت الله خوئی در تاریخ ۱۸/۱۲/۴۲ در تلگرامی به نخست وزیر جدید -هنوز امام در قیطریه، در حصر به سر میبرد؛ یعنی تقریباً ۹ ماه از بازداشت امام میگذرد- او را از ادامهی راه دولت گذشته بر حذر داشت و لغو قوانین مخالف اسلام و آزادی امام خمینی را از او خواستار شد.
درخواست فضلا و مدرّسین حوزهی علمیهی قم از حسنعلی منصور
فضلا و مدرّسین حوزهی علمیهی قم نیز در تلگرامی به منصور همین مسائل را مورد تأکید قرار دادند. این تلگرام با امضای ۴۸ نفر از فضلای حوزه از جمله حضرات آیات: ربّانی شیرازی، سبحانی، مشکینی، شهید قدّوسی، شهید مفتّح، مکارم شیرازی، جوادی آملی، مصباح یزدی، شبیری زنجانی، خزعلی، هاشمی رفسنجانی، حسین نوری و فاضل لنکرانی امضا کرده بودند. کسانی که میگویند آقای مصباح کجا بود، یکی از موارد حضور او اینجا است.
امام در حدود هشت ماه در قیطریه محصور بود تا اینکه فشار علما و مردم موجب آزادی کامل امام در تاریخ ۱۵ فروردین ۴۳ گردید. خبر آزادی امام به سرعت در قم و سراسر کشور منتشر شد و مردم جشن گرفتند و چراغانی کردند. یعنی امام ۹ ماه بازداشت ماند. باز عکسهای امام جالب است، آن عکسهایی که امام در کنار مرحوم آیت الله مرعشی نجفی و حاج آقا مصطفی نشسته و بالای سر آنها پرچم مانند است و فرش است و نمیدانم چه چیزی است، این عکسها مربوط به جشنهای آزادی حضرت امام است. قصّهی ۱۵ خرداد تا اینجا تمام میشود.
اگر خمینی را دار بزنند هم تفاهم نخواهد کرد!
امام در ۱۵ فروردین سال ۴۳ آزاد شد. امام همچنان آرام و قرار ندارد. بعد از آزادی اعلام کرد: اگر خمینی را دار بزنند تفاهم نخواهد کرد. دوباره این شخص همان است که بود، تصوّر نکنید ۹ ماه او را برای بازداشت بردید اتّفاقی افتاده است. پس قائلهی انقلاب سفید، جریان ۱۵ خرداد، قبل از آن هم حملهی مدرسهی فیضیه تا این نقطه در ۱۵ فروردین سال ۴۳ تمام میشود.
فاز سوم قیام و ادامهی حرکت امام خمینی
اینک به سومین مرحلهی قیام میرسیم که احیای قیام علیه احیای رژیم کاپیتولاسیون است. اینجا جملهی جالبی از حضرت امام نوشتهام که در ۲۶/۱/۴۳ یعنی شش روز پس از آزادی ایشان نوشته شده است. این جمله هم روحیهی امام را نشان میدهد و هم خطّ مشی علما و حوزهها را نشان میدهد که باید این باشد: و الله اسلام تمامش سیاست است. این را امام میگوید که کتاب آداب الصّلاه و سرّ الصّلاه را دارد، مصباح الهدایه را دارد، اربعین حدیث، شرح جنود عقل و جهل را دارد و یک شخصیت کامل عرفانی است امّا میگوید: و الله اسلام تمامش سیاست است. من از آن آخوندها نیستم که اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم، من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیهی اوقات برای خودم سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم.
تصویب قانون کاپیتولاسیون در مجلس
در ۲۱ مهر سال ۱۳۴۳ قانون کاپیتولاسیون در مجلس تصویب شد.
ادامهی روند اعتراضات امام خمینی پس از آزادی
بعد از اینکه امام آزاد میشود و به قم میآید و جشن آزادی او را میگیرند امّا اینطور نیست که بگویند همه چیز حل شد و برگشتیم و… امام عصبانی است، امام همچنان میگوید: اسلام در خطر است، ما باید حرکتی انجام دهیم. من یک نمونه از صحبت ایشان را خواندم و نمونهی دیگری از سخنان ایشان در ۲۶ فروردین سال ۴۳ است که میگویند: ملّت اسلام دیگر بیدار شد، دیگر نمینشیند. اگر خمینی هم با شما سازش کند ملّت اسلام با شما سازش نمیکند. اشتباه نکنید، ما به همان سنگری که بودیم هستیم، با تمام تصویب نامههای مخالف اسلام که گذشته است مخالف هستیم، با تمام زور گوییها مخالف هستیم، با تمام فشارهایی که بر ملّت میآید مخالف هستیم.
واکنش امام در اختلاف به وجود آمده در بین مخالفان
من اینجا نکتهی دیگری از امام یادداشت کردهام. این هم برای آن زمان مهم بود و هم الآن برای من و شما مهم است. این جمله را زمانی میگوید که به شدّت –به لحاظ قواعد ظاهری میگوییم- به لحاظ قواعد ظاهری به شدّت به کمک و همراهی مراجع احتیاج دارد. در آن شرایط هم ممکن بود بعضی افراد افق امام را درک نکنند و نظرات دیگری داشته باشند. این سبب میشد که بین بچّهها و طلبههای تند و تیزی که امام به آنها ارادت داشتند گاهی فضاهای تندی علیه بعضی از علما و مراجع شکل میگرفت. امام نسبت به این اختلافات نشان داده است که گفتم برای امروز من و شما نیز درس است!
هشدار امام خمینی به معترضان به مخالفان ایشان
این بیان خطاب به اهل علم است: آقایان متوجّه باشید اگر شطر کلمهای به یک نفر از مراجع اسلام، شطر کلمهای اهانت کند کسی به یک نفر از مراجع اسلام اهانت کند، بین او و خداوند تبارک و تعالی ولایت منقطع میشود.
تبلور عرفان امام
این مسئله بسیار مهم است. شخصی در آن شرایط است امّا اجازه به دامنه دار شدن اختلافات نمیدهد. یکی از آقایانی که با حضرت امام بود، آقای سیّد حمید روحانی میگفت: در نجف فضا علیه امام بسیار تند و تنگ شده بود. یک موقع با یک عدّه از فضلا خدمت ایشان رفتیم و گفتیم آقا ما در دفاع از شما چه کار کنیم؟ ایشان گفتند: «أَ لَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ»[۱] اگر شما خیلی غیرت دارید بروید از اسلام دفاع کنید، نگران من نباشید. این در واقع تبلور جهاد با نفس، تبلور سر الصّلاه، تبلور اربعین حدیث در صحنهی عمل است.
در سال ۴۳ سالگرد قیام ۱۵ خرداد را گرفتند و اعلامیه منتشر کردند و مراسم گرفتند و… تا اینکه به قصّهی کاپیتولاسیون میرسیم. طرح ذلّت بار مستشاران آمریکایی، موسوم به کاپیتولاسین در ۳ مرداد سال ۴۳ به تصویب مجلس سنا رسید و در ۲۱ مهر ماه همان سال در مجلس شورای ملّی تصویب شد و علیرغم تلاش رژیم مبنی بر عدم انتشار این مصوّبه -از امام میترسیدند که مبادا متوجّه بشود- خبر این مصوّبه اوایل آبان ماه به قم و به مراجع تقلید رسید. طبق روال نفرت آور رژیم باید شهرها برای ۴ آبان که سالروز تولّد شاه بود آذین بندی و برنامههای جشن و شادی برگزار میشد. میتوان گفت در آن زمان تهدیدها و اعمال وحشیانهی رژیم بر موضعگیری برخی از علما و مراجع تأثیر گذاشت.
گفتم به سال ۴۲ برویم. الآن زبان حال امام را میگویم: آقا نمیبینی اینها چه کاری کردند؟ اینقدر دفعهی قبل اعتراض کردید و هرج و مرج ایجاد کردی و تو را گرفتند و بردند و تو را بازداشت کردند، تعداد زیادی جوان هم کشته شدند و آخر هم نتیجهای در بر نداشت. ادامه نده، نمیشود با آنها مبارزه کرد.
این چیزی است که خیلی طبیعی به ذهن میرسد و اگر من و شما از سال ۹۵ خود یک حرکت تاریخی کنیم و به سال ۴۲ و ۴۳ برویم ای بسا ببینیم که ما هم داریم همین حرف را میگوییم که دست بردار، نمیشود با اینها مبارزه کرد.
قاعدهی همیشگی حرکتها و انقلابها
لذا از آنجا که انقلابها و حرکتها همیشه طولانی میشوند، رهبران تنها میشوند. این قاعده همیشه وجود دارد. از اینجا کم کم نسیم تنهایی بر امام وزیدن میگیرد. در ابتدا همه بسیار پر شور آمدند ولی کم کم گفتند: این سیّد هم عقب نشینی نمیکند، رها کن! این برخورد کار را خیلی سخت میکند ولی جالب است که هرچه میگذرد امام بیشتر محکم میشود.
کاپیتولاسیون به چه معنا است؟
حالا ببینیم جریان کاپیتولاسیون چه بود؟ جریان کاپیتولاسیون این بود که مستشاران آمریکایی الآن مصونیت دارند. اگر جنایتی هم کردند دادگاههای ایران صلاحیت رسیدگی به جنایات آنها را ندارند. اگر مسئلهای بود به خود آمریکا اعلام میشود و در آمریکا دادگاه تشکیل میشود و این مستشار آنجا محاکمه میشود، حالا آیا محاکمه بشود یا نشود، محکوم بشود یا نشود هم بحث دیگری است ولی دادگاههای ایران حقّ محاکمهی آنها را ندارند.
سخنرانی امام در سالروز تولّد شاه در ۴ آبان
امام خمینی بعد از جلسهای با برخی از علما و مراجع قم اعلام کرد در روز ۴ آبان سخنرانی مهمّی خواهم داشت. صبح روز ۴ آبان فرا رسید در حالی که جمعیت انبوهی –در پاورقی، طبق گزارش ساواک نوشتهایم حدود شش هزار نفر- در بیت امام و خیابانهای اطراف مشغول شنیدن سخنان رهبر آگاه نهضت بودند.
فریادهای تاریخی امام
تاریخ سخنرانی امام ۴ آبان سال ۴۳ است. این همان سخنرانی است که شما فرازهای آن را شنیدهاید: ای علمای اسلام، به داد اسلام برسید، ای علمای نجف، به داد اسلام برسید، ای علمای قم به داد اسلام برسید. من اعلام خطر میکنم. بعد امام با بغض میگوید: رفت اسلام.
اصلاً غیرت و توحید امام عجیب و غریب است. میگوید: اسلام رفت، چرا شما کاری نمیکنید؟! این همان سخنرانی است. امام سخنرانی خود را با این جملات شروع میکند: قلب من در فشار است، ایران دیگر عید ندارد، عید ایران را عزا کردند، عزا کردند و چراغانی کردند، عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند، ما را فروختند، استناد ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند و پایکوبی کردند. بعد شروع کرد به تشریح قضیهی کاپیتولاسیون.
اگر این مملکت اشغال آمریکا است پس چرا اینقدر عربده میکشید؟ -یعنی میگوید: وقتی شما اینطور حکومت را به آنها دادهاید پس بگویید حکومت در اشغال آمریکا است اینقدر لاف استقلال نزنید- پس چرا اینقدر دم از ترقّی میزنید؟ اگر این مستشارها نوکر شما هستند پس چرا از اربابها بالاترشان میکنید؟ پس چرا از شاه بالاترشان میکنید؟ اگر نوکر هستند مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید، اگر کارمند شما هستند مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل میکنند شما هم عمل کنید. اگر مملکت ما اشغال آمریکاییها است پس بگویید، پس ما را بردارید، بریزید بیرون از این مملکت. خدایا، این همه خیانت کردند به مملکت. خدایا، دولت به مملکت ما خیانت کرد، به اسلام خیانت کرد، به قرآن خیانت کرد، وکلای مجلس خیانت کردند.
تمام گرفتاری ما از این آمریکا است، تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است. اسرائیل هم از آمریکا است، این وکلا هم از آمریکا هستند، این وزرا هم از آمریکا هستند. همه تعیین آنها هستند اگر نیستند چرا نمیایستند؟ چرا در مقابلش داد نمیزنند؟
-امام سؤالهای بسیار واضحی را مطرح میکند که به سادگی نمیشود به آنها جواب داد- وکلای مجلس شورا، آنهایی که رأی دادند خیانت کردند به این مملکت، اینها وکیل نیستند. دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند، اگر هم بودند من عزلشان کردم، از وکالت معزول هستند. –امام با جایگاه ولایت فقیه بودن خود میگوید. خلاصه این سخنرانیهای تند را بیان میکنند- ای سران اسلام، به داد اسلام برسید، ای علمای نجف به داد اسلام برسید، ای علمای قم به داد اسلام برسید، رفت اسلام!
تبعید امام به ترکیه در ۱۳ آبان ۱۳۴۳
چنانکه پیش بینی میشد رژیم شاه در قبال این مواضع محکم امام به اقدام خطرناکی دست زد. شب ۱۳ آبان سال ۴۳ بیت امام به محاصرهی کماندوها و رژیم در آمد، مأموران از دیوار بالا رفته و وارد منزل امام شدند. امام که در آن موقع مشغول تهجّد بود با اطّلاع از هجوم مأموران لباس رسمی خود را به تن کرد و با سیمایی ملکوتی بیرون آمد. بلافاصله مأموران امام را محاصره کرده و در همان سیاهی شب به فرودگاه مهرآباد بردند –دیدند اصلاً نمیشود امام را در ایران نگه داشت- هواپیما در فرودگاه آماده بود و پاسپورتی که سالها قبل برای امام تهیه شده بود را همانجا به امام تحویل دادند و بدین ترتیب روح ملّت ایران را از بدن جدا کرده و امام را به ترکیه بردند. ابتدا امام را به آنکارا و بعد از چند روز در ۲۱ آبان به بورسا در ۴۶۰ کیلومتری غرب آنکارا منتقل کردند.
خلاصه اوضاعی شد! تجربهی قیام علما و مردم در جریان ۱۵ خرداد ۴۲ که در پی دستگیری امام رخ داد سبب شد که این بار همزمان با دستگیری و تبعید امام، منازل علما و فضلای قم توسط مأموران امنیتی رژیم محاصره شود. چون دفعهی قبل به خانهی علما هجوم بردند و مردم تحصّن کردند و سخنرانی شد و اوضاع به هم ریخت اینها از قبل رفتند و خانهی علما را هم به صورت همزمان محاصره کردند.
دستگیری مصطفی خمینی در بیت آیت الله مرعشی نجفی
مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی خمینی، فرزند ارشد امام اوّل صبح از منزل خارج شد و به منزل بعضی از علما رفت. هنگامی که حاج آقا مصطفی به منزل آیت الله مرعشی وارد، مأموران از دیوار بالا رفته و وارد بیت آیت الله مرعشی شدند. بیت مراجع در تاریخ ایران امنیت و مصونیت داشت. در دورهی قاجار هم همینطور بود. وقتی کسی مشکلی پیدا میکرد به بیت مراجع میرفت و آنجا متحصّن میشد ولی دیگر اوضاع همه چیز به هم ریخت.
از دیوار بالا رفتند و وارد منزل آیت الله مرعشی شدند و علیرغم مقاومت آیت الله مرعشی… یعنی جریان فیزیکی شد، خود آیت الله مرعشی با شرایط کهولت سن سعی داشت جلوی مأموران را بگیرد. حاج آقا مصطفی را هم دستگیر کردند.
این قسمت را هم بشنوید: پس از دستگیری، حاج آقا مصطفی را به تهران منتقل کرده و در زندان قزل قلعه منتقل شد و در ۸ دی ۴۳، پس از تحمّل ۵۵ روز حبس وارد قم شد و پنج روز بعد یعنی در ۱۳ دی به ترکیه تبعید و به امام ملحق شد. ۱۳ دی هم حاج آقا مصطفی را پیش امام فرستادند.
متن اعلامیهی آیت الله مرعشی پس از دستگیری مصطفی خمینی
آیت الله مرعشی این واقعهی تلخ را در اوّلین اعلامیهای که به مناسبت تبعید امام منتشر کرد اینگونه بازگو نمود:
پس از گرفتاری معظّمٌ له –این متن آقای مرعشی در مورد امام است- آقا زادهی محترمشان را که با قلبی غمناک و دلی شکسته به منزل حقیر آمده بود مأمورین در روز روشن از بام خانه ریختند و بی شرمانه ایشان را نیز بردند و مقاومت و اصرار من با خشونت مأمورین مواجه گردید. در صورتی که این رفتار جائرانه بر خلاف موازین شرع مقدّس اسلام و قانون خودشان میباشد زیرا که مراکز مراجع تا کنون مصونیت داشتند.
تلاشها و مخالفتها بی ثمر علما و مخالفان تبعید امام خمینی
جوّ پلیسی خیلی شدید شد. علیرغم جوّ پلیسی شدیدی که بر فضای عمومی کشور سایه افکند علما، مردم، گروههای مختلف سیاسی برای بازگرداندن امام تلاشهایی انجام دادند. مراجع و علما درسهای حوزهی علمیه را به مدّت ۲۰ روز تعطیل کردند. ائمّهی جماعات در بسیاری از شهرها از برگزاری نماز جماعت خودداری کردند –کاری که دیروز هم گفتیم تکرار میشود- امّا –اینجا گرد غربت میآید!- چنانکه اشاره شد این تلاشها در حدّ قیام ۱۵ خرداد ۴۲ نبود. در این مرحله از نهضت میتوان گفت آیت الله مرعشی نجفی ساکن قم و آیت الله میلانی ساکن مشهد که هر دو از مراجع صاحب نام بودند بیش از علمای دیگر با نهضت امام همراهی داشتند هر چند که دیگران هم به تناسب توان و تشخیص خود تلاشهایی داشتند.
کار خیلی سخت شد، درسها را تعطیل کردند، امام را هم به ترکیه فرستادند، علما هم درسها را تعطیل کردند. بعد از ۲۰ روز علما گفتند حالا باید چه کار کنیم؟ درسها تا چه زمانی باید تعطیل باشد؟ درسها را شروع کنیم. چارهای هم نیست. گفتند: ما اینجا نباید لسان ملامت داشته باشیم، چارهای نیست، چه کار کنیم، تا چه مدّت درسها تعطیل باشند؟ آنها که امام را بر نمیگردانند.
آرام آرام درسها شروع شدند، نماز جماعتها شروع شدند، همه چیز کم کم داشت به جایگاه اوّل خود باز میگشت و فقط امام نیست، امام را به ترکیه فرستادهاند.
عقب نشینی علما در اعتراض به تبعید امام خمینی
بعد از انتشار خبر دستگیری امام در شرایطی که هنوز محلّ تبعید امام مشخّص نبود، آیت الله مرعشی و آیت الله میلانی در اعلامیههای جداگانهای حمایت خود را از امام اعلام کردند. آیت الله مرعشی اعلامیهی بسیار تکاندهندهای صادر کردند. آیت الله گلپایگانی طی سخنانی در مسجد اعظم قم در حالی که اشک از چشمانش جاری بود مصیبت تبعید امام را به محضر امام عصر (ارواحنا فداه) تسلیت گفت و ضمن اعلام حمایت از امام با اشاره به اینکه تندروی برخی از دوستان اهل بیت موجب سختگیری بیشتر حکومتها شد و مشکلات اهل بیت را بیشتر کرد، عموم طلّاب علما و مؤمنان را به پرهیز از رفتارهای احساسی و نسنجیدهای که موجب فزونی مشکلات میشود دعوت کرد و بعد هم درس را به طور طبیعی شروع کرد.
یعنی متأثّر بودند، اشک ریختند امّا گفتند دیگر چارهای نیست باید درس را شروع کنیم و حتّی نسبت به تندروی هم هشدار میدهند!
در این مرحله از جریان کاپیتولاسیون که امام به ترکیه تبعید میشود قصّه بسیار تلخ میشود. من عکسهایی دارم که حیف است آنها را به شما نشان ندهم، عکسهایی که امام با کت دارد که در ترکیه و استانبول و… است. اگر اینها نمایش داده بشوند خوب است.
نامهی آیت الله میلانی به امام خمینی در ترکیه
وقتی امام به ترکیه رفت،آیت الله میلانی به مرحوم امام نامهای بسیار زیبا مینویسد. این عبارات را از این نامه به ذهن بسپارید. ایشان میگوید:
خوشا به سعادت آن سرزمینی که حضرت عالی در آن تشریف دارید. –این جملهی آیت الله میلانی است که گفتیم هم در فقاهت در نقطهی اوج است و هم در جهات معنوی بسیار مهم است و شخصیت بسیار بزرگی است- قلوب همهی مردم با ایمان متوجّه شما است «فَإنَّهُ تَعَالَی جَعَلَ أَفْئِدَهً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیکَ». و همگی برای نصرت و تأیید شما که لسان ناطق همهی مجامع روحانی و دینی هستید و گفتهی شما کلام حق و حقیقت است دعا مینمایند.
اگر خواستید مأخذ این نامه را هم ببینید کتاب اسناد انقلاب اسلامی، جلد ۱، صفحهی ۲۱۲ است.
تقاضای علما برای دیدار با امام در تبعید
علما گفتند: بالاخره این سیّد چه شد؟! کجا رفت، او را کجا بردند؟ گفتند: او را به ترکیه فرستادیم. گفتند: از کجا باور کنیم؟ چگونه مطمئن بشویم که ایشان زنده هستند و حرفهایی که شما میگویید درست است؟ قرار شد نماینده بفرستند که برود امام را در ترکیه ببیند. مثل مرحلهی قبل که امام بازداشت بود، مرحوم آیت الله سیّد احمد خوانساری رفت و او را دید این بار هم چنین صحبتی شد. لذا در چند مرحله نمایندگانی از سوی علمای ایران با امام در ترکیه ملاقات کردند تا از وضعیت امام با خبر شده و خبر او را به مردم و علمای ایران برسانند.
دیدار نمایندهی علما با امام در ترکیه
نخستین بار داماد آیت الله سیّد احمد خوانساری از سوی علمای تهران، در تاریخ ۲۹ آذر ۴۳ به استانبول رفت و فردای آن روز تحت کنترل شدید مأموران امنیتی با امام دیدار کرد.
آن موقع امام را برای ملاقات از بورسا به استانبول آوردند و این ملاقات انجام شد و دوباره امام را به بورسا برگرداندند.
در دی ماه ۴۳ فرزند آیت الله مرعشی نجفی به ترکیه رفت و با امام دیدار کرد. پنج ماه بعد فرزند آیت الله گلپایگانی و یکی دیگر از روحانیان از سوی آیت الله گلپایگانی در تاریخ ۲۲ خرداد ۴۴، هنگامی که حاج آقا مصطفی هم در کنار امام بود با امام دیدار کردند در حالی که امام به اجبار مأموران لباس رسمی روحانیت را از تن در آورده بود.
اینجا در پاورقی نوشتهایم: طبق نقل حاج آقا مصطفی، هنگامی که نمایندگان آیت الله گلپایگانی، امام را در لباس محلّی روحانیان ترکیه دیدند به قدری متأثّر شدند که یکی از ایشان با صدای بلند گریست!
وضعیت بسیار بد معیشتی امام در تبعید
خیلی تلخ بود. در همین ایّام ایران در تب و تاب و خون دل و گریه و ماتم بود و امام هم در آن شرایط بود که حاج آقا مصطفی میگوید: وقتی من به ترکیه رفتم اگر دیرتر میرسیدم شاید امام در اثر گرسنگی و وضعیت ناجور غذایی از پا در میآمد! حاج آقا مصطفی وضعیت امام را خیلی بد گزارش میکند.
فعّالیّتهای امام در زمان تبعید به ترکیه
امّا جالب است، حالا روحیات عرفانی ایشان را ببینید. نامههایی که از ایشان به همسر و خانوادهی ایشان میرسد جالب است که آن را نگاه کنید، اینجا فرصت بیان آنها نیست امّا میگوید: حال من اینجا خیلی خوب است، خوش میگذرد و به اینجا آمدهام و کشور دیگری را هم میبینم. بعد میگوید: کتاب وسیله النّجاه آقا سیّد ابو الحسن اصفهانی را هم برای من بفرستید تا من اینجا درس و بحث را شروع کنم.
میدانید که کتاب تحریر الوسیله که توسط امام نوشته شده است در همان ایّام تبعید در ترکیه به ثمر میرسد؛ یعنی حواشی امام بر کتاب وسیله النّجاه مرحوم آقا سیّد ابو الحسن بوده است و آنجا امام شروع به جمعآوری میکند و فقط پیغامی که به آنها میدهد این است که هر چقدر میتوانید برای من کتاب فقهی بفرستید، من اینجا مشکلی ندارم، اوضاع خلوت است و کاری ندارم و مشغول درس و بحث هستیم.
این روحیه عرفانی بسیار بالایی میخواهد. تصوّر کنید شما را تبعید کرده باشند و بورسا هم جزء شهرهای استراتژیک نیست و در ۴۶۰ کیلومتری آنکار است، یک روستا است. امام را به آنجا بردهاند و امام میگوید: من مشکلی ندارم، حال من خوب است، فقط کتاب بدهید من درست و بحث داشته باشم.
انتقال امام خمینی به عراق
بعد از ۱۱ ماه، یعنی در تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۴۴ امام به عراق منتقل میشوند. این در اثر فشارهای زیاد بود. هم مراجع نجف خیلی پیگیر بودند. همینطور که علمایی از قم به نمایندگی به دیدار امام رفتند از نجف نیز قصد داشتند برای دیدار امام بروند منتها آنها موفّق نشدند. مرحوم آقای سیّد عبّاس خاتم یزدی که آن موقع در نجف بود در خاطرات خود میگوید: آقای خوئی و آقای حکیم میخواستند نماینده بفرستند ولی موفّق نشدند.
دستاوردهای تبعید امام خمینی
فشار سنگینی به رژیم وارد آمد که امام را از ترکیه خارج کنند. رژیم شاه هم اعلام کرد دیگر اجازهی بازگشت امام به ایران را نخواهد داد و گفتند: پس امام را به عراق بفرستید، در عراق دیگر کاری با شما ندارد. لذا در تاریخ ۱۳ مهر ۱۳۴۴ حضرت امام را به عراق منتقل میکنند.
وقتی امام وارد عراق میشوند ابتدا به کربلا میروند و از آنجا هم به نجف میروند و در نجف مستقر میشوند. این مطلب میتواند بحث بعدی باشد با عنوان امام در تبعید که ماجراهایی دارد. از این به بعد ما وارد فصل دوم بحث میشویم. مرحلهی قیام تمام میشود، مرحلهی روشنگری و بسترسازی شروع میشود. یعنی شما از سال ۴۴ را تا سال ۵۷ که انقلاب پیروز میشود را در نظر بگیرید که این مرحله تقریباً ۱۳ سال طول میکشد که مردم آماده میشوند.
نتیجهای که در این مرحلهی قیام گرفته شد این بود که هنوز مردم آماده نیستند، این مردم احتیاج به کار دارند. حرکت و تلاش و سخنرانیهای مهم بسیار زیاد صورت گرفت، علما و مراجع انصافاً ایستادگی کردند، خونهای زیادی ریخته شد امّا آن اتّفاقی که باید رخ دهد در آخر نیفتاد. خصوصاً که گفتیم در مرحلهی قیام علیه کاپیتولاسیون یک مقدار گرد غربت بر سر و صورت امام پاشید؛ یعنی اوّل در مورد مسئلهی لایحهی انجمنهای ایالتی و ولایتی بهتر ایستادگی کردند، در مورد مسئلهی ۱۵ خرداد عملکرد مردم بسیار خوب بود امّا اینجا به گونهای بود کأنّه مردم دارند خسته میشوند، یعنی میگویند نمیشود، این دیوار است که به آن مشت میزنی، در نیست، باز شدنی نیست. کم کم تلاش مردم فروکش میکرد، لذا از این تاریخ به بعد که امام به ترکیه میرود اوّلاً کشور یک مقدار آرام میشود و بعد فضلا و شاگردان امام شروع به کار فرهنگی میکنند که این مرحلهی مهمّی است که إنشاءالله اگر توفیق باشد باید بگوییم بسیاری از مجلّات در این دوره منتشر شدند، بسیاری از مقالات و سخنرانیها و اتّفاقاتی که رخ داد مربوط به این دوره است. بحث ولایت فقیه امام در این دوره است که إنشاءالله اگر عمری باشد خدمت شما عرض میکنم.
[۱]– سورهی زمر، آیه ۳۶٫
پاسخ دهید