«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
نگاهی به بحثهای مقدّماتی تاریخ تمدّن اسلامی
دوستان ما در سال گذشته فکر میکنم حدود شش جلسه دربارهی تمدّن صحبت کردیم و بعد به بحث تمدّن اسلامی یک ورودی پیدا کردیم. یعنی از بحثهای نظری دربارهی تمدّن گذشتیم و به بحثهای تاریخ و تمدّن اسلامی پل زدیم.
فکر میکنم دو جلسه هم راجع به بحثهای مقدّماتی تاریخ تمدّن اسلامی صحبت شد. امسال إنشاءالله کل مباحث ما حول همین تاریخ و تمدّن اسلامی پیش خواهد رفت لکن دربارهی سبک کار، چون معاونت پژوهش بیشتر دنبال این نوع کلاسها است و دغدغهی آنها این است که خروجی این کلاسها یک تمرینی برای قلمورزی دوستان شود، دوستان هم وارد پژوهش و تحقیق شوند و یک قلمی بزنند، مجبور هستیم سبک کار را یک مقداری تغییر بدهیم و به سمت و سویی ببریم که دوستان هم یک زحمتی بکشند.
احتمالاً جلسهی ما دو هفته یک بار است و فکر میکنم اگر دوستان در هفته پنج ساعت برای این کار مطالعه کنند، یعنی برای هر جلسهای که من میآیم پشت هر مطالعهی هر یک از دوستان ده ساعت مطالعه باشد کار ما جلو میرود. یعنی اگر ۱۰ نفر، ۱۵ نفر باشید و هر کدام از شما ۱۰ ساعت مطالعه کرده باشید، ما وارد یک کلاسی شدیم که چگالی مطالعه و تحقیق در آن اندازهی ۱۵۰ ساعت مطالعه سنگین است و خوب است.
بنده هم یک متنهایی را خدمت دوستان میدهم که دوستان آن متن را ببینند و نظر خود را بدهند و گاهی اوقات ممکن است لازم باشد بیایند اینجا و یک گزارشی بدهند تا کار به کمک جمع جلو برود. یعنی صرفاً این کلاس یک کلاس آموزشی نباشد، کما اینکه امر فرمودند یک کلاس آموزشی-پژوهشی باشد، بلکه بیشتر پژوهشی باشد.
من امروز یک طرح بحثی میکنم بعد هم یک چیزهایی را از دوستان میخواهم که برای جلسهی بعد زحمت بکشند. راجع به تمدّن اسلامی باید به چند نکته توجّه داشته باشیم:
۱- طیف.
وقتی میگوییم طیف دارد یعنی از یک جایی شروع میشود که آن کف (ابتدای) کار است و به یک جایی ختم میشود که انتهای کار است. درست مثل پروسهی رشد فرد. رشد فردی یک نموداری دارد که نمودار حرکت است، «اسفل السّافلین» است تا اعلی علّییّن. وقتی میگوییم یک فرد قرار است مسیر کمال خودش را طی کند یعنی از یک کسی که حد او حد «اسفل السّافلین» است حرکت خود را آغاز میکند، میرود تا به قاب قوسین و ادنی میرسد، تا به اعلی علّییّن میرسد. اگر جامعه بخواهد رشد کند باید یک اسفل السّافلینی داشته باشد تا یک اعلی علّییّنی داشته باشد. جامعه فرد جمعی است نه فرد ممتشل.
جامعه یعنی رشد اجتماعی در تمدّن اسلامی؛ نمودار حرکت از مدینهی اوّل به مدینهی ثانی است. مدینهی اوّل مدینهی خاتم الانبیاء است. مدینهی پیغمبر خاتم است. مدینهی پیغمبر خاتم «اسفل السّافلین» نیست، چون دارم تمدّن اسلامی اسلامی را میگویم شروع آن از اس«اسفل السّافلین» نیست، وسط راه است. ۱۲۴ هزار پیغمبر آمدند مدام جامعه را ساختند و ساختند به یک وضعی رساندند که این مردم در آن وقت میتوانستند مخاطب پیغمبر آخر خدا قرار بگیرند، نظامهای آموزشی چنین کاری انجام میدهند.
مثلاً سال اوّل طلبگی برای شما کلاس مقام معظّم رهبری را نمیگذارند، یک آدمهایی میآیند یک درسهایی به شما میدهند، شما رشد میکنید و به یک جایی میرسید که شایستگی این را پیدا میکنید که مخاطب علمی مثلاً ولیّ امر مسلمین میشوید، مرجع تقلید میشوید، استاد کلّ حوزه میشوید. اینها یک سیری دارد.
«اسفل السّافلین» تمدّن در فضای دین وضع جامعهی بدوی حضرت آدم (علیه الصّلاه و السّلام) است. یعنی انسان هبوط کرده روی زمین با یک امکاناتی که خداوند در اختیار او قرار داده است. این «اسفل السّافلین» جامعهی بشریّت است. این جامعهی بشریّت تحت تعلیم حضرت آدم و بقیّهی انبیاء همینطور آموزش دیدند یک چیزهایی پیدا کردند و بالا آمدهاند به یک جایی رسیدهاند که حالا دیگر میتوانند مخاطب پیغمبر آخر الزّمان قرار بگیرند. پیغمبر آخر الزّمان قرار است به اینها آخرین حرفهای خود را بگوید. قرار است به اینها برنامهی جامع و نهایی که خدا گفته است را بگوید. یعنی بعد از اینکه پیغمبری در کار نیست، قرار است پایان حرفها اینجا زده شود.
فرآیند مدینهی ثانی تا مدینهی فاضله پیامبر
لکن پیغمبر خاتم مثل اینکه همهی آن حرفها را خیلی مندمج و فشرده دارد. در پروسهی مدینهی اوّل تا مدینهی ثانی قرار است اینها باز شود. مدینهی ثانی مدینهی خاتم الاوصیاء است. مدینهی فاضلهی حضرت مهدی علیه الصّلاه و السّلام است. مدینهی ثانی آنجا است، فرآیندی که مابین مدینهی اوّل تا مدینهی ثانی داریم طی میکنیم این فرآیند طیف تمدّن اسلامی است. یعنی ما در این فرآیند که ممکن است چندین قرن، دهها قرن، صدها قرن طول بکشد، فقط الآن ما هزارهای را رد کردیم ممکن است هزاران قرن طول بکشد الآن ۱۰، ۱۵ قرن رد شده است، نمیدانیم چه زمانی حضرت تشریف میآورند، این را نمیدانیم. ممکن است به یک هزاره قرن برسد، (نه فقط یک هزارهی سال یعنی ده قرن). یک زمان طولانی یا کم، هر چه شد ما در این مسیر با تکیه بر آن چیزی که پیغمبر خاتم مندمج در اختیار ما قرار داده است آن را آرامآرام داریم باز میکنیم و طبعاً به میزانی که آن بسته دارد باز میشود، یک وضع تاریخی دارد حاصل میشود. آن وضع تاریخی هم یک طیف تمدّن اسلامی است.
وقتی میگوییم طیف تمدّن اسلامی منظور ما این است که شما یک تمدّن اسلامی نخواهید داشت. یعنی از تمدّن اسلامی ورژنهای متعدّد خواهید داشت. ورژنهایی که هر چه زمان بیشتر به دست میآورند رو به تکامل میروند. یک ورژن کاملاً اوّلی و ابتدایی در مدینه النّبی در مدینهی خاتم الانبیاء آنجا ارائه شد. فرض کنید بستهی نظری تمدّن اینجا داده شد. یعنی در مدینهی اوّل شما با بستهی نظری تمدّن اسلامی آشنا میشوید. یعنی ظرف مدینه النّبی ظرف تحقّق عینی این بسته نیست، یک ظرف کوچک است. کل مدینه النّبی ده هزار جمعیّت دارد.
تمدّن یک وضع پیچیدهای است که ممکن است یک سال زمان بکشد، یک نهاد آن ۵۰ هزار جمعیّت داشته باشد. فقط تا زمان صدا و سیمای ما چند ده هزار کارمند گرفته است. شما هر چقدر هم مندمج کنید نمیتوانید در یک جغرافیای کوچک این بستهی نظری را محقّق کنید، امکان آن نیست.
ولی در مدینه النّبی یک اتّفاقی افتاده است و آن اینکه پیغمبر خاتم گویا ماکت تمدّن اسلامی را آنجا برای آنها آورده است. شما فرض کنید مسجد جمکران مشرّف میشوید، حرم امام رضا مشرّف میشوید، یک جا میبینید که ماکت حرم را زدند در یک قاب شیشهای گذاشتند. این ماکت را قبل از اینکه حتّی خود حرم ساخته شود میشود ساخت. حالا به معمار میگوید شما این را ببرید در یک مقیاس وسیعتری بسازید. پیغمبر خاتم ماکت تمدّن اسلامی را در مدینه النّبی ساخته است.
کار من و شما در ذیل فرمایشات امامان معصوم و نائبان عام و خاص آن بزرگواران این است که بیاییم این ماکت را از جایی تحقّق عینی، تحقّق تاریخی. روزی که ما توانستیم همهی این به اصطلاح ماکت را در فضای تاریخی تحقّق بدهیم آن روز، روز ظهور امام عصر (علیه الصّلاه و السّلام) است. بنا بر مبنایی که میگوید مدینهی ثانی دیگر ظهور فرا تمدّنی دارد. حالا تعریف من از تمدّن به گونهای است که این را نمیپذیرم، میگویم همهی ماکت در مدینهی ثانی محقّق میشود، نه اینکه وقتی ماکت محقّق شود مدینهی ثانی در آن ظهور شود. نه، ما از یک جایی از مدینهی اوّل آمدیم، آغاز آن مدینهی اوّل است، انتهای مدینهی ثانی جایی است که همهی این ماکت مدینهی اوّل آنجا ساخته شده است.
گمان من این است زمانی که این ماکت تمدّن اسلامی تماماً ساخته شود دنیا تمام میشود. چون این بستهی نظری عرض کردم آخرین حرفهای خدا است. میدانید حوزهی ساخت جهان این آخرین هنرنمایی خدا است. حالا ما این هنرنمایی خدا را آوردیم تحقّق دادیم دیگر بعد دنیا تمام میشود، آنجا عالم دیگری شروع میشود.
پس راجع به مدینهی اوّل حتّی میشود اینطور گفت: مدینهی اوّل مدینهی اصل است. یعنی شما در برابر آن، (این طرف مدینه النّبی و مقدّماتی که ختم به مدینه النّبی میشود) با مدینهی عصر آشنا میشوید. یک مدینهای داریم که اساس است، این مدینه در زمانهای متعدّد، در اعصار متعدّد، این ماکت باید مدل آن عصرهای متعدّد را رونمایی کند.
یک مدینهی اصل داریم که مدینه النّبی است. یک مدینهی عصر داریم مدینهی زمان ما، زمان گذشته، زمان گذشتهتر، زمانهای بعد و بعدتر، آیندهتر. آنها مدینههای عصر هستند که همه در آن مدینهی عصر ریشه دارند. لکن تمام هنر ما در فضای ساخت تمدّن اسلامی این است که ما چگونه این ماکت را تبدیل در مقیاس کلان بکنیم.
تمدّن اسلامی خروجی پالایش درونی
به لحاظ محتوایی هم دوستان این نکته را بگویم اتّفاقی که در مدینهی اوّل میافتد پالایش بیرونی است. یعنی پیغمبر خاتم کاری که انجام داد این بود گفت این بتها را بشکنید، سطح خود را از کفّار جدا کنید، از مشرکین جدا کنید، از یهودیها جدا کنید. یک چیزی به نام امّت اسلامی ساخته شده است، خروجی آن امّت اسلامی شده است. امّت اسلامی از آنجا تا نیل به مدینهی ثانی باید یک پالایش درونی شود. خود این امّت تبدیل به هرم شود، مشخّص شود، همه در جایگاه ولیّ نیستند. ما درون امّت اسلامی دوباره با یک طبقات و مفاهیمی رو به رو هستیم که بارهای ارزشی متفاوتی دارد. ما صالحین داریم، مؤمنین داریم، محسنین داریم، مخبتین داریم که اینها در یک درجه هم نیستند. اینجا پالایش درونی صورت میگیرد، خروجی این پالایش درونی تمدّن اسلامی میشود. اینجا وقتی تمدّن اسلامی میگویم دیگر منظور من صورت کامل تمدّن اسلامی است نه ورژنهای ناقص تمدّن اسلامی.
ما برای اینکه درست بتوانیم از مدینهی اوّل به مدینهی ثانی حرکت کنیم باید اوّل از خود مدینهی اوّل ظرفیتسنجی کنیم. ما در گام اوّل در مدینه النّبی قرار بگیریم، مدینه النّبی را داخل پرانتز بگذاریم و به قبل و بعد آن کاری نداشته باشیم، ببینیم مدینه النّبی چه چیزی دارد که اگر آن را کش بدهید، استمرار بدهید میتواند برای شما تمدّن بسازد. عرض کردم در مدینه النّبی ما ماکت داریم، بذر داریم. الآن باید بروید به گونهای مطالعه کنید یعنی مسئلهی شما این باشد چگونه از این بذر میوه تحصیل کنید، چگونه این بذر را درخت کنید و بعد آن را منتج به ثمر کنید، میوه بگیرید. این کاری است که ما باید انجام بدهیم.
تجزیه و تحلیل چگونگی به وجود آمدن تمدّنها
یک یا دو جلسه ما باید در مدینه النّبی قفل کنیم، یکی، دو جلسه باید در مدینه النّبی بمانیم که بدانیم مدینه النّبی چه چیزی دارد. به دو نحو هم میشود در مدینه النّبی ماند، قبلاً هم راجع به این یک اشارهای به دوستان کردم. گفتم یک بار اینگونه است ما قبل از اینکه وارد مدینه النّبی شویم یک بحثی اینجا داشته باشیم، بگوییم تمدّن چیست، چه میخواهد، چه چیزی دارد. مثلاً انواع تمدّنها را مطالعه کنیم، ببینیم تمدّنها علم دارند، تمدّن جاهلان نداریم، تمدّنها نظم دارند، تمدّنها پیچیدگی دارند، تمدّنها نشاط دارند، یک چیزهایی دارند. بعد بگویید تمدّنها از معبر حکومت رد شدند، هیچ تمدّنی همینطور همه جا رعایایی حاصل نشده است. بگوییم تمدّنها اینگونه هستند، حالا به مدینه النّبی برویم، در بستهی نظری نگاه کنیم، ببینیم این بستهی نظری نظم آن را چطور تعریف کرده است، علم را چطور تعریف کرده است، پیچیدگی را چطور تعریف کرده است، رشد و کمال را چطور تعریف کرده است. این یک روش است.
این روش زود جواب میدهد، چون بحثهای تمدّن بحثهای مشبهی است، پر است و شما زود میتوانید اجزا و ارکان و سازهای تمدّن را به دست بیاورید و بعد هم میروید از تمدّن پیامبر، از مدینه النّبی میپرسید. ولی بدی این کار این است چون چیزی که ما بیرون دربارهی تمدّن داریم ناقص است، تمدّن کامل نیست، کسی هم ادّعا نکرده است، این تمدّنهایی که در تاریخ در اطراف ما ظهور کردند تمدّن کامل است، ما همواره داریم یک چیزهای ناقصی را مطالعه میکنیم و همین ناقصها را از مدینه النّبی میپرسیم. زود جواب میگیریم امّا در بهترین شرایط با پاسخهایی که مجموعهی آنها ناظر به یک وضع ناقص است، رو به رو میشویم.
یک روش دیگر است و آن روشی است که شما بگویید ما کاری به اینکه تمدّن در بیرون چگونه است نداریم، اصلاً به این واژه کاری نداریم، میخواهیم وارد این ماکت شویم، میخواهیم وارد آن بستهی نظری شویم، یکیک مؤلّفههای این بستهی نظری را تا جایی که میتوانیم کش بدهیم. زور مردم این عصر این اندازه میرسد که مثلاً هر یک از عناصر درونی این بستهی نظری را دو متر میتواند کش بدهد. این وضعیّت کش یافتهی دو متری یک وضعیّت جدیدی است، وضعیّت چند سانتی قبلی نیست. یک وضعیّت جدیدی است، بگوییم همین وضعیّت جدید هر چه است همین یک ورژن تمدّن اسلامی است.
مردمی در نسل بعد میآیند با سؤالات دیگر، امکانات دیگر، توانمندی دیگر این چیزی را که ما تا دو متر کش دادیم این را تا پنج متر کش میدهند. آنها میتوانند ادّعا کنند که این یک ورژن دیگری از تمدّن اسلامی است. همینطور برود تا زمانی که حضرت مهدی علیه الصّلاه و السّلام میآید و آن تمامیّت امکانی این ماده را کش میدهد، محقّق میکند تا جایی که راه دارد کش میدهد. این کش دادنها میدانید چیست؟ اگر گفتید من از چه چیزی کش به دست میآورم؟
– نه.
– یعنی چه؟
– آن قابلیتهایی که به وقوع بپیوندد.
- آن قابلیتهایی که میتواند به وقوع بپیوندد یا قابلیتهایی که دارد.
دوستان وقتی من بستهی نظری تمدّن میگویم این در واقع همان بطن و بطون نصوص است. آیهی قرآن میفرماید: من یک بطنی دارم، هر بطن من بطونی داده و میدهد. مردم یک نسل، یک عصر میآیند مثلاً فرض کنید یک بطنی را در میآورند، دیگر یک جلد قرآن سه جلد تفسیر قرآن میشود، وقتی بطن آن را به دست بیاوریم این میشود.
با این سه جلد تفسیر قرآن شما یک نظام اجتماعی راه میاندازید، روابط اجتماعی آن را تعریف کردید، هنجارها و آرمانهای آن را تعریف کردید، اصول حاکم را تعریف کردید، روشهای خود را پیدا کردید، یک چیزی میسازید. یک نسل، دو نسل، سه نسل بعد ظهور میکنند، میآیند یک بطن دیگری از بطون قرآن را به دست میآورند، استخراج میکنند. آنها وقتی استخراج میکنند یعنی این سه جلد تفسیر شما یک دفعه ده جلد تفسیر میشود. ده جلد تفسیر یعنی در واقع قرآن به تفسیر نشسته در یک کتاب ده جلدی، نه قرآن نوشته شده در یک جلد. ده جلد است.
ده جلد دوباره به شما یک ظرفیت جدیدی برای ارتباطات اجتماعی، برای تعیین آرمانها، تعیین مبانی، تعیین روشها، شناخت اصول حاکم بر حرکت میدهد. این یک بحث جدید است، شما مدام دارید کش پیدا میکنید، این بطن و بطونی که در آیات اوّل سورهی آل عمران آمده است که قرآن بطن دارد و بطون دارد، آن «الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ»[۱] میتوانند این بطن و بطون را استخراج کنند،
حالا شما این را در نظر بگیرید که یک جایی تا انتهای بطون این آیات قرآن مثلاً فرض کنید ۲۰ بطن دارند و ما محتوای متن و بطن بیستم قرآن را هم به دست آوردیم بعد از آن دیگر قرآن امکان کش پیدا کردن ندارد. ما به ازای عینی قرآنی که همهی لایهها و بطون آن بیرون آمده است، یک وضع اجتماعی شده است، آن وضع اجتماعی وضع آخرین تحقّق اسلام است که ما اسم آن را تمدّن اسلامی میگذاریم. صورت تامّ و تمام تحقّق نصوص اسلامی، معارف اسلامی، تمدّن کامل اسلامی میشود.
محقّق شدن تمدّن اسلامی با ظهور حضرت مهدی علیه الصّلاه و السّلام
ما معتقد هستیم این اتّفاق در دورهی حضرت مهدی علیه الصّلاه و السّلام میافتد. در دورهی حضرت مهدی علیه الصّلاه و السّلام وقتی افتاد دنیا تمام میشود. ممکن است با این سؤال رو به رو شوید تازه اوّل شروع کار است، یعنی تا حالا ناقص بودیم، حالا که کامل شدیم چرا دارد تمام میشود؟! قرار شد دنیا مزرعه باشد، درست مثل کشاورزی که وقتی آخرین عمل فرآیند کشتش تمام میشود دیگر کار او در مزرعه تمام میشود، باید منتظر باشد تا فصل درو که به حسب روایات ما که فصل درو در عالم دنیا نیست، در آخرت است باید درو کند تا کشت حاصل شود.
شما همه چیز را آوردید کار شما تمام شده است، ظرف دنیا دیگر بیش از این برنمیتابد. وقتی برنمیتابد شما باید وارد یک ظرف دیگری شوید، وارد یک عالم دیگری شوید. مثل این است مثلاً فرض کنید شما در یک مقطع تحصیلی همهی مسئلههای این کتاب مقطع را حل کردید و فهمیدید. از حالا به بعد اصرار برای این است که شما همچنان در این مقطع بمانید یک اصرار غیر کارشناسانه است، یک اصرار از جنس بلاهت است. شما کل ظرفیت این مقطع را پهن کردید، از حالا به بعد وارد یک ظرف دیگری شوید، وارد یک مقطع دیگری شوید، آن مقطع مقطعهای دیگری دارد، ساحت دیگری دارد. شما دوباره در آنجا با مسائلی رو به رو هستید باید آنها را حل کنید، آنجا رشد معنا دارد.
اصلاً رشد و کمال ما این است که دائماً از یک مجهولی به یک معلومی حرکت کنیم. یعنی اگر روزی به جایی برسد که همهی مجهولهای ما معلوم شود، ما داریم میگوییم که توان نداریم، دیگر رشد نمیکنیم چون حرکت نداریم، میخواهید چه کار کنید. همهی اتّفاقهایی که باید میافتاد افتاده است دنیا تمام میشود، اینجا در مدینهی ثانی جایی که تمدّن اسلامی صورت تامّ و تمام خود را پیدا میکند، آنجا دیگر دنیا تمام میشود و نگو که الآن فصل خوشی ما بود نه، اصلاً قرار نبود فصل خوشی ما در عالم دنیا باشد. اگر در این پروسه درست آمده باشید اتّفاقاً تازه دارد خوشی ما رقم میخورد، البتّه نه در دنیا، در یک جای دیگری واقعاً با یک امکاناتی درخور خوشی شما.
- پس این حدیثی که حضرت میفرمایند: بعد از ظهور حضرت مهدی که مثلاً شما میگویید آن موقع تمدّن دیگر پایان یافته است، بعد دوباره میگویند ائمّهی دیگر زنده میشوند و دوباره حکومت جدیدی آغاز میشود و زمان زیادی طول میکشد …
- بله، آن دو گانه و دو مبنایی که گفتم برای همین بود. گفتم یک مبنا میگوید حکومت حضرت مهدی (علیه الصّلاه و السّلام) یک ظهور فرا تمدّنی دارد. گفتم به نظر من این نیست. یعنی من بر این باور نیستم که وقتی ما تمدّن اسلامی را کامل ساختیم آقا میآید؛ نه، خود آقا یک بخشی از پروسهی ساخت تمدّن اسلامی است که وقتی آقا میآید تازه علوم دارد ظرفیت ظهور پیدا میکند، آن روایتی که میگوید علم نیست و قرن است، است، ۲۵ حرف است که آنجا ظهور میشود، وقتی میگوییم ۲۵ حرف تازه ظهور میشود نیست، یعنی علومی است یا حروفی است که ما به ازای عینی دارد درست میکند، میسازد. میگویم هر ۲۵ آن حرفها آمد و محقّق شد بعد آنجا دیگر دنیا تمام میشود.
عرض کردم مأموریت ما این است که از مدینهی اوّل به مدینهی ثانی حرکت کنیم. گفتم باید در مدینهی اوّل ظرفیتسنجی تمدّنی کنیم یعنی یک بار بنشینیم مدینه النّبی را واقعاً به صورت مطالعهی پدیدار شناختی کنیم ببینیم چقدر ظرفیت تمدّنی دارد. حالا کاری که ما باید تا جلسهی بعد انجام بدهیم این است میخواهیم ببینیم مدینه النّبی چه دارد. ساخت تمدّنی مدینه النّبی را گزارش بدهید.
من در مدینهی اوّل دنبال یک چیزهایی هستم، همینطور یکیک با همدیگر بخوانیم، ببینیم مدینه النّبی چه چیزی دیدیم. یکی اینکه ما اخلاق دیدیم. اوّل از همه باید کامل پروندهی اخلاق مدینه النّبی را به دست بیاوریم. ببینید چه مؤلّفههایی در آن دارد، چه چیزهایی در مدینه النّبی شکل میگیرد که اسم آن اخلاق میشود. یعنی از level آن و مصادیق آن، مراحل و سطوح آن یعنی دل و رودهی اخلاق عصر مدینه النّبی باید به دست بیاید، با مصادیق آن باید به دست بیاید چون همانها را میخواهیم کش بدهیم.
مثلاً فرض کنید مصادیق اخلاق گذشت است. آیا پیغمبر خاتم یا اطرافیان پیغمبر خاتم از مجرم میگذشتند یا نه؟ یعنی آیا مبنا این است که فرض کنید اگر شما این را ببخشید اتّفاقی میافتد یا مبنای سلبی است که میگوید: (ترحّم بر پلنگ تیز دندان، ستمکاری بُود بر گوسفندان) مبنا این است؟ یعنی میگوید به این ترحم نکن؟ رحم شما به ایشان باعث میشود شما باز کنید تا دوباره اینها را وارسته کنید.
یک مبنای دیگری مثلاً در بحث قصاص به شما حق میدهند که قصاص کنید امّا یک شرطی میگذارد، میگوید: «وَ إِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحیمٌٌ»[۲] اگر ببخشی به نفع تو است. یعنی من با تو چه کار کنم، بالاخره قصاص کنم یا ببخشم؟! طرف وقتی میگوید قصاص کن مجرم است، همیشه کسی که قصاص میکنید البتّه مجرم نیست، یک وقتهایی شما کارهایی انجام میدهید که از سر جرم نیست امّا در عین حال قصاص دارد.
بررسی اجزای اخلاق مدینّه النّبی
وقتی میگویم اخلاق مدینه النّبی را به دست بیاید باید با اجزای آن به دست بیاید. n مسئله اینجا تولید کنید. یعنی در واقع استحصال حداکثری اخلاق مدینه النّبی. حالا که به دست آوردیم فرض کنید ۱۰۰ مورد شد، دوباره باید این چیزی که به دست میآورید طبقهبندی کنید. خود این طبقهبندی دوباره نوعهایی دارد. یعنی شما آنقدر طبقهبندی میکنید مثلاً کل اخلاقیات آن عصر را به رذایل و مکارم طبقهبندی میکنید، آن وقت حالا مکارم را میگویید این طبقهبندی را دارد، رذایل هم این طبقهبندی را دارد.
چرا این طبقهبندی به درد شما میخورد؟ بعداً برای تمدّن شما با یک هرم رو به رو هستید، با یک نظم پیچیدهای رو به رو هستید. همینطور که من بگویم مردم امشب برای شما میخواهم از حسن خلق بگویم، فردا شب از صداقت میگویم، چند شب دیگر از وفا میگویم، بعد هم از امانتداری میگویم و هیچ موقع به شما نمیگویم که کدام یک از اینها مهمتر است. یک جایی است که زیاد هم در زندگی شما اتّفاق میافتد امر دایر میشود که بین این دو یکی را انتخاب کنید. از کدام یک باید پاسداری کنید؟ کدام یک مهمتر است؟
در روایات ما یک جایی فرض کنید گفته است کلید گناهان دروغ است، این نشان میدهد که این یک چیزی است، یعنی ظاهراً باید حواس من خیلی جمع باشد. مؤمن معصوم نیست، ولی روایت داریم که «الْمُؤْمِنُ لَا یَظْلِمُ»[۳] مؤمن دروغ نمیگوید. کف رستهی ایمانی است که دروغ نگوید. یعنی با اوّلین دروغی که میگوید دیگر عنوان مؤمن بر او صدق نمیکند. مؤمن دروغ نمیگوید، یک چیزی است و این مهم است.
آیا ما اینجا باید اخلاق را طبقهبندی کنیم که در این طبقهبندی ما باید به یک نظام اولویت برسیم. شما فرض کنید طبقهبندی کردید و به نظام اولویت هم رسیدید. یعنی گفتید مثلاً فرض کنید مکارم اخلاق ۵۰ مورد و برداشت من هم این است که از این ۵۰ مورد این مهم است بعد این مهم است و بعد دیگری. از یک تا ۵۰ هم رتبه بدهید. بعد از اینها باید یک کاری انجام بدهیم یعنی در واقع باید شبکهی اخلاق استخراج بکنیم.
یک وقت من میگویم وفا خوب است، صداقت هم خوب است و بعد هم میآیم به شما میگویم صداقت از وفا مهمتر است. تا اینجا آن نظام اولویتبندی را مشخّص کردیم. از یک جایی به بعد من باید این را به شما بگویم که اگر ادّعا کردم اخلاق شبکهای عمل میکند باید این را نشان بدهم که چگونه صداقت از امانتداری پشتیبانی میکند، امانتداری از وفا پشتیبانی میکند، وفا غیرت را پشتیبانی میکند، غیرت از حیا پشتیبانی میکند، حیا از حسن خلق پشتیبانی میکند، چگونه پشتیبانی کردن را باید نشان بدهم. یعنی باید نشان بدهم که اگر من آن چیزی که پیغمبر فرموده است کلید است، فرموده مادر است، فرموده عمود است، اساس است، اگر آن را به دست بیاورم چگونه به بقیّه هم دسترسی پیدا میکنم؟ چطور به شما میگویند با کدخدا دِه بساز. کدخدای این مکارم اخلاق کیست که اگر من با آن بسازم میتوانم بقیّه را هم تحصیل کنم، بقیّه را هم به دست بیاورم. کدخدای رذایل چیست که اگر آن را به دست بیاورم باید آن را تحصیل کنم. یک تعدادی از دوستان باید این را به دست بیاورند.
میشود یک کاری انجام داد یکی اینکه کلاً جلسهی بعد ما بحث این باشد که بیاییم اخلاق عصر مدینه النّبی را به دست بیاوریم. هر یک از دوستان ما متکفّل یک مادهی اخلاقی باشد. در آن مادهی اخلاقی برود روایات را ببیند، سیر را ببیند، تاریخ را ببیند، در یک صفحه به ما گزارش بدهد. هم یک گزارش تاریخی میدهد، هم گزارش آماری میدهد.
مثلاً فرض کنید اگر بتوانید به دست بیاورید که در میراث روایات النّبی اگر فرض کنید پنج هزار روایات داریم، روایت شده است که هزار مورد روایات اخلاقی است و در این هزار روایات اخلاقی ۶۰ مورد راجع به صداقت است. اگر بتوانید آمار به دست بیاورید خوب است. اگر یک عدد به من بدهید که راجع به صداقت چقدر پیغمبر اکرم (صلوات الله علیه و آله) حرف زده است. اگر بتوانید آمار دیگری بدهید که در نظام تاریخی اخلاق برآمدهی از مدینهی اوّل تا به سمت مدینهی ثانی تاکنون در بین بحثهای اخلاقی که علمای اخلاق کردند، چه سهمی را برای این مادهی اخلاقی باز کردند. یعنی اگر پیغمبر خاتم از هزار روایت، صد روایت را (یعنی یک دهم) به صداقت اختصاص داده است آیا علمای اخلاق ما از هزار کتاب، صد کتاب را روی صداقت نگذاشتند یا نه؟ یعنی سهم رعایت شده است یا نه؟ نسبت رعایت شده است یا نه؟
مبنای نظری راجع به معصوم
میدانید چرا این مطالب را میگویم و اینکه این نوع تجزیه و تحلیل کردن تاریخ اینقدر مهم است؟ این یک مبنای نظری راجع به معصوم دارد. یک وقت شما میگویید معصوم یک آدمی مثل ما است و وسط متن حیات زندگی مردم آمده و زندگی میکند. البتّه چون معصوم است دارد درست زندگی میکند. در سیر طبیعی زندگی او سؤالاتی که مردم پرسیدند جواب داده است. اگر مردم بیشتر در مورد فلان مسئله میپرسیدند پیغمبر بیشتر راجع به همان حرف میزد. یعنی یک وقت شما حیات معصوم را اینطور تعریف میکنید یعنی معصوم خود را وسط تصادف تاریخ انداخته است و هر چه اتّفاق افتاده است نسبت به آن عکس العمل نشان داده است و البتّه عکس العملی معصومانه، یک وقت این است. یک وقت ادّعا این است که معصوم حجّت خدا روی زمین است و آمده زمین را مدیریّت میکند. و گفتیم زمین را دارد مدیریّت میکند، نباید این امام معصومی که قبل از اینکه مدیریّت کند بر این باور است که مثلاً صداقت یک مهرهی کلیدی در نظام اخلاقی او است، وقتی در مقام اداره میآید نباید به گونهای بیاید، مردم را به گونهای اداره کند که مردم به پرسش از صداقت نرسند و نوبت طرح مسئلهای به نام صداقت نشود.
معصوم قرار است ربوبیّت کند، قرار است جامعه را مدیریّت کند، حجّت خدا روی زمین است، نمایندهی خدا روی زمین است، نه کلام او گترهای است، نه رفتار او گترهای است و نه این عدد و ارقامهای او لغو و بیهوده است، یک پا در هوا نیست، با حساب و کتاب آمده است. اگر این مبنا را بپذیرید این عددها به درد شما میخورد. اینکه میگویم از معصوم به ما هزار… البتّه ما بعداً یک «إن قلتی» در این قضیه داریم که همهی آنچه که معصوم گفته است دست ما نرسیده است. اگر همهی آنچه که معصوم گفته بود دست ما میرسید این عددها ریاضیوار در ساخت تمدّن به ما کمک میکرد. الآن دیگر ریاضیوار نمیتواند به ما کمک کند. الآن دیگر از باب تجمیع قراین است، از باب ظن و حدس است تا بیشتر ظن غالب است. علم نیست ظن است، امّا ما چارهای نداریم، ما هستیم و میراث معصوم که اینها است.
پس ما یکی به کمیّت آمار اخلاقی نیاز داریم، یکی به اینکه در بستر ساخت جامعه به این کمیّت چقدر عالمان اخلاق ما و مدیران جامعهی دینی ما توجّه کردند. یکی هم اینکه خود مصادیق است. وقتی فرض کنید صداقت را به عنوان یک عنصر اخلاقی میگوییم مصادیق صداقتورزی پیغمبر خاتم دوباره در یک چیز نیست و در یک رتبه نیست و علی القاعده نباید باشد.
یک وقتی میفرماید مثلاً فرض کنید «أَفْضَلُ الْجِهَادِ کَلِمَهُ حَقٍّ عِنْدَ سُلْطَانٍ جَائِرٍ»[۴] یک وقت مقام، مقام سخن گفتن در برابر یک سلطان جائر است. یک وقت مقام، مقام همه طرفدارهای من هستند و برای من سوت میزنند و تشویق میکنند، اینجا صداقت گفتن با آنجا صداقت گفتن خیلی فرق میکند. این مصادیق را ما نیاز داریم، چون یک پرده جلوتر برویم با یک مفاهیم معارضی رو به رو میشویم. مثلاً مثل دروغ مصلحتی. من مثلاً مرز بین دروغ مصلحتی و فعل را با چه ملاکی تشخیص بدهم؟ یعنی ما در یک جا روایت داریم «النَّجاه فی الصدق»[۵] رستگاری در صداقت است. یک جا هم داریم دروغ مصلحتی است. واقعاً دو مبنا پشت قضیه است، دروغ مصلحتی میگوید دروغ بگو، مبنای «النِّجاه فی الصدق» میگوید راست بگو، رستگاری در این است. کدام یک را باید انتخاب کنم؟ ملاک میخواهد.
دوستان باید واقعاً آن مصادیق را ببینید و ملاک میخواهد.
دوباره من دوگانگی را به شما بگویم. حضرت آیت الله حائری شیرازی میفرمودند ما یک رذایلی داریم که ریشه در مکارم دارند، یک مکارمی داریم که ریشه در رذایل دارند. مثال میزدند، میگفتند خانهی طرف مهمان آمده است، بعد صاحب خانه دارد دروغ میگوید، یک صحنهای را به دروغ میگوید. دو بچّه دارد، یک بچّهای میگوید بابا چرا دروغ میگویی؟! شما این کار را انجام ندادی، فلانی این کار را انجام داد. دارد پدر خود را ضایع میکند. ضایع کردن پدر فضیلت است یا رذیلت؟ رذیلت است، امّا یک رذیلتی است که ریشه در حقیقتخواهی و صدقگویی این بچّه دارد. یعنی رذیلتی است که ریشه در فضیلت دارد. یک بچّهی دیگر بزرگتر است، فرض کنید بیشتر صحنه را میفهمد پدر را ضایع نمیکند، میفهمد پدر دارد دروغ میگوید بابا را ضایع نمیکند، گوش خود را پایین انداخته است، پدر میپرسد مگر نه بابا؟ میگوید بله بابا. ضایع نمیکند، ممکن است بعداً به او بگوید که بابا تو داشتی دروغ میگفتی چرا من را شاهد گرفتی؟! ولی الآن ضایع نمیکند. ضایع نکردن بابا جزء مکارم است، امّا یک مکارمی است که ریشه در رذایل دارد.
حالا در ساخت جامعه، در تربیت فرد «إذا دار الأمر» بین رذایلی که ریشه در مکارم دارند و مکارمی که ریشه در رذایل دارند کدام را باید انتخاب کرد؟ یک نمونهی عینی به شما بگویم. آقای احمدینژاد در مناظرهی خود در تلویزیون عکس آورد و گفت: این خانم این سه، چهار ساله فاصلهی استادیاری تا استاد تمامی را طی کرده است، هر کسی در دانشگاه باشد میفهمد که امکان طی کردن این دو رتبه در فاصلهی دو، سه سال نیست. اینجا یک رانتی صورت میگیرد. اینجا دارد یک اتّفاقی میافتد، یک نفری که در جامعه اعتباری دارد و کسی است یا شهرتی دارد ضایع میشود، در مقیاس اجتماعی هم دارد ضایع میشود و این رذیلت میشود.
این یک رذیلتی است که ریشه در عدالتخواهی شما است. میگوید اگر من نتوانم گردن کلفتها را بزنم، گردن ضعیفها مشکل است و عدالت اجتماعی را حل نمیکند. اگر من نتوانم خود را با آقای هاشمی درگیر کنیم یا با آقای فلانی و ادّعایی که آقای احمدی نژاد میکرد، اگر من نتوانم با این گردن کلفت درگیر کنم، گرفتن نوچههای اینها ای بسا مصداق ظلم باشد. یعنی آن مصداق عدالت نباشد هیچ، مصداق ظلم باشد. حالا بیاییم کاری که احمدینژاد انجام داد را انجام بدهیم یا نه، یک کار دیگر انجام بدهیم.
در آوردن این ملاکها از نظام اخلاقی مدینه النّبی خیلی به درد ما میخورد که شما به یک نحوی مفاهیم را استخراج کنید و شبکه را به دست بیاورید که با این مفاهیم و شبکه بتوانید یک کاری انجام بدهید. یعنی جامعهی خود را یک گام به جلو ببرید. یعنی مثلاً فرض کنید اگر گفته شده است دروغ کلید گناهان است، این را ما هم سنگ و هم عرض فرض کنید فلان گناه دیگر نکنیم. یعنی واقعاً اگر کسی دروغ گفت نگوییم دروغ نگو، اگر کسی فلان گناه دیگر را انجام داد، نگوییم این کار را انجام نده بد است، هر دو را یک مدل گفتید یکی کلید بود، یکی شاه کلید بود. یکی فرع بود، یکی اصل بود. برای هر دو باید یک بغض اجتماعی تولید کنیم، یک میزان نفرت اجتماعی باید تولید کنیم یا نه؟ عوض میشود. ولی در بین خود اینها دعوا داریم که نظام اخلاقی یک جامعه…
اگر شما گفتید من در تمدّن یک مؤلّفهای به نام اخلاق اجتماعی دارم، اخلاق اجتماعی که حوزهی نظم تمدّن را تأمین میکند، یعنی مشی تمدّنی را تأمین میکند نه مرز تمدّنی را. این مشی تمدّنی را میخواهید با اخلاق بسازید و عرض کردم تمدّن یک وضعیّت کاملاً پیچیده و در عین حال منظّم است. وقتی میگویم کاملاً پیچیده است یعنی تصادمات زیادی در تمدّن صورت میگیرد. اینقدر زیاد باید صورت نرمافزاری شبکهی شما دقیق شده باشد که برای تمام این کثرات تصادم اجتماعی شما حکم داشته باشید. اگر حکم نداشته باشید نمیتوانید مهندسی کنید. یعنی تابع میشوید، منفعل میشوید. یعنی کسی میتواند مدیریّت کند که واقعاً برای تحقّقهای متکثّر عینی از قبل حکم آن را به دست آورده باشد یا نرمافزاری داشته باشد که وقتی این نرم افزار برای پاسخ دادن به این وضعیّت عینی استنطاق میشود، وزن این نرمافزار وزن پاسخ دادن باشد وگرنه رها میشود. یعنی باید عرفی حکم بدهید، عرفی باید مدیریّت کنید، عرفی باید خیلی کارها را انجام بدهید، این اتّفاق میافتد.
پس قرار ما برای جلسهی بعد استنطاق نظام اخلاقی مدینه النّبی باشد. هر یک از دوستان اندازهی یک صفحه برای من ضبط کنید. یکی از دوستان نمایندگی کلاس را قبول کند که اسامی دوستان را من داشته باشم، کامل اسامی را به من بدهند که من از جلسهی بعد بگویم برگهی آقای فلانی را بگیرم بگویم آقا بگو چه چیزی به دست آوردی؟ اگر هر کدام از شما یک صفحه بنویسید، یک صفحهای که یک چیزی را حل کند، نگویید پیغمبر خاتم گفته است حسن خلق خوب است، این واقعاً مشکل ما را حل نمیکند. یعنی این حسن خلق خوب است را کش بدهید تا الزامات تمدّنی بیاید؛ به تعارضی برسانید یا به فعلی برسانید و ختم کنید.
به اینجا ختم کنید بگویید اگر بخواهم من باشم و این آموزهی پیغمبر خاتم باشد. مثلاً پیغمبر خاتم فرموده است انفاق کنید، حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرموده است انفاق کنید پولدار میشوید. من این را رها نکنم و واقعاً بنشینم فکر کنم که با انفاق من چطور پولدار میشوم. یعنی فرمول پولداری به دست بیاورد، به من آموزه ندهد، برنامه بدهد. اینها دقیقاً برنامه است. یک جوانی آمده میگوید آقا به خدا قسم پول ندارم، نمیتوانم دزدی کنم، خانوادهی آبرومندی هستم، چطور پولدار شوم بگویم من فرمول آن را به دست آوردم. برو این کار را انجام بده اوّل بنشینید فکر کنید، با همدیگر اینجا حرفهای خود را تکرار میکنیم، روی همدیگر یک چیز خوبی به دست میآید. هر کدام از ما دو نکته به دست بیاوریم ۱۵ نفر هستیم، ۳۰ نکته راجع به نظام اخلاقی به دست میآید. بعد هم صورتبندی میکنیم یعنی پروژه را جلو میبریم.
مأموریت ما برای جلسهی بعد تأمّل دربارهی نظام اخلاقی اخذ تمدّن اسلامی است و دوست دارم هر کسی واقعاً یک کاری انجام داده باشد. هر یک از دوستان یک صفحه مطلب میدهد، یک صفحه انشاء هم نباشد، یک نکته را کش بدهید و با همهی الزامات نباشد. فقط نکته بیاورید، بخوانید و فکر کنید، مشورت کنید، برای شما مسئله بیاید. دوستان استمرار این آموزش و ساعت چه میشود؟ این دو هفته را جدّاً اخلاقی تمرین کنیم، مدل اخلاقی پیغمبر زندگی کنیم، ببینیم چگونه است. بعد جلسهی بعد میآیید برای من از سختی کار میگویید، اینکه این کار هر کسی نیست. واقعاً مهم است وقتی که ما آموزهها را تا برنامه کش ندهیم جنس و حاق آنها دست ما نمیآید.
شاید یک بار خدمت شما گفته بودم مرحوم پدر بزرگ من از اوتاد بود، نماز شبهای طولانی در بستر ۸۰ سال عمر خود میخواند. کلاً یک آدم ویژهای بود. موقعی از دنیا رفت ما به وضوح دیدیم که سفرهای از خانوادهی کلان ما جمع شد. تا ایشان بود واقعاً آسوده خاطر بودیم، هر کسی هر گرفتاری داشت زنگ میزدیم میگفتیم پدربزرگ برای ما دعا کنید، واقعاً آسوده خاطر بودیم که امشب یک کسی روی سجاده دو ساعت دارد گریه میکند و از خدا یک چیزی میخواهد و این جمع شد و رفت.
من با خودم گفتم پدربزرگ شوم، گفتم حیف است که این سفره جمع شود. گفتم بخواهم سحر بیدار شوم شب باید زود بخوابم، زود خوابیدم، بلند شدم. کمکم متوجّه شدم اگر بخواهم پدربزرگم شوم کل شب را باید بیخیال شوم. ما برنامههای زیادی در شبها داریم، در شبها مهمانی داریم، مطالعه داریم، تازه به احوال زن و بچّه شب میرسیم، همهی اینها را باید کنار بگذاریم، چون پدربزرگم اینگونه بود. اوّل مغرب نماز مغرب و عشای خود را میخواند شام خود را میخورد و میخوابید، هیچ گاه هم ساعت کوک نمیکرد، همیشه هم دو ساعت تا قبل از اذان صبح بیدار بود، چون خواب او پخته شده بود. به موقع خوابیده بود و به موقع بیدار شده بود.
من گفتم پدربزرگ شوم باید از شب خود بگذرم و ما برای شبهای خود کلّی برنامه داریم. یک مدّت تصمیم گرفتم پدر بزرگ شوم، بیخیال شبهای خود شدم. یک کم که جلوتر رفتم دیدم نه، جدّیتر از این حرفها است، باید بیخیال روزهای خود هم شوم. اینطور نیست که در طول روز هر کاری دوست داشتی انجام بدهی و شب هم به تو اجازه بدهند که روی سجاده باشی، واقعاً باید بیخیال روزهای خود باشی. یعنی یک سری برنامهریزیهایی کردیم میبینیم اینها اصلاً با شب شما سازگاری ندارد. باید وارد آنها شوید میفهمید بعد خدا میآید قبح بندهی مؤمن من و بعد برای آن مُهر میگذارد میگوید من او را در خلودی از جنّت قرار میدهم، این همه به او میدهم تازه بعد میفهمید این ارزش را دارد، یک روز و دو روز و یک ساعت و دو ساعت نبوده است، طرف ۸۰ سال بیخیال خودش شده است. اینقدر شما خواست دارید که مقابل خواست خدا است و مؤمن یکیک باید خودش را سانسور کند.
همان فرمایش آقا علیه الصّلاه و السّلام که همیشه در مواجه شدن با تکالیف «إذا دار الأمر بین» نوع سهل و نوع سخت، نوع سخت را انتخاب کردند. تکالیف نیست، شما روزی ۱۰۰ تکالیف را باید انتخاب کنید، ارادی است، اصلاً نمیکنند.
وقتی شما دارید نظام اخلاقی را به دست میآورید اینکه میگویم در الزام عملی بیاورید، دو هفته نه به خاطر کمال، به خاطر فهم قضیه نیّت کنیم مدل اخلاق پیغمبر زندگی کنیم، همین مقداری که میدانیم، ببینیم چه اتّفاقی میافتد. یک حسی به شما دست میدهد، آن حس را حکایت کنید. البتّه قرار است در این دو هفته مطالعه هم داشته باشیم، فکر هم بکنیم، مشورت هم داشته باشیم ببینیم چه چیزی به دست میآید. بعداً به شما خواهم گفت اگر آن چیزی که به دست میآید، آن حسی که تولید میشود را ما به جای اینکه ضربدر ۱۵ کنیم، ضربدر یک میلیارد و چهارصد میلیون مسلمان پیرو پیغمبر بکنیم بعد آن را ضربدر قرنها فاصلهی بین مدینه النّبی تا مدینهی ثانی کنیم ببینید چه اتّفاقی میافتد. یعنی یک مؤلّفهی مدینه النّبی را در ماکت باز میکنیم میبینیم همین یکی یک اتّفاقی میافتد، یک کاری میکند امّا گویی اینکه باز نشده است. یعنی به آن توجّه نشده است و باز نشده است.
دوستان برنامهی جلسهی آیندهی ما جلسهای است که من اندازهی امروز حرف نمیزنم، همین که میگویم چه چیزی فهمیدید، شما یک صفحهی خود را در دو دقیقه، سه دقیقه توضیح میدهید حالا بچّهها به جان صفحهی شما میافتند. هر کسی یک نکتهای اضافه میکند، یکی تأیید میکند، یکی رد میکند، یک چیزهایی را مصوّب میکنیم، مینویسیم، همینطور میرویم ممکن است چند جلسه طول بکشد، در پایان ممکن است ما به ۵۰ قاعده، مؤلّفه، روش، نتیجه، پیامک، اصل این گونه چیزها در نظام اخلاقی پیغمبر برسیم، سعی میکنیم آنها را به همین مدل به دست بیاوریم ببینیم چه اتّفاقی میافتد.
تازه این میشود یکی از آن چیزهایی که ماکت دارد، بعد از آن علم است، بعد از آن نظم است، شما دائماً دارید میروید، بعدی نهادها است، مدام این سالهای تمدّنی را میروید تازه متوجّه میشوید پیغمبر خاتم واقعاً در این ۲۳ سال چه کارهایی انجام نداده است، چه میراثی که به جا نگذاشته است و به این میراث واقعاً آن توجّهی که باید بشود نشده است.
پایان
[۱]– سورهی نساء، آیه ۱۶۲٫
[۲]– سورهی تغابن، آیه ۱۴٫
[۳]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج ۱۲، ص ۱۰۰٫
[۴]– عوالی اللئالی العزیزیه فی الأحادیث الدینیه، ج ۱، ص ۴۳۲٫
[۵]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ۷۰، ص ۱۴٫
پاسخ دهید