«أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ»

خلاصه‌ای از تعریف مدینه‌ی اوّل و مدینه‌ی دوم

من جلسه‌ی اوّل آمدم گفتم: ما یک مدینه‌ی اوّل داریم، یک مدینه‌ی ثانی داریم. مدینه‌ی اوّل در عالم اسلامی موقف ما است، مدینه‌ی ثانی افق ما است. مدینه‌ی اوّل، مدینه‌ی خاتم الانبیاء است، این (مدینه‌ی دوم) مدینه‌ی خاتم الاوصیاء است. ما می‌خواهیم نمودار فرآیند حرکت از مدینه‌ی اوّل به مدینه‌ی دوم -بخش قابل توجّه این بستر حرکت، در عصر غیبت است، جز دو قرن اوّل، کلّ پروسه در عصر غیبت است- را ترسیم بکنیم. موادّی که برای این حرکت می‌خواهیم بگیریم، از مدینه‌ی اوّل می‌گیریم.

تعریفی که من از مدینه‌ی اوّل کردم این بود که گفتم: مدینه‌ی اوّل فشرده‌ی همان مدینه‌ی ثانی است. یعنی اجمال هر اتّفاقی که می‌خواهد در حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السّلام بیفتد، در حکومت نبوی افتاده است و شما باید این اجمال را بحث بکنید. اصلاً فرق  نبی و امام همین است. حضور نبی در عالم یک حضور اجمالی است، حضور امام یک حضور تفصیلی است. آمدیم بنایی گذاشتیم، گفتیم: ما می‌خواهیم پک اجمالی مدینه النّبی را یک به یک باز بکنیم. طرحی من که ریختم (برنامه‌ریزی کردم) این بود: گفتم پیغمبر خاتم یک چیزهایی دارد، مجموعه‌ی چیزهایی (محاسن) است که آورده است. مثلاً فرض کنید. اخلاق آورده است، منطق جنگ آورده است، منطق توزیع مناصب آورده است، منطق ارتباط دیپلماتیک آورده است.

پیغمبر خاتم یک چیزهایی را برای ما آورده است. ما گفتیم باید یک به یک این‌ها را باز بکنیم و در این باز کردن‌ها تلاش بکنیم فرآیند تبدیل آموزه به برنامه را طی بکنیم. کلام نبی را که آموزه است، در یک پروسه‌ای به برنامه تبدیل بکنیم. با اخلاق و انواع شروع می‌شود. گفتیم بیایید خلق عظیم پیامبر را تقسیم بکنید. پیامبر چه اخلاقی داشتند؟ پیامبر حیا داشت، پیامبر وفا داشت، پیامبر صداقت داشت، پیامبر شجاعت داشت، پیامبر صبر داشت، حلم داشت. پیامبر یک چیزهایی داشته است. گفتیم هر کدام از شما یکی از این موارد را بردارید، هر یک از این‌ها یک ضدّی دارد، یعنی حیا، بی‌حیایی دارد. وفا، بی‌فایی دارد. صداقت، کذب دارد. شجاعت، جبن دارد. صبر، بی‌صبری دارد، عجله کردن دارد. هر کدام از این‌ها یک غیریّتی دارد.

Rahdar-13950805-TamadoneEslami-ThaqalainSite (1)

نمایش نمودار حرکت آدمی

کلّ حرکت آدمی، نمودار حرکت از اسفل السّافلین به أعلی علیّین است. این اسفل السّافلین تا أعلی علیّین که نمودار حرکت کمالی آدمی در قوس صعود او است، وقتی به اخلاق تجزیه می‌شود، این‌طور است. یعنی أعلی علیّین آن  حیا می‌شود، اسفل السّافلین آن بی‌حیایی می‌شود. أعلی علیّین آن وفا می‌شود، اسفل السّافلین آن بی‌حیایی می‌شود. یعنی در یک مصادیقی دارد خرد می‌شود. شما وقتی می‌خواهید حیا را بردارید… صداقت یا یک چیزی را برمی‌دارید. عرض من این بود که بروید تمام روایاتی که درباره‌ی حیا از زبان پیغمبر خاتم است، با اولویت اوّل (به دست بیاورید) و بعد اگر بتوانید مثلاً فرض کنید حواشی فرمایشات پیغمبر خاتم، فرمایشات ائمّه‌ی معصوم علیهم السّلام را به عنوان نصّ شارح نسل اوّل، به عنوان متن‌هایی که آمده است متن اوّل را بسط داده است را بیاورید -هر چه که راجع به حیا است- آن وقت این‌ها را باز بکنید.

جلسه‌ی گذشته بحث صداقت و کذب بود. بحث صداقت و کذب را مقداری باز کردیم که فرض کنید رابطه‌ی صداقت با دروغ مصلحتی چه می‌شود؟ رابطه‌ی صداقت با مسثتنیّات کذب چه می‌شود؟ رابطه‌ی صداقت… به همین صورت این را بیاورید تا به یک نظام اولویتی برسید. خیلی از کلام‌ها صادق است. الآن ما داریم با صداقت حرف می‌زنیم امّا راجع به یک نوع کلام فرمودند: «أَفْضَلَ الْجِهَادِ (الکلام) کَلِمَهُ (الحق) عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ (سلطان) جَائِرٍ»[۱] یعنی «کَلِمَهُ الحَق عِندَ سُلطانِ جَائِرٍ» آن یک نوع صداقت است، صداقت‌هایی هم که ما در فضای امنیت و آرامش داریم می‌زنیم، همین است، یک نوع است.

Rahdar-13950805-TamadoneEslami-ThaqalainSite (2)

نقش صداقت در تمدّن

ما هنوز به آن روز نرسیدیم که آن را بسط بدهیم که مثلاً فرض کنید کار ویژه‌ی صداقت وقتی می‌خواهد بار تمدّنی پیدا بکند، چه می‌شود؟ کار ویژه‌ی صداقت در حوزه‌ی تمدّنی، در حوزه‌ی اجتماعی چیست؟ مثلاً اعتماد است، سرمایه‌ی اجتماعی است، امنیّت است، چیست؟ شما در تمدّن به یک چیزهایی نیاز دارد، مثلاً مشارکت اجتماعی همیشه مسبوق به اعتماد اجتماعی است. یعنی وقتی شما یقین داشته باشید رأیی که دارید می‌دهید تقلّب می‌شود، دزدی می‌شود، رأی نمی‌دهید. یک مشارکت اجتماعی همیشه مسبوق به اعتماد اجتماعی است. آن وقت صداقت پایه‌ی اعتماد است. می‌گوییم: خیلی خوب. می‌گوییم: صداقت امنیت‌آور است، امنیت جامعه را تأمین می‌کند. اگر شما بیایید یک نظام کذب درست بکنید… مثلاً اتّفاقاً در شبکه‌های عنکبوتی مافیایی صداقت نیست. یعنی در نظام‌های عنکبوتی مافیایی صداقت حرف اوّل را نمی‌زند. آدم‌هایی که بیست سال است دارند با همدیگر کار می‌کنند، باز هم وقتی دارند معامله می‌کنند، هر دو اسلحه دارند. بیست سال است دارند با هم کار می‌کنند، باز هم در فلان بیغوله قرار می‌گذارند، با کلّ آدم‌های خود می‌روند، چرا؟ چون آن‌جا اعتماد وجود ندارد. اعتماد نیست، امنیت نیست. صداقت را در حوزه‌ی اجتماعی، حوزه‌ی تمدّنی برای یک کارهایی می‌خواهیم، برای یک کارهای کلان‌تر می‌خواهیم.

Rahdar-13950805-TamadoneEslami-ThaqalainSite (3)

کذب در تقابل با صداقت

به هر میزانی که شما از صدر به سیستم حرکت می‌کنید… یعنی وقتی شما در مدینه النّبی از صداقت حرف می‌زنید، صداقت، صداقت لسانی و رفتار می‌شود. یعنی رفتار من نباید کذب باشد، گاهی اوقات شما حرف نمی‌زنید، رفتار شما کذب است. مثلاً به روی مهمان در حالی که خیلی از او نفرت داری، می‌خندی. این یک کذب رفتاری است. یک کذب لسانی هم داریم.

در مدینه النّبی، در مدینه‌ی اوّل -حداقل قلمروی آن این است- شما وقتی این را گسترش می‌دهید و  در حوزه‌ی اجتماع، حوزه‌ی تمدّنی می‌آیید، آن وقت صداقت به جای شخص، فراتر از شخص می‌شود، صداقت نهادی می‌شود. سیستم صادق و سیستم کاذب داریم. اگر من یک نرم افزاری را برای یک اداره‌ای طراحی بکنم که در این نرم افزار آدم‌های ریاکار، آدم‌های چاپلوس، آدم‌های چرب زبان نمره نیاورند، آدم‌های امین، آدم‌های صادق، آدم‌های باوفا نمره بیاورند. آن‌جا سیستم من یک سیستم صادق می‌شود.

 بیماری‌هایی که شما گهگاهی در ادارت ما می‌بینید کذب سیستمی است. کذب سیستمی یعنی این‌که اگر شما وارد سیستم نشوید و دروغ نگویید رتبه نمی‌گیرید، امتیاز نمی‌گیرید، مزایای دیگر را نمی‌گیرید. سیستم از شما (کذب را) مطالبه می‌کند. آن وقت این کذب سیستمی می‌شود. یک وقتی من یک پروژه‌ای را به وزارت ارشاد داده بودم و تقاضای یک مبلغی را کرده بودم، ۸۵ میلیون تومان را برای یک پروژه تقاضا کرده بودم. آدم‌هایی که آن‌جا حقّ ارزیابی و امضا داشتند یا همکاران بنده بودند یا دانشجویان بنده بودند. یک روز یکی از این بزرگواران از دانشجویان من بود- به من زنگ زد. گفت: پرونده‌ی شما، طرح شما هفته‌ی گذشته بررسی شد، نفهمیدیم از این ۸۵ میلیون که تقاضا کردید، چقدر آن را نیاز دارید؟ گفتم: ۸۵ میلیون نیاز دارم. بعد به صورت جزء به جزء ادامه دادم گفتم: این برای این است. گفت: ناراحت نمی‌شوید یک چیزی بگویم؟ گفتم: بفرمایید. گفت: حداقل آدم عاقلی نداشتید. گفتم: چطور؟ گفت: آدم عاقل وقتی ۸۵ میلیون تومان پول نیاز دارد، دویست تومان باید تقاضا بکند! ببینید سیستم دارد به شما می‌گوید. می‌گوید: وقتی تو ۸۵ تومان نیاز داری، باید دویست تومان بخواهی. چرا؟ چون می‌گوید: من یک قانون بالا دستی دارم که وقتی دارد مطالبه می‌شود، می‌گوید: در بهترین شرایط چهل درصد چیزی را که مطالبه می‌شود را به آن‌ها بدهید. معنی آن حرف این است که شما حداقل باید سه برابر، دو و نیم برابر، دو برابر، بیش از واقع باید عدد بدهی. سنجش‌ها و مدل‌های آن‌ها این‌طوری است.

می‌دانید کجای کار دچال اشکال می‌شود؟ اشکال کار آن‌جا می‌شود که وقتی من مسئول هستم و تو هم دوست من هستی، طبق آن قانون بالا دستی… یک قانون بالا دستی داریم که هر موقع -به شما یاد دادیم- پروژه‌ی شما صد میلیون است، بگو شما سیصد میلیون بنویسید. شما هم طبق همین قانون یک کار صد میلیونی داری، می‌نویسی سیصد میلیون. حالا از قضا من پسر خاله‌ی شما هم هستم، می‌نویسم: موافقت می‌شود، سیصد میلیون تومان دریافت کردم. یعنی به همین راحتی دست مدیر بالا دست را تا دو برابر واقعی یک پروژه برای دزدی دارد باز می‌کند، برای خیانت دارد باز می‌کند. یعنی اگر این قانونی بود که برای همه، چهل درصد عدد تقاضا شده را تصویب می‌کرد، می‌گفتیم: خوب حالا این یک چیزی است ولی اگر این‌طور نباشد، دست مدیر را برای دزدی باز می‌گذارد و واقعاً هم می‌شود آنچه که نباید بشود.

وقتی شما صداقت را تبدیل به صداقت سیستمی می‌کنید، آن‌جا می‌توانید تمدّن بگذارید و الّا صداقت فردی که فرد است. وقتی فرد را پیچیده کردید، وقتی فرد را تبدیل به نهاد کردید، آن وقت اهمّیّت کار شما پیدا می‌شود.

Rahdar-13950805-TamadoneEslami-ThaqalainSite (4)

رابطه‌ی سبک زندگی پیامبر و نظام اخلاقی ایشان

عرض من این است ما بیاییم نظام اخلاقی پیامبر خاتم را که نظام اخلاقی پیامبر خاتم فقط روایات او نیست، سبک زندگی او هم هست. همه‌ی دوستان نیاز دارند یک دوره کتاب در دسترس در مورد تاریخ پیغمبر خاتم بخوانند. مثلاً فرض کنید فروغ ابدیّت آقای سبحانی. یک کتاب دو جلدی راجع به حیات پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است. باید حیات پیغمبر خاتم را بخوانید. همین کتاب تاریخ را که شما دارید می‌خوانید، در حالی که تاریخ می‌خوانید با رفتارهای پیامبر تطبیق دهید. آن کسی که پروژه‌ی او حیا است در این تاریخ رفتارهای حیای پیامبر را درمی‌آورد. آن کسی که پروژه‌ی او صداقت است، صداقت. آن که وفا است، وفا. شما ضمن این‌که با تاریخ حیات صدر اسلام آشنا شدید، مسئله‌های خود را یک به یک درمی‌آورید. جمع بین آن کلام شما، یعنی روایات و این سیره، به شما یک مجموعه‌ی دیتایی می‌دهد. این مجموعه‌ی Data را به صورت جمعی با همدیگر گفتگو می‌کنیم. یک نظام اولویتی برای تو درست می‌کنیم، این نظام اولویت را همراه با زمان جلو می‌آوریم.

فرض کن وقتی صداقت را در زمان جلو می‌آورم، یک جایی به یک سیستم‌هایی، به یک چیزهای می‌رسم که زبان صداقت دیگر فقط زبان آدمی نیست، زبان دستگاه است، زبان سیستم است. صداقت فراتر است، بعد وارد سیستم می‌شوید، آن‌جا باید خیلی حرف‌ها را بزنید. شما وقتی دارید تاریخ می‌گویید تاریخ زنده است- طرف نمی‌گوید وقتی به من بگویند اسلام، به یاد شتر و مشک و نخل و بیابان و شمشیر و این‌ها می‌افتم. یعنی اگر نتوانید تاریخ را تا امروزه گسترش بدهید، آنچه که از اسلام در ذهن جامعه می‌رود، همین مشک و نخل و شمشیر و بیابان و خرما و این‌ها است. این اتّفاق باید بیفتد. ما آن موقع از دوستان خواسته بودیم، هر یک از دوستان یکی از این مظاهر اخلاق اسلامی را بردارد.

معادل مثبت حسادت، غبطه است. شما به حال خوش دیگری غبطه می‌خورید، حسادت نمی‌کنید. حسادت منفی است. آدم حسود به خود حرکت نمی‌دهد، طرف مقابل را پایین می‌کشد. خود او در چاه است، شما بالا هستید به شما حسودی می‌کند یک کاری می‌کند که درون چاه بیفتی. آدمی که غبطه می‌خورد کاری به او (طرف مقابل) ندارد، به خود کار دارد. تو بالا هستی، او هم سعی می‌کند خود را به شما برساند. دقیقاً جهت حرکت متفاوت است.

Rahdar-13950805-TamadoneEslami-ThaqalainSite (5)

حکم مؤاخات در راستای اعتلای اجتماع توسط پیامبر

می‌دانید مؤاخات چیست؟ پیغمبر اکرم آمد در مدینه یک اجتماعی انجام داد. گفت: هر مهاجری بیاید با هر یک انصار عقد اخوّت ببندد. «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَهٌ»[۲] عقد اخوّت ببندید. خود پیغمبر هم با حضرت علی عقد اخوّت بست. کاری که در جبهه‌ها هم بچّه‌های ما می‌کردند، عقد اخوّت می‌بستند، متعهّد می‌شدند که هر کسی شهید بشود، آن یکی را هم شفاعت بکند. اگر شما دوستان منطق اخوّت را تا  الآن گسترش بدهید، به چه می‌رسید؟ یک چیزهایی را به عنوان احتمال مطرح بکنید. یعنی اگر من الآن بخواهم در جامعه اخوّت را راه بیندازم باید چه کار بکنم؟ در جامعه‌ی ده هزاری مدینه النّبی می‌شد بگوییم: هر دو نفر با همدیگر. پنج هزار نفر، پنج جفت برادر پیدا می‌کردند. الآن فقط هفتاد میلیون مسلمان در ایران است، یک میلیارد و چهارصد میلیون مسلمان در عالم دارید و می‌خواهید در آن تمدّن پایه‌ریزی کنید، ثقالت آن برای امّت اسلامی است، برای ملّت اسلامی نیست. ممکن است بگویید همه‌ی آن‌‌ها دو به دو با هم باید چه کار بکنیم؟

یک چیزی که ما الآن به عنوان خواهر خواندگی شهرها داریم. تقریباً هفت، هشت سال است این پروژه… این (پروژه) جهانی است. هفت، هشت سال است یک پروژه‌ی جهانی به عنوان خواهر خواندگی شهرها راه افتاده است. طراح آن هم آقای قالیباف بوده است. پروژه‌ی خیلی خوبی است. مبنای خواهر خواندگی شهرها این است مثلاً فرض کنید امسال تهران خواهر مجازی چند تا شهر می‌شود. خواهر برلین می‌شود، پکن می‌شود، مسکو می‌شود و ونیز. در این سال شهرداری‌های این چند تا شهر، چند تا نشست مشترک با همدیگر می‌گذارند و می‌آیند تبادل آراء می‌کنند. مثلاً شهردار مسکو می‌آید، به شهردار تهران می‌گوید: مثلاً من امنیت اجتماعی مسکو را چطور تأمین می‌کنم. آن یکی می‌آید، می‌گوید: من ترافیک تهران را چطور مدیریّت می‌کنم. آن یکی می‌آید می‌گوید: من منطق مزایده و مناقصه را چطور در شهر پیاده می‌کنم. یک تبادلی است، محسّنات شهرها به همدیگر گفته می‌شود، عیب‌های شهرها هم مدام به کمک همدیگر دارد بیرون می‌آید.

این‌جا یک نوع مؤاخاتی است که دوباره مؤاخات فردی نیست، این مؤاخات نهادی است. اخوّت نیست، خواهر خواندگی است. حالا نمی‌دانم چرا این را مؤنّث کردند، شاید به لحاظ مدینه بودن است، به لحاظ بلده بودن است. به هر دلیلی این را مؤنّث کردند.

مبنا قرار دادن ویژگی‌های مدینه النّبی برای جامعه‌ی امروز

 من می‌خواهم منطق کار را بگویم، می‌خواهم بگویم این مهم است و شما باید حرفه‌ای بشود که چطور از یک مبنایی که در مدینه النّبی به دست شما می‌آید، را برای امروز خرج بکنید، برای امروز توضیح بدهید. ممکن است یک کسی بیاید همین خواهر خواندگی شهرها را در یک درس جامعه‌شناسی برای دانشجویان خود توضیح بدهد و اصلاً نتواند بگوید که… حالا یک کسی بیاید بخواهد همین را توضیح بدهید، از الگوی مؤاخات پیغمبر خاتم شروع بکند، به خواهر خواندگی شهرها برساند. خیلی فرق می‌کند. ممکن است در این خواهر خواندگی شهرها یک انحرافاتی، یک مشکلاتی باشد که شما با منطق مؤاخات جامعه النّبی جلوی ایجاد شدن آن مشکل را بگیرید، جلوی آن انحراف را بگیرید.

-‌ یعنی اسم آن انحراف است.

– بله انحراف است، معلوم است.

– ضمن این‌که دختر خوانده‌ی همین خواهر خوانده‌ی خانواده‌ی دیگر می‌شود،  فکر می‌کنم از این‌جا نشأت گرفته باشد. سؤال من هم این بود که تفاوت فرهنگی در  اسلام تأثیر نمی‌گذارد؟

حکومت پیامبر اجمالی از حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السّلام

-‌ بله اثر می‌گذارد. پایین یک چیزی به نام منطق ارتباطات دیپلماتیک آوردیم که در این‌جا وقتی بحث می‌کنید هم از دیپلماسی عمومی بحث می‌کنید، هم از دیپلماسی رسمی بحث می‌کنید. یعنی پیغمبر خاتم مجملی از کلّ این چیزی است که ما قرار است حتّی در حکومت جهانی حضرت مهدی به آن برسیم، یعنی همین ده هزار نفر بعداً  ده میلیارد نفر می‌شود. در تاریخ بحث همین (این موضوع) است. این مهم است. هر چه شما این‌جا را درست‌تر تشخیص بدهید، به خواهر خواندگی شهرها که می‌رسید درست‌تر می‌توانید آسیب‌شناسی بکنید. درست می‌توانید بگویید: این‌جا اشتباه بود، این‌جا خوب بود، این‌جا این مدلی بود. این در هر حال یک چیزی است.

-‌ در زمینه‌ی ارتباط یا روان‌شناسی ارتباط، موضوعی از اخلاق وجود دارد؟

-‌ خود حسن خلق.

-‌ حسن خلق کلّ اخلاق را دربرمی‌گیرد.

– حسن خلق یکی از مکارم اخلاق است، کلّ اخلاق نیست. چتر کل اخلاق نیست. حسن خلق… می‌گویند: آدم بشّاش، آدم خوش رو، آدم خوش برخورد که ما می‌گوییم این آدم حسن خلق دارد. حالا شما یک عنوان جامعی، هر چیزی می‌خواهید برای آن بگذارید که فکر نکنید حسن خلق کلّ اخلاق را دربرمی‌گیرد.

-‌ آدم خوش خلق همه‌ی این خصوصیات اخلاقی را که داریم می‌گوییم باید داشته باشد.

– نه. آدم خوش خلقی است که دروغ می‌گوید. من می‌گویم این خلق برای شما رهزن نشود. قسمت اوّل این را بگیرید، این را صفت و موصوف نگیرید، مضاف و مضاف الیه بگیرید. همه‌ی زوم کار روی حسن است، نه روی خلق. حالا هر عنوان فارسی را که می‌خواهید روی آن بگذارید. بد خلقی باشد و نمی‌دانم…

-‌ حدیثی که فکر می‌کنم از امام حسن است بود  که «أَنَّ أَحْسَنَ الْحَسَنِ الْخُلُقُ الْحَسَنُ»[۳] خلق حسن چیست؟

– کامل آن است، پک اخلاق را دارد می‌گوید.

– کلّ اخلاق را دارد می‌گوید؟

– بله آن پک اخلاق را دارد می‌گوید. اصلاً برای ما واضح است. ما می‌خواهیم بگوییم یک آدمی داخل خانه است، آدم خوش برخوردی است امّا اصلاً نمی‌شود به او اعتماد کرد، امانتدار نیست، ما (از این نوع افراد) داریم، در اطراف ما هستند. عنوان این را پیدا بکنید، خوب هم است.

-‌ عنوان آن چه باشد؟

– من الآن با معنی آن مشکل ندارم، معنی کاملاً… به نظر من حسن خلق خوب است. شما خلق را به معنی که این آقا گرفتند، نگیرید. مثلاً حسن التّبعّل یعنی خوب شوهر داری کردن. روایت داریم که حسن التّبعّل، ثواب جهاد را دارد. حسن التّبعّل یعنی برای شوهر خود خوب باشی، مهربان باشی، عصبانیّت شوهر خود را درک بکنی. یک نوع الگوی اخلاقی ارتباط است.

من یک دوستی دارم، خود او هم حقیقتاً آدم با اخلاقی است. این آقا مؤلّف کتاب خلق عظیم در رابطه با پیغمبر خاتم است. می‌گفت: من در یک مؤسّسه‌ی از مؤسّسات حوزوی وارد آسانسور شدم. آن‌جا یک بزرگواری را دیدم، یک سلام گرمی دادم. گفتم: حاج آقا سلام علیکم، خسته نباشید. گفت: و علیکم السّلام. خیلی سرد. می‌گفت به او گفتم: حاج آقا این سلام را زهر مار من کردی. دل تو آمد من به این گرمی به تو سلام دادی، به تو انرژی مثبت دادم، واقعاً تو نمی‌توانستی یک جواب درست به من بدهی؟ اخمو، یک جواب سلام هم این‌طور. این مهم است. جدّاً دارم می‌گویم. طرف می‌گوید: حاج آقا سلام، این خوب نیست. یک کسی گفت: سلام، شما هم یک دستی بلند کن، یک بغلی بگیر. خیلی مؤثّر است، واقعاً مؤثّر است. نحوه‌ی جوابی که می‌دهید، نحوه‌ی برخوردی که می‌کنید این یک الگوی ارتباطی است.

پیشنهاد من این بود که همه‌ی دوستان یک کتاب تاریخی راجع به پیغمبر خاتم بخوانند. یک کتابی که کلّ تاریخ اسلام، پیغمبر خاتم را از کودکی تا پایان بگوید. یک کتاب هم کفایت می‌کند. پیشنهاد من همان کتاب فروغ ابدیّت آیت الله سبحانی است. یک کتاب در دسترسی است. دو تا جلد است، در یک مجلّد چاپ شده است، یک کتاب قطور و روان و خوب است.

-‌ من همین را دارم می‌گویم فروغ ابدیّت همین است.

-‌ فروغ ابدیّت فقط برای جنگ‌ها نیست، فروغ ابدیّت حیات پیغمبر خاتم، از کودکی تا بزرگی و وفات ایشان را آورده است. حالا در این حیات جنگ بوده، کوچ بوده، ازدواج بوده، همه‌ی این چیزها بوده است، یک کتاب تاریخی است، پیشنهاد ما فروغ ابدیّت است، می‌توانید کتاب دیگری را بخوانید. مثلاً این کتاب تلخیص ترجمه‌ی «الصّحیح فی سیره النّبی الأعظم» علّامه سیّد جعفر مرتضی عاملی هم خوب است. نمی‌دانم دو جلد است یا سه جلد است، خلاصه شده است. اصل آن ۱۴ جلد است، در دو، سه جلد خلاصه کردند، کتاب خوبی است. حالا اگر کتاب‌های دیگری هم دارید، مشورت بکنید و این غیر از آن کار روایی است. مثلاً آقا مبحث حسن برخورد را برداشته، برود روایات ناظر به مسئله‌ی خوش اخلاقی و خوش برخوردی و این‌ها را ببیند، تاریخ پیغمبر خاتم را هم بخواند. آن‌ها را بخواند و کدگذاری بکند و آن روایت را با این کدها برای ما بنویسد.

انواع صداقت

یک صداقت فردی داریم، یک صداقت نهادی داریم که سیستم باید صادق باشد. شما هفته‌ی بعد می‌روید تحقیق می‌کنید که سیستم‌ها چطور می‌توانند صادق باشند؟ این سوراخ‌های (اشتباهات) سیستم‌های کاذب را درمی‌آورید، آن‌ها را کدگذاری می‌کنید، دیگر این‌جا شما با روایت و این‌ها سر و کار ندارید، با منطق روایت سر و کار دارید. اگر به یاد داشته باشید من یک قاعده‌ای را به شما گفتم، گفتم: ما یک سیره‌ی حسینی داریم، یک فرهنگ حسینی داریم و قطعاً فرهنگ حسینی از سیره‌ی حسینی علیه السّلام بزرگتر است.

تقدّم فرهنگ بر سیره

ما برای ساخت تمدّن بیش از سیره نیاز داریم. سیره یعنی نفس کلامی که حضرت گفته، نفس رفتاری که انجام داده، نفس تغییری که کرده است. فرهنگ امتداد این‌ها است. یعنی یک کاری را پیغمبر انجام نداده امّا علی المبنا شما می‌توانید مسئولیت این را به عهده‌ی پیغمبر بیندازید؛ یعنی وقتی شما آن را به مسائل امروز تطبیق بدهید.

ما دو تا منطق مراجعه به اهل بیت داریم. یکی منطق قاعده‌محور، یکی منطق الگو محور. در منطق قاعده محور نفس عمل را به ما می‌گویند. یعنی دغدغه‌ی شما در منطق قاعده محور این است که مثلاً الآن می‌خواهید یک جامعه‌ای بسازید، پرسشی که وجود دارد این است که حضرت علی علیه الصّلاه و السّلام برای یک جامعه‌ی مطلوب چه فرامینی به مالک اشتر صادر کرده است، من همان‌ها را بردارم بیاورم و احیا بکنم. مثلاً گفته است: مالک! سنّت‌های عقلانی رسوب یافته را نشکن و سنّت جدیدی در برابر آن‌ها ایجاد نکن. من هم این‌جا در جامعه‌ی خود یک سنّت‌های معمول دارم، آن‌ها را نشکنم… همان چیزی که حضرت گفته است. یک وقت مسئله‌ی شما این است. این سیره محور است.

الگو محوری، فرهنگ محوری یعنی پرسش شما عوض می‌شود، یعنی پرسش شما این نمی‌شود که حضرت علی چه گفته است که من خوب هضم بکنم برای الآن خود و این را بیاورم. بلکه پرسش شما این می‌شود که اگر امروز علی علیه الصّلاه و السّلام می‌آمد و می‌خواست با ما زندگی بکند، چگونه زندگی می‌کرد؟ این‌جا هر حرفی که شما می‌خواهید تولید بکنید، بیش از سیره است. شما این‌جا باید علی المبنی حرف بزنید. این‌جا علی علیه الصّلاه و السّلام غدر نکرده، اهل غدر نبوده؟ شما الآن باید غدر زمانه‌ی خود را درست رصد بکنی و ردیف بکنی، بعد هر چیزی را که عنوان غدر دارد را براساس برخورهای خود، روی آن خط بزنی، بگویی این مصداق غدر است، این غدر است. این‌ها را باید کنار بکشید تا به یک چیزی برسید، تا به یک منطقی برسید. می‌خواهم بگویم دو تا قضیه است.

سه سبک  تفسیر قرآن

در این کارگاه‌های ساخت تمدّن، الگوی حرکت ما قاعده محوری نیست، الگو محوری است. یعنی ما از سیره شروع می‌کنیم، در سیره متوقّف نمی‌شویم، به سمت الگو محوری می‌آییم.

– موضوعات پژوهش را از جامعه برمی‌داریم و از طریق شریعت روی آن کار می‌کنیم یا موضوعاتی را از شریعت برمی‌داریم و به جامعه‌ی امروزی تطبیق می‌‌دهیم؟

-‌ خود این هم دوباره یک شیوه‌هایی دارد، معمولاً این پرسش را در تفسیر قرآن اوّلین بار طرح کردند و شهید صدر رحمه الله علیه هم راجع به این دو مقوله کلّی مانور داده است. گفته است: یک وقت است شما پرسش را از زمانه می‌گیرید، پاسخ را از قرآن می‌گیرید. مثلاً فرض کنید این‌جا یک ادبیاتی تولید شده، یک کارهایی کردند، مسائلی به وجود آمده است، می‌خواهید تکلیف این مسائل را با قرآن مشخّص بکنید که جناب قرآن یک چنین مسئله‌ای است، من با این مسئله چه کار بکنم؟ یک پاسخی می‌دهد. یک نحوه‌ی دیگر مراجعه به قرآن این‌طور است که شما هم پرسش و هم پاسخ را از قرآن بگیرید. یعنی شما خود را بحر بکنی، خالی بکنی، بروی داخل قرآن. خود قرآن برای شما خلق پرسش می‌کند، خود قرآن به شما پاسخ می‌دهد، به شما هستی شناسی می‌دهد، انسان‌شناسی می‌دهد. معمولاً تفاسیر اکتشافی این مدلی چیز (تفسیر) می‌کنند. آن روش اوّل استخراجی می‌شود. تفسیر استخراجی یا استنباطی تفسیری است که پرسش شما بیرون از نص تولید شده، پاسخ آن را از نص به دست می‌آورید. پرسش‌های اکتشافی، پژوهش‌های اکتشافی این‌طور است که پرسش و پاسخ از نص گرفته می‌شود، یک سبک سومی هم دارد که خوب طبعاً تأیید نکردند یا نمی‌کنند، آن (سبک) این است که پرسش و پاسخ در بیرون از متن تعیین می‌شود امّا توسّط نصّ مؤیّدیابی می‌شود. یعنی یک طور بر نص تطبیق داده می‌شود که اصل آن هم تطبیق نیست، تحمیل است. یعنی شما قبلاً رفتی همه‌ی کارها را انجام دادی و همه چیز را تمام کردی، بعد حالا می‌خواهی یک نمایش قرآنی هم به آن بدهی و قرآن هم این را تأیید می‌کند.

 این‌ها تطبیق‌هایی است که نهایت به تحمیل‌های قرآنی می‌رسد. عملاً کاری که دارم می‌کنم و پیشنهادی که دارم برای دوستان می‌دهم پژوهش اکتشافی است. من گفتم شما وارد سیره‌ی پیغمبر خاتم بشوید، حرف‌های ایشان را هم بشنوید، یک مجموعه‌ی مفاهیمی به شما می‌دهد، این مفاهیم را با هم جمع می‌کنید، با این مفاهیم ورز می‌دهید، می‌گوییم اگر من می‌خواستم همین مفاهیم را در زمانه جلو بیاورم و آن را بسط بدهم چه می‌شد؟ این مفاهیم خالی نخواهند بود، این را توضیح دادم که اخلاق شبکه‌ای جلو می‌آید. من الآن گفتم که شما یک آدمی را پیدا می‌کنید که خوش اخلاق است امّا بسیار دروغگو است. اصلاً یک چنین آدمی پیدا نمی‌شود، یعنی یک جایی را دارید اشتباه می‌گویید یا بسیار دروغگو نیست یا خوش اخلاق نیست. این‌ها شبکه‌ای جلو می‌آیند.

ما در پایان باید این چیزهایی را که کنار همدیگر می‌گذاریم، یک شبکه بکنیم، با این شبکه باید وارد این بحث بشویم. تازه شبکه‌ای که من از این‌جا به دست می‌آورم، شبکه‌ی فضائل است، همان‌جا شبکه‌ی فضائل یک شبکه‌ی رذایل مقابل خود دارد. رابطه‌ی شبکه‌ی فضائل، رابطه‌ی علمی و عملی است، از شبکه‌ی رذایل دور نیست، این‌ها در ذهن و در انتزاع دو تا شبکه هستند، در عمل واقعی اصلاً رذیلت و فضیلت در همدیگر تنیده هستند. این‌طور نیست که عالم صداقت، مثلاً عالم کذب باشد. شما درون یک مجلسی هستید، یکی کذب می‌گوید، یکی راست می‌گوید، یک صحنه است و شما داری می‌شنوید، غیبت و چیزهای دیگر در یک جلسه دارد اتّفاق می‌افتد. یعنی شما باید منطق تعامل عالم صدق و کذب را… اکثر چالش‌های عملی که با جهان بیرون خود داریم، از جنس عینیّت است، جهان بیرون است. ما در انتزاع و عالم ذهنی خیلی راحت می‌توانیم این‌ها را از همدیگر جدا بکنیم و جدا هم کردیم، مشکل ندارد. به لحاظ رفتاری ما در یک متن‌های گرفتار می‌شویم که نهایت گرفتاری است.

-‌ عملیات ما با توجّه به جامعه‌ی آماری که بنا شد روی آن این کار را انجام بدهیم، متفاوت است؟ مثلاً یک موقع قرار است چاپ بشود، کتاب بشود، یک وقت قرار است در فضای مجازی یک پست بشود، یک موقع قرار است دیوارنویسی بشود؟

– شما الآن به خروجی آن فکر نکنید. بگذارید الآن خود این پژوهش برای شما موضوعیّت داشته باشد. این‌که کجا چاپ می‌شود اصلاً چاپ می‌شود…

– بحث چاپ نیست، می‌خواهم ببینم حیطه‌ی عملیات آن فرق دارد؟ مثلاً برای فضای مجازی کار کردن، برای بروشور کار کردن، برای کتاب چاپ کردن…

– بله، فرق دارد. مثلاً برای فضای مجازی نمی‌گویم می‌توانید، می‌گویم معقول آن این است که خیلی مبرهن جلو نیایید. برای چاپ کتاب یا مقاله معقول این است که شما مبرهن جلو بیایید. یعنی یک جا منطق عقلی می‌خواهد، یک جایی باید حواشی کار قشنگ‌ دربیاید، تکّه‌هایی که به آن می‌پردازی باید قشنگ‌ دربیاید.

– الآن به خروجی کار، کار نداریم، الآن خود پژوهش برای ما موضوعیّت دارد، می‌خواهیم دوستان تمرین بکنند و یاد بگیرند که چگونه از Data  برنامه بسازند، چگونه از یک آموزه به برنامه برسند.


[۱]– الکافی (ط – الإسلامیه)، ج ‏۵، ص ۶۰٫

[۲]– سوره‌ی حجرات، آیه ۱۰٫

[۳]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۶۸، ص ۳۸۶٫