حجت الاسلام کاشانی روز جمعه چهاردهم مردادماه ۱۴۰۱، مصادف با شب هشتم محرم الحرام، به سخنرانی با موضوع «کدام حسین (علیه السلام)؟ کدام کربلا؟» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
- مقدّمه
- مرور جلسات گذشته
- تناسیِ غدیر
- ظاهراً مسلمان بودند؛ اما به پیامبر شک داشتند!
- سُر خوردن از شاخص انسانیِ «معصوم» به سمت «متن»
- اهل البیتِ پیغمبر علیهم صلوات الله أجمعین در جامعه عادیسازی شدند
- برگشت به سمت شاخص انسانی، اما نه معصوم!
- شاخص انسانی «منافق» را فاش میکند
- ائمه علیهم السلام بودند که دین را نجات دادند
- روضه و توسّل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه صلواتی هدیه بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
عرض ادب به ساحتِ مقدّس حضرت بقیه الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف وَ رَزَقَنا الله تعالی رؤیَتَهُ وَ زِیارَتَهُ و الشَّهادَهَ بَینَ یَدَیه صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
مرور جلسات گذشته
عرض کردیم که تحلیل حرکت حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه پیچیدگیهای فراوانی دارد، دقّت لازم دارد، باید دستکاریهای فراوانِ گزارشهای تاریخی را شناخت، نه بین شیعه و سنّی، مسلمان و کافر، بلکه بین شیعیان هم تفاوت نظر بسیار زیاد است، دهها نظر اینطور است. حتّی در جریانات نزدیک به هم هم اختلاف نظر در کلّیات یا جزئیات هست، کافی است که شما به فرمایشات مرحوم امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و رهبر معظم انقلاب حفظه الله و شهید صدر رضوان الله تعالی علیه و مرحوم آسید رضا صدر رضوان الله تعالی علیه و شیخ محمدرضا جعفری رضوان الله تعالی علیه را مقارنه کنید، حتّی آنهایی که انقلابی هستند هم یا در جزئیات و یا در کلیات اختلاف نظر دارند، این بخاطر پیچیدگی مسئله است.
ما معتقد هستیم برای اینکه مسئله بخواهد درست تحلیل بشود، باید سرِ چشمه پیدا بشود، وگرنه فریب دستگاههای تولید کنندهی خبر را میخوریم.
چند کار کردیم، یکی اینکه توجه جدّی روی این موضوع داشتیم که مسئله این است که کسی حق را بفهمد و انکار کند. زمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دو گروه بودند، یک جریان مطیع بود و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را مطلق میانگاشت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را معصوم میدید، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را «وَمَا یَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى»[۴] قبول داشت، یک جریان، چه منافقینشان، چه مسلمینشان، به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرفی نگاه میکردند، عادی نگاه میکردند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در همهی امور به حق نمیدیدند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در همهی امور برتر نمیدیدند، برای نظر خودشان در عرض نظر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حق قائل بودند، گاهی نظر خودشان را درستتر میدیدند، ولو اینکه اگر مسلمان بودند.
بنابراین وقتی این اتفاق رخ دهد، شما یک نفر را که مرجع تقلید شما باشد ولی فکر میکنید در امور اقتصادی چیزی نمیداند، اگر اظهار نظر کند یا نشنیده میگیرید یا آن را طوری تأویل میکنید که آنطور که دوست دارید معنا کنید. چون میگویید او در این مسئله خبره نیست که بخواهم از او تبعیّت کنم.
تناسیِ غدیر
لذا اینطور نبود که ماجرای مثل غدیر را فراموش کرده باشند، یعنی نسیان نبود، بلکه تناسی صورت گرفت، یعنی «عمداً به فراموشی سپردن»، «خود را به نشنیدن زدن».
شما این عبارت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را ببینید، آدمی که نمیداند، اگر به او بگویید و او بداند، درست میشود. کسی که نمیخواهد عمل کند، شما هرچه بگویید، او توجیه میکند.
لذا بعضیها میگویند شما به برخی از اصحاب پیامبر اتهام نزنید که بعد از هفتاد روز فراموش کردند.
مرحوم قاضی نورالله شوشتری میفرمایند: نخیر! نسیان نبود، تناسی بود، عمدی بود. چون نمیخواستند بپذیرند.
لذا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها هم اینطور فرمودند که «أنسیتم قول رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله یوم غدیر خمّ : من کنت مولاه فعلیّ مولاه»،[۵] آیا کلمات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در روز غدیر خم را فراموش کردید که فرمودند: هر کس که من مولای او هستم این علی مولای اوست؟
این استفهام انکاری است، یعنی چرا خودتان را به فراموشی زدهاید؟
فقط یک بیت از ابوتمام از آن منبرهای نوستالوژیک بخوانم، که بگویم این یک مسئلهی بسیار مهمی سر جای خود است، ولی ما میخواهیم بحث را جلو ببریم، میگوید: «أحَفِظتُم مَا جَاءَکُم مِن ذَوِی الذِّممَه مِن مَنعِهِم مِنَ الظُّلَّام»[۶] وقتی شما قرآن میخوانید آیات اهل ذمّه را که وقتی خراج بدهند امنیت داشته باشند و اموالشان محترم باشد را رعایت میکنید، «وَ نَسِیتُم لَا بَل تَنَاسَیتُمُ مَا أنزَلَ اللهُ فِی ذَوِی الأَرحَامِ؟!» نخیر! عمداً خودتان را به فراموشی زدهاید، آیات در مورد خاندان پیامبر را عمداً به فراموشی سپردهاید.
نمیخواستند بپذیرند، خودشان را عقل کل میدیدند.
ما مدام تکرار کردیم، این چیز جدیدی نیست، من هم وقتی سبک زندگی شخصی خودم را به دستورات دین ترجیح میدهم، یعنی درواقع خودم را عقل کل میدانم، یعنی نعوذبالله خدا و پیامبر نمیدانند و من میفهمم.
ظاهراً مسلمان بودند؛ اما به پیامبر شک داشتند!
منتها چون خیلی عجیب است و شاید کسی باور نکند، یک مثال هم عرض میکنم، که شما ببینید که وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سخن میفرمایند، او چیز دیگری برداشت میکند.
میدانید که بعد از جنگهای مهمی مانند احزاب، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مسلمین را به سمت مکه بردند، مکیان راه ندادند، در مذاکراتی قراردادی امضاء شد، متونی رد و بدل شد، و صلح حدیبیه شکل گرفت.
وقتی آیه نازل شد چه بود؟ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا»،[۷] یعنی فتح مبین صورت گرفته است؛ ولی اینها نظر دیگری داشتند.
روایت ۲۷۳۱ و ۲۷۳۱ صحیح بخاری با ترقیم «محمد فؤاد عبدالباقی» را ببینید، فقط چند خط از آن را میخوانم تا شما ببینید، تا فکر نکنید ماجرای دوات و قلمِ روز پنجشنبه، یا اینکه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را از کوفه رفتن نهی میکردند، فقط یک مرتبه صورت گرفته است، نخیر! این یک مرام است.
میگوید: وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خواستند بروند و آنها جلوی مسلمین را گرفتند و قرارداد امضاء شد و آیه نازل شد، فتح المبین است.
حال کسی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را قبول دارد از فتح المبین خوشحال است یا ناراحت است؟ واضح است که انسان از فتح مبین خوشحال میشود.
«فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ: فَأَتَیْتُ نَبِیَّ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ»،[۸] نزد پیغمبر رفتم و عرض کردم: «أَلَسْتَ نَبِیَّ اللَّهِ حَقًّا» آیا تو واقعاً پیغمبر نیستی؟
یعنی چه؟ یعنی کاری کردی که من در نبوّت تو شک دارم! تازه روی این کار «إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا»، هم میگویی؟ من به آن آیه هم شک دارم! آیا واقعاً این حرفها و این غلطها به تو وحی میشود؟
«أَلَسْتَ نَبِیَّ اللَّهِ حَقًّا» آیا تو واقعاً پیغمبر نیستی؟ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «بَلَى». گفتم: «أَلَسْنَا عَلَى الحَقِّ، وَعَدُوُّنَا عَلَى البَاطِلِ» مگر ما حق نیستیم و آنها باطل؟ فرمودند: «بَلَى». گفتم: «فَلِمَ نُعْطِی الدَّنِیَّهَ فِی دِینِنَا إِذًا؟» پس برای چه اینطور ما را ذلیل میکنی؟
یعنی درواقع فتح مبین کجا بود؟ این ذلّت است!
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ»؛ یعنی تو عملاً چه چیزی را انکار میکنی؟ رسالت من را!
«إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ، وَلَسْتُ أَعْصِیهِ» من که نافرمانی نمیکنم، «وَهُوَ نَاصِرِی» من مؤیّد به نصرت الهی هستم.
گفتم: «أَوَلَیْسَ کُنْتَ تُحَدِّثُنَا أَنَّا سَنَأْتِی البَیْتَ فَنَطُوفُ بِهِ؟» مگر خودت نگفتی که به حج میرویم؟
یعنی درواقع خلاف گفتی، نستجیربالله وعدهی خلاف دادی، یعنی من در نبوّت تو شک دارم، تو چیز دیگری وعده داده بودی.
میگوید: دوباره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند «بَلَى»، من گفته بودم به حج میرویم، «فَأَخْبَرْتُکَ أَنَّا نَأْتِیهِ العَامَ» اما آیا گفته بودم امسال به حج میرویم؟
اصلاً مسلمین (چون مهاجران از مکه اخراج شده بودند) باورشان نمیشد که روزی بتوانند به مکه برگردند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرموده بودند ما میرویم، اما مگر امسال را گفته بودند؟
او گفت: نه! نفرموده بودید. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: خواهیم رفت، تو هم میروی.
به دوستم مراجعه کردم، «فَأَتَیْتُ أَبَا بَکْرٍ فَقُلْتُ: یَا أَبَا بَکْرٍ أَلَیْسَ هَذَا نَبِیَّ اللَّهِ حَقًّا؟» آیا او پیغمبر نیست؟
یعنی هنوز قبول نکرده است!
آیا ما حق نیستیم؟
یعنی همان حرفها را تکرار کرد، یعنی توضیحات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را قبول نکرد، بعد خودش توضیح میدهد.
میگوید: مسلمین آمده بودند و خیلی از اینها خیال میکردند که میخواهیم به حج برویم، بعد که نرفتیم پیامبر فرمودند قربانی کنید و بعد برمیگردیم.
میگوید: «فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قَضِیَّهِ الکِتَابِ» وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آن مکتوبات را انجام دادند و صلح انجام شد و مکتوب رد و بدل شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِأَصْحَابِهِ: قُومُوا فَانْحَرُوا ثُمَّ احْلِقُوا» قربانی کنید و نحر کنید و بعد هم برویم، «فَوَاللَّهِ مَا قَامَ مِنْهُمْ رَجُلٌ» یک نفر به دنبال پیغمبر بلند نشد و کسی حرف گوش نداد! «حَتَّى قَالَ ذَلِکَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ» پیامبر سه مرتبه تکرار کرد.
این چه نگاهی است؟
«فَلَمَّا لَمْ یَقُمْ مِنْهُمْ أَحَدٌ دَخَلَ عَلَى أُمِّ سَلَمَهَ» وقتی هیچ کسی بلند نشد پیامبر آنجا را ترک کرد.
میگفتند ما خودمان میفهمیم! یعنی آیه را هم ویرایش میکردند! در عمل میگفتند فتح مبینی صورت نگرفته است و این ذلّت است.
سُر خوردن از شاخص انسانیِ «معصوم» به سمت «متن»
این مسیر را دیدید؟ حال باید به اینجا بیشتر دقّت کنید، کمی زاویه بحث تغییر میکند.
آدمی که میگوید پیامبر گاهی خطا میکند، بهتر است که کاری کند که اسلام دست و پای او را اینقدر نبندد.
مثلاً طرف خیلی مبادی آداب پروتوکلهای بهداشتی نیست، میگوید مدام سؤال نکن که گیر کنیم! بگذار خودمان تصمیم بگیریم، بالاخره ما هم فهم و شعور داریم!
اگر شاخص و معیار و فصل الخطاب «انسان» باشد، راه فرار نیست؛ اما اگر شاهص و معیار فصل الخطاب «متن» باشد، من ولو به دروغ میتوانم بگویم که چیز دیگری میفهمم.
چهار وکیل از یک متن قانون، چهار چیز میفهمند. یا واقعاً چهار چیز میفهمند، یا بخاطر پولِ حق الوکالهای که گرفتهاند اینطور است.
در زیارت جامعه کبیره داریم «فَصْلُ اَلْخِطَابِ عِنْدَکُمْ وَ آیَاتُ اَللَّهِ لَدَیْکُمْ»، آیات و فصل الخطاب در دست شماست، شما حرف آخر را میزنید.
اگر یک نفر حرف آخر را بزند، ولو اینکه من مخالف باشم، نمیتوانم به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بگویم شما را قبول ندارم، یعنی در حد اعتراض است، اگر بعد از اعتراض بگویم «من قبول ندارم»، میگویند پس دیگر مسلمان نیستی. یعنی خیلی جای بازی ندارد.
اما اگر متن باشد، روی متن خیلی جای کار وجود دارد، لذا این گروه یک استراتژی درست کردند، آن هم «سُر خوردن از شاخص انسانیِ معصوم به سمت متن» بود.
چند مثال میزنم تا ببینید.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «وَ أْتونى بِصَحیفَهٍ وَ دَواهٍ، اکْتُبْ لَکُمْ کِتاباً لَنْ تَضِلّوا بَعْدَهُ ابَدا»، کاری میکنم که دیگر گمراه نشوید؛ چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم میخواستند بنویسند و از یکایک افراد موجود در خانه هم تعهد بگیرند، عمر گفت: درد به او غلبه کرده است، «حَسْبُنَا کِتَابُ الله» کتاب کافی است.
یعنی از انسان به سراغ متن میرویم!
خلیفه اول در اوایل حکومت خود سخنرانی کرد و گفت: «بَینَنَا وَ بَینَکُم کِتَابُ الله» بین ما و شما کتاب است «أَحِلُّوا حَلاَلَهُ وَ حَرِّمُوا حَرَامَهُ».
قرآن بدون تفسیرِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در بسیاری از اوقات «اجمال» دارد. در قرآن کریم «حَرَّمَ الرِّبَا»[۹] داریم اما مستثنیات ربا در آن نیست. «أَقِمِ الصَّلَاهَ»[۱۰] داریم ولی تفصیل نماز نیست، تفصیل روزه نیست، تفصیل وضو نیست، تفصیل حج نیست.
وقتی به سراغ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بروی جای بازی نداری، چون دستورات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مشخص است و نمیتوانی بر خلاف آن عمل کنی، دست و بال تو بسته است.
من این «دست و بال تو بسته است» را از کجا میگویم؟ از آنجایی که «کَعبُ الأحبار» آمد و گفت: علی [صلوات الله علیه] به درد حکومت نمیخورد، چون اجتهادِ رأی ندارد و مدام میگوید که ببینم پیامبر در اینجا چه میکردهاند. اینطور هم نمیشود حکومتداری کرد، در جایی باید رشوه داد، اما علی [سلام الله علیه] میگوید پیامبر رشوه نمیداد.
اینکه میگویم «دست و بالشان بسته بود» تصریحِ خودشان است.
با دستور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کادر بسته است، اینها هم سختشان میشد و گفتند از شاخص انسانی به سمت متن میرویم.
یک پسر «قَرَظَه بن کعب انصاری» در سپاه عمر سعد بود، پسر دیگر او در سپاه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود و شهید شد.
«قَرَظَه بن کعب انصاری» میگوید من مدیرکل تبلیغات و امور فرهنگی کوفه شدم، خلیفه با من راه میرفت که در حین راه رفتن به من توصیههایی کند، همینطور از مدینه خارج شدیم، آنقدر خارج شدیم که به دوراهی کوفه رسیدیم، همینطور با من به سمت کوفه حرکت کرد، گفت: آیا میدانی برای چه این همه راه را با تو آمدم؟ «إنَّکُمْ لَتَأْتُونَ بَلْدَهً لاِهْلِهَا دَوِىٌّ کَدَوِىِّ النَّحْلِ»[۱۱] برای اینکه به شهری میروی که همهی خانهها قاری هستند… (میدانید که در ماجرای خوارج اول ده الی دوازده هزار نفر حافظ کل قرآن در مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ایستادند، بعد هشت هزار نفر از آنها کنار رفتند) «جَوِّدُوا الْقُرآنَ» قرآن را لخت بخوانید و «أقِلُّوا الرِّوَایَهَ عَنْ رَسُول اللهِ» از پیامبر روایت نخوان… یعنی نگو این آیه برای این نازل شد، این آیه بر علیه او نازل شد، این آیه در موضوع فلان نازل شد، فلانی اعتراض کرد و این آیه نازل شد، چون اگر این را بگوید کار خیلی سخت میشود. برای همین گفت که قرآن را از کلمات و دستورات و توضیحات پیامبر لخت کن! «وَ أنَا شَرِیکُکُمْ!» من در ثواب این کار شریک هستم!
نستجیربالله انگار که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خزعبل میگوید.
لذا این باب شد که وقتی میخواستند بگویند کسی خیلی زاهد است میگفتند: بیست سال همسایهی من بود و یک مرتبه «قال رسول الله» نگفت!
همین شد که بعداً نماز عوض شد و ناگهان گفتند هیچ چیزی از نماز اصلی نمانده است، وقتی کلمات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را حذف کنید که از «أَقِمِ الصَّلَاهَ» قرآن کریم که معلوم نیست نماز چطور است.
شاخص انسانی به سمت متن رفت.
در متن جا باز است، فرصت زیاد است، در متن «به نظر من» هست، مقداری راه فرار وجود دارد.
اهل البیتِ پیغمبر علیهم صلوات الله أجمعین در جامعه عادیسازی شدند
این مسیر را در مورد اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم ادامه دادند.
این جملهای که میگویم بحث خیلی مبسوطی است و خودِ این بحث یک دهه بحث است؛ پنج عملیات کردند، اهل البیتِ پیغمبر علیهم صلوات الله أجمعین در جامعه عادیسازی شدند، یعنی مردم امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را با مغازهدار سرِ کوچهی خود یکی میدیدند، با این تفاوت که امام حسن مجتبی صلوات الله علیه فامیلِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است و او نیست!
مثلاً پزشکی سی سال است که پزشک قلب پدر شماست، آیا شما به پسر او هم بعنوان پزشک قلب نگاه میکنید؟ یا نه نهایتاً در صورت دوست بودن با او به او هدیهای میدهید؟ وقتی پدر او پزشک است که او پزشک نیست. وقتی شما مرجعتان را دوست دارید به پسر او احترام میگذارید اما دیگر از او که سؤال شرعی نمیپرسید، پسر کسی بودن که مهم نیست، حداکثر احترام دارد، اهل البیت را به «سادات» تبدیل کردند، یعنی اهل البیت علیهم السلام که پنج نفر بودند و انحصاری بود و باید دین از اینها اخذ میشد، به اقوام پیغمبر تبدیل شدند.
خب در اقوام پیامبر همه نوع آدمی بود، محترم بودند.
این یک بحث طولانی است که نمیخواهم به آن ورود کنم، فقط میگویم که معلوم بشود این بحث به کجا میرود.
شاخص انسانی را زدند، روی متن ایستادند، برای همین مدام تنوع زیاد شد، برداشتها متنوع شد، متنوعتر و متنوعتر، هرچه بازتر، فرصت برای تصمیمگیری بیشتر.
برگشت به سمت شاخص انسانی، اما نه معصوم!
تا اینکه کار به جایی رسید که دیدند دیگر خطرناک شد، دوربرگردان زدند، چطور؟ دیدند ما محوریت متن را قرار دادیم که از دست شاخص معصومِ پیامبر بیرون بیاییم، چون اگر جای دیگری بود میشد با آن رقابت کرد، ولی من که نمیتوانم با پیامبر رقابت کنم، اینطور نیست که بگویم من یک نظر میدهم و شما هم یک نظر بده، اما وقتی روی متن بیاوریم همه نظر میدهند، وقتی همه نظر بدهند وحدت رویه از بین میرود، من یک نظری میدهم و یک نفر میگوید بر طبق این آیه غلط است، بحث میکند.
روزی خلیفه دوم گفت: از این به بعد اگر مهریه همسرانتان بیش از مهریه همسران پیامبر باشد، اضافهی آن را میگیرم و به بیت المال میدهم.
یک نفر از بانوان گفت: خدا در قرآن چیز دیگری میگوید، خدا میفرماید اگر مال کلانی هم بود نهایتاً قبول نکنید، اما اگر قبول کردید باید بدهید، این دِیْنِ شماست، قرآن کریم اینطور میگوید، حال تو چه میگویی؟
خلیفه دوم گفت: «کُلُّ النِّسَاء أفْقَهُ مِنْ عُمَرَ».
زنان پردهنشین که درس نمیخواندند، آن زمان که مدرسه نبود، نهضت سوادآموزی نبود، حوزه علمیه نبود، آن زمان بانوان فقط کتک میخوردند، خلیفه دوم گفت: حتّی اینها هم از من بیشتر قرآن میفهمند!
درست هم همین بود، چون او حتّی نمیتوانست از روی قرآن بخواند، دوازده سال طول کشید تا بتواند از روی سوره بقره بخواند، این همان کسی که «حَسْبُنَا کِتَابُ الله» را گفت!
دید او «شاخص متن» را گفته است اما عدّهای حافظ و قاری هستند، مسلّماً به متن مسلّط هستند، همینکه من چیزی میگویم یک آیه بر سر ما میزنند!
گیر کردند و گفتند: مجبوریم دوباره به سراغ شاخص انسانی برویم، که فصل الخطاب باشد.
برگشتند، منتها دیگر این دفعه شاخص انسانیِ غیرمعصوم!
تا زمانی که کسی اینها را دقیق بررسی نکند، متوجه نمیشود چرا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را نعوذبالله نهی از منکر کردند، با چه دینی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را نعوذبالله نهی از منکر کردند؟
گفتند: اینطور نمیشود جمع کرد، هر کسی از راه میرسد آیه میخواند و ما باید مدام به مردم حساب پس بدهیم. مدام میگویند اینجای حکومت بر خلاف فلان آیه است، ما هم مسلط نیستیم.
برای همین دوباره برگشتند و گفتند: شاخص «خلیفه مسلمین» است!
آنقدر روی این کار کردند، که وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نامزد خلافت شدند، بعنوان خلیفه سوم در شورای شش نفره، گفتند: باید کتاب خدا و سنّت پیغمبر، اقرار به حجّیّتِ سیرهی شیخین کنی، باید خودت را ملزم بدانی که در چارچوب و کانال آنها حرکت کنی.
اگر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این شرط را قبول میکردند حتماً حکومت را به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میدادند، بلاتشبیه برای آنها صد مرتبه صلح حدیبیه بود، چون در اینصورت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امضاء کرده بودند که من این حجّیّت را قبول دارم.
روی «شاخص «خلیفه مسلمین» است!» هم سرمایهگذاری صورت گرفت، یک نمونه عرض میکنم تا ببینید.
این روایت ۳۱۲۱ جلد پنجم «مسند احمد» است، میگوید: ابن عباس آمد و دید اینها کاری نمیکنند، یک نفر از متعه نهی کرده بود. گفت: این چه کاری است؟ گفتند: «نَهَى أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ عَنِ الْمُتْعَهِ»[۱۲] ابوبکر و عمر نهی کردهاند، ابن عباس گفت: «أُرَاهُمْ سَیَهْلِکُونَ» اینها هلاک میشوند، «أَقُولُ: قَالَ النَّبِیُّ» من میگویم پیغمبر «وَیَقُولُ: نَهَى أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ»!
درواقع میگوید من میگویم پیامبر، شما میگویید ابوبکر و عمر؟ یعنی درواقع میگویند او هم یک شاخص است اما اینها هم یک شاخص هستند.
کار به جایی رسید که عبدالله بن عمر به این موضوع اعتراض کرد و گفت: من میگویم پیغمبر، تو میگویی پدرت این را گفته است؟ تو چکار به پدرِ من داری؟ ببین پیامبر چه گفته است!
یعنی آش شور شد.
تا اینکه وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه میخواستند بیت المال را تقسیم کنند، به حضرت اعتراض میکردند که چرا تساوی میدهی؟ در حالی که خلیفه دوم طور دیگری پرداخت میکرد؟
امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این کار را میکردند.
اگر شما بروید و تحلیل کنید که چرا جمل بوجود آمد، قطعاً یکی از بنیانهای بوجود آمدنِ جمل، عدالت در توزیع ثروت در جامعه بود. با اینکه همه میدانستند که شیوهی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شیوهی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، اما میگفتند: این شیوهی عمر نیست!
یک مرتبه از شاخص انسانی به سمت متن رفتند، بعد آن را برگرداندند، حال مردم با دو چیز مواجه بودند.
در حکومت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اعتراض میکردند و میگفتند: چرا اینجا بر خلاف خلفا عمل میکنید؟ یعنی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باید مدام حساب پس میدادند! اعتراض میشد، زمینهی آشوب بود، یک عزل و نصب بر خلاف آن مسیر صورت میگرفت، یعنی عزل و نصب بر منهاج نبوّت بود، مردم به خیابان میریختند و اعتراض میکردند و میگفتند سنّت خلفای قبلی از بین رفت!
درواقع شاخص را زدند. کار خیلی پیچیده شد، وقتی شاخص «خلیفه» بشود… وقتی شاخص «پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم» است، آیا جنگ با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم امکان دارد؟ آیا مسلمانی پیدا میشود که بگوید من با پیغمبر میجنگم؟ مسلّماً نه! وقتی معیار حق و باطل «پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم» هستند که نمیشود با ایشان جنگید؛ حال اگر معیار «خلیفه» باشد چه میشود؟ مسلّماً با او هم نمیشود جنگید!
میگویند: «مَنْ خَرَجَ مِنَ السُّلطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً»،[۱۳] اگر کسی یک وجب از دستورات سلطان فاصله بگیرد با مرگ جاهلی از دنیا رفته است، یعنی نامسلمان مُرده است!
برای همین مسلمینی را که با خلیفه اختلاف نظر داشتند، نمازخوان بودند، روزه بگیر بودند، حج میرفتند، مرتد اعلام میکردند، با آنها میجنگیدند، آنها را میکشتند، ناموسشان را هم کنیز مردم میکردند!
ایام فاطمیه این نصوص را خواندم که مثلاً شافعی چنین میگوید، همهی حنفیّه به چنین چیزی اعتقاد دارند.
کسانی را که بعنوان مانعین زکات «مرتد» اعلام کردند و با آنها جنگیدند، اجماع بر این است که آنها مسلمان هستند و مرتد نیستند! اما چون با اینها مخالف بودند برچسبِ «ارتداد» به اینها زدند و با اینها جنگیدند.
اگر شما با مسلمان بجنگید نمیتوانید ناموس او را بگیرید و سرِ بازار بفروشید، ولو اینکه در دورهی بردهفروشی باشید، ولی میشود با نامسلمان چنین کاری کرد.
این کاری که در کربلا کردند، خدا ذهنهای این حرامیان را منصرف کرد و اعمالشان را ناکام کرد که عملاً بتوانند کار خاصّی کنند، ولی هر فشار روانی و هر تلاشی که توانستند کردند، لذا تمام مقتلنویسانی که به غارت اشاره کردهاند، اولین گزارهای که میگویند این است که وقتی حمله کردند، اول به سمت چادر بانوان رفتند، چرا؟ چون اگر با نامسلمان بجنگیم، هنگام جنگ به او «اسیر» نمیگویند، به او «سَبی» میگویند، یعنی «کنیز بالقوّه». خلیفه هم گفته است که حجاب بر اینها حرام است.
حال با این نگاهی که گفتم و بیشتر هم نمیگویم، بروید و مقاتل را نگاه کنید، «الإرشاد» شیخ مفید را ببینید، وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کشتند و به سمت خیمهها رفتند، ابتدا به سمت چادرها رفتند، چون اگر به سمت چادرها نمیرفتند، یعنی امضاء نکرده بودند که اینها نستجیربالله نامسلمان و معاذالله کنیز هستند، پس نمیشد تقسیم و غارت شوند.
تا زمانی که تئوریزه نکنند که نمیتوانند بروند و اموال یک مسلمان را بدزدند، با همان مسیر آمدند. همان کاری که با مسلمینی که مخالفین حکومت بعد از پیغمبر بودند کردند را انجام دادند. ما در مجالس فاطمیه این جمله را مفصّل توضیح دادیم که خلیفه میگفت که «لَا وَاللَّهِ لَا یُخَالِفُنَا أَحَدٌ إِلَّا قَتَلْنَاهُ»،[۱۴] کتاب «فتح الباری» که شرح صحیح بخاری است و برای «ابن حجر عسقلانی» است را نگاه کنید، «ابن حجر عسقلانی» کسی مانند علامه حلّیِ شیعیان است. او میگوید: عمر گفت کسی با ما مخالفت نمیکند مگر اینکه ما او را میکشیم.
چرا؟ مگر شما دین هستید؟
بله دیگر! شاخص هستند!
در یک جایی تئوریزه شده است که کربلا بوجود آمده است، در جایی کاملاً تئوریزه شد.
اتفاقی افتاده بود که اصلاً نمیشد کسی اعتراض کند، چون اینها شاخص شده بودند. لابد بارها این جمله را از من شنیدهاید که از سیّد مرتضی اعلی الله مقامه الشّریف پرسیدند: وقتی اینها مخالفین را میکشتند، چطور امیرالمؤمنین صلوات الله علیه زنده ماندند؟ گفت: چون کَالمَیّت بین الأحیاء زندگی میکرد. برای اینکه خود را حفظ کنند که زنده بمانند که در آن روز بزنگاه حق را بگویند، مانند مردهای بین زندگان زندگی میکردند و بیتحرّک بودند، چون اگر تحرّک میکردند کشته میشدند و دیگر نمیشد کسی این انحراف را جمع کند. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اگر بعنوان خلیفه چهارم هم حاکم شدند، حداقل یک تعارض رفتاری ثبت شد، که آن رفتارها «عین دین» تلقّی نشود و بگویند یک طور دیگر هم هست، حتّی اگر محل بحث باشد.
شاخص انسانی «منافق» را فاش میکند
وقتی شاخص انسانی باشد، منافق لو میرود.
ابلیس شش هزار سال نماز خوانده بود، ملائکه هم به او «التماس دعا» میگفتند، اگر خدای متعال به او امر میکرد که ده هزار سال دیگر هم سجده کند او این کار را میکرد، اما خدای متعال فرمود «به آدم سجده کن»، مجبور شد از پرده بیرون بیاید، یعنی وارد عملیات انتحاری شد و گفت: «رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی»،[۱۵] همان عابد دیروز نعوذبالله به خدای متعال فحش داد.
در غدیر هم همینطور شد، وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِیٌّ مَوْلَاهُ»، بیایید و بیعت کنید، طرف ناگهان قاطی کرد و گفت: اگر راست میگویی خدا چنین گفته است سنگی از آسمان بر سر من بخورد. یعنی نتوانست تحمّل کند. «شاخص انسانی» منافق را معرّفی میکند.
«یَا عَلِیُّ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُ لاَ یُحِبُّکَ إِلاَّ مُؤْمِنٌ وَ لاَ یُبْغِضُکَ إِلاَّ مُنَافِقٌ»،[۱۶] شاخص انسانی «منافق» را فاش میکند. متن که کاری نمیکند، همه میگویند ما متن آیه را قبول داریم، قرآن را روی چشم خود میگذاریم. یعنی هرچه بر خلاف متن عمل کند نمیشود فریاد زد، چون میگوید ما قبول داریم!
از اینکه متن محور بشود، نه شخص، چه کسی سود میبرد؟ معاویه! که وقتی در حال شکست خوردن است قرآن به نیزه میکند و میگوید شاخص انسانی را رها کنیم و به قرآن برگردیم!
چون راه فرار دارد، خلاف میگوید و میفهمد بر خلاف آیه میگوید اما میگوید من اینطور میفهمم!
خط نفاق با شاخص انسانی لو میرود.
ائمه علیهم السلام بودند که دین را نجات دادند
این جریان در حال ادامه پیدا کردن بود، این جریان در حال رفتن به این امر بود که به مرور کودتایی بر علیه دین انجام دهد.
دور از محضر شما، یک زن یا مرد بدکارهای به کسی بگوید این شخص خیلی بیتربیت است! باید چه اتفاقی بیفتد که کسی که خودش همه فن حریف است بگوید فلانی خیلی بیتربیت است؟ مغیره ملعون از اتاق بیرون آمد و گفت: اوه اوه، این خیلی بیحیاء است. از او پرسیدند: چه شده است؟ گفت: با معاویه نشسته بودیم و او گفت: میخواهم نام محمد را از روی مأذنهها بردارم، کاری میکنم که اگر اسلامی هم ماند بدونِ پیامبر باشد!
سال بعد، یعنی سال ۶۲ هجری، وقتی واقعه حرّه اتفاق افتاد، مردم مدینه بر علیه یزید ملعون قیام کردند، لشگریان یزید ملعون اسبهای خود را در مسجد پیامبر و کنار مضجع شریف پیامبر بردند تا آلوده کنند، گفتند ما در اینجا با هیچ کسی شوخی نداریم!
تاریخ جملات آن ملعونین را نوشته است اما بنده خجالت میکشم که بیان کنم.
چند مرتبه در حال رفتن به سمت کودتا بر علیه دین بودند، و در اینصورت کار تمام بود. ولید بن عبدالملک ملعون در اوقات تنهایی خود به سمت قرآن تیر میانداخت، یعنی قرآن کریم را سیبل قرار میداد. حجاج ملعون در کوفه سخنرانی میکرد و میگفت: خاک بر سر شما! پولهای خودتان را جمع میکنید و به حج میروید؟ باید بروید و دور قصر خلیفه عبدالملک مروان طواف کنید، نه خانه، خانه سنگ و گل است، ای بیچارهها! رسول پستچی است و پیام میبرد، این خلیفه جانشین خداست!
یعنی چند مرتبه خواستند به آن سمت بروند، اما ائمه علیهم السلام آنها را برگرداندند.
یکی از سختترین جاهای آن کربلاست، یک نفر دیگر باید به چه وضوح بگوید؟ در جلسه خصوصی که مست بود گفت:…
وقتی عثمان به حکومت رسید، ابوسفیان که نابینا شده بود گفت: چه کسی در اینجا هست؟… اول او را بر سر قبر مبارک حمزه سیّدالشهداء علیه السلام بردند و آن ملعون پای خود را کوبید و گفت: خیلی جنگ کردیم! ولی کار به دست ما افتاد.
آیا مسلمان پا به روی قبر حمزه سیّدالشّهداء علیه السلام میگذارد و میکوبد؟ این شخص مسلمان است؟
بعد به قصر رفت و پرسید: چه کسی در قصر هست؟ گفتند: همه خودی هستند، گفت: بازی را رها کنید، حکومت دنیاست! نگذارید از دست شما بیرون برود.
آن ملعون هم در شام مست بود، یزید ملعون گفت: بازی کردند، اینها که حکومتداری بلد نیستند! ای کاش پدرانم زنده بودند…
«پدرانم» یعنی چه کسانی؟ یعنی داییِ پدرم، عمویم، پدربزرگ پدرم، پدربزرگ هند، عموی هند…
یزید ملعون گفت: «لَیْتَ أَشْیَاخِی بِبَدْرٍ شَهِدُوا»[۱۷] ای کاش اینها بودند و الآن میدیدند که چه انتقامی گرفتم…
در بدر از چه کسی میخواستی انتقام بگیری؟ از پیغمبر! مسئله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است!
مگر امام حسین علیه السلام در بدر چکار کردهاند که انتقام بدر را گرفتهای؟ مگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرماندهی بدر نیست؟
این خصوصی بود.
بنی امیه به دنبال این بود که کودتا کند، یعنی کفرِ بعد از ایمان. در اینصورت کار تمام بود و دیگر هیچ چیزی از اسلام باقی نمیماند.
وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه شهید شدند…
اصلاً چه کسی میتواند اینجاها را ببیند؟ نگاه آدم عادی چقدر میتواند عمق داشته باشد؟ اگر ما باشیم در نهایت میگوییم که زن و بچه را از مدینه آورد که اینها را دستگیر و شکنجه نکنند و تحت فشار قرار ندهند.
چه کسی فکر میکرد که ناموس پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به شام برود و سخنرانی کند و کاخ یزید به حسینیه تبدیل بشود؟
تقریباً تمام منابع تاریخی اینجا به جهاتی همفکر هستند؛ که او اول خیلی بیادبی کرد، من دلم نمیآید که بیان کنم، وقتی آل الله را آوردند، در ابتدای امر یک نمایش سنگینی در بیادبی اجراء کردند، همان روز میخواستند فاتحهی اسلام را هم بخوانند، بیادبیای نبود که نکرده باشند، دلم نمیآید که بعضی مطالب را بگویم، باید خودتان بروید و مطالعه کنید.
آماده بود که کار اسلام تمام بشود، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میخواستند او را به نفاق خود برگردانند، تا فرصتی باشد که بعداً بشود کاری کرد.
اگر در جامعهای کودتا بشود و عَلَمِ کفر بلند شود، دیگر کار آن دین تمام است، او همهکاری کرد، ملعون گفت: الحمدلله که شما مفتضح شدید و ما عزیز هستیم…
حرفهای خیلی سنگین و عملهای خیلی زشتی دارد، آنجا چند جمله گفته شد، من فقط یکی از آنها را میگویم، بلافاصله یزید ملعون مجبور شد بگوید: «من نمیخواستم بکشم، عبیدالله این غلط را کرده است، اینها را آزاد کنید که عزاداری کنند»، یعنی بلافاصله از موضع خود کوتاه آمد.
مردمی که آمده بودند فکر میکردند که اینها کافر اسیر کردهاند، باید چهرهها سیاه باشد، نباید عربی بلد باشند، دیدند اینها سخن میگویند و همه ناطقات رسالت و امراء کلام هستند، فصیح هستند. اینها که عرب اسیر نمیکردند، اینها که با عرب نمیجنگیدند، آن هم با چه عباراتی… چه کسی جرأت میکرد؟…
حضرت زینب کبری سلام الله علیها رو کردند به یزید ملعون و فرمودند: «لَئِنْ جَرَّتْ عَلَیَّ اَلدَّوَاهِی مُخَاطَبَتَکَ»،[۱۸] درست است که روزگار کار را به جایی رسانده است که من باید با تو سخن بگویم…
اصلاً کدام اسیری جرأت دارد با این شاهِ حرامی اینطور حرف بزند؟
«لَئِنْ جَرَّتْ عَلَیَّ اَلدَّوَاهِی مُخَاطَبَتَکَ إِنِّی لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ»، تو کوچکتر از آن هستی که بخواهی غلطی کنی…
اصلاً حضرت زینب کبری سلام الله علیها این همه قدرت را از کجا آوردهاند؟ یک بانو با لباس نامناسب با دستِ بسته!
اصلاً فکر نمیکردند چنین بشود، برای همین بلافاصله مجبور شد واکنش نشان بدهد…
ای یزید! «کِدْ کَیْدَکَ وَ اِسْعَ سَعْیَکَ»، فریبهای خودت را بده، هر غلطی که میخواهی بکنی بکن، «فَوَ اَللَّهِ لاَ تَمْحُو ذِکْرَنَا» بخدا قسم نمیتوانی یاد ما را در دلها به فراموشی بسپاری…
همه میگویند: شما چه کسانی هستید؟ اگر ترک و دیلم باشید که یادِ شما چیست؟
مجلس را بهم ریختند…
یکی از کارهایی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و مجموعهی اسرای آل الله کردند این بود که اجازهی کودتای علیه دین را گرفتند، اصلاً مجبور شد بلافاصله به دروغ انکار کند، گفت: اصلاً من نمیخواستم این کار را کنم، ما که فامیل هستیم و از یک قبیله هستیم و قریشی هستیم! آن حرامزاده عبیدالله که پدرش هم حرامزاده بود بیقید هستند و از صحیحالنسبها کینه دارند.
اگر توی ملعون راست میگفتی باید عبیدالله را مجازات میکردی.
روضه و توسّل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در مصیبتی که میخواهم امروز عرض کنم کاری کردهاند، که بجز کسی که امام باشد اینطور از همهی داراییهای خودش در راه خدا نمیگذرد.
ما برای اینکه کسی را هدایت کنیم، از مادیات خانهی خودمان نمیگذریم، چه برسد به اینکه فرزندمان یک سیلی بخورد، بلکه او را به خطر بیندازیم.
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه میدانستند که وقتی اینها به خیام بریزند، اگر حضرت زین العابدین صلوات الله علیه را جانشین امام حسین علیه السلام بدانند، اصلاً نمیگذارند حضرت زین العابدین صلوات الله علیه از عراق سالم بیرون بروند.
حال چه کسی را میتوان جانشین حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه معرّفی کرد؟ این مقام برای کیست؟
آقایی که حجت الله است، دین الله است… امام هادی علیه السلام به او فرمود: «وَ جَعَلَنَا اللَّهُ مِنْ مُلَاقِیکَ وَ مُرَافِقِی جَدِّکَ وَ أَبِیکَ وَ عَمِّکَ وَ أَخِیکَ وَ أُمِّکَ الْمَظْلُومَهِ»،[۱۹] خدا روزی ما کند که ما از رفقای تو در بهشت باشیم.
حضرت علی اکبر علیه السلام خیلی عظمت قدر دارند، برای همین وقتی راه میرفتند، وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه او را نگاه میکردند…
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
حال حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه طوری شد که انگار حضرت زین العابدین صلوات الله علیه را به میدان میفرستند که شهید شوند، یعنی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آنطور به اضطرار افتادند…
علی جان! تو که عظمت قدر داری، ولی من باید عظمت قدرِ تو را افشاء کنم که اینها از تو انتقام بگیرند که توجّهشان از حضرت زین العابدین صلوات الله علیه کم بشود. (این تحلیل یک بحث گسترده است)
میدانید که در مقتل حضرت علی اکبر علیه السلام یک عبارت وجود دارد که برای هیچیک از شهدا نیست، من هم از گفتن آن خجالت میکشم…
گفت: «یا أبه! أولسنا علی الحق؟»… شبیه جدّ خود امیرالمؤمنین صلوات الله علیه؛ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: آیا لیله المبیت بجای من در بستر من میخوابی؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عرض کردند: «لَیْسَ هَذا مِنْ مَواطِنِ الصَّبْرِ» یا رسول الله! اینجا که جای صبر نیست، اینجا از مواطن شکر است، منّت میگذارید که اجازه میدهید من خودم را فدای شما کنم.
حضرت علی اکبر علیه السلام عرض کردند: «یا أبه! أولسنا علی الحق؟»، مگر این دستور نیست؟ این که اصلاً سؤال ندارد، «اذا لا ابالی بالموت» معلوم است که من این کار را میکنم.
اشک حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جاری شد و فرمودند: خدا بهترین اجری را که از یک پدر به پسر میدهد را به تو عطاء کند. تو خیال مرا راحت کردی، بار سنگینی را به دوش کشیدی.
وقتی انصار شهید شدند حضرت علی اکبر علیه السلام مقابل پدر قرار گرفت «اسْتَأْذَنَ أَبَاهُ»[۲۰] تا از پدر اذن بگیرد، «فَأَذِنَ لَهُ» حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بلافاصله فرمودند: برو!
آنقدر که یکدیگر را در آغوش نکشیدند… حضرت علی اکبر علیه السلام در حال رفتن بود، درواقع همهی وجود حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در حال رفتن بود، «نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ» حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نگاهی با ناامیدی به او کرد و نتوانست تحمّل کند، هیکلِ توحیدِ ربّ العالمین، پهلوانِ از خود گذشتگی، معلّمِ انبیاء در ایثار، «نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ» حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نگاهی با ناامیدی به او کرد و نتوانست تحمّل کند و سر خود را پایین انداخت، «وَ أَرْخَى عَیْنَهُ» نتوانست ببیند…
آقا جان! برای دل شما بمیرم…
بعد رو کرد به عمر سعد ملعون و فرمود: خدا رَحِمِ تو را قطع کند…
دیدند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه محاسن مبارک خود را بدست گرفتند، رو کردند به آسمان، «اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ»… اگر بخواهند بگویند، سندی بالاتر از این برای اثبات امامت نیست، توضیح این موضوع را باید سر جای خود گفت، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گزاف نفرمودند، حضرت علی اکبر علیه السلام اینقدر عظیم الشّأن هستند، وقتی در این دنیا گیر کردید به این مولای بامعرفتِ عظیم الشأنِ دست نیافتندی متوسل بشوید، اما ایشان امام نبودند، امام حضرت زین العابدین صلوات الله علیه بودند، منتها این کلمات در حد او بود، کاری که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه کرد این بود که… هیچ وقت دشمن را تحریک نمیکنند که بگویند عجب کسی میآید!
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رو به آسمان عرض کرد: یکپارچه پیغمبر است، حرف زدن او، نگاه کردن او، سخن گفتن او، نماز خواندن او…
اگر بگویند راه رفتن و نگاه کردن و سخن گفتن و علم او مانند آقای بهجت است، یعنی آقای بهجت است، نه فقط چهره و مدل راه رفتن او. یک نفر که خَلق و خُلق و منطق او یکی است، درواقع مانند اوست.
خودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ» پیغمبر است، خودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قوامِ پیامبر هستند، ولی عرض کردند: «إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ» وقتی دلم برای جدّم تنگ میشد به او نگاه میکردم…
حضرت علی اکبر علیه السلام به میدان زد…
اَنا عَلِیُّ بنُ الحُسینُ بنُ عَلِیٍّ نَحنُ و بیتُ اللهِ اَولی بالنَّبِیِّ
ما اولَی به پیغمبر هستیم…
اَضرِبُکُم بِالسَّیفِ حَتّی یَنثَنی أَطْعَنُکُمْ بِالرُّمْحِ حَتّى یَنْثَنی
آنقدر با این شمشیر و نیزه میزنم تا شمشیر و نیزه از بین برود…
تااللهِ لا یَحکُمُ فینا اِبنُ الدَّعِیّ
این هم برائتِ حضرت علی اکبر علیه السلام… حرامزاده حق حکومت ندارد…
آمدهام از پدرم دفاع کنم، آمدهام از ناموس پدرم دفاع کنم…
با حضرت علی اکبر علیه السلام تن به تن نجنگیدند، از اول ایشان را دوره کردند، «قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ»، یادِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را زنده کرد، «حَتّى ضَجَّ أهلُ الکوفَهِ لِکَثرَهِ مَن قَتَلَ مِنهُم» ضجّهی اینها را درآورد و آنها هم حضرت علی اکبر علیه السلام را دوره کردند…
یک نفر تشنه در برابر یک لشگر، تمرکز همه در یک نقطه است، آنقدر تیر و سنگ زدند…
آقای ما ایستاده بود، دید یک صدای خیلی نحیفی، دیگر صدا در نمیآمد، صدا بلند شد: «عَلَیکَ مِنِّی السَّلَام یَا أبَتَاه»… پیامبر کربلا خبر از پیامبر اسلام میدهد… این جدّمان پیغمبر است! «هَذَا جَدِّی رَسُولُ الله یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَیْنَا»… یک معنای این جمله این است که حسین جان! تو دیگر بعد از علی زنده نمیمانی، بیا…
وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خود را با سرعت رساندند، دیدند وقتی این جملات را میگویند «ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَهً» یک تکانی خورد…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از اسب پیاده شدند، انگار زانوان حضرت قدرت نداشت، علی را به سینهی خود چسباند، همینکه علی را به سینهی خود چسباند تکانی خورد، کار به جایی رسید که دیدند دیگر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حرکت نمیکنند، «وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ»… کمی نگاه کردند و گفتند کار تمام شد، با یک تیر دو نشان زدیم، هلهلهی آنها بلند شد، غیرت دختر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قبول نکرد…
راوی میگوید من در سپاه عمر سعد بودم، «کَأَنِّی أَنْظُرُ إلَی امْرَأَهٍ خَرَجَتْ مُسْرِعَهً»[۲۱] از دور دیدم خانمی با سرعت به وسط لشگر میدود… تا آن روز حضرت زینب کبری سلام الله علیها را در انظار ندیده بودند… «کَأَنِّی أَنْظُرُ إلَی امْرَأَهٍ خَرَجَتْ مُسْرِعَهً کَأَنَّهَا الشَّمْسُ الطَّالِعَهُ»… مانند خورشید میدرخشید، خودش را روی بدن علی اکبر علیه السلام انداخت، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به خود آمدند…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] سوره مبارکه نجم، آیه ۳
[۵] عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال ، جلد ۱۵ ، صفحه ۱۲۰ (أسنى المطالب لشمس الدین الجزری ، قال: ألطف طریق وقع لهذا الحدیث – حدیث الغدیر – و أغربه ما حدّثنا به شیخنا… حدّثتنا فاطمه بنت علیّ بن موسى الرضا علیهما السلام ، قالت: حدّثتنی فاطمه ، و زینب ، و أمّ کلثوم بنات موسى بن جعفر علیهما السلام ، قلن: حدّثتنا فاطمه بنت جعفر بن محمّد الصادق علیهما السلام ، حدّثتنی فاطمه بنت محمّد بن علیّ علیهما السلام ، حدّثتنی فاطمه بنت علیّ بن الحسین علیهما السلام ، حدّثتنی فاطمه و سکینه ابنتا الحسین بن علیّ علیهما السلام ، عن أمّ کلثوم بنت فاطمه بنت النبیّ صلّى اللّه علیه و آله ، عن فاطمه بنت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله ، قالت: أنسیتم قول رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله یوم غدیر خمّ : «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» .)
[۶] سه چکامه ولائی از ابوتمام طائی، صفحه ۲۶۱
[۷] سوره مبارکه فتح، آیه ۱
[۸] صحیح بخاری، جلد ۳، صفحه ۱۹۳ (حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، قَالَ: أَخْبَرَنِی الزُّهْرِیُّ، قَالَ: أَخْبَرَنِی عُرْوَهُ بْنُ الزُّبَیْرِ، عَنِ المِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَهَ، وَمَرْوَانَ، یُصَدِّقُ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا حَدِیثَ صَاحِبِهِ، قَالاَ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ زَمَنَ الحُدَیْبِیَهِ حَتَّى إِذَا کَانُوا بِبَعْضِ الطَّرِیقِ، قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ خَالِدَ بْنَ الوَلِیدِ بِالْغَمِیمِ فِی خَیْلٍ لِقُرَیْشٍ طَلِیعَهٌ، فَخُذُوا ذَاتَ الیَمِینِ» فَوَاللَّهِ مَا شَعَرَ بِهِمْ خَالِدٌ حَتَّى إِذَا هُمْ بِقَتَرَهِ الجَیْشِ، فَانْطَلَقَ یَرْکُضُ نَذِیرًا لِقُرَیْشٍ، وَسَارَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حَتَّى إِذَا کَانَ بِالثَّنِیَّهِ الَّتِی یُهْبَطُ عَلَیْهِمْ مِنْهَا بَرَکَتْ بِهِ رَاحِلَتُهُ، فَقَالَ النَّاسُ: حَلْ حَلْ فَأَلَحَّتْ، فَقَالُوا: خَلَأَتْ القَصْوَاءُ، خَلَأَتْ القَصْوَاءُ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَا خَلَأَتْ القَصْوَاءُ، وَمَا ذَاکَ لَهَا بِخُلُقٍ، وَلَکِنْ حَبَسَهَا حَابِسُ الفِیلِ»، ثُمَّ قَالَ: «وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لاَ یَسْأَلُونِی خُطَّهً یُعَظِّمُونَ فِیهَا حُرُمَاتِ اللَّهِ إِلَّا أَعْطَیْتُهُمْ إِیَّاهَا»، ثُمَّ زَجَرَهَا فَوَثَبَتْ، قَالَ: فَعَدَلَ عَنْهُمْ حَتَّى نَزَلَ بِأَقْصَى الحُدَیْبِیَهِ عَلَى ثَمَدٍ قَلِیلِ المَاءِ، یَتَبَرَّضُهُ النَّاسُ تَبَرُّضًا، فَلَمْ یُلَبِّثْهُ النَّاسُ حَتَّى نَزَحُوهُ وَشُکِیَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ العَطَشُ، فَانْتَزَعَ سَهْمًا مِنْ کِنَانَتِهِ، ثُمَّ أَمَرَهُمْ أَنْ یَجْعَلُوهُ فِیهِ، فَوَاللَّهِ مَا زَالَ یَجِیشُ لَهُمْ بِالرِّیِّ حَتَّى صَدَرُوا عَنْهُ، فَبَیْنَمَا هُمْ کَذَلِکَ إِذْ جَاءَ بُدَیْلُ بْنُ وَرْقَاءَ الخُزَاعِیُّ فِی نَفَرٍ مِنْ قَوْمِهِ مِنْ خُزَاعَهَ، وَکَانُوا عَیْبَهَ نُصْحِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مِنْ أَهْلِ تِهَامَهَ، فَقَالَ: إِنِّی تَرَکْتُ کَعْبَ بْنَ لُؤَیٍّ، وَعَامِرَ بْنَ لُؤَیٍّ نَزَلُوا أَعْدَادَ مِیَاهِ الحُدَیْبِیَهِ، وَمَعَهُمُ العُوذُ -[۱۹۴]- المَطَافِیلُ، وَهُمْ مُقَاتِلُوکَ وَصَادُّوکَ عَنِ البَیْتِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: ” §إِنَّا لَمْ نَجِئْ لِقِتَالِ أَحَدٍ، وَلَکِنَّا جِئْنَا مُعْتَمِرِینَ، وَإِنَّ قُرَیْشًا قَدْ نَهِکَتْهُمُ الحَرْبُ، وَأَضَرَّتْ بِهِمْ، فَإِنْ شَاءُوا مَادَدْتُهُمْ مُدَّهً، وَیُخَلُّوا بَیْنِی وَبَیْنَ النَّاسِ، فَإِنْ أَظْهَرْ: فَإِنْ شَاءُوا أَنْ یَدْخُلُوا فِیمَا دَخَلَ فِیهِ النَّاسُ فَعَلُوا، وَإِلَّا فَقَدْ جَمُّوا، وَإِنْ هُمْ أَبَوْا، فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَأُقَاتِلَنَّهُمْ عَلَى أَمْرِی هَذَا حَتَّى تَنْفَرِدَ سَالِفَتِی، وَلَیُنْفِذَنَّ اللَّهُ أَمْرَهُ “، فَقَالَ بُدَیْلٌ: سَأُبَلِّغُهُمْ مَا تَقُولُ، قَالَ: فَانْطَلَقَ حَتَّى أَتَى قُرَیْشًا، قَالَ: إِنَّا قَدْ جِئْنَاکُمْ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ وَسَمِعْنَاهُ یَقُولُ قَوْلًا، فَإِنْ شِئْتُمْ أَنْ نَعْرِضَهُ عَلَیْکُمْ فَعَلْنَا، فَقَالَ سُفَهَاؤُهُمْ: لاَ حَاجَهَ لَنَا أَنْ تُخْبِرَنَا عَنْهُ بِشَیْءٍ، وَقَالَ ذَوُو الرَّأْیِ مِنْهُمْ: هَاتِ مَا سَمِعْتَهُ یَقُولُ، قَالَ: سَمِعْتُهُ یَقُولُ کَذَا وَکَذَا، فَحَدَّثَهُمْ بِمَا قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَامَ عُرْوَهُ بْنُ مَسْعُودٍ فَقَالَ: أَیْ قَوْمِ، أَلَسْتُمْ بِالوَالِدِ؟ قَالُوا: بَلَى، قَالَ: أَوَلَسْتُ بِالوَلَدِ؟ قَالُوا: بَلَى، قَالَ: فَهَلْ تَتَّهِمُونِی؟ قَالُوا: لاَ، قَالَ: أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنِّی اسْتَنْفَرْتُ أَهْلَ عُکَاظَ، فَلَمَّا بَلَّحُوا عَلَیَّ جِئْتُکُمْ بِأَهْلِی وَوَلَدِی وَمَنْ أَطَاعَنِی؟ قَالُوا: بَلَى، قَالَ: فَإِنَّ هَذَا قَدْ عَرَضَ لَکُمْ خُطَّهَ رُشْدٍ، اقْبَلُوهَا وَدَعُونِی آتِیهِ، قَالُوا: ائْتِهِ، فَأَتَاهُ، فَجَعَلَ یُکَلِّمُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ نَحْوًا مِنْ قَوْلِهِ لِبُدَیْلٍ، فَقَالَ عُرْوَهُ عِنْدَ ذَلِکَ: أَیْ مُحَمَّدُ أَرَأَیْتَ إِنِ اسْتَأْصَلْتَ أَمْرَ قَوْمِکَ، هَلْ سَمِعْتَ بِأَحَدٍ مِنَ العَرَبِ اجْتَاحَ أَهْلَهُ قَبْلَکَ، وَإِنْ تَکُنِ الأُخْرَى، فَإِنِّی وَاللَّهِ لَأَرَى وُجُوهًا، وَإِنِّی لَأَرَى أَوْشَابًا مِنَ النَّاسِ خَلِیقًا أَنْ یَفِرُّوا وَیَدَعُوکَ، فَقَالَ لَهُ أَبُو بَکْرٍ الصِّدِّیقُ: امْصُصْ بِبَظْرِ اللَّاتِ، أَنَحْنُ نَفِرُّ عَنْهُ وَنَدَعُهُ؟ فَقَالَ: مَنْ ذَا؟ قَالُوا: أَبُو بَکْرٍ، قَالَ: أَمَا وَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ، لَوْلاَ یَدٌ کَانَتْ لَکَ عِنْدِی لَمْ أَجْزِکَ بِهَا لَأَجَبْتُکَ، قَالَ: وَجَعَلَ یُکَلِّمُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَکُلَّمَا تَکَلَّمَ أَخَذَ بِلِحْیَتِهِ، وَالمُغِیرَهُ بْنُ شُعْبَهَ قَائِمٌ عَلَى رَأْسِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَمَعَهُ السَّیْفُ وَعَلَیْهِ المِغْفَرُ، فَکُلَّمَا أَهْوَى عُرْوَهُ بِیَدِهِ إِلَى لِحْیَهِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ضَرَبَ یَدَهُ بِنَعْلِ السَّیْفِ، وَقَالَ لَهُ: أَخِّرْ یَدَکَ عَنْ لِحْیَهِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَرَفَعَ عُرْوَهُ رَأْسَهُ، فَقَالَ: مَنْ هَذَا؟ قَالُوا: المُغِیرَهُ بْنُ شُعْبَهَ، فَقَالَ: أَیْ غُدَرُ، أَلَسْتُ أَسْعَى فِی غَدْرَتِکَ؟ وَکَانَ المُغِیرَهُ صَحِبَ قَوْمًا فِی الجَاهِلِیَّهِ فَقَتَلَهُمْ، وَأَخَذَ أَمْوَالَهُمْ، ثُمَّ جَاءَ فَأَسْلَمَ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «أَمَّا الإِسْلاَمَ فَأَقْبَلُ، وَأَمَّا المَالَ فَلَسْتُ مِنْهُ فِی شَیْءٍ»، ثُمَّ إِنَّ عُرْوَهَ جَعَلَ یَرْمُقُ أَصْحَابَ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ بِعَیْنَیْهِ، قَالَ: فَوَاللَّهِ مَا تَنَخَّمَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ -[۱۹۵]- نُخَامَهً إِلَّا وَقَعَتْ فِی کَفِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ، فَدَلَکَ بِهَا وَجْهَهُ وَجِلْدَهُ، وَإِذَا أَمَرَهُمْ ابْتَدَرُوا أَمْرَهُ، وَإِذَا تَوَضَّأَ کَادُوا یَقْتَتِلُونَ عَلَى وَضُوئِهِ، وَإِذَا تَکَلَّمَ خَفَضُوا أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَهُ، وَمَا یُحِدُّونَ إِلَیْهِ النَّظَرَ تَعْظِیمًا لَهُ، فَرَجَعَ عُرْوَهُ إِلَى أَصْحَابِهِ، فَقَالَ: أَیْ قَوْمِ، وَاللَّهِ لَقَدْ وَفَدْتُ عَلَى المُلُوکِ، وَوَفَدْتُ عَلَى قَیْصَرَ، وَکِسْرَى، وَالنَّجَاشِیِّ، وَاللَّهِ إِنْ رَأَیْتُ مَلِکًا قَطُّ یُعَظِّمُهُ أَصْحَابُهُ مَا یُعَظِّمُ أَصْحَابُ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مُحَمَّدًا، وَاللَّهِ إِنْ تَنَخَّمَ نُخَامَهً إِلَّا وَقَعَتْ فِی کَفِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ، فَدَلَکَ بِهَا وَجْهَهُ وَجِلْدَهُ، وَإِذَا أَمَرَهُمْ ابْتَدَرُوا أَمْرَهُ، وَإِذَا تَوَضَّأَ کَادُوا یَقْتَتِلُونَ عَلَى وَضُوئِهِ، وَإِذَا تَکَلَّمَ خَفَضُوا أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَهُ، وَمَا یُحِدُّونَ إِلَیْهِ النَّظَرَ تَعْظِیمًا لَهُ، وَإِنَّهُ قَدْ عَرَضَ عَلَیْکُمْ خُطَّهَ رُشْدٍ فَاقْبَلُوهَا، فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ بَنِی کِنَانَهَ: دَعُونِی آتِیهِ، فَقَالُوا: ائْتِهِ، فَلَمَّا أَشْرَفَ عَلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَصْحَابِهِ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «هَذَا فُلاَنٌ، وَهُوَ مِنْ قَوْمٍ یُعَظِّمُونَ البُدْنَ، فَابْعَثُوهَا لَهُ» فَبُعِثَتْ لَهُ، وَاسْتَقْبَلَهُ النَّاسُ یُلَبُّونَ، فَلَمَّا رَأَى ذَلِکَ قَالَ: سُبْحَانَ اللَّهِ، مَا یَنْبَغِی لِهَؤُلاَءِ أَنْ یُصَدُّوا عَنِ البَیْتِ، فَلَمَّا رَجَعَ إِلَى أَصْحَابِهِ، قَالَ: رَأَیْتُ البُدْنَ قَدْ قُلِّدَتْ وَأُشْعِرَتْ، فَمَا أَرَى أَنْ یُصَدُّوا عَنِ البَیْتِ، فَقَامَ رَجُلٌ مِنْهُمْ یُقَالُ لَهُ مِکْرَزُ بْنُ حَفْصٍ، فَقَالَ: دَعُونِی آتِیهِ، فَقَالُوا: ائْتِهِ، فَلَمَّا أَشْرَفَ عَلَیْهِمْ، قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «هَذَا مِکْرَزٌ، وَهُوَ رَجُلٌ فَاجِرٌ»، فَجَعَلَ یُکَلِّمُ النَّبِیَّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَبَیْنَمَا هُوَ یُکَلِّمُهُ إِذْ جَاءَ سُهَیْلُ بْنُ عَمْرٍو، قَالَ مَعْمَرٌ: فَأَخْبَرَنِی أَیُّوبُ، عَنْ عِکْرِمَهَ أَنَّهُ لَمَّا جَاءَ سُهَیْلُ بْنُ عَمْرٍو، قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «لَقَدْ سَهُلَ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ» قَالَ مَعْمَرٌ: قَالَ الزُّهْرِیُّ فِی حَدِیثِهِ: فَجَاءَ سُهَیْلُ بْنُ عَمْرٍو فَقَالَ: هَاتِ اکْتُبْ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ کِتَابًا فَدَعَا النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ الکَاتِبَ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ»، قَالَ سُهَیْلٌ: أَمَّا الرَّحْمَنُ، فَوَاللَّهِ مَا أَدْرِی مَا هُوَ وَلَکِنِ اکْتُبْ بِاسْمِکَ اللَّهُمَّ کَمَا کُنْتَ تَکْتُبُ، فَقَالَ المُسْلِمُونَ: وَاللَّهِ لاَ نَکْتُبُهَا إِلَّا بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «اکْتُبْ بِاسْمِکَ اللَّهُمَّ» ثُمَّ قَالَ: «هَذَا مَا قَاضَى عَلَیْهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ»، فَقَالَ سُهَیْلٌ: وَاللَّهِ لَوْ کُنَّا نَعْلَمُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ مَا صَدَدْنَاکَ عَنِ البَیْتِ، وَلاَ قَاتَلْنَاکَ، وَلَکِنِ اکْتُبْ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «وَاللَّهِ إِنِّی لَرَسُولُ اللَّهِ، وَإِنْ کَذَّبْتُمُونِی، اکْتُبْ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ» – قَالَ الزُّهْرِیُّ: وَذَلِکَ لِقَوْلِهِ: «لاَ یَسْأَلُونِی خُطَّهً یُعَظِّمُونَ فِیهَا حُرُمَاتِ اللَّهِ إِلَّا أَعْطَیْتُهُمْ إِیَّاهَا» – فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «عَلَى أَنْ تُخَلُّوا بَیْنَنَا وَبَیْنَ البَیْتِ، فَنَطُوفَ بِهِ»، فَقَالَ سُهَیْلٌ -[۱۹۶]-: وَاللَّهِ لاَ تَتَحَدَّثُ العَرَبُ أَنَّا أُخِذْنَا ضُغْطَهً، وَلَکِنْ ذَلِکَ مِنَ العَامِ المُقْبِلِ، فَکَتَبَ، فَقَالَ سُهَیْلٌ: وَعَلَى أَنَّهُ لاَ یَأْتِیکَ مِنَّا رَجُلٌ وَإِنْ کَانَ عَلَى دِینِکَ إِلَّا رَدَدْتَهُ إِلَیْنَا، قَالَ المُسْلِمُونَ: سُبْحَانَ اللَّهِ، کَیْفَ یُرَدُّ إِلَى المُشْرِکِینَ وَقَدْ جَاءَ مُسْلِمًا؟ فَبَیْنَمَا هُمْ کَذَلِکَ إِذْ دَخَلَ أَبُو جَنْدَلِ بْنُ سُهَیْلِ بْنِ عَمْرٍو یَرْسُفُ فِی قُیُودِهِ، وَقَدْ خَرَجَ مِنْ أَسْفَلِ مَکَّهَ حَتَّى رَمَى بِنَفْسِهِ بَیْنَ أَظْهُرِ المُسْلِمِینَ، فَقَالَ سُهَیْلٌ: هَذَا یَا مُحَمَّدُ أَوَّلُ مَا أُقَاضِیکَ عَلَیْهِ أَنْ تَرُدَّهُ إِلَیَّ، فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّا لَمْ نَقْضِ الکِتَابَ بَعْدُ»، قَالَ: فَوَاللَّهِ إِذًا لَمْ أُصَالِحْکَ عَلَى شَیْءٍ أَبَدًا، قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «فَأَجِزْهُ لِی»، قَالَ: مَا أَنَا بِمُجِیزِهِ لَکَ، قَالَ: «بَلَى فَافْعَلْ»، قَالَ: مَا أَنَا بِفَاعِلٍ، قَالَ مِکْرَزٌ: بَلْ قَدْ أَجَزْنَاهُ لَکَ، قَالَ أَبُو جَنْدَلٍ: أَیْ مَعْشَرَ المُسْلِمِینَ، أُرَدُّ إِلَى المُشْرِکِینَ وَقَدْ جِئْتُ مُسْلِمًا، أَلاَ تَرَوْنَ مَا قَدْ لَقِیتُ؟ وَکَانَ قَدْ عُذِّبَ عَذَابًا شَدِیدًا فِی اللَّهِ، قَالَ: فَقَالَ عُمَرُ بْنُ الخَطَّابِ: فَأَتَیْتُ نَبِیَّ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقُلْتُ: أَلَسْتَ نَبِیَّ اللَّهِ حَقًّا، قَالَ: «بَلَى»، قُلْتُ: أَلَسْنَا عَلَى الحَقِّ، وَعَدُوُّنَا عَلَى البَاطِلِ، قَالَ: «بَلَى»، قُلْتُ: فَلِمَ نُعْطِی الدَّنِیَّهَ فِی دِینِنَا إِذًا؟ قَالَ: «إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ، وَلَسْتُ أَعْصِیهِ، وَهُوَ نَاصِرِی»، قُلْتُ: أَوَلَیْسَ کُنْتَ تُحَدِّثُنَا أَنَّا سَنَأْتِی البَیْتَ فَنَطُوفُ بِهِ؟ قَالَ: «بَلَى، فَأَخْبَرْتُکَ أَنَّا نَأْتِیهِ العَامَ»، قَالَ: قُلْتُ: لاَ، قَالَ: «فَإِنَّکَ آتِیهِ وَمُطَّوِّفٌ بِهِ»، قَالَ: فَأَتَیْتُ أَبَا بَکْرٍ فَقُلْتُ: یَا أَبَا بَکْرٍ أَلَیْسَ هَذَا نَبِیَّ اللَّهِ حَقًّا؟ قَالَ: بَلَى، قُلْتُ: أَلَسْنَا عَلَى الحَقِّ وَعَدُوُّنَا عَلَى البَاطِلِ؟ قَالَ: بَلَى، قُلْتُ: فَلِمَ نُعْطِی الدَّنِیَّهَ فِی دِینِنَا إِذًا؟ قَالَ: أَیُّهَا الرَّجُلُ إِنَّهُ لَرَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَلَیْسَ یَعْصِی رَبَّهُ، وَهُوَ نَاصِرُهُ، فَاسْتَمْسِکْ بِغَرْزِهِ، فَوَاللَّهِ إِنَّهُ عَلَى الحَقِّ، قُلْتُ: أَلَیْسَ کَانَ یُحَدِّثُنَا أَنَّا سَنَأْتِی البَیْتَ وَنَطُوفُ بِهِ؟ قَالَ: بَلَى، أَفَأَخْبَرَکَ أَنَّکَ تَأْتِیهِ العَامَ؟ قُلْتُ: لاَ، قَالَ: فَإِنَّکَ آتِیهِ وَمُطَّوِّفٌ بِهِ، – قَالَ الزُّهْرِیُّ: قَالَ عُمَرُ -: فَعَمِلْتُ لِذَلِکَ أَعْمَالًا، قَالَ: فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قَضِیَّهِ الکِتَابِ، قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ لِأَصْحَابِهِ: «قُومُوا فَانْحَرُوا ثُمَّ احْلِقُوا»، قَالَ: فَوَاللَّهِ مَا قَامَ مِنْهُمْ رَجُلٌ حَتَّى قَالَ ذَلِکَ ثَلاَثَ مَرَّاتٍ، فَلَمَّا لَمْ یَقُمْ مِنْهُمْ أَحَدٌ دَخَلَ عَلَى أُمِّ سَلَمَهَ، فَذَکَرَ لَهَا مَا لَقِیَ مِنَ النَّاسِ، فَقَالَتْ أُمُّ سَلَمَهَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ، أَتُحِبُّ ذَلِکَ، اخْرُجْ ثُمَّ لاَ تُکَلِّمْ أَحَدًا مِنْهُمْ کَلِمَهً، حَتَّى تَنْحَرَ بُدْنَکَ، وَتَدْعُوَ حَالِقَکَ فَیَحْلِقَکَ، فَخَرَجَ فَلَمْ یُکَلِّمْ أَحَدًا مِنْهُمْ حَتَّى فَعَلَ ذَلِکَ نَحَرَ بُدْنَهُ، وَدَعَا حَالِقَهُ فَحَلَقَهُ، فَلَمَّا رَأَوْا ذَلِکَ قَامُوا، فَنَحَرُوا وَجَعَلَ بَعْضُهُمْ یَحْلِقُ بَعْضًا حَتَّى کَادَ بَعْضُهُمْ یَقْتُلُ بَعْضًا غَمًّا، ثُمَّ جَاءَهُ نِسْوَهٌ مُؤْمِنَاتٌ فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: {یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا جَاءَکُمُ المُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ} [الممتحنه: ۱۰] حَتَّى بَلَغَ بِعِصَمِ الکَوَافِرِ فَطَلَّقَ عُمَرُ یَوْمَئِذٍ امْرَأَتَیْنِ، کَانَتَا لَهُ فِی الشِّرْکِ -[۱۹۷]- فَتَزَوَّجَ إِحْدَاهُمَا مُعَاوِیَهُ بْنُ أَبِی سُفْیَانَ، وَالأُخْرَى صَفْوَانُ بْنُ أُمَیَّهَ، ثُمَّ رَجَعَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَى المَدِینَهِ، فَجَاءَهُ أَبُو بَصِیرٍ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ وَهُوَ مُسْلِمٌ، فَأَرْسَلُوا فِی طَلَبِهِ رَجُلَیْنِ، فَقَالُوا: العَهْدَ الَّذِی جَعَلْتَ لَنَا، فَدَفَعَهُ إِلَى الرَّجُلَیْنِ، فَخَرَجَا بِهِ حَتَّى بَلَغَا ذَا الحُلَیْفَهِ، فَنَزَلُوا یَأْکُلُونَ مِنْ تَمْرٍ لَهُمْ، فَقَالَ أَبُو بَصِیرٍ لِأَحَدِ الرَّجُلَیْنِ: وَاللَّهِ إِنِّی لَأَرَى سَیْفَکَ هَذَا یَا فُلاَنُ جَیِّدًا، فَاسْتَلَّهُ الآخَرُ، فَقَالَ: أَجَلْ، وَاللَّهِ إِنَّهُ لَجَیِّدٌ، لَقَدْ جَرَّبْتُ بِهِ، ثُمَّ جَرَّبْتُ، فَقَالَ أَبُو بَصِیرٍ: أَرِنِی أَنْظُرْ إِلَیْهِ، فَأَمْکَنَهُ مِنْهُ، فَضَرَبَهُ حَتَّى بَرَدَ، وَفَرَّ الآخَرُ حَتَّى أَتَى المَدِینَهَ، فَدَخَلَ المَسْجِدَ یَعْدُو، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ حِینَ رَآهُ: «لَقَدْ رَأَى هَذَا ذُعْرًا» فَلَمَّا انْتَهَى إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: قُتِلَ وَاللَّهِ صَاحِبِی وَإِنِّی لَمَقْتُولٌ، فَجَاءَ أَبُو بَصِیرٍ فَقَالَ: یَا نَبِیَّ اللَّهِ، قَدْ وَاللَّهِ أَوْفَى اللَّهُ ذِمَّتَکَ، قَدْ رَدَدْتَنِی إِلَیْهِمْ، ثُمَّ أَنْجَانِی اللَّهُ مِنْهُمْ، قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «وَیْلُ أُمِّهِ مِسْعَرَ حَرْبٍ، لَوْ کَانَ لَهُ أَحَدٌ» فَلَمَّا سَمِعَ ذَلِکَ عَرَفَ أَنَّهُ سَیَرُدُّهُ إِلَیْهِمْ، فَخَرَجَ حَتَّى أَتَى سِیفَ البَحْرِ قَالَ: وَیَنْفَلِتُ مِنْهُمْ أَبُو جَنْدَلِ بْنُ سُهَیْلٍ، فَلَحِقَ بِأَبِی بَصِیرٍ، فَجَعَلَ لاَ یَخْرُجُ مِنْ قُرَیْشٍ رَجُلٌ قَدْ أَسْلَمَ إِلَّا لَحِقَ بِأَبِی بَصِیرٍ، حَتَّى اجْتَمَعَتْ مِنْهُمْ عِصَابَهٌ، فَوَاللَّهِ مَا یَسْمَعُونَ بِعِیرٍ خَرَجَتْ لِقُرَیْشٍ إِلَى الشَّأْمِ إِلَّا اعْتَرَضُوا لَهَا، فَقَتَلُوهُمْ وَأَخَذُوا أَمْوَالَهُمْ، فَأَرْسَلَتْ قُرَیْشٌ إِلَى النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ تُنَاشِدُهُ بِاللَّهِ وَالرَّحِمِ، لَمَّا أَرْسَلَ، فَمَنْ أَتَاهُ فَهُوَ آمِنٌ، فَأَرْسَلَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِلَیْهِمْ، فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى: {وَهُوَ الَّذِی کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَکَّهَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ} [الفتح: ۲۴] حَتَّى بَلَغَ {الحَمِیَّهَ حَمِیَّهَ الجَاهِلِیَّهِ} [الفتح: ۲۶] وَکَانَتْ حَمِیَّتُهُمْ أَنَّهُمْ لَمْ یُقِرُّوا أَنَّهُ نَبِیُّ اللَّهِ، وَلَمْ یُقِرُّوا بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ، وَحَالُوا بَیْنَهُمْ وَبَیْنَ البَیْتِ، قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ: ” مَعَرَّهٌ العُرُّ: الجَرَبُ، تَزَیَّلُوا: تَمَیَّزُوا، وَحَمَیْتُ القَوْمَ: مَنَعْتُهُمْ حِمَایَهً، وَأَحْمَیْتُ الحِمَى: جَعَلْتُهُ حِمًى لاَ یُدْخَلُ، وَأَحْمَیْتُ الحَدِیدَ وَأَحْمَیْتُ الرَّجُلَ: إِذَا أَغْضَبْتَهُ إِحْمَاءً “)
[۹] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۷۵ (الَّذِینَ یَأْکُلُونَ الرِّبَا لَا یَقُومُونَ إِلَّا کَمَا یَقُومُ الَّذِی یَتَخَبَّطُهُ الشَّیْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ۚ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَیْعُ مِثْلُ الرِّبَا ۗ وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَیْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا ۚ فَمَنْ جَاءَهُ مَوْعِظَهٌ مِنْ رَبِّهِ فَانْتَهَىٰ فَلَهُ مَا سَلَفَ وَأَمْرُهُ إِلَى اللَّهِ ۖ وَمَنْ عَادَ فَأُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ)
[۱۰] سوره مبارکه طه، آیه ۱۴ (إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاهَ لِذِکْرِی)
[۱۱] أرشیف ملتقى أهل الحدیث ، جلد ۱۱ ، صفحه ۷۶ (خَرَجْنَا نُرِیدُ الْعِرَاقَ فَمَشَى مَعَنَا عُمَرُ إلَى صِرَارٍ ثُمَّ قَالَ لَنَا: أ تَدْرُونَ لِمَ مَشَیْتُ مَعَکُمْ؟ ! قُلْنَا: أرَدْتَ أنْ تُشَیِّعَنَا وَ تُکْرِمَنَا! قَالَ: إنَّ مَعَ ذَلِکَ لَحَاجَهً خَرَجْتُ لَهَا: إنَّکُمْ لَتَأْتُونَ بَلْدَهً لاِهْلِهَا دَوِىٌّ کَدَوِىِّ النَّحْلِ، فَلَا تَصُدُّوهُمْ بِالاحَادِیثِ عَنْ رَسُول اللهِ وَ أنَا شَرِیکُکُمْ! قَالَ قَرَظَهُ: فَمَا حَدَّثْتُ بَعْدَه حَدیثاً عَنْ رَسُولِ اللهِ. و فى روایه اُخرى: إنَّکُمْ تَأتُونَ أهْلَ قَرْیَهٍ لَهَا دَوِىٌّ بِالْقُرْآنِ کَدَوِىِّ النَّحْلِ فَلَا تَصُدُّوهُمْ بِالاحَادِیثِ لِتَشْغَلُوهُمْ. جَوِّدُوا الْقُرآنَ وَ أقِلُّوا الرِّوَایَهَ عَنْ رَسُول اللهِ وَ أنَا شَرِیکُکُمْ! فَلَمَّا قَدِمَ قَرَظَهُ قَالُوا: حَدِّثْنَا! فَقَالَ: نَهَانَا عُمَرُ وَ فِى الاُمِّ لِلشَّافِعىِّ روایهُ الرَّبِیعِ بنِ سُلَیمانَ: فَلَمَّا قَدِمَ قَرَظَهُ قَالُوا: حَدِّثْنَا! قَالَ: نَهَانَا عُمَرُ!)
[۱۲] مسند أحمد – ط الرساله ، جلد ۵ ، صفحه ۲۲۸ (حَدَّثَنَا حَجَّاجٌ، حَدَّثَنَا شَرِیکٌ، عَنِ الْأَعْمَشِ، عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ عَمْرٍو، قَالَ: أُرَاهُ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ، قَالَ: ” تَمَتَّعَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ ” فَقَالَ عُرْوَهُ بْنُ الزُّبَیْرِ: نَهَى أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ عَنِ الْمُتْعَهِ. فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: مَا یَقُولُ عُرَیَّهُ؟ قَالَ: یَقُولُ: نَهَى أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ عَنِ الْمُتْعَهِ. فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: أُرَاهُمْ سَیَهْلِکُونَ أَقُولُ: قَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، وَیَقُولُ: نَهَى أَبُو بَکْرٍ وَعُمَرُ)
[۱۳] موسوعه الفقه الإسلامی ، جلد ۵ ، صفحه ۱۸۳
[۱۴] فتح الباری ، جلد ۷ ، صفحه ۳۱ (یُقَالُ النَّسَبُ لِلْآبَاءِ وَالْحَسَبُ لِلْأَفْعَالِ قَوْلُهُ فَقَالَ حُبَابُ بِضَمِّ الْمُهْمَلَهِ وَمُوَحَّدَتَیْنِ الْأُولَى خَفِیفَه بن الْمُنْذر أَی بن عَمْرِو بْنِ الْجَمُوحِ الْخَزْرَجِیُّ ثُمَّ السَّلَمِیُّ بِفَتْحَتَیْنِ وَکَانَ یُقَالُ لَهُ ذُو الرَّأْیِ قَوْلُهُ لَا وَاللَّهِ لَا نَفْعَلُ مِنَّا أَمِیرٌ وَمِنْکُمْ أَمِیرٌ زَاد فِی رِوَایَه بن عَبَّاسٍ أَنَّهُ قَالَ أَنَا جُدَیْلُهَا الْمُحَکَّکُ وَعُذَیْقُهَا الْمُرَجَّبُ وَشَرْحُ هَاتَیْنِ الْکَلِمَتَیْنِ أَنَّ الْعُذَیْقَ بِالذَّالِ الْمُعْجَمَه تَصْغِیر عذق وَهُوَ النَّخْلَه المرجب بِالْجِیمِ وَالْمُوَحَّدَهِ أَیْ یُدَعِّمُ النَّخْلَهَ إِذَا کَثُرَ حَمْلُهَا وَالْجُدَیْلُ بِالتَّصْغِیرِ أَیْضًا وَبِالْجِیمِ وَالْجَدَلُ عُودٌ یُنْصَبُ لِلْإِبِلِ الْجَرْبَاءِ لِتَحْتَکَّ فِیهِ وَالْمُحَکَّکُ بِکَافَیْنِ الْأُولَى مَفْتُوحَهٌ فَأَرَادَ أَنَّهُ یُسْتَشْفَى بِرَأْیِهِ وَوَقَعَ عِنْد بن سَعْدٍ مِنْ رِوَایَهِ یَحْیَى بْنِ سَعِیدٍ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ فَقَامَ حُبَابُ بْنُ الْمُنْذِرِ وَکَانَ بَدْرِیًّا فَقَالَ مِنَّا أَمِیرٌ وَمِنْکُمْ أَمِیرٌ فَإِنَّا وَاللَّهِ مَا نَنْفَسُ عَلَیْکُمْ هَذَا الْأَمْرَ وَلَکِنَّا نَخَافُ أَنْ یَلِیَهُ أَقْوَامٌ قَتَلْنَا آبَاءَهُمْ وَإِخْوَتَهُمْ قَالَ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ إِذَا کَانَ ذَلِکَ فَمُتْ إِنِ اسْتَطَعْتَ قَالَ فَتَکَلَّمَ أَبُو بَکْرٍ فَقَالَ نَحْنُ الْأُمَرَاءُ وَأَنْتُمُ الْوُزَرَاءُ وَهَذَا الْأَمْرُ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ قَالَ فَبَایَعَ النَّاسُ وَأَوَّلُهُمْ بَشِیرُ بْنُ سَعْدٍ وَالِدُ النُّعْمَانِ وَعِنْدَ أَحْمَدَ مِنْ طَرِیقِ أَبِی نَضْرَهَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ فَقَامَ خَطِیبُ الْأَنْصَارِ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَانَ إِذَا اسْتَعْمَلَ رَجُلًا مِنْکُمْ قَرَنَهُ بِرَجُلٍ مِنَّا فَتَبَایَعُوا عَلَى ذَلِکَ فَقَامَ زَیْدُ بْنُ ثَابِتٍ فَقَالَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ کَأَن مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَإِنَّمَا الْإِمَامُ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ فَنَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ کَمَا کُنَّا أَنْصَارُ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَقَالَ أَبُو بَکْرٍ جَزَاکُمُ اللَّهُ خَیْرًا فَبَایَعُوهُ وَوَقَعَ فِی آخِرِ الْمَغَازِی لمُوسَى بن عقبَه عَن بن شِهَابٍ أَنَّ أَبَا بَکْرٍ قَالَ فِی خُطْبَتِهِ وَکُنَّا مَعْشَرَ الْمُهَاجِرِینَ أَوَّلَ النَّاسِ إِسْلَامًا وَنَحْنُ عَشِیرَتُهُ وَأَقَارِبُهُ وَذَوُو رَحِمِهِ وَلَنْ تَصْلُحَ الْعَرَبُ إِلَّا بِرَجُلٍ مِنْ قُرَیْشٍ فَالنَّاسُ لِقُرَیْشٍ تَبَعٌ وَأَنْتُمْ إِخْوَانُنَا فِی کِتَابِ اللَّهِ وَشُرَکَاؤُنَا فِی دِینِ اللَّهِ وَأَحَبُّ النَّاسِ إِلَیْنَا وَأَنْتُمْ أَحَقُّ النَّاسِ بِالرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَالتَّسْلِیمِ لِفَضِیلَهِ إِخْوَانِکُمْ وَأَنْ لَا تَحْسُدُوهُمْ عَلَى خَیْرٍ وَقَالَ فِیهِ إِنَّ الْأَنْصَارَ قَالُوا أَوَّلًا نَخْتَارُ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَإِذَا مَاتَ اخْتَرْنَا رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ فَإِذَا مَاتَ اخْتَرْنَا رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ کَذَلِکَ أَبَدًا فَیَکُونُ أَجْدَرَ أَنْ یُشْفِقَ الْقُرَشِیُّ إِذَا زَاغَ أَنْ یَنْقَضَّ عَلَیْهِ الْأَنْصَارِیُّ وَکَذَلِکَ الْأَنْصَارِیُّ قَالَ فَقَالَ عُمَرُ لَا وَاللَّهِ لَا یُخَالِفُنَا أَحَدٌ إِلَّا قَتَلْنَاهُ فَقَامَ حُبَابُ بْنُ الْمُنْذِرِ فَقَالَ کَمَا تَقَدَّمَ وَزَادَ وَإِنْ شِئْتُمْ کَرَّرْنَاهَا خُدْعَهً أَیْ أَعَدْنَا الْحَرْبَ قَالَ فَکَثُرَ الْقَوْلُ حَتَّى کَادَ أَنْ یَکُونَ بَیْنَهُمْ حَرْبٌ فَوَثَبَ عُمَرُ فَأَخَذَ بِیَدِ أَبِی بَکْرٍ وَعِنْدَ أَحْمَدَ مِنْ طَرِیقِ حُمَیْدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ عَوْفٍ قَالَ تُوُفِّیَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ وَأَبُو بَکْرٍ فِی طَائِفَهٍ مِنْ الْمَدِینَهِ فَذَکَرَ الْحَدِیثَ قَالَ فَتَکَلَّمَ أَبُو بَکْرٍ فَقَالَ وَاللَّهِ لَقَدْ عَلِمْتَ یَا سَعْدُ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ قَالَ وَأَنْتَ قَاعِدٌ قُرَیْشٌ وُلَاهُ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ لَهُ سَعْدٌ صَدَقْتَ قَوْلُهُ هُمْ أَوْسَطُ الْعَرَبِ أَیْ قُرَیْشٌ قَوْلُهُ فَبَایِعُوا عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ أَو أَبَا عُبَیْدَه فِی رِوَایَه بن عَبَّاسٍ عَنْ عُمَرَ وَقَدْ رَضِیتُ لَکُمْ أَحَدَ هَذَیْنِ الرَّجُلَیْنِ وَأَخَذَ بِیَدِی وَیَدِ أَبِی عُبَیْدَهَ فَلَمْ أَکْرَهْ مِمَّا قَالَ غَیْرَهَا وَقَدِ اسْتُشْکِلَ قَوْلُ أَبِی بَکْرٍ هَذَا مَعَ مَعْرِفَتِهِ بِأَنَّهُ الْأَحَقُّ بِالْخِلَافَهِ بِقَرِینَهِ تَقْدِیمِهِ فِی الصَّلَاهِ وَغَیْرِ ذَلِک وَالْجَوَاب انه استحی أَنْ یُزَکِّیَ نَفْسَهُ فَیَقُولَ مَثَلًا رَضِیتُ لَکُمْ نَفْسِی وَانْضَمَّ إِلَى ذَلِکَ أَنَّهُ عَلِمَ أَنَّ کُلًّا مِنْهُمَا لَا یَقْبَلُ ذَلِکَ)
[۱۵] سوره مبارکه حجر، آیه ۳۹ (قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ)
[۱۶] الأمالی (للصدوق) ، جلد ۱ ، صفحه ۱۳۴ (حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ اَلْوَلِیدِ رَحِمَهُ اَللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى اَلْعَطَّارُ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَى بْنِ عِمْرَانَ اَلْأَشْعَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلرَّازِیُّ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَهَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُتْبَهَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: بَیْنَا أَنَا وَ فَاطِمَهُ وَ اَلْحَسَنُ وَ اَلْحُسَیْنُ عِنْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِذِ اِلْتَفَتَ إِلَیْنَا فَبَکَى فَقُلْتُ مَا یُبْکِیکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ فَقَالَ أَبْکِی مِمَّا یُصْنَعُ بِکُمْ بَعْدِی فَقُلْتُ وَ مَا ذَاکَ یَا رَسُولَ اَللَّهِ قَالَ أَبْکِی مِنْ ضَرْبَتِکَ عَلَى اَلْقَرْنِ وَ لَطْمِ فَاطِمَهَ خَدَّهَا وَ طَعْنَهِ اَلْحَسَنِ فِی اَلْفَخِذِ وَ اَلسَّمِّ اَلَّذِی یُسْقَى وَ قَتْلِ اَلْحُسَیْنِ قَالَ فَبَکَى أَهْلُ اَلْبَیْتِ جَمِیعاً فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اَللَّهِ مَا خَلَقَنَا رَبُّنَا إِلاَّ لِلْبَلاَءِ قَالَ أَبْشِرْ یَا عَلِیُّ فَإِنَّ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ عَهِدَ إِلَیَّ أَنَّهُ لاَ یُحِبُّکَ إِلاَّ مُؤْمِنٌ وَ لاَ یُبْغِضُکَ إِلاَّ مُنَافِقٌ .)
[۱۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۵ ، صفحه ۱۵۷ (رَوَى شَیْخٌ صَدُوقٌ مِنْ مَشَایِخِ بَنِی هَاشِمٍ وَ غَیْرُهُ مِنَ اَلنَّاسِ: أَنَّهُ لَمَّا دَخَلَ عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ وَ حَرَمُهُ عَلَى یَزِیدَ لَعَنَهُ اَللَّهُ جِیءَ بِرَأْسِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ فِی طَسْتٍ فَجَعَلَ یَضْرِبُ ثَنَایَاهُ بِمِخْصَرَهٍ کَانَتْ فِی یَدِهِ وَ هُوَ یَقُولُ لَیْتَ أَشْیَاخِی بِبَدْرٍ شَهِدُوا جَزَعَ اَلْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ اَلْأَسَلِ لَأَهَلُّوا وَ اِسْتَهَلُّوا فَرَحاً وَ لَقَالُوا یَا یَزِیدُ لاَ تُشَلَّ فَجَزَیْنَاهُمْ بِبَدْرٍ مِثْلَهَا وَ أَقَمْنَا مِثْلَ بَدْرٍ فَاعْتَدَلَ لَسْتُ مِنْ خِنْدِفَ إِنْ لَمْ أَنْتَقِمْ مِنْ بَنِی أَحْمَدَ مَا کَانَ فَعَلَ فَقَامَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ أُمُّهَا فَاطِمَهُ بِنْتُ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ وَ قَالَتْ اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَى جَدِّی سَیِّدِ اَلْمُرْسَلِینَ صَدَقَ اَللَّهُ سُبْحَانَهُ کَذَلِکَ یَقُولُ – ثُمَّ کٰانَ عٰاقِبَهَ اَلَّذِینَ أَسٰاؤُا اَلسُّواىٰ أَنْ کَذَّبُوا بِآیٰاتِ اَللّٰهِ وَ کٰانُوا بِهٰا یَسْتَهْزِؤُنَ أَ ظَنَنْتَ یَا یَزِیدُ حِینَ أَخَذْتَ عَلَیْنَا أَقْطَارَ اَلْأَرْضِ وَ ضَیَّقْتَ عَلَیْنَا آفَاقَ اَلسَّمَاءِ فَأَصْبَحْنَا لَکَ فِی إِسَارٍ نُسَاقُ إِلَیْکَ سَوْقاً فِی قِطَارٍ وَ أَنْتَ عَلَیْنَا ذُو اِقْتِدَارٍ أَنَّ بِنَا مِنَ اَللَّهِ هَوَاناً وَ عَلَیْکَ مِنْهُ کَرَامَهً وَ اِمْتِنَاناً وَ أَنَّ ذَلِکَ لِعِظَمِ خَطَرِکَ وَ جَلاَلَهِ قَدْرِکَ فَشَمَخْتَ بِأَنْفِکَ وَ نَظَرْتَ فِی عِطْفٍ تَضْرِبُ أَصْدَرَیْکَ فَرِحاً وَ تَنْفُضُ مِدْرَوَیْکَ مَرِحاً حِینَ رَأَیْتَ اَلدُّنْیَا لَکَ مُسْتَوْسِقَهً وَ اَلْأُمُورَ لَدَیْکَ مُتَّسِقَهً وَ حِینَ صَفِیَ لَکَ مُلْکُنَا وَ خَلَصَ لَکَ سُلْطَانُنَا فَمَهْلاً مَهْلاً لاَ تَطِشْ جَهْلاً أَ نَسِیتَ قَوْلَ اَللَّهِ – وَ لاٰ یَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمٰا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمٰا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدٰادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذٰابٌ مُهِینٌ أَ مِنَ اَلْعَدْلِ یَا اِبْنَ اَلطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اَللَّهِ سَبَایَا قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ یَحْدُو بِهِنَّ اَلْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ وَ یَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ اَلْمَنَاقِلِ وَ یَبْرُزْنَ لِأَهْلِ اَلْمَنَاهِلِ وَ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ اَلْقَرِیبُ وَ اَلْبَعِیدُ وَ اَلْغَائِبُ وَ اَلشَّهِیدُ وَ اَلشَّرِیفُ وَ اَلْوَضِیعُ وَ اَلدَّنِیُّ وَ اَلرَّفِیعُ لَیْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجَالِهِنَّ وَلِیٌّ وَ لاَ مِنْ حُمَاتِهِنَّ حَمِیمٌ عُتُوّاً مِنْکَ عَلَى اَللَّهِ وَ جُحُوداً لِرَسُولِ اَللَّهِ وَ دَفْعاً لِمَا جَاءَ بِهِ مِنْ عِنْدِ اَللَّهِ وَ لاَ غَرْوَ مِنْکَ وَ لاَ عَجَبَ مِنْ فِعْلِکَ وَ أَنَّى یُرْتَجَى مُرَاقَبَهُ مَنْ لَفَظَ فُوهُ أَکْبَادَ اَلشُّهَدَاءِ وَ نَبَتَ لَحْمُهُ بِدِمَاءِ اَلسُّعَدَاءِ وَ نَصَبَ اَلْحَرْبَ لِسَیِّدِ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ جَمَعَ اَلْأَحْزَابَ وَ شَهَرَ اَلْحِرَابَ وَ هَزَّ اَلسُّیُوفَ فِی وَجْهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَشَدُّ اَلْعَرَبِ لِلَّهِ جُحُوداً وَ أَنْکَرُهُمْ لَهُ رَسُولاً وَ أَظْهَرُهُمْ لَهُ عُدْوَاناً وَ أَعْتَاهُمْ عَلَى اَلرَّبِّ کُفْراً وَ طُغْیَاناً أَلاَ إِنَّهَا نَتِیجَهُ خِلاَلِ اَلْکُفْرِ وَ ضَبٌّ یُجَرْجِرُ فِی اَلصَّدْرِ لِقَتْلَى یَوْمِ بَدْرٍ فَلاَ یَسْتَبْطِئُ فِی بُغْضِنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ مَنْ کَانَ نَظَرُهُ إِلَیْنَا شَنَفاً وَ شَنْآناً وَ أَحَناً وَ ضَغَناً یُظْهِرُ کُفْرَهُ بِرَسُولِهِ وَ یُفْصِحُ ذَلِکَ بِلِسَانِهِ وَ هُوَ یَقُولُ فَرِحاً بِقَتْلِ وُلْدِهِ وَ سَبْیِ ذُرِّیَّتِهِ غَیْرَ مُتَحَوِّبٍ وَ لاَ مُسْتَعْظِمٍ لَأَهَلُّوا وَ اِسْتَهَلُّوا فَرَحاً وَ لَقَالُوا یَا یَزِیدُ لاَ تُشَلَّ مُنْتَحِیاً عَلَى ثَنَایَا أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ وَ کَانَ مُقَبَّلَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَنْکُتُهَا بِمِخْصَرَتِهِ قَدِ اِلْتَمَعَ اَلسُّرُورُ بِوَجْهِهِ لَعَمْرِی لَقَدْ نَکَأْتَ اَلْقُرْحَهَ وَ اِسْتَأْصَلْتَ اَلشَّافَهَ بِإِرَاقَتِکَ دَمَ سَیِّدِ شَبَابِ أَهْلِ اَلْجَنَّهِ وَ اِبْنِ یَعْسُوبِ اَلْعَرَبِ وَ شَمْسِ آلِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ هَتَفْتَ بِأَشْیَاخِکَ وَ تَقَرَّبْتَ بِدَمِهِ إِلَى اَلْکَفَرَهِ مِنْ أَسْلاَفِکِ ثُمَّ صَرَخْتَ بِنِدَائِکَ وَ لَعَمْرِی قَدْ نَادَیْتَهُمْ لَوْ شَهِدُوکَ وَ وَشِیکاً تَشْهَدُهُمْ وَ یَشْهَدُوکَ وَ لَتَوَدُّ یَمِینُکَ کَمَا زَعَمْتَ شُلَّتْ بِکَ عَنْ مِرْفَقِهَا وَ أَحْبَبْتَ أُمَّکَ لَمْ تَحْمِلْکَ وَ أَبَاکَ لَمْ یَلِدْکَ حِینَ تَصِیرُ إِلَى سَخَطِ اَللَّهِ وَ مُخَاصِمُکَ وَ مُخَاصِمُ أَبِیکَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَللَّهُمَّ خُذْ بِحَقِّنَا وَ اِنْتَقِمْ مِنْ ظَالِمِنَا وَ أَحْلِلْ غَضَبَکَ بِمَنْ سَفَکَ دِمَاءَنَا وَ نَقَصَ ذِمَامَنَا وَ قَتَلَ حُمَاتَنَا وَ هَتَکَ عَنَّا سُدُولَنَا – وَ فَعَلْتَ فَعْلَتَکَ اَلَّتِی فَعَلْتَ وَ مَا فَرَیْتَ إِلاَّ جِلْدَکَ وَ مَا جَزَزْتَ إِلاَّ لَحْمَکَ وَ سَتَرِدُ عَلَى رَسُولِ اَللَّهِ بِمَا تَحَمَّلْتَ مِنْ ذُرِّیَّتِهِ وَ اِنْتَهَکْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ وَ سَفَکْتَ مِنْ دِمَاءِ عِتْرَتِهِ وَ لُحْمَتِهِ حَیْثُ یَجْمَعُ بِهِ شَمْلَهُمْ وَ یَلُمُّ بِهِ شَعَثَهُمْ وَ یَنْتَقِمُ مِنْ ظَالِمِهِمْ وَ یَأْخُذُ لَهُمْ بِحَقِّهِمْ مِنْ أَعْدَائِهِمْ وَ لاَ یَسْتَفِزَّنَّکَ اَلْفَرَحُ بِقَتْلِهِ – وَ لاٰ تَحْسَبَنَّ اَلَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اَللّٰهِ أَمْوٰاتاً بَلْ أَحْیٰاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ – `فَرِحِینَ بِمٰا آتٰاهُمُ اَللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ حَسْبُکَ بِاللَّهِ وَلِیّاً وَ حَاکِماً وَ بِرَسُولِ اَللَّهِ خَصِیماً وَ بِجَبْرَئِیلَ ظَهِیراً وَ سَیَعْلَمُ مَنْ بَوَّأَکَ وَ مَکَّنَکَ مِنْ رِقَابِ اَلْمُسْلِمِینَ أَنْ بِئْسَ لِلظّٰالِمِینَ بَدَلاً وَ أَنَّکُمْ شَرٌّ مَکٰاناً وَ أَضَلُّ سَبِیلاً وَ مَا اِسْتِصْغَارِی قَدْرَکَ وَ لاَ اِسْتِعْظَامِی تَقْرِیعَکَ تَوَهُّماً لاِنْتِجَاعِ اَلْخِطَابِ فِیکَ بَعْدَ أَنْ تَرَکْتَ عُیُونَ اَلْمُسْلِمِینَ بِهِ عَبْرَى وَ صُدُورَهُمْ عِنْدَ ذِکْرِهِ حَرَّى فَتِلْکَ قُلُوبٌ قَاسِیَهٌ وَ نُفُوسٌ طَاغِیَهٌ وَ أَجْسَامٌ مَحْشُوَّهٌ بِسَخَطِ اَللَّهِ وَ لَعْنَهِ اَلرَّسُولِ قَدْ عَشَّشَ فِیهِ اَلشَّیْطَانُ وَ فَرَّخَ وَ مَنْ هُنَاکَ مِثْلُکَ مَا دَرَجَ وَ نَهَضَ فَالْعَجَبُ کُلُّ اَلْعَجَبِ لِقَتْلِ اَلْأَتْقِیَاءِ وَ أَسْبَاطِ اَلْأَنْبِیَاءِ وَ سَلِیلِ اَلْأَوْصِیَاءِ بِأَیْدِی اَلطُّلَقَاءِ اَلْخَبِیثَهِ وَ نَسْلِ اَلْعَهَرَهِ اَلْفَجَرَهِ تَنْطِفُ أَکُفُّهُمْ مِنْ دِمَائِنَا وَ تَتَحَلَّبُ أَفْوَاهُهُمْ مِنْ لُحُومِنَا وَ لِلْجُثَثِ اَلزَّاکِیَهِ عَلَى اَلْجُبُوبِ اَلضَّاحِیَهِ تَنْتَابُهَا اَلْعَوَاسِلُ وَ تُعَفِّرُهَا اَلْفَرَاعِلُ فَلَئِنِ اِتَّخَذْتَنَا مَغْنَماً لَتَتَّخِذُنَا وَشِیکاً مَغْرَماً حِینَ لاَ تَجِدُ إِلاَّ مَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ وَ مَا اَللَّهُ بِظَلاّٰمٍ لِلْعَبِیدِ وَ إِلَى اَللَّهِ اَلْمُشْتَکَى وَ اَلْمُعَوَّلُ وَ إِلَیْهِ اَلْمَلْجَأُ وَ اَلْمُؤَمَّلُ ثُمَّ کِدْ کَیْدَکَ وَ اِجْهَدْ جُهْدَکَ فَوَ اَلَّذِی شَرَّفَنَا بِالْوَحْیِ وَ اَلْکِتَابِ وَ اَلنُّبُوَّهِ وَ اَلاِنْتِجَابِ – لاَ تُدْرِکُ أَمَدَنَا وَ لاَ تَبْلُغُ غَایَتَنَا وَ لاَ تَمْحُو ذِکْرَنَا وَ لاَ تَرْحَضُ عَنْکَ عَارُنَا وَ هَلْ رَأْیُکَ إِلاَّ فَنَدٌ وَ أَیَّامُکَ إِلاَّ عَدَدٌ وَ جَمْعُکَ إِلاَّ بَدَدٌ یَوْمَ یُنَادِی اَلْمُنَادِی أَلاَ لُعِنَ اَلظَّالِمُ اَلْعَادِی وَ اَلْحَمْدُ لِلَّهِ اَلَّذِی حَکَمَ لِأَوْلِیَائِهِ بِالسَّعَادَهِ وَ خَتَمَ لِأَوْصِیَائِهِ بِبُلُوغِ اَلْإِرَادَهِ نَقَلَهُمْ إِلَى اَلرَّحْمَهِ وَ اَلرَّأْفَهِ وَ اَلرِّضْوَانِ وَ اَلْمَغْفِرَهِ وَ لَمْ یَشْقَ بِهِمْ غَیْرُکَ وَ لاَ اِبْتَلَى بِهِمْ سِوَاکَ وَ نَسْأَلُهُ أَنْ یُکْمِلَ لَهُمُ اَلْأَجْرَ وَ یُجْزِلَ لَهُمُ اَلثَّوَابَ وَ اَلذُّخْرَ وَ نَسْأَلُهُ حُسْنَ اَلْخِلاَفَهِ وَ جَمِیلَ اَلْإِنَابَهِ إِنَّهُ رَحِیمٌ وَدُودٌ فَقَالَ یَزِیدُ مُجِیباً لَهَا شِعْراً یَا صَیْحَهً تُحْمَدُ مِنْ صَوَائِحِ مَا أَهْوَنَ اَلْمَوْتَ عَلَى اَلنَّوَائِحِ ثُمَّ أَمَرَ بِرَدِّهِمْ .)
[۱۸] لهوف، صفحه ۱۷۴ (لَئِنْ جَرَّتْ عَلَیَّ اَلدَّوَاهِی مُخَاطَبَتَکَ إِنِّی لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَکَ وَ أَسْتَعْظِمُ تَقْرِیعَکَ وَ أَسْتَکْثِرُ تَوْبِیخَکَ لَکِنَّ اَلْعُیُونَ عبْرَى وَ اَلصُّدُورَ حَرَّى أَلاَ فَالْعَجَبُ کُلُّ اَلْعَجَبِ لِقَتْلِ حِزْبِ اَللَّهِ اَلنُّجَبَاءِ بِحِزْبِ اَلشَّیْطَانِ اَلطُّلَقَاءِ فَهَذِهِ اَلْأَیْدِی تَنْطِفُ مِنْ دِمَائِنَا وَ اَلْأَفْوَاهُ تَتَحَلَّبُ مِنْ لُحُومِنَا – وَ تِلْکَ اَلْجُثَثُ اَلطَّوَاهِرُ اَلزَّوَاکِی تَنْتَابُهَا اَلْعَوَاسِلُ وَ تُعَفِّرُهَا أُمَّهَاتُ اَلْفَرَاعِلِ وَ لَئِنِ اِتَّخَذْتَنَا مَغْنَماً لَتَجِدَنَّا وَشِیکاً مَغْرَماً حِینَ لاَ تَجِدُ إِلاَّ مَا قَدَّمَتْ یَدَاکَ « وَ مٰا رَبُّکَ بِظَلاّٰمٍ لِلْعَبِیدِ » فَإِلَى اَللَّهِ اَلْمُشْتَکَى وَ عَلَیْهِ اَلْمُعَوَّلُ فَکِدْ کَیْدَکَ وَ اِسْعَ سَعْیَکَ وَ نَاصِبْ جُهْدَکَ فَوَ اَللَّهِ لاَ تَمْحُو ذِکْرَنَا وَ لاَ تُمِیتُ وَحْیَنَا وَ لاَ تُدْرِکُ أَمَدَنَا وَ لاَ تَرْحَضُ عَنْکَ عَارَهَا وَ هَلْ رَأْیُکَ إِلاَّ فَنَدٌ وَ أَیَّامُکَ إِلاَّ عَدَدٌ وَ جَمْعُکَ إِلاَّ بَدَدٌ یَوْمَ یُنَادِی اَلْمُنَادِی« أَلاٰ لَعْنَهُ اَللّٰهِ عَلَى اَلظّٰالِمِینَ » فَ« اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِینَ » – اَلَّذِی خَتَمَ لِأَوَّلِنَا بِالسَّعَادَهِ وَ اَلْمَغْفِرَهِ وَ لِآخِرِنَا بِالشَّهَادَهِ وَ اَلرَّحْمَهِ وَ نَسْأَلُ اَللَّهَ أَنْ یُکْمِلَ لَهُمُ اَلثَّوَابَ وَ یُوجِبَ لَهُمُ اَلْمَزِیدَ وَ یُحْسِنَ عَلَیْنَا اَلْخِلاَفَهَ إِنَّهُ رَحِیمٌ وَدُودٌ وَ« حَسْبُنَا اَللّٰهُ وَ نِعْمَ اَلْوَکِیلُ»)
[۱۹] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۵ ، صفحه ۶۴ (قَالَ رَوَیْنَا بِإِسْنَادِنَا إِلَى جَدِّی أَبِی جَعْفَرٍ اَلطُّوسِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ عَیَّاشٍ عَنِ اَلشَّیْخِ اَلصَّالِحِ أَبِی مَنْصُورِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُنْعِمِ بْنِ اَلنُّعْمَانِ اَلْبَغْدَادِیِّ رَحِمَهُمُ اَللَّهُ قَالَ: خَرَجَ مِنَ اَلنَّاحِیَهِ سَنَهَ اِثْنَتَیْنِ وَ خَمْسِینَ وَ مِائَتَیْنِ عَلَى یَدِ اَلشَّیْخِ مُحَمَّدِ بْنِ غَالِبٍ اَلْأَصْفَهَانِیِّ حِینَ وَفَاهِ أَبِی رَحِمَهُ اَللَّهُ وَ کُنْتُ حَدِیثَ اَلسِّنِّ وَ کَتَبْتُ أَسْتَأْذِنُ فِی زِیَارَهِ مَوْلاَیَ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ زِیَارَهِ اَلشُّهَدَاءِ رِضْوَانُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ فَخَرَجَ إِلَیَّ مِنْهُ – بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ إِذَا أَرَدْتَ زِیَارَهَ اَلشُّهَدَاءِ رِضْوَانُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ فَقِفْ عِنْدَ رِجْلَیِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ هُوَ قَبْرُ عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ فَاسْتَقْبِلِ اَلْقِبْلَهَ بِوَجْهِکَ فَإِنَّ هُنَاکَ حَوْمَهَ اَلشُّهَدَاءِ وَ أَوْمِئْ وَ أَشِرْ إِلَى عَلِیِّ بْنِ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ وَ قُلْ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ یَا أَوَّلَ قَتِیلٍ مِنْ نَسْلِ خَیْرِ سَلِیلٍ مِنْ سُلاَلَهِ إِبْرَاهِیمَ اَلْخَلِیلِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَبِیکَ إِذْ قَالَ فِیکَ قَتَلَ اَللَّهُ قَوْماً قَتَلُوکَ یَا بُنَیَّ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اَلرَّحْمَنِ وَ عَلَى اِنْتِهَاکِ حُرْمَهِ اَلرَّسُولِ عَلَى اَلدُّنْیَا بَعْدَکَ اَلْعَفا کَأَنِّی بِکَ بَیْنَ یَدَیْکَ مَاثِلاً وَ لِلْکَافِرِینَ قَاتِلاً قَائِلاً أَنَا عَلِیُّ بْنُ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ نَحْنُ وَ بَیْتِ اَللَّهِ أَوْلَى بِالنَّبِیِّ أَطْعَنُکُمْ بِالرُّمْحِ حَتَّى یَنْثَنِی أَضْرِبُکُمْ بِالسَّیْفِ أَحْمِی عَنْ أَبِی ضَرْبَ غُلاَمٍ هَاشِمِیٍّ عَرَبِیٍّ وَ اَللَّهِ لاَ یَحْکُمُ فِینَا اِبْنُ اَلدَّعِیِّ حَتَّى قَضَیْتَ نَحْبَکَ وَ لَقِیتَ رَبَّکَ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَوْلَى بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ وَ أَنَّکَ اِبْنُ رَسُولِهِ وَ حُجَّتُهُ وَ أَمِینُهُ وَ اِبْنُ حُجَّتِهِ وَ أَمِینِهِ حَکَمَ اَللَّهُ عَلَى قَاتِلِکَ مُرَّهَ بْنِ مُنْقِذِ بْنِ اَلنُّعْمَانِ اَلْعَبْدِیِّ لَعَنَهُ اَللَّهُ وَ أَخْزَاهُ وَ مَنْ شَرِکَهُ فِی قَتْلِکَ وَ کَانُوا عَلَیْکَ ظَهِیراً أَصْلاَهُمُ اَللَّهُ جَهَنَّمَ وَ سٰاءَتْ مَصِیراً وَ جَعَلَنَا اَللَّهُ مِنْ مُلاَقِیکَ وَ مُرَافِقِی جَدِّکَ وَ أَبِیکَ وَ عَمِّکَ وَ أَخِیکَ وَ أُمِّکَ اَلْمَظْلُومَهِ وَ أَبْرَأُ إِلَى اَللَّهِ مِنْ أَعْدَائِکِ أُولِی اَلْجُحُودِ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحُسَیْنِ اَلطِّفْلِ اَلرَّضِیعِ اَلْمَرْمِیِّ اَلصَّرِیعِ اَلْمُتَشَحِّطِ دَماً اَلْمُصَعَّدِ دَمُهُ فِی اَلسَّمَاءِ اَلْمَذْبُوحِ بِالسَّهْمِ فِی حَجْرِ أَبِیهِ لَعَنَ اَللَّهُ رَامِیَهُ حَرْمَلَهَ بْنَ کَاهِلٍ اَلْأَسَدِیَّ وَ ذَوِیهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ مُبْلَى اَلْبَلاَءِ وَ اَلْمُنَادِی بِالْوَلاَءِ فِی عَرْصَهِ کَرْبَلاَءَ اَلْمَضْرُوبِ مُقْبِلاً وَ مُدْبِراً لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ هَانِئَ بْنَ ثُبَیْتٍ اَلْحَضْرَمِیَّ اَلسَّلاَمُ عَلَى أَبِی اَلْفَضْلِ اَلْعَبَّاسِ بْنِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ اَلْمُوَاسِی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ اَلْآخِذِ لِغَدِهِ مِنْ أَمْسِهِ اَلْفَادِی لَهُ اَلْوَاقِی اَلسَّاعِی إِلَیْهِ بِمَائِهِ اَلْمَقْطُوعَهِ یَدَاهُ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ یَزِیدَ بْنَ اَلرُّقَادِ اَلْجُهَنِیَّ وَ حَکِیمَ بْنَ اَلطُّفَیْلِ اَلطَّائِیَّ اَلسَّلاَمُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ اَلصَّابِرِ بِنَفْسِهِ مُحْتَسِباً وَ اَلنَّائِی عَنِ اَلْأَوْطَانِ مُغْتَرِباً اَلْمُسْتَسْلِمِ لِلْقِتَالِ اَلْمُسْتَقْدِمِ لِلنِّزَالِ اَلْمَکْثُورِ بِالرِّجَالِ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ هَانِئَ بْنَ ثُبَیْتٍ اَلْحَضْرَمِیَّ – اَلسَّلاَمُ عَلَى عُثْمَانَ بْنِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ سَمِیِّ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ لَعَنَ اَللَّهُ رَامِیَهُ بِالسَّهْمِ خَوْلِیَّ بْنَ یَزِیدَ اَلْأَصْبَحِیَّ اَلْإِیَادِیَّ وَ اَلْأَبَانِیَّ اَلدَّارِیَّ اَلسَّلاَمُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ قَتِیلِ اَلْأَبَانِیِّ اَلدَّارِیِّ لَعَنَهُ اَللَّهُ وَ ضَاعَفَ عَلَیْهِ اَلْعَذَابَ اَلْأَلِیمَ وَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدُ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِکِ اَلصَّابِرِینَ اَلسَّلاَمُ عَلَى أَبِی بَکْرِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ اَلزَّکِیِّ اَلْوَلِیِّ اَلْمَرْمِیِّ بِالسَّهْمِ اَلرَّدِیِّ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ عَبْدَ اَللَّهِ بْنَ عُقْبَهَ اَلْغَنَوِیَّ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْحَسَنِ اَلزَّکِیِّ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِیَهُ حَرْمَلَهَ بْنَ کَاهِلٍ اَلْأَسَدِیَّ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْقَاسِمِ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ اَلْمَضْرُوبِ عَلَى هَامَتِهِ اَلْمَسْلُوبِ لاَمَتُهُ حِینَ نَادَى اَلْحُسَیْنَ عَمَّهُ فَجَلَّى عَلَیْهِ عَمُّهُ کَالصَّقْرِ وَ هُوَ یَفْحَصُ بِرِجْلَیْهِ اَلتُّرَابَ وَ اَلْحُسَیْنُ یَقُولُ بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوکَ وَ مَنْ خَصْمُهُمْ یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ جَدُّکَ وَ أَبُوکَ ثُمَّ قَالَ عَزَّ وَ اَللَّهِ عَلَى عَمِّکَ أَنْ تَدْعُوَهُ فَلاَ یُجِیبَکَ أَوْ أَنْ یُجِیبَکَ وَ أَنْتَ قَتِیلٌ جَدِیلٌ فَلاَ یَنْفَعُکَ هَذَا وَ اَللَّهِ یَوْمٌ کَثُرَ وَاتِرُهُ وَ قَلَّ نَاصِرُهُ جَعَلَنِیَ اَللَّهُ مَعَکُمَا یَوْمَ جَمْعِکُمَا وَ بَوَّأَنِی مُبَوَّأَکُمَا وَ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَکَ عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ عُرْوَهَ بْنِ نُفَیْلٍ اَلْأَزْدِیَّ وَ أَصْلاَهُ جَحِیماً وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً أَلِیماً اَلسَّلاَمُ عَلَى عَوْنِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلطَّیَّارِ فِی اَلْجِنَانِ حَلِیفِ اَلْإِیمَانِ وَ مُنَازِلِ اَلْأَقْرَانِ اَلنَّاصِحِ لِلرَّحْمَنِ اَلتَّالِی لِلْمَثَانِی وَ اَلْقُرْآنِ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ عَبْدَ اَللَّهِ بْنَ قُطْبَهَ اَلنَّبْهَانِیَّ اَلسَّلاَمُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلشَّاهِدِ مَکَانَ أَبِیهِ وَ اَلتَّالِی لِأَخِیهِ وَ وَاقِیهِ بِبَدَنِهِ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ عَامِرَ بْنَ نَهْشَلٍ اَلتَّمِیمِیَّ اَلسَّلاَمُ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ عَقِیلٍ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِیَهُ بِشْرَ بْنَ حَوْطٍ اَلْهَمْدَانِیَّ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ عَقِیلٍ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِیَهُ عُثْمَانَ بْنَ خَالِدِ بْنِ أَشْیَمَ اَلْجُهَنِیَّ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْقَتِیلِ اِبْنِ اَلْقَتِیلِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ عَقِیلٍ وَ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ عَامِرَ بْنَ صَعْصَعَهَ وَ قِیلَ أَسَدَ بْنَ مَالِکٍ اَلسَّلاَمُ عَلَى أَبِی عُبَیْدِ اَللَّهِ بْنِ مُسْلِمِ بْنِ عَقِیلٍ وَ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ وَ رَامِیَهُ عَمْرَو بْنَ صَبِیحٍ اَلصَّیْدَاوِیَّ اَلسَّلاَمُ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی سَعِیدِ بْنِ عَقِیلٍ وَ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ لَقِیطَ بْنَ نَاشِرٍ اَلْجُهَنِیَّ اَلسَّلاَمُ عَلَى سُلَیْمَانَ مَوْلَى اَلْحُسَیْنِ بْنِ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ وَ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ سُلَیْمَانَ بْنَ عَوْفٍ اَلْحَضْرَمِیَّ اَلسَّلاَمُ عَلَى قَارِبٍ مَوْلَى اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ اَلسَّلاَمُ عَلَى مُنْجِحٍ مَوْلَى اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ اَلسَّلاَمُ عَلَى مُسْلِمِ بْنِ عَوْسَجَهَ اَلْأَسَدِیِّ اَلْقَائِلِ لِلْحُسَیْنِ وَ قَدْ أَذِنَ لَهُ فِی اَلاِنْصِرَافِ أَ نَحْنُ نُخَلِّی عَنْکَ وَ بِمَ نَعْتَذِرُ عِنْدَ اَللَّهِ مِنْ أَدَاءِ حَقِّکَ – لاَ وَ اَللَّهِ حَتَّى أَکْسِرَ فِی صُدُورِهِمْ رُمْحِی هَذَا وَ أَضْرِبَهُمْ بِسَیْفِی مَا ثَبَتَ قَائِمُهُ فِی یَدِی وَ لاَ أُفَارِقُکَ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ مَعِی سِلاَحٌ أُقَاتِلُهُمْ بِهِ لَقَذَفْتُهُمْ بِالْحِجَارَهِ وَ لَمْ أُفَارِقْکَ حَتَّى أَمُوتَ مَعَکَ وَ کُنْتَ أَوَّلَ مَنْ شَرَى نَفْسَهُ وَ أَوَّلَ شَهِیدٍ شَهِدَ لِلَّهِ وَ قَضَى نَحْبَهُ فَفُزْتَ وَ رَبِّ اَلْکَعْبَهِ شَکَرَ اَللَّهُ اِسْتِقْدَامَکَ وَ مُوَاسَاتَکَ إِمَامَکَ إِذْ مَشَى إِلَیْکَ وَ أَنْتَ صَرِیعٌ فَقَالَ یَرْحَمُکَ اَللَّهُ یَا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَهَ وَ قَرَأَ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضىٰ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ مٰا بَدَّلُوا تَبْدِیلاً لَعَنَ اَللَّهُ اَلْمُشْتَرِکِینَ فِی قَتْلِکَ – عَبْدَ اَللَّهِ اَلضَّبَابِیَّ وَ عَبْدَ اَللَّهِ بْنَ خَشْکَارَهَ اَلْبَجَلِیَّ وَ مُسْلِمَ بْنَ عَبْدِ اَللَّهِ اَلضَّبَابِیَّ اَلسَّلاَمُ عَلَى سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَنَفِیِّ اَلْقَائِلِ لِلْحُسَیْنِ وَ قَدْ أَذِنَ لَهُ فِی اَلاِنْصِرَافِ – لاَ وَ اَللَّهِ لاَ نُخَلِّیکَ حَتَّى یَعْلَمَ اَللَّهُ أَنَّا قَدْ حَفِظْنَا غَیْبَهَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِیکَ وَ اَللَّهِ لَوْ أَعْلَمُ أَنِّی أُقْتَلُ ثُمَّ أُحْیَا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُذْرَى وَ یُفْعَلُ بِی ذَلِکَ سَبْعِینَ مَرَّهً مَا فَارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقَى حِمَامِی دُونَکَ وَ کَیْفَ أَفْعَلُ ذَلِکَ وَ إِنَّمَا هِیَ مَوْتَهٌ أَوْ قَتْلَهٌ وَاحِدَهٌ ثُمَّ هِیَ بَعْدَهَا اَلْکَرَامَهُ اَلَّتِی لاَ اِنْقِضَاءَ لَهَا أَبَداً فَقَدْ لَقِیتَ حِمَامَکَ وَ وَاسَیْتَ إِمَامَکَ وَ لَقِیتَ مِنَ اَللَّهِ اَلْکَرَامَهَ فِی دَارِ اَلْمُقَامَهِ حَشَرَنَا اَللَّهُ مَعَکُمْ فِی اَلْمُسْتَشْهَدِینَ وَ رَزَقَنَا مُرَافَقَتَکُمْ فِی أَعْلَى عِلِّیِّینَ اَلسَّلاَمُ عَلَى بِشْرِ بْنِ عُمَرَ اَلْحَضْرَمِیِّ شَکَرَ اَللَّهُ لَکَ قَوْلَکَ لِلْحُسَیْنِ وَ قَدْ أَذِنَ لَکَ فِی اَلاِنْصِرَافِ أَکَلَتْنِی إِذَنْ اَلسِّبَاعُ حَیّاً إِنْ فَارَقْتُکَ وَ أَسْأَلُ عَنْکَ اَلرُّکْبَانَ وَ أَخْذُلُکَ مَعَ قِلَّهِ اَلْأَعْوَانِ لاَ یَکُونُ هَذَا أَبَداً اَلسَّلاَمُ عَلَى یَزِیدَ بْنِ حُصَیْنٍ اَلْهَمْدَانِیِّ اَلْمَشْرِقِیِّ اَلْقَارِی اَلْمُجَدَّلِ بِالْمَشْرَفِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى عُمَرَ بْنِ کَعْبٍ اَلْأَنْصَارِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى نُعَیْمِ بْنِ عَجْلاَنَ اَلْأَنْصَارِیِّ – اَلسَّلاَمُ عَلَى زُهَیْرِ بْنِ اَلْقَیْنِ اَلْبَجَلِیِّ اَلْقَائِلِ لِلْحُسَیْنِ وَ قَدْ أَذِنَ لَهُ فِی اَلاِنْصِرَافِ – لاَ وَ اَللَّهِ لاَ یَکُونُ ذَلِکَ أَبَداً أَتْرُکُ اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ أَسِیراً فِی یَدِ اَلْأَعْدَاءِ وَ أَنْجُو لاَ أَرَانِیَ اَللَّهُ ذَلِکَ اَلْیَوْمَ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَمْرِو بْنِ قَرَظَهَ اَلْأَنْصَارِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى حَبِیبِ بْنِ مُظَاهِرٍ اَلْأَسَدِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحُرِّ بْنِ یَزِیدَ اَلرِّیَاحِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عُمَیْرٍ اَلْکَلْبِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى نَافِعِ بْنِ هِلاَلِ بْنِ نَافِعٍ اَلْبَجَلِیِّ اَلْمُرَادِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى أَنَسِ بْنِ کَاهِلٍ اَلْأَسَدِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى قَیْسِ بْنِ مُسْهِرٍ اَلصَّیْدَاوِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ وَ عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ اِبْنَیْ عُرْوَهَ بْنِ حَرَاقٍ اَلْغِفَارِیَّیْنِ اَلسَّلاَمُ عَلَى جَوْنِ بْنِ حُوَیٍّ مَوْلَى أَبِی ذَرٍّ اَلْغِفَارِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى شَبِیبِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلنَّهْشَلِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحَجَّاجِ بْنِ زَیْدٍ اَلسَّعْدِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى قَاسِطٍ وَ کَرِشٍ اِبْنَیْ ظَهِیرٍ اَلتَّغْلِبِیَّیْنِ اَلسَّلاَمُ عَلَى کِنَانَهَ بْنِ عَتِیقٍ اَلسَّلاَمُ عَلَى ضِرْغَامَهَ بْنِ مَالِکٍ اَلسَّلاَمُ عَلَى حُوَیِّ بْنِ مَالِکٍ اَلضُّبَعِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَمْرِو بْنِ ضُبَیْعَهَ اَلضُّبَعِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى زَیْدِ بْنِ ثُبَیْتٍ اَلْقَیْسِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَللَّهِ وَ عُبَیْدِ اَللَّهِ اِبْنَیْ یَزِیدَ بْنِ ثُبَیْتٍ اَلْقَیْسِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَامِرِ بْنِ مُسْلِمٍ اَلسَّلاَمُ عَلَى قَعْنَبِ بْنِ عَمْرٍو اَلتَّمْرِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى سَالِمٍ مَوْلَى عَامِرِ بْنِ مُسْلِمٍ اَلسَّلاَمُ عَلَى سَیْفِ بْنِ مَالِکٍ اَلسَّلاَمُ عَلَى زُهَیْرِ بْنِ بِشْرٍ اَلْخَثْعَمِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى زَیْدِ بْنِ مَعْقِلٍ اَلْجُعْفِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْحَجَّاجِ بْنِ مَسْرُوقٍ اَلْجُعْفِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى مَسْعُودِ بْنِ اَلْحَجَّاجِ وَ اِبْنِهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى مُجَمِّعِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْعَائِذِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَمَّارِ بْنِ حَسَّانَ بْنِ شُرَیْحٍ اَلطَّائِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى حُبَابِ بْنِ اَلْحَارِثِ اَلسَّلْمَانِیِّ اَلْأَزْدِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى جُنْدَبِ بْنِ حُجْرٍ اَلْخَوْلاَنِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى عُمَرَ بْنِ خَالِدٍ اَلصَّیْدَاوِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى سَعِیدٍ مَوْلاَهُ اَلسَّلاَمُ عَلَى یَزِیدَ بْنِ زِیَادِ بْنِ مُهَاصِرٍ اَلْکِنْدِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى زَاهِدٍ مَوْلَى عَمْرِو بْنِ اَلْحَمِقِ اَلْخُزَاعِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى جَبَلَهَ بْنِ عَلِیٍّ اَلشَّیْبَانِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى سَالِمٍ مَوْلَى بَنِی اَلْمَدَنِیَّهِ اَلْکَلْبِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى أَسْلَمَ بْنِ کُثَیْرٍ اَلْأَزْدِیِّ اَلْأَعْرَجِ اَلسَّلاَمُ عَلَى زُهَیْرِ بْنِ سُلَیْمٍ اَلْأَزْدِیِّ – اَلسَّلاَمُ عَلَى قَاسِمِ بْنِ حَبِیبٍ اَلْأَزْدِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى عُمَرَ بْنِ جُنْدَبٍ اَلْحَضْرَمِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى أَبِی ثُمَامَهَ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلصَّائِدِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى حَنْظَلَهَ بْنِ سَعْدٍ اَلشِّبَامِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَبْدِ اَلرَّحْمَنِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْکَدِرِ اَلْأَرْحَبِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَمَّارِ بْنِ أَبِی سَلاَمَهَ اَلْهَمْدَانِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى عَابِسِ بْنِ أَبِی شَبِیبٍ اَلشَّاکِرِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى شَوْذَبٍ مَوْلَى شَاکِرٍ اَلسَّلاَمُ عَلَى شَبِیبِ بْنِ اَلْحَارِثِ بْنِ سَرِیعٍ اَلسَّلاَمُ عَلَى مَالِکِ بْنِ عَبْدِ بْنِ سَرِیعٍ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْجَرِیحِ اَلْمَأْسُورِ – سَوَّارِ بْنِ أَبِی حِمْیَرٍ اَلْفَهْمِیِّ اَلْهَمْدَانِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلْمُرَتَّبِ مَعَهُ عَمْرِو بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْجُنْدُعِیِّ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ یَا خَیْرَ أَنْصَارٍ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ بِمٰا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى اَلدّٰارِ بَوَّأَکُمُ اَللَّهُ مُبَوَّأَ اَلْأَبْرَارِ أَشْهَدُ لَقَدْ کَشَفَ اَللَّهُ لَکُمُ اَلْغِطَاءَ وَ مَهَّدَ لَکُمُ اَلْوِطَاءَ وَ أَجْزَلَ لَکُمُ اَلْعَطَاءَ وَ کُنْتُمْ عَنِ اَلْحَقِّ غَیْرَ بِطَاءٍ وَ أَنْتُمْ لَنَا فُرَطَاءُ وَ نَحْنُ لَکُمْ خُلَطَاءُ فِی دَارِ اَلْبَقَاءِ وَ اَلسَّلاَمُ عَلَیْکُمْ وَ رَحْمَهُ اَللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ .)
[۲۰] لهوف، صفحه ۱۱۳ (فَلَمَّا لَمْ یَبْقَ مَعَهُ سِوَى أَهْلِ بَیْتِهِ خَرَجَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ کَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِی الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ ثُمَ نَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ آیِسٍ مِنْهُ وَ أَرْخَى عَیْنَهُ وَ بَکَى ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ فَقَدْ بَرَزَ إِلَیْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاسِ خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِکَ وَ کُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِیِّکَ نَظَرْنَا إِلَیْهِ فَصَاحَ وَ قَالَ یَا ابْنَ سَعْدٍ قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَکَ کَمَا قَطَعْتَ رَحِمِی فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِیداً وَ قَتَلَ جَمْعاً کَثِیراً ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِیهِ وَ قَالَ یَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِی وَ ثِقْلُ الْحَدِیدِ قَدْ أَجْهَدَنِی فَهَلْ إِلَى شَرْبَهٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِیلٌ فَبَکَى الْحُسَیْنُ علیه السلام وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ یَا بُنَیَّ قَاتِلْ قَلِیلًا فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّکَ مُحَمَّداً ص فَیَسْقِیَکَ بِکَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَهً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّهَ الْعَبْدِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ فَنَادَى یَا أَبَتَاهْ عَلَیْکَ السَّلَامُ هَذَا جَدِّی یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَ یَقُولُ لَکَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَیْنَا ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَهً فَمَاتَ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ حَتَّى وَقَفَ عَلَیْهِ وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوکَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاکِ حُرْمَهِ الرَّسُولِ عَلَى الدُّنْیَا بَعْدَکَ الْعَفَاءُ. قَالَ الرَّاوِی: وَ خَرَجَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیٍّ تُنَادِی یَا حَبِیبَاهْ یَا ابْنَ أَخَاهْ وَ جَاءَتْ فَأَکَبَّتْ عَلَیْهِ فَجَاءَ الْحُسَیْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى النِّسَاءِ.)
[۲۱] تسلیه المُجالس و زینه المَجالس (مقتل الحسین علیه السلام) ، جلد ۲ ، صفحه ۳۱۱
پاسخ دهید