حجت الاسلام کاشانی روز یکشنبه مورخ اول مردادماه ۱۴۰۲، مصادف با شب ششم محرم ۱۴۴۵ هجری قمری در هیئت محترم بضعه الرسول سلام الله علیها به ادامه سخنرانی با موضوع «کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟» پرداختند که مشروح این جلسه تقدیم می شود.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
مقدّمه
هدیه به پیشگاه باعظمتِ حضرت ختم المرسلین صلی الله علیه و آله و سلّم، اهل بیت مکرّم ایشان، بویژه سرور و سالار ما، کریم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و سیّدالشّهداء علیه الصلاه و السلام صلواتی مرحمت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر مبارک حضرت بقیه الله الأعظم روحی و ارواح العالمین مَن سِواهُ فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم
این چند روزی که حاج آقای قاسمیان قدم بر سر چشم ما گذاشتند، هر روز من درخواست کردهام که شما را به فیض برسانند تا شما قدری هم حرف حساب و آیات قرآن و تفسیر بشنوید که ما کمتر مدیون شویم، اما ایشان نپذیرفتند، ترسیدم ایشان اذیّت باشند. ان شاء الله خدای متعال همهی کسانی که لباس سربازی امام زمان ارواحنا فداه را به تن کردهاند، با خلوص نیّت، با عاقبت خیر و شهادت در راه امام زمان ارواحنا فداه موفق بدارد، برای خودتان و همهی محبّان و سربازان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین صلواتی مرحمت بفرمایید.
اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.
مرور جلسات گذشته
عنوان بحث ما «کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا» است. با اینکه فقط یک حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه داریم، ولی تصویر ذهنی هر کسی حاصل روایت او از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، حاصل جمعبندی او از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است.
آن حسین بن علی علیه السلام که در ذهن ماست، که بویژه در قرن اخیر، حاصل زحمات مرحوم امام خمینی رضوان الله تعالی علیه و علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه و زعمای مکتب ماست، که تصویری شاید جامعتر از تصاویر در قرون قبلی دارد، تمام معارف اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را در ذهنیت ما، یعنی انعکاسِ آن نور معنوی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در ذهن ما هست، جامع است. زن قهرمان کربلا در نگاه ما به نقطهای رسیده است که مایهی حسدِ مذاهبِ دیگر است.
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عزیز خداست، چه ما حضرت را بشناسیم و چه ما حضرت را نشناسیم، ولی به فضل الهی تصویر او قدری در ذهن ما… گرچه معترف هستیم که نسبت به حقیقتِ حضرت هیچ است، ولی الحمدلله ابعادِ شخصیت او را به اندازهی یک ارزن در ذهن خود داریم.
این بحث زوایا و ابعاد خیلی گستردهای دارد، چند جلسه است که به گوشهای از آن میپردازیم.
نکتهای که امروز عرض میکنم تحفهای برای خودم هست.
به محضر شما عرض کردیم که در فضای بیرون از جهان اسلام، برای مستکبران و سرمایهداران و صاحبان ماهوارهها و تریبونها و رسانهها که هیچ، اما برای عموم مردم غیرمسلمان دنیا، عرض کردیم که کار ما سخت نیست.
مکتب اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین حقایقی دارند، شخصیت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حقیقتی دارند که ما کمکاری کردهایم.
بلکه روز گذشته لو دادم… نود درصد مطالبی که عرض میکنم این مقصود را ندارم که نکتهی علمی یا معرفتی یا گزارهای به ذهن شما منتقل بشود، بلکه من به دنبال این هستم که وقتی شما به حرم امام رضا علیه السلام رفتید، رؤیای شما را تغییر بدهم یا تقویت کنم.
وقتی به حرم امام رضا علیه السلام رفتیم بگوییم: یا امام رضا! تو که همهکارهی عالم هستی، کاری کن که پرچم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به دست ما هم به همهی دنیا برود.
اگر ما موفق باشیم یا نباشیم، که ان شاء الله خدای متعال همهی شما را موفق کند، خودِ این آرزو و دعا کار میکند.
ان شاء الله خدای متعال سران این امریکاییها را ذلیل کند، اینها یک «رؤیای امریکایی» دارند، مردم دنیا را با این رؤیا اداره میکنند.
عاقبت عالم، خاتمهی جهان، آخر زمان به دستِ امام زمان ارواحنا فداه است، اما رؤیا را آنها ساختهاند!
اصلاً انسان باید برود و از اینها درس بگیرد، از هیچ و پوچ، از توهّمات، رؤیای امریکایی درست میکنند!
آخرِ جهان دست ماست، حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف است که «یَمْلَأُ اللهُ به الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»، ما اصلاً… «اللهم عجّل لولیک الفرج» یعنی همسنخ شدن با حضرت. گاهی وقتی بحث زمینهسازی ظهور میشود، عدّهای به سمتهایی میروند که انگار میخواهند وظایف امام زمان ارواحنا فداه را انجام بدهند. ما باید وظایف خودمان را انجام بدهیم.
اگر «یَمْلَأُ اللهُ به الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً»، شما باید اول این را به دنیا معرّفی کنید، این از مسلّمات است.
برای اینکه بخواهی او را معرّفی کنی، او نیامده است که دیگران ببینند، باید نسخهی تجربهشدهی عینی بگویید، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است.
ان شاء الله خدای متعال به همهی ما در این ارائهی تصویر حقیقت آنها به عالم کمک کند. حداقل این است که این آرزو را داشته باشیم، دعا کنیم، بخواهیم، جزو حاجات ما باشد.
اصلاً مقصود همهی عرض بنده در این دهه این است که این اتفاق رخ بدهد، یعنی یک دعا به دعاهای ما اضافه شود (اگر نبوده است).
این برای جهان غیراسلام.
غلط زیاد هم که میکنند که مثلاً به قرآن کریم جسارت میکنند، اینها عمدتاً برای دستگاههای قدرت و سیاست و… است. بدنهی دنیا که از چیزی خبر ندارند، به نظر من اگر تلاش کنیم میتوانیم خیلی زودتر از آن چیزی که فکر میکنیم تغییر رخ بدهیم.
امام حسین علیه السلام؛ محورِ وحدت مسلمین
در جهان مسلمین غیرشیعه، دو درصد یا یک درصد پسماندهی بنی امیّه هستند که موضوع بحث من نیستند. یک بدنهی مسلمین داریم که اینها با این تصویر غلطی که در این روزها به آن میپردازیم، باز هم به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین محبّت دارند. اصلاً این موضوع تعجّب برانگیز است. با این تصویر غلطی که برای اینها درست کردهاند، اینها نباید همین محبّت اندک را هم میداشتند.
عدّهای ذهن اینها را بمباران کردهاند، از این طرف هم ما نرفتهایم بگوییم که با این ظرفیتی که در ذهن شما هست، با این قرآن عزیز، با این روایات معتبری که نزد شما هست، حسین بن علی علیه السلام آن کسی نیست که فقط چند آدمِ حقیر گفتهاند.
الآن تصویرشان خراب هست، ولی جرمی مرتکب نشدهاند، یک نفر دیگر اینها را مسموم کرده است.
شاید دو درصد شیّاد هستند، نود و هشت درصد… همین الآن وقتی در بعضی از کشورهای اسلامی وقتی نام اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین میآید زار میزنند، ولی تصویر ذهنیشان خیلی حقیر و ضعیف و نیمبند و ناقص و مشوّش و کج است. برای این تصویر گریه میکند! اگر باور کند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آن کسی است که در ذهن شماست، صد مرتبه رگ گردن خود را میدهد. همین هم «جمع شدن زیر یک پرچم» میشود. اتفاقاً هیچ سختی هم ندارد. اتفاقاً در اینجا ملاکات ائتلاف زیاد است.
ما نسبت به این نود و هشت درصد نه بغضی داریم، نه مشکلی داریم، نه اصطکاکی داریم، اتفاقاً هیچ مشکلی نداریم که بخواهیم با اینها همکلام بشویم. منّت خداست که یک فرصت و زمین تبلیغی حاصل بشود که ما برویم و پرچم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را در دست بگیریم و ببینیم چقدر حرف داریم که با یکدیگر بزنیم.
خانم «جیهان عامر» تونسی از دو تصویرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه حرف میزند
آن مطلبی که میخواهم امروز در بحث «تصاویر غلط» به محضر شما عرض کنم، که مرحلهی بعد این است که بگوییم «انگیزهی این تصاویر چیست».
از کتابی که دقیقاً در همین زمینه نوشته شده است، این کتاب سال ۲۰۱۵ در کشور تونس نوشته شده است.
این هم روزی شما بوده است، گاهی اوقات وقتی میخواهی یک کتاب را تهیّه کنی، یک سال و نیم طول میکشد که به دست شما برسد، ما این کتاب را از تونس سفارش دادیم، یک دوست ما که کتابباز است این کتاب را داشت. این کتاب در تونس چاپ شده است، این کتاب را یک خانمِ غیرمحجّبه به نام «جیهان عامر» نوشته است، نام این کتاب «صوره الحسین بن علی فی المتخیل الإسلامی» است، یعنی «تصویر حسین بن علی در ذهنیت جامعه اسلامی» است.
یکی از ظرفیتهای بزرگ برای کار تبلیغاتی ما در جهان اسلام، کسانی هستند که به آثار اهل حدیث پایبند نیستند. هرچه به اهل حدیث نزدیکتر است، به ناصبیگری نزدیکتر است.
اینها خیری از آنها ندیدهاند، به سمت روشنفکری و عقل آمدهاند. وقتی به سمت عقل آمده است، در فضای روشنفکری قرار گرفته است، سعی کرده است که حرفهای دیگران را هم بشنود. شیعه نیست، بلکه اگر صفحهی توییتر او را نگاه کنید محجّبه هم نیست، استاد برجستهی ادبیات در تونس است که حدوداً پنجاه سال سن دارد.
وقتی آثار را دیده است میگوید «حسینِ شیعیان با حسینِ اصحاب حدیث خیلی تفاوت دارد. زن در نگاه کربلا با زن در نگاه اصحاب حدیث خیلی تفاوت دارد».
این خیلی جالب است! یعنی آدمی که مکتب او هم مکتب ما نیست، وقتی نگاه کرده است…
او در اینجا به این موضوع نپرداخته است که کدام تصویر درست است یا کدام تصویر غلط است…
اگر در خاطر داشته باشید روزی عرض کردم که نظریهی فرار، اجازهی برافراشته کردنِ نام امام حسین علیه السلام را نمیدهد. این نظریه ارزشِ تأسّی و الگو ندارد و حماسه ندارد، امکانِ استمرارِ هزار ساله ندارد، اتفاقاً مرگِ تدریجیِ یک رؤیاست، نه یک رؤیای ماندگار تا آخرالزمان.
یعنی نظریهی فرار، فارغ از اینکه غلط است، ناکارآمد هم هست. در آن «ما ملّت امام حسینیم» ندارد.
این خانم «جیهان عامر» هم نمیگوید شیعه درست میگوید یا سنّی؛ ضمن اینکه شیعه هم نیست، اگر کسی کتاب را بخواند این امر خیلی روشن است، میگوید: من نگاه میکنم و میبینم دو حسین داریم…
بخاطر همین حرفهای او هم اجازهی ورود این کتاب به عربستان هم ندادهاند، گفتهاند او متشیّع است، در حالی که شیعه نیست.
اتفاقاً این نشان میدهد که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قابلیّت دارد که ایشان را در جهان مطرح کرد.
کاری به این موضوع ندارم که کدام تصویر درست است، میگوید این تصویر خیلی باکلاستر از آن تصویر است. اگر در ویترین بایستی و تصویر اینها را نگاه کنی، دوست میداری. آن تصویر خیلی حقیر است. نمیگوید کدام تصویر درست است.
ما بعداً مانند دیروز به اینها میپردازیم که کدام تصویر درست است، این خانم کاری به این کارها ندارد، میگوید این تصویر اصلاً خیلی ضعیف و ذلیل و کوچک است.
میگوید یک حسین اینها دارند که میگویند «او را جَو زده کردند و گفتند رودخانهها خروشان است و باغها میوه داده است… هرچه به او میگویند این کار را نکن که خطرناک است، اما چون حکومت میخواهد میرود ولی کم میآورد. وقتی کم میآورد محاصره میشود و التماس میکند (نعوذبالله) که اجازه بدهید به یزید رجوع کنم و با او بیعت کنم تا ببینیم نظر او چیست»…
ابومخنف در طبری میگوید که این کلامِ محدّثان است…
نمیشود بحث اصحاب حدیث را روی منبر آورد، خیلی فنّی و سخت است، اصحاب حدیث یک جریان بسیارخطرناک ناصبی هستند، اینها هستند که ذهنیت جهان اسلام را خراب کردهاند، یعنی اگر اینها مانع نبودند، اتّفاق ما با جهان اسلام خیلی زیاد میشد، اینها خیلی خرابکاری کردهاند.
ابومخنف میگوید: این روایت را اصحاب حدیث خاص گفتهاند و من قبول ندارم.
میگوید «به کربلا رفت و کم آورد و بعداً گفت شما را قسم میدهم که اجازه دهید به سراغ یزید بن معاویه بروم و دستم را در دست امیرالمومنین یزید بن معاویه بگذارم، هرچه او تصمیم گرفت»…
خانم «جیهان عامر» میگوید این یک تصویر است…
روزی یک آخوند مجتهد شیعه که میخواست مذاکرات را بصورت تئوریک تبیین کند و بگوید باید از کربلا درس مذاکره گرفت، شب ششم محرّم این نظریه را در تهران بیان کرد! گفت: «امام حسین حاضر بود برود با رفاقت مشکل خودش را با یزید حل کند، عبیدالله نگذاشت، وگرنه یزید اینقدر هم وحشی نبود»!!!
کسانی در شیعه هستند که تقریباً تمام این تصاویر غلط را بخاطر مشکلاتی بیان کردهاند.
این موضوع خیلی در تحلیل مهم است که شما بینیاز باشید. آدمی که بینیاز نیست، مردم میفهمند که حتّی سلام و علیک او هم بوی گندِ نیاز میدهد، بوی گندِ ریا میدهد، یا بوی گندِ تحلیل به نفع صاحبکار.
این مجتهد شیعه هم برای صاحبکار خود چنین نسبتِ جسارتآمیزی را نسبت به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه انجام داد.
خانم «جیهان عامر» تونسی میگوید: این یک تصویر است.
آیا این تصویرِ حسین یادمان و سالگرد دارد؟
اما تصویری که شیعیان دارند این است که میگویند یک حسین بن علی بود که خداوندگارِ مناعت طبع بود، میدانست او را با تشنگی تهدید میکنند، اما به هزار اسب و هزار سوار آب داد…
خدایِ کَرَم بود، نه تنها به کسی چشم امید نداشت، بلکه از اول هم که راه افتاد فرمود: «مَنْ لَحِقَ بِی مِنْکُمْ اُسْتُشْهِد»،[۴] مسیر اینجا شهادت است، «مَنْ کَانَ بَاذِلاً فِینَا مُهْجَتَهُ»،[۵] کسی بیاید که میخواهد خون خود را در راه ما بریزد، «فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا» میرویم که کشته شویم.
نه اینکه هدف لزوماً کشته شدن است، ولی آخرِ کار معلوم است. مانند جنگی که یک حلقهی محاصره است، مثلاً پنج هزار نفر، سه نفر را محاصره کردهاند. این سه نفر مقاومت میکنند ولی میدانند نهایتِ امر چیست. تیر میزند که به دشمن ضربه بزند، به نصر الهی هم امیدوار است، ولی میداند پایان امر چیست.
کمااینکه وقتی در کربلا سه مرتبه تیراندازی کلّی شد، فقط حدود پانزده نفر به میدان رفتند، ولی تا عصر عاشورا طول کشید، وگرنه باید در عرض یک ساعت تمام میشد. تا آنجایی که توانست مقاومت کرد.
خانم «جیهان عامر» میگوید: تصویرِ شیعیان این است که نه تنها به زمین نگاه نمیکند، بلکه اگر امر الهی بر این باشد که مسیر را ادامه بدهد، از آسمان هم توقّع ندارد. حتّی در روایات شیعیان هست که ملائکه نازل میشوند و میگویند «ما دیگر تحمّل نداریم»…
مجملِ این روایت دو مرتبه در کافی با سند صحیح آمده است، مفصل آن هم در منابع متأخر آمده است. در کافی شریف آمده است که آمدند و گفتند نصر آمده است، اما امام حسین علیه السلام فرمودند که ما به عهد خود وفا خواهیم کرد.
خانم «جیهان عامر» میگوید: حسینِ شیعیان، به ملائکه که التماسِ او را میکنند کار ندارد و بینیاز است.
این دو تصویر چقدر با یکدیگر تفاوت دارد!
خانم «جیهان عامر» کاری به این موضوع ندارد که کدام تصویر درست است، میگوید میشود برای این حسین مُرد، ولی برای آن تصویر باید طوری برخورد کرد که راجع به آن حرف نزد.
ان شاء الله خدای متعال نَیّر را رحمت کند که در این بیت کولاک کرده است، میگوید جبرئیل از فراز عرش ربّ العالمین، به ملاقاتِ هیکلِ توحیدِ ربّ العالمین آمد. با یکدیگر صحبت کردند و گفت: همه برای یاری تو آماده هستند، فرمود:
رخت بَرکَش دور شو ای محتشم تا نسوزد شهپَرَت را آتشم
خانم «جیهان عامر» که روشنفکر است میگوید: تصویر شیعیان از حسین بن علی [صلوات الله علیه] خیلی عظیم است، باید فیلم این تصویر را ساخت. اما تصویر آنطرف خیلی بیچاره است و اصلاً ارزشی ندارد.
خانم «جیهان عامر» میگوید: من نگاه کردم و دیدم بالاترین تصویری که در کتابهای ما راجع به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هست، این است که او پهلوانِ خطاکار است، یعنی آزادیخواهِ پهلوانی که متأسفانه خوب تدبیر نکرد و خطا کرد.
امام حسین علیه السلام در نگاهِ «ابوالأعلی مودودی»
«ابوالأعلی مودودی» که از مصلحان جهان غیرشیعه است اما تصویر صحیحی از امام حسین علیه السلام ندارد میگوید: بیانصافها! اصلاً فرض کنید حسین اشتباه کرد! شما که وظیفه نداشتید ظلم کنید! چرا آب را بستید؟ چطور اینها را درنظر نمیگیرید؟ چرا زن و بچهی او را به اسارت گرفتید؟ اینها را از کجای دین آوردید؟ فرض کنید یزید خبر نداشت و عبیدالله چنین غلطی کرد، چرا یزید عبیدالله را مجازات نکرد و او را ابقاء کرد؟
بعد میگوید: من کتب فقهی خودمان را دیدم، شهید احکامی دارد، مثلاً شهید معرکه غسل داده نمیشود. احکام شهادت، احکام جنازه در کتب فقهی هست. در تصویری که ما داشتیم و داریم، حسین بن علی شهیدی نیست که وقتی فقها میخواهند راجع به شهید معرکه حرف بزنند، مثال به کربلا بزنند! کتب فقهی ما از حسین ساکت است! چون او را شهید نمیدانند.
درواقع «ابوالأعلی مودودی» همان دو درصد را میگوید، بقیه که محصولِ آن دو درصد هستند. بقیه مانند «ابوالأعلی مودودی» هستند، حال «ابوالأعلی مودودی» شروع کرده است به مطالعه و تحقیق، بقیه که تحقیق نمیکنند.
میگوید آن دو درصد کاری کردهاند که فقهای ما حسین بن علی را در فقه نیاوردهاند. چون حسین بن علی را مثال درست نمیدانند که بخواهند از آن جواز یا حکم شرعی استنباط کنند.
این تصویر یک خطاکار است، چطور میتواند الگو یا ارزشمند باشد؟
«ابوالأعلی مودودی» میگوید: من هر جایی را دیدم، دیدم اصلاً حسین بن علی بایکوت است، چرا؟ چون اگر بخواهند اظهار نظر صریح در مورد حسین بن علی [صلوات الله علیه] کنند، صد جای دیگر گیر میکنند. حسین بن علی هم صحابی است و هم نوهی پیامبر و هم از اهل البیتِ نبی است.
«ابوالأعلی مودودی» میگوید: حسین بن علی را درنظر نگرفتهاند، کأنّه کربلایی نیست.
جایگزینسازی، آشکارکنندهی ذهن کثیفِ اصحابِ حدیث
من نکتهای را در پرانتز عرض کنم.
وقتی موضوع حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مطرح میشود، اگر ما تصویر درست ارائه کنیم، بدنهی جهان اسلام با ما همراه خواهد شد، و خطِ آن دو درصد این است که جایگزینی درست کنند، کمااینکه الان در بعضی از مناطق مختصری، حتّی در ایران، این کار را میکنند. وقتی به ایّام محرّم میرسد ایّامِ شهادتِ کسی دیگر را…
برای خلیفهای که اواخر ذی الحجّه از دنیا رفته است دهه میگیرند! تبلیغ هم میکنند! مردم را هم دعوت میکنند.
خودِ همین موضوع، بدبختی و بیچارگی آن دو درصد است.
یعنی نگاه میکند، اگر روزی… ما که کاری نکردهایم، همین نیمدرصد زحمتی که کشیدهایم، ناگهان فرد ارمنی هم پای سفرهی حضرت اباالفضل العباس علیه السلام آمد، میترسند ما تصویر را طوری ارائه کنیم که بدنهی جهان اسلام به این طرف بیایند. نه اینکه شیعه بشوند، بحث من شیعه و سنّی نیست. نگاهشان به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، آن نوهی پیغمبر، آن اسطورهی پهلوانِ نجاتبخش و آزادیخواه و مبارز با ظلم شود.
اینکه سعی میکنند بدعتاً الگو یا فرد مقابل معرّفی کنند…
چه زمانی دهه اول محرّم برای خلیفه دوم مراسم میگرفتند؟
نمیخواهم بگویم این موضوع زیاد است، این برای آن دو درصد است. اما همینکه شروع میکنند… تبلیغات کردهاند که دههی ایام شهادت فلانی است!
خودِ این موضوع نشان میدهد، ما هنوز هیچ کاری نکردهایم، طرف به لاک تدافعی رفته است که جایگزین بدهد!
وگرنه اگر او هم شهید شده بود، اولاً چرا تا دیروز این کار را نمیکردید؟ ثانیاً از نظر شما چه تعارضی است؟ هم برای این شهید مجلس برگزار کنید و هم برای آن شهیدِ خودتان! حال من به این موضوع کاری ندارم که نظر ما چیست، برای شما شهید است.
چرا شما در ذهن خودتان دوگانه دارید؟
ما دوگانه داریم چون از نظر ما یک نفر حق است و یک نفر طاغوت! اما از نظر تو (آن دو درصد) که هر دو حق هستند، هر دو را برگزار کن! چرا این مراسم را بجای آن مراسم برگزای میکنی؟
مثلاً بین ما اینطور نیست که در این خیابان بزرگداشت سلمان بگیرند، ما بلافاصله بگوییم اینطور نیست و ایّامِ ابوذر است! ابوذر و سلمان علیهما السلام برای ما تفاوتی ندارند. عدل و عرض و مانند و با هم هستند.
چرا جایگزینسازی میکنی؟ این جایگزینسازی، آشکارکنندهی ذهن کثیف توست! وگرنه تو ادّعا میکنی که از نظر تو هر دو نفر شهیدِ حق هستند، برای هر دو برگزار کن!
ما نمیتوانیم این کار را کنیم، چون ما یک نفر را حق میدانیم و دیگری را باطل، مگر اینکه تو بیایی و اگر توانستی تصویر ما را از آن طاغوت اصلاح کنی.
ما یک نفر را مسئول ظلم به همهی طول تاریخ میدانیم، نمیتوانیم برای او مراسم بزرگداشت برگزار کنیم، تو بیا و تصویر مرا اصلاح کن و بگو به این دلایل اینطور نبوده است، ولی تو که هر دو را حق میدانی، چرا یک مراسم را جایگزین مراسم دیگر میکنی؟
خود این موضوع نشان میدهد که از اینکه تصویر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در جهان اسلام منتشر شود میترسد! برای همین هم دوگانهسازی میکند.
یا ایام جشن میگیرند.
اشتباه نشود، این هم برای آن دو درصد است.
بدنهی جهان اسلام مظلوم هستند، مظلومِ به کمکاریِ ما و به خیانتهای دو درصد. یک طرف مشغولِ خرابکاری است و این طرف هم کاری نمیکند. این بیچاره در این میان مانده است. شما چه توقعی دارید که همهی اینها بخواهند محققانِ عرصههای تاریخی و حدیثی باشند و این مسائل را کشف کنند، طبیعی است که نتوانند.
عدّهای هم ماه محرّم را ایام شادی میدانند.
متأسفانه این موضوع در کشورهای اسلامی زیاد است، منتها شما نباید فریب بخورید و فکر کنید که جهان اسلام ناصبی هستند.
مسلّم است که من حرفی در مورد آن دو درصد ندارم، حداقل این است که نصب پنهان دارند، علمای تراز یک آنها میگویند. اما بدنه اصلاً خبر ندارند.
مثلاً همهی شما نماز روز یکشنبهی ذی القعده را میخوانید، آیا شما رفتهاید و فقه الحدیث آن را تحقیق کردهاید؟ مسلّماً نه!
آن بدنهی جهان اسلام میگویند پیغمبر گفته است که محرّم را شاد باشید، میگویند: چشم! فدای سرِ پیامبر! شاد میشویم.
تصویر دیگری هم وجود ندارد، در ذهن خود هم تعارضی احساس نمیکند.
آیا شما در آن نمازِ یکشنبههای ذی القعده، تعارض و مخالفت با یک جای دین احساس میکنید؟ نه! اگر اینطور احساس میکردید ممکن بود… مثلاً اگر یک سخنرانی از یک عالِمِ بزرگی میشنیدید که این کار بدعت است، در اینصورت سؤال میکردید که بالاخره آیا ثواب دارد یا بدعت است؟
اما الآن که در این چند سال نماز یکشنبههای ماه ذی القعده عمومی شده است، مردم این نماز را میخوانند. میگویند علما گفتهاند، بر خلاف جایی هم نیست، نماز هم هست، در آن هم سورهی قرآن میخوانیم، ذکر میگوییم، استغفار میکنیم، اینها که بد نیست!
حال در جهان اسلام، آن دو درصدِ خبیث که میفهمند چکار میکنند، روشنفکران و بلکه غیر روشنفکرانِ جهان اسلام هم میگویند اینها نصبِ پنهان دارند؛ اینها میگویند پیامبر در این ماه خوشحال بود و شادی میکرد، این خوشحالی سنّتِ پیغمبر است. عوام هم چیزی را مقابلِ این نمیدانند.
شما میبینید اینها شاد هستند، بعد میگویید ناصبی هستند! اما اینها ناصبی نیستند، البته واضح است که من آن دو درصد را عرض نمیکنم، اما عوام نمیدانند. در ناصبیگری «علم» مهم است.
اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین با دشمنی برخوردِ تند میکردند که حقیقت را فهمیده بود و دشمنی میکرد، وگرنه تمام شبههدارانی که حتّی نسبت به اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین جسارت هم میکردند، اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین آنها را تکریم میکردند. این موضوع تا زمانی بود که اینها حق را نمیدانستند. نگاه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به آنها جذبی بود.
اگر «عبدالله بن کَوّاء» میآمد و با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حرف میزد، حضرت میفرمودند: ای منافق! به آن طرف برو!
در مورد «اشعث بن قیس» میفرمود: منافق بن کافر! «حَائِکٌ ابْنُ حَائِکٍ».[۶]
اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نسبت به همه اینطور نبودند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هم نسبت به همه اینطور نبودند.
معنا ندارد یقهی کسی که نمیداند را بگیرید، با این کار او فقط در جهل خود محکم میشود، نباید او را در جهل خودش محکم کرد، باید او را محکم کرد، باید اگر خواب است او را بیدار کرد، اگر غافل است او را ارشاد و آگاه کرد.
روضه و توسّل به حضرت عبدالله بن حسن علیهما السلام
روضهی امروز روضهی خیلی سختی است، بنده که بیعرضه و بیدست و پا هستم، معمولاً سعی میکنم به این سمتهای روضه نروم، دچار تعارضی هستم، یا باید روضه نخوانم، یا میبینم پسرِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه یک سلحشوری کرده است، ما هم که گدای امام حسن مجتبی صلوات الله علیه هستیم… اما از آنطرف عرصهی نبرد و آقایی و بزرگواریِ پسرِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه در قتلگاه است. یعنی من مجبور هستم که بخواهم…
محل نبرد قمر بنی هاشم علیه السلام کنار علقمه است، سعید بن عبدالله حنفی هنگام نماز جماعت، نزدیک خیمههاست، محل نبرد و سلحشوری عبدالله در قتلگاه است. من مجبور هستم که به آن سمت بروم. آن هم برای امامی که…
ما از چند ماه مانده به محرّم میگوییم که خودمان را به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه نشان بدهیم…
مرحوم «سیّدعلی تُرک» از علمای مهمّ ما در ادبیات است، دوران قاجار در تهران زندگی میکرد، عمر زیادی هم نداشت، شاید حدود چهل سال عمر کرد. قصائد فارسی و عربی و ترکی دارد. از او چند قصیده مانده است. یک قصیده راجع به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه دارد که عالی است. دو بیت از این قصیده را میخوانم، بالاخره ما به امام حسن مجتبی صلوات الله علیه امید داریم.
میگوید:
قَضَی وَ کَانَ لأبنَاءِ السَّبِیلِ حِمَی وَلِلمُؤَمّلِ مَنّاناً بِلامِنَنِ
وقتی از دنیا رفت، بی کس و کارهای مدینه بجز او پناهی نداشتند، توجّه داشته باشید که اهل مدینه شیعه نبودند… هر کسی به او امید داشت، او برایش مَنّان بود، امیدِ او را برآورده میکرد. نه اینکه هر کس میرفت پول بگیرد، پول میداد، طرف در ذهن خود چه امیدی داشت؟ مثلاً میگفت ای کاش امام حسن مجتبی صلوات الله علیه مرا اینطور تحویل بگیرد، بیش از آن تحویل میگرفت.
ان شاء الله هیچ کدام از محبّان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و عزاداران حسین بن علی علیه السلام مجبور نشود بجز درِ خانهی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین به جای دیگری رو نزنند.
در این عالم هر کسی که میخواهد پول بگیرد، آن کسی که پول میگیرد منفعل است. میگوید اینجا برعکس بود، طوری سائل را تحویل میگرفت که سائل خیال کند کاری کرده است…
یُعطِی وَیَبسَمُ فِی یومِ النَّدَی کَرَماً فَالوَجهُ مِنهُ طَلِیقٌ والعطاءُ هنی
روزی که میبخشید، از سرِ کَرَم چنان لبخند به لب داشت و خوشحال بود، کسی که پول را گرفته بود، از اینکه انگار امام را خوشحال کرده است، لبخند به لب داشت!
آقای کریم! عَبدُکَ بِبَابِک! مِسکِینُکَ بِبَابِک! عُبَیدُکَ بِفِنَائِک! با امید به درِ خانهی تو آمدهایم…
حضرت عبدالله بن حسن علیه السلام از یک سالگی یا کمتر، در دامانِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بزرگ شد.
در مورد حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هست که در زیارات به حضرت عرض میکنیم: «کُنْتَ رَبیعَ الاْیْتامِ»، بهارِ یتیمان هستی.
یتیم هر کسی باشد، تو بهارِ یتیمان هستی. حال اگر یتیمِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه باشد، یتیمِ امامِ امام حسین علیه السلام باشد… حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عبدالله را روی چشم خود بزرگ کرده است، از وصیّتی که کرده است معلوم است، حضرت در مورد فرزندان خودش اینطور وصیّت نکردهاند…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جایِ خالیِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه را برای فرزندان ایشان پُر کرده بود.
مادرِ بچههای امام حسن مجتبی صلوات الله علیه که در کربلا شهید شدند هم امّ البنین هستند، دو یا سه فرزند امام حسن مجتبی صلوات الله علیه که در کربلا شهید شدهاند، از یک نفر است. درواقع کربلا دو امّ البنین دارد.
یک عالِمِ ما سال ۱۳۱۱ از دنیا رفته است، «شیخ احمد الدَندَن»، او میگوید: مادرِ حضرت قاسم علیه السلام به فرزندان خود اینطور میفرمود:
بِأبِیکَ لَو کُشِفَ القِتَالُ عَلَی النِّساء لَبَذَلهُ نَفسِی دُونَ عَمّکَ أفتَدِی
قسم به پدرتان امام حسن مجتبی صلوات الله علیه! وقتی شما را به جنگ میفرستم (چون همهی فرزندان ایشان نوجوان بودند)، اگر اجازه میداد من هم بیایم و بجنگم، خودم را فدای عموی شما که امام من است میکردم.
یَا لَیتَ قَتلَکَ دافِعٌ عَنهُ الرَّدَی…
ای کاش حال که شما کشته میشوید، میشد جلوی آنها را گرفت…
نمیتوانم مصرع آخر را بخوانم، میگوید: ای کاش شما کشته میشدید، اما ناموسِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اسیر نمیشد…
عبدالله، الکریم ابن الکریم و بن الکریمه… هم مادر عظیم الشأن، هم پدر امامِ عالم!
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای عبدالله هم امام است و هم بابا.
وقتی همه شهید شدند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای وداع آمد، لباس کهنه به تن کرد…
قمر بنی هاشم علیه السلام شهید شده است، حضرت علی اصغر علیه السلام را برگردانده است، حضرت علی اکبر علیه السلام شهید شده است، انصار شهید شدهاند، امام حسین علیه السلام تنهای تنهاست… آمد که وداع کند…
وقتی برای وداع آمد، راجع به هیچ کسی توصیه نکرد، فقط فرمود به خیمهها بروید؛ راجع به یک نفر توصیه کرد، که هم معلوم است امام حسین علیه السلام غیرتِ این آقازاده را میشناخت، هم شدّتِ محبّتِ او را…
من این جمله را هم ذوقی میگویم، وقتی فرزندانِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه خاطرهی پدرشان را میشنیدند میگفتند روزی پدرِ ما که قد و بالای او اقتضای نبرد نداشت، نتوانست از مادرِ خود دفاع کند…
وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمد که وداع کند، فرمود: بگو همهی بچهها به خیمهها بروند… با همه خداحافظی کرد و فرمود: زینب جان! دستِ عبدالله را رها نکن… این پسرِ امام حسن علیه السلام است، نگاه نمیکند خود و زره ندارد، چیزی جلودارِ او نیست، او نمیترسد…
امام حسین علیه السلام عشقِ عبدالله به خودش را میدانست…
این آخرین ابتلاء حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بعد از این شهید شدند… معمولاً قاعدتاً آخرین ابتلا، سختترین ابتلاء است…
در ابتلائات حضرت ابراهیم علیه السلام، آخرین ابتلاء، بریدنِ سرِ فرزند بود…
البته نمیخواهم بگویم قطعاً اینطور است، ولی بالاخره ظاهراً آخرین ابتلاء است…
حضرت به میدان رفت… من مجبور هستم دقایقی به سمت قتلگاه بروم تا بگویم علیه السلام عبدالله سلام الله علیه چطور نبرد کرده است، از امام زمان ارواحنا فداه معذرت میخواهم، سعی میکنم مختصر عرض کنم.
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به سمت میدان رفت…
در این ورزشهای رزمی وقتی دو دقیقه با یکدیگر گلاویز میشوند، استراحت میکنند…
حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه از صبح تا عصرِ عاشورا… سنّی از حضرت گذشته است، جگر سوخته است، لب تشنه است، اشک ریخته است، بدن خسته است، به علقمه رفته است، حضرت زینب کبری سلام الله علیها را از کنارِ بدنِ حضرت علی اکبر علیه السلام آورده است، به تعدادِ شهدای کربلا به وسط میدان رفته است و شهید آورده است، بالای سرِ اینها گریه کرده است، لب تشنه است، خسته است، چند ساعت است که درگیر است، حال هم که فقط یک نفر شده است، تمامِ سنگاندازان و تیراندازان، یک نقطه را میزنند، مجبور بود دائماً باسرعت حرکت کند…
ان شاء الله خدای متعال مرحوم آیت الله حاج آقا مجتبی را رحمت کند، او این جمله را خیلی خوب روضه میخواند…
دائماً حرکت میکرد، در این شرایط یک لحظه صبر کرد که نفس تازه کند… «فَوَقَفَ یَسْتَرِیحُ سَاعَهً»… وقتی یک لحظه ایستاد «فَأَتَاهُ حَجَرٌ»…
نمیتوانم پردهدری کنم و بگویم چه اتفاقی رخ داد… «سنگ زدن» نهایتِ بیادبی بود، ضربِ سنگ متفاوت از تیر است، مگر اینکه تیر به جای حساسی اصابت کند…
در اُحُد به پیشانی مبارک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم سنگ زدند، حضرت تا پایان جنگ نمیتوانستند از جای خود بلند شوند…
اینجا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود و چند خیمه مخدّرات…
وقتی یک لحظه مکث کرد، سنگ اصابت کرد…
شاید این کار آنقدر اهانت بود که اینطور فرمود: «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ فِی سَبِیل اللهِ وَ عَلَى مِلَّهِ رَسُولِ اللَّهِ»… من هم جزو ملّت پیغمبر هستم، من هم مسلمانم…
خدا حرمله را لعنت کند… تیری به سینهی حضرت نشست… به قلب مبارک حضرت آسیب زد… خون فوران کرد… حضرت تلاش کرد که خود را نگه دارد…
همه در خیمه هستند، حضرت زینب کبری سلام الله علیها جلوی درِ خیمه است، «روی اسب ماندنِ حضرت» امیدِ نوامیسِ پیامبر است، خون فوران میکرد، آقای ما هم تلاش میکرد که خود را روی اسب نگه دارد، میداند که چه بلایی بر سرِ حرم میآید، خیلی تلاش کرد که خود را روی اسب نگه دارد، ولی «فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ عَلَى خَدِّهِ الْأَیْمَنِ»… از آن بالا با صورت به زمین خورد… صورت روی خاک قرار گرفت…
دشمن منتظر است که ببیند آیا مانند دفعات قبلی برمیگردد؟!… دیدند چند مرتبه صورت را از روی خاک برداشت، وقتی خواست بنشیند، دوباره روی خاک برگشت…
شاید امام زمان ارواحنا فداه اینجا را فرموده است که «أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ»… سلام بر آن گونههای خاک مالیده شده…
دیگر صورت حضرت روی خاک قرار گرفت…
«کَعب بن أبجَر» و چند ناپاکزادهی دیگر نزدیک شدند…
وقتی دیدند حضرت نمیتواند از جای خود بلند شود، این روباهها هم شیر شده بودند…
آمد و به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جسارت کرد، «فَشَتَمَ الْحُسَیْنَ وَ شَتَمَ اُمَّهُ»… نزدیکتر آمد و شمشیر را بلند کرد، فاصله خیلی کم بود…
عرب وقتی بیپناه میشود، دست روی سر خود میگذارد…
حضرت زینب کبری سلام الله علیها دست روی سر خود گذاشت، صحنه صحنهی قتل بود، دست حضرت عبدالله صلوات الله علیه آزاد شد، بیمعطلی دوید، «وَاللهِ لا أُفارِقُ عَمِّی»…
مجبور بودم مقدّمه بگویم…
همه ترسیدهاند، حتّی دشمن هم از نزدیک شدن ترسیده است، ولی عبدالله دوید، «وَاللهِ لا أُفارِقُ عَمِّی»… خود را باسرعت رساند، وقتی آن ناپاکزاده در حال فرود آوردن شمشیر بود، صدا زد: «یَابنَ الخَبِیثَه»! ناپاکزاده!… ولی آن ناپاکزاده در حال پایین آوردنِ شمشیر بود…
حضرت عبدالله بن حسن علیهما السلام چیزی نداشت که دفاع کند، سپری نداشت، دست خود را جلوی شمشیر گذاشت…
بازوی پسرِ ده ساله نمیتواند جلوی شمشیر را بگیرد، ولی بالاخره ضربه را گرفت…
در آغوشِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه افتاد…
ما از فاطمیّه روضه شنیدهایم، معلوم است که پسرِ امام حسن مجتبی صلوات الله علیه روضه را با تفصیل شنیده است، وقتی درد شکستنِ بازو همهی وجود او را گرفت، فقط یک جمله در آغوشِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گفت…
زمانی آدم روضه را میشنود، زمانی آدم روضه را میچشد…
فقط یک جمله در آغوش حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گفت… «فَنَادَی الغُلَام: یَا اُمّاه»… وای مادرم…
[۱]– سوره مبارکه غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سوره مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫
[۴] مختصر البصائر ، جلد ۱ ، صفحه ۵۹ (أَیُّوبُ بْنُ نُوحٍ ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ ، عَنْ حَمْزَهَ بْنِ حُمْرَانَ، عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: ذَکَرْتُ خُرُوجَ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ وَ تَخَلُّفَ اِبْنِ اَلْحَنَفِیَّهِ عَنْهُ، فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ : «یَا حَمْزَهُ إِنِّی سَأُحَدِّثُکَ فِی هَذَا اَلْحَدِیثَ لاَ تَسْأَلُ عَنْهُ بَعْدَ مَجْلِسِنَا هَذَا: إِنَّ اَلْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ لَمَّا مثل[فَصَلَ]مُتَوَجِّهاً دَعَا بِقِرْطَاسٍ فَکَتَبَ فِیهِ: بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ مِنَ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ إِلَى بَنِی هَاشِمٍ أَمَّا بَعْدُ: فَإِنَّهُ مَنْ لَحِقَ بِی مِنْکُمُ اُسْتُشْهِدَ، وَ مَنْ تَخَلَّفَ لَمْ یُدْرِکِ اَلْفَتْحَ وَ اَلسَّلاَمُ»)
[۵] اللهوف علی قتلی الطفوف، صفحه ۳۰
[۶] نهج البلاغه، خطبه ۱۹ (و من کلام له (علیه السلام) قاله للأشعث بن قیس و هو على منبر الکوفه یخطب، فمضى فی بعض کلامه شیء اعترضه الأشعث فیه، فقال: یا أمیرالمؤمنین، هذه علیک لا لک، فخفض (علیه السلام) إلیه بصره ثم قال: مَا یُدْرِیکَ مَا عَلَیَّ مِمَّا لِی، عَلَیْکَ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ لَعْنَهُ اللَّاعِنِینَ، حَائِکٌ ابْنُ حَائِکٍ، مُنَافِقٌ ابْنُ کَافِرٍ؛ وَ اللَّهِ لَقَدْ أَسَرَکَ الْکُفْرُ مَرَّهً وَ الْإِسْلَامُ أُخْرَى، فَمَا فَدَاکَ مِنْ وَاحِدَهٍ مِنْ)
پاسخ دهید