«سِندی بن شاهِک» امام کاظم سلام الله علیه را کشت ولی نواده‌ی او بهترین اشعار را در مدح امام کاظم علیه السلام سروده است، کارِ اهل بیت علیهم السلام این است، می‌گردند و از لجن‌زار چیزی پیدا می‌کنند و عَلَم می‌کنند که ما امید داشته باشیم. اصلاً اینطور نیست که امام حسین علیه السلام در کربلا با عمر سعد شوخی کنند و بفرمایند من شفاعتِ جَدَّم را تضمین می‌کنم، می‌توانند این کار را انجام دهند، نشان دادند که این کار را می‌کنند، «ابو شعثایِ کندی» آن طرف در حالِ تیر زدن بود که یک لحظه دید وقتی امام حسین علیه السلام می‌خواستند صحبت کنند که این‌ها فحش دادند و به زهرای اطهر سلام الله علیها جسارت کردند، «ابو شعثای کندی» نزدِ خود گفت: من فردایِ قیامت مقابلِ پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بگویند ایستادی و به دخترِ من توهین کردند؟ به سپاهِ امام ملحق شد! نمی‌دانم! شاید تیر به سمتِ سپاهِ امام حسین علیه السلام انداخته بود، چون دوازده تیر با خود بیشتر به همراه نداشت، اینطور نیست که تیرانداز دوازده تیر با خود همراه داشته باشد، مثلِ این است که ما به جنگ برویم و دوازده گلوله با خود به همراه داشته باشیم، حدسِ من این است که حتّی آن طرف جنگیده است…

 

بعضی اوقات ما خودمان را نگاه می‌کنیم که نمی‌توانیم قبول کنیم امام حسین علیه السلام جنابِ حُرّ را بخشیده است، خودم را نگاه می‌کنم که کوچک هستم، ظرفِ خودم را نگاه می‌کنم. وقتی «ابو شعثای کندی» آمد حضرت او را تحویل گرفتند و فرمودند: «اللَّهُمَّ سَدِّدْ رَمْیَتَهُ» یعنی خدایا یک یک تیرهایِ او را به هدف بزن، او تا دقایقی پیش در سپاه دشمن ملعونِ ازل و ابد بود، اما حالا چون امام دعا کرده بودند دستِ او یَدُالله شده بود، راوی می‌گوید یازده تیر از دوازده تیر را دیدم که به سینه‌ی سرانِ طرفِ دشمن نشسته است، اما یکی از آن‌ها از چشمانم گذشته است… (یعنی سرعتِ تیر زیاد بود و ندیده‌ام) برای چه امام این کار را انجام می‌دهد؟ می‌خواهد بفرماید من دنبالِ جذبِ شما هستم، حتّی اگر بتوانم یک نفر از شما را به سمتِ خدا بِبَرم این کار را انجام می‌دهم، پدر اینگونه نیست، اگر پدر یک فرزندِ ناباب داشته باشد هر کاری می‌کند که او را برگرداند؟ اصلاً چه قیاسی است که امام را با پدر مقایسه کنیم…!