بیست و ششم آذرماه ۱۳۹۴ حجت الاسلام کاشانی به مناسبت ایام شهادت امام حسن عسکری علیه السلام در هیئت شهدای گمنام، به سخنرانی پیرامون گوشه هایی از زندگی امام حسن عسکری علیه السلام پرداختند که مشروح آن در ذیل آمده است.
- پیچیده بودن دوران امام حسن عسکری
- علّت همراه نشدن مردم مدینه با امام حسین
- هدف عمدهی اهل بیت تدوین مکتب شیعه
- فراوانی شاگردان امام باقر و امام صادق
- کثرت شیعه در دوران امام کاظم
- علّت حمایت مأمون از امام رضا
- رسمی شدن امامت امام رضا در نیشابور
- شفاری بیماران به برکت حدیث سلسله الذّهب
- رسمی شدن مخالفت با حکومت در دوران امام رضا
- علّت آمدن امام به سامرا و زندانی بودن ایشان
- علّت معرّفی شدن امام هادی و عسکری به صاحب هیبت
- به وجود آمدن مسئلهی باب بعد از قطع ارتباط
- دو گروه مأمور به از بین بردن اسلام در زمان دو امام پایانی
- علّت مطرح شدن غلو
- علّت نسبت اولوهیت دادن به ائمّه از طرف دشمنان
- خدمات دادن به شیعیان برای رقابت کردن
- مسئلهی اباحهی گناهان از سوی ابواب
- ایجاد فتنه در تشخیص ابواب امام
- نحوه برخورد امام و شیعیان با غلات
- معرّفی کردن بابها به مردم از سوی امام
- دستور اعدام این ابواب توسّط امام هادی و امام عسکری
- انتقال مرکزیّت علمی از کوفه به قم
- علّت انتقال به قم
- قم، محلّ برگزاری مناسک شیعه
- ظاهر شدن بعضی از شعائر شیعی در زمان دو امام پایانی
- اهمّیّت زیارت امام حسین در کلام امام هادی و امام عسکری
- دستور به زیارت اربعین در دوران امام حسن عسکری
- اهمّیّت مناسک جمعی در نظر اهل بیت
- مدیریّت مناسک شیعه توسّط امام حسن عسکری
- شأن نواب خاصّ امام
- حفظ مناسک و انسجام شیعه توسّط امام به وسیلهی عالمان
- تدوین آثار شیعه در زمان امام عسکری
- دستورات امام عسکری به شیعیان در سامرا
- علّت دستور امام به شیعیان برای سلام نکردن به ایشان
- ارتقا یافتن معرفت شیعه نسبت به اهل بیت در زمان امام حسن عسکری
- سخت بودن شرایط ارتباط با شیعیان در زمان امام عسکری
- علّت مخفی بودن ولادت امام زمان
- تفاوت جایگاه جعفر و امام عسکری در شیعه
- ادّعای بابیّت جعفر
- به دنیا آمدن امام زمان در شرایط مخفیانه
- دستور امام عسکری به مجاوبه نکردن شیعیان
- مراقبت امام عسکری از شیعیان
- تلاش دشمن برای قطع نسل امام عسکری
- حملهی جعفر به خانهی امام حسن عسکری
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»
«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ»[۱].
«رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری * وَ یَسِّرْ لی أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی».[۲]
«إِلهی وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى، وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]
پیچیده بودن دوران امام حسن عسکری
با توجّه به نزدیکترین مناسبتی که در پیش داریم که شهادت حضرت امام عسکری (سلام الله علیه) است، إنشاءالله میخواهم بحث خود را به گوشههایی از زندگی این حضرت اختصاص بدهم. شرایطی که امام عسکری (سلام الله علیه) به امامت رسیدند از جهاتی یکی از پیچیدهترین دورانهای شیعه است. در چند دقیقهای کوتاه مقدّمهای عرض میکنم که این مقدّمه را معمولاً در مورد ائمّهی دیگر هم گفتیم، به سرعت رد میشوم تا فقط حلقهی مفقودهی بحث روشن بشود، ورودی این بحث.
شرایط سخت اهل بیت و شیعیان بعد از رحلت رسول خدا
بعد از شهادت رسول خدا که اهل البیت به محاق رفتند و مرجعیت علمی آنها انکار شد و در جامعه به جای اینها جایگزین آوردند و ابن عبّاسها علم شدند، همسران پیغمبر مطرح شدند، عدّهای سعی کردند، مردم را به جاهای دیگر مشغول بکنند، یهودیان روی منبر پیغمبر تورات خواندند، در حالی که تفسیر قرآن ممنوع بود. از تلمود گفتند، در حالی که نقل حدیث مشکل داشت. محدّثینی که زیر بار حکومت نمیرفتند، زندانی شدند، تبعید شدند. یک قدری بعد از آن کشته شدند.
علّت همراه نشدن مردم مدینه با امام حسین
طرفداران اهل بیت به عسرت افتادند. کار به جایی رسید که مردم یا از ترس، یا از تطمیع سراغ اهل بیت نمیرفتند. به گونهای که وقتی سیّد الشّهداء به سمت مکّه تشریف بردند، یک نفر از مردم مدینه ایشان را همراهی نکرد. به گونهای که وقتی سیّد الشّهداء به سمت کربلا حرکت کردند، از کلّ بنی هاشم، از کلّ فرزندان آل ابیطالب، جز از فرزندان جعفر و عقیل و امیر المؤمنین احدی شرکت نکردند. حتّی درون بنی هاشم فکر تسنّن رسوخ کرد.
هدف عمدهی اهل بیت تدوین مکتب شیعه
ما از اهل البیت غیر شیعه هم داریم و این نفوذ عجیب فرهنگی است که آن زمان اتّفاق افتاد. بعد از شهادت سیّد الشّهداء هدف عمدهی ائمّهی ما از حضرت سجّاد تا حضرت صادق تدوین مکتب شیعه است. امام سجّاد و امام باقر و امام صادق هرگز در جمع عمومی ادّعای امامت نمیکردند، بلکه امامت خود را انکار میکردند. مثلاً زین العابدین (صلوات الله علیه) در ۴۷ صحیفه برای امام زمان خود دعا کرده است، برای امام عصر خود دعا هم کرده است. خدایا من را یاری کن که او را یاری بکنم. به من توفیق بده امام خود را یاری بکنم و همینطور صادقین (علیهم السّلام).
فراوانی شاگردان امام باقر و امام صادق
اتّفاقی که افتاد این بود که این سه بزرگوار اوّلاً مکتب فقهی شیعه را تدوین کردند، مکتب اعتقادی شیعه را تبیین فرمودند. اهل البیت را به جامعه معرّفی کردند به گونهای که نسبت به حضرت باقر روایات متعدّد است که از مصر تا ماورای النّهر افراد بسیاری از غیر شیعه سفر میکردند، از محضر علمی حضرت باقر استفاده بکنند. نسبت به امام صادق هم همینگونه شد. امروز بزرگترین مدرسهی علمیّه در قم که ظاهراً مدرسهی آیت الله گلپایگانی است، ۸۰ تا رسائل و مکاسیب صبح و تا شب تقریباً میگویند، در مسجد کوفه که مسجد بزرگی بود، نهصد نفر در روز «حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ» میگفتند. این نشان میدهد که از اهل بیت نظر علمی به عنوان رجل من اهل بیت النّبی مطرح شدند، مشهور شدند.
کثرت شیعه در دوران امام کاظم
نه اینکه لزوماً مردم شیعهی اینها بشوند، شیعه البتّه کثرت پیدا کرد. در دوران حضرت کاظم (صلوات الله و سلامه علیه) کثرت شیعه بیشتر شد، جریاناتی پیش آمد که حکومت قاهر وقت حضرت را به زندان انداخت، بعد مأمون آمد.
علّت حمایت مأمون از امام رضا
در دوران هارون و مأمون وقتی میخواهند حضرت رضا را محدود بکنند، دیدند با توجّه به اینکه عدّهای درون مکتب شیعه از فرزندان موسی بن جعفر و فرزندان حضرت مجتبی قیام میکنند، نمیتوانند جلوی این قیامها را بگیرند. شبیه به آن چیزی که امروز روسیه به این فکر افتاده است که با توجّه به پیشبینی آنها حداکثر تا ۵۰ سال آینده اکثریّت کشور آنها مسلمان هستند و بین اسلام ترکیه که روی دیگر داعش است و چچن که برادر داعش است و تشیّع به ذهن آنها رسیده است تشیّع خطر کمتری دارد و به این جهت به ما نزدیک شدند، مأمون دید اگر بخواهد به سمت بنی عبّاس برود، او را قبول نمیکند. مأمون کنیز زاده است، ایرانی است تا وقتی مأمون در خراسان بود، شاه همهی اسلام نبود. دید روی بنی عبّاس نمیشود حساب بکند، بنی عبّاس قبیلهگرا و عرب هستند. دید اگر بخواهد به سایر مسلمین توجّه بکند، قیامها همه ضدّ حکومت او است. لذا بنای خود را بر این گذاشت که از حضرت رضا حمایت بکند به این جهت که از عظمت علمی امام برای سرکوب دیگران استفاده بکند -دیگران یعنی از آن شیعیانی که قیام میکردند- و زمینه برای حکومت او فراهم بشود که این انتخاب درست را انجام داد.
رسمی شدن امامت امام رضا در نیشابور
منتها حضرت رضا (صلوات الله علیه) به او پلتیکی زدند که شنیدید. حضرت در نیشابور رسماً ادّعای امامت کرد، غدیر دوم شیعه اتّفاق افتاد. «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»[۴] این که دیدید در نیشابور۸۰ هزار نفر یا قریب به این تعداد آمدند، اینها مردم حدیث نشنیدهاید نبودند. در بین اینها افرادی بودند که سیصد هزار حدیث را با سند آن حفظ بودند. اینها که آمدند به امام رضا عرض بکنند، آقا به ما حدیث بگو، دنبال تبرّک بودند. پسر پیغمبر هستی لذا حدیثی هم که حضرت فرمود، سند آن را هم از اهل بیت فرمود که حدیث آن هم سلسله الذّهب شد و این حدیث آنجا رواج پیدا کرد.
شفاری بیماران به برکت حدیث سلسله الذّهب
ابو حاتم رازی میگوید: کسی بود که بیماری برص داشت، یعنی بیماری پوستی داشت، در گوش او اسامی «علیّ بن موسی عن موسی بن جعفر، عن جعفر بن محمّد» این را خواندم و طرف بلند شد، نگاه کردم دیدم پوست دست او خوب شده است. یا احمد حنبل گفت: من این را در گوش کسی خواندم، دیوانهای مجنوبی که به حالت عادی برگشت و بعد همان گروهی که اجداد اینها لباس سیّد الشّهداء را از تن ایشان غارت کردند، شما میبینید وقتی حضرت لباس خود را به دعبل هدیه میدهد، لباس او را برای تبرّک۳۰ هزار سکه میخرند.
رسمی شدن مخالفت با حکومت در دوران امام رضا
اینجایی که امام رضا ادّعای امامت رسمی کرد، بعد از آن دیگر ائمّهی ما رسماً به عنوان مخالف حکومت مطرح هستند. شما دوران امام صادق را رجوع بکنید، میبینید امام صادق میفرماید: لعنت خدا بر کسی – به منصور میگوید- که مرا متّهم به دشمنی با تو بکند. یعنی شرایط نبود، امّا اینجا وقتی امام رسماً ادّعای امامت میکند، خوب یعنی اینکه حکومت وقت غاصب است.
تغییر رفتار مأمون با امام رضا و شیعیان بعد از علنی شدن امامت حضرت
لذا شما میبینید نوع رفتار حکومت عوض میشود، وقتی مأمون به عنوان خلیفهی مسلمین به بغداد میآید، وقتی به اقران خود پیروز میشود، دیگر نیازی نمیبیند امام رضا و بنی هاشم را تأیید بکند، عسرت بنی هاشم شدید میشود. یک برنامهریزی هم برای حضرت جواد کرد، گفت: درون حرمسرا دختر خود را به او میدهم تا بزرگ بشود، آنطور که بخواهیم میشود. خیال میکرد… بالاخره انسان عادی قاعدتاً همینطور میشود. بعد از مأمون سیط علمی امام جواد باعث شد نتوانند زیاد امام را تحمّل بکنند، حضرت را به شهادت رساندند. از این به بعد شما میبینید که رفتار حکومت با این دو امام قبل از حضرت حجّت (صلوات الله علیه) رسماً رفتار با یک زندانی است.
علّت آمدن امام به سامرا و زندانی بودن ایشان
چرا؟ چون امام رسماً مقابل حکومت ایستاده است، تحرّک سیاسی دارد و بعد اینها را محدود کرده است و اینها را به سامراء آورده است و در یک پادگان زندگی میکنند. ارتباط شیعه با اینها قطع شد تقریباً. وقتی ارتباط شیعه قطع میشود، اتّفاقاتی میافتد. وقتی ارتباطات شیعه قطع میشود شما نمیتوانید بروی سؤال بکنی. یک وقتی یک مردی میآید ادّعایی یک چیزی نسبت به یکی از مراجع میدهد، شما به دفتر او زنگ میزنید یا تکذیب میکند یا تأیید میکند. امّا اگر نتوانی با آن فرد ارتباط برقرار بکنی، ارتباط ممنوع باشد. زمان امام (رحمه الله علیه) که در مثلاً فرض بفرمایید نجف بود، خوب خیلی چیزها به امام نسبت میدادند، چطور امام باید تأیید و تکذیب میکرد. تازه زمان امام فیلم و صوت و اینها میشد. باید با پیک با نامه با تلگرام. خوب نامه امکان دارد جعل بشود. امکان ارتباط با امام کم است. وقتی امکان ارتباط با امام کم است.
علّت معرّفی شدن امام هادی و عسکری به صاحب هیبت
چه چیزی قوّت پیدا میکند؟ رانت ارتباطی. یعنی چه؟ یعنی هر کسی با امام عسکری و امام هادی نمیتواند ارتباط بگیرد. خوب ارتباط تعطیل است. هر کسی ارتباط داشته باشد، در واقع یک رانتی دارد. و حالا این ارتباط با امام هادی یا امام عسکری ارتباط با یک شخصیتی است که مردم او را شناختند، از اهل بیت پیغمبر است، ولایت تکوینی دارد، عصمت دارد، علم به مغیبات دارد. این فرق دارد با امام حسین که مردم فکر نمیکردند حتّی مرجع دینی است. شناخته شده است، شخصیت او قابل احترام است. این که دیدید امام هادی و امام عسکری را صاحب هیبت معرّفی کردند، چون مردم اینها را شناختند. زمان امام صادق (سلام الله علیه) شیعیان خدمت امام میآمدند و پای خود را روی پا میانداختند و شوخی میکردند. چون امام را نمیشناختند. اگر الآن به شما بگویند حضرت حجّت (سلام الله علیه) وارد شده است، لرزه به بدن شما میافتد. علّت این لرزه چیست؟ گنهکاری شما نیست، شناخت شما است. حتّی بعضی از اولیای خدا میخواستند محضر امام زمان برسند، دست و پای خود را گم میکردند. نه اینکه بدتر از بعضی از یاران زمان امام صادق بودند. اینها امام را میشناسند، چیزهایی از امام میشناسند این نوع هیبت، شیبه به هیبت شما نسبت به حضرت حق است که احساس هیبت میکنید، مقهوری خرد در برابر عظیم الشّأن است. حقیر در برابر عظیم است. لذا هیبت امام هادی و امام عسکری اینطور است.
به وجود آمدن مسئلهی باب بعد از قطع ارتباط
چون ارتباط قطع شد، مسئلهی باب پیش آمد و این یکی از نقاط حساس تاریخ ما است. نمیتوانند ارتباط بگیرند. شما الآن میخواهید یک جلسهای تشکیل بدهید، همایشی، جایی یک بزرگی را دعوت بکنید، خوب همه که نمیتوانند آن بزرگ را دعوت بکنند. مثلاً من ادّعا میکنم با او در ارتباط هستم. یک چیزی به من بدهید، بگویم بیاید، فلان آدم مشهور. خوب وقتی پولهای کلان از طریق وکلا به دست امام میرسد، این رانت قیمتی میشود. ۷۰ هزار سکهی طلا. سیصد هزار سکهی طلا. پانصد هزار سکهی طلا. خوب این هوس برانگیز است که چرا دهقان؟ چرا عثمان بن سعید بن عمری، چرا محمّد بن علی نیشابوری؟ چرا من نه؟! ماجرای ابواب پیش آمد، بابها.
دو گروه مأمور به از بین بردن اسلام در زمان دو امام پایانی
این یکی از مهمترین مسائل دوران امام پایانی شیعه قبل از حضرت حجّت است. یادگارها قد علم کردند. در دوران امام هادی و امام عسکری کسی جرأت نمیکرد با دشمنام به امام در فضاهای درون شیعه رشد بکند، او را تکه تکه میکردند. امّا یک عدّهای بودند که اینها میخواستند اسلام را از بین ببرند، دو گروه این کار را کردند، یک گروه رسماً از طرف حکومت، یک گروه هم افرادی که به دنبال ریاست خود بودند.
علّت مطرح شدن غلو
اینها مجبور بودند ماجرای غلو را مطرح بکنند، چرا؟ شما میخواهید یک شخص مشهور مثلاً دور از محضر شما بلا تشبیه مثلاً میخواهید یک فوتبالیست را دعوت بکنید، همه که نمیتوانند آن فوتبالیست را در آن مجلس دعوت بکنند، من میگویم من میتوانم او را بیاورم، پانصد هزار تومان میگیرم. رقابت میشود؛ آن یکی میگوید: من با چهارصد تومان میآورم. او میگوید: من با ۳۵۰ تومان میآورم. دوباره من میگویم، من با برادر او هم دوست هستم، با پدر او هم عکس دارم. یعنی باید مدام به شما آیتم بدهم، تا شما من را انتخاب بکنید. چون این پول شهر خود را، خمس شهر خود را برای چه به او بدهید، به من بدهید. شیعه شبکهای اداره میشد. روستا خمس خود را به وکیل در شهر میدادند، شهر به آن منطقه میداد. یک عدّهای این وسط پیدا میشدند، میگفتند: ما ابواب امام هستیم. چون میخواست بگوید ما ابواب امام هستیم.
علّت نسبت اولوهیت دادن به ائمّه از طرف دشمنان
آن گروهی که از طرف حکومت بودند، چند تا خاصیت، ویژگی داشتند. ۱- به اهل بیت (علیهم السّلام) نسبت الوهیت میدادند. حالا عرض میکنم چرا؟ دو مورد دیگر را بگویم متوجّه میشوید چرا. یکی از آنها این بود که اهل البیت در جامعه فضای تبلیغ آنها محدود بشود. وقتی شما میبینید ممکن است شما را به الوهیت نسبت بدهند، نقل فضایل با احتیاط صورت میگیرد و این فضایل آن روز کارکرد داشت. چون جریان تشیّع به شدّت رو به گسترش بود. یعنی جمعیت شیعه در دوران امام عسکری قابل قیاس با دوران امام صادق نیست. از مصر، خراسان، از آفریقا تا هند حضرت شیعه دارد. جمعیت زیاد است. لذا اینها برای اینکه امام را تخریب بکنند، اوّلاً در بین اهل سنّت امام را بد نام بکنند ثانیاً و نکتهی سوم که عرض خواهم کرد به امام نسبت الوهیت میدادند. این ابواب قلابی.
خدمات دادن به شیعیان برای رقابت کردن
کار دیگری که میکردند این بود که برای اینکه بتوانند رقابت بکنند، خدمات میدادند. اگر حبّ امام عسکری داشته باشی نیاز نیست نماز بخوانی. نماز برای چیست؟ نماز برای این است که سلم سماوات است معراج مؤمن است، میخواهی بالا بروی. وقتی میخواهی به پشت بام بروی نردبان میخواهی که روی پشت بام بروی. پشت بام رفتی که دیگر نردبان نمیخواهی. لذا میگفتند: اگر من باب باشم، نماز تعطیل است.
مسئلهی اباحهی گناهان از سوی ابواب
مسئلهی سوم اباحهی گناهان بود. اگر من باب باشم، حبّ شما –امام عسکری دریا است، دریا به قطرهای و آب قلیل نجسی نیالاید. قطرهی شراب در لیوان آب قلیل نجاست ایجاد میکند نه در دریا و شما میبینید که اینها در تبلیغات خود اباحهی گناهان را هم ایجاد کردند. نکتهی پایانی این بود که این گروه ابواب که حالا عرض میکنم چه کردند، برای اینکه خوب، اینها تا به حال برای امام بود، چه ربطی به شما داشت، به آن باب؟ میگفت: برای اینکه من باب امام هستم، خود من عصمت دارم، اصلاً او اگر خدا است، من نبی هستم. اگر او خدا است، من امام هستم، کرامت دارم.
ایجاد فتنه در تشخیص ابواب امام
لذا فتنهی عظیمی در شیعه ایجاد کردند. در این شرایط مردم نمیدانستند آیا این فرد نمایندهی امام است یا نیست. از درون اهل بیت هم نمونههای فراوانی ادّعای یادگاری داشتند که من فرزند موسی بن جعفر هستم. او میگفت: من فرزند امام رضا هستم. آن یکی میگفت: من فرزند امام هادی هستم که حالا روی یکی دو نفر از اینها تمرکز میکنیم. اینها هم شروع به تبیین و تبلیغ کردند.
نحوه برخورد امام و شیعیان با غلات
در این شرایط دستوری که صادر شده بود، این بود که میرفتند مخفیانه اینها را میسنجیدند، ببینند اینها عبادت میکنند یا نمیکنند. یک نمونهی ابن ارومه در زمان امام هادی در قم است که احساس کردند این یک طوری است. به امام نامه نوشتند، حضرت فرمودند: ابن ارومه از آن غلات نیست. محبّین هم اگر یک وقت دچار غلو میشدند، با یک تشر برمیگشتند و آن گروه با تشر برنمیگشتند چون با برنامهریزی آمده بودند. لذا شما میبینید که اینها شبانه میرفتند، کشیک میکشیدند دیدند ابن ارومه اهل نماز شب است. فهمیدند از آن دست نیست خلاصه فقط او را اخراج کردند والّا قمیها اگر به اینجا رسید طرف را از بین میبردند. حالا نمونههایی را عرض میکنم.
این شرایط امام عسکری از این جهت است. یعنی تبلیغ مشکل است، ارتباط مردم قطع است. یک نفر آمد -قبلتر از این واقعه این شاید به عنوان تعجّب نمونهی خوبی باشد- آمد پیش امام جواد. (علیه السّلام) حضرت عبد العظیم. حضرت عبدالعظیم از مطّلعین است. آمد به امام جواد عرض کرد: شما آن امام زمانی هستی که غایب میشوی؟ شما ببینید چه دوران مشقّتباری است. وقتی حضرت عبدالعظیم این سؤال را میکند، شما ببینید شیعیان چه وضعی دارند. امکان ارتباطی سخت است. در این شرایط رفتاری که اهل بیت تصمیم گرفتند انجام بدهند، چند تا نکتهی مهم بود. یکی اوّل راجع به این ابواب عرض بکنم که در روضه به یکی از این بابها خواهم رسید. یکی از آنها که بیش از بقیه اذیت کرد.
معرّفی کردن بابها به مردم از سوی امام
راهکاری که برای اینها بود، این بود که اوّل سعی میکردند نامه بدهند و مردم را مطّلع بکنند و اینها را لعن بکنند. ولی این خیلی اثر نداشت. چرا؟ چون نامهای که میآمد، لزوماً به دست خط امام نبود، دردوران تقیّه است. مردم نمیدانست این نامهی امام است یا به اسم امام جعل شده است. حداقل آن این جای ابهام باقی میماند، لذا طرفدارهای آن جریان میآمدند چه میگفتند؟ میگفتند: برای اینکه ما را بد نام بکنند، دارند بیجهت علیه ما شب نامه منتشر میکنند.
دستور اعدام این ابواب توسّط امام هادی و امام عسکری
در چند نمونه امام هادی و امام عسکری بعد از اینکه دیدند تخریب و تبلیغ علیه اینها فایدهای ندارد، دستور اعدام اینها را صادر کردند. البتّه به این ترور نمیگویند، این اعدام مهدور الدّم است منتها چون امام بسط ید ندارد، حکومت در اختیار او نیست، خلاصه عدّهای میرود طرف را اعمال قانون میکنند.
انتقال مرکزیّت علمی از کوفه به قم
امّا نکتهی بعد این بود برای اینکه شیعیان بتوانند در این خفقان زندگی بکنند، یک اتّفاقی افتاد که اهمّیّت این اتّفاق از ایجاد مکتب فقهی امام صادق در دوران امام صادق کمتر نیست. ما در مبانی تشیّع در مبانی شیعه دو سنخ بحث داریم، یک سنخ احکام و عقاید است، یک سنخ مناسک است. یک سنخ تئوری است، یک سنخ عملی است. اگر این مناسک نباشد، آن تئوریها از بین میرود. شما الآن در دور افتادهترین روستاهای ایران تشریف ببرند که هیچ چیزی نمیدانند، امام حسین را میشناسند. چرا؟ چون از نظر عملی در محرّم با امام حسین آشنا است. هر قومی به شیوهی خود. این در حفظ مهم است. لذا شما میبینید که یک دستور هوشمندانهای توسّط اهل بیت صادر شد، آن هم این بود که مرکزیّت اصلی اسلام که در کوفه بود از لحاظ علمی به قم منتقل شد.
علّت انتقال به قم
البتّه نه اینکه شیعیان فقط در قم بودند، شیعیان امام عسکری (صلوات الله علیه) در کوفه، در سامره، در بغداد، در نیشابور هم بودند ولی مرکز اصلی قم شد. به چه دلیل؟ به این دلیل که قم از مرکزیّت حکومت فاصله داشت. قم که از مرکزیّت حکومت فاصله داشت، توسّط سلاطین جور اداره میشد ولی برای آن سلطان ارزش نداشت، بالاخره شیعه یک جمعیت قابل توجّهی بود، نمیشد همه را قتل عام کرد. بنابراین این شیعیان در قم باشند هزار و چند صد کیلومتری، بهتر است تا نزدیک حکومت باشند. نمیشود اینها را سرکوب کرد، سرکوبها را قبلاً انجام دادند، قتل عامها قبلاً صورت گرفته است، شیعیان از بین نرفتند، صد هزار، صد هزار شیعیان در زندانهای حکومت زندگی کردند، کشته شدند، ۱۴، ۱۵ نفر از نزدیکان حضرت عسکری در زندان پوسیدند و از دنیا رفتند امّا همهی شیعه را نمیشد نابود کرد. لذا برای حکومت هم خوب بود که متوجّه نمیشدند اهل بیت قرار است چه کار بکنند که شیعیان دور از دسترس باشند. ائمّه وقتی دیدند امکان ارتباطی با شیعیان کم شده است، خوب یک وقتی امام مثلاً فرض بفرمایید در مدینه بود، شیعیان هم در کوفه بودند، اینها با امام ارتباط داشتند. سؤال میکردند، نماینده میفرستادند ولی در دوران این دو امام پایانی ارتباطیگیری نزدیک به محال شده بود. جز موارد خاصّ نمیشد به امام دسترسی داشت. لذا ائمّهی ما دستور دادند که به قم مهاجرت بکنید.
قم، محلّ برگزاری مناسک شیعه
چه اتّفاقی افتاد؟ اتّفاقی که افتاد این بود که قم یک مرکزیّتی برای ایجاد مناسک شیعه شد. یعنی چه؟ یعنی تا روز گذشته اگر برای غدیر خوشحال میشدند، نقل روایت میکردند، امروز امام هادی برای روز غدیر زیارت غدیریه صادر فرمودند، در قم مجلس گرفتند. سرور و شادی و عزاداری درقم برپا شد. کم کم جامعهی شیعه به چشم آمد تا قبل از این شیعیان در تقیّهی مطلق بودند، مردم در خیابان راه میرفتند، نمیفهمیدند این شیعه است یا نیست. یعنی دوران ضعف بود. ولی در دوران امام هادی و امام عسکری دستور دادند شیعیان در قم تظاهر به تشیّع بکنند.
ظاهر شدن بعضی از شعائر شیعی در زمان دو امام پایانی
لذا شما میبینید بعضی از شعارها را علم کردند. «التَّخَتُّمِ بِالْیَمِینِ»[۵] تا قبل از اینکه اگر کسی انگشتر در دست راست خود میکرد، این میراث خلیفهی دوم و معاویه بود که طرف مورد را هجمه قرار میدادند، باید به دست چپ بکنید مخالفاً لشیعه، مخالفاً لعلیّ بن ابیطالب. یعنی مظاهر تشیّع در قم به چشم آمد. البتّه جاهای دیگر هم بود، عرض کردم قم مرکزیّت پیدا کرد. َّ«الْجَهْرُ بِبِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ» تا قبل از این شیعیان میخواستند بین اهل سنّت نماز بخوانند، بسم الله را جهر نمیگفتند، بلند نمیگفتند. دچار آسیب میشدند، الآن میتوانستند. نماز جماعت شیعه با جمعیت زیاد برپا میشد. جالب است که روی عبادات دست گذاشتند. شیعیان در طول تاریخ به کثرت عبادت مشهور هستند راجع به این نمیخواهم وارد بشوم وقت میگیرد و بعد شما میبینید زیارت اربعین.
اهمّیّت زیارت امام حسین در کلام امام هادی و امام عسکری
این روایت پنجگانهای که از امام عسکری رسیده است، در روایات دیگری از حضرت تک تک اینها رسیده است. بعضی از اینها تک تک اینها از امام عسکری رسیده است، این نکته دارد. یعنی شیعیان دوران امام صادق مخفیانه به زیارت قبر مطهّر میآیند. میآیند ولی به صورت متفرّق فردی. آن یک خواصّی دارد. خواصّ فردی دارد. امّا شعیره نشده است. دوران امام هادی برای اینکه ترسیدند، جلوی آن را گرفتند، قبر مطهّر را خراب کردند، حضرت برای اینکه از بین نرود، دستور میداد اگر بیمار میشد، مثلاً حضرت هادی پول میداد کسی برود قبر مطهّر سیّد الشّهداء را زیارت بکند، حضرت هادی را دعا بکند حالا خود ایشان مستجاب الدّعاء بوده است.
دستور به زیارت اربعین در دوران امام حسن عسکری
دوران امام عسکری که آن حالت متوکّل از بین رفت. آن قدرت قاهرهی متوکّل از بین رفت، حکومت با امام عسکری سر ستیز داشت امّا دیگر آن همّتی را که متوکّل در شیعهکشی داشت، حکومتهای بعدی به آن شکل نداشتند. لذا شما میبینید دستور به زیارت اربعین رسید. یعنی زیارت در روزهای خاص. وقتی شما زیارت در روزهای خاص را ایجاد میکنید اتّفاقی میافتد یعنی مردم به جای اینکه ۳۶۵ روز که میتوانند به زیارت بروند در چند روز خاص دعوت میکنید، جمعیت میرود و اینطور جمع شیعه دیده میشود.
اهمّیّت مناسک جمعی در نظر اهل بیت
اهل البیت خیلی به مناسک جمعی ما توجّه داشتند این قدرت ایجاد میکند. فرصت ایجاد میکند. بسیاری از ابواب فقهی تازه مطرح میشود. مثلاً نماز جماعت. خوب در اوقات تقیّه که شیعیان باید اینها باید متفرد بودند یا در مساجد اهل سنّت بودند که خیلی از کارها را نمیتوانستند انجام بدهد، در جمع خود اعتکاف، مظاهر جمعی رخ داد. اینکه شما میبینید اینطور در کشوری به یک خانه حمله میکنند. این حاصل از ترس قدرت جمعی است. در کشور ۱۷۰ میلیونی پنج میلیون نفر در یک روز برای عزاداری بیایند، این قدرت به چشم میآید. منتها ابله هستند که به این شکل واکنش نشان میدهند، تجربه نشان میدهد واکنشهای شبیه به این قبلاً از بین رفتند. استخوانهای آنها هم پوسیده است.
مدیریّت مناسک شیعه توسّط امام حسن عسکری
یکی از کارهایی که حضرت عسکری (صلوات الله علیه) مدیریّت کردند، مناسک شیعه بود. اینکه شما میبینید این همه دعوت به قم کردند، قم شد عشّ آل محمّد شد. تجلیل از علمای قم کردند، علّت این بود که آنجا در دور از دسترس سلاطین البتّه عرض میکنم آنجا هم حکومت توسّط نواصب اداره میشد ولی چون میدانستند این شیعههای زیاد را که همه را نمیتوانستند بکشند، باید با اینها مدارا میکردند.
شأن نواب خاصّ امام
شما نگاه میکنید مظاهر سیاسی رخ میدهد. احمد بن محمّد بن عیسی اشعری شیخ القمیّین و فقیه و وجه یدخل علی السّلطان توجبه بکنید چه اتّفاقی دارد میافتد. شما صد سال، ۸۰ سال قبل از این را وقتی نگاه بکنید میبینید امام صادق را وارد مجلس منصور دوانقی میکنند او مجبور است به منصور بگوید: السّلام علیک یا امیر المؤمنین. اگر غیر از این سلام میکرد، امام را میکشتند. الآن شیعه به یک ساختاری رسیده است که نه امام شیعه، فقیهی از شیعه به عنوان یک شخص سیاسی وارد بر سلطان میشود و با او مذاکره میکند، این قوّت است. اینکه میبینید نوّاب خاصّ امام زمان نزد سلاطین محترم بودند، از این باب است. البتّه خیلی از چیزها را هم لحاظ میکردند. گاهی پیش میآمد نائب امام زمان بعد از این واقعه، یعنی ۲۰، ۳۰ سال بعد از این واقعه که من عرض کردم، وارد بر سلطان میشدند، حالا آنجا سلطان مثلاً فرض بفرمایید گاهی یک کسی هم از معاویه یک خیری میگفت. مصلحت نمیدانستند که اینجا عکس العمل نشان بدهند، برای آن عظمت اصلی. اصلاً نوّاب خاصّ امام زمان (سلام الله علیه) صلاح نمیدانستند شأن علمی خود را بروز بدهند. خیلی به علم شناخته شده نیستند.
حفظ مناسک و انسجام شیعه توسّط امام به وسیلهی عالمان
امّا چه چیز میخواهم بگویم، میخواهم بگویم در این دورانی که ارتباط سخت است، غلات سر کار هستند، یکی از اهداف عمدهی اهل البیت، به ویژهی حضرت عسکری (صلوات الله علیه) حفظ مناسبک و انسجام شیعه است. شما میبینید در شهرهای مختلف عالم شهر قوّت پیدا کرد. طرف کوبید آمد خود را با یک بدبختی به سامرا رساند، حالا نمیدانم چطور به امام. گفت: آقا برای شما وجوهات اوردم. حضرت فرمود: از کجا آمدی؟ گفت: از خراسان. گفت: برگردد و به فلانی بده. گفت: آقا حالا تا اینجا آوردم، میخواهم به شما بدهم. فرمود: نخیر برگردد و بده. یعنی امام دارد مدیریّت میکند. چون در خراسان باید یک فرد قوّت داشته باشد، او بتواند با سلطان آن منطقه رفت و آمد بکند، برای حفظ شیعه بده بستان بکند. حضرت تقویت میکرد. در قم همینطور. در هر شهری با توجّه به جمعیت آن شهر حضرت وکیل داشت که ارتباط بگیرد. این یکی از ویژگیها است.
تدوین آثار شیعه در زمان امام عسکری
ویژگی دیگری که حضرت عسکری (سلام الله) خیلی به آن توجّه کرد و این از این جهت شبیه به امام صادق است، دورهی تدوین آثار شیعه است. در دوران حضرت عسکری (صلوات الله علیه) حضرت تشویق جدی فرمود برای اینکه آثار شیعه تدوین بشود. از نوشتههای پراکنده مثلاً شاگردان امام صادق (صلوات الله علیه) اینها حرفهایی که از امام دیده بودند یا از امام باقر دیده بودند به عنوان اصول نوشته بودند، اینها متعدّد بود. شما اگر میخواستی بروی یک مطلب را پیدا بکنی، باید از بین چند هزار کتابچه میرفتی یک چیزی پیدا میکردی. حضرت تشویق کردند که اینها به شکل کتاب در بیاید، تدوین بشود. کتب زیادی در این عصر نوشته شد. مثل بصائر الدّرجات، مثل نوارد حسین بن سعید که اینها بعداً منابع کافی شدند، منابع من لا یحضر، منابع تهذیب. یعنی تدوین کردند. عصر تدوین است. به شیعه نظام دادند. آدم اصلاً باور نمیکند که در دورانی که یک فردی در پادگان محبوس است، اینقدر پیش برود.
دستورات امام عسکری به شیعیان در سامرا
امّا خطراتی هم بود. خطرات از این جهت بود که حکومت تا زمانی که امام رسماً مقابله نکرده است، او هم سعی میکند رسماً مقابله به مثل نکند. وقتی حضرت امام با حکومت پهلوی درگیر شد و حضرت را تبعید کردند، شدّت عمل با انقلابیها بیشتر شد، لذا در نزدیکان حضرت آن… بالاخره امام رابطهایی داشت. لذا عدّهای از شیعیان به سامرا میآمدند. بالاخره امام باید نامه را از طریق کسی میفرستاد. روی اینها به شدّت فشار بود. به گونهای که حضرت عسکری در سامرا وقتی زندگی میکرد، دستور داد «أَلَا لَا یُسَلِّمَنَّ عَلَیَّ أَحَدٌ»[۶] هیچ کسی حق ندارد به من سلام بکند. یعنی امام ما در یک شهری زندگی میکرد که صبح تا شب شاید با کسی فرصت حرف زدن پیدا نمیکرد. حتّی فرمود: کسی به من اشاره نکند. گاهی حضرت برای هواخوری بیرون میآمد با این مراقبهای حکومتی نمیتوانست با کسی حرف بزند، از چه جهت؟ فرمود: «إِنَّمَا هُوَ الْکِتْمَانُ أَوِ الْقَتْلُ»[۷] اشکالی ندارد از من دفاع بکنید ولی حرف بزنید شما را میکشند.
علّت دستور امام به شیعیان برای سلام نکردن به ایشان
من را نمیکشند کما اینکه –مثال میزنم جا بیفتد- با حضرت امام ولو بیانیه هم بدهد، ولو اعلامیه هم بدهد در نجف که بود، حکومت به او کاری نداشت، امام را نمیکشت. چون شخصیت او به گونهای بود که مناسب نبود که امام را بکشند. ولی حامل اعلامیه را به اشدّ مجازات میرساندند. یعنی حکومت به اینجا رسیده بود که باید حرمت این امام عسکری را حفظ بکند، با او مدارا بکند، او را محدود بکند. او رسماً میگوید من امام هستم سعی بکند ارتباطات را قطع بکند، حضرت به او فرمود: «إِنَّمَا هُوَ الْکِتْمَانُ أَوِ الْقَتْلُ» یا باید کتمان بکنید با من هستید، یا قتل شما حتمی است. یک روز یک کسی میگوید: من آمدم غربت امام عسکری را که دیدم، دیدم اینها دارند حضرت را به جایی میبرند، مثل اینکه یک شخص عادی است.
ارتقا یافتن معرفت شیعه نسبت به اهل بیت در زمان امام حسن عسکری
حالا شیعیان محبّت اهل بیت پیدا کردند، معرفت آنها به اهل بیت بیشتر شده است، میگویم: شما فرض کن این شیعیان دوران امام عسکری به فهم ما از امام زمان نزدیک هستند. فهم ارتقا یافته است. یک وقتی بود به سراغ امام صادق میآمد -من این را چند بار عرض کردم- در خانهی امام صادق را زد. با کنیز شوخی دستی هم کرد. بعد که خواست وارد بشود، حضرت فرمود: بیمادر وارد شو. این گفت: آقا مگر شما دیدید؟ این فکر میکرد چشم امام تا دم در را هم نمیبیند. این فهم ارتقا پیدا کرد. جامعهی کبیره میخواندند. این فهم وقتی ارتقا پیدا کرد، حرمت امام را میشناختند. حرمت امام شناخته میشد، حتّی گاهی از مخالفین به پای امام سجده میکردند، چه برسد به شیعیان. یعنی حرمت امام شناخته شده بود. این شیعه میگوید: تا من وارد شدم دیدم دست امام را گرفتند، دارند میبرند. عین یک فرد عادی. به شدّت ناراحت شدم، آمدم فریاد بزنم: ایها النّاس هذا ابن رسول الله حسن بن علی. میگوید: حضرت با انگشت سبابهی خود دست به دهان مبارک خود برد فرمود: ساکت. بعد فرمود : «إِنَّمَا هُوَ الْکِتْمَانُ أَوِ الْقَتْلُ» شما را میکشند به خاطر ما خود را حفظ بکنید، کار زیاد داریم.
سخت بودن شرایط ارتباط با شیعیان در زمان امام عسکری
دوران زندگی امام عسکری از این جهت مظلومترین دوران امامت ما است، از این جهت که امام در منطقهای زندگی میکند که یا شیعه نیستند که قدر او را بدانند یا شیعیان جرأت نمیکنند محضر امام را درک بکنند. و حضرت در سختترین شرایط ارتباطی به سر میبرد. کما اینکه وجود خود ایشان همینطور… امام هادی روی فرزند خود سیّد محمّد سرمایهگذاری کرده بود که تا امام هادی زنده است امام عسکری مورد هجمه واقع نشود.
علّت مخفی بودن ولادت امام زمان
حالا امام زمان (سلام الله علیه) به دنیا آمدند. به ظاهر خردسال هستند. میخواهند به شیعه ابلاغ بکنند. اگر به شیعه ابلاغ رسمی بکنند، حکومت همان کاری که فرعون کرد را میکرد. لذا امام زمان به دنیا آمد، در پادگان نظامی ولی حکومت باخبر نشد. شما ببینید چقدر باید مخفیکاری بشود. حکومت یک نفوذی داشت که ادّعای یادگاری امام هادی را داشت به اسم جعفر.
تفاوت جایگاه جعفر و امام عسکری در شیعه
این متأسّفانه خیلی جگر اهل بیت را سوزانده است. بعضی از بزرگان میگویند: او جعفر تواب است، من نمیدانم اگر هم تواب است، خیلی جگر سوزانده است. من بعید هم میدانم یک چنین جرثومهای توانسته باشد توبه بکند. این رسماً نمایندهی حکومت بود. میآمد با امام ارتباط میگرفت و در خانهی امام رفت و آمد میکرد و به شدّت به دنبال این بود که امام فرزندار شده است یا نشده است. چون خود را وارث امام عسکری میخواست معرّفی بکند، حکومت هم این موضوع را دوست داشت. این مشهور است زیاد شنیدید که بعد از شهادت امام عسکری پیش والی حکومت رفت و گفت که سالی ۳۰ هزار سکه به شما میدهم، همان احترامی که مجبور بودید به برادر من ابو محمّد عسکری بگذارید به من احترام بگذارید. آن نهیب زد، گفت: چه میگویی! ما مجبور بودیم اورا تحمّل بکنیم. اگر میخواستیم رسماً او را بکشیم که شیعیان به مقابله با ما برمیخاستند. اگر تو همان کسی باشی که بعد از ابو محمّد عسکری، یعنی امام حسن عسکری (سلام الله علیه) تو همان فرد هستی، مطمئن باش که ما مجبور هستیم حرمت تو را حفظ بکنیم. امّا اگر یک میلیون سکه هم به ما بدهی و او نباشی، ما نمیتوانیم یک چنین جایگاهی برای تو درست بکنیم. آن جایگاه نزد شیعه بود.
ادّعای بابیّت جعفر
لذا بعد از همان فارس بن حاتمی که عرض کردم امام هادی دستور قتل او را داد و بعضی افرادی که زمان امام عسکری بودند، بلافاصله بعد از شهادت امام عسکری و حتّی دوران زندگی امام عسکری جعفر ادّعای بابیّت کرد. گفت: من رابط هستم و تنها رابطی بود که راحت در خانهی رفت و آمد میکرد چون این با حکومت هم سر و سر داشت. به دنبال این بود که ببیند امام فرزند دارد یا نه و خوب این را هم حضرت گاهی او را نهی کردند، گاهی او را لعن فرمودند منتها حالا عرض میکنم چه کرد.
به دنیا آمدن امام زمان در شرایط مخفیانه
در این شرایط امام (سلام الله علیه) به دنیا آمدند و مخفی هستند. حضرت عسکری (سلام الله علیه) با صورت کاملاً مخفیانه برای بعضی از وکلای خاصّ خود پول فرستادند یا نامه فرستادند که گوسفندی برای فرزند من عقیقه بکن. این یعنی آن موعود به دنیا آمده است. امّا به گونهای مخفیانه که حتّی بعضی از کنیزهای داخل خانه نفهمند. مخبرین نفهمند. در یک نقل جانسوزی از امام عسکری است که یک روزی حرف میزد، یک جملهای انگار که مثل اینکه از دستش در برود فرمود، یک نفر خارج شد که برود خبر بدهد. فرمود: این نمایندهی حکومت بود، خواستم خیال بکند که چیزی که باید از من میشنید را شنیده است، رفته است. بدانید که ما فرصت این را نداریم که با شما راحت حرف بزنیم. فرصت را از دست ندهید.
دستور امام عسکری به مجاوبه نکردن شیعیان
یکی از کارهایی که میکردند این بود که دعوای زرگری در شهر سامرا راه میانداختند. یک لاتی به امام ناسزا میگفت. ببیند چه کسی میایستد دفاع میکند. حضرت فرمود: وظیفهی شرعی شما این است که مجاوبه نکنید. یک وقتی به یک بندهی خدایی یک چوبی داد، حضرت گفت: این چوب دستی را بگیر و تا فلانجا ببر، به فلان شخص بده. گفت: آقا عصا به این کلفتی؟! در راه با یکی از اینها دعوایش شد. یک توهین به امام عسکری، این هم چوب را برداشت و بر کمر طرف کوبید چوب که شکست دید وسط آن یک نامه است. به سرعت نامه را پنهان کرد و فرار کرد. حضرت فرمود: من به شما گفتم که مجاوبه نکنید، یعنی جواب سؤال اینها را ندهید، شرایط مشکل است. این برای چه بود؟ برای این بود که حضرت میخواست یک نامهای به یک جایی برساند. یعنی خود حامل نامه هم نفهمیده بود در داخل این چوب نامه است، بعد گفت: حالا که فهمیدی این نامه را ببر و برسان. این شرایط حضرت است؛
مراقبت امام عسکری از شیعیان
در این شرایط واقعاً حیرت انگیز اینکه در دوران حضرت صدها کتاب با مدیریّت حضرت تدوین شده است. مناسک شیعه تبیین شده است. گاهی بعضی از اواهر یعنی زنان بدکاره میآمدند تقاضای متعه به شیعه میدادند. اینها خیلی خدا شاهد است میخواهم بگویم ناراحت میشوم که بیان بکنم اینقدر امام مراقب شیعهی خود بود. گاهی نامه مینوشت به… خوب اینها که آمده بودند سامرا وکلای واسطه که نامه از امام بگیرند به قمیها، به نیشابوریها اینها برسانند یا نامهی آنها را… چون گاهی میشد که مثلاً چند صد هزار سکه تا نزدیک شهر سامرا میآوردند بعد خوب حالا این را به چه کسی بدهیم که به امام بسپرد یا چطور این را کجا ببریم پول هنگفت است، چه بسا به راهزن میخوردند، چه بسا به واسط دروغگو میرسیدند اینها در سامرا میآمدند اینها خوب معمولاً مردان عزب بودند، گاهی نیاز به متعه پیدا میکردند، نامههایی از حضرت داریم که مثلاً فلانی با فلان شخص متعه نکن، او بدکاره است و با حکومت در ارتباط است. اینقدر به شیعیان عنایت داشت قطعاً امام زمان هم همینطور به ما عنایت دارد و نمونههایی داریم که حضرت زن عفیفه معرّفی کرده است.
تلاش دشمن برای قطع نسل امام عسکری
در این شرایط اواخر عمر شریف حضرت عسکری است، مراقبتهای شدیدتر شده است، حکومت به شدّت میترسد که نکند امام فرزندی داشته باشد. خود حضرت فرمود: اینها همهی تلاش خود را کردند که من را بکشند، این نسل قطع بشود و اگر هم میبینید عجله کردند به این دلیل بود که فکر میکردند، امام هنوز فرزندار نشده است و گفتند او را بکشیم که این نسل قطع بشود. نمیدانستند فرزند حضرت به دنیا آمده است. امام به شهادت رسید. زود بزرگان شیعه، رسمیها را آنها که شناخته شده بودند از بزرگان بنی هاشم و شیعه را دعوت کردند به شهر سامرا و گفتند روی بدن را باز بکنید ببینید ما کاری نکردیم. معلوم است چون جرأت نمیکردند رسماً بگویند ما کشتیم. برای حکومت ارزشی دارد که به طور رسمی به خانهی امام عسکری حمله بکند.
حملهی جعفر به خانهی امام حسن عسکری
این جعفر بیانصاف به همراه یک عدّهای امدند و به خانهی امام عسکری (سلام الله علیه) حمله کردند یعنی این را بدانید که اگر بخواهند یک مقدّسی را بشکنند، ناپاکان نمیتوانند مجبور هستند یک نفر را پیدا بکنند مردم از همان سنخ او را خیال بکنند. امروز با انقلاب به عنوان انقلاب میجنگند. امروز با ولایت فقیه با شعار ولایت فقیه میجنگند. امروز با خمینی به جنگ خمینی میروند. این حکومت جرأت نمیکرد که به خانهی امام عسکری حمله بکند، بدن حضرت را نشان دادند. ولی یک عدّه سرباز به این جعفر کذاب ملعون دادند، اینها وارد خانهی حضرت شدند، کارگر امام میگوید: اینها شروع به غارت کردند. افرادی را آوردند به نوامیس حضرت عسکری (سلام الله علیه) نزدیک شدن. اینها را معاینه کردند، ببیند باردار هستند نیستند. خانه را گشتند. گفتند: هیچ چیزی از اموال خانهی ما نبود، الّا اینکه غارت شد. یکی از مظلومیّتهای امام زمان ما که امشب شب یتیمی آن بزرگوار است، این است که زنده بود و ارث او را تقسیم کردند. عدّهای شهادت دادند که امام عسکری فرزندی ندارد، مادر امام زمان را یک سال بردند زندانی کردند، خیال کردند نکند باردار باشد، خبر از به دنیا آمدن حضرت نداشتند. عمهی امام زمان را زندان کردند. کارگر امام میگوید: به خانهی امام معصوم جسارت شد.
[۱]– سورهی غافر، آیه ۴۴٫
[۲]– سورهی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫
[۳]– صحیفهی سجادیه، ص ۹۸٫
[۴]– عیون أخبار الرّضا، ج ۲، ص ۱۳۵٫
[۵]– وسائل الشّیعه، ج ۱۴، ص ۴۷۸٫
[۶]– بحار الأنوار، ج ۵۰، ص ۲۶۹٫
[۷]– الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۴۴۷٫
پاسخ دهید