سعی کردند امام رضا علیه السّلام به امامت نرسد. بگویند امام کاظم علیه السّلام از دنیا نرفته است، غیبت کرده‌اند، -نستجیر بالله- به شهادت نرسیده است. به یک عدّه پول دادند، بعضی‌ پول را گرفتند. بعضی از بچّه‌های ائمّه متّهم هستند رشوه گرفتند و علیه امام رضا علیه السّلام قیام کردند، تا بعضی از یاران ویژه پول گرفتند که امام رضا علیه السّلام از میان بردارند و سعی کردند این کار را تا روز آخر انجام بدهند. شنیدید حتّی در این‌که امام جواد علیه السّلام پسر حضرت رضا علیه السّلام است آن‌ها بی‌تربیتی کردند. آمدند به بعضی‌ پول بدهند، یکی یونس بن عبدالرحمن است که دشمن دارد. فکر کردید بی‌جهت است که امام رضا علیه السّلام به ایشان بگوید سلمان زمانه‌ی من است، باز هم پشت سر او حرف می‌زنند؟ نه، می‌بینند یک نفر عَلَم بلند کرده است، نمی‌گذارد ولی را از میان بردارند، از او دفاع می‌کند، لذا او را از میان می‌برند. هر چیزی خواستند به او رشوه بدهند قبول نکرد. قبول نکرد، اوّل همه‌جا همین است، اوّل همه‌جا تطمیع است، نشود بعد شروع به تخریب کردن می‌کنند، طوری که بعضی‌ پشت سر او دیگر نماز هم نمی‌خواندند! اگر امام رضا علیه السّلام بفرماید سلمان زمان من است، آن‌ها آسیب دیده‌اند، چون او پرچم امام رضا علیه السّلام را بالا برده است، نمی‌خواهند قبول کنند.

 

در طول تاریخ عدّه‌ای بودند که آن‌ها در طول تاریخ چندین کار انجام دادند؛ یکی این‌که اهداف حضرت، امام معصومِ زمان خود را می‌دیدند یا نوکر امام معصوم زمان خود را می‌دیدند. قمی‌ها باید چه کاری انجام می‌دادند؟ امام رضا علیه السّلام که در قم نبود، باید پرچم یونس را بالا می‌بردند. بالا بردن پرچم یونس بن عبدالرحمن در قم که دیشب توضیح دادیم، بالا بردن پرچم امام رضا علیه السّلام است، تضعیف او، تضعیف امام رضا علیه السّلام است. این همان چیزی است که بعضی‌ نمی‌خواهند بفهمند و نخواهند هم فهمید.

یک عدّه سعی می‌کردند آن نکته‌ای که امام می‌خواهد احیاء کند و از غربت بیرون بیاورد را تقویت کنند؛ یک عدّه هم سپر می‌شدند. در کربلا شما دیدید صورت خود را سپر می‌کند که دیگر اوج این موضوع است. آدم نگاه می‌کند که یک نفر چقدر پیشرفت می‌کند! هیچ تعجّبی نیست اگر در مورد برادرهای حضرت عبّاس علیه السّلام نوشته‌اند: «یَقُونَهُ بِوُجِوهِهِم وَ نُحُورِهِم».[۱] این‌قدر هم غریب هستند که ما برای آن‌ها فرصت نداریم عزاداری کنیم.

 

قمر بنی هاشم آن‌ها را جلو فرستاد، فرمود: قبل از من کشته شوید، من می‌خواهم هر چه دارم فدای او کنم. برادرهای من هستید، فرزندان امّ البنین هستید، می‌خواهم قبل از من فدای او شوید. بعد نوشته‌اند: «یَقُونَهُ بِوُجِوهِهِم وَ نُحُورِهِم»، مقابل حضرت ایستاده بودند، در طول عمر خود آن‌ها یک بار پشت به امام کردند آن هم در این‌جا است. تیر که می‌آمد آن‌ها صورت خود را به سمت تیر می‌بردند. یک عدّه این‌طور بودند.

توفیق را ببینید که انسان عادی می‌تواند مثل پسر امیر المؤمنین کار کند، سعید بن عبدالله حنفی. مقابل حضرت ایستاد، او هم همین‌طور سر و صورت خود را جابه‌جا می‌کرد که تیرها را بگیرد. بعد وقتی عرض کرد: «یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) أَ وَفَیْتُ‏»،[۲] آقا دیگر این‌قدر در توان من بود – اعتذار کرد- بیشتر از این نتوانستم. یک بار در طول عمر خود پشت به شما ایستادم، حضرت فرمود: «أَنْتَ أَمَامِی فِی الْجَنَّهِ»، تو را جلوتر از خود وارد بهشت می‌کنم. این‌ها می‌آمدند بدن امام را محافظت می‌کردند که بسیار مهم است، در دوره‌ی ائمّه‌ی بعدی دیگر این‌طور نبود جرأت کنند بخواهند شمشیر بکشند، یک عدّه‌ای بودند می‌آمدند آن‌جایی که قرار است امام ضربه بخورد دفاع می‌کردند.


[۱]ـ إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج ‏۳۳، ص ۶۸۷٫

[۲]ـ  اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، ص ۱۰۸٫