فقیه سر خط است. شروع این انقلاب هم با یک فقیه بود. اینجا ضرر و مشکلات اوّل سینهی خود را فقیه است که فقیه ربّانی است که اوّل سینهی خود را سپر میکند.
«لو کان فی سکوت علماء الدین و رؤساء المذهب أعلى اللّه کلمتهم خوف أن یصیر المنکر معروفا أو المعروف منکرا» اگر عالم فقیه ربّانی نگاه بکند من اگر ساکت باشم جلوی این فتنه جلوی این ظلم را نگیرم، ممکن است اصلاً معروف منکر بشود. بگویند: قیام امام حسین حرام است. قیام علیه ظلم را بگویند: حرام است. استقلالطلبی در برابر کفّار، ملّی کردن صنعت نفت. ما باید طبق آیات خود را از زیر یوغ کفّار بیرون بیاوریم. یک عدّه دارند فعّالیّت میکنند سکوت من باعث میشود که مردم خیال بکنند این عمل خیر منکر است. «یجب علیهم إظهار علمهم» اینجا واجب است که اعلام نظر بکنند. حق ندارد سکوت بکند. «و لا یجوز السکوت» حق ندارد ساکت باشد. «و لو علموا» اگرچه بداند هیچ تأثیری این انکار بر آن فاعل ندارد. آن که یزید است کار خود را میکند. میگوید: ولو یقین بکند هیچ تأثیری ندارد، حق ندارد ساکت باشد. باید اعلام موضع بکند.
پاسخ دهید