اولین گام تحقیق جستجوی کتابها و مقالاتی بود که در عنوان خود نام ایمان را داشتند. هرچند محور این رساله موضوعی قرآنی محسوب میشد، در مطالعات نخست، ایمان از هر دو سنت اسلام و مسیحیت، چه از کتاب مقدس و چه غیر از آن بررسی شد. فایده این کار آشنایی با دغدغههایی بود که به ایمان گره خورده بودند.
با نام کتابها از طریق نرم افزار سیمرغ کتابخانه مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) آشنا میشدم. بسیاری از کتابهای استفاده شده در رساله در مخزن این کتابخانه آرام به انتظار ایستاده بودند. با برخی از کتابها نیز در جستوجوی اینترنتی آشنا شدم. اندک مواردی که در کتابخانه موجود نبود، خریداری شد تا منابع تحقیق کامل گردد. برای استفاده از مقالات نوشته شده در این زمینه میهمان دو جستوجوگر درگاه www.noormags.ir و www.ensani.ir بودم. بیش از پنجاه مقاله مربوط را از این دو سامانه دریافت کردم.
به این ترتیب تلاش شد تمام منابع به دست آمدهای که تصور میشد ارتباط محکمی با بحث ایمان گزارهای و فراگزارهای داشته باشند، مطالعه شوند. منابع هر یک از این تحقیقها نیز ارزشمند بودند و گاه خود سبب آشنایی با چند منبع دیگر میشدند.
برای راحتی نگارش فیشها، همزمان با مطالعه هر منبع، یک سند word باز میشد و به نوع نیاز بخشهایی از متن و یا برداشتهایی از آن با ذکر آدرس صفحه درج میشد. برای اینکه بعدها فراموش نکنم آن گزارشهای جمع آوری شده نقل قول مستقیم از نویسنده است یا برداشت خواننده و محقق است، در کنار «ص» که نشانگر صفحه منبع بود، گاه «م» و گاه «مم» درج میکردم. وقتی در کنار «ص» چیزی درج نمیشد به این معنا بود که نقل قول مستقیم نویسنده درج شده؛ «م» به این معنا بود که نقل به مضمون شده است و «مم» به این معنا بود که برداشت آزاد از متن، نگارش شده است. پس از اتمام مطالعه هر منبع، مشخصات کتاب شناختی آن را به انتهای هر فراز گزارش به صورت دستوری اضافه میکردم.
مرحله بعد انتقال همه گزارشها به فیش نگار onenote بود. یک دفتر مخصوص با عنوان پایاننامه باز کرده بودم. یکی از خصوصیتهای این برنامه این است که در دل هر دفتر میتوان دفترهای متعددی باز کرد و برای هر دفتر فصلها و برای هر فصل بخشها و برای هر بخش صفحهها و برای هر صفحه زیر صفحههایی در نظر گرفت. در این فیش نگار یک دفتر را به منابع مطالعه شده و مطالعه نشده اختصاص دادم. گزارش هر کتاب را در صفحهای جداگانه، از متن تایپ شده که هنگام مطالعه کتاب گزارش نویسی کرده بودم، الصاق میکردم. فایده این کار این بود که فراموش نمیکردم کدام منبع مطالعه شده و کدام منبع در صف انتظار است. فایده دیگر این بود که بعدها اگر به هر مناسبتی لازم بود یکی از آن مقالهها و یا یک کتابها را تورق کنم، خلاصهای از آن متن را داشتم.
صفحه دیگری از دفتر پایاننامه در فیش نگار onenote را کشکول نامیده بودم. گزارش هر کتاب را به تعداد بخشهای گزارشش تقطیع میکردم. برای هر فیش حاصل شده یک عنوان مناسب محتوایش در نظر میگرفتم. عنوانها را که گاه نزدیک به یک جمله بود، طوری انتخاب میکردم که بعدها با یک نگاه به آن همه محتوا را متوجه شوم.
به مرور که مطالعات گسترش مییافت، فیشهایی که در کشکول جای گرفته بودند از شماره بیرون میشدند. پس از پایان دور اول مطالعات، فیشها کشکول را دسته بندی کردم. عناوین مشابه و یا نزدیک به هم را در یک بخش مخصوص قرار میدادم. این کار با استفاده از فیشنگار زمان زیادی نمیگرفت. در خلال این دسته بندیها بار دیگر همه مطالب مطالعه شده در ذهن کنار هم جمع میشد و زایشهایی در تدوین پایان نامه به ذهنم خطور میکرد که در صفحهای جدا به عنوان رهیافتها یادداشت میکردم.
حالا پس از دسته بندی همه فیشها، دغدغههای ایمانی مشخص شده بودند. در چند جلسه این دغدغهها به راهنمایان طرح عرضه شد تا از جهت دهی آنها نیز بهرهمند شوم. با حاصل این جهت دهی و اندکی تأمل در جهات نقص احتمالی تحقیقات دور دوم مطالعه را آغاز کردم. حاصل مطالعات را به همان ترتیب جمع آوری و ضبط کردم.
در این مرحله تمام دغدغهها و نگرشهای مربوط به موضوع پایاننامه را در فهرست دستهبندی فیشها داشتم. اکنون سؤالهایی داشتم که باید پاسخش را از قرآن میگرفتم. این سؤالها و دغدغهها به شماره هفتاد رسیده بودند. این هفتاد شماره را تا آن جا که ممکن بود به ترتیب خاصی که سیری منطقی داشته باشند مرتب کردم و به هر یک شمارهای دادم. پس از آن تقریباً دو روز در فهرست تأمل کردم تا سؤالات خوب به ذهنم سپرده شوند.
تحقیق به صفحات دل انگیز خود رسیده بود. اینک در محضر قرآن بودم. آیات را یکی یکی از نرم افزار قرآن در word که کاری از مرکز نور بود، تلاوت میکردم. این نرم افزار که به برنامه word اضافه میشود این امکان را میدهد که آیه و یا آیات مد نظر در صفحه قرائت شده به راحتی به سند باز شده انتقال داده شوند. برای هر جزء قرآن سندی باز کرده بودم و هر آیه که را که فکر میکردم مناسب یکی از جهات هفتادگانه است، منتقل میکردم. انتقال آیات هر دو صفحه به رسم الخط عثمان طه که تمام میشد، در ابتدای هر آیه شمارهای درج میکردم. این شماره نشان میداد که این آیه به کدام سؤال و دغدغه مربوط است. بسیاری از آیات گنجینههایی بودند که به چند جهت مربوط میشدند. این آیات به صورت دستوری، تکثیر میشدند و شماره گذاری میشدند.
مرحله بعد نوبت باز خوانی قرآن بود. شاید در نگاه اولیه برخی آیات را درست تدبر نکرده بودم. در طول مطالعه اول، مهارتهایی در نکته بینی به دست آورده بودم که لازم بود، آن را به کار گیرم. برای باز بینی مجدد از همان نرم افزار قرآنی استفاده کردم. سند آیات مربوط به همان جزء را هم باز میکردم. هر آیه را که دوباره مطالعه میکردم با برداشتهای دور قبلی تدبر در قرآن مطابقت میدادم و افزودنیها را اضافه میکردم. در این بازخوانی مجدد بود که فهمیدم همه آیات قرآن به نوعی در مسأله ایمان جلوه نمایی دارند. برای اطمینان کار، قرآن را برای بار سوم نیز تلاوت کردم و از انس آن لذتی بیشتر بردم.
هدف دیگر از شماره گذاری این بود که در نهایت بتوانم به سرعت همه آیات مربوط به یک جهت را در کنار هم جمع کنم. میدانستم جمع آوری دستی آیاتِ با یک موضوع وقت زیادی به خود اختصاص خواهد داد. با کد گذاری آیات میتوانستم با استفاده از فرمان sort همه آیاتِ در یک موضوع را در یک لحظه کنار هم جمع کنم. با این فرمان همه سر خطها بر اساس حروف الفبا و اعداد مرتب میشوند. چون همه آیات با اعداد شروع شده بودند، در نهایت آیات به ترتیب شمارهها، یا همان موضوعات، مرتب میشدند.
از آنجا که بالاخره این شمارهها باید حذف میشدند و حذف دستی آنها زمانبر بود، طوری شمارهها درج شدند که با یک دستور حذف شوند. برای این کار از دستور replace استفاده میکردم. در این دستور میتوانستم شماره مذکور را وارد کنم و بخواهم به جای آن عدد چیزی درج نشود. برای اینکه اختلالی در حذف صورت نگیرد باید طوری اقدام میشد که مثلاً وقتی میخواستم با دستور replace کد ۱۳ حذف شود و چیزی به جای آن درج نشود، اشتباهاً شماره آیههایی که ۱۳ بودند، حذف نشوند. با دقت به این امر، از ابتدا هر عددی را که در کنار آیات درج میکردم با یک فاصله قبل و یک فاصله بعد درج میکردم. با این حیله دیگر چنان اشتباهی به وجود نمیآمد؛ چراکه شماره آیات، یک فاصله بعد و یک فاصله قبل را نداشتند. لازم بود یک فاصله قبل هم درج شود؛ چراکه بعدها اگر میخواستم از دستور find و یا replace استفاده کنم، مثلاً در یافتن ۱۲ و ۱۱۲ و یا ۳ و ۷۳ اختلال صورت میگرفت. این حیله این مشکل را هم برطرف میکرد.
مرحله بعد نوبت دسته بندی آیات در هر موضوع بود. ابتدا تمام آیات با یک جهتگیری از تمام جزءها در یک سند قرار میگرفنتند. مثلاً آیاتی با موضوع متعلق ایمان که همه با کد شماره ۱۶ آغاز شده بودند را در یک سند قرار میدادم. به همان ترتیب گفته شده ابتدا شماره نخست آیات را حذف میکردم. بعد آیات را دسته بندی میکردم. به هر دسته یک شماره جدید اختصاص میدادم و شمارهها را به همان ترتیب پیش گفته درج میکردم. مثلاً بحث متعلقات ایمان، ۳۴ دسته درونی داشت. به ترتیب آیاتی که مطالعه میشد، اگر به متعلق جدیدی میرسیدم شماره جدیدی میدادم. این شمارهها را در سند جدیدی یادداشت میکردم تا هم برای ادامه شماره گذاری در کنارم باشند و هم در نهایت وقتی که بحث متعلقات ایمان را میخواستم جمع بندی کنم، بدانم چه دسته آیاتی دارم. در پایان مطالعه هر دسته از آیات، دوباره دستور sort را اعمال میکردم. در نهایت همه آیات این زمینه، دسته بندی شده بودند.
اکنون که دسته بندی آیاتِ هر جهت به اتمام رسیده بود، میتوانستم با استفاده از کلید واژههایی که در آیات هر بخش از هر دسته، تکرار شده بودند و یا حدس کلید واژههایی بر اساس دانش قرآنی خودم و محتوای آن آیات، آیات جا مانده را نیز با امکان جستوجوی همان نرم افزار قرآنی بیابم و در جای خود جای دهم. آیات جدید را با کدهای خود همراه میکردم و به راحتی به آیاتی که به ترتیب کد گذاری شده در کنار هم قرار گرفته بودند، اضافه میکردم.
در روند گزینش آیات باید دقت میشد تا آیاتی که به ظاهر به آیات مد نظر شباهت دارند، اما در حقیقت در شمار آنها نبودند، از روی اشتباه به شماره و نگارش در نیایند. به عنوان مثال در بخش زبان قرآن، آیاتی را جدا کرده بودم که با همزه استفهام آغاز شده بودند و یا محتوای خود را اینگونه با استفهام بیان میکردند. این شیوه که محتوا از مخاطب اعتراف گرفته شود، شیوهای مربوط به زبان قرآن است. با وجود این برخی از همزههای استفهام، ربطی به استفهام خداوند از بندگانش نداشت. باید مراقبت میشد تا این آیات وارد نشوند.[۱]
ذهن دغدغهمند شدهام اکنون حاوی اندیشهها و تأملاتی شده بود. این تأملات را نیز به فیشهای موجود اضافه میکردم. در مرحل بعد با بررسی دوباره فیشها و دسته بندی آن، نقشه پایان نامه را ترسیم کردم. اینک همه فرازها و فرودهای متنی که نوشته خواهد شد را در سندی فرا رو داشتم. پس از تأمل در آن، فهرست نهایی پایاننامه را نوشتم. بار دیگر فیشهای دسته بندی شده را بر اساس چارچوب فهرست مرتب کردم. اینک فهرست فیشها مطابق فهرست رساله شده بود. برای هر زیر عنوان، فیشهای مختلفی جمع کرده بودم. شماره این فیشها در برخی زیر عنوانها به ۴۰ عدد میرسید. برای اینکه کار در تدوین نهایی ساده باشد، فیشها را در همان برنامه فیش نگار به ترتیب و سیر منطقیای که به نظرم بهترین سیر میرسید، در هر زیر عنوان به ترتیب مرتب میکردم. این کار در فیش نگار onenote به سادگی انجام میگیرد.
در مرحله درج فیشها در سند متنی، به ترتیب ریز عنوانهای فهرست، همه فیشهای منظم شده را با دستور copy all به سند مخصوص الصاق میکردم. این گونه متن خام برای تدوین اولیه آمده میشد. در این مرحله لازم بود فیشهای کنار هم قرار گرفته، تدوین شوند. هرچند فیشها را قبلاً در برنامه فیشنگار نظم داده بودم، اما ارائه یک پارچه کلام افزون بر بازنویسی اطلاعات، نیازمند تولید و تدبر حلقههای مفقوده فهم و حل مسأله بودند.
متن را قبل از اینکه برای ارزیابی به سروران گرامی، حضرت استاد حجت الاسلام محمود فتحعلی و استاد حجت الاسلام محمد جعفری، تحویل دهم، بارها و بارها خواندم و بر بیان و لطافت آن افزودم. فصلها را به ترتیب آماده شدن برای بازبینی تقدیم آن سروران ارجمند میکردم. حاشیه نوشتهای آنان، زینت برگ برگ برگهها میشد و با اصلاحات مأمور شده، رساله ایمان زینت مییافت. رساله نهایی بعد از گذشت دو سال، آماده چاپ شده بود.
[۱] . به عنوان نمونه ر.ک:
وَ قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَ تَذَرُ مُوسَى وَ قَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ وَ یَذَرَکَ وَ آلِهَتَکَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَ نَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ وَ إِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ (الأعراف، ۱۲۷)
قَالَتْ یَا وَیْلَتَا أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذَا بَعْلِی شَیْخاً إِنَّ هذَا لَشَیْءٌ عَجِیبٌ (هود، ۷۲)
وَ قَالُوا أَ إِذَا کُنَّا عِظَاماً وَ رُفَاتاً أَ إِنَّا لَمَبْعُوثُونَ خَلْقاً جَدِیداً (الإسراء، ۴۹)
پاسخ دهید