برای مشاهده و دریافت بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

 

 

 

به محضر شما و بینندگان عزیز عرض سلام و ادب و احترام دارم و تسلیت عرض می‌کنم، و امیدوار هستم که ان شاء الله این مجلس مختصر ما که به نام نامی مادر مؤمنان و حبیبه‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هست مورد توجّه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم واقع بشود و ان شاء الله ما هم امشب با دستِ پُر با براتِ آزادی از جهنّم و رضایت حضرت حق و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین برگردیم.

مقدّمه

بسم الله الرحمن الرحیم

این چند سال که روزی شده است سحرها در خدمت عزیزان هستیم، من هر مرتبه این نکته را تکرار کردم و باید آنقدر تکرار کرد، تا روزی که ما حضرت خدیجه سلام الله علیها را جزوِ پناهگاه‌های خودمان بدانیم و روزانه به ایشان متوسّل بشویم، نه اینکه اینطور باشد که معاذالله ایشان نیاز داشته باشد.

شناخت ما از حضرت خدیجه سلام الله علیها حاصل یک حسادتِ عمیق است

متأسفانه شناخت ما از حضرت خدیجه سلام الله علیها محصولِ یک حسادتِ عمیق است،[۱] در این زمینه روایات فراوانی هست که ذیل این آیه که «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه»[۲]، این‌ها نسبت به آنچه که فضل خدای متعال است حسودی می‌کنند، این «حسادت» درد عجیبی است که همواره در جامعه اسلامی بوده است، اینکه من نتوانم خوبی‌هایی که خدای متعال به شما عطاء نموده است را ببینم، و این موضوع را بروز بدهم و برای شما مانع‌تراشی کنم!

اگر حضرت خدیجه سلام الله علیها در اذهان مسلمین به اندازه‌ای که باید شناخته می‌شدند شناخته نشده‌اند دلایلی دارد، امشب بصورت عینی از روی یک کتاب برای شما می‌خوانم تا ببینید که ایشان چگونه صرفاً به یک پیرزن ثروتمند تبدیل شده‌اند، که البته اگر فقط هم همین بودند باز هم حیرت‌انگیز بودند.

ما امروز در جامعه می‌بینیم که عدّه‌ی زیادی به اموال بیت المال و اموالِ دیگران رحم نمی‌کنند، کسی که مالِ خود را اینطور باسخاوت در راه خدای متعال خرج کند خیلی عظیم است، این سخاوت باعث شد که وجود مبارک حضرت خدیجه سلام الله علیها دچار جنگ روایت بشوند و تا جایی که توانسته‌اند ایشان را تخریب کرده‌اند.

ما شیعیان هم به اندازه‌ی کافی نسبت به حضرت خدیجه سلام الله علیها ارادت نداریم، علّتِ آن هم این است که نسبت به ایشان شناخت کمی داریم، علّتِ این موضوع این است که معرفتِ ما کم است، اگر حبّ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نسبت به حضرت خدیجه سلام الله علیها را می‌دانستیم، برای اینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم یک نظری به ما کنند به همسر و حبیبه و محبوب ایشان بیشتر توجّه می‌کردیم، برای اینکه خودمان نجات پیدا کنیم.

حضرت خدیجه سلام الله علیها نعمتی ویژه برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

ذیل این آیاتی که خدای متعال به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود…

گاهی خدای متعال در قرآن کریم، نعمت‌های خاص و ویژه‌ی خود را به انبیاء علیهم السلام را با تعبیر «منّت» به کار می‌برد.

وقتی حضرت موسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام به نبوّت می‌رسند و از خدای متعال شرح صدر و همچنین هارون بعنوان برادر و… را می‌خواهند، خدای متعال می‌فرماید: «قَدْ أُوتِیتَ سُؤْلَکَ یا مُوسى‌»[۳] همه‌ی این‌ها را به تو دادیم، بعد می‌فرماید: «وَلَقَدْ مَنَنَّا عَلَیْکَ مَرَّهً أُخْرَى»[۴] ما قبلاً هم به تو منّت (یعنی نعمت بزرگ) داده‌ایم؛ بعد به آن روز اشاره می‌کند که تو را در یک جعبه و صندوقی به آب انداختند، برای خدای متعال کاری نداشت که آب این صندوق را به یک نقطه‌ی دور می‌برد یا مثلاً به حضرت شعیب علی نبیّنا و آله و علیه السلام می‌رساند و حضرت موسی علیه السلام آنجا بزرگ می‌شدند، اما خدای متعال می‌خواست سفره‌ی هدایت را برای فرعون هم پهن کند، و حضرت موسی علیه السلام را به داخل خانه‌ی فرعون برد و مادرِ او را هم برای شیر دادن به او ملحق کرد، و حضرت موسی علیه السلام یک زندگی شاهانه‌ای کردند، که خدای متعال بخواهد به فرعون هم بفهماند که تو اصلاً کاره‌ای نیستی که بخواهی «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَى»[۵] بگویی.

خدای متعال وقتی بخواهد به پیغمبر خود نعمت‌های ویژه‌ی خود را متذکّر شود چند مورد را می‌فرماید، یکی اینکه «أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى»[۶]، آن روزی که تو تنها بودی و پدر و مادر تو کنار تو نبودند، خدای متعال این تنهایی تو را از جهاتی برطرف کرد، یکی از آن‌ها با حضرت ابوطالب سلام الله علیه و حضرت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها.

خدای متعال یک جای دیگری می‌فرماید: «وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى»[۷]، خدای متعال می‌خواهد بفرماید که این موضوع چقدر مهم است؛ تو پول نداشتی و کارهای فرهنگی مهم زیادی داشتی، خدای متعال تو را بی‌نیاز کرد، که یکی از مهم‌ترین مظاهرِ «خدای متعال تو را بی‌نیاز کرد» این است که حضرت خدیجه سلام الله علیها حضور داشتند.

یعنی حضرت خدیجه سلام الله علیها جزوِ منّت‌های خدای متعال بر وجود مبارک حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.

و از این بالاتر؛ با محبّت حضرت خدیجه سلام الله علیها تو را از محبّت دیگران بی‌نیاز کرد.

خدای متعال حبّ حضرت خدیجه سلام الله علیها را روزیِ من کرده است…

وقتی به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اعتراض می‌کردند که چرا تو اینقدر مدام از او سخن می‌گویی، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمودند: «إِنِّی قَدْ رُزِقْتُ حُبَّهَا»[۸].

اصلاً اگر من امشب هیچ مطلب دیگری نمی‌گفتم و فقط این مطلب را عرض می‌کردم که خاتم الأنبیاء، سیّد المرسلین، آقای عالَمِ وجود، گرامی‌ترین فردی که پا در عرصه‌ی وجود گذاشته است و انبیاء علیهم السلام برای ارتقاء گدای کوی او هستند می‌فرمایند: روزیِ من شده است که من خدیجه را دوست بدارم؛ و این موضوع را جزوِ رزقِ خودشان می‌دانند.

ببینید ما نسبت به فهم از حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها چقدر فاصله داریم.

بینش والای حضرت خدیجه سلام الله علیها

کسانی بودند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را در دوره‌ی قبل از نبوّت، فقیر و بی‌مال و نعوذبالله بی‌کس و کار و یتیم و… با آن ادبیات زشت و سخیف و با چشمِ خفّاش‌گونه‌ای که نور نمی‌بیند… اما وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خواستگاری حضرت خدیجه سلام الله علیها رفتند، هنوز نه نبی بودند (به آن شکلی که مشخص باشد و اعلان بفرمایند)، حضرت خدیجه سلام الله علیها فرمودند: او مال ندارد ولی اگر با هر کسی موازنه کند این محمد است که برتر است. وقتی عموی حضرت خدیجه سلام الله علیها خواستند در مجلس خواستگاری صحبت کنند حضرت خدیجه سلام الله علیها فرمودند: عمو جان! شما صحبت نکنید، «قَدْ زَوَّجْتُکَ یَا مُحَمَّدُ نَفْسِی»[۹] من با افتخار همسریِ تو را می‌پذیرم…

توجّه بفرمایید که اینجا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هنوز پیغمبر نیستند، حاکم نیستند، در مدینه نیستند، ثروت ندارند، بلکه این بانو گوهرشناس هستند، چشم به مال و اموال و پست و مقام ندارند، ایشان می‌دانند که این زندگی و این ازدواج یک پیوندِ آسمانی تا برای بعد از قیامت و بهشت است، و خدای متعال چگونه این سعه‌ی صدر را به حضرت خدیجه سلام الله علیها داده است!

حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها فرمودند: مهریه‌ام به عهده‌ی خودم، ولیمه را هم خودم می‌دهم. وقتی ایشان را مسخره کردند فرمودند: سعادتمند کسی است که قرینِ محمد باشد.[۱۰]

حضرت خدیجه سلام الله علیها در مقایسه با سایرِ همسرانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

وقتی انسان این صحنه‌ها را می‌بیند با بعضی از همسران حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مقایسه می‌کند و می‌بیند در روایات معتبرِ مسلمین، نه فقط شیعیان، آمده است که وقتی در مدینه با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جَر و مَن جَر می‌کردند و دعوا می‌کردند… حال شما آن ادبِ حضرت خدیجه سلام الله علیها را در کنار دیگران بگذارید، اگر من قیاس می‌کنم برای این است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم قیاس می‌کردند.

هر وقت همسران حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌گفتند «ما هم خوب هستیم» حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمودند: «خَدِیجَهُ وَ اَینَ‌ مِثْلُ‌ خَدِیجَهَ ؟!؟»[۱۱]، اصلاً به مخیّله‌ی شما نرسد که کسی بتواند آن جایگاه را پُر کند، و احدی به گردِ پای او نمی‌رسد.

بعد از نبوّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم که علنی بود و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم همه جا حکومت داشتند، گاهی بعضی از همسران حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با او دعوا می‌کردند و می‌گفتند: «أَلَسْتَ تَزْعُمُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ؟»[۱۲] آیا تو خیال می‌کنی پیغمبر هستی؟

عظمت حضرت خدیجه سلام الله علیها در این است که در روز خواستگاری، یعنی پانزده سال قبل از اعلام نبوّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور واله و مؤدّب هستند، حضرت خدیجه سلام الله علیها فرمودند: من مانند کنیزِ خانه‌ی تو هستم.[۱۳]

این مقام، این نگاه، این بصیرت… ان شاء الله خدای متعال روزیِ ما بفرماید.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه نورِ چشم حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها

بعدها در زندگی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم زیاد دیده شده است که این حسادتی که جلوتر از روی کتاب برای شما خواهم خواند، حتّی نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم هست!

حال جالب این است که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه که زن نبودند، هووی بعضی‌ها هم نبودند! وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به خانه‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌آمدند بعضی از همسران حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ناراحت می‌شدند،[۱۴] به این موضوع توجّه نمی‌کردند که ما در این دنیا باید آنچه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دوست دارد را دوست بداریم، نه اینکه با محبوب حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رقابت کنیم، این رقابت فقط ما را از حق و حقیقت و کمالات دور می‌کند.

حضرت خدیجه در مورد اوایل بعد از خواستگاری اینطور فرمودند: «فلما تزوج النبی صلى الله علیه واله خدیجه علیه السلام اخبرها بوجده بعلی»[۱۵] حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به من فرمودند که من خیلی عاشقِ علی هستم، «و محبّته» خیلی او را دوست دارم.

برخی حبّ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را می‌دیدند و تاب نمی‌آوردند و حسادت می‌کردند، اینجا را ببینید…

وقتی من این مطلب را می‌نوشتم خیلی به مرحوم کراجکی رضوان الله تعالی علیه که از علمای بزرگ شیعه هستند و هزار سال قبل از دنیا رفته‌اند قبطه خوردم، اگر هیچ چیزی از آثار آقای کراجکی رضوان الله تعالی علیه که هزار سال است از دنیا رفته است باقی نمانده بود بجز همین یک روایت، برای او کافی بود، خوشا به سعادت او که این روایت را برای ما نقل کرده است.

… همینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند من خیلی علی را دوست دارم… عظمتِ حضرت خدیجه سلام الله علیها در این است که فداییِ راهِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند… اگر علی را دوست دارید پس مسیرِ من هم مشخص است…

«فکانت تستزیده فتزینه وتحلیه وتلبسه وترسله مع ولائدها» دیگر حضرت خدیجه سلام الله علیها دورِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌چرخیدند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را می‌آراستند و لباس خوب به تنِ ایشان می‌کردند و به خادمین امر می‌کردند که مراقبِ حضرت باشند.

جامعه باید حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بشناسد، مرحوم کراجکی نوشته است که وقتی مردم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را نگاه می‌کردند می‌گفتند: علی برادرِ پیغمبر است و نور چشم خدیجه است.

یعنی بجای اینکه حضرت خدیجه سلام الله علیها بخواهند معاذالله به آن مسیرِ حسادت بروند اینگونه عمل می‌کردند.

وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه یک آقای حدود ۸ ساله بودند و در خیابان راه می‌رفتند مردم می‌گفتند او نور چشم خدیجه است.

حضرت خدیجه سلام الله علیها اینطور همه‌ی وجود خودشان را خرج حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کردند.

حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها مایه‌ی آرامش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

اینکه داریم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در کنارِ حضرت خدیجه سلام الله علیها احساس آرامش می‌کردند،[۱۶] اصلاً انصافاً اگر کسی به این کلمات توجّه کند، و به این موضوع توجّه کند که آن کسی که در مظاهرِ توحیدی نمونه ندارد و عبدِ محضِ حضرت حق است، مطلب دارند که این وجود در کنارِ حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها آرامش داشت.

حضرت خدیجه سلام الله علیها دیدند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت ابوطالب صلوات الله علیه را دوست دارند، نوشته‌اند حضرت خدیجه سلام الله علیها اگر چیزی لازم بود شبانه روز به خانه‌ی حضرت ابوطالب سلام الله علیه می‌فرستاند، چون این بزرگواران محبوبِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند.

دین یعنی ما حبّ و بغض خودمان را با حبّ و بغضِ اولیای دین هم‌جهت کنیم.

لذا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به حضرت خدیجه سلام الله علیها فرمودند: باید با علی بیعت کنی، «هذا علیّ مولاک ومولى المؤمنین وإمامهم بعدی»[۱۷]، حضرت خدیجه سلام الله علیها عرض کردند: چشم! معلوم است که اگر شما بفرمایید که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه امام هستند من می‌پذیرم.

حسادت برخی از همسران حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نسبت به امّ المؤمنین حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها

این یک نگاه و یک روش است. روشِ دیگری هم وجود دارد.

این کتابی که الآن نکاتی از آن را به محضر شما تقدیم کتاب «صحیح مسلم» است، این کتاب چاپ مصر است و مجلد چهارم است، می‌خواهم چند روایت از روی آن بخوانم، این را به شما عرض کنم، قاطبه‌ی شیعیان و اکثریت مطلق اهل سنّت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها را برترین همسر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌دانند، بجز عدّهای از وهابی‌ها و بنی امیّه، لذا این موضوع یک مسئله‌ی کاملاً اسلامی است.

کتاب صحیح مسلم یک بابی به نام «فضائل حضرت خدیجه سلام الله علیها» دارد، شما توقّع دارید در فضائل حضرت خدیجه سلام الله علیها فضائلِ ایشان را ببینید، من اینجا به اندازه‌ی ساعت‌ها حرف دارم، الآن می‌خواهم چند نکته را عرض کنم، اولین روایت این است:

یکی از همسران حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌گوید: «مَا غِرْتُ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَى امْرَأَهٍ مِنْ نِسَائِهِ، مَا غِرْتُ عَلَى خَدِیجَهَ»[۱۸] من خیلی نسبت به خدیجه حساس بودم و حسادت می‌کردم و اذیّت بودم، با اینکه اصلاً او را ندیده بودم.

در ادامه می‌گوید: اگر پیغمبر یک گوسفندی قربانی می‌کردند و برای نزدیکان خدیجه می‌فرستادند من ناراحت می‌شدم و می‌گفتم چقدر خدیجه را یاد می‌کنی؟ اینجا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: خدا محبّت او را روزی من کرده است.

باز همان همسر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌گوید: من از این موضوع خیلی اذیّت بودم و برای من سؤال بود که چرا پیغمبر اینقدر خدیجه را دوست دارد، «لِکَثْرَهِ ذِکْرِهِ إِیَّاهَا» از بس که پیغمبر از او یاد می‌کرد.

شایان ذکر است که اینجا وظیفه این بود که باید می‌رفتند و می‌دیدند که حضرت خدیجه سلام الله علیها چطور عمل می‌کردند که محبوب بودند.

می‌گفتند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم زمانِ حضرت خدیجه سلام الله علیها با کسی ازدواج نکردند، تا به این روایت برسیم که عجیب است، اینکه من عرض می‌کنم شناخت جامعه اسلامی از حضرت خدیجه سلام الله علیها حاصلِ حسادت است چیست.

در کتاب صحیح مسلم در مورد یکی از همسران حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مطلبی نوشته است که ناقص نقل کرده است، می‌گوید: یک روزی خواهر یا خواهرزاده‌ی حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها آمد، همینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شنیدند فرمودند: «اللهُمَّ هَالَهُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ»[۱۹]، بَه‌بَه!… هر کسی که می‌آمد و یاد حضرت خدیجه سلام الله علیها را زنده می‌کرد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خوشحال می‌شدند و اشک مبارک حضرت روان می‌شد و عبای خودشان را زیر پای آن‌ها می‌گذاشتند، از بس که به حضرت خدیجه سلام الله علیها احترام می‌گذاشتند.

آن همسر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌گوید: من تا این صحنه را دیدم حسودی کردم و گفتم: «مَا تَذْکُرُ مِنْ عَجُوزٍ مِنْ عَجَائِزِ قُرَیْشٍ» راجع به این پیرزن قریشی چه می‌گویی که دندان نداشت و «هَلَکَتْ فِی الدَّهْرِ فَأَبْدَلَکَ اللهُ خَیْرًا مِنْهَا» مُرد و خدا بهتر از او را به تو داد! (بابت این قسمت از حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها عذرخواهی می‌کنیم)

اینجا متن تمام شده است، تا اینجا که اصلاً فضیلت نیست! تا اینجا که فقط یک نفر به حضرت خدیجه سلام الله علیها توهین کرده است، چرا جناب مسلم این مطلب را ذیل فضائل حضرت خدیجه سلام الله علیها آورده است؟ برای اینکه این مطلب بریده شده است!

در کتاب «مسند أحمد» روایت صحیح و کامل آمده است، می‌گوید: بعد از اینکه او گفت خدا بهتر از خدیجه را به تو داده است، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم غضبناک فرمودند: «مَا أَبْدَلَنِی اللهُ عَزَّ وَجَلَّ خَیْرًا مِنْهَا»[۲۰] بخدا خدای متعال برتر از او را به من نداده است، «قَدْ آمَنَتْ بِی إِذْ کَفَرَ بِی النَّاسُ» آن زمانی که او ایمان آورد همه کافر بودند و مرا تکذیب می‌کردند؛ در ادامه هم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فضائل حضرت خدیجه سلام الله علیها را نقل فرمودند.

این تصریح حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم در یک روایت معتبری است که هم ما شیعیان معتبر می‌دانیم و هم برادران اهل سنّت معتبر می‌دانند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: بخدا خدای متعال برتر از حضرت خدیجه سلام الله علیها به من نداده است.

یادِ حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را خوشحال می‌کند

اما نکته‌ی من این بود که آن فضایی که حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها نعوذبالله یک پیرزنی است و دندان ندارد و… از این همه زیبایی حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها… این نشان می‌دهد که ما باید برگردیم و ببینیم چقدر حضرت خدیجه سلام الله علیها را می‌شناسیم نکند شناختِ ما نسبت به حضرت خدیجه سلام الله علیها اینطور سطحی و پایین باشد.

لذا در مورد حضرت خدیجه سلام الله علیها نوشته‌اند که وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌خواستند به خانه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بروند جناب «اُمِّ أیمَن» خانم‌ها را جمع کرد و گفت: نزد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برویم و بگوییم بالاخره شرایط زفاف و ازدواج است و ممکن است کاری از دست ما بر بیاید، برای همین جناب امّ أیمن و همسران به محضر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شرفیاب شدند و اینطور عرض کردند: فدای شما بشویم! آمده‌ایم و برای کاری جمع شده‌ایم که اگر امروز خدیجه بود خوشحال می‌شد.

امّ أیمن می‌گوید: همینکه نام حضرت خدیجه سلام الله علیها آمد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گریه کردند، فرمودند: «خَدِیجَهُ وَ اَینَ‌ مِثْلُ‌ خَدِیجَهَ ؟!؟»، شما نمی‌توانید جای او را پُر کنید.

حضرت خدیجه سلام الله علیها باید چه مقامی داشته باشند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم اینطور دائماً جای خالی ایشان را حس کنند؟

بعد از ازدواج حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها روزی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به خانه‌ی ایشان رفتند و دیدند جناب «أسماء بنت عمیس» ایستاده است، پرسیدند: اینجا چکار می‌کنید؟ عرض کرد: بالاخره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تازه ازدواج کرده است و می‌خواهم ببینم آیا حاجت یا کاری ندارند که من کمک کنم؟ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «یا اسماء ، قضى الله لک حوائج الدنیا والآخره»[۲۱] ان شاء الله خدای متعال همه‌ی حوائج دنیا و آخرتِ تو را به تو بدهد که سعی کردی جای خالی حضرت خدیجه سلام الله علیها را پُر کنی.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جای خالی حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها را دائماً حس می‌کردند.

ممکن است که ما زمانی بگوییم که آیا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به ما نظر می‌کنند؟ من که کاری نکرده‌ام، من که خدمتی ندارم…

بعضی اوقات می‌دیدند که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بعضی‌ها را تحویل می‌گرفتند، برای اینکه آن‌ها اقوامِ حضرت خدیجه سلام الله علیها بودند، یک روزی دیدند یک نفر را نمی‌شناسند، پیرزنی آمد و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خیلی او را تحویل گرفت و تکریم کرد، از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پرسیدند: این زن چه کسی بود؟ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: این شخص گدایی بود که به درِ خانه‌ی حضرت خدیجه سلام الله علیها می‌آمد و حضرت خدیجه سلام الله علیها حاجاتِ او را می‌دادند.[۲۲]

همینکه یک گدایی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را به یاد حضرت خدیجه سلام الله علیها بیندازد برای تکریمِ او کافی است!

شب جمعه است، به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض می‌کنیم که ما با بیچارگی و ناداری خودمان امشب خواستیم همسر شما که محبوبه‌ی شما بودند و حبیبه‌ی شما بودند و شما دوست داشتید نامِ ایشان را به خیر ببرند، ما امشب با اینکه چیزی نداشتیم خواستیم ابتدا به محضر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و مادرِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عرض ادب کنیم، حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها مادر دوازده امام هستند، هم برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه مادری کردند و هم برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و هم یازده امام.


[۱] صحیح البخاری، جلد ۵، صفحه ۳۸، حدیث ۳۸۱۶ (حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ عُفَیْرٍ، حَدَّثَنَا اللَّیْثُ، قَالَ: کَتَبَ إِلَیَّ هِشَامٌ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَهَ، رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: «مَا غِرْتُ عَلَى امْرَأَهٍ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، مَا غِرْتُ عَلَى خَدِیجَهَ، هَلَکَتْ قَبْلَ أَنْ یَتَزَوَّجَنِی، لِمَا کُنْتُ أَسْمَعُهُ یَذْکُرُهَا، وَأَمَرَهُ اللَّهُ أَنْ یُبَشِّرَهَا بِبَیْتٍ مِنْ قَصَبٍ، وَإِنْ کَانَ لَیَذْبَحُ الشَّاهَ فَیُهْدِی فِی خَلاَئِلِهَا مِنْهَا مَا یَسَعُهُنَّ») و همچنین صحیح البخاری، جلد ۵، صفحه ۳۸، حدیث ۳۸۱۷ (حدَّثَنَا قُتَیْبَهُ بْنُ سَعِیدٍ، حَدَّثَنَا حُمَیْدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَهَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَهَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا، قَالَتْ: «مَا غِرْتُ عَلَى امْرَأَهٍ مَا غِرْتُ عَلَى خَدِیجَهَ مِنْ کَثْرَهِ ذِکْرِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِیَّاهَا»، قَالَتْ: «وَتَزَوَّجَنِی بَعْدَهَا بِثَلاَثِ سِنِینَ، وَأَمَرَهُ رَبُّهُ عَزَّ وَجَلَّ أَوْ جِبْرِیلُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ أَنْ یُبَشِّرَهَا بِبَیْتٍ فِی الجَنَّهِ مِنْ قَصَبٍ»)

[۲] سوره مبارکه نساء، آیه ۵۴ (أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَىٰ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۖ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَاهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَهَ وَآتَیْنَاهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا)

[۳] سوره مبارکه طه، آیه ۳۶

[۴] سوره مبارکه طه، آیه ۳۷

[۵] سوره مبارکه نازعات، آیه ۲۴

[۶] سوره مبارکه ضحی، آیه ۶

[۷] سوره مبارکه ضحی، آیه ۸

[۸] صحیح مسلم، جلد ۴، صفحه ۱۸۸۸، حدیث ۲۴۳۵ (حَدَّثَنَا سَهْلُ بْنُ عُثْمَانَ، حَدَّثَنَا حَفْصُ بْنُ غِیَاثٍ، عَنْ هِشَامِ بْنِ عُرْوَهَ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَهَ، قَالَتْ: مَا غِرْتُ عَلَى نِسَاءِ النَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، إِلَّا عَلَى خَدِیجَهَ وَإِنِّی لَمْ أُدْرِکْهَا، قَالَتْ: وَکَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا ذَبَحَ الشَّاهَ، فَیَقُولُ: «أَرْسِلُوا بِهَا إِلَى أَصْدِقَاءِ خَدِیجَهَ» قَالَتْ: فَأَغْضَبْتُهُ یَوْمًا، فَقُلْتُ: خَدِیجَهَ فَقَالَ: رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ «إِنِّی قَدْ رُزِقْتُ حُبَّهَا»)

[۹] الکافی (ط الإسلامیه)، جلد ۵، صفحات ۳۷۵ ۳۷۴ (بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ کَثِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَمَّا أَرَادَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْ یَتَزَوَّجَ خَدِیجَهَ بِنْتَ خُوَیْلِدٍ أَقْبَلَ أَبُو طَالِبٍ فِی أَهْلِ بَیْتِهِ وَ مَعَهُ نَفَرٌ مِنْ قُرَیْشٍ حَتَّى دَخَلَ عَلَى وَرَقَهَ بْنِ نَوْفَلٍ عَمِّ خَدِیجَهَ فَابْتَدَأَ أَبُو طَالِبٍ بِالْکَلَامِ فَقَالَ الْحَمْدُ لِرَبِّ هَذَا الْبَیْتِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنْ زَرْعِ إِبْرَاهِیمَ وَ ذُرِّیَّهِ إِسْمَاعِیلَ وَ أَنْزَلَنَا حَرَماً آمِناً وَ جَعَلَنَا الْحُکَّامَ عَلَى النَّاسِ وَ بَارَکَ لَنَا فِی بَلَدِنَا الَّذِی نَحْنُ فِیهِ ثُمَّ إِنَّ ابْنَ أَخِی هَذَا یَعْنِی رَسُولَ اللَّهِ ص مِمَّنْ لَا یُوزَنُ بِرَجُلٍ مِنْ قُرَیْشٍ إِلَّا رَجَحَ بِهِ وَ لَا یُقَاسُ بِهِ رَجُلٌ إِلَّا عَظُمَ عَنْهُ وَ لَا عِدْلَ لَهُ فِی الْخَلْقِ وَ إِنْ کَانَ مُقِلًّا فِی الْمَالِ فَإِنَّ الْمَالَ رِفْدٌ جَارٍ وَ ظِلٌّ زَائِلٌ وَ لَهُ فِی خَدِیجَهَ رَغْبَهٌ وَ لَهَا فِیهِ رَغْبَهٌ وَ قَدْ جِئْنَاکَ لِنَخْطُبَهَا إِلَیْکَ بِرِضَاهَا وَ أَمْرِهَا وَ الْمَهْرُ عَلَیَّ فِی مَالِیَ الَّذِی سَأَلْتُمُوهُ عَاجِلُهُ وَ آجِلُهُ وَ لَهُ وَ رَبِّ هَذَا الْبَیْتِ حَظٌّ عَظِیمٌ وَ دِینٌ شَائِعٌ وَ رَأْیٌ کَامِلٌ ثُمَّ سَکَتَ أَبُو طَالِبٍ وَ تَکَلَّمَ عَمُّهَا وَ تَلَجْلَجَ‌ وَ قَصَّرَ عَنْ جَوَابِ أَبِی طَالِبٍ وَ أَدْرَکَهُ الْقُطْعُ وَ الْبُهْرُ وَ کَانَ رَجُلًا مِنَ الْقِسِّیسِینَ فَقَالَتْ خَدِیجَهُ مُبْتَدِئَهً یَا عَمَّاهْ إِنَّکَ وَ إِنْ کُنْتَ أَوْلَى بِنَفْسِی مِنِّی فِی الشُّهُودِ فَلَسْتَ أَوْلَى بِی مِنْ نَفْسِی قَدْ زَوَّجْتُکَ یَا مُحَمَّدُ نَفْسِی وَ الْمَهْرُ عَلَیَّ فِی مَالِی فَأْمُرْ عَمَّکَ فَلْیَنْحَرْ نَاقَهً فَلْیُولِمْ بِهَا وَ ادْخُلْ عَلَى أَهْلِکَ قَالَ أَبُو طَالِبٍ اشْهَدُوا عَلَیْهَا بِقَبُولِهَا مُحَمَّداً وَ ضَمَانِهَا الْمَهْرَ فِی مَالِهَا فَقَالَ بَعْضُ قُرَیْشٍ یَا عَجَبَاهْ الْمَهْرُ عَلَى النِّسَاءِ لِلرِّجَالِ فَغَضِبَ أَبُو طَالِبٍ غَضَباً شَدِیداً وَ قَامَ عَلَى قَدَمَیْهِ وَ کَانَ مِمَّنْ یَهَابُهُ الرِّجَالُ وَ یُکْرَهُ غَضَبُهُ فَقَالَ إِذَا کَانُوا مِثْلَ ابْنِ أَخِی هَذَا طُلِبَتِ الرِّجَالُ بِأَغْلَى الْأَثْمَانِ وَ أَعْظَمِ الْمَهْرِ وَ إِذَا کَانُوا أَمْثَالَکُمْ لَمْ یُزَوَّجُوا إِلَّا بِالْمَهْرِ الْغَالِی وَ نَحَرَ أَبُو طَالِبٍ نَاقَهً وَ دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِأَهْلِهِ وَ قَالَ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ یُقَالُ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ غَنْمٍ: «هَنِیئاً مَرِیئاً یَا خَدِیجَهُ قَدْ جَرَتْ‌ — لَکِ الطَّیْرُ فِیمَا کَانَ مِنْکِ بِأَسْعَدِ» «تَزَوَّجْتِهِ خَیْرَ الْبَرِیَّهِ کُلِّهَا — وَ مَنْ ذَا الَّذِی فِی النَّاسِ مِثْلُ مُحَمَّدِ» «وَ بَشَّرَ بِهِ الْبَرَّانِ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ‌ — وَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ فَیَا قُرْبَ مَوْعِدِ» «أَقَرَّتْ بِهِ الْکُتَّابُ قِدْماً بِأَنَّهُ‌ — رَسُولٌ مِنَ الْبَطْحَاءِ هَادٍ وَ مُهْتَدٍ»)

[۱۰] الأنوار فی مولد النبی صلى الله علیه و آله، صفحه ۲۴۵ (کانت تقول: سعدت من تکون لمحمد قرینه فإنه‏ یزین‏ صاحبه‏ …)

[۱۱] المناقب للخوارزمی، صفحات ۳۵۲- ۳۵۱ (…..دخل علی أخی عقیل فقال : والله یا أخی ، ما فرحت بشیء قط کفرحی بتزویجک فاطمه ابنه رسول الله ۹ یا أخی ، فما بالک لا تسأل رسول الله ان یدخلها علیک فتقر أعیننا باجتماع شملکما؟ فقلت : والله یا اخی انی لأحب ذلک ومایمنعنی أن اسأل رسول الله ذلک الا حیاء منه فقال: اقسمت علیک ، إلا قمت معی ترید رسول الله ۹ فلقیتنا فی الطریق ام أیمن ـ مولاه رسول الله فذکرنا ذلک فقالت: لا تفعل یا أبا الحسن ، ودعنا نحن نکلم فی هذا ، فان کلام النساء فی هذا الأمر احسن وأوقع فی قلوب الرجال ، قال ثم انثنت راجعه فدخلت على ام سلمه بنت أبی امیه بن المغیره زوج النبی فأعلمتها بذلک واعلمت نساء رسول الله جمیعاً فاجتمعت امهات المؤمنین إلى رسول الله وکان فی بیت عائشه بنت أبی بکر فاحدقن به وقلن : فدیناک بآبائنا وامهاتنا یا رسول الله قد اجتمعنا لأمر لو ان خدیجه فی الاحیاء ، لقرت بذلک عینها ، قالت ام سلمه : فلما ذکرنا « خدیجه » بکى رسول الله ثم قال : خَدِیجَهُ وَ اَینَ‌ مِثْلُ‌ خَدِیجَهَ ؟!؟ صَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ وَ آزَرَتْنِی عَلَی دِینِ اللَّهِ وَ اَعَانَتْنِی عَلَیهِ بِمَالِهَا اِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ اَمَرَنِی اَنْ اُبَشِّرَ خَدِیجَهَ بِبَیتٍ فِی الْجَنَّهِ مِنْ قَصَبِ الزُّمُرُّدِ لَا صَخَبَ فِیهِ وَ لَا نَصَب‌ قالت ام سلمه : فقلنا فدیناک بآبائنا وامهاتنا یا رسول الله انک لم تذکر من خدیجه أمراً إلا وقد کانت کذلک ، غیر انها قد مضت إلى ربها، فهنأها الله بذلک وجمع بیننا وبینها فی درجات جنته ورحمته ورضوانه یا رسول الله هذا اخوک فی الدین وابن عمک فی النسب علی بن أبی طالب یحب ان تدخل زوجته فاطمه وتجمع بها شمله فقال رسول الله: یا ام سلمه فما بال علی لا یسألنی ذلک؟ قلت یمنعه من ذلک الحیاء منک یا رسول الله………)

[۱۲] مسند أبی یعلی (ط دار المأمون للتراث)، جلد ۸، صفحه ۱۲۹، حدیث ۴۶۷۰ (حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عُمَرَ بْنِ شَقِیقِ بْنِ أَسْمَاءَ الْجَرْمِیُّ الْبَصْرِیُّ، حَدَّثَنَا سَلَمَهُ بْنُ الْفَضْلِ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ، عَنْ یَحْیَى بْنِ عَبَّادِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَیْرِ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَهَ أَنَّهَا قَالَتْ: “وَکَانَ مَتَاعِی فِیهِ خَفٌّ، وَکَانَ عَلَى جَمَلٍ نَاجٍ، وَکَانَ مَتَاعُ صَفِیَّهَ فِیهِ ثِقَلٌ، وَکَانَ عَلَى جَمَلٍ ثَقَالٍ بَطِیءٍ یَتَبَطَّأُ بِالرَّکْبِ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «حَوِّلُوا مَتَاعَ عَائِشَهَ عَلَى جَمَلِ صَفِیَّهَ، وَحَوِّلُوا مَتَاعَ صَفِیَّهَ عَلَى جَمَلِ عَائِشَهَ حَتَّى یَمْضِیَ الرَّکْبُ». قَالَتْ عَائِشَهُ: فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ قُلْتُ: یَا لَعِبَادِ اللَّهِ غَلَبَتْنَا هَذِهِ الْیَهُودِیَّهُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ. قَالَتْ: فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «یَا أُمَّ عَبْدِ اللَّهِ إِنَّ مَتَاعَکِ کَانَ فِیهِ خَفٌّ وَکَانَ مَتَاعُ صَفِیَّهَ فِیهِ ثِقَلٌ، فَأَبْطَأَ بِالرَّکْبِ فَحَوَّلْنَا مَتَاعَهَا عَلَى بَعِیرِکِ، وَحَوَّلْنَا مَتَاعَکِ عَلَى بَعِیرِهَا». قَالَتْ: فَقُلْتُ: أَلَسْتَ تَزْعُمُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ؟ قَالَتْ: فَتَبَسَّمَ. قَالَ: أَوَ فِی شَکٍّ أَنْتِ یَا أُمَّ عَبْدِ اللَّهِ؟ ” قَالَتْ: قُلْتُ: أَلَسْتَ تَزْعُمُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ؟ أَفَلَا عَدَلْتَ؟ وَسَمِعَنِی أَبُو بَکْرٍ وَکَانَ فِیهِ غَرْبٌ – أَیْ حِدَّهٌ – فَأَقْبَلَ عَلَیَّ فَلَطَمَ وَجْهِی فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «مَهْلًا یَا أَبَا بَکْرٍ» فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ أَمَا سَمِعْتَ مَا قَالَتْ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ: «إِنَّ الْغَیْرَى لَا تُبْصِرُ أَسْفَلَ الْوَادِی مِنْ أَعْلَاهُ») و همچنین سنن أبی داود (ت شعیب ارنوؤط)، جلد ۷، صفحه ۳۴۹، حدیث ۴۹۹۹، (حدَّثنا یحیى بنُ مَعین، حدَّثنا حجاجُ بنُ محمدٍ، حدَّثنا یونسُ بنُ أبی إسحاقَ، عن أبی إسحاقَ، عن العَیزَار بنِ حُریث عن النعمانِ بنِ بشیر، قال: استأذن أبو بکرِ على النبی -صلى الله علیه وسلم-، فَسمع صوت عائشهَ عالیاً، فلما دخَلَ تناولها لیلطِمَها، وقال: ألا أراکِ تَرْفعَینَ صَوتَکِ على رسولِ الله -صلى الله علیه وسلم-، فجعلَ النبیَّ- صلى الله علیه وسلم – یحجزُهُ، وخرج أبو بکر مُغضَبَاً….)

[۱۳] الخرائج و الجرائح، جلد ‏۱، صفحه ۱۴ (وَ خَطَبَ أَبُو طَالِبٍ الْخُطْبَهَ الْمَعْرُوفَهَ وَ عَقَدَ النِّکَاحَ فَلَمَّا قَامَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله لِیَذْهَبَ مَعَ أَبِی طَالِبٍ قَالَتْ خَدِیجَهُ إِلَى‏ بَیْتِکَ‏ فَبَیْتِی‏ بَیْتُکَ‏ وَ أَنَا جَارِیَتُکَ‏ .) و همچنین بحارالأنوار، جلد ۱۶، صفحات ۵۵ ۵۴ ۵۳ (….وکان أبوطالب فرحا بما عاین من ابن أخیه ، فقبل ما بین عینیه وجاءت أعمامه حوله ، وقال أبوطالب : یا ولدی ما الذی أعطتک خدیجه؟ قال وعدتنی الزیاده على ما بیننا ، قال : هذه نعمه جلیله ، وقد عزمت أن أترک لک بعیرین تسافر علیهما ، وراحلتین تصلح بهما شأنک ، وأما الذهب والفضه أخطب لک بهما فتاه من نسوان قریش من قومک ثم لا ابالی بالموت حیث أتى ، وکیف نزل ، فقال : یا عماه افعل ما بدا لک ، فلما کان وقت الغداه اغتسل النبی من وعک السفر، و تطی و سرح رأسه ، ولبس أفخر أثوابه وسار إلى منزل خدیجه ، فلم یجد عندها سوى میسره ، فلما رأته فرحت بقدومه ، وجعلت تقول : دنا فرمى من قوس حاجبه سهما فصادفنی حتى قتلت به ظلما وأسفر عن وجه وأسبل شعره فبات یباهی البدر فی لیله ظلماء ولم أدر حتى زار من غیر موعد على رغم واش ما أحاط به علما وعلمنی من طیب حسن حدیثه منادمه یستنطق الصخره الصماء قال : ثم التفت إلیه وقالت : یا سیدی نعمت الصباح ، ودامت لک الافراح ، هل من حاجه فتقضى؟ فاستحیا وطأطأ رأسه وعرق جبینه ، فأقبلت علیه تلاطفه فی الکلام ، ثم قالت : یا سیدی إذا سألتک عن شئ تخبرنی؟ قال : نعم ، قالت خدیجه : إذا أخذت الجمال والمال من عندی ما ترید أن تصنع به؟ قال لها : وما تریدین بذلک یا خدیجه؟ قالت : أزیدک وما أقدر علیه ، قال اعلمى أن عمی أبا طالب قد أشار على أن یترک لی بعیرین اسافر بهما ، وبعیرین أصلح بهما شأنی ، والذهب والفضه یخطب لی بهما امرأه من قومی تقنع منی بالقلیل ، ولا تکلفنی ما لا اطیق ، فتبسمت خدیجه ، وقالت: یا سیدی أما ترضى أنی أخطب لک امرأه تحسن بقلبی؟ قال : نعم ، قالت : قد وجدت لک زوجه ، وهی من أهل مکه من قومک ، وهی أکثرهن مالا واحسنهن جمالا وأعظمهن کمالا ، و أعفهن فرجا ، وأبسطهن یدا ، طاهره مصونه ، تساعدک على الامور ، وتقنع منک بالمیسور ولا ترضى من غیرک بالکثیر ، وهی قریبه منک فی النسب، یحسدک علیها جمیع الملوک والعرب ، غیر أنی أصف لک عیبها ، کما وصفت لک خیرها ، قال : وما ذلک؟ قال : عرفت قبلک رجلین ، وهی أکبر منک سنا ، قال: سمیها لی ، قالت: هی مملوکتک خدیجه، فأطرق منها خجلا حتى عرق جبینه : وأمسک عن الکلام ، فأعادت علیه القول مره اخرى ، وقالت : یا سیدی مالک لا تجیب؟ وأنت والله لی حبیب ، وإنی لا اخالف لک أمرا ، و أنشأت تقول: ……….. …….. قال : ثم ألحت علیه بالکلام، فقال لها : یا ابنه العم أنت امرأه ذات مال ، وأنا فقیر لا أملک إلا ما تجودین به علی، ولیس مثلک من یرغب فی مثلی، و أنا أطلب امرأه یکون حالها کحالى ، ومالها کمالی، وأنت ملکه لا یصلح لک إلا الملوک ، فلما سمعت کلامه قالت : والله یا محمد إن کان مالک قلیلا فمالی کثیر ، ومن یسمح لک بنفسه کیف لا یسمح لک بماله؟ وأنا ومالی وجواری وجمیع ما أملک بین یدیک وفی حکمک ، لا أمنعک منه شیئا ، وحق الکعبه والصفا ما کان ظنی أن تبعدنی عنک ثم ذرفت عبرتها…………………..)

[۱۴] مسند احمد بن حنبل (ط الرساله)،جلد ۴۰، صفحه ۶۸ ، حدیث ۲۴۰۶۱ (حَدَّثَنَا عَبْدُ الْأَعْلَى، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عُبَیْدِ اللهِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، عَنْ عَائِشَهَ قَالَتْ: مَرِضَ رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فِی بَیْتِ مَیْمُونَهَ، فَاسْتَأْذَنَ نِسَاءَهُ أَنْ یُمَرَّضَ فِی بَیْتِی، فَأَذِنَّ لَهُ، فَخَرَجَ رَسُولُ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ مُعْتَمِدًا عَلَى الْعَبَّاسِ، وَعَلَى رَجُلٍ آخَرَ، وَرِجْلَاهُ تَخُطَّانِ فِی الْأَرْضِ، وَقَالَ عُبَیْدُ اللهِ: فَقَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ: أَتَدْرِی مَنْ ذَلِکَ الرَّجُلُ؟ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ، وَلَکِنَّ عَائِشَهَ لَا تَطِیبُ له.) و همچنین مسند احمد بن حنبل (ط الرساله)،جلد ۳۰، صفحات ۲۷۳ ۲۷۲، حدیث ۱۸۴۲۱ (حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ، حَدَّثَنَا یُونُسُ، حَدَّثَنَا الْعِیزَارُ بْنُ حُرَیْثٍ، قَالَ: قَالَ النُّعْمَانُ بْنُ بَشِیرٍ، قَالَ: ” اسْتَأْذَنَ أَبُو بَکْرٍ عَلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَسَمِعَ صَوْتَ عَائِشَهَ عَالِیًا، وَهِیَ تَقُولُ: وَاللهِ لَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّعَلِیًّا أَحَبُّ إِلَیْکَ مِنْ أَبِی، مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلَاثًا، فَاسْتَأْذَنَ أَبُو بَکْرٍ، فَدَخَلَ، فَأَهْوَى إِلَیْهَا، فَقَالَ: یَا بِنْتَ فُلَانَهَ أَلَا أَسْمَعُکِ تَرْفَعِینَ صَوْتَکِ عَلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ)

[۱۵] کنز الفوائد للکراجکی، صفحه ۱۱۷ (فلما تزوج النبی صلى الله علیه واله خدیجه علیه السلام اخبرها بوجده بعلی ومحبته فکانت تستزیده فتزینه وتحلیه وتلبسه وترسله مع ولائدها ویحمله خدمها فیقول الناس هذا اخو محمد واحب الخلق إلیه وقره عین خدیجه ومن اشتملت السعاده علیه وکانت الطاف خدیجه تطرق منزل أبی طالب لیلا ونهارا وصباحا ومساء)

[۱۶] أسد الغابه فی معرفه الصحابه، جلد ‏۶، صفحه ۸۵ (أخبرنا عبید اللَّه بن أحمد بإسناده عن یونس، عن ابن إسحاق قال: ثم إن خدیجه توفیت بعد أبى طالب و کانا ماتا فی عام واحد، فتتابعت على رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و سلم المصائب بهلاک خدیجه و أبى طالب، و کانت‏ خدیجه وزیره صدق‏ على الإسلام کان یسکن إلیها.)

[۱۷] الطرف من الأنباء و المناقب، صفحه ۱۱۸ ( عن عیسى بن المستفاد ، قال : حدّثنی موسى بن جعفر ، قال: سألت أبی ؛ جعفر بن محمّد علیه‌السلام عن بدء الإسلام ، کیف أسلم علیّ علیه‌السلام؟ ، وکیف أسلمت خدیجه رضی‌الله‌عنها؟ فقال لی موسى بن جعفر : تأبى إلاّ أن تطلب أصول العلم ومبتدأه ، أم والله إنّک لتسأل تفقّها……… …… فقال رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله : اهتدیت وربّ الکعبه ، ورشدت و وفّقت وأرشدک الله ، یا خدیجه ، ضعی یدک فوق ید علیّ علیه‌السلام ، فبایعی له ـ فبایعت ـ على مثل ما بایع علیه علیّ بن أبی طالب علیه‌السلام على أنّه لا جهاد علیک. ثمّ قال : یا خدیجه ، هذا علیّ مولاک ومولى المؤمنین وإمامهم بعدی. قالت : صدقت یا رسول الله صلى‌الله‌علیه‌وآله ، قد بایعته على ما قلت ، أشهد الله وأشهدک بذلک، وکفى بالله شهیدا و علیما.) و همچنین الطرف من الأنباء و المناقب، صفحه ۲۳۳ (یا خدیجه هذا علیّ مولاک ومولى المؤمنین وإمامهم بعدی ویدلّ على إیمان أمّ المؤمنین خدیجه بولایه أمیر المؤمنین ، ومبایعتها إیاه على ذلک ، والتسلیم له) و همچنین الصراط المستقیم، جلد ۲، صفحه ۸۸ (فَمِمَّا فِی اَلطُّرَفِ أَسْنَدَ اِبْنُ عَبْدِ اَلْقَاهِرِ بِرِجَالِهِ إِلَی اَلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ : أَنَّ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ خَدِیجَهَ لَمَّا دَعَاهُمَا اَلنَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلَی اَلْإِسْلاَمِ قَالَ جَبْرَائِیلُ عِنْدِی یَقُولُ لَکُمَا إِنَّ لِلْإِسْلاَمِ شُرُوطاً اَلْإِقْرَارَ بِالتَّوْحِیدِ وَ اَلرِّسَالَهِ وَ اَلْمَعَادِ وَ اَلْعَمَلَ بِأُصُولِ اَلشَّرِیعَهِ وَ طَاعَهَ وَلِیِّ اَلْأَمْرِ بَعْدَهُ وَ اَلْأَئِمَّهِ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ وَ اَلْبَرَاءَهِ مِنَ اَلشَّیْطَانِ وَ مِنْ اَلْأَحْزَابِ تَیْمٍ وَ عَدِیِّ فَرَضِیَتْ خَدِیجَهُ بِذَلِکَ فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ أَنَا عَلَی ذَلِکَ فَبَایَعَهُمَا اَلنَّبِیُّ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ أَمَرَهَا أَنْ تُبَایِعَ عَلِیّاً وَ قَالَ هُوَ مَوْلاَکِ وَ مَوْلَی اَلْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُهُمْ بَعْدِی فَبَایَعَتْ لَهُ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ.)

[۱۸] صحیح مسلم، جلد ۴، صفحه ۱۸۸۹، حدیث ۲۴۳۵ (حَدَّثَنَا عَبْدُ بْنُ حُمَیْدٍ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا مَعْمَرٌ، عَنِ الزُّهْرِیِّ، عَنْ عُرْوَهَ، عَنْ عَائِشَهَ، قَالَتْ: «مَا غِرْتُ لِلنَّبِیِّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلَى امْرَأَهٍ مِنْ نِسَائِهِ، مَا غِرْتُ عَلَى خَدِیجَهَ لِکَثْرَهِ ذِکْرِهِ إِیَّاهَا وَمَا رَأَیْتُهَا قَطُّ»)

[۱۹] صحیح مسلم، جلد ۴، صفحه ۱۸۸۹، حدیث ۲۴۳۷ (حَدَّثَنَا سُوَیْدُ بْنُ سَعِیدٍ، حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُسْهِرٍ، عَنْ هِشَامٍ، عَنْ أَبِیهِ، عَنْ عَائِشَهَ، قَالَتْ: اسْتَأْذَنَتْ هَالَهُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ أُخْتُ خَدِیجَهَ عَلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ، فَعَرَفَ اسْتِئْذَانَ خَدِیجَهَ فَارْتَاحَ لِذَلِکَ فَقَالَ: «اللهُمَّ هَالَهُ بِنْتُ خُوَیْلِدٍ» فَغِرْتُ فَقُلْتُ: وَمَا تَذْکُرُ مِنْ عَجُوزٍ مِنْ عَجَائِزِ قُرَیْشٍ، حَمْرَاءِ الشِّدْقَیْنِ، هَلَکَتْ فِی الدَّهْرِ فَأَبْدَلَکَ اللهُ خَیْرًا مِنْهَا)

[۲۰] مسند احمد بن حنبل (ط الرساله)، جلد ۴۱، صفحه ۳۵۶، حدیث ۲۴۸۶۴ (حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِسْحَاقَ، أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللهِ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُجَالِدٌ، عَنْ الشَّعْبِیِّ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَهَ، قَالَتْ: کَانَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ إِذَا ذَکَرَ خَدِیجَهَ أَثْنَى عَلَیْهَا، فَأَحْسَنَ الثَّنَاءَ، قَالَتْ: فَغِرْتُ یَوْمًا، فَقُلْتُ: مَا أَکْثَرَ مَا تَذْکُرُهَا حَمْرَاءَ الشِّدْقِ، قَدْ أَبْدَلَکَ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ بِهَا خَیْرًا مِنْهَا، قَالَ: مَا أَبْدَلَنِی اللهُ عَزَّ وَجَلَّ خَیْرًا مِنْهَا، قَدْ آمَنَتْ بِی إِذْ کَفَرَ بِی النَّاسُ، وَصَدَّقَتْنِی إِذْ کَذَّبَنِی النَّاسُ، وَوَاسَتْنِی بِمَالِهَا إِذْ حَرَمَنِی النَّاسُ، وَرَزَقَنِی اللهُ عَزَّ وَجَلَّ وَلَدَهَا إِذْ حَرَمَنِی أَوْلَادَ النِّسَاءِ.) و همچنین الإستیعاب، جلد ۴ ، صفحه ۱۸۲۴ (أَخْبَرَنِی حَمَّادُ بْنُ أُسَامَهَ، عَنْ مُجَالِدٍ، عَنْ عَامِرٍ الشَّعْبِیِّ، عَنْ مَسْرُوقٍ، عَنْ عَائِشَهَ، قَالَتْ ذَکَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ خَدِیجَهَ ذَاتَ یَوْمٍ، فَتَنَاوَلْتُهَا، فَقُلْتُ عَجُوزُ کَذَا وَکَذَا، قَدْ أَبْدَلَکَ اللَّهُ بِهَا خَیْرًا مِنْهَا  قَالَ مَا أَبْدَلَنِی اللَّهُ خَیْرًا مِنْهَا، لَقَدْ آمَنَتْ بِی حِینَ کَفَرَ بِی النَّاسُ، وَصَدَّقَتْنِی حِینَ کَذَّبَنِی النَّاسُ، وَأَشْرَکَتْنِی فِی مَالِهَا حِینَ حَرَمَنِی النَّاسُ، وَرَزَقَنِی اللَّهُ وَلَدَهَا وَحَرَمَنِی وَلَدَ غَیْرِهَا فَقُلْتُ وَاللَّهِ لا أُعَاتِبُکَ فِیهَا بَعْدَ الْیَوْم)

[۲۱] المناقب للخوارزمی، صفحات ۳۵۴ ۳۵۳ (….و قال (رسولُ الله) : یا علی نعم الزوجه ، زوجتک ثم اقبل على فاطمه فقال لها : یا فاطمه نعم البعل بعلک ، ثم قام معهما یمشی بینهما حتى ادخلهما بیتهما الذی هیأ لهما ، ثم خرج من عندهما فأخذ بعضادتى الباب وقال : طهرکما الله وطهر نسلکما ، انا سلم لمن سالمکما وحرب لمن حاربکما ، استودعکما الله واستخلفه علیکما قال علی : ومکث رسول الله بعد ذلک ثلاثاً لا یدخل علینا ، فلما کان فی صبیحه الیوم الرابع جاءنا لیدخل علینا فصادف فی حجرتنا اسماء بنت عمیس الخثعمیه فقال لها : ما یوقفک هاهنا وفی الحجره رجل؟ فقالت له : فداک أبی وامی ان الفتاه إذا زفت إلى زوجها تحتاج إلى امرأه تتعهدها وتقوم بحوائجها فاقمت هاهنا لأقضى حوائج فاطمه واقوم بأمرها فتغرغرت عینا رسول الله بالدموع و قال : یا اسماء ، قضى الله لک حوائج الدنیا والآخره قال علی : وکانت غداه قره وکنت انا وفاطمه تحت العباء ، فلما سمعنا کلام رسول الله لأسماء ، ذهبنا لنقوم فنظر الینا رسول الله فقال : سألتکما بحقى علیکما لا تفترقا حتى ادخل علیکما ، فرجع کل واحد منا إلى صاحبه ودخل علینا رسول الله  فقعد عند رؤوسنا……)

[۲۲] روضه الواعظین و بصیره المتعظین، جلد ۲، صفحه ۲۶۹ ( وَ رُوِیَ‏ أَنَّ عَجُوزاً دَخَلَتْ‏ عَلَى‏ النَّبِیِ‏ فَأَلْطَفَهَا. فَلَمَّا خَرَجَتْ قَالَتْ عَائِشَهُ مَنْ هَذِهِ؟  فَقَالَ: إِنَّهَا کَانَتْ تَأْتِینَا زَمَنَ خَدِیجَهَ وَ إِنَّ حُسْنَ الْعَهْدِ مِنَ الْإِیمَانِ.)