عقیده ما در راه‌های شناخت خدا

هرچند انسان، این موجود شگفت انگیز هوشمند، به فطرت خداجویی و خداپرستی سرشته شده است،[۲] گردِ غبار دنیا، گاه سرشت انسانی‌اش را می‌پوشاند. آدم (ع)، نوح (ع)، ابراهیم (ع)، موسی (ع)، عیسی (ع)  و محمد (ص) همه آمده‌اند و اولیاء همه می‌آیند و آمده‌اند، تا این سرشت را دوباره پویا کنند. آنان، گاه با موعظه‌ها، گاه با استدلال‌ها و گاه با معجزه‌ها و کرامت‌ها، فطرت‌های خفته را بیدار می‌کنند.[۳] قرآن، کتاب آسمانی مسلمانان، برای دعوت به ایمان، معجزات انبیاء، داستان‌ حضور خدا، قدرت، مهربانی و نزدیکی‌اش را یادآور می‌شود. در این آخرین آیین، یادآوری الطاف خداوند در هدایت امت‌ها، و حتی معجزات عصری، ضروری دانسته شده است.[۴]

توجه به نشانه‌های طبیعت یکی دیگر از راه‌های قرآن در دعوت به ایمان است. علم به اسرار طبیعت، دل را برای ایمان آماده می‌کند.[۵] به برخی از شگفتی آفرینش توجه کنید:

– رشته‌های عصبی با کنار هم قرار گرفتن سلول‌های عصبی، سراسر بدن را پوشش می‌دهند. این سلول‌ها در محل اتصال به هم پیوسته نیستند و با فاصله کنار هم قرار می‌گیرند. به فضای این فاصله سیناپس گفته می‌شود. در شرایط بحران (مثلاً برخورد شدید جسمی با بدن، دریده شدن بدن توسط حیوانات وحشی، جراحت شدید در میدان جنگ) ماده‌ای به نام آنتروفین در این فضای سیناپسی ترشح می‌شود و مانند یک عایق عمل می‌کند تا پیام درد مخابره نشود. همان زمان اندک که این ماده باقی است، بدن فرصت دارد بدون احساس درد شدید، خود را در موقعیت مناسب قرار دهد. دست طراح خداوند برای طراحی این سیستم هوشمندانه آن هم برای موقعیتی که شاید در هر ده هزار نفر، برای یک نفر و برای هر ده هزار روز در یک روز اتفاق افتد، دل را برای اعتماد به خداوند خاضع می‌کند.

– کهکشان راه شیری، همان کهکشان کوچکی که منظومه خورشید و همه سیاره‌هایش در آن نقطه‌ای بیش نیستند، حدود ۲۰۰ الی ۳۰۰ میلیارد ستاره دارد. برای درک پیچیدگی آفرینش در این یک کهکشان از میلیاردها کهکشان، کافی است تصور کنید اگر یک نفر هر ثانیه دو عدد در ذهن بشمارد و روزی ۱۰ ساعت مشغول این کار باشد، شمارش از یک تا یک میلیارد، ۳۸ سال و نیم زمان می‌برد.

هرچند برخی می‌خواهند بر طبل شکاکیت بکوبند، قرآن پاسخ می‌دهد: مگر در خدایی که آفریننده آسمان و زمین است، شکی است.[۶] حال که آسمان و زمین برپاست مگر می توان شکی در وجود هستی بخش آنها داشت. به هر حال سرشت الهی را همچنان می‌توان با استدلال‌های عقلی برای پذیرش ایمان آماده کرد. مثلاً می‌توان بر وجود خداوند استدلال کرد: انسان چون در وجود خود نیک نظر می‌کند، می‌یابد که خود این وجود را به خود نداده است. چه اینکه اصلاً قبل از وجودش، وجودی نداشته که به خود بخشد.[۷] هر آنچه چون انسان، وجودی مستقل از خود ندارد، سرانجام برای هستی یافتنش باید به وجودی متصل شود که هستی بخش او باشد و آن وجود در هستی و هستی بخشی خود نیازمند دیگری نباشد. این وجود بی‌نیاز همان خدا (خود+آی) است. خداوند همان وجود بی‌نیازی است که هرآنچه موجود است، از او وجود گرفته است و معنا ندارد که در صفاتش محدودیتی داشته باشد. محدودیت به این معناست که محدود کننده‌ای فراتر از او بوده است که هستی محدود به او بخشیده است و این خلاف فرض خدایی است که از دیگری هستی نگرفته است.

عقیده ما در صفات خدا

توحید خدا که خوب فهمیده شود، تمام دین به درستی درک می‌شود.[۸] خداوند آن یگانه‌ای است که به وجود بی‌انتهایش، همه اسماء حسنی را دارد.[۹] توجه به صفات مختلف تنها برای آسان شدن فهم مؤمنان از تصویر بی‌انتهای خداست. او به تمام وجودش عالم است و به تمام وجودش قادر است و به تمام وجودش حکیم است. این‌طور نیست که حکمتش صفتی جداگانه باشد که قدرتش را محدود کند. چنین نیست که او تنها مالک مطلق باشد؛ او مالک مهربان عالم توانای حکیم است.[۱۰]

جامع‌ترین اسم خداوند پس از الله، رحمان (بی‌اندازه مهربان) است. او دنیا را از سر رحمتش خلق کرده است[۱۱] و به رحمانتیش آن را فرمانروایی می کند.[۱۲] او چون خالق و هستی بخش دنیاست، عالم به همه اسرار دنیاست.[۱۳] خداوندی که چنین بی‌اندازه مهربان و عالم و قادر است، نیازی به مخلوق ندارد. خلق، اقتضای رحمت خداوند است. او دنیا را برای انسان آفرید و انسان را آفرید تا از لذت نامحدود بهره‌مند شود. نعمت‌های بهشتی چنان لذت بخش هستند که اگر انسان‌ها خود را برای آن مهیا نکرده باشند، تحمل پذیر نیست.[۱۴] انسان برای جاودان بهره بردن از حیات بهشتی باید در این دنیا باید پاک و طیب شود.[۱۵]

اگر توحید به درستی درک شود، آشکار است که خداوند هرگز بر بندگانش ظلم نمی‌کند. او بزرگوارتر از آن است که آنان را به حال خود رها کند و عادل‌تر از آن است که آنان را به خاطر گناهی که خود در آن اختیار نداشته‌اند، توبیخ کند.[۱۶]

عقیده ما در نبوت و امامت

توحید خداوند که خوب فهمیده شود، نبوت و امامت نیز فهمیده می شود. به ارشاد قرآن، آنان که گفتند خداوند چیزی بر بشری نازل نکرده است، در حقیقت خدا را نشناخته‌اند.[۱۷] اگر خدا جامع کمالات باشد، آن وقت بر بندگان ولایت دارد و از کمال بی‌نهایتش است که بر برندگانش کتاب می‌فرستد و انسان‌های صالح را سرپرستی می‌کند.[۱۸]

از آنجا که قوای شناختی انسان کاستی دارد، گاه غفلت می‌کند و گاه تحت تأثیر عواطف زودگذر قرار می‌گیرد، خداوند پیامبران را برگزید و آنان را تربیت کرد تا حجت و پیام‌رسان هدایت باشند. پرتکرارترین نام خداوند در قرآن پس از نام الله؛ رب است.[۱۹] او دنیا را برای پرورش انسان‌ها مهیا کرده است. او امکانات زمین، استعدادهای انسان، غریزه‌ها و میل‌هایش، قوه فهم و شناختش را مناسب با پرورش یافتن تدبیر کرده است. خداون افزون بر حجت درون (عقل و فطرت)، امامان و انبیاء را نیز به تذکر و هشدار دهی مأمور کرده است. امامت سنت ربوبیت خداوند در زمین است. انسان‌های کامل که به مقام قرب و ولایت (نزدیکی) الهی می‌رسیدند، به امامت و نبوت خلق برگزیده می‌شوند.[۲۰]

چون نسخه هدایت کامل شد و پیامبری ختم شد، خداوند همچنان مقام امامت را برای حفظ دین، به عنوان جانشینان خطاناپذیر پیامبران حفظ کرد. انسان کامل از جانب خداوند هم در بیان دین و اجرای دین، امامت دارد و هم از سوی او در پرورش استعدادها، ولایت. به راستی آن خدایی که علف‌زار را هدایت می‌کند،[۲۱] مهربان‌تر و حکیم تر از آن است که انسان را بدون سرپرست و بدون راهنمایی وحی و امامت رها کند.[۲۲]

مطابق روایات منصور بن حازم از اصحاب امام صادق (ع) بر همین مبنا که همه دین را می‌توان از خداشناسی استنباط کرد، دینش را چنین بر امامش عرضه کرده است:

منصور بن حازم گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم، همانا خدا برتر و بزرگوارتر از این‌ست که به خلقش شناخته شود؛ (زیرا صفات مخلوق نمی‌تواند نشان دهنده صفات بی‌انتهای او باشد و معرفت او موهبتی است که خودش آشکار می‌کند، یا از راهنمایی پیغمبرانش روشن می‌شود و یا از تفکر در وجود او حاصل می‌شود.) بلکه این مخلوق است که به وسیله خدا شناخته می‌شود. امام فرمود: راست گفتی.

عرض کرد: کسی که بداند برای او پروردگاری ست (که می‌خواهد او را بپروارند) سزاوار است که بداند برای آن پروردگار خرسندی و خشم است و خرسندی و خشم او جز به وسیله وحی یا فرستاده او معلوم نشود. و کسی که بر او وحی نازل نشود باید که در جستجوی پیغمبران باشد و چون ایشان را بیابد باید بداند که ایشان حجت خدایند و اطاعتشان لازمست. (با این حساب) من به مردم (اهل سنت) گفتم: آیا شما می‌دانید که پیغمبر، حجت خدا بود در میان خلقش؟ گفتند: آری. گفتم: چون پیغمبر در گذشت، حجت خدا بر خلقش کیست؟ گفتند: قرآن. (اما چون) من در قرآن نظر کردم و دیدم سنی و تفویضی مذهب و زندیقی که به آن ایمان ندارد، برای مباحثه و غلبه بر مردان در مجادله به آن استدلال می‌کنند، (و آیات قرآن را به رأی و سلیقه خویش بر معتقد خود تطبیق می‌کنند) پس دانستم که قرآن بدون قیّم (سرپرستی که آنرا طبق واقع و حقیقت تفسیر کند) حجت نباشد و آن قیم هر چه نسبت به قرآن گوید حق است. پس به ایشان گفتم: قیم قرآن کیست؟ گفتند: ابن مسعود قرآن را می‌دانست، عمر هم می‌دانست، حذیفه هم می‌دانست، گفتم تمام قرآن را؟ گفتند: نه. پس نیافتم کسی را که گوید همه قرآن را می‌داند، جز علی علیه السلام. حال که چنین بود که فلانی اعتراف می‌کرد که همه قرآن را نمی‌دانم و دیگران نیز چنین می‌گفتند و تنها علی بن ابیطالب می‌گفت همه قرآن را می‌دانم، گواهی دهم که علی علیه السلام، قیم قرآن باشد و اطاعتش لازم است و اوست حجت خدا بعد از پیغمبر بر مردم و اوست که هر چه نسبت به قرآن گوید حق است. (آنگاه) حضرت فرمود: خدایت رحمت کند.[۲۳] (خدایش او را رحمت کند و ما را نیز در رحمت بی‌انتهایش غرق کند.)

عقیده ما در جهان‌بینی دینی

عقیده ما این است که دین مجموعه‌ای از جهان‌بینی‌ها و مناسکی است که شناخت‌ و گرایش‌ انسان را تصحیح می‌کند، انسان را رشد می‌دهد[۲۴] و روحش را برای آن بهره‌مندی بی‌انتها، پرورش می‌دهد.[۲۵] غرض از همه امرها و نهی‌ها، بزرگ شدن و شخصیت یافتن انسان است. بیان پاداش‌ها و عذاب‌ها نیز برای همین تربیت ربوبی است. وقتی پسری درس نمی‌خواند و پدر او را وعده به پاداش می‌دهد تا درس بخواند، هدف درس خواندن نبوده است؛ هدف پدر باسواد شدن پسر بوده است تا در زندگی اجتماعی آینده‌اش، بتواند بهره‌های بیشتری ببرد. در دین نیز تشویقمان کرده‌اند که اگر عمل صالح انجام دهیم پاداش می‌دهند. در اینجا نیز هدف عمل صالح نیست، بزرگ شدن برای بیشتر بهره بردن در بهشت، منظور بوده است.

در این سیستم وضو و غسل برای این است که طهارت قلب حاصل شود، نماز برای این است که یادخدا فراموش نشود، انسان به گونه ای پرورش یابد که از فحشا به دور باشد، روزه تمرین خویشتن داری است و واجبات مالی برای بریدن بند تعلق دنیا و پاکی روح انسان است. از همین روست که در این مسیر اجباری نیست. اجبار نمی‌توان انسان را رشد دهد. هر آنکس که بخواند می‌تواند راه سعادت را در پیش گیرد و هرکس نخواست خود را از رحمت محروم کرده است.[۲۶] غرض از خلقت پرورش یافتن است. انسان آن موجودی است که ظرفیت رشد بی‌اندازه دارد.[۲۷] امر خداوند به عبودیت، امر عبادت کردن پرودگار است.[۲۸] معبود بودن پروردگار نشان از این است که عبادت، انسان را مهیای پرورش یافتن می‌کند.

میرزا جواد آقا ملکی تبریزی در بیان راه سلوک تمام آنچه را در معارف و مناسک دینی آمده است، این طور خلاصه می‌کند: «کدامین سعادت نزد مؤمن مثل لقای پرودگار و انس با اوست و این جز با تحصیل محبت او حاصل نشود و تحصیل محبت او جز پس از معرفت نصیب انسان نگردد و معرفت جز به دوام فکر به دست نیاید و دوام فکر غالباً جز با ذکر خدا و یاد او حاصل نمی‌شود. ذکر و فکر به دور ساختن خویش از مشاغل دنیایی و قطع الفت و دوستی شهوات و خواسته‌های نفسانی فراهم شود و این جز به کندن محبت دنیا و خواسته‌های دنیایی از دل به دست نمی‌آید و برکندن ریشه‌های محبت دنیا و شهوات آن جز به صبر در مقابل آنها حاصل نمی‌شود و صبر هم جز با خوف و رجا تحقق پیدا نمی‌کند.»[۲۹] این بیان، تصویر نقشه دین است. با این بیان مشخص می شود که نظام دینی به چه ظرافت معقولی طراحی شده است.

عقیده ما در ایمان

ایمان دلبستگی به خدای اعتمادپذیر است؛ خدایی که تدبیر همه امور به دست اوست؛ خدایی که نشانه‌های قدرت، نظم و علمش در آفرینش، دل را برای ایمان و سرسپردگی فروتن می‌کند؛ خدایی که در دنیا و آخرت رحمتش بر بندگان جاری است؛ خدایی که فرشتگانش را مأمور به حراست و دعای مؤمنان کرده است و خدایی که حتی جهنمش نیز رحمت است بر آنان که هنوز برای بهشت طاهر نشده‌اند‌ و پالایشی است تا از آلودگی‌ها پیراسته شوند.

اوست خدایی که اعتماد را سزاوار است. او مالک مشرق و مغرب است و بندگان هرکجا که روی آورند، روی خدا با آنان است. او مدیر و مدبر همه امور است.[۳۰] اوست که زنده می‌کند و می‌میراند؛ خورشید را از خاور در می‌آورد،[۳۱] روزی گستر است،[۳۲] مکرهای کافران را باطل می‌کند.[۳۳] اوست آن خدایی که ابراهیم (ع) و زکریا (ع) را در کهن سالی و نازایی همسرانشان، صاحب فرزند می‌کند،[۳۴] سایه رحمتش را بر پناهندگان «کهف» می‌گسترد و آرامش را به آنها باز می‌گرداند[۳۵] و چون بخواهد نعمت هدایتش را بر مردم تمام کند، به مادر موسی (ع) در آن عصر نسل کشی بنی اسرائیل وحی می‌کند که فرزندت را به نیل افکن[۳۶] و موسی (ع) را به دست دشمنش بزرگ می‌کند و آن گاه او را برای امر خود پرورش می‌دهد[۳۷] و چون زمانش فرا می‌رسد که به مدین، شاگری استادی چون شعیب را کند، او را از شهر می‌راند.[۳۸] او همان خدایی است که چون می‌خواهد مریم(س) پرورش دهنده عیسی (ع) باشد، قرعه کفالت مریم را به نام زکریا می‌اندازد.[۳۹] اوست آن خدایی که اگر بخواهد خیری را به پدر و مادری رساند و کشتی و گنجی را برای مالکینش حفظ کند، خضرش را مأمور می‌کند تا اراده خدا را در بستر زمان حاضر کند.[۴۰]

او خدایی ست که در روند تاریخ حضور دارد و حضور خواهد داشت. آنگاه که مؤمنان صدقه می‌دهند، تقوا می‌ورزند و نیکی‌ها را راست می‌شمارند، خداوند گشایش‌ها و آسانی‌ها را برای آنها مهیا می‌کند.[۴۱] اوست همان خدایی که در پهنه جنگ‌ها با سپاهیانی از ملائک امداد کننده حضور خود را آشکار می‌کند،[۴۲] برای اینکه پیروزی آسان شود، شمار دشمنان را در چشم مؤمنان اندک می‌نمایاند[۴۳] و گاه مؤمنان را در چشم کافران دوبرابر می‌نمایاند.[۴۴] او خدای موسی (ع) است. بنی اسرائیل تا به ساحل رسیدند و فرار را بر خود بسته یافتند، ناله افسوس کشیدند، اما موسی (ع) به خدای حاضر در تاریخ زمین اطمینان داشت و فریاد کرد که پروردگاری همراه من است که هدایتم خواهد کرد. آن گاه خدایش وحی کرد که عصایت را به دریا زن تا شکافته شود.[۴۵] اوست آن خدایی که چون آخرین پیامبرش مهیای هجرت شده بود و در غار پناه گرفته بود، خداوند آرامش را بر همراه مضطربش نازل کرد و سپاهیانی از ملائکش را همراه کرد.[۴۶]

خدا، آن خدایی ست که به آنچه بندگان در بستر زمان انجام می‌دهند، آگاه و شنوا و بیناست.[۴۷] او همراه موسی و هارون در دربار فرعون می‌بیند و می‌شنود و پشتوانه اطمینان قلب‌هایشان است.[۴۸] او چهارمینِ سه نفر نجوا کننده و ششمین پنج نفر است.[۴۹] او همان خدای بلند مرتبه‌‌ای است که صدای آن زن را که به پیامبر از شوهرش شکایت می‌کرد، می‌شنود[۵۰] و دعای آنان را که درمانده شده‌‌‌اند و او را می‌خوانند، پاسخ می‌دهد.[۵۱] او دعای آنان را که ایمان آورده‌‌‌اند و عمل صالح انجام داده‌‌‌اند،[۵۲] دعای یوسف در زندان را،[۵۳] دعای ایوب را در شدت بلایش،[۵۴] دعای یونس را در تاریکی شکم ماهی،[۵۵] و دعای زکریا را از شکایت وارث نداشتنش، می‌شوند؛[۵۶] که او بندگانش را وعده داده، من نزدیکم و دعای شما را اجابت می‌کنم.[۵۷]

به بیان قرآن، آنانی در ایمان خود راست‌گو هستند چنان به خدا و رسولش ایمان آورده‌اند که شکّ و تردیدی به خود راه نمی‌دهند و با اموال و جان‌های خود در راه خدا جهاد می‌کنند.[۵۸] آنان جهاد می‌کنند تا طاغوت‌ها را از مسیر زندگی انسان بشویند و انسان رها از سلطه هر غیرخدایی باشد. به یقین آنان که می‌گویند: «پروردگار ما خداوند یگانه است!» سپس استقامت کردند، فرشتگان بر آنان نازل می‌شوند که «نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتی که به شما وعده داده شده است![۵۹] آری، مؤمنان آنان‌اند که وجودشان را به زینت دنیا و کالای کم‌بهایش، مبادله نمی‌کنند و پروای سرای پایدار دارند.

 

اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی نَفْسَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی نَفْسَکَ لَمْ أَعْرِفْ نَبِیَّکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی رَسُولَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی رَسُولَکَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَکَ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَکَ فَإِنَّکَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِی حُجَّتَکَ ضَلَلْتُ عَنْ دِینِ.[۶۰]


[۱] . حامد حسینیان، دکتری فلسفه دین مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)

[۲]. فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَهَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لاَ تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ‌ ﴿الروم‏، ۳۰

وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى شَهِدْنَا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذَا غَافِلِینَ‌؛ و هنگامى را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریّه آنان را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا، گواهى دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این [امر] غافل بودیم.﴿الأعراف‏، ۱۷۲﴾

خداوند ابتدا انسان را به خودش بینا کرد. انسان وقتی خودش، تعلق خودش به خداوند و اینکه همه کمالاتش را از خداوند می‌گیرد نگریست، آماده شد تا در پاسخ به سؤال از پروردگار بگوید، خداوندا تو پروردگار منی.

[۳] .حضرت علی(ع)می‌فرماید:خداوند انبیاء را برای مطالبه پیمان فطری و یادآوری نعمت‌های فراموش شده مبعوث کرد. فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ الْعُقُولِ وَ یُرُوهُمْ آیَاتِ الْمَقْدِرَه.(نهج‌البلاغه،ص۴۳)

[۴] . وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآیَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَ ذَکِّرْهُمْ بِأَیَّامِ اللَّهِ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِکُلِّ صَبَّارٍ شَکُورٍ ﴿إبراهیم‏، ۵؛ ما موسی را با آیات خود فرستادیم؛ (و دستور دادیم:) قومت را از ظلمات به نور بیرون آر! و «ایّام اللّه» را به آنان یاد آور! در این، نشانه‌هایی است برای هر صبر کننده شکرگزار!

[۵] . وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعَامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوَانُهُ کَذلِکَ إِنَّمَا یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ غَفُورٌ ﴿فاطر، ۲۸؛ و از انسانها و جنبندگان و چهارپایان انواعی با رنگهای مختلف، (آری) حقیقت چنین است: از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان از او می‌ترسند؛ خداوند عزیز و غفور است!

نکته مهم این است که این آیه پس از بیان برخی اسرار طبیعت آمده است.

[۶] . قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَ فِی اللَّهِ شَکٌّ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یَدْعُوکُمْ لِیَغْفِرَ لَکُمْ مِنْ ذُنُوبِکُمْ وَ یُؤَخِّرَکُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى …؛ پیامبرانشان گفتند : «مگر در باره خدا پدید آورنده آسمانها و زمین تردیدى هست؟ او شما را دعوت مى‏کند تا پاره‏اى از گناهانتان را بر شما ببخشاید و تا زمان معینى شما را مهلت دهد.» … ﴿إبراهیم‏، ۱۰

[۷] . أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْ‌ءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ‌ ﴿الطور، ۳۵ آیا از هیچ خلق شده‏اند؟ یا آنکه خودشان خالق [خود] هستند؟

[۸] . قال الصادق (ع): لو وجدت لعلمی الذی آتانی الله عز و جل حمله لنشرت التوحید و الإسلام و الإیمان و الدین و الشرائع من الصمد. (صدوق، التوحید، ص۹۲)

[۹] . قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَیّاً مَا تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى… الإسراء، ۱۱۰ بگو: «خدا را بخوانید یا رحمان را بخوانید، هر کدام را بخوانید، براى او نام‌هاى نیکوتر است.»

[۱۰] . اشاعره نسبت به حسن و قبح داشتن ذاتی اعمال موضع‌گیری می‌کنند. به نظر آنها حسن تنها آن است که خدا بگوید و خدا انجام دهد. استدلال آنان این است که خداوند مالک مطلق است و کسی نمی‌توان توقع و انتظاری از او داشته باشد. از بیان متن معلوم شد این کلام خطاست. خداوند مالک حکیم مهربان است.

[۱۱] . إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ‌ ﴿هود، ۱۱۹ مگر کسانى که پروردگار تو به آنان رحم کرده، و براى همین آنان را آفریده است. و وعده پروردگارت [چنین] تحقّق پذیرفته است [که] «البتّه جهنّم را از جنّ و انس یکسره پر خواهم کرد.»

[۱۲] . الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى‌؛ خداى رحمان که بر عرش استیلا یافته است. ﴿طه‏، ۵

[۱۳] . أَ لاَ یَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ وَ هُوَ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ ﴿الملک‏، ۱۴ آیا کسى که آفریده است نمى‏داند؟ با اینکه او خود باریک‏بین آگاه است .

[۱۴] . یا أبا ذر، لو أن امرأه من نساء أهل الجنه أطلعت من سماء الدنیا فی لیله ظلماء لأضاءت لها الأرض أفضل مما یضی‏ء القمر لیله البدر، و لوجد ریح نشرها جمیع أهل الأرض، و لو أن ثوبا من ثیاب أهل الجنه نشر الیوم فی الدنیا لصعق من ینظر إلیه و ما حملته أبصارهم‏.(الأمالی‏للطوسی، ص۵۳۳)

[۱۵] . مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ‌ ﴿النحل‏، ۹۷﴾ هر کس از مرد یا زن کار شایسته کند و مؤمن باشد، قطعاً او را با زندگى پاکیزه‏اى، حیاتِ [حقیقى] بخشیم، و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مى‏دادند پاداش خواهیم داد.

مَا کَانَ اللَّهُ لِیَذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ حَتَّى یَمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیِّبِ وَ مَا کَانَ اللَّهُ لِیُطْلِعَکُمْ عَلَى الْغَیْبِ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَجْتَبِی مِنْ رُسُلِهِ مَنْ یَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ إِنْ تُؤْمِنُوا وَ تَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ‌ ﴿آل‏عمران‏، ۱۷۹﴾ خدا بر آن نیست که مؤمنان را به این [ حالى ] که شما بر آن هستید، واگذارد، تا آنکه پلید را از پاک جدا کند. و خدا بر آن نیست که شما را از غیب آگاه گرداند، ولى خدا از میان فرستادگانش هر که را بخواهد برمى‏گزیند. پس، به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید؛ و اگر بگروید و پرهیزگارى کنید، براى شما پاداشى بزرگ خواهد بود .

[۱۶] . [تفسیر القمی‏] قَالَ عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَى الْمُعْتَزِلَهِ فَإِنَّ الرَّدَّ مِنَ الْقُرْآنِ عَلَیْهِمْ کَثِیرٌ وَ ذَلِکَ أَنَّ الْمُعْتَزِلَهَ قَالُوا نَحْنُ نَخْلُقُ أَفْعَالَنَا وَ لَیْسَ لِلَّهِ فِیهَا صُنْعٌ وَ لَا مَشِیَّهٌ وَ لَا إِرَادَهٌ وَ یَکُونُ مَا شَاءَ إِبْلِیسُ وَ لَا یَکُونُ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ احْتَجُّوا أَنَّهُمْ خَالِقُونَ بِقَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى فَتَبارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ فَقَالُوا فِی الْخَلْقِ خَالِقُونَ غَیْرَ اللَّهِ فَلَمْ یَعْرِفُوا مَعْنَى الْخَلْقِ وَ عَلَى کَمْ وَجْهٍ هُوَ فَسُئِلَ الصَّادِقُ ع أَ فَوَّضَ اللَّهُ إِلَى الْعِبَادِ أَمْراً فَقَالَ اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِکَ فَقِیلَ فَأَجْبَرَهُمْ عَلَى ذَلِکَ فَقَالَ اللَّهُ أَعْدَلُ مِنْ أَنْ یُجْبِرَهُمْ عَلَى فِعْلٍ ثُمَّ یُعَذِّبَهُمْ عَلَیْهِ فَقِیلَ لَهُ هَلْ بَیْنَ هَاتَیْنِ الْمَنْزِلَتَیْنِ مَنْزِلَهٌ قَالَ نَعَمْ مَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ. (بحار الانوار، ج۵، ص۱۱۶)

[۱۷] . وَ مَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَیْ‌ءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْکِتَابَ الَّذِی جَاءَ بِهِ مُوسَى نُوراً وَ هُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِیسَ تُبْدُونَهَا وَ تُخْفُونَ کَثِیراً وَ عُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لاَ آبَاؤُکُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِی خَوْضِهِمْ یَلْعَبُونَ‌ ﴿الأنعام‏، ۹۱

[۱۸] . إِنَّ وَلِیِّیَ اللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتَابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّى الصَّالِحِینَ‌ ﴿الأعراف‏، ۱۹۶

[۱۹] . بیش از ۹۰۰ مرتبه. یکی از معانی رب در لغت مربی است. البته رب به معنای صاحب نیز هست؛ صاحبی که تدبیر و هدایت امور را برعهده دارد. این مهم از استعمال قرآن نیز آشکار است. مثلاٌ قرآن رب را هدایت کننده، اجر دهنده، بخشنده، روزی دهنده، عقاب کننده و … معرفی کرده.

[۲۰] . سنت امامت در اسلام مربوط به بعد از خاتمیت نیست. در قرآن از امامت در نسل حضرت اسحاق و یعقوب و موسی و ابراهیم یاد شده است:

وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلاَهِ وَ إِیتَاءَ الزَّکَاهِ وَ کَانُوا لَنَا عَابِدِینَ‌ ﴿الأنبیاء، ۷۳

وَ جَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَ کَانُوا بِآیَاتِنَا یُوقِنُونَ‌ (۲۴)

وَ إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَاماً قَالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ‌﴿البقره، ۱۲۴

[۲۱] . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‌ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى‌ (۱) الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى‌ (۲) وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى‌ (۳) وَ الَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى‌ (۴) فَجَعَلَهُ غُثَاءً أَحْوَى‌ (۵) سَنُقْرِئُکَ فَلاَ تَنْسَى‌ ﴿الأعلى‏، ۶﴾؛ به نام خداوند رحمتگر مهربان‏ نام پروردگار والاىِ خود را به پاکى بستاى؛ همان که آفرید و هماهنگى بخشید. و آنکه اندازه‏گیرى کرد و راه نمود. و آنکه چمنزار را برآورد و پس [ از چندى] آن را خاشاکى تیره‏گون گردانید. ما بزودى [آیات خود را به وسیله سروش غیبى] بر تو خواهیم خواند، تا فراموش نکنى.

[۲۲] . عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَعْظَمُ مِنْ أَنْ یَتْرُکَ الْأَرْضَ بِغَیْرِ إِمَامٍ عَادِلٍ.(کلینی، کافی، ج۱، ص ۱۷۸)

[۲۳] . مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ یُعْرَفَ بِخَلْقِهِ بَلِ الْخَلْقُ یُعْرَفُونَ بِاللَّهِ قَالَ صَدَقْتَ قُلْتُ إِنَّ مَنْ عَرَفَ أَنَّ لَهُ رَبّاً فَیَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَعْرِفَ أَنَّ لِذَلِکَ الرَّبِّ رِضًا وَ سَخَطاً وَ أَنَّهُ لَا یُعْرَفُ رِضَاهُ وَ سَخَطُهُ إِلَّا بِوَحْیٍ أَوْ رَسُولٍ فَمَنْ لَمْ یَأْتِهِ الْوَحْیُ فَقَدْ یَنْبَغِی لَهُ أَنْ یَطْلُبَ الرُّسُلَ فَإِذَا لَقِیَهُمْ عَرَفَ أَنَّهُمُ الْحُجَّهُ وَ أَنَّ لَهُمُ الطَّاعَهَ الْمُفْتَرَضَهَ وَ قُلْتُ لِلنَّاسِ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص کَانَ هُوَ الْحُجَّهَ مِنَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ قَالُوا بَلَى قُلْتُ فَحِینَ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ کَانَ الْحُجَّهَ عَلَى خَلْقِهِ فَقَالُوا الْقُرْآنُ فَنَظَرْتُ فِی الْقُرْآنِ فَإِذَا هُوَ یُخَاصِمُ بِهِ الْمُرْجِئُ وَ الْقَدَرِیُّ وَ الزِّنْدِیقُ الَّذِی لَا یُؤْمِنُ بِهِ حَتَّى یَغْلِبَ الرِّجَالَ بِخُصُومَتِهِ فَعَرَفْتُ أَنَّ الْقُرْآنَ لَا یَکُونُ حُجَّهً إِلَّا بِقَیِّمٍ فَمَا قَالَ فِیهِ مِنْ شَیْ‏ءٍ کَانَ حَقّاً فَقُلْتُ لَهُمْ مَنْ قَیِّمُ الْقُرْآنِ فَقَالُوا ابْنُ مَسْعُودٍ قَدْ کَانَ یَعْلَمُ وَ عُمَرُ یَعْلَمُ وَ حُذَیْفَهُ یَعْلَمُ قُلْتُ کُلَّهُ قَالُوا لَا فَلَمْ أَجِدْ أَحَداً یُقَالُ إِنَّهُ یَعْرِفُ ذَلِکَ کُلَّهُ إِلَّا عَلِیّاً ع وَ إِذَا کَانَ الشَّیْ‏ءُ بَیْنَ الْقَوْمِ فَقَالَ هَذَا لَا أَدْرِی وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِی وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِی وَ قَالَ هَذَا أَنَا أَدْرِی فَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً ع کَانَ قَیِّمَ الْقُرْآنِ وَ کَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَهً وَ کَانَ الْحُجَّهَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ أَنَّ مَا قَالَ فِی الْقُرْآنِ فَهُوَ حَقٌّ فَقَالَ رَحِمَکَ اللَّهُ (کلینی، کافی، ج۱، ص ۱۶۸)

[۲۴] . در چندجای قرآن تصریح شده است که  الیه المصیر. مصیر اسم مکان از مصدر صیرورت به معنای محل شدن است. محل شدن انسان، خدایی شدن است. ر.ک: ﴿المائده، ۱۸ ﴿غافر، ۳ ﴿الشورى‏، ۱۵ ﴿التغابن‏، ۳

[۲۵] . الشریعه ریاضه النفس. (غرر الحکم، ص ۲۳۸)‏

[۲۶] . لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَى لاَ انْفِصَامَ لَهَا وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ‌؛ در دین هیچ اجبارى نیست . و راه از بیراهه بخوبى آشکار شده است . پس هر کس به طاغوت کفر ورزد ، و به خدا ایمان آورد ، به یقین ، به دستاویزى استوار ، که آن را گسستن نیست ، چنگ زده است . و خداوند شنواىِ داناست .﴿البقره، ۲۵۶

[۲۷] . اللَّهُ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَرَاراً وَ السَّمَاءَ بِنَاءً وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ رَزَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ فَتَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ‌ خدا [همان] کسى است که زمین را براى شما قرارگاه ساخت و آسمان را بنایى [گردانید] و شما را صورتگرى کرد و صورتهاى شما را نیکو نمود و از چیزهاى پاکیزه به شما روزى داد. این است خدا پروردگار شما! بلندمرتبه و بزرگ است خد ، پروردگار جهانیان. ﴿غافر، ۶۴﴾

نکته اینکه در این کلام  خداوند به خود آفرین نگفته است. او اعلام کرده است که او برکت صادر می‌شود. اما از آنجا که این کلام را در خلق انسان فرمود، معلوم می‌شود انسان خلق ویژه‌ای است. خدا می‌خواسته بگوید در انسان برکت قرار داده‌ام. انسان تنها موجودی است که می‌تواند سعه وجودی پیدا کند.

[۲۸] . ذلِکُمُ اللَّهُ رَبُّکُمْ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ خالِقُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلى‏ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَکیلٌ (انعام:۱۰۲)

إِنَّ اللَّهَ رَبِّی وَ رَبُّکُمْ فَاعْبُدُوهُ هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ (آل عمران: ۵۱)

و همچنین ر.ک: (بقره:۲۱) (مائده:۷۲)  (مائده:۱۱۷) (یونس:۳) (زخرف:۶۴) (حج:۷۷) (انبیاء:۹۲) (مریم:۳۶) (اسراء:۲۳)

[۲۹] . میرزا جواد ملکی تبریزی، اسرار الصلاه، تهران، پیام آزادی، ۱۳۶۵، ص۱۹۹ به نقل از: محمد تقی مصباح یزدی، سجاده‌های سلوک، تدوین: کریم سبحانی، ج۱، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، ۱۳۹۰، ص۲۳۶

[۳۰] . وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ وَاسِعٌ عَلِیمٌ‌ (۱۱۵) ﴿البقره، ۱۱۵

[۳۱] . أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهِیمَ فِی رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّیَ الَّذِی یُحْیِی وَ یُمِیتُ قَالَ أَنَا أُحْیِی وَ أُمِیتُ قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللَّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ‌ ﴿البقره، ۲۵۸

[۳۲] . إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشَاءُ وَ یَقْدِرُ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیراً بَصِیراً ﴿الإسراء، ۳۰

[۳۳] . وَ مَکَرُوا مَکْراً وَ مَکَرْنَا مَکْراً وَ هُمْ لاَ یَشْعُرُونَ‌ ﴿النمل‏، ۵۰

[۳۴] . قَالَتْ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لِی وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنِی بَشَرٌ قَالَ کَذلِکِ اللَّهُ یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ إِذَا قَضَى أَمْراً فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ‌ ﴿آل‏عمران‏، ۴۷

[۳۵] . وَ إِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَ مَا یَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْکَهْفِ یَنْشُرْ لَکُمْ رَبُّکُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یُهَیِّئْ لَکُمْ مِنْ أَمْرِکُمْ مِرْفَقاً‌‌‌ ﴿الکهف‏، ۱۶

[۳۶] . وَ أَوْحَیْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَیْهِ فَأَلْقِیهِ فِی الْیَمِّ وَ لاَ تَخَافِی وَ لاَ تَحْزَنِی إِنَّا رَادُّوهُ إِلَیْکِ وَ جَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِینَ‌ ﴿القصص‏،۷

[۳۷] . أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیَمِّ فَلْیُلْقِهِ الْیَمُّ بِالسَّاحِلِ یَأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّهً مِنِّی وَ لِتُصْنَعَ عَلَى عَیْنِی‌ ﴿طه‏، ۳۹﴾

وَ اصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی‌ ﴿طه‏، ۴۱

[۳۸] . … وَ قَتَلْتَ نَفْساً فَنَجَّیْنَاکَ مِنَ الْغَمِّ وَ فَتَنَّاکَ فُتُوناً فَلَبِثْتَ سِنِینَ فِی أَهْلِ مَدْیَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ یَا مُوسَى‌ ﴿طه‏، ۴۰

[۳۹] . ذلِکَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْکَ وَ مَا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلاَمَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ مَا کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ‌ ﴿آل‏عمران‏، ۴۴

[۴۰] . (کهف:۷۱-۸۲)

[۴۱] . فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَ اتَّقَى‌ (۵) وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَى‌ (۶) فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَى‌ ﴿اللیل‏، ۷

[۴۲] . إِذْ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجَابَ لَکُمْ أَنِّی مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ الْمَلاَئِکَهِ مُرْدِفِینَ‌ ﴿الأنفال‏، ۹

داستان جنگ تحمیلی صفحات ظهور خدا در تاریخ است. همان‌طور که خداوند بنی اسرائیل را از دریا عبور داد، غواصان ایرانی را از اروند وحشی عبور داد. خداوند بود که بر رودهای پرتلاطم پل بست و نیروی اسلام را به سلامت عبور داد. این در حالی بود که برای پل بستن بر رودخانه به جهات مسائل امنیتی نمی‌توانستند از ماشین‌های راه سازی استفاده کنند و خروشانی اروند چنان بود که مهندسین سازه ژاپنی به حزب بعث اطمینان داده بودند که انسانی نمی‌تواند از اروند عبور کند.

[۴۳]. إِذْ یُرِیکَهُمُ اللَّهُ فِی مَنَامِکَ قَلِیلاً وَ لَوْ أَرَاکَهُمْ کَثِیراً لَفَشِلْتُمْ وَ لَتَنَازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَ لکِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (۴۳) وَ إِذْ یُرِیکُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَیْتُمْ فِی أَعْیُنِکُمْ قَلِیلاً وَ یُقَلِّلُکُمْ فِی أَعْیُنِهِمْ لِیَقْضِیَ اللَّهُ أَمْراً کَانَ مَفْعُولاً وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ ﴿الأنفال‏، ۴۴

[۴۴] . قَدْ کَانَ لَکُمْ آیَهٌ فِی فِئَتَیْنِ الْتَقَتَا فِئَهٌ تُقَاتِلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أُخْرَى کَافِرَهٌ یَرَوْنَهُمْ مِثْلَیْهِمْ رَأْیَ الْعَیْنِ وَ اللَّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشَاءُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَهً لِأُولِی الْأَبْصَارِ‌‌‌ ﴿آل‏عمران‏، ۱۳

[۴۵] . فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَى إِنَّا لَمُدْرَکُونَ‌ (۶۱) قَالَ کَلاَّ إِنَّ مَعِیَ رَبِّی سَیَهْدِینِ‌ (۶۲) فَأَوْحَیْنَا إِلَى مُوسَى أَنِ اضْرِبْ بِعَصَاکَ الْبَحْرَ فَانْفَلَقَ فَکَانَ کُلُّ فِرْقٍ کَالطَّوْدِ الْعَظِیمِ‌‌‌‌ ﴿الشعراء، ۶۳

[۴۶] .  إِلاَّ تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لاَ تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَ أَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَ جَعَلَ کَلِمَهَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَى وَ کَلِمَهُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ‌ ﴿التوبه، ۴۰

[۴۷] . … وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِیمٌ‌ ﴿البقره، ۲۸۳؛ … وَ مَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ‌‌‌‌ ﴿البقره، ۲۷۳؛ وَ إِمَّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ‌ ﴿الأعراف‏، ۲۰۰؛ وَ إِنْ عَزَمُوا الطَّلاَقَ فَإِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ‌ ﴿البقره، ۲۲۷

[۴۸] . قَالَ لاَ تَخَافَا إِنَّنِی مَعَکُمَا أَسْمَعُ وَ أَرَى‌ ﴿طه‏، ۴۶

[۴۹] . أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ مَا یَکُونُ مِنْ نَجْوَى ثَلاَثَهٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لاَ خَمْسَهٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَ لاَ أَدْنَى مِنْ ذلِکَ وَ لاَ أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُوا ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِمَا عَمِلُوا یَوْمَ الْقِیَامَهِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ‌ ﴿المجادله، ۷

[۵۰] . قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَ تَشْتَکِی إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَکُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ ﴿المجادله، ۱

[۵۱] . أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَ إِلهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلاً مَا تَذَکَّرُونَ‌ (نمل:۶۲)

[۵۲] . وَ یَسْتَجِیبُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَ یَزِیدُهُمْ مِنْ فَضْلِهِ وَ الْکَافِرُونَ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ ﴿الشورى‏، ۲۶

[۵۳] . قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمَّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ وَ إِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجَاهِلِینَ‌ (۳۳) فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ‌ ﴿یوسف‏، ۳۴

[۵۴] . وَ أَیُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ وَ أَنْتَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ‌ (۸۳) فَاسْتَجَبْنَا لَهُ فَکَشَفْنَا مَا بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَ آتَیْنَاهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَهً مِنْ عِنْدِنَا وَ ذِکْرَى لِلْعَابِدِینَ‌ ﴿الأنبیاء، ۸۴

[۵۵] . وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحَانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ‌ (۸۷) فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ نَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ‌ ﴿الأنبیاء، ۸۸

[۵۶] . وَ زَکَرِیَّا إِذْ نَادَى رَبَّهُ رَبِّ لاَ تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْوَارِثِینَ‌ (۸۹) فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَ وَهَبْنَا لَهُ یَحْیَى وَ أَصْلَحْنَا لَهُ زَوْجَهُ …﴿الأنبیاء، ۹۰

[۵۷] . وَ إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ‌ ﴿البقره، ۱۸۶

[۵۸] . إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَ جَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ‌ (حجرات:۱۵)

[۵۹] . إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلاَئِکَهُ أَلاَّ تَخَافُوا وَ لاَ تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ‌ ﴿فصلت‏، ۳۰

خلبان لشگری اولین ایرانی بود که روز اول جنگ به اسارت حزب بعث در آمد. صدام او را به عنوان سند جنگی تجاوز ایران به عراق، ۱۸ سال در سلول انفرادی حبس کرد. در این مدت بارها به او پیشنهاد شد در رادیوی عراق متجاوز بودن ایران را اعلام کند تا آزاد شود و زندگی مرفهی برای او فراهم شود، اما عزت ایران اسلامی برای او مهم‌تر از هرچیزی بود. داستان انتقال ایشان به سلول جدید نشانه‌ای از خدای همیشه حاضر است:

تازه به شرایط سلول عاده کرده بودم که مرا به سلول جدیدی بردند. تابستان گرم عراق، غربت، سلول کوچکی که مجال دراز کشیدن هم نداشتم، امانم را بریده بود و روانم را برای پذیرش مرگ آماده می‌کرد. در همین فکرها بودم که متوجه ورود دو مهمان ناخوانده شدم. دو مارمولک از روزنه‌ای داخل سلول آمدند و جلوی من با هم کشتی گرفتن و بازی کردند. آن قدر خنده‌ام گرفت که همه غم‌هایم یادم رفت. مارمولک‌ها هر روز سر ساعت معین برایم نمایش بازی می‌کردند. ایمان داشتم آن دو، سفیران خدای مهربان بودند.

[۶۰] . این دعایی است که امام صادق (ع) به زراره آموزش دادند. این دعا نیز نشان می‌دهد که شناخت خدا انسان را به شناخت فرستاده خدا و شناخت فرستاده خدا، او را به شناخت امام می‌رساند. (کلینی، کافی، ج۱، ص۳۳۷)