برای مشاهده و دریافت بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

 

 

به محضر شما و روزه‌داران بزرگوار در اقطار عالم عرض سلام و ادب و احترام دارم، ان شاء الله خدای متعال خیر و برکت و پذیرش حضرت حجّت سلام الله علیها را روزیِ آن‌ها بفرماید.

مقدّمه

بسم الله الرحمن الرحیم

ما در مقدّمه هستیم و ان شاء الله بنا داریم که بعداً دغدغه‌های حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه، آنچه برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه حساسیت و اولویت داشت را بحث کنیم، ولی لازمه‌ی این موضوع این است که چند شب هم دلِ خودمان را جلا بدهیم و هم با اخلاق حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه متذکّر و یادآور بشویم، و این شوقِ عجیبی که بوده است. بالاخره روزگاران فراوانی بوده است…

اگر نمیترسیدم که درباره تو همان را بگویند که درباره عیسی گفتند….

اولاً عظمتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به گونه‌ای است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی جان! اگر آن خطر نبود که امّت به اشتباه به همان سمتی بروند که برخی از مسیحیان رفتند بروند، یعنی آن طور که آن‌ها غلوّ کردند و گفتند حضرت عیسی علیه السلام پسرِ خدای متعال است نمی‌شد، یعنی اگر کلمات اجازه می‌داد تا من حقِ تو را اداء کنم و باعثِ برداشتِ غلط نشود، من چیزی می‌گفتم که خاک کف پای تو را توتیای چشم کنند و تبرّک بجویند[۱]، منتها الفاظ برای اینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را وصف کنند کوچک هستند، و ضمناً در جامعه هم ظرفیت نیست.

وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمی‌توانند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را وصف کنند دیگر ما چه بگوییم؟

خفقان شدید در نقل فضائل حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه

از طرفی، شدّتی که در روزگاران فراوانی، آنقدر فشار آوردند و مداحان و مادحان و واصفان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را اذیت کردند، با همان دست و پا شکستگی و لکنتی که ما داریم و آن‌ها هم دارند… که یک زمانی یک نفر به نام «عبدالله بن شداد» می‌گوید: «وددت أن أترک فأحدث بفضائل علی بن أبی طالب علیه السلام یوما إلى اللیل»[۲] دوست دارم از روز تا شب فضائلِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را بگویم «وأن عنقی هذه ضربت بالسیف» بعد گردنِ من را بزنید.

یعنی سینه‌ها مالامال از فضائل حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است، هیجانِ حبّ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دارند، هیجانِ این طهارتِ ولادتِ افراد و این فطرت پاک، می‌خواهند از عظمتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه منفجر بشوند ولی باید سال‌ها دم فرو ببرند.

محبت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در قلب مردم در بیان «نصری سلهب» مسیحی

جالب است که مسیحیان هم به این موضوع اشاره کرده‌اند، نصری سلهب که چند شب نکاتی از او عرض کردیم، در اوایل کتابِ خود به ما می‌گوید: «کأنّی بالناس»[۳] در حالِ نگاه کردنِ مردم هستم، «کلّما ابتعدوا عنک» ای امیرالمؤمنین! هر چه این مردم را می‌کِشَند که از شما دور کنند «ازدادوا شوقاً إلیک وحنینا» شوقِ این‌ها و ندای درونی‌شان به سمت تو مدام شدّت پیدا می‌کند، «کم نحن بحاجه یا أبا الحسن» ما چقدر به تو نیاز داریم «إلی بطوله تجلّت فیک نادره عبر التاریخ» آن پهلوانی اخلاقی و جسمیِ تو که در طول تاریخ نادر بود «فإذا هی بعدک یتیمه تستغیث» بعد از تو دیگر امّت «یتیمی» است که استغاثه می‌کند و فریادرسی نیست.

البته باید به «نصری سلهب» گفت ان شاء الله علیِ دیگری خواهد آمد.

از این شوق‌ها فراوان است، امروز مطالب زیادی از این کلمات شوق‌آمیز و توسّلاتِ مسیحیان دارم.

عزیزی پیام داده بود که چرا از مسیحیان می‌گویی و از روایات نمی‌گویی؟ من عرض کردم این مطالبی که از مسیحیان بیان می‌کنم، با روایات تطبیق دارد، ولی من می‌خواهم بگویم که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فراتر از فهمِ ما هستند، هر کسی که صفحه‌ی نفسِ او آسیب نخورده باشد و حِسگرهای او درست کار کند در برابرِ این جلوه‌ی عظیم الهی، همانطور که انسان‌ها در برابرِ عظمت الهی شگفت‌زده می‌شوند در برابرِ جلوه‌ی خدای متعال و مظهر اسماء و صفات خدای متعال هم همینطور شگفت‌زده می‌شوند، یعنی این مغناطیس و جاذبه، او را هم به سمت خود می‌کشد و جذب می‌کند.

ضمناً ما سخنانی را انتخاب می‌کنیم که مبانی روایی ما را هم بهمراه دارد، اینطور نیست که حرف‌های گزافی بزنند، اتفاقاً درست گفته‌اند.

«روکس بن زائد» مسیحی از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه می‌گوید

آن چیزی که مسیحیان به آن اشاره کرده‌اند، مانند «روکس بن زائد»، که شب قبل هم از او خواندیم، ببینید چه می‌گوید، موضوع امشبِ ما را هم «روکس بن زائد» مشخص کرده است، می‌گوید: من از این موضوع تعجّب می‌کنم که این مرد الهی، این مردِ عظیم الشأن با این فضائلِ حیرت‌انگیز، چرا باید مورد بغض و کینه‌ی عدّه‌ای قرار بگیرد؟ «ما لی اعدد الشواهد علی حبّ النبی لهذا الإنسان العظیم؟»[۴] چرا من باید دلیل بیاورم که چرا پیغمبر چنین طلای ناب و جواهر بی‌نظیری را دوست دارد؟ آیا نمی‌بینید حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم محبوب‌ترین دارایی خود یعنی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه دادند؟

بعد عبارت عجیبی می‌گوید، می‌گوید: «و بعد فلیسَ عجیباً أن یعرف النبیّ علیّاً علیه السلام و تجهله العامه» تعجّب نکنید که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را بشناسند ولی دیگران ایشان را نشناسند، چون فهمیدنِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه هم صفحه‌ی پاکِ نفس می‌خواهد و هم یک گوهرشناسی مانند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌خواهد، و هر کسی نمی‌تواند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را بشناسد، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه کسی هستند که در کنار یاران حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، که بسیاری از آن‌ها عزیز و عظیم‌الشأن هستند و خدمت کرده‌اند و زحمت کشیده‌‌اند و جهاد کرده‌اند، ولی قیاس باید وجهی داشته باشد، دیگران به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ایمان آوردند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای آن‌ها ادّعای نبوّت کردند، نهایتاً معجزه‌ای هم آوردند و آن‌ها هم ایمان آوردند، اما حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه که اینطور نبودند، فرمودند: من کودک بودم و کنار حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودم، نیازی نبود به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کنم که برای من معجزه بیاور تا من ببینم آیا شما پیغمبر هستید یا نه؛ «أرى نورَ الوَحیِ وَالرِّسالَهِ»[۵]، وقتی من حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را می‌دیدم نورِ وحی و نبوّت را در ایشان می‌دیدم، «وأشُمُّ ریحَ النُّبُوَّهِ» من بوی نبوّت را از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حس می‌کردم، «ولَقَد سَمِعتُ رَنَّهَ الشَّیطانِ حینَ نَزَلَ الوَحیُ عَلَیهِ» من نعره‌ی شیطان که از روی ناامیدی بود را شنیدم، که شیطان دید با وجود حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و مبعوث شدنِ ایشان رحمت خدای متعال همه‌ی عالم را گرفته است.

مسلّماً این حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه که از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم معجزه نمی‌خواهند، «لَوْ کُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ یَقِیناً»[۶]. اصلاً جنس حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه با بقیه فرق دارد، این یقینِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از جنسِ ایمان به غیب نیست که دیگران دارند، ایمانِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ایمانِ به شهود است نه ایمان به غیب، اصلاً سنخ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه با بقیه متفاوت است، اصلاً جنس غیبِ ما با غیبِ آن بزرگواران تفاوت دارد، غیبِ ما برای آن بزرگواران شهود است و غیبِ آن بزرگواران چیزِ دیگری است.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تنها مدافعِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

رابطه‌ی حیرت‌انگیز و محبّت عجیبی بین حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه وجود دارد، اگر کسی مانند من حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را دوست دارد، با ضعفِ خودم و ظرفِ کوچکِ خودم، پیاله‌ای کنارِ دریا آورده‌ام…

حال اگر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بخواهند به سراغ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بیایند، این عشقِ دو طرفه‌ی حیرت‌انگیز عجیب است، و ماجراهای زیادی در آن وجود دارد.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه از ابتدای کودکی، که فرمودند من روی آرامش ندیدم (به ظاهر)، یعنی هر روز یک حادثه و بحرانی بود و حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه باید یک‌تنه می‌رفتند و از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دفاع می‌کردند، جاهایی هم که دیگران بودند، آن دیگران نمی‌توانستند مانند حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بار بردارند.

یک روز به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وحی شد که سه نفر می‌خواهند ایشان را ترور کنند. حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به مسجد آمدند و فرمودند: ای مردم! «أیکم ینهض إلى ثلاثه نفر قد آلوا (بمعنی حَلَفوا) باللات والعزى»[۷] این‌ها به لات و عزّی قسم خورده‌اند که «لیقتلونی» من را بکشند.

بعد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای اینکه کارِ این‌ها را سخت نکنند فرمودند: «وقد کذبوا ورب الکعبه» بخدای کعبه دروغ گفته‌اند، یعنی نمی‌توانند من را بکشند، نترسید، اتفاقی نمی‌افتد. چه کسی حاضر است که برود و این خطر را دفع کند؟

مسلّماً جامعه باید از نبی دفاع کند.

«فأحجم الناس وما تکلم أحد»، مثلِ خندق که سرها را بینِ پاها بردند، مانند خیبر که فرار کردند، مانند اُحُد که حیران شدند، مانند حنین که قرآن کریم می‌فرماید «ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ»[۸]، بسیاری و بلکه اکثراً فرار کردند، اینجا هم حواسِ خود را به چیزهای دیگری پرت کردند.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «ما أحسب علی بن أبی طالب فیکم؟» آیا علی بین شما نیست؟ یعنی وقتی جواب نمی‌دهید معلوم است که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بینِ شما نیست.

«عامر بن قتاده» بلند شد و عرض کرد: یا رسول الله! علی تب کرده است، آیا بروم و به او خبر بدهم؟ یعنی ظاهراً بیمار هستند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: برو.

همینکه به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عرض کردند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم با شما کار دارند، «فخرج أمیر المؤمنین علی (علیه السلام) کأنه أنشط من عقال» حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه انگار از بند بیرون شدند، به محضر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آمدند و عرض کردند: یا رسول الله! من به تنهایی می‌روم و نیازی به جمعیت نیست، «أنا لهم سریه وحدی» من به تنهایی یک لشگر هستم و خودم به تنهایی می‌روم، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی جان! این لباس، این سپر، این هم شمشیرِ خودم هست، سپس خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به سر مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه عمامه بستند و زره به تنِ ایشان کردند و فرمودند: علی جان! بر اسب من سوار شو و برو.

سه روز از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خبری نشد، من می‌گویم سه روز گذشت و مردم هم نمی‌توانند این موضوع را درک کنند که برای هر لحظه‌ی این سه روز فراق حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چقدر سختی کشیدند، این سختی هم برای حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و هم برای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و هم برای حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها خیلی زیاد بود.

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها امام حسن مجتبی صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را در آغوش گرفتند و نزد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حاضر شدند و عرض کردند: یا رسول الله! سه روز است که خبری از علی جانم ندارم…

ضمنِ اینکه تحمّلِ این فراق سخت است، نگران هم بودند.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: هر کسی خبرِ سلامتی علی (علیه السلام) را به من بدهد، «معاشر الناس، من یأتینی بخبر علی ابشره بالجنه». ببینید حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه چه شخصیتی دارند که اگر کسی یک خبر از ایشان به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بدهد، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: من به او بهشت را بشارت می‌دهم.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه برگشتند، دو نفر از آن‌ها را اسیر کرده بودند و یک نفر هم کشته شده بود. سپس حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خبر دادند: یا رسول الله! شرحِ واقعه اینطور است، این‌ها به من حمله کردند، من دو سه روز در کمین بودم تا این‌ها را پیدا کنم و…

این خدماتِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه است.

بی اعتنایی برخی اصحاب به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و ناراحتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از این امر

ان شاء الله خدای متعال به همه‌ی ما سعه‌ی وجودی بدهد، زیبایی‌های خوبان، کمالاتِ دیگران، وقتی من خوبی‌های شما، خوبی‌های دیگران را می‌بینم بگویم الحمدلله که دوستانم و شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و محبّان و مسلمین اهل نماز شب و کار خیر هستند، خدایا! به من هم یک نگاه کن تا من هم مانندِ این خوب‌ها بشوم.

برخی بجای اینکه این کار را کنند متأسفانه حسودی می‌کردند، یعنی توهّمِ رقابت داشتند و مدام شکست می‌خوردند، بجای خوشحال بودن از اینکه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه سردار اسلام هستند.

روزی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نشسته بودند، «إذ جاء علی (علیه السلام) فلم یفرجوا له»[۹] هیچ کسی بلند نشد و به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه جا ندادند، بعضی‌ها حجیم‌تر نشستند که جا نباشد، همینکه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این صحنه را دیدند فرمودند: ای مردم! «هؤلاء أهل بیتی» این علی اهل بیت من است، «تستخفون بهم وأنا حی بین ظهرانیکم» من زنده هستم و اینطور به او بی‌حرمتی می‌کنید؟

بخدا آن روزی که من از شما دور می‌شوم خدای متعال از شما دور نمی‌شود، «إن الروح و الراحه و البشر و البشاره لمن ائتم بعلی و تولاه» اگر آسایش و راحتی و عاقبت به خیری و بشارت بهشت می‌خواهید، هر کسی که امامتِ او و ولایت او را بپذیرد بهشت و بشارت برای اوست.

عشقِ دو طرفه‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه و حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

جایی هم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: آن کسی که من در بینِ همه‌ی این عالَم با او انس می‌گرفتم حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند[۱۰].

«ابو هلال عسگری» می‌گوید: اولین کسی که به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد «جُعِلتُ فداک یا رسول الله»[۱۱] حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه بودند.

این عشق دو طرفه است، ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما به اندازه‌ی یک ارزن از این محبّت را به امام زمان ارواحنا فداه داشته باشیم و در خلوت خودمان با حضرت حجّت ارواحنا فداه مراوده کنیم.

وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را می‌دیدند، یا وقتی سختی پیش می‌آمد… «ولا نزلت برسول الله صلى الله علیه وآله شدیده قط و لا کربه أمر ولا ضیق ومستصعب من الأمر»[۱۲] وقتی سختی پیش می‌آمد یا مشکلی پیش می‌آمد، یا مصیبتی می‌شد، همینکه اتّفاقی می‌افتاد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمودند: «أین سیفی» شمشیرِ من کجاست؟ آن شمشیرِ برّنده، سیف الله، «أین رمحی» نیزه‌ی من کجاست؟ «أین المفرج غمی عن وجهی» او کجاست که او را ببینم تا چهره‌ی من باز بشود؟ علی بن ابیطالب کجاست؟

وقتی سختی پیش آمد ما باید با همه‌ی وجود افتخار کنیم و به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه استغاثه کنیم و فریادخواهی کنیم، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم نسبت به حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه اینطور بودند.

امام صادق صلوات الله علیه فرمودند: وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را می‌دیدند غم‌های ایشان باز می‌شد.

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رئیس الموحدین هستند.

آیا معاذالله در حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ذرّه‌ای هوا یا ادّعا وجود داشت؟ ابدا!

بارها حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه به حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردند: ان شاء الله خدای متعال نیاورد که من روز قیامت نتوانم به روی شما نگاه کنم و کم‌کاری کرده باشم، از خدای متعال بخواهید که روز قیامت من شرمنده‌ی شما نباشم.

حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه معجزه و نشانه‌ی نبوّت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم

من این عبارت را دو سال قبل برای عزیزانمان عرض کردم، ولی با اینکه در منابع متأخر هم آمده است، ولی چون روایاتِ مهمّی آن را پشتیبانی می‌کنند، من آن را خیلی دوست دارم.

یکی از ویژگی‌ها این است… «ابن ندیم» می‌گوید «واقدی» این روایت را گفته بود که «انَّ علیاً علیه السلام کان من معجزات النبی صلى الله علیه وسلم»[۱۳]، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فقط سرباز نبودند، بلکه حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه علامتِ حقّانیتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند، «انَّ علیاً علیه السلام کان من معجزات النبی صلى الله علیه وسلم کالعصا لموسى علیه السلام واحیاء الموتى لعیسى بن مریم علیه السلام»، مانندِ عصای حضرت موسی علیه السلام و زنده کردنِ مردگان توسّط حضرت عیسی علیه السلام.

برای همین امام صادق صلوات الله علیه در زیارت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه فرمودند: «و آیهً لرسالته»[۱۴]، علامت و نشانه‌ی نبوّتِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، شهیدی که «وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ»[۱۵] است.

در زیارتنامه‌ی دیگری رسیده است که بگوییم «کَاشِفِ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِهِ»[۱۶]، یعنی کسی که وقتی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ایشان را می‌دیدند غم‌هایشان برطرف می‌شد، «وَ مُعْجِزاً لِرِسَالَتِهِ» معجزه‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود.

این روایتی که عرض کردم در منابع متأخّر است و خیلی زیباست این روایت است که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «إنّ اللّه أعطى موسى العصا»[۱۷] خدای متعال به حضرت موسی علیه السلام یک عصایی داد که وقتی ایشان به دریا می‌زدند دریا می‌شکافت و همه می‌فهمیدند که ایشان پیغمبر هستند، «و إبراهیم برد النار»، وقتی حضرت ابراهیم علیه الصلاه و السلام به آتش افتادند و آتش سرد شد فهمیدند که کار در جای دیگری پشتیبانی می‌شود، «و عیسى الکلمات‌(التی کان‌) یحیی بها الموتى» به حضرت عیسی علیه السلام کلماتی یاد داد که وقتی ایشان می‌فرمودند مُرده زنده می‌شد، «و أعطانی هذا علیاً» به من هم «علی (سلام الله علیه)» را داده است. علی هم سربازِ من است، هم یارِ من است، هم اعتبارِ من است.

لذا می‌بینید امام صادق صلوات الله علیه می‌فرمایند: «و تاجاً لرأسه» حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه تاجِ سرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند.

تغییر سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله از بغض نسبت به امیرالمؤمنین سلام الله علیه

«ابن مسعود» می‌گوید می‌دیدند حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دست مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه را می‌بوسند، تعجّب کردند، می‌گفتند: یا رسول الله! مگر علی چه منزلی نزد شما دارد؟ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «کَمَنزِلَتی مِنَ اللّه»[۱۸]، من چه جایگاهی نزدِ خدای متعال دارم؟ علی همه‌ی وجودِ من است.

وقتی این اتفاقات افتاد و این عشق دو طرفه نمود کرد، همانطور که عرض کردم کار را از چند جهت سخت کرد، آن‌هایی که از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم کینه داشتند، آن‌هایی که با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خوب نبودند، آن‌هایی که با حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جنگیده بودند، آن‌هایی که منتظر انتقام بودند، و زمانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم توانِ مقابله نداشتند… ابتدا جنگ‌ها رخ داد، ابتدا ترورها صورت گرفت و نشد، وقتی نشد و منافقان نتوانستند کار خودشان را پیش ببرند، صبر کردند تا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم از دنیا بروند.

چه کسی خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود؟ چه کسی نَفسُ الرَّسول بود؟

زمانی یک استادی می‌فرمود: چرا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: ««مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى آدَمَ فِی عِلْمِهِ»[۱۹] هر کسی که می‌خواهد آدم را در علمِ او ببیند، آدم در علمِ او که خدای متعال توصیف نموده است، نوح با حکمتی که داشت، ابراهیم با حلم او را ببیند، «فَلْیَنْظُرْ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ» بیاید و علی بن ابیطالب را نگاه کند.»؛ چرا حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خودشان را نفرمودند؟ برای اینکه هر کدام از آن‌ بزرگواران یک جهتِ کمالیِ ویژه داشتند و پیغمبر جهاتِ متعدد داشتند، حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند، نَفسِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند، آینه‌ی تمام‌نمای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند.

پس بنابراین چطور می‌شود از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم انتقام گرفت که مورد اتّهام نباشند و نفاقشان هم لو نرود؟ درست است که دشمنِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه منافق است ولی همه‌ی جامعه این موضوع را تشخیص نمی‌دادند، لذا از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه انتقام گرفتند.

این روایت حتّی نزد غیرشیعیان هم معتبر است که یک روزی… حتّی در صحیح بخاری هم این حدیث هست که «أَنْتَ مِنِّی وَأَنَا مِنْکَ»[۲۰] تو از من هستی و من هم از تو هستم، روحی در دو بدن هستیم.

ابن عباس نشسته بود و دید که در عرفات «لبّیک» نمی‌گویند، پرسید چرا این‌ها «لبّیک» نمی‌گویند؟ گفتند: از معاویه می‌ترسند، چرا؟ برای اینکه او «لبّیک» را در عرفات ممنوع کرده است، چرا؟ چون وقتی حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در حکومتِ خود به حج می‌رفتند در عرفات «لبّیک» می‌گفتند، آن کسی که خودِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بود!

ابن عبّاس بیرون آمد و گفت: «لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ فَإِنَّهُمْ قَدْ تَرَکُوا السُّنَّهَ مِنْ بُغْضِ عَلِیٍّ»[۲۱]، این‌ها سنّت را از بغضِ حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه ترک کرده‌اند.

اینجا درواقع از حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه انتقام نگرفته‌اند، بلکه می‌دیدند تخریب و کتمان شخصیت حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه همان تخرب و کتمان شخصیت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است.

یک بحث مفصّل این است که حضرت امیرالمؤمنین علی صلوات الله علیه در آن چند سال حکومت چگونه شخصیت برجسته‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را احیاء کردند؟ شخصیتِ کتمان شده و تخریب شده‌ی حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را.

[۱] الکافی (ط الإسلامیه)، جلد ۸، صفحات ۵۷ و ۵۸ (عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ: بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص ذَاتَ یَوْمٍ جَالِساً إِذْ أَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ فِیکَ شَبَهاً مِنْ عِیسَى ابْنِ مَرْیَم وَ لَوْ لَا أَنْ تَقُولَ فِیکَ طَوَائِفُ مِنْ أُمَّتِی مَا قَالَتِ النَّصَارَى فِی عِیسَى ابْنِ مَرْیَمَ لَقُلْتُ فِیکَ قَوْلًا لَا تَمُرُّ بِمَلَإٍ مِنَ النَّاسِ إِلَّا أَخَذُوا التُّرَابَ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکَ یَلْتَمِسُونَ بِذَلِکَ الْبَرَکَهَ قَالَ فَغَضِبَ الْأَعْرَابِیَّانِ وَ الْمُغِیرَهُ بْنُ شُعْبَهَ وَ عِدَّهٌ مِنْ قُرَیْشٍ مَعَهُمْ فَقَالُوا مَا رَضِیَ أَنْ یَضْرِبَ لِابْنِ عَمِّهِ مَثَلًا إِلَّا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى نَبِیِّهِ ص فَقَالَ- وَ لَمَّا ضُرِبَ ابْنُ مَرْیَمَ مَثَلًا إِذا قَوْمُکَ‌ مِنْهُ‌ یَصِدُّونَ‌ وَ قالُوا أَ آلِهَتُنا خَیْرٌ أَمْ هُوَ ما ضَرَبُوهُ‌ لَکَ إِلَّا جَدَلًا بَلْ هُمْ قَوْمٌ خَصِمُونَ‌ إِنْ هُوَ إِلَّا عَبْدٌ أَنْعَمْنا عَلَیْهِ‌ وَ جَعَلْناهُ مَثَلًا لِبَنِی إِسْرائِیلَ‌ وَ لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْنا مِنْکُمْ‌ یَعْنِی مِنْ بَنِی هَاشِمٍ- مَلائِکَهً فِی الْأَرْضِ یَخْلُفُونَ‌ قَالَ فَغَضِبَ الْحَارِثُ بْنُ عَمْرٍو الْفِهْرِیُّ فَقَالَ‌ اللَّهُمَ‌ إِنْ کانَ هذا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِنْدِکَ‌ أَنَّ بَنِی هَاشِمٍ یَتَوَارَثُونَ هِرَقْلًا بَعْدَ هِرَقْلٍ‌ فَأَمْطِرْ عَلَیْنا حِجارَهً مِنَ السَّماءِ أَوِ ائْتِنا بِعَذابٍ أَلِیمٍ‌ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهِ مَقَالَهَ الْحَارِثِ وَ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِیهِمْ‌ وَ ما کانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ یَسْتَغْفِرُونَ‌ثُمَّ قَالَ لَهُ یَا ابْنَ عَمْرٍو إِمَّا تُبْتَ وَ إِمَّا رَحَلْتَ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ بَلْ تَجْعَلُ لِسَائِرِ قُرَیْشٍ شَیْئاً مِمَّا فِی یَدَیْکَ فَقَدْ ذَهَبَتْ بَنُو هَاشِمٍ بِمَکْرُمَهِ الْعَرَبِ وَ الْعَجَمِ فَقَالَ لَهُ النَّبِیُّ ص لَیْسَ ذَلِکَ إِلَیَّ ذَلِکَ إِلَى اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ قَلْبِی مَا یُتَابِعُنِی عَلَى التَّوْبَهِ وَ لَکِنْ أَرْحَلُ عَنْکَ فَدَعَا بِرَاحِلَتِهِ فَرَکِبَهَا فَلَمَّا صَارَ بِظَهْرِ الْمَدِینَهِ أَتَتْهُ جَنْدَلَهٌفَرَضَخَتْ هَامَتَهُ ثُمَّ أَتَى الْوَحْیُ إِلَى النَّبِیِّ ص فَقَالَ‌ سَأَلَ سائِلٌ بِعَذابٍ واقِعٍ‌ لِلْکافِرینَ‌ بِوَلَایَهِ عَلِیٍ‌ لَیْسَ لَهُ دافِعٌ‌ مِنَ اللَّهِ‌ ذِی الْمَعارِجِ‌ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنَّا لَا نَقْرَؤُهَا هَکَذَا فَقَالَ هَکَذَا وَ اللَّهِ نَزَلَ بِهَا جَبْرَئِیلُ عَلَى مُحَمَّدٍ ص وَ هَکَذَا هُوَ وَ اللَّهِ مُثْبَتٌ فِی مُصْحَفِ فَاطِمَهَ ع فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِمَنْ حَوْلَهُ مِنَ الْمُنَافِقِینَ انْطَلِقُوا إِلَى صَاحِبِکُمْ فَقَدْ أَتَاهُ مَا اسْتَفْتَحَ بِهِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ اسْتَفْتَحُوا وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ.)

[۲] شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید، جلد ۴ صفحه ٧٣ (وروى عطاء، عن عبد الله بن شداد بن الهاد، قال: وددت أن أترک فأحدث بفضائل علی بن أبی طالب علیه السلام یوما إلى اللیل، وأن عنقی هذه ضربت بالسیف.)

[۳] فی خطی علی، صفحه ۲۸ (کأنّی بالناس کلّما ابتعدوا عنک، ازدادوا شوقاً إلیک وحنینا؛ کم نحن بحاجه یا أبا الحسن إلی بطوله تجلّت فیک نادره، عبر التاریخ فإذا هی بعدک یتیمه تستغیث)

[۴] الإمام علی أسدالإسلام و قدیسه، صفحه ۱۱۲ (ما لی اعدد الشواهد علی حبّ النبی لهذا الإنسان العظیم؟…. و بعد فلیسَ¬عجیباً أن یعرف النبیّ علیّاً (ع) و تجهله العامه و یتنکر له المغرضون و الحاقدون فلا یعرف العظیم إلّا العظیم فالنفوس جنود مجنده فما تشابه منها ائتلف فما تنافر منها اختلف.)

[۵] نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲ (وقَد عَلِمتُم مَوضِعی مِن رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله بِالقَرابَهِ القَریبَهِ ، وَالمَنزِلَهِ الخَصیصَهِ ؛ وَضَعَنی فی حِجرِهِ و أنَا وَلَدٌ ، یَضُمُّنی إلى صَدرِهِ ، ویَکنُفُنی فی فِراشِهِ ، ویُمِسُّنی جَسَدَهُ ، ویُشِمُّنی عَرفَهُ . وکانَ یَمضَغُ الشَّیءَ ثُمَّ یُلقِمُنیهِ . وما وَجَدَ لی کَذبَهً فی قَولٍ ، ولا خَطلَهً فی فِعلٍ . ولَقَد قَرَنَ اللّه ُ بِهِ صلى الله علیه و آله ـ مِن لَدُن أن کانَ فَطیما ـ أعظَمَ مَلَکٍ مِن مَلائِکَتِهِ ، یَسلُکُ بِهِ طَریقَ المَکارِمِ ، ومَحاسِنَ أخلاقِ العالَمِ ، لَیلَهُ ونَهارَهُ . ولَقَد کُنتُ أتَّبِعُهُ اتِّباعَ الفَصیلِ أثَرَ اُمِّهِ ، یَرفَعُ لی فی کُلِّ یَومٍ منِ أخلاقِهِ عَلَما ، ویَأمُرُنی بِالاِقتِداءِ بِهِ . ولَقَد کانَ یُجاوِرُ فی کُلِّ سَنَهٍ بِحِراءَ فَأَراهُ ، ولا یَراهُ غَیری . ولَم یَجمَع بَیتٌ واحِدٌ یَومَئِذٍ فِی الإِسلامِ غَیرَ رَسولِ اللّه ِ صلى الله علیه و آله وخَدیجَهَ وأنَا ثالِثُهُما . أرى نورَ الوَحیِ وَالرِّسالَهِ ، وأشُمُّ ریحَ النُّبُوَّهِ . ولَقَد سَمِعتُ رَنَّهَ الشَّیطانِ حینَ نَزَلَ الوَحیُ عَلَیهِ صلى الله علیه و آله فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّه ِ ، ما هذِهِ الرَّنَّهُ ؟ فَقالَ : هذَا الشَّیطانُ قَد أیِسَ مِن عِبادَتِهِ ، إنَّکَ تَسمَعُ ما أسمَعُ ، وتَرى ما أرى ، إلّا أنَّکَ لَستَ بِنَبِیٍّ ، ولکِنَّکَ لَوَزیرٌ ، وإنَّکَ لَعَلى خَیرٍ.)

[۶] إرشاد القلوب ، جلد ۱ ، صفحه ۱۲۴

[۷] الامالی لشیخ الصدوق، صفحات ۱۶۶ تا ۱۶۸ (عن یحیى بن زید بن علی، عن أبی عن علی بن الحسین (علیهما السلام)، قال خرج رسول الله (صلى الله علیه وآله) ذات یوم وصلى الفجر، ثم قال معاشر الناس، أیکم ینهض إلى ثلاثه نفر قد آلوا (بمعنی حَلَفوا) باللات والعزى لیقتلونی، وقد کذبوا ورب الکعبه قال فأحجم الناس وما تکلم أحد، فقال ما أحسب علی بن أبی طالب فیکم؟ فقام إلیه عامر بن قتاده فقال إنه وُعِکَ فی هذه اللیله ولم یخرج یصلی معک، أفتأذن لی أن أخبره؟ فقال النبی (صلى الله علیه وآله) شأنک، فمضى إلیه فأخبره، فخرج أمیر المؤمنین علی (علیه السلام) کأنه أنشط من عقال، وعلیه إزار قد عقد طرفیه على رقبته، فقال یا رسول الله، ما هذا الخبر؟ قال هذا رسول ربی یخبرنی عن ثلاثه نفر قد نهضوا إلی لقتلی، وقد کذبوا ورب الکعبه فقال علی (علیه السلام) یا رسول الله، أنا لهم سریه وحدی، هو ذا ألبس علی ثیابی فقال رسول الله (صلى الله علیه وآله) بل هذه ثیابی، وهذه درعی، وهذا سیفی، فدرعه وعممه وقلده وأرکبه فرسه و خرج أمیر المؤمنین (علیه السلام) فمکث ثلاثه ایام لا یأتیه جبرئیل بخبره، ولا خبر من الارض، فأقبلت فاطمه بالحسن والحسین على ورکیها، تقول: أوشک أن ییتم هذین الغلامین، فأسبل النبی (صلى الله علیه وآله) عینه یبکی، ثم قال: معاشر الناس، من یأتینی بخبر علی ابشره بالجنه. وافترق الناس فی الطلب لعظم ما رأوا بالنبی (صلى الله علیه وآله)، وخرج العواتق، فأقبل عامر بن قتاده یبشر بعلی (علیه السلام)، وهبط جبرئیل على النبی (صلى الله علیه وآله) فأخبره بما کان فیه، وأقبل أمیر المؤمنین علی (علیه السلام) ومعه أسیران ورأس وثلاثه أبعره وثلاثه أفراس. فقال النبی (على الله علیه وآله): تحب أن أخبرک بما کنت فیه یا أبا الحسن؟ فقال المنافقون: هو منذ ساعه قد أخذه المخاض، وهو الساعه یرید أن یحدثه! فقال النبی (صلى الله علیه وآله): بل تحدث أنت – یا أبا الحسن – لتکون شهیدا على القوم. قال: نعم – یا رسول الله – لما صرت فی الوادی، رأیت هؤلاء رکبانا على الاباعر، فنادونی: من أنت؟ فقلت: أنا علی بن أبی طالب ابن عم رسول الله. فقالوا: ما نعرف لله من رسول، سواء علینا وقعنا علیک أو على محمد، وشد علی هذا المقتول، ودارت بینی وبینه ضربات، وهبت ریح حمراء سمعت صوتک فیها یا رسول الله وأنت تقول: قد قطعت لک جربان درعه، فاضرب حبل عاتقه. فضربته فلم أحفه، ثم هبت ریح صفراء، سمعت صوتک فیها یا رسول الله، وأنت تقول: قد قلبت لک الدرع عن فخذه، فاضرب فخذه. فضربته وکزته وقطعت رأسه ورمیت به. وقال لی هذان الرجلان: بلغنا أن محمدا رفیق شفیق رحیم، فاحملنا إلیه ولا تعجل علینا، وصاحبنا کان یعد بألف فارس. فقال النبی (صلى الله علیه وآله) یا علی، أما الصوت الاول الذی صک مسامعک فصوت جبرئیل (علیه السلام)، وأما الآخر فصوت میکائیل (علیه السلام)، قدم إلی أحد الرجلین. فقدمه، فقال: قل لا إله إلا الله، واشهد أنی رسول الله، فقال: لنقل جبل أبی قبیس أحب إلی من أن أقول هذه الکلمه. فقال: یا علی، أخره واضرب عنقه. ثم قال: قدم الآخر. فقال: قل لا إله إلا الله، واشهد أنی رسول الله، فقال: ألحقنی بصاحبی. قال: یا علی، أخره واضرب عنقه. فأخره، وقال أمیر المؤمنین (علیه السلام) لیضرب عنقه، فهبط جبرئیل (علیه السلام) على النبی (صلى الله علیه وآله)، فقال: یا محمد، إن ربک یقرئک السلام، ویقول لک: لا تقتله فإنه حسن الخلق سخی فی قومه. فقال النبی (صلى الله علیه وآله): یا علی، أمسک، فإن هذا رسول ربی عزوجل یخبرنی أنه حسن الخلق سخی فی قومه. فقال المشرک تحت السیف هذا رسول ربک یخبرک! قال: نعم. قال: والله ما ملکت درهما مع أخ لی قط، ولا قطبت وجهی فی الحرب، وأنا أشهد أن لا إله إلا الله، وأنک رسول الله. فقال رسول الله (صلى الله علیه وآله): هذا ممن جره حسن خلقه وسخاؤه إلى جنات النعیم . وصلى الله على رسوله محمد وآله الطاهرین وسلم کثیرا)

[۸] سوره مبارکه توبه، آیه ۲۵ (لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَهٍ ۙ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ ۙ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَتُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئًا وَضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِینَ)

[۹] الامالی لشیخ الصدوق، صفحه ۱۷۳ (عن محمد القبطی، قال قال الصادق جعفر ابن محمد (علیه السلام) أغفل الناس قول رسول الله (صلى الله علیه وآله) فی علی بن أبی طالب (علیه السلام) یوم مشربه أم إبراهیم، کما أغفلوا قوله فیه یوم غدیر خم، إن رسول الله (صلى الله علیه وآله) کان فی مشربه أم إبراهیم وعنده أصحابه، إذ جاء علی (علیه السلام) فلم یفرجوا له، فلما رآهم لا یفرجون له قال یا معشر الناس، هؤلاء أهل بیتی تستخفون بهم وأنا حی بین ظهرانیکم، أما والله لئن غبت عنکم فإن الله لا یغیب عنکم، إن الروح و الراحه و البشر و البشاره لمن ائتم بعلی و تولاه، و سلم له و للاوصیاء من ولده و سلم له وللاوصیاء من ولده، حقا علی أن أدخلهم فی شفاعتی لانهم أتباعی، فمن تبعنی فإنه منی)

[۱۰] الخصال، جلد ۲ ، صفحات ۳۷۱ و ۳۷۲ (قال امیرالمؤمنین سلام¬الله¬علیه: ….. فَإِنَّهُ لَمْ یَکُنْ لِی خَاصَّهً دُونَ الْمُسْلِمِینَ عَامَّهً أَحَدٌ آنَسُ بِهِ أَوْ أَعْتَمِدُ عَلَیْهِ أَوْ أَسْتَنِیمُ إِلَیْهِ‌ أَوْ أَتَقَرَّبُ بِهِ غَیْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص، هُوَ رَبَّانِی صَغِیراً وَ بَوَّأَنِی کَبِیراً وَ کَفَانِی الْعَیْلَهَ وَ جَبَرَنِی مِنَ الْیُتْمِ وَ أَغْنَانِی عَنِ الطَّلَبِ وَ وَقَانِیَ الْمَکْسَبَ وَ عَالَ لِیَ النَّفْسَ وَ الْوَلَدَ وَ الْأَهْلَ‌ هَذَا فِی تَصَارِیفِ أَمْرِ الدُّنْیَا )

[۱۱] الأوائل لأبی هلال العسکری، صفحه ۴٣٨ (وَ قالوا أول من قالها (جُعِلتُ فداک) علی- رضى الله عنه- لما دعا عمرو ابن عبدود العامرى الى البراز یوم الخندق فلم یجبه أحد، فقال علی رضى الله عنه: «جُعِلتُ فداک یا رسول الله!» أتأذن لى؟ قال انه عمرو بن ود فقال وأنا على ابن أبى طالب، فخرج الیه فقتله)

[۱۲] کتاب سلیم بن قیس، جلد ۱ ، صفحه ۲۴۸ ( ولا نزلت برسول الله صلى الله علیه وآله شدیده قط و لا کربه أمر ولا ضیق ومستصعب من الأمر إلا قال: أین أخی علی، أین سیفی، أین رمحی، أین المفرج غمی عن وجهی، فیقدمنی، فأتقدم فأفدیه بنفسی ویکشف الله بیدی الکرب عن وجهه ولله عز وجل ولرسوله بذلک المن و الطول حیث خصنی بذلک ووفقنی له)

[۱۳] الفهرست ابن ندیم، صفحه ۱۲۷ (أخبار الواقدی: أبو عبد الله محمد بن عمر الواقدی مولى الاسلمیین من سهم بن أسلم وکان یتشیع حسن المذهب یلزم التقیه و هو الذی روى انَّ علیاً علیه السلام کان من معجزات النبی صلى الله علیه وسلم کالعصا لموسى علیه السلام واحیاء الموتى لعیسى بن مریم علیه السلام)

[۱۴] المزار الکبیر، صفحه ۲۲۰ (عن صفوان عن ابی عبدالله الصادق جعفر بن محمد: …وکاشف الکرب عن وجهه الذی جعلته سیفا لنبوته، و آیهً لرسالته،  وشاهدا على امته، و دلاله لحجته، ، وحاملا لرایته ، ووقایه لمهجته ، وهادیا لامته ، ویدا لبأسه ، و تاجاً لرأسه…)

[۱۵] سوره مبارکه رعد، آیه ۴۳ (وَیَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا ۚ قُلْ کَفَىٰ بِاللَّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتَابِ)

[۱۶] بحار الأنوار، جلد ۹۷، صفحه ۳۷۷ (زیاره اخرى مختصّه بلیله سبع و عشرین من رجب‌: کَاشِفِ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِهِ الَّذِی جَعَلْتَهُ سَیْفاً لِنُبُوَّتِهِ وَ مُعْجِزاً لِرِسَالَتِهِ)

[۱۷] ینابیع الموده، جلد ۲ ، صفحه ۳۱۷ (لمّا کانت اللیله التی أخذ فیها رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم على الأنصار البیعه الأولى قال: أنا آخذ علیکم بما أخذ اللّه على النبیین من قبلی‌ أن تحفظونی و تمنعونی عمّا تمنعون أنفسکم عنه‌، و تمنعوا علی بن أبی طالب عمّا تمنعون أنفسکم عنه‌ و تحفظوه، فانّه الصدّیق الأکبر، یزیداللّه دینکم‌(به‌)، و إنّ اللّه أعطى موسى العصا، و إبراهیم برد النار، و عیسى الکلمات‌(التی کان‌) یحیی بها الموتى، و أعطانی هذا علیاً، و لکلّ نبی آیه و هذا آیه ربّی، و الأئمه الطاهرون من ولده آیات ربّی، لن تخلو الأرض من أهل الایمان ما أبقى‌ اللّه أحدا من ذریّته واحدا (و علیهم تقوم القیامه))

[۱۸] الأمالی لشیخ الطوسی (دار الثقافه)، صفحه ۲۲۶ (عن عبد اللّه بن مسعود : رَأَیتُ رَسولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله و کَفُّهُ فی کَفِّ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام و هُوَ یُقَلِّبُهُ. فَقُلتُ : یا رَسولَ اللّه! ما مَنزِلَهُ عَلِیٍّ مِنکَ ؟ فَقالَ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَیهِ : کَمَنزِلَتی مِنَ اللّه.)

[۱۹] شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، جلد ۱ ، صفحه ۱۰۳ (حَدَّثَنَاهُ اَلْحَاکِمُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَافِظُ إِمْلاَءً، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ اَلرَّازِیُّ قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمِ بْنِ وَارَهَ ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اَللَّهِ بْنُ مُوسَى قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو عُمَرَ ، عَنْ أَبِی رَاشِدٍ عَنْ أَبِی اَلْحَمْرَاءِ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : مَنْ أَرَادَ أَنْ یَنْظُرَ إِلَى آدَمَ فِی عِلْمِهِ وَ إِلَى نُوحٍ فِی فَهْمِهِ – وَ إِلَى إِبْرَاهِیمَ فِی حِلْمِهِ وَ إِلَى یَحْیَى فِی زُهْدِهِ – وَ إِلَى مُوسَى فِی بَطْشِهِ فَلْیَنْظُرْ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ .)

[۲۰] صحیح البخاری، جلد ۵، صفحه ۱۸ و جلد ۳، صفحه ۱۸۴ (وَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ (و آله) وَسَلَّمَ لِعَلِیٍّ: «أَنْتَ مِنِّی وَأَنَا مِنْکَ»)

[۲۱] سنن نسائی (ط مکتب المطبوعات الإسلامیه)، جلد ۵، صفحه ۲۵۲، حدیث ۳۰۰۶ (أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ حَکِیمٍ الْأَوْدِیُّ، قَالَ حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ مَخْلَدٍ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ صَالِحٍ، عَنْ مَیْسَرَهَ بْنِ حَبِیبٍ، عَنْ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو، عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَیْرٍ، قَالَ کُنْتُ مَعَ ابْنِ عَبَّاسٍ، بِعَرَفَاتٍ، فَقَالَ «مَا لِی لَا أَسْمَعُ النَّاسَ یُلَبُّونَ؟» قُلْتُ یَخَافُونَ مِنْ مُعَاوِیَهَ، فَخَرَجَ ابْنُ عَبَّاسٍ، مِنْ فُسْطَاطِهِ، فَقَالَ: « لَبَّیْکَ اللَّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ فَإِنَّهُمْ قَدْ تَرَکُوا السُّنَّهَ مِنْ بُغْضِ عَلِیٍّ»)