از سال ۷۰ به این طرف یک عدّه‌ای راه افتادند گفتند اگر ما بخواهیم به سعادت اخروی برسیم باید سعادت دنیوی داشته باشیم- تا حالا حرف خوبی است- و سعادت دنیوی یعنی این‌که ما باید از بهترین مظاهر دنیا استفاده کنیم. یعنی ماشین کسی که بهتر است باارزش‌تر از آن گدای بی‌عرضه‌ی لاابالی انگل اجتماع است.

ملاحظه کنید همین اخیراً هم شد گفتند اگر بخواهیم به بهشت برویم باید دنیا را بهشت کنیم لذا باید با دنیا تعامل کنیم. شما با این منطق نمی‌توانید امام حسین را تحلیل کنید، با این منطق می‌توانید امام حسین را تحلیل کنید؟ با دنیا تعامل کرد زن و بچّه‌ی او را در بیابان اسیر کردند؟ تعامل کرد؟! نمی‌توانست کوتاه بیاید، مذاکره کند؟! این‌جا می‌بینید امیر (سلام الله علیه) همین بحث است یعنی این داستان همیشه در تاریخ بوده است که تو چقدر حاضر هستی پای دین بایستی؟

می‌گوید والله دو روز هم -یعنی لحظه‌ای هم- نمی‌خواهم معاویه از طرف من حاکم شود. ابن عباس تصوّر می‌کند امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مصلحت شخصی نمی‌فهمد، می‌گوید: آقا داستان می‌شود؟! جنگ می‌شود؟! خون می‌ریزد؟! محبوبیّت شما چه می‌شود؟! دور بعد رأی نمی‌آورید. محاسبه می‌کند همین‌طور است.

همه‌ی تاریخ همین‌طور بود، کسی نمی‌تواند در این موضوع تاریخ امیر (سلام الله علیه) را انکار کند که به هیچ وجه اجازه نمی‌دهد کسی از عمّال حکومتی او رسماً خطا کند وای به حال این‌که ویژه‌خواری کند تا زمانی که دست او می‌‌رسید نگذاشت. گاهی پیش می‌آید دست علی بسته می‌شود می‌شنود یک جایی ظلمی شده و گریه می‌کند.

برای امیر المؤمنین پیش آمده است همان که ما می‌گوییم اگر امیر المؤمنین (علیه السّلام) بود گردن می‌زد بله یک جاهایی این کار را انجام داد، یک جاهایی هم نتوانست دید اصل حکومت اسلامی نابود می‌شود امپراتوری بیزانس هم منتظر بود جنگ داخلی ایجاد شود. می‌دانید جنگ‌های زمان امیر المؤمنین همه بین مسلمین است و کسانی که فتنه‌ی ۸۸ را به یاد دارند که داخل کشور بین گروه‌های بچّه شیعه دعوا می‌شود ما بیرون مشکل امنیّتی پیدا می‌کنیم، دندان همه‌ی اطراف تیز می‌شود. زمان امیر المؤمنین هم همین است سه جنگ در خود حکومت رخ می‌دهد، اهل سنّت برای همین پنج سال حکومت امیر المؤمنین را فتنه می‌گویند که همیشه جنگ بود. یک جاهایی می‌بیند نمی‌تواند اگر بخواهد ادامه دهد اصل حکومت، استقلال جامعه‌ی اسلامی نابود می‌شود. امپراتوری بیزانس ما را شکست می‌دهد لذا می‌شنود خلخال از پای یهودی باز کردند گریه می‌کند.