– آقای شریعتی: امشب آقای کاشانی می‌خواهند در مورد سخاوت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام برای ما صحبت کنند.

سخاوت حضرت امیر علیه السّلام

– «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ»

عزیزان بیننده بهتر از من می‌دانند وقتی ما راجع به فضائل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه صحبت می‌کنیم توان صحبت از حقایق فضائل حضرت را نداریم، به قول شاعری که می‌گفت:

«وَ قَالُوا عَلیٌّ عَلا قُلتُ لا             فَإنَّ العُلَى بِعَلیٍّ عَلا»[۱]

یعنی علوّ و مکارم اخلاق و فضائل، سخاوت افتخار می‌کند که چنین مصداقی پیدا کرده است، کرامت افتخار می‌کند، شجاعت افتخار می‌کند، تا قبل از امیرالمؤمنین شجاعت به چنین مرتبه‌ای نرسیده بود، و سخاوت هم چنین مصداقی نداشت و اعتراف می‌کنم به این‌که زبان ما الکن است و به قول ابن ابی الحدید که می‌گوید: یا علی من خیلی فصیحی هستم و در میدان فصاحت کسی به گرد پای من نمی‌رسد، بزرگی تو مرا چنین به لکنت انداخته است.

نمی‌توانیم، معترف هستیم ولی دوست داریم دقایقی ذکر امیرالمؤمنین در میان ما باشد، در غیر این صورت معترف هستیم که نمی‌توانیم حقیقت حضرت را بیان کنیم. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با آن نگاه بلندی که داشتند و ما در موضوع زهد عرض کردیم که سنگ آهن و سنگ طلا و سنگ نقره برای ایشان تفاوتی نداشت، طبیعی است که سخی باشند، ولی سخاوت ایشان عجیب است. چند مورد را مختصر عرض می‌کنم و اگر وقت باشد امشب در دو مورد راجع به بحث سخاوت تمرکز خواهم کرد.

مثلاً نقل شده است وقتی امیرالمؤمنین می‌خواستند به یتیم‌ها چیزی بدهد، عسل می‌دادند. یعنی شما نگاه کنید ما این بسته‌های افطاری که معمولاً مشغول هستیم و توفیق می‌شود و جمع آوری می‌کنیم، معمولاً بسته‌ها سطح پایینی دارند و در حدّ ماکارونی و رب گوجه و عدس است. عسل در آن زمان، می‌گویند امیرالمؤمنین صلوات الله عسل می‌داده‌اند و عسل را خود ایشان چنان به این بچّه یتیم‌ها می‌داد که بعضی از اصحاب ایشان که بزرگ هم بودند می‌گفتند: ای کاش ما هم یتیم بودیم. یعنی سخاوت همراه با کرامت. حضرت به گونه ای هم می‌بخشیدند که کسی خجل نمی‌شد. خدا رحمت کند آن عالم بزرگوار (ملّا علی همدانی) را که می‌گوید:

گر یک نظر بسوی من بینوا کنند                      دستم گرفته پادشه ماسوا کنند

انگشتری که ملک سلیمان بهای اوست               آنان به سائلی به خجالت عطا کنند

به نوعی عطا می‌کردند که گیرنده خجل نبود، کأنّ طلب هم داشت.

وقف صد چشمه‌ای که خود حضرت امیر حفر کردند

لذا نقل کرده‌اند با این‌که حضرت در ابتدای کار شرایط مالی بسیار سختی داشتند، همان زمان رسول خدا از فیء یک زمین قسمت حضرت شد، مثل بقیه زمین بایر، آن دست قَدَر قدرت و آن بازوی با برکت امیرالمؤمنین چشمه‌ای در آن‌جا حفر کرد که مثل گردن شتر و به اندازه‌ی قطر گردن شتر آب آب فواره می‌زد و آن زمین را یَنبُع نام گذاری کردند، یعنی از چشمه گرفتند. بلافاصله حضرت این را وقف حجّاج کردند. با این‌که نوشته‌اند همه را با عرق جبین و کدّ یمین و با زور بازوی خود و با خستگی کار می‌کردند (این چشمه‌ها را وقف کردند). صد چشمه شوخی نیست، اگر کسی یک مرتبه فقط دیده باشد که چگونه کارگران عزیز چاه حفر می‌کنند، خود او فقط هزینه‌ی این کارگر را پرداخت کرده باشد، به او بگویید آقا آیا شما این چاه را به راحتی وقف می‌کنید؟ حضرت در مسیر مدینه تا مکّه صد چشمه با دست خود حفر کردند و همه را وقف حجّاج کردند.

ابن شهرآشوب در کتاب خود می‌نویسد، امروز وجود دارد و جاری است و فوران می‌کند، از سال‌های بعد هم گزارش‌هایی رسیده است که وجود داشته است و اخیراً هم اگر سر بزنید به نام آبار علی هنوز هم وجود دارد.

البتّه من شب‌های گذشته هم عرض کردم واقعاً تأسّف آور است که امیرالمؤمنین علیه السّلام چاه بکند و جامعه از حقیقت حضرت محروم شود و به سراغ حضرت نروند ولی می‌گویند دیدم حضرت از چاه خارج شد، نفس نفس می‌زدند -بالاخره چاه کندن کار بسیار مشکلی است- می‌گوید آب بالا آمد و حضرت از چاه خارج شدند، عرق سر و صورت مبارک را گرفته بود، فرمودند کاغذ و قلم بیاورید و آن را وقف کردند. این بخشش‌های حضرت بسیار فراوان هستند، مثلاً چهل هزار دینار درآمد مالی سالانه‌ی حضرت که به دست ایشان می‌رسید بلافاصله وقف می‌کردند -که می‌خواهم این موضوع وقف را عرض کنم- و بعد همان شب برای خوردن شام خود ایشان چیزی نداشتند، یعنی سخاوت امیرالمؤمنین صلوات الله چیز بسیار عجیبی است.

-آقای شریعتی: در حال صحبت در مورد سخاوت حضرت هستیم، در دوره و زمانی که بخل بیداد می‌کرد، و حضرت مظهر سخاوت می‌شوند.

سخاوت و خدمت به مردم در زمانی که ثروت‌ اندوزی ارزش بود

– مال پرستی و ثروت اندوزی آبرو بوده است و نداشتن آن بی‌آبرویی بوده است، یعنی لازم بوده که حضرت یک مبارزه‌ی فرهنگی جدّی انجام دهند. از این موارد زیاد است، یکی از نمونه‌های آن که خیلی برای من جالب است این‌که: یک بنده‌ی خدا یک همسایه‌ی بدی داشت، شاخه‌های نخل همسایه وارد خانه‌ی این بنده‌ی خدا شده بود، و خرماهای این درخت از شاخه به زمین می‌افتاد، بچّه‌های این هم بنده‌ی خدا هم بدون این‌که به درخت ضربه بزنند خرماهای به زمین ریخته را برمی‌داشتند، این بنده‌ی خدا رفت و به همسایه گفت: آقا، بعضی از خرماهای درخت شما از شاخه جدا می‌شود و در حیاط منزل من می‌افتد و بچّه‌های من هم کوچک هستند و می‌خواهم فرزندان من خوراک حلال بخورند راضی باش. گفت: نمی‌شود. به محضر امیرالمؤمنین علیه السّلام رفت و گفت: آقا! فرزندان من کوچک هستند و می‌خواهم خوراک فرزندان من حلال باشد، این شخص هم راضی نمی‌شود، چه کار کنم؟ امیرالمؤمنین سلام الله علیه سه مرتبه رفتند و قرار مذاکره و ملاقات گذاشتند که آقا یا راضی باش یا من درخت شما را می‌خرم، یا بار آن را می‌خرم، یا خانه‌ی شما را با درخت می‌خرم، یا من هم می‌خرم و هم به تو وعده‌ی بهشت می‌دهم.

اگر این مهربانی در جامعه باشد اصلاً احتکار رخ نمی‌دهد، اگر این مهربانی در جامعه باشد، من اگر متوجه شوم که چای در حال گران شدن است می‌گویم مهم نیست، نصف این را من می‌خورم و نصف دیگر را آقای شریعتی بخورد و دیگر صف خرید تشکیل نمی‌شود که من بیشتر بردارم. یعنی امیرالمؤمنین صلوات الله که در مناعت طبع در عالم نظیر ندارند می‌روند و سه مرتبه درخواست می‌کند، و بعد هم که شخص را راضی می‌کند، می‌خرد و می‌بخشد. اصلاً این سخاوت حیرت انگیز است، شما نگاه کنید ما به هر بت پرستی بگوییم ما امامی داریم که برای دل نگرانی یک انسان حاضر است که پول و آبرو خرج کند تا این به آرامش برسد، یعنی سخاوت حضرت بسیار انسانی و در راستای خدمت به مردم است.

– آقای شریعتی: و این عظمت حضرت را نشان می‌دهد، می‌گویند حضرت زر و سیم را در دستان خود نگاه می‌کردند و گفتند برو و کسی غیر از من را فریب بده.

– این را هم خدمت شما عرض کنم که لزوماً این افراد یا یتیمان شیعیان امیرالمؤمنین علیه السّلام هم نبودند. مثلاً یتیمانی که حضرت به آن‌ها عسل می‌داد و با آن‌ها بازی می‌کرد یتیمان خوارج بودند. من همیشه می‌گویم، چرا کسانی که سر چهارراه‌ها برای کمک گرفتن مراجعه می‌کنند مجیز می‌گویند؟  می‌گویند: ارباب، مهندس، فلان، چرا؟ چون اگر به ما توهین کنند پول نمی‌دهیم. یعنی احساس می‌کنند بعضی افراد یا اکثر افراد جامعه این گونه هستند که باید با مجیزگویی از آن‌ها کمک دریافت کنند. حضرت نمی‌رفت به کسانی پول دهد که طرفداران ایشان بودند، مثلاً فرض کنید هم تیم و هم حزبی ما است، نه، این‌که شنیدید که حضرت به یتیمان کمک می‌کرده است و مادر آن‌ها دشنام می‌داد از خوارج بودند. بعد حضرت می‌فرمود، دعا کنید خدا از علی بگذرد. این رفتار بسیار حیرت انگیزی است.

وقف اموال در زمان حیات

 امیرالمؤمنین صلوات الله علیه تمام اموال خود را وقف خاص می‌کردند و به این شکل که وصیّت فرموده بودند -اوّل به امام حسن و بعد امام حسین. در مورد تفاوت وقف خاص و عام را باید بعداً صحبت کنیم امّا به صورت خلاصه این است که: در وقف عام متولّی حکومتی یا اداره اوقاف و شبیه به این مدیریّت را بر عهده می‌گیرد و در وقف خاص شما هر کسی را بخواهید و در هر راهی که بخواهید مصرف شود متولّی را شما نصب می‌کنید- بعد از خود ایشان امام حسن و بعد از ایشان امام حسین را مشخص کردند و بعد فرمودند بعد از امام حسین باتقواترین و مهمترین که امام حسین او را معرفی کند و به همین صورت شرایط را مشخص کردند و فرمودند که در چه راهی مصرف شود. مثلاً چشمه‌ها در راه حجّاج، زمین‌ها برای فقرای فلان مکان، و امام حسن هم اگر درآمدی نیاز دارد می‌تواند برای مصرف شخصی استفاده کند، اگر بدهکار است می‌تواند از آن برداشت کند. این بخشش‌های حیرت انگیزی که در تاریخ شنیده‌اید که امام سجّاد سلام الله علیه بخشش‌های عجیب و غریب داشت، امام حسن سلام الله علیه بخشش‌های عجیب و غریب داشت، همه از این موقوفات امیرالمؤمنین سلام الله علیه و پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله است.

چقدر خوب است که ما اموال خود را در زمان حیات وقف کنیم، وقتی به وارث برسد ثواب آن خیلی کمتر می‌شود چون من از آن مال دل نکندم، ولی وقف خاص در زمان حیات من است و می‌توانم هر میزان که نیاز دارم مصرف کنم و باقی آن هم ورثه متولّی می‌شوند اگر نیاز دارند مصرف کنند و شما می‌بینید که هزار سال باقی می‌ماند.

یک موضوع را عرض کنم که این بحث را در سخاوت حضرت می‌خواهم عرض کنم و اگر باز هم فرصت داشتیم موارد دیگر بسیار زیاد هستند، این مورد قرآنی است و خیلی حیرت انگیز است، و چند ویژگی دارد. سوره‌ی مبارکه‌ی انسان را خیلی‌ها شنیده‌اند ولی شاید این نکته‌ای را که می‌خواهم عرض کنم از این دیدگاه جدید باشد، یعنی بخشش اهل بیت به طرفدار نبود، لزوماً به دوست نبود.

بخشش و مهربانی حضرت زهرا و حضرت امیر علیهما السّلام

واقعه به این صورت است، در روایات ما آمده است که در یک شب گرسنه بودند و عزیزان ما شنیده‌اند که حسنین علیهم السّلام بیمار شده بودند، بعد نذر کردند روزه بگیرند، یک روز روزه گرفتند، بعد سه نفر یک شب آمدند و در بعضی گزارش‌ها آمده است که سه نفر در سه شب متوالی آمدند، آنچه که نقل شده این است که ما ببینیم در خانه‌ای که حضرت زهرا سلام الله علیها مادر است و الگوی مادری در عالم است، یک مادر چگونه می‌تواند لقمه را از دهان فرزند خود بگیرد و به کس دیگری بدهد؟ آن هم زهرا‌ی مرضیه سلام الله علیها و آن دیگری هم امیرالمؤمنین علی علیه‌السّلام، که گفتگوی بسیار شنیدنی در میان این بزرگواران وجود داشته است که وقتی در می‌زنند در قالب یک شعر -که من ترجمه‌ی آن را عرض می‌کنم- بیان می‌کنند که فاطمه‌ی من، ای که صاحب رشد و کمال هستی، ببین در می‌زنند، فقیر آمده، جواب او را بده، و ایشان هم می‌فرمایند: ای پسر عموً امر شما مطاع است. غذا را به مسکین می‌دهند. خیلی چیز عجیبی نیست اهل بیت هستند، شب اوّل یا بار اوّل به مسکین می‌دهند، فرزندان گرسنه هستند، بعد یتیم می‌آید، این‌جا هم تعجّب نمی‌کنم… تعجّب برانگیز است، اگر حضرت زهرا سلام الله علیه و امیرالمؤمنین علیه السّلام نبودند من تعجّب می‌کردم و چون این دو بزرگوار هستند من تعجّب نمی‌کنم.

بار دوّم یتیم می‌آید و غذا را به او می‌دهند، حالا حسنین از گرسنگی می‌لرزند، این خیلی عجیب است؛ مرتبه‌ی سوّم اسیر است. اسیر چیست؟ اسیر در اسلام و در آن فضای زمان رسول خدا یک نوع اسیر داریم، وقتی مسلمانان با کفّار و بت پرستان و یهودیان آن زمان می‌جنگیدند، عدّه‌ای اسیر می‌شوند، این اسیر کافر حربی است، کافری است که با مسلمانان جنگیده است و نمی‌شود این را رها کرد، چون دشمن خونی است. تا چند ساعت قبل یا یکی دو روز قبل شمشیر کشیده که مسلمین را بکشد، حالا او را گرفته‌اند. آن زمان برای این‌که اسیر را تعیین تکلیف کنند که مثلاً از او پول و فدیه بگیرند و او را آزاد کنند و یا خدماتی بدهد و سواد یاد بدهد و آزاد کنند و یا مبادله کنند یا برده شود و بین مسلمانان تقسیم شود و در منزل مسلمانان کار کند و آن‌ها هم به او غذا بدهند و به مرور تربیت شود و او را آزاد کنند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کار می‌کرد و پول در می‌آورد و برده می‌خرید و آزاد می‌کرد، حدّاقل هزار برده بوده است.

یعنی همین کافر حربی که با اسلام جنگیده را با کار کردن خود آزاد می‌کرد. برده‌ها وقتی بین مسلمانان آمده بودند یعنی اسیری که تعیین تکلیف شده است و قسمت و روزی او این بود که برده شود. چند سالی که با مسلمانان در ارتباط بود چه بسا که مسلمان می‌شد و تربیت می‌شد. برای مثال جناب قنبری برده بودند و عاشق امیرالمؤمنین علیه السّلام شدند و وقتی او را آزاد هم کردند حضرت را رها نکرد، یا دیشب از میثم تمّار مثال زدیم، ولی اسیر یعنی تازه جنگیده و اگر همین الآن او را رها کنیم ممکن است یقه‌ی ما را بگیرد و ما را خفه کند. و چون خانه‌ی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما داخل مسجد بود و مقرّ حکومت در زمان پیغمبر صلی الله علیه وآله مسجد بوده است، لذا اسیر را به مسجد آورده‌اند، هنوز این اسیر تقسیم نشده و اگر تقسیم می‌شد متکفّل داشت و باید غذای او را می‌دادند، تنها خانه‌ای که در مسجد است خانه‌ی امیرالمؤمنین علیه السّلام و حضرت زهرا سلام الله علیها است، شما ببینید اسیر و کافر حربی هم می‌داند در کدام خانه را بزند. عجیب است که زهرای مرضیه و امیرالمؤمنین سلام الله علیهما غذای خود و حسنین را به یک کافر حربی می‌دهند.

یعنی سخاوت اصلاً حرفی برای گفتن ندارد، دیگه چه باید بگوید؟ ببینید قرآن چه می‌فرماید، قرآن در ابتدا می‌فرماید: «وَیُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَى حُبِّهِ»[۲]. یعنی مُهر اخلاص و محبّت، برای محبّت خدا بخشیده است. «مِسْکِینًا وَیَتِیمًا وَأَسِیرًا»[۳]. این بزرگواران نفرمودند که این را در راه خدا می‌دهم، خداوند گاهی از ضمیر بنده‌ی خود خبر می‌دهد. «إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ»[۴]. تأیید می‌کند که اخلاص دارد. جمله‌ی بعد ببینید همان که عرض کردم. «لَا نُرِیدُ مِنکُمْ جَزَاءً وَلَا شُکُورًا»[۵]. اصلاً از شما تشکّر نمی‌خواهیم. این‌که عرض می‌کنم وقتی امیرالمؤمنین می‌بخشید به گونه‌ای می‌بخشید که گیرنده احساس نکند باید بگوید دست شما درد نکند.

– آقای شریعتی: اصلاً با یک جای دیگری و کس دیگری معامله می‌کند.

– اگر کسی به ما کمک کند، می‌گوییم نمک گیر او شدیم و شرمنده‌ی او شدیم، او باید چه رفتاری داشته باشد که ما احساس نکنیم نیاز است که از او تشکّر کنیم. بلکه در روایات است که سیره‌ی اهل بیت بعدی نیز به همین صورت بوده است. بالاخره فرزند این خانه به این صورت تربیت شده است، زمانی کسی به محضر سیّد الشّهدا علیه السّلام آمد و عرض کرد: آقا من گرفتارم، حضرت مبلغی دارند. معمولاً به این صورت بود که وقتی به داخل منزل می‌رفتند معروف این است و ضرب‌ المثل است که وقتی دست راست می‌بخشید دست چپ نمی‌فهمید، یعنی این‌قدر مخفیانه، فرزندان آن‌ها باخبر نمی‌شدند. این بزرگوار به داخل منزل می‌رفتند و با یک دست بیرون می‌آمدند و می‌بخشیدند، طرف گفت: آقا این کم است. این‌که عرض می‌کنم این خانواده سخاوت را خجل کرده‌اند. کسی کنار ایستاده بود مثلاً گفت: آقا خجالت بکش، طلب که نداری. بلافاصله امام حسین علیه السّلام فرمودند: طلب دارد، طلب دارد، او آبروی خود را داده است و نزد من آمده است، و من به او بدهکار هستم و او آبرو داده است و من یک کیسه زر داده‌ام، معلوم است که او طلب دارد، چرا می‌گویی طلب ندارد؟  

وقتی آدم این را می‌بیند اصلاً می‌بیند چقدر فاصله‌ی ما زیاد است و چقدر باید خدا را شکر کنیم. من خود را عرض می‌کنم که خدایا من لیاقت نداشتم مثل امیرالمؤمنین علیه السّلام باشم، چطور به ما اجازه داده ای که ما بگوییم او را دوست داریم؟! خدا در این ماه مبارک رمضان روزی ما قرار دهد که یک علقه‌ای به حضرت پیدا کنیم و با حضرت گفتگو کنیم، قطعاً ایشان عرایض ما را می‌شنوند، بگوییم آقا کمی از رنگ بوی خودتان به ما مرحمت فرمایید. جرأت نمی‌کنیم بگوییم مثل شما بشویم، چون نمی‌توانیم بشویم، همان گونه که خود شما فرمودید دست ما را بگیرد و پا به پا و آرام آرام در مسیر شما حرکت کنیم.

– آقای شریعتی: چقدر از امیرالمؤمنین علیه السّلام گفتن و از ایشان شنیدن شیرین است، فقط می‌توان گفت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ امیرالمؤمنین عَلیِّ بنِ أَبِی‌طالِب». آقا می‌شود یک نگاهی به ما کنید؟ ما هم یتیم هستیم و هم فقیر هستیم و هم اسیر هستیم و إن‌شاءالله نگاه پدرانه‌ی خود را از ما دریغ نفرمایید.


[۱]– مناقب آل أبی طالب علیهم السلام (لابن شهرآشوب)، ج‏ ۳، ص ۲۸٫

[۲] سوره انسان-آیه۸

[۳] سوره انسان-آیه۸

[۴] سوره انسان-آیه۹

[۵] سوره انسان-آیه۹