آن امیر المؤمنینی که پیرزن می‌آید از والی او شکایت می‌کند و حضرت حکم عزل والی را به همین خانم می‌دهد، خانم نمی‌گوید من اصل حکومت را قبول ندارم، حالا چرا این این‌طور است! این اصلاً معنی ندارد. لذا در حکومت امیر المؤمنین صلوات الله علیه و آله و سلّم فراوان مدح امیر المؤمنین داریم. حق طلبی و حق شنوایی هم فراوان داریم. الآن هم اگر کسی بخواهد به بالاترین سطح کشور انتقاد دقیق کند، بدون این‌که بخواهد بگوید اصل آن را قبول ندارم، اصل آن را قبول ندارم که سنگ روی سنگ بند نمی‌شود. فلان جا چرا خطا است، فلان مسئولیّت شما چرا خطا کرده است. باید در شرایط بتواند بیان کند. نه این‌که برود پیش معاویه بگوید، نه این‌که در رسانه‌ی معاویه بخواهد بگوید؛ این یعنی این‌که شما را قبول ندارم. بلکه باید در چهارچوب نظام باشد. اگر در چهار چوب نظام باشد کسی نباید جلوی آن را بگیرد. ولی اگر جایی جلوی شخص را می‌گیرند باید ایستادگی کرد. اگر جایی کسی حرف حقّی می‌زند، فلان جا زمین خواری شده است و سند هم وجود دارد و اعتراض هم می‌کند، ولی دادگاهی نکرده، جلوی او را می‌گیرند، دیگران باید وسط بیایند. اگر از رسانه‌های داخلی دارد صدای خود را به گوش مردم می‌رساند. چون رسانه‌های خارجی تبلیغ علیه نظام است و امیر المؤمنین علیه السّلام اجازه نمی‌داد. یک نفر برود در پشت تریبون معاویه بخواهد حرف بزند. انتقاد چهارچوب داشت. این‌که فکر کنیم در حکومت امیر المؤمنین هر کسی هر حرفی می‌خواست بزند ابداً این‌طور نبود. مدح کنید، ولی مدح باطل نکنید. بعضی عباراتی که حضرت در حضور مردم درباره‌ی خود گفته است آدم را متعجّب می‌کند. برای ما قابل فهم نیست.