بعد امیر (سلام الله علیه) می‌فرماید: خداوند حقوقی قرار داده، «وَ أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْکَ الْحُقُوقِ»،[۱] از این حقوقی که بین آدم‌ها وجود دارد… حقوق مختلف در رساله‌ی حقوق حضرت سجّاد سلام الله علیه وجود دارد، جاهای دیگر وجود دارد، مثل حقّ شهروندی، حقّ پدر و مادر بر فرزند. «وَ أَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحَانَهُ مِنْ تِلْکَ الْحُقُوقِ»، بزرگترین حقّی که حضرت حق سبحانه و تعالی قرار داده «حَقُّ الْوَالِی عَلَى الرَّعِیَّهِ»، حقّ حاکم بر مردم است و متقابل آن، «وَ حَقُّ الرَّعِیَّهِ عَلَى الْوَالِی». کسی بگوید گناه سیاسی بزرگترین گناه است این از عبارات امیر المؤمنین علیه السّلام برداشت می‌شود. بزرگترین ثواب هم ثواب سیاسی است این از کلام امیر المؤمنین علیه السّلام برداشت می‌شود. بزرگترین گناه ظلم به مردم است از کلام حضرت برداشت می‌شود، از هر دو طرف. بزرگترین ثواب خدمت به مردم است، البتّه «خالصاً لوجه الله»، از کلام امیر برداشت می‌شود.

 

خدمت به مردم هیچ ارزشی ندارد الّا این‌که «خالصاً لوجه الله» باشد. این «خالصاً لوجه الله» پیش فرض هر کاری است، اگر کسی «خالصاً لوجه الله» خدمت نکند هیچ ارزشی ندارد. هر کسی هم می‌گوید خدمت به مردم و انسان خوبی است چون خیلی واضح است دیگر «خالصاً لوجه الله» نمی‌گوید. مثل این‌که ما می‌گوییم ببخشید من تشنه هستم، یک لیوان آب می‌دهید؟ نمی‌گویم ببخشید من تشنه هستم یک لیوان آب می‌دهید خدا من را سیراب کند؟! این را همه می‌فهمند که خدا من را سیراب می‌کند. می‌گویید ببخشید یک مقدار شکر می‌دهید؟ نمی‌گویید یک مقدار شکر می‌دهید خدا چای من را شیرین کند؟! چون اثر فعل با حضرت حق است، منتها چون همه می‌دانند می‌گوییم شکر بده می‌خواهم چای خود را شیرین کنم. مجازاً ما شیرینی را به شکر اسناد می‌دهیم، خدا نخواهد اتّفاقی نمی‌افتد. منتها چون همه می‌فهمند مجاز عقلی است، مدام آن را تکرار نمی‌کنیم. نمی‌گوییم گرسنه هستم غذا بده خدا من را سیر کند، نمی‌گوییم دارم می‌افتم دست من را بگیر خدا من را نگه دارد. چون همه می‌فهمند چه می‌گوییم، کسی در این عالم نقش اساسی ندارد، این را حذف می‌کنیم. مثل این است که من إن‌شاء‌الله نگویم، ولی وقتی به شما وعده می‌دهم إن‌شاء‌الله در آن منطوی است. یعنی اگر خدا نخواهد نمی‌شود. می‌گوییم در واقع این هست، إن‌شاء‌الله همیشه هست، چه به زبان بیاورم چه نیاورم، اگر کسی این را از عقیده‌ی خود حذف کند شرک دارد. ممکن است به زبان نیاورد امّا در ذهن او هست، متوجّه است که اگر خدا نخواهد نمی‌شود.

 

خدمت فقط وقتی ارزش دارد که «خالصاً لوجه الله» باشد، لذا نمایش خدمت حُسن فعلی است. طرف تمام عالم را خانه‌دار کند نیّت او این باشد که اسم او را در گینس ثبت کنند، باید برود اجر خود را از گینس بگیرد، هیچ ارزشی ندارد، به اندازه‌‌ی یک قاشق خاک در قیامت ارزش ندارد. لذا اگر کسی خدمت کند که بگویند خادم است باید برود از همان افرادی که به او گفته‌اند اجر بگیرد. این برای چه اهمّیّت دارد؟ از این جهت که کسی نمی‌تواند با گناه، ظلم، دروغ، خدمت کند که بگویند خدمت می‌کند. کسی که برای خدا کار می‌کند برای خدا کار می‌کند.  خلاصه حضرت فرمود: بالاترین حق، مهم‌ترین حقّی که خدا بر مردم واجب کرده حقّ والی است. یعنی مهم‌ترین ثواب ثواب سیاسی است، مهم‌ترین گناه هم گناه سیاسی است، هم برای مردم هم برای حاکم. از این چه می‌فهمیم؟ این را می‌فهمیم اگر ما گاهی در جایی دچار تزاحم شدیم، قرار بود مصلحتی اندیشیده شود حفظ نظام اهم است. البتّه ما بارها عرض کرده‌ایم حفظ نظام حفظ حکومت نیست، حفظ نظام یعنی حفظ نظام اسلام، اسلام به هم نخورد. منتها خیلی از اوقات وقتی یک حکومت شیعه در عالم وجود دارد نظام تشیّع به آن وابسته می‌شود. این‌که حفظ نظام از اوجب واجبات است یعنی چه؟ نماز واجب است، روزه هم واجب است، احترام به پدر و مادر هم لازم است، چیزهای دیگر هم واجب است، چرا می‌گویند این هم هست؟ ما همه را باید انجام بدهیم، اهم را برای چه زمانی می‌گویند؟ اهم را برای آن‌جایی می‌گویند که اگر قرار است امکان اجرای دو مورد نباشد از این دو مورد اهم را انجام بدهی، اهم این است. اهم ثواب سیاسی است و عدم گناه سیاسی است. نماز خوانی که به جامعه‌ی اسلامی و به حاکمیّت نظام اسلام خیانت می‌‌کند بزرگترین گناه را انجام می‌دهد، از آن طرف حاکمی که دارد ظلم می‌کند بزرگترین گناه را انجام می‌دهد.


[۱]– همان.