آمدند گفتند اوّل فقط کتاب، برای این‌که وقت نبود. بعد گفتند کتاب و حدیث؛ آن هم حدیث کسانی که ما می‌گوییم نه هر کسی. بعد گفتند کتاب و حدیث و رأی که من کمی این رأی را توضیح می‌دهم. یکی از دردهای بزرگ جامعه‌ی امروز ما همین است، چون به مشکل برمی‌خوردند. این‌هایی که این حرف را می‌زدند نه به قرآن و نه به احادیث پیامبر تسلّط داشتند. ابوهریره کلّاً دو سال پیغمبر (صلوات الله علیه) را در مسجد دیده است، آن هم اگر دیده باشد. حالا چقدر استعداد داشته است. با مثل امیر المؤمنین (علیه السّلام) فرق داشته است؛ امیر المؤمنین که از جریان مدیریت جامعه حذف شده است. لذا گفتند کتاب و سنّت و رأی یعنی نظر شخصی. مصادیق آن فراوان است. یک کتابی در مصر به اسم «منهج حدیثی فقهای حنفی» منتشر شده است. آن‌جا وقتی می‌خواهد از کسانی که اهل رأی و نظر شخصی و اجتهاد به رأی هستند تجلیل کند… این رأی به معنای نظر دادن نیست. یعنی خلاف این‌ چیزی که در کتاب و سنّت باشد شما رأی دهید. حالا بحث آن طولانی است و وارد آن نمی‌شوم.