از علامت‌های شیعه ایمان ابوطالب است. یعنی این مسئله بین شیعیان هرگز اختلافی نبوده است. بعضی هم نواصب بودند، می‌خواستند از امیر المؤمنین انتقام بگیرند؛ خیلی جا داشت که به پدر امیر المؤمنین جسارت کنند. لذا تمام آن کینه‌هایی که به امیر المؤمنین است، سر ریز شده و به حضرت ابوطالب هم رسیده است. برای جسارت به امیر المؤمنین، به حضرت ابوطالب جسارت‌های عجیب و غریبی شده است که آن روایت را اصلاً نمی‌خوانم. در صحیح مسلم و جاهای دیگر این عبارات فراوان است که می‌گوید پیغمبر در ساعت‌های آخر لحظات احتضار او خیلی تلاش کرد بلکه او نستجیر بالله یک «لا اله الّا الله» بگوید و پیغمبر هر چه تلاش کرد او بر شرک خود نستجیر بالله پای فشرد. طبیعی هم است کسانی که پدران خلفای آن‌ها مشخّص نیست، برای ابوطالبی که هم از جهت پدر و هم از جهت مادر با پدر پیغمبر برادر بوده است و هم پدر امیر المؤمنین که با مادر امیر المؤمنین هر دو از بنی هاشم هستند لذا از جهت قرب نسب که برای آن‌ها خیلی اهمّیّت داشته است، هم خود ابوطالب روحی له الفداه و هم امیر المؤمنین اهمّیّت داشته است. لذا طبیعی بود که حضرت ابوطالب را تخریب کنند.

 

عجیب آن است که علمای ما در طول تاریخ خیلی به این موضوع توجّه داشتند، تکریم کردند. درباره‌ی ایمان ابوطالب ما کتاب‌ها و رساله‌های هزار ساله و بلکه بیشتر داریم. یعنی کنار کارهای مهمی که شیعیان کردند، یکی هم توجّه به ایمان ابوطالب سلام الله علیه است؛ هم از جهت اعتقادی «الْأَصْلَابِ الشَّامِخَهِ وَ الْأَرْحَامِ‏ الطَّاهِرَهِ»[۱] برمی‌گردد؛ «لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّهُ بِأَنْجَاسِهَا» هم از جهت کلامی و هم از جهت خدماتی که ایشان داشته است اهل بیت توجّه زیادی داشتند. شیعیان هم همین‌طور.


[۱]– تهذیب الأحکام (تحقیق خرسان)، ج ‏۶، ص ۱۱۴٫