«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاهِ باعظمتِ حضرت ختمی‌مرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان سلام الله علیهم أجمعین، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین و صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر پُرخیر و برکتِ حضرت بقیّه الله الأعظم روحی و ارواح من سواه و فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشّریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

مرور جلسات گذشته

در این جلسات بازخوانی غفلت‌های خود را عرض می‌کنم.

به محضر شما عرض شد که غفلت یعنی دیدنِ چیزی و جدّی گرفتنِ آن، آنقدری که چیزهای دیگر دیده نشود، آنقدر به چیزی توجّه بشود که چیزهای دیگر دیده نشود، آن چیزی که اولویت نیست به اولویت تبدیل شود و آن چیزی که اولویت است کنار رود.

غافل لزوماً نه کور است، نه کر است، نه دیوانه است، نه نادان است، نه کم‌سواد است، حواس و نگاه غافل به جای دیگری است و مسیر و جای دیگری را جدّی پنداشته است. آدمی که غافل است ممکن است به همه‌ی بیچارگی‌ها دچار شود.

جلسه‌ی گذشته به این آیه رسیدیم که خدای متعال با آن همه رحمت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به آن همه مهربانی می‌فرماید: از کسانی که از ذکر ما رو برگردانده‌اند، رو برگردان.

«از ذکر ما رو برگردانده‌اند» یعنی غافل شده‌اند. «وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا»[۴] این‌ها به دنبال دنیا بودند.

کسی که به دنبال دنیا برود، پدر جدّ غافل است.

در جای دیگری هم می‌فرماید که «زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا»[۵] برای کفار هم حیاتِ دنیا را تزئین کردیم که کافر شدند.

خطر کفر!

من اول عرض کنم که کفر یعنی چه، البته نمی‌خواهم خیلی مفصل به این موضوع وارد شوم، بعد ببینیم چرا اینطور است. چون ما گرفتار دنیا هستیم، ان شاء الله خدای متعال ما را از دنیا نجات دهد.

کافر کیست؟ کافر کسی است که حقیقت را می‌پوشاند و انکار می‌کند. به همین سادگی!

آدمی که طلبِ طلبکارِ خود را انکار می‌کند و یک حقیقت را می‌پوشاند، به همین اندازه کافر است. کسی که حقیقتِ خدا و خلق و… را هم می‌پوشاند، وقتی یقین دارد و انکار می‌کند، کافر است. کافر کسی است که می‌داند خدا هست، ولی انکار می‌کند. کسی که نمی‌داند خدا هست، موضوع بحث کفر نیست، این شخص احتمال مورد بخشش قرار گرفتن دارد. کلاً کسی که بصورت موجّه جهل دارد، وضع او خیلی خطرناک نیست؛ البته توجّه کنید که نمی‌گویم اصلاً خطرناک نیست، ولی خیلی خطرناک نیست. آن کسی که می‌داند و انکار می‌کند خیلی خطرناک است و هیچ راه توجیهی هم ندارد.

کافر کسی است که می‌داند خدا هست و انکار می‌کند، می‌داند پیغمبر پیامبر است و انکار می‌کند، می‌داند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه امام است و انکار می‌کند.

احکامِ کفرها با یکدیگر تفاوت دارند، اما همه‌ی آن‌ها کفر است، و کافر به بهشت نمی‌رود، کافر حتّی بوی بهشت را هم استشمام نمی‌کند.

کفر خیلی به ما نزدیک است، البته نمی‌خواهم وارد بحث کفر شوم. اگر من در زندگی یک ظلمی به همسر خود کنم و بعد هم زیر بار نروم، این کار هم کفر است. کفر یعنی نپذیرفتن و گردن نگرفتنِ یک حقیقتی که من می‌دانم حقیقت است. وقتی خودم حقیقتی را بدانم و نپذیرم، این کفر است. لذا امّ الخبائث همه‌ی مشکلات اخلاقی همین است، آن جایی که می‌دانم چه چیزی غلط است و چه چیزی درست است، نپذیرم. این کفر است. بالاترین و بدترین کفر، انکارِ حقیقتِ الله است، بعد از آن انکارِ حقیقتِ رسول الله است، بعد از آن انکارِ حقیقتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، اگر من به کسی بدهکار باشم و بدانم و انکار کنم هم، این شخص هم به همان‌ها ملحق است، درست است که پایین‌تر است ولی تفاوتی ندارد، کافر رستگار نمی‌شود. یعنی کسی که حقیقتی را می‌داند و قبول نمی‌کند.

خدا به من نعمت داده است، اگر این نعمت را ندید بگیرم، تعبیر قرآن کریم «کفران» است!

این شخص نمی‌بیند که خدا به تو پدر و مادر داده است، جسم سالم داده است، استعداد داده است، اگر ندید بگیری… شب به منزل بروم و ببینم همسرم غذایی درست کرده است که بالاخره می‌توانست این کار را نکند، لباس مرا شسته است که می‌توانست این کار را نکند، زمانی برای من صرف کرده است که می‌توانست این کار را نکند، اگر این نعمت را ندید بگیرم، این کار کفران است.

هر کسی هر حقیقتی را بفهمد و کتمان کند، خیلی خطرناک است. احتمال رستگاری برای کافر خیلی پایین است.

بین منکر حقیقتِ الله و منکرِ حقیقتِ پیغمبر و منکرِ حقیقتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و منکرِ خیلی حقایقِ دیگر، در دنیا ممکن است در رفتار ما با آن‌ها تفاوت داشته باشد، اما در قیامت، هر کسی هر حقیقتِ مهمّی را کتمان کند، جزو کفّار است.

برای همین هم منکرِ ولایتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را کافر تلقّی کرده‌اند، یعنی اگر این شخص حقیقت را فهمید، روز قیامت رستگار نمی‌شود.

فریبِ زینتِ دنیا را نخوریم

حال خدای متعال می‌خواهد بفرماید چطور می‌شود که یک نفر کافر می‌شود، یعنی چه اتفاقی رخ می‌دهد که انسان حقیقتی را کتمان می‌کند؟ می‌فرماید: «زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا»!

دنیا می‌تواند آدم را به سمتی ببرد که انسان حقیقت را کتمان کند.

آیا خیلی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دوست دارید؟ الحمدلله!

حبّ دنیا می‌تواند آدم را به سمتِ دشمنی با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ببرد! در ذهن انسان این است که این چیزی که من دارم که به عالَم فخر می‌فروشم و وقتی حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دارم سر به آسمان می‌زنم، چطور ممکن است این حبّ را از ما بگیرند؟ با دنیا!

این موضوع محلِ پیوندِ غفلت با این بحث است!

خدای متعال به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنَا» از آن کسانی که از ذکر ما روی برگرداندند روی برگردان، «وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا»، این‌ها فقط به دنبال دنیا بودند. کسی که فقط به دنبال دنیا باشد، اصلاً بجز غفلت نمی‌تواند کار دیگری کند! کسی که فقط به دنبال دنیا باشد مجبور است آن چیزهایی که در ذهن او به دنیا آسیب می‌زند را کنار بگذارد.

این طرف هم فرمود «زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا»، چه چیزی شد که کفّار کافر شدند و حقایق را کتمان کردند؟ می‌گوید: دنیا در چشم آن‌ها تزئین شده بود.

آقایی یک انگشتر فیروزه را مثلاً پنج میلیون تومان خریده بود. او دوستی داشت که خیلی انگشتر فیروزه دوست داشت. هر مرتبه که این دوست خود را می‌دید، قبل از دست دادن، این انگشتر را در جیب خود می‌گذاشت. آن دوست او حساس شده بود که این چه انگشتری است؟!

با این شیوه آن دوست خود را تحریک کرده بود.

دوست او به سرویس بهداشتی رفته بود، این شخص شروع کرد به حرف زدن با تلفن، مثلاً گفته بود: نه! صد و هشتاد میلیون تومان نمی‌فروشم، من حتّی در برابر دوستانم هم این انگشتر را نشان نمی‌دهم!

وقتی دوست او از سرویس بهداشتی بیرون آمد، حرف خود را قطع کرده بود، طوری که این دوست او فقط همین اندازه را بشنود.

این دوست خود را در حسرت این فیروزه نگه داشت! در نهایت بعد از سه ماه عملیات، یک فیروزه‌ی پنج میلیون تومانی را به مبلغ دویست میلیون تومان به دوست خود فروخت!!!

«زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا» اینطور است!

کاری می‌کند که دنیا برای او زیبا جلوه کند.

یکی از تلخ‌ترین صحنه‌های کربلا این است که… پناه می‌برم به خودِ امام حسین علیه السلام… «وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا»،[۶] آن‌هایی که آمده بودند تا امام حسین علیه السلام را بکشند، دنیا فریبشان داده بود. پناه بر خدا.

یعنی اگر شما بخواهید ریشه‌ی این موضوع را نگاه کنید، یک جای آن دنیاست. «وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا»، کسانی که دنیا این‌ها را فریفته بود.

دنیا قلابی است، مانند آن انگشتر که به اندازه‌ی دویست میلیون تومان نمی‌ارزید و درواقع قلابی بود. دنیا آن چیزی که نشان می‌دهد نیست.

نفرمود آن‌ها دنیا دوست بودند، فرمود «وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا»، دنیا این‌ها را فریفته بود، این‌ها خیال کردند امام حسین علیه السلام یا دنیا؟

«وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا»، آنقدر آدم بوده است که گفته است «ازدواج دوم که عیبی ندارد، شرعاً مشکلی ندارد»، مثلاً چهار بچه داشته است، ازدواج دیگری کرده است، بعد زندگی اول را نابود کرده است. این کار تو که حرامِ قطعی است!

آیا همسر اول تو شیعه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نبود؟ فرزندانت چطور؟

«وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا»! یک آب و رنگ و یک چشم و ابرو باعثِ ظلم می‌شود. چه چیزی دادی و چه چیزی گرفتی؟

لذا می‌فرماید: «زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا»، یعنی کاری می‌کند، تو را تحریک می‌کند که این هزینه‌ی بیشتری برای چیز کمتر بدهی.

می‌فرماید چه کسانی امام حسین علیه السلام را کشتند؟ نمی‌گوید فقط ناپاکزادگان! واضح فرموده است: «وَ قَدْ تَوازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیا»!

یعنی آیا ممکن است ارتباط من با اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین آسیب بخورد؟ بله! با حبّ دنیا می‌شود. پس خیلی خطرناک است.

«وَ باعَ حَظَّهُ بِالاْرْذَلِ الاْدْنى»، بعد هم می‌گوید: مُفت گول خورد، «وَ شَرى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الاْوْکَسِ».

دنیا را داد و چه چیزی گرفت؟ آن عمر بن سعد که خیلی بدبخت بود و زیاد هم غلطِ زیادی کرده بود، بخاطرِ وعده‌ی زمین ری…

آیا در شیعیان کسی را داشته‌ایم که بخاطر دنیا از اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین فاصله گرفته باشد؟ مثال می‌زنم تا ببینید.

ما کسانی را داریم که به امام رضا علیه الصلاه و السلام نستجیربالله جسارت کردند، این‌ها وکلای امام کاظم علیه السلام بودند!

یعنی امام کاظم علیه السلام فرموده‌اند اگر می‌خواهید پولی به من برسانید، اگر به این شخص بدهید، انگار که به من داده‌اید، این شخص مورد اعتماد است.

آیا وکیل امام کاظم سلام الله علیه خطا نمی‌کند؟

این امام کاظم سلام الله علیه است که خطا نمی‌کند، وکیل ممکن است خطا کند.

امام کاظم سلام الله علیه به زندان افتاد، همینطور وجوهات می‌آمد و این وکلا دیدند که این وجوهات خیلی زیاد است، چون حضرت در زندان بود نمی‌توانستند به حضرت تحویل دهند، بخشی از آن‌ها را برای شیعیان مصرف می‌کردند، بخش دیگری هم جمع شد.

وقتی امام کاظم علیه السلام به شهادت رسید گفتند: ما که در بغداد نبودیم، از کجا معلوم است که آن کسی که دفن کرده‌اند امام کاظم علیه السلام بوده است؟ شاید تبانی بوده است. امام کاظم غایب شده است، رفته است که ان شاء الله بعداً ظهور کند!

وقتی امام غایب است، هر کسی که ادّعای امامت کند دروغ می‌گوید. لذا نسبت به امام رضا سلام الله علیه بی‌ادبی کردند. چه کسانی؟ بعضی از آخوندهایی که وکیل امام کاظم علیه السلام بودند!

پس انسان می‌تواند با سی هزار مثقال طلا، امام بفروشد!

فکر نکنید که فقط عمر سعد این کار را می‌کند، عمر سعد مشکلات پیشینی هم داشته است، برای همین زودتر زمین خورده است، ولی این دیگری هم به زمین خورده است.

یعنی اگر من الآن حساب کنم و ببینم اگر امشب سحر امام زمان ارواحنا فداه، برای سحری به خانه‌ی ما بیایند، آیا من می‌توانم به حضرت سحری بدهم؟ یعنی بگویم آیا می‌توانم این گوشت را برای حضرت درست کنم؟ آیا می‌شود این برنج را برای حضرت درست کنم؟ چون حضرت که ناپاک میل نمی‌کنند. حرام عَفِن است، امام متوجّه می‌شوند. امام که هیچ، حتّی نوکران امام هم متوجّه می‌شوند.

علامه جعفری رضوان الله تعالی علیه برای درمان به کشوری رفته بودند، ایشان را به جایی دعوت کرده بودند، وقتی به سفره نزدیک شد فرار کرد!

به ایشان عرض کردند: آبروی ما نزد صاحبخانه رفت!

ایشان فرمودند: من سرِ سفره کثافت دیدم!

نوکری از نوکرانِ نوکرانِ امام زمان ارواحنا فداه!

از صاحبخانه پرسیده بودند و ایشان گفته بود: مغازه بسته بود، مرغِ ذبح اسلامی پیدا نکردیم، من از سوپرمارکت محل خریده بودم.

آیا اگر امام زمان ارواحنا فداه به منزل ما تشریف بیاورند، من می‌توانم در برابرِ حضرت غذایی تعارف کنم؟ آیا به اندازه‌ی یک دست نانِ خشک، مالِ سالم در اموال من پیدا می‌شود؟

اگر خدای نکرده مشکوک هستم، باید بدانم این آن نقطه‌ای است که شیطان می‌تواند مرا تحریک کند و دست مرا از امام زمان ارواحنا فداه کوتاه کند، دست مرا از حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کوتاه کند.

آن کسی که رشوه می‌گیرد یا رشوه می‌دهد، هیچ وقت فکر نمی‌کند که قرار است حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را از او بگیرند، وگرنه هیچ کسی این کار را نمی‌کند. به هر آدمی بگویند آیا حاضر هستی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را به این اندازه پول بفروشی؟ شاید به این راحتی قبول نکند.

«زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا»، چه چیزی می‌شود که یک نفر کافر می‌شود؟ پروسه و روند این موضوع چیست که ناگهان یک نفر حقیقتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یا حقیقتِ الله را کتمان می‌کند؟

یک چیزی از دنیا را به او داده‌اند، این شخص را هم تحریک کرده‌اند و این شخص هم الآن دنیا را خیلی ارزشمند می‌داند، برای اینکه این چیز را از دست ندهد…

آدمی که طلبِ طلبکار را قبول نمی‌کند، چکار می‌کند؟ روی چه حسابی این کار را می‌کند؟ «زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا».

حال کسی نگوید این شخص شیعه است، من توضیح دادم، کافر کسی است که حقیقتی را کتمان می‌کند، این شخص به اندازه‌ی حقیقتی که کتمان می‌کند کافر می‌شود.

قرآن کریم که کتابِ خاطره نیست، قرآن کریم راجع به ما حرف می‌زند، می‌گوید: کاشانی! «زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا»، می‌دانی چطور می‌شود که حقیقتی را کتمان کنی؟ یعنی به کفار بپیوندی؟ اینطور که دنیا نزد چشم تو تزئین شود و زیبا جلوه کند.

چطور دنیا در چشم انسان تزئین می‌شود؟ دنیا را به او گران جلوه می‌دهند، می‌گوید اگر الآن پول این طرف را ندهی، با این پول می‌توانی یک خانه‌ی اضافه بخری، می‌توانی یک ماشین اضافه بخری، می‌توانی یک پرس غذای اضافه بخوری.

کسی که خود را به دنیا بفروشد، مفت فروخته است، «لَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا»،[۷] مُفت نفروشید.

چه اتفاقی رخ می‌دهد که من کافر می‌شوم؟ اینکه دنیا برای من زیبا جلوه می‌کند.

اگر من اینجا منبر بروم و شما تشویق کنید، این دنیای من است و ممکن است من بدبخت شوم، دنیای هر کسی متناسب با خود اوست، دنیای امام جماعت این است که مردم بگویند نماز او باحال است، دنیای روضه‌خوان و منبری این است که بگویند مردم چقدر گریه کردند، دنیای سالک این است که چقدر چشم من باز می‌شود و دیگران راجع به من چه می‌گویند، دنیای مرجع تقلید ممکن است تعداد مقلّدین او باشد، دنیای هر کسی آن چیزی است که در آن گیر است!

خوشا به حال آن کسانی که وارسته هستند.

ما به مجلس ذکر نیاز داریم

حال چون من عرض کردم که می‌خواهم راجع به غفلت خودم حرف بزنم، دیگر از شما عذرخواهی نمی‌کنم، راجع به خودِ بیچاره‌ام حرف می‌زنم.

من چکار کنم؟ ما به مجالس ذکر نیاز داریم. خوشا به کسانی که لحظه‌ای از خودشان غافل نیستند. این جلسات جلساتِ تمرینی است، مسابقه‌ی تدارکاتی است، ان شاء الله خدای متعال روزی کند که در خلوتمان اهل ذکر باشیم.

این جلسات برای تمرین است، من به خانه‌ی خدا بیایم، اینکه چند سال در اینجا عبادت شده است، به یاد این موضوع بیفتم که من چند مرتبه فریب دنیا را خورده‌ام؟ من عمر خود را باخته‌ام.

چند جمله از امام سجّاد علیه السلام می‌خوانم و بحث را نگه می‌دارم.

یکی از آن جاهایی که به ما کمک می‌کند کمتر فریبِ دنیا را بخوریم، تماشا کردنِ آدم‌ها حسابی است، آدم‌های ویژه.

درنگی در دعای ۳۴ صحیفه سجّادیه

ان شاء الله خدای متعال روزی کند که ما با امام سجّاد علیه السلام رفیق شویم، خدای متعال شاهد است که اگر با امام سجّاد علیه السلام رفیق بشوید، تازه انسان متوجّه می‌شود «پشت‌گرمی» یعنی چه!

من فقط تعریف می‌کنم، مانند آن کسی هستم که کنار لبو ایستاده است و داد می‌زند لبوی شیرین داغ است، وگرنه در کلام من اثر بود.

کتاب صحیفه سجّادیه امام سجّاد علیه السلام که به دست ما رسیده است، گنج عجیبی است. چند جمله از یک دعای امام سجّاد علیه السلام را می‌خوانم، امشب که می‌خواستم به جلسه بیایم، نگاه کردم و دیدم که این دعا خیلی مناسبِ حالِ من است.

دعای صحیفه را به این عنوان که با لحن بخوانیم، نخوانید، سعی کنید معنای دعا را بفهمید، یا عربی بخوانید و معنا را بفهمید، یا هم‌زمان فارسی دعا را هم همزمان بخوانید.

می‌گوید: «وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ علیه‌السلام»،[۸] اخلاق امام سجّاد علیه السلام اینطور بود، «إِذَا ابْتُلِی» وقتی گرفتار می‌شد… کاری کرده است که اینطور نوشته‌اند، یعنی خودش را در این مقام می‌دید… «أَوْ رَأَی مُبْتَلًی» یا یک گرفتاری را می‌دید، «بِفَضِیحَهٍ بِذَنْبٍ» یک گنهکاری را می‌دید…

دیده‌اید که بعضی‌ها بصورت علنی ابرازِ اشتباه می‌کنند، ان شاء الله خدای متعال من و آن‌ها را نجات بدهد…

اگر حضرت سجّاد علیه السلام کسی را می‌دید که اهل گناه است، ولی حالت حضرت طوری بود که نوشته است «اگر خودش مبتلا می‌شد»، معاذالله! خودِ حضرت مبتلا نبود، اما طوری نگاه می‌کرد که انگار خودِ او مبتلاست؛ اما ببینید که من چقدر خودم را ایمن می‌دانم!

اینطور به خدای متعال عرض می‌کرد: «اللَّهُمَّ لَک الْحَمْدُ عَلَی سِتْرِک بَعْدَ عِلْمِک» خدایا! چطور از تو تشکّر کنم و تو را ستایش کنم که مرا می‌شناسی ولی مرا پوشاندی، «وَ مُعَافَاتِک بَعْدَ خُبْرِک» بعد از اینکه آگاه هستی چشم‌پوشی کردی، «فَکلُّنَا قَدِ اقْتَرَفَ الْعَائِبَهَ فَلَمْ تَشْهَرْهُ» کارِ زشتی انجام دادم و تو آبروی مرا نبردی، «وَ ارْتَکبَ الْفَاحِشَهَ فَلَمْ تَفْضَحْهُ» (خودم را عرض می‌کنم که جسارت به حضرت نباشد) غلطی کردم ولی مرا رسوا نکردی، «وَ تَسَتَّرَ بِالْمَسَاوِئِ فَلَمْ تَدْلُلْ عَلَیهِ» غرقِ در کثافت و بدی بودم و هستم اما تو فعلاً مرا به بقیه نشان نداده‌ای، «کمْ نَهْی لَک قَدْ أَتَینَاهُ» چقدر گفتی این کارها را نکن و من مرتکب شدم، «وَ أَمْرٍ قَدْ وَقَفْتَنَا عَلَیهِ فَتَعَدَّینَاهُ» چقدر گفتی این کارها را بکن که به نفع توست، اما من گوش نکردم، «وَ سَیئَهٍ اکتَسَبْنَاهَا وَ خَطِیئَهٍ ارْتَکبْنَاهَا» چه غلط‌ها که نکردم، «کنْتَ الْمُطَّلِعَ عَلَیهَا دُونَ النَّاظِرِینَ» تو از همه‌ی وجود من باخبر بودی اما بقیه نمی‌دانستند، «وَ الْقَادِرَ عَلَی إِعْلَانِهَا فَوْقَ الْقَادِرِینَ» اگر تو اراده می‌کردی آبروی مرا می‌بردی، «کانَتْ عَافِیتُک لَنَا حِجَاباً دُونَ أَبْصَارِهِمْ» عافیت و بخشش و آقایی و کَرَمِ تو پوششی روی من انداخت که اجازه ندادی بقیه هم بفهمند، «وَ رَدْماً دُونَ أَسْمَاعِهِمْ» می‌توانستی به این‌ها بفهمانی من چه کسی هستم، ولی کاری کردی که مرا نشناسند، «فَاجْعَلْ مَا سَتَرْتَ مِنَ الْعَوْرَهِ وَ أَخْفَیتَ مِنَ الدَّخِیلَهِ وَاعِظاً لَنَا» این چشم‌پوشی و پرده‌پوشی که انجام دادی، واعظی برای من قرار بده، «وَ زَاجِراً عَنْ سُوءِ الْخُلُقِ، وَ اقْتِرَافِ الْخَطِیئَهِ، وَ سَعْیاً إِلَی التَّوْبَهِ الْمَاحِیهِ، وَ الطَّرِیقِ الْمَحْمُودَهِ وَ قَرِّبِ الْوَقْتَ فِیهِ، وَ لَا تَسُمْنَا الْغَفْلَهَ عَنْک» ما را به غفلت از خودت مبتلا نکن…

کار به جایی برسد که طرف ابراز می‌کند چکار می‌کنم، دیگر نمی‌بیند، هرچه این تزئین بیشتر شود، «زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا»! هرچه دنیا را بیشتر تزئین کنند، بیشتر خودش را خرج می‌کند که به دنیا برسد…

اثرِ یادِ مرگ

ما چکار کنیم که نجات پیدا کنیم؟ اولین قدم این است که ما خدا داریم که در حالِ دیدنِ ماست، به این موضوع توجّه کنیم. یادِ مرگ است. وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌خواست کسی را درمان کند، او را به یادِ مرگ می‌انداخت.

ان شاء الله فدای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شوم، لحظات آخر عمر شریف حضرت بود، آن خیبرشکن نمی‌توانست پای شریف خود را تکان دهد…

اگر به من بگویند جوانمردانه‌ترین صحنه از صحنه‌های امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، و کلمه از کلماتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه چیست؟ شاید بیست سال است که با بیچارگی خودم بیچاره‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستم، می‌فهمم که خیلی حضرت را نمی‌فهمم، اگر به من بگویند کدام جمله‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جوانمردانه‌ترین جمله‌ی حضرت است، من می‌گویم: این جمله!

چون انسان‌ها هیچ چیزی ندارند و می‌خواهند بزرگی کنند، او که همه چیز دارد، لحظات آخر زندگی در این دنیا، از شدّت ضعف نمی‌توانست پاهای شریف خود را تکان دهد، این موضوع را هم برای ما خرج کرد و فرمود: «کَفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظاً»،[۹] ببینید علی نمی‌تواند پاهای خود را تکان دهد! روزی به اینجا می‌رسید که دیگر حتّی نمی‌توانید دست و پاهای خود را تکان دهید…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همه چیزِ خود را برای هدایتِ ما خرج کرده است، فرمود: «کَفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظاً»، ببینید! مرگ برای موعظه کافی است! آن دستی که قلعه‌ی خیبر را بی‌دَر کرد، نمی‌تواند دست خود را بالا بیاورد…

به قول آن شاعر بحرینی، می‌گوید: آن کسی که از شب تا صبح به نماز ایستاده بود، حال نشسته نماز می‌خواند…

یادِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین

همانطور که دیدنِ دنیا، تماشا کردنِ دنیا، زمینه‌ی تزئین می‌شود که بپروراند، دیدنِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم باعثِ ذکر می‌شود. «دیدنِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین» یعنی چه؟ یعنی در مجلسی بنشینیم که جمله‌ای راجع به آن بزرگواران بگویند.

وقتی شما با دوستانتان هم می‌نشینید، مثلاً به کافه‌ای می‌روید که قهوه‌ای نوش جان کنید، ان شاء الله خدای متعال روزی کند که انسان یک صلوات بفرستد، البته این بدین معنا نیست که کاری کند که حواس بقیه پرت شود و زمینه‌ی مشکلات دیگر فراهم شود… اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین دوست داشتند وقتی ما دور یکدیگر می‌نشینیم و بلند می‌شویم، یک مرتبه، یک جمله از آن‌ها یاد کنیم. چون ما در دنیا غرق هستیم. اسم اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین انسان را تکان می‌دهد و انسان را بیدار می‌کند، یادِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین انسان را رقیق القلب می‌کند، توجّه به زحمات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، توجّه به اینکه او بیش از من برای پرونده‌ی من گریه کرده است، عینِ روایت را عرض می‌کنم…

امام صادق علیه السلام فرمود: اینقدر پیامبر را اذیت نکنید!

عرض کردند: ما محبّ پیامبر هستیم! وقتی نام پیامبر می‌آید ما صلوات می‌فرستیم، ما فدای پیامبر می‌شویم.

امام صادق علیه السلام فرمود: پرونده‌ی شما دائم به دست او می‌رسد و اذیت می‌شود و برای شما گریه می‌کند.

وقتی من به بیچارگی خودم فکر می‌کنم، به یاد این موضوع می‌افتم که شاید حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در یک سحر برای ما گریه کرده است، امام زمان ارواحنا فداه یک مرتبه نام ما را هم در قنوت خود برده است…

ممکن است شما صد جلسه پای منبر من بنشینید و در نهایت هم من چهره‌ی شما را در خیابان نشناسم، چون من بیچاره هستم، اما او که اینطور نیست! به یکایکِ ما طوری توجّه می‌کند که انگار همین یک شیعه را دارد! طوری برای هدایت من کار می‌کند که انگار شخص دیگری نیست، شبانه‌روز مشغول من و شماست…

اگر انسان به یاد اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین بیفتد، ان شاء الله قدری دنیا در چشم انسان کوچک می‌شود…

هزار مثلِ من فدای اینکه بخواهد اشک چشم امام زمان ارواحنا فداه جاری شود، خدا نکند که چشم امام زمان ارواحنا فداه بخاطرِ من گریان شود.

اگر بچه ناخلف باشد، مادر در غیاب او، رو به قبله برای او گریه می‌کند. اگر کسی در خیابان حرفی به مادرِ آن بچه بزند، آن بچه یقه‌ی طرف را پاره می‌کند، اما نمی‌داند که خودِ او در حالِ آتش زدنِ دلِ مادر خود است… یا صاحب الزمان…

عظمتِ ماه رجب

وارد ماهی شده‌ایم که ماه خیلی عجیبی است، خدا نکند ماه رجب تمام شود و هنوز به من اطلاقِ «رجبی» نشود، «یا مَنْ اَرْجُوهُ لِکُلِّ خَیْرٍ»، ما با چه کسی طرف هستیم؟ «وَآمَنُ سَخَطَهُ عِنْدَ کُلِّ شَرٍّ»، منظور من اینجای دعاست، «یَا مَنْ یُعْطِى الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ» به دنبال بهانه هستی که مرا آدم کنی، برای همین هم مرا تحمّل می‌کنی…

مانند یک مشتری که برای ما صبر کرده است که بالاخره معامله را انجام دهد، او هیچ نیازی ندارد ولی صبر کرده است، «یَا مَنْ یُعْطِى الْکَثِیرَ بِالْقَلِیلِ، یَا مَنْ یُعْطِى مَنْ سَأَلَهُ»، ای که اگر ببخشی عطاء می‌کنی، عجیب اینجاست: «یَا مَنْ یُعْطِى مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ»، من قبل از اینکه به این دنیا بیایم چه کسی بوده‌ام که به تو بگویم «ما علی‌دوست شویم و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را دوست بداریم»، «یَا مَنْ یُعْطِى مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَهً»، تو حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را در این دنیا آوردی و منِ بیچاره… هر انسانی یک محدوده‌ی ثروتی دارد، اگر قرار به شایستگی بود نباید هیچوقت ما را جزو خریداران اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین حساب می‌کردند، اما او ما را به این دنیا آورده است و اجازه داده است که ارکان عالم وجود را هم دوست بداریم! و موضوع عجیب هم این است که خودمان را جزو طرفداران آن بزرگواران می‌دانیم و رگ گردن ما برایشان باد می‌کند!

«یَا مَنْ یُعْطِى مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَهً»، می‌گوییم ما که از تو نخواسته بودیم، ولی نمی‌دانیم از چه زمانی تو ما را بر سرِ سفره‌ی امام حسین علیه السلام نشاندی، و وقتی نام امام حسین علیه السلام بیاید نمی‌دانیم چرا اشک ما جاری می‌شود، تحمّلِ روضه‌ی امام حسین علیه السلام را نداریم، این موضوع هم برای رقیق القلب بودن من نیست، من همان سنگ‌دلی هستم که غلطِ زیادی می‌کنم، «یَا مَنْ یُعْطِى مَنْ لَمْ یَسْأَلْهُ وَمَنْ لَمْ یَعْرِفْهُ تَحَنُّناً مِنْهُ وَرَحْمَهً»، حال از تو می‌خواهم «أَعْطِنِى بِمَسْأَلَتِى إِیَّاکَ»، حال خودم آمده‌ام که بگویم چه چیزی می‌خواهم…

امام سجّاد علیه السلام در مناجات ابوحمزه می‌گوید: خدایا!…

البته امام سجّاد علیه السلام به ما یاد داده است که ما چطور بگوییم، البته خود حضرت هم از بس نزد خدای متعال ادب داشت اینطور بیان کردند…

خدایا! من در این دنیا مدام سعی کردم بین خوب‌ها باشم، اگر روز قیامت بخواهی مرا کنار دشمنان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ببری، من که هیچ، ولی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم خوشحال نمی‌شود، پیامبر خیلی زحمتِ ما را کشیده است که ما را کنار دشمنانِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نبری، زهرای مرضیه سلام الله علیها بین در و دیوار نرفته است که ما بین دشمنان امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برویم، من هر کسی که هستم، بین امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و دشمنان حضرت تفاوت قائل هستم، دوست دارم که با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشم، بخاطرِ پیامبرت که او را دوست داشتی، دلِ پیامبرت را نشکن، بخاطرِ حسینت که صورت او روی خاک قرار گرفت…

مجلسِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین مجلسِ ذکر است، انسان به یادِ بیچارگی‌های خود می‌افتد، پناه بر خدا از آن روزی که… حسین جان! وقتی نام شما را می‌بردند دلِ ما می‌لرزید، با اینکه خوب نبودیم… روز قیامت ببینیم تو به سمتی می‌روی و ما را به سمتِ دیگری ببرند… ما در این دنیا دوست داشتیم که با شما باشیم…

در آن دعای رجب می‌گوید: «وَلا تَجْعَلْنِی مِنَ الْغَافِلِینَ الْمُبْعَدِینَ»، وای از اینکه روز قیامت بگویند ما را نپذیرفته‌اند…

خدایا! ما ضعیف هستیم…

نگاهی به فرازی از مناجات شعبانیه

فدای حضرت زین العابدین صلوات الله علیه بشوم که به ما یاد داده است که چطور با خدای متعال حرف بزنیم، به خدای متعال عرض می‌کند: «اِلهی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ»[۱۰] خدایا! می‌دانی که دوست داشتم درست باشم اما توان این موضوع را ندارم، «فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ»، خیلی دوست داشتم آدم بشوم اما نشد، توبه کردم و شکستم… «اِلهی لَمْ یَکُنْ لِی حَوْلٌ فَانْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِیَتِکَ اِلا فِی وَقْتٍ أَیْقَظْتَنِی لِمَحَبَّتِکَ» مگر اینکه تو مرا با محبّت خودت بیدار کنی…

روضه و توسّل

امیدوارم امشب سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ما را دعا کند…

اگر بگویند اوج از خود گذشتگی کجاست، شاید اوج از خود گذشتگی اینجاست، اصلاً کمر اولیای خدا می‌شکست که بخواهند راجع به این موضوع حرف بزنند…

تا زمانی که کسی را داشت، صدای او بلند نشد، مدام این شهدا را به خیمه‌ی دارالحرب می‌برد و دوباره به میدان بازمی‌گشت، وقتی قمر بنی هاشم سلام الله علیه به شهادت رسید، وقتی تنهای تنها شد به وسط میدان رفت…

دنیای سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این بود که از این ملعون‌ها چیزی نخواهد، برای کسی که مظهرِ مناعت طبع است… اما نگاه کرد و دید که ناموس خدا تنهاست و خودِ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم زخم بر بدن دارد، اگر به زمین بیفتد این بانوان مورد جسارت قرار می‌گیرند…

به وسط میدان رفت، «نَظَرَ یَمیناً وَ شِمالاً»، نگاهی به چپ و راست میدان انداخت و دید کسی نمانده است، صدای خود را بلند کرد…

ناجوانمردی این است که انسان چیزی برای خودش بخواهد، عین فتوّت و جوانمردی این است که انسان بخاطر دیگران رو بزند…

به وسط میدان رفت و صدای حضرت بلند شد، «هَلْ مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللّهِ؟»،[۱۱] آیا کسی هست که از ناموسِ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم دفاع کند؟…

هلهله کردند و گفتند بالاخره صدای او بلند شد…

پشت سر حضرت «ارْتَفَعَتْ أَصْوَاتُ النِّسَاءِ بِالْعَوِیلِ وَالبُکَاء» صدای گریه‌ی بانوان بلند شد، دلشان سوخت که حضرت در لحظات آخر عمر خود از این نامردها درخواست می‌کند…

وقتی صدای گریه‌ی بانوان بلند شد، مظهر غیرت خدا برگشت…

ان شاء الله خدای متعال به مردهای ما هم غیرت و به بانوان ما عفّت عطاء کند، ان شاء الله خدای متعال بین ما و اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین سنخیّت برقرار کند…

وقتی صدای گریه بلند شد، مظهر غیرت خدا تحمّل نکرد… ان شاء الله برای حضرت زین العابدین صلوات الله علیه بمیرم…

سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برگشت، اول فرمود: تا زمانی که من زنده هستم، نمی‌خواهم این‌ها صدای گریه‌ی شما را بشنوند، بعد نگاهی به این‌ها کرد… مرحوم مقرّم نوشته است… سیّدالشّهداء صلوات الله علیه امام است، نگاهی کرد، دختر کوچک خود را نگاه کرد و تا شام را دید، مادر شیرخوار را نگاه کرد، دید که منزل به منزل چه شد… حضرت زینب کبری سلام الله علیها را نگاه کرد، این مسیر را دید… فرمود: «یَا بَنَاتَ رَسُولُ الله! اِسْتَعِدُّوا لِلْبَلاءِ» ای دختران پیامبر! برای بلا آماده باشید… «إنَّ اللهَ حَافِظُکُم» خدا نگهدار شما باشد…

دختر سیّدالشّهداء صلوات الله علیه جلو آمد، شاید مثلاً سیزده سال داشت، عرض کرد: «یَا اَبَتَاهُ! رُدَّنَا إلَی حَرَمِ جَدِّنِا»

ما که داعش را دیده‌ایم و حول و تکان شهرهایی که داعشی‌ها به آن نزدیک می‌شدند، بیشتر این موضوع را می‌فهمیم…

عرض کرد: بابا! ما را بین این‌ها تنها نگذار…

سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سرِ مبارک خود را پایین انداخت و فرمود: «لَوْ تُرِکَ الْقَطَا لَنَام»… یعنی دیگر کاری برنمی‌آید…

وقتی جوابِ «نه» شنید، «کَانَ تَصِیحُ سُکَینَه» شروع کرد بلند بلند گریه کردن، سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دختر خود را به همان سینه‌ی خونین خود چسباند و فرمود: «لَا تُحْرِقِی قَلْبِی بِدَمْعِکِ حَسْرَهً مَا دَامَ مِنِّی الرُّوحُ فِی جُثْمَانِی‏»، می‌خواهم به میدان بروم، اینطور جلوی من ضجّه نزن، من تا زنده هستم تحمّل ندارم این صحنه را ببینم… بعد وصیتی کرد و فرمود: «وَ إِذَا قُتِلْتُ فَأَنْتِ أَوْلَى بِالَّذِی تَأْتِینَهُ یَا خَیْرَهَ النِّسْوَان» وقتی من از دنیا رفتم عمّه‌ی تو به قتلگاه می‌آید، اجازه نده تنها بماند…


[۱]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] سوره مبارکه نجم، آیه ۲۹ (فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا)

[۵] سوره مبارکه بقره، آیه ۲۱۲ (زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیَاهُ الدُّنْیَا وَیَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا ۘ وَالَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ۗ وَاللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ)

[۶] زیارت اربعین

[۷] سوره مبارکه بقره، آیه ۴۱ (وَآمِنُوا بِمَا أَنْزَلْتُ مُصَدِّقًا لِمَا مَعَکُمْ وَلَا تَکُونُوا أَوَّلَ کَافِرٍ بِهِ ۖ وَلَا تَشْتَرُوا بِآیَاتِی ثَمَنًا قَلِیلًا وَإِیَّایَ فَاتَّقُونِ)

[۸] صحیفه سجّادیه، دعای ۳۴ (وَ کانَ مِنْ دُعَائِهِ علیه‌السلام إِذَا ابْتُلِی أَوْ رَأَی مُبْتَلًی بِفَضِیحَهٍ بِذَنْبٍ: اللَّهُمَّ لَک الْحَمْدُ عَلَی سِتْرِک بَعْدَ عِلْمِک، وَ مُعَافَاتِک بَعْدَ خُبْرِک، فَکلُّنَا قَدِ اقْتَرَفَ الْعَائِبَهَ فَلَمْ تَشْهَرْهُ، وَ ارْتَکبَ الْفَاحِشَهَ فَلَمْ تَفْضَحْهُ، وَ تَسَتَّرَ بِالْمَسَاوِئِ فَلَمْ تَدْلُلْ عَلَیهِ. کمْ نَهْی لَک قَدْ أَتَینَاهُ، وَ أَمْرٍ قَدْ وَقَفْتَنَا عَلَیهِ فَتَعَدَّینَاهُ، وَ سَیئَهٍ اکتَسَبْنَاهَا، وَ خَطِیئَهٍ ارْتَکبْنَاهَا، کنْتَ الْمُطَّلِعَ عَلَیهَا دُونَ النَّاظِرِینَ، وَ الْقَادِرَ عَلَی إِعْلَانِهَا فَوْقَ الْقَادِرِینَ، کانَتْ عَافِیتُک لَنَا حِجَاباً دُونَ أَبْصَارِهِمْ، وَ رَدْماً دُونَ أَسْمَاعِهِمْ فَاجْعَلْ مَا سَتَرْتَ مِنَ الْعَوْرَهِ وَ أَخْفَیتَ مِنَ الدَّخِیلَهِ وَاعِظاً لَنَا، وَ زَاجِراً عَنْ سُوءِ الْخُلُقِ، وَ اقْتِرَافِ الْخَطِیئَهِ، وَ سَعْیاً إِلَی التَّوْبَهِ الْمَاحِیهِ، وَ الطَّرِیقِ الْمَحْمُودَهِ وَ قَرِّبِ الْوَقْتَ فِیهِ، وَ لَا تَسُمْنَا الْغَفْلَهَ عَنْک، إِنَّا إِلَیک رَاغِبُونَ، وَ مِنَ الذُّنُوبِ تَائِبُونَ. وَ صَلِّ عَلَی خِیرَتِک اللَّهُمَّ مِنْ خَلْقِک، مُحَمَّدٍ وَ عِتْرَتِهِ الصِّفْوَهِ مِنْ بَرِیتِک الطَّاهِرِینَ، وَ اجْعَلْنَا لَهُمْ سَامِعِینَ وَ مُطِیعِینَ کمَا أَمَرْتَ.)

[۹] تحف العقول عن آل الرسول علیهم السلام، جلد ۱ ، صفحه ۳۵ (قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : کَفَى بِالْمَوْتِ وَاعِظاً وَ کَفَى بِالتُّقَى غِنًى وَ کَفَى بِالْعِبَادَهِ شُغُلاً وَ کَفَى بِالْقِیَامَهِ مَوْئِلاً وَ بِاللَّهِ مُجَازِیاً)

[۱۰] مناجات شعبانیه

[۱۱] اللهوف علی قتلی الطفوف، صفحه ۱۰۲