در این متن می خوانید:
      1. اهمّیّت فاطمیّه
      2. علّت تحریف و نقد امیر المؤمنین
      3. فتوا به نابودی اسناد در رابطه با حضرت زهرا
      4.  بخاری و تحریف و کتمان روایات در مورد حضرت زهرا
      5. درست کردن مرسله برای کتمان روایت بخاری
      6. نظر ابن تیمیه راجع به صحیح بخاری
      7. نظر ابو زکریای نبوی در مورد صحیح بخاری
      8. نظر جوینی در مورد کتاب بخاری
      9. دفاع از صحیح بخاری در کتاب فتح الباری
      10.  مطرح شدن ماجرای میراث در کتاب بخاری و رد شدن آن بعد از شهادت ائمّه
      11. بی‌ادبی ابن تیمیه نسبت به حضرت زهرا
      12. ردّ نظر ابن تیمیه نسبت به حضرت زهرا با حدیث بخاری
      13. فرو ریختن باورهای ابن تیمیه در این باور
      14. عصمت اهل بیت، بنای اعتقاد شیعیان
      15. عدالت همه‌ی صحابه بنای اعتقاد اهل سنّت
      16. دیدن اعمال در لحظه‌ی آخر عمر
      17. حاضر بودن امیر المؤمنین در لحظه‌ی آخر عمر همه‌ی انسان‌ها
      18. بی‌فایده بودن توبه در لحظه‌ی آخر مرگ
      19. اظهار پشیمانی یکی از خلفا در لحظه‌ی مرگ
      20. اظهار تأسّف خلیفه‌ی اوّل بر چند چیز
      21. اقتدای محمّد بن عبد الوهاب در قضیه‌ی تکفیر به خلیفه‌ی اوّل
      22. اظهار تأسّف خلیفه‌ی اوّل بر اعمال خود
      23. نظر عجیب و غریب یک عالم سنّی در مورد شیعیان
      24. آوردن اظهار تأسّف خلیفه‌ی اوّل در کتاب ضیاء مقدسی
      25. نظر ابن تیمیه در مورد اظهار تأسّف نسبت به هجوم به خانه‌ی فاطمه
      26. علامت ناصبی‌گری
      27. ناصبی‌گری، اقبح قبایح
      28. نظر سیوطی در مورد اهانت به دختر خلیفه
      29. ابراز تأسّف خلیفه نسبت به اعمال
      30. دفاع حضرت زهرا از امیر المؤمنین
      31. علّت دفاع نکردن امیر المؤمنین از حضرت زهرا
      32. بیان سیره‌ی اهل بیت، تبلیغ تشیّع 
      33. نظر ابو العبّاس حنبلی در مورد امیر المؤمنین و خلیفه‌ی اوّل
      34. تبلیغ سیره‌ی اهل بیت و اقبال سنّی‌ها به آن
      35. ارادت اهل سنّت به اهل بیت با سرودن شعر
      36. معنای مسئله‌ی تقریب
      37. ممانعت امیرالمؤمنین از توهین به مقدّسات دیگران
      38. فاطمیّه محور وحدت
      39. نحوه‌ی تبلیغ تشیّع در بین اهل سنّت
      40. عصبانیّت مفتی مراکشی از گسترش تشیّع
      41. تبلیغ تشیّع به شیوه‌ی درست
      42. علّت پایان‌نامه بر علیه شیعیان
      43. فاطمه‌ی زهرا نقطه‌ی محوری وحدت
      44. تقرّب امیر المؤمنین به خدا با آوردن نام فاطمه
      45. فضیلت امام حسین در فرزندی حضرت زهرا
      46. ثواب طواف از طرف حضرت زهرا
      47. زهرای مرضیه افضل عالم وجود
      48. تبرک جستن ائمّه به وسائل حضرت زهرا
      49. توسّل اهل بیت به حضرت زهرا

اهمّیّت فاطمیّه

بحث این بود که اهمّیّت فاطمیّه به چیست یا در چیست؟ این مسئله‌ی تاریخی، تاریخ مصرف‌دار است یا یک مسئله‌ی مهمّ عقیدتی حیثیتی برای تشیّع است؟ ائمّه برای حفظ آن کاری کردند یا نه؟ جایگاه آن در اعتباربخشی به عقاید شیعه و ولایت امیر المؤمنین کجا است؟ محضر شما عرض کردیم چون موضوع فاطمیّه خیلی موضوع حسّاسی است، یعنی یک طرف مقدّس‌ترین فرد عالم وجود است و طرف دیگر مقدّس‌ترین فرد یک میلیارد و سیصد، چهارصد میلیون مسلمان غیر شیعه است، موضوع بسیار حسّاس است. طرف مقابل راهکارهای مختلفی برای مدیریّت کردن این موضوع، از جمله تحریف به کار گرفت. چیزهایی را که قبلاً گفتم فقط تیتروار عرض می‌کنم.

علّت تحریف و نقد امیر المؤمنین

تحریف هم به صورت فردی با انگیزه‌های شخصی، هم به صورت جمعی، نظام‌مند، به قول معروف ارگانی، سازمان‌یافته. این نظام‌مند گاهی سیاسی بود، یعنی حکومت‌ها پشت قضیه بودند که مثلاً عبد الملک مروان گفتند: چرا این‌قدر علی را لعن می‌کنی؟ مثال مثلاً گفت: «لَا یَستَقِیمُ الأمَر إلَّا بِذلِک»[۱] جز این نمی‌شود ما حکومت بکنیم. اگر ما علیّ بن ابی‌طالب را در جامعه تبلیغ بکنیم، روش ما خیلی با او فرق دارد. خوب جامعه از ما می‌خواهد آن‌طور رفتار بکنیم، مجبور او را بزنیم، نقد بکنیم، تخریب بکنیم، تشنیع بکنیم تا بگوییم ما یک طور دیگر هستیم. «لَا یَستَقِیمُ الأمَر إلَّا بِذلِک» یعنی إلّا به لعن علیّ بن ابی‌طالب. یعنی اگر ما بیاییم بگوییم او را قبول داریم که مدل ما فرق می‌کند.

فتوا به نابودی اسناد در رابطه با حضرت زهرا

گاهی هم اصلاً دینی بود. یعنی فقیه عامّه، فقیه سنّی حکم صادر کرده است؛ یکی دو تا هم نه، چند نمونه عرض کردیم، ده برابر آن را هم که عرض کردیم در حافظه‌ی ما است، غیر از این‌که حالا قطعاً در کتاب بیشتر از حافظه‌ی ما است که حکم می‌دهد واجب است راجع به مسائل حسّاس بین اصحاب که حسّاس‌ترین آن این موضوع است سکوت بکنی، واجب است که اسناد آن را نابود بکنی. هم عالِم باید این کار را بکند، هم عامی باید این کار را بکند. این‌طور هم نیست که بگویی از این کتب ضلال است، کتب ضلال: این کتب گمراه‌کننده. مردم عمومی، عموم مردم بخوانند حرام است، در اختیار عالم قرار بگیرد، اشکال ندارد. مثلاً می‌خواهد پاسخ بدهد. نه ذهبی گفت: «وَ کُتْمَانُ ذَلِکَ مُتَعَیِّنٌ عَنِ العَامَّهِ وَآحَادِ العُلَمَاءِ»[۲] هم عامه و هم علما، هر دو باید کتمان بکنند. محفل خصوصی هم نداریم. بعد عرض کردیم اگر یک نفر هم لو می‌داد، حواس او نبود، او را تخریب می‌کردند که بی‌بصیرت است، شعور ندارد، ببین چه گفته است. بعد آمدند گفتند: خوب، خوب که شخم‌ها را زدند گفتند: حالا بیایید بگویید کجا ما با زهرای مرضیه کردیم کاری؟ کجا نوشتند؟ اسناد را زدید نابود کردید، حالا می‌گویید کجا نوشتند؟!

 بخاری و تحریف و کتمان روایات در مورد حضرت زهرا

مرحله‌ی بعد عرض کردیم یکی از کسانی که در کتمان کردن و تحریف کردن مبرّز است، شاگرد اوّل است، آقای بخاری است. خیلی‌ها این کار را کردند. من برای این‌که تمرکز شما روی یک دانه اسم برود، اسم بخاری را می‌گویم که هم مهمترین آدم است -امشب یک مقدار راجع به اهمّیّت او با هم حرف می‌زنیم- هم خیلی آدم مهمّی است، هم یک نفر در ذهن شما بماند. شاگرد اوّل حدیث عامه این کار را کرده است. نه این‌که بگویم قبلی‌ها نکردند.

 بنای او در دوران امام هادی بر این بود که تحریف بکند ولی ائمّه‌ی شیعه بلایی بر سر او آوردند مفصّل عرض کردیم دیگر تکرار نمی‌کنم که سرمداران و پرچمدار آن موسی بن جعفر (سلام الله علیه) است که مجبور شدند برای این‌که جامعه سؤال می‌کرد، به جامعه جواب بدهند، نمی‌توانستند همه‌ی ماجرا را بگویند، گفتند: بله یک دعوایی سر ارث شد که ما عرض کردیم که چرا ماجرای هبه را کتمان کردند، تحریف کردند. شب گذشته هم یک نمونه‌ی آن را عرض کردیم، کفر آن شخص ثابت می‌شد. شب گذشته عرض کردیم حالا کفر او را به کنار بگذاریم، خود این را که بخاری نقل کرده است که ماجرای میراث است، چه بلایی بر سر آقایان می‌آورد؟

درست کردن مرسله برای کتمان روایت بخاری

بعد آمدیم عرض کردیم بعد از بخاری ائمّه از دنیا رفتند، بعد از امام هادی چند سال بعد دیگر امامان ما شهید شدند، امام زمان (سلام الله علیه) هم که خوب در جامعه نبود، غیبت فرموده بود. دوباره این‌ها دیدند به سمت کتمان برویم ولی خوب بخاری نقل کرده است، چه کار کردند؟ یک مرسله‌ای درست کردند، یعنی یک بی‌سندی درست کردند سعی کردند به سراغ آن بروند. قبل از این‌که من مرحله‌ی بعد را بگویم به عمد مباحثی را که یک مقدار در آن سند دارد را در جلسات مختلف خرد کردم که ذهن دوستان خسته نشود. برای این‌که شما بی‌انصافی بزرگان این مجموعه را ببینید قبل از این‌که وارد بحث بشوم چند تا جمله برای شما می‌خوانم. صحیح بخاری و مسلم… حالا عرض کردیم من روی بخاری تکیه می‌کنم به خاطر این‌که یک اسم بیشتر در ذهن شما نماند، عبارت آن را چند بار خواندیم روایت را نقل کرده است.

 آقایان به یک بی‌سند اکتفا کردند که صحیح بخاری را زمین بزنند، برای این‌که انصاف این‌ها را ببینید، چند جمله در مدح صحیح بخاری و مسلم می‌خوانم، شما ببینید این‌ها در روز عادی چگونه رفتار می‌کنند، این‌جا چه شده است که وسط اقیانوس از درخت می‌خواهند بالا بروند. گفتند وسط اقیانوس اگر بخواهد کوسه بیاید تو را بخورد، چه کار می‌کنی؟ گفت: از درخت بالا می‌روم. گفت: در اقیانوس؟! گفت: آخر مجبور هستم. این‌جا هم همین اتّفاق افتاده است. مجبور است. برای این‌که هفت، هشت کتاب نیاورم تصاویر آن را آوردم که ببینید.

نظر ابن تیمیه راجع به صحیح بخاری

این مجموع فتاوای شیخ الاسلام، احمد بن عبد الحلیم ابن تیمیه است. جلد ۱، مجموع فتاوا. اگر یک وقت اگر یک کسی از شما خواست برود بگردد ابن تیمیه دو چاپ دارد؛ مجموعه الفتاوی و مجموع الفتوی. صفحات آن فرق می‌کند. این مجموع الفتاوی است. صفحه‌ی ۲۵۷، جلد ۱؛ می‌گوید: «وَ لَکِن جُمهُورُ المتون الصَّحِیحَینِ مُتَّفَقٌ عَلَیهَا» همه‌ی روایات بخاری و مسلم «مُتَّفَقٌ عَلَیهَا» اتّفاقی است. همه‌ی بزرگان ما آن را قبول دارند. «بَینَ أَئِمَّۀِ الحَدِیثِ» همه‌ی علمای حدیث او را قبول دارند. «تَلَقُّوهَا بِالقَبُولِ» همه روایات بخاری و مسلم را تلّقی به قبول کردند. «وَ أَجمَعَ عَلَیهَا» اجماع همه‌ی مسلمین است که بخاری و مسلم درست است. می‌خواهم انصاف را ببینید. بعد ای کاش مقابل این سند این‌طور یک سند ارائه می‌کردند، چون نبود یک بی‌سند را ترجیح دادند. خوب این از درخت بالا رفتن یعنی چه؟ «وَ هُم یَعلَمُونَ عِلماً قَطعِیاً» به علم قطعی، نه ظنّی. قطع دارند، یقین دارد «أَنَّ النَّبِی صلّی الله علیه و سلّم)» این‌جا آله را حذف کرده است. «قَالَهَ» یقین دارند پیامبر گفته است. اخبار یقین دارند اتّفاق افتاده است. این یک.

نظر ابو زکریای نبوی در مورد صحیح بخاری

دومی را از مقدّمه‌ای که عالم برجسته‌ی قرن ششم عامّه به اسم ابو زکریای نبوی گفته است مهمترین شرح بر صحیح مسلم، مهمترین کتاب ۴۰ حدیث، مهمترین کتاب دعا ریاض الصّالحین، مهمترین ۴۰ حدیث اربعین او، مهمترین کتاب ذکر الاذکار او، خیلی آدم مهمّی است. بعضی‌ها گفتند اگر کسی بگوید: نبوی خطا کرده است، کافر است. این‌قدر تند رفتند. ایشان در شرحی که به صحیح مسلم نوشته است، من کپی این چاپ مؤسسه‌ی قرطبه را گرفتم، صفحه‌ی ۴۰ مقدّمه. «جَمیعُ مَا حَکَمَ مُسلِم (رحمه الله) بِصِّحَتِه فِی هَذا الکِتاب» هر روایتی که مسلم در این کتاب خود اورده است گفته است صحیح است «فَهُوَ مَقطُوعٌ بِصِّحَتِه» قطعاً صحیح است.

نظر جوینی در مورد کتاب بخاری

از این هم بالاتر می‌گوید: امام الحرمین جوینی گفته است:… می‌دانید که اگر کسی در حال روزه به خدا و رسول چیزی را نسبت بدهد، روزه‌ی او باطل است یا نذر بکند واجب است عمل بکند، قسم بخورد، واجب است طبق قسم خود عمل بکند. می‌گوید: امام الحرمین این‌طور گفته است: «لَو حَلَفَ إِنسَانٌ بِطَلاَقِ إِمرَئَتِهِ» یکی بگوید قسم می‌خورم اگر نبود، زن خود را طلاق می‌دهم «أَنَّمَا فِی کِتَابَیَّ البُخَارِی وَ مُسلِم مِمَّا حَکَمَا بِصِّحَۀِ مِن قَولِ النَّبِی» این دو کتاب هر چه را که گفتند صحیح گفتند دیگر، این دو کتاب هر چه آوردند صحیح است. اگر نباشد زن خود را طلاق می‌دهم، قسم می‌خورد. می‌گوید: این قسم درست است. یعنی جای دیگر که می‌خواهند با ما بحث بکنند وقتی راجع به بخاری و مسلم می‌خواهند حرف بزنند این‌طور حرف می‌زنند. این کتاب را هم ببینید و دیگر خیلی وارد بحث سند نشویم.

دفاع از صحیح بخاری در کتاب فتح الباری

 اسم این هم فتح الباری است. می‌خواستم یکی از آن‌ها را هم بیاورم، کتاب آن را هم ببینید شرح صحیح بخاری در مقدّمه که با این چاپ به این ریزی ۵۵۰ صفحه در دفاع از کتاب نوشته است. در صفحه‌ی ۷ کتاب -این شرح صحیح بخاری مهمترین شرح آن است، برای ابن حجر عسقلانی است اسم آن فتح الباری است. اسم مقدّمه را هدی السّاری گذاشته است- می‌گوید: بزرگان علمای عامّه احمد حنبل و یحیی بن معین و علیّ بن مدینی و همه‌ی این‌ها جمع شدند، روایات خود را با بخاری وسط گذاشتند، بخاری پیروز شد. گفتند: جز چهار روایت، تمام روایات بخاری از بقیه صحیح‌تر است. «قَالَ العُقَیلی وَ القُولَ فِیهَا قَولَ البُخاری وَ هِیَ صَحیحَ» عقیلی گفت: در آن چهار تا هم-خوب این‌ها بزرگان اهل سنّت هستند. احمد حنبل است- بعضی‌ها گفتند: روایت بخاری از روایات بقیه قوی‌تر است. هر یک روایت را نوشته است، برای هر یک دانه روایت غسل کرده است. آقایان می‌گویند. «مَا أعلَمُ فِی الأرضِ کِتَاباً فِی العِلم أعظَم مِنه»، «أصَحُّ الکُتُب بَعدَ کِتَابِ الله» و از این‌ها فراوان است. این را دیدم اگر شب گذشته بگویم، تعداد سندها زیاد می‌شود، اذیّت می‌شوید. این وضع کتاب بخاری.

 مطرح شدن ماجرای میراث در کتاب بخاری و رد شدن آن بعد از شهادت ائمّه

در آن چه گفته است؟ ائمّه ما او را مجبور کردند از درخت بالا رفت و ماجرای میراث را مطرح کرد. بعد از ائمّه این‌ها دیگر به سمت کتمان رفتند. چه گفتند؟ گفتند: یک مرسله‌ای از یک‌جا پیدا کردیم. خواستم شما انصاف را ببینید. یک طرف سند منگوله دار است، یک کسی می‌گوید این خانه برای من است، این هم سند ثبت احوال است. طرف مقابل ادّعا می‌کند. این حرف‌هایی که ما زدیم، کأنّ مثلاً بزرگان اهل تقوای شهر هم روی سند منگوله‌دار ثبت احوال امضا کردند، ما هم شاهد هستیم ولی یک نفر باز هم بگوید نه، همان ادّعا را می‌پذیریم. چه جای تعارض بود که شما ادّعای شعبی را بپذیرید که اصلاً در آن واقعه نبوده است، ببیند. بعد گفتند: نه، این یکی استثنائاً درست است، مرسل است ولی صحیح است. از کجا فهمیدید صحیح است؟ چه کسی بوده است به شما بگوید این اتّفاق افتاده است؟ من الآن می‌گویم: در ضمن ۴۳۰ سال پیش در این کوچه بغلی یک اتّفاقی افتاده است. می‌گویند: آقا ببخشید از کجا می‌دانی؟ چه کسی گفته است؟ می‌گویم: صحیح است. خوب من بگویم صحیح است که… از کجا می‌گویی صحیح است؟ کسی نبوده است ببیند.

بی‌ادبی ابن تیمیه نسبت به حضرت زهرا

مرحله‌ی بعدی را آن‌هایی که بی‌ادب‌تر هستند، راه انداختند. شب گذشته یک مرحله قبل از آن را عرض کردیم گفتند: نه این‌ شأن حضرت زهرا نبود. به خاطر یک تکه زمین بیاید دعوا بکند. بود یا نبود این اتّفاق افتاد، این را حل بکن. آن کسی که مثل ابن تیمیه بی‌ادب‌تر است، می‌گوید: اگر کسی بگوید این اتّفاق افتاده است که ما عرض کردیم چه کسی این را گفته است؟ -بخاری و مسلم گفتند- این‌جا او به زهرای مرضیه تهمت زده است که یک چنین کار حرامی کرده است، بین امّت فتنه کرده است.

ردّ نظر ابن تیمیه نسبت به حضرت زهرا با حدیث بخاری

چون وظیفه‌ی همه‌ی مردم بود از حاکم جامعه‌ی اسلامی اطاعت بکنند. پیش فرض گرفته است و شروع می‌کند می‌گوید: و این به گناه شبیه‌تر است یا به ثواب. پاسخ آن روشن است؛ اختلاف سر این است که حاکم جامعه اسلامی بود یا نبود. آن آقا معلوم نیست هنوز حاکم جامعه‌ی اسلامی باشد که شما روی آن احکام سوار می‌کنید. بله اگر حاکم جامعه‌ی اسلامی باشد، طبق نظر شما باید زهرای مرضیه ته جهنّم باشد در همین صحیح بخاری می‌گویند: «مَنْ خَرَجَ مِنَ السُّلْطَانِ»[۳] کسی که از طاعت سلطان دور بشود یک وجب، نه چندین روز، چند ماه «مَنْ خَرَجَ مِنَ السُّلْطَانِ شِبْرًا مَاتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّهً» به مرگ جاهلی مرده است، یعنی کافر مرده است.

فرو ریختن باورهای ابن تیمیه در این باور

این گناه کوچکی نیست. شما باید یک طرف را قبول بکنید یا باید زهرای مرضیه را جهنّمی بکنید یا حاکم حاکم نیست و اگر عقل ابن تیمیه می‌رسید می‌فهمید که دو طرف را او باخته است. چون دو صحابه روبروی هم قرار گرفتند. هر کدام جهنّمی بشوند، اعتقادات او فرو ریخته است.

عصمت اهل بیت، بنای اعتقاد شیعیان

مثل این‌که عقیده‌ی شیعه روی عصمت اهل بیت بنا شده است، بهترین جایی که شیعه را از بین ببرند، عصمت اهل بیت است. این که می‌بینید امثال کدیور در رد عصمت ائمّه مقاله داشتند، آن مطلب خیلی آبکی بود و کپی از کسی دیگر بود و سرقت علمی هم بود. برای این‌ بود که اگر آن را می‌زد، دیگر هیچ چیزی از شیعه باقی نمی‌ماند.

عدالت همه‌ی صحابه بنای اعتقاد اهل سنّت

 برادران غیر شیعه هم اگر کسی بحث عدالت همه‌ی صحابه را بزند، هیچ چیزی از آن باقی نمی‌ماند، کلاً از بین می‌رود هر جا بحث می‌کنند، دلیل با تعریف خود آن‌ها عدالت همه‌ی صحابه است. عقل ابن تیمیه نمی‌رسید که تو بیایی این‌جا از خلیفه هم دفاع بکنی فرق نمی‌کند، زهرای مرضیه را هم این‌جا خطاکار کنی، باز عقیده‌ی شما زمین خورده است. غیر از این‌که واضح است سیّده‌ی نساء اهل الجنّه در شیعه و سنی از متواترات است، خود او هم قبول دارد. سیّده‌ی نساء اهل الجنّه جهنّمی نمی‌شود. این تا این‌جا.

دیدن اعمال در لحظه‌ی آخر عمر

باز هم سند داریم؟ یک سند دیگر هم عرض بکنم، بعد موضوع را جمع‌بندی بکنیم ببینیم ربط این کار به وحدت چیست؟ این بحث‌های ما خلاف وحدت است یا طبق وحدت است؟ نظر ما با وحدت چه می‌شود؟ دلیل دیگر هم داریم؟ بله یک دلیل دیگر هم داریم. گاهی چشم انسان لحظه‌ی مرگ باز می‌شود. فرعون هم که باشد، می‌گوید: من به خدای موسی ایمان آوردم، چون آن‌جا دیگر خیلی اختیار ندارد. آن‌جایی که جان به ترقوه‌ها می‌رسد که می‌گوید: «قیلَ مَنْ راقٍ‏ٍ»[۴] چه کسی می‌تواند به داد من برسد؟ آن لحظه‌ای که می‌بیند چه چیز برای او مهیّا شده است، لحظه‌ی آخر اعمال خود را می‌بیند.

حاضر بودن امیر المؤمنین در لحظه‌ی آخر عمر همه‌ی انسان‌ها

 امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) فرمود: «حَارِ هَمْدَانَ مَنْ یَمُتْ یَرَنِی»[۵] مؤمن و فاسق و منافق همه من را لحظه‌ی آخر می‌بینند. یعنی آن لحظه همه می‌بینند چه شد. فرعون هم که باشی می‌گویی: به خدای موسی ایمان آوردم.

بی‌فایده بودن توبه در لحظه‌ی آخر مرگ

خداوند هم می‌فرماید: «آلْآن‏»[۶] این «آلْآن» یعنی «ءَالْانَ» یک مقدار ترکی شده است. «آلْآن» یعنی الآن دیگر. دیگر فایده‌ای ندارد. تا وقتی حجّت تمام نشده است می‌توانی توبه بکنی. دیگر همه چیز را به چشم غیر مادی… بعضی از بزرگان اهل کشف هستند، در زندگی عادی خود، پشت دیوار را هم می‌بینند. هر کسی دارد می‌میرد، آن لحظه‌ی مرگ خود ولو منافق هم باشد این حالت را پیدا می‌کند، چون روح دارد جدا می‌شود، مدام از تعلّق روح به بدن کم می‌شود، قوّت پیدا می‌کند. ولو شر باشد، می‌بیند. فرعون هم که باشد می‌گوید: «آمَنتُ بِرَبِّ مُوسی» دیگر فایده ندارد. این آقایان هم از این حرف‌ها زدند.

اظهار پشیمانی یکی از خلفا در لحظه‌ی مرگ

آخرین کلام یکی از این‌ها این است که ای کاش من مدفوع بودم «یَا لَیتَنی کُنتُ کَبشِ أهلی»[۷] ای کاش گوسفند بودم، من را پروار می‌کردند، می‌دادند مهمان بخورد. این آخرین کلام او در این دنیا است و وقتی من را خورد «فَجَعَلوا بَعضی شَواءً وَ بَعضی قَدیداً» تعیین تکلیف هم کرده است. مثلاً بالاخره سردست و نمی‌دانم قلوه‌گاه را کباب می‌کردند، بعضی از جاهای آن را هم گوشت کوبیده درست می‌کردند، می‌خوردند، «ثُمَّ أکَلونی فَأخرَجُونی عَذِرَهً» مدفوع می‌شدم «وَ لَم أکُن بَشَراً» خود آن‌ها هم گفتند. آقای شماره‌ی دو این‌طور گفته است. بله یعنی کاش همه چیز بودم، آدم نبودم چون آن‌های را دیگر مجازات نمی‌کنند، آدم را سر حساب و کتاب می‌آورند.

اظهار تأسّف خلیفه‌ی اوّل بر چند چیز

 نفر اوّل هم این حرف را زده است. گفت: من بر هیچ چیزی تأسّف نمی‌خورم الّا بر چند چیز. یکی این‌که یک نفر را زنده زنده سوزاند. بارها من خدمت شما و دوستان دیگر عرض کردم اگر درست تحلیل بشود، داعش چیز جدیدی نیست. خلیفه‌ی اوّل هم زنده سوزاندن را انجام داد و هم مسلمان‌کشی را.

اقتدای محمّد بن عبد الوهاب در قضیه‌ی تکفیر به خلیفه‌ی اوّل

محمّد بن عبدالوهّاب در کتابی که عربستان منتشر کرده است جلد ۹، صفحه‌ی ۲۴۰ کتاب الدّرر السّنیّه می‌گوید: ما در مسئله‌ی تکفیر مسلمانان به صدّیق اقتدا می‌کنیم که مسلمان‌ها را کشت. گفت: کافر هستند. اوّلین کسی که مسلمان را با شبهه کشت. مثلاً مسلمانی که نمی‌آمد مسجد نماز بخواند. الآن این آقایان می‌کشند، مسلمانی که زکات ندهد. خود او فاسق است، مسلمانی که غیبت می‌کند. فاسق است، دیگر او را اعدام نمی‌کنند، او کشت. صحیح بخاری هم نقل کرده است. یکی از چیزهایی که خیلی این لحظات آخر ناراحت هستم، این تأسّف، تأسّف تکوینی است، این اختیاری نیست، می‌بیند دارد چه می‌شود.

اظهار تأسّف خلیفه‌ی اوّل بر اعمال خود

یکی این‌که ای کاش فجائه سلمی را زنده زنده آتش نمی‌زدم. چند چیز دیگر هم گفت، یکی از آن‌ها این بود «یَا لَیتَنَی لَم اَکشِف بَیتَ فَاطِمَه» ای کاش در خانه‌ی فاطمه را به زور باز نمی‌کردیم. «وَ إن أغلِق عَلى الحَرب‏»  و اگرچه این را برای جنگ با من بسته بودند، ای کاش حرمت او را حفظ می‌کردیم. این‌قدر این حرف سنگین است، طبیعتاً آقایان می‌گویند: دروغ است. امّا این روایت را منابع قرن دو و سه سنّی‌ها و قرن سه و چهار شیعه‌ها نقل کردند. سیّد مرتضی ابو الصّلاح حلبی -این‌ها از شیعه- علّامه‌ی حلّی. طبری، بلاذری در انساب الأشراف. بلاذری ۲۷۹ مرده است، طبری ۳۱۰ مرده است. کسانی دیگر هم قبل از این‌ها نقل کردند.

نظر عجیب و غریب یک عالم سنّی در مورد شیعیان

یک عالم مهمّی سنّی‌ها دارند، در ضدیّت با شیعه هم خیلی عجیب و غریب است. می‌گوید: شیعه‌ها وقتی می‌میرند میمون می‌شوند و این متواتر است، همه هم دیدند. حالا کجا است؟ الآن با این امکانات روز نشان بدهید، کجا است. در کدام روستاها شیعه‌ها می‌میرند میمون می‌شوند. اسم او ضیاء الدّین مقدسی است. می‌گوید شیعه‌ها می‌میرند، به تواتر برای او ثابت شده است که شیعه‌ها میمون می‌شوند. ابن تیمیه که روایت مهمّ غدیر را می‌گوید درست نیست، می‌گوید: تواتر آن برای من ثابت شد، چون ضیاء مقدسی گفت که شیعه‌ها وقتی می‌میرند میمون می‌شوند. از او نقل می‌کند. این آدم در کتاب احادیث المختاره‌ی خود همین روایت را آورده است می‌گوید: «هَذا حَدیثٌ حَسَن». این آقای ابن تیمیه بیاید تحویل بگیرد. می‌گوید: شیعه‌ها می‌میرند میمون می‌شوند، من قبول می‌کنم چون ضیاء مقدسی گفته است، حتماً وجود دارد.

آوردن اظهار تأسّف خلیفه‌ی اوّل در کتاب ضیاء مقدسی

همین ضیاء مقدسی در احادیث المختاره‌ی خود روایت «یَا لَیتَنَی لَم اَکشِف بَیتَ فَاطِمَه وَ إن أغلِق عَلى الحَرب‏» را آورده است می‌گوید: «هَذا حَدیثٌ حَسَن». این را تحویل بگیر. این‌که دیگر شیعه نیست. یک آقایی راوی این حدیث است، اسم او علوان بن داوود است. می‌گویند: روایت این آدم فایده ندارد. می‌گوییم: چرا؟ خیلی از بزرگان شما گفتند: راستگو است. هیچ کسی هم نگفته است این آدم ضعیفی است. می‌گویند: نه این روایات منکر نقل می‌کند. یک حرف‌هایی در روایات او وجود دارد که بوی توهین به خلفا دارد. خوب این‌طور اگر باشد که هر کسی بخواهد حقیقت را بگوید، شما می‌گویید: نه روایت این فایده ندارد. مثل این می‌ماند که ما هر مطلبی علیه ما بود بگوییم: نه، چون علیه ما است، پس راوی آن درست نیست. به چه دلیل؟

نظر ابن تیمیه در مورد اظهار تأسّف نسبت به هجوم به خانه‌ی فاطمه

باز برای این‌که ابن تیمیه را ببینید با بقیه فرق می‌کند، یک جمله می‌خوانم بحث خود را تمام بکنم و به بحث انتهایی بحث بروم. ببینید که بعضی ناصبی هستند. ابن تیمیه با این حدیث که مواجه می‌شود تأسّف خلیفه از این‌که ای کاش هجوم نبرده بودیم در خانه را به اجبار باز بکنیم. می‌گوید: «غَایَهُ مَا یُقَال» انتهای این است «إنه کبس البیت لینظر هل فیه شیءٌ من مال الله الذی یقسموا۲۶:۰۵» می‌گوید: نه نهایت این است که بگوییم خلیفه می‌خواسته خانه‌ی امیر المؤمنین را بگردد، اموال مردم در آن نباشد. برای همین هم… یعنی خانه‌ی علی بیت المال بوده است یا علی (معاذ الله) بیت المال را در خانه‌ی خود پنهان می‌کرده است. نیاز نیست الآن پاسخ بدهد، می‌خواهم فقط خباثت او را ببینید.

علامت ناصبی‌گری

نهایت آن این است که بگوییم: بله، ترسیدند اموال مردم در خانه‌ی علی باشد، علی (معاذ الله) دزد سر گردنه بود یا دزد دریایی بود که خانه‌ی او را بگردید ببینید اموال مردم در آن است. این‌ها علامت‌های ناصبی‌گری است.

ناصبی‌گری، اقبح قبایح

 و بدترین قبح در عالم وجود، صد هزار بار بدتر از حرامزاده بودن ناصبی‌گری است. حرامزاده بودن نقص خود فرد نیست، حرامزاده می‌تواند بهشت برود. حرامزاده می‌تواند شیعه‌ی علی بشود ولی ناصبی طهارت ندارد ذاتاً جسماً و باطناً. از کلب ناپاک‌تر است. اقبح قبایح ناصبی‌گری است و این‌طور حرف زدن تلاش بیهوده کردن است. این دیگر آخر کار است. یعنی شروع کنی به چه کسی ناسزا بدهی؟

نظر سیوطی در مورد اهانت به دختر خلیفه

این را به یاد دارید یک شب عرض کردم سیوطی از در کتاب «القاء الحَجَر» یعنی سنگ را بکوب به صورت آن کسی که می‌گوید: اشکال ندارد به خلیفه‌ی اوّل و دوم توهین بکنی. می‌گوید: یک نفر گفت: آقا زن – این را تکرار می‌کنم انصاف را ببینید- شب زن بیاید قسم بخورد، شهادت او قبول نیست. چون ممکن است روی خود را ببندد، نشناسیم چه کسی است، این آدم راستگو است یا نه. باید روز بیاید. شهادت زن را در شب قبول نمی‌کنیم. صبح باید بیاید شهادت بدهد. فقیه گفته بود: هر زنی باشد قبول نمی‌کنیم ولی دختر ابوبکر باشد، سیوطی آن‌جا می‌گوید: این مرد را باید به زندان بیندازند، باید او را سجن طویل و عذاب شدید بکنند. به دختر خلیفه توهین کردی. چه گفته است؟ می‌گوید: از زن شب قبول نیست، صبح باید بیاید. دختر خلیفه را هم می‌گوید یعنی هر کسی باشد قبول نیست، نه کسی گفت: راستگو است، نه کسی گفت دروغگو است، نه توهین کرد. می‌گوید: باید او را به زندان بیندازند، به دختر خلیفه توهین کرده است.

ابراز تأسّف خلیفه نسبت به اعمال

این چه؟ حکومت اموال مردم را از خانه‌ی علی پیدا بکند یعنی چه؟ یعنی حکومت بریزد یک خانه‌ای را بگردد که ببیند اموال مردم در آن است؟ مگر تا به حال سابقه داشته است؟ غیر از این‌که… ولو این غلط را هم کرده باشد که دارد تأسّف می‌خورد. فرض کن برای یک چنین نیّتی هم این کار را کرد. «یَا لَیتَنَی لَم اَکشِف» چون آن لحظه‌ای که چشم باز می‌شود، لحظه‌ی آخر عمر، آدم حقیقت عمل خود را می‌بیند ولو این باید می‌گوید: حقیقت کردم «یَا لَیتَنَی لَم اَکشِف بَیتَ فَاطِمَه وَ إن أغلِق عَلى الحَرب‏» خود می‌گوید: ای کاش نکرده بودم، شما می‌گویید کاری نکرده است؟

دفاع حضرت زهرا از امیر المؤمنین

امّا یک نکته‌ی کوتاه راجع به وحدت. تا این‌جا هر چه گفتیم اهمّیّت ماجرای فاطمیّه و در واقع می‌خواستیم بیان بکنیم ذو الفقار اصلی امیر المؤمنین زهرای مرضیه بود، نه آن ذوالفقار و شما می‌بینید چگونه دشمن را به زلزله انداخته است، دارند دست و پا می‌زنند و خدا شاهد است مطالبی که من محضر شما آوردم فرض کردم مفتی اعظم عربستان در جلسه است، سعی کردم ساده حرف بزنم ولی مطالب را در سطحی مطرح کردم که اگر جایی گفتید، نتوانند خلاف آن حرف بزنند. هر چه گفتند را گفتیم. نهایت حرفی که داشتند همین بود، دیدید این را به وجدان شما واگذار می‌کنم که حرفی برای گفتن نداشتند.

علّت دفاع نکردن امیر المؤمنین از حضرت زهرا

 امّا امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) چه کار کرد؟ اشجع عرب. چرا از زهرای مرضیه دفاع نکرد؟ الّا این‌که اگر دفاع می‌کرد هدایت مردم نقطع می‌شود، غیر از این دلیلی ندارید؟ خود حضرت در دو جای نهج البلاغه از ایشان دارد که دیدم اگر من بجنگم اهل من، یعنی حسنین (علیهم السّلام) کشته می‌شوند و اگر امام حسن و امام حسین کشته می‌شدند، شهید می‌شدند، هدایت منقطع می‌شد، لذا این کار را نکردم، حاضر شدم فاطمه شهید بشود و من دفاع نکنم.

این خیلی سخت است. اگر امیر المؤمنین دفاع می‌کرد، او را تکه تکه می‌کردند، خیلی راحت‌تر بود تا بایستد ببیند چه شد. قابل قیاس نیست.

هزاران بار اجل بر مرد خوشتر              که سیلی خوردن همسر ببیند.

چه حالی می‌کند پیدا خدایا                  اگر این صحنه را حیدر ببیند

حیدر باشی و صبر بکنی اصلاً برای ما قابل فهم نیست. برای هدایت مردم صبر کرد. خوب شیعه‌ی علی برای هدایت مردم باید چه کار بکند؟

بیان سیره‌ی اهل بیت، تبلیغ تشیّع 

من که این حرف‌ها را محضر شما زدم بین خود و خدا قسم یاد می‌کنم ۹۹ درصد مردم غیر شیعه این مطالب را نمی‌دانند. هنر بچّه‌ شیعه باید این باشد که پرچم امیر المؤمنین را در دنیا بلند بکند. شما همین حقایق را مؤدّبانه، بدون این‌که توهین بکنید، سیره‌ی اهل بیت را بدون این‌که توهین بکنید بروید بیان بکنید، امیر المؤمنین کسی نیست که خیال بکنید، کنار دیگران قرار می‌گیرد.

نظر ابو العبّاس حنبلی در مورد امیر المؤمنین و خلیفه‌ی اوّل

به ابو العبّاس حنبلی گفتند: او خلیفه‌ی اوّل خلیفه است یا علیّ بن ابی‌طالب؟ تازه حنبلی آدم تندرویی است. «کَم فَرق بَینَ مَن شُجَّع فِی خِلَافَتِهِ» فرق است بین آن کسی که فوق آن گفتند: خلیفه است. «وَ بَین مَن قِیل أنَّهُ الله هُو». این را گفتند: الله است. چه کسی را به چه کسی مقایسه می‌کنید؟

تبلیغ سیره‌ی اهل بیت و اقبال سنّی‌ها به آن

شیعه اگر شیعه‌ی امیر المؤمنین باشد یک طور تبلیغ می‌کنند که از آن کسانی که معارف اهل بیت به دست آن‌ها نرسیده است، به دست آن‌ها برسد. من در این زمینه ۱۵ سال است دارم کار می‌کنم، قسم به خدا بیش از ۹۹ درصد مردم غیر شیعه این مباحث را نمی‌دانند. همه ابن تیمیه نیستند، اصلاً نمی‌دانند. این‌قدر سنی وجود دارد که وقتی فضایل امیر المؤمنین را بیان می‌کنی هر چه پول دارد می‌آید در دهان آن کسی می‌کند که دارد مدح می‌کند. الآن نگاه نکنید که متأسّفانه خط کشی شده است.

ارادت اهل سنّت به اهل بیت با سرودن شعر

 بهترین مقتل‌های سیّد الشّهداء را سنّی‌ها نوشتند. برترین اشعار راجع به امیر المؤمنین را سنّی گفتند. نه این‌که بگویم سنّی‌ها از شیعه‌ها محبّ‌تر هستند، نمی‌خواهم این را بگویم، دست این‌ها از حقیقت کوتاه است. صبح تا شب چیز دیگری در گوش این‌ها گفتند.

معنای مسئله‌ی تقریب

مسئله‌ی تقریب این است که شما حقیقت… آقا حرف بسیار دقیقی می‌زند، می‌فرماید: کتاب الغدیر -دفاع از مذهب شیعه است- کتاب وحدت‌‌بخش است. یعنی شما حقیقت امیر المؤمنین را بیان کن، بعد ببین کسی که نهایت آرزوی او این بود که ای کاش مدفوع بودم با امیر المؤمنین (صلوات الله علیه) قابل قیاس است؟ کسی او را انتخاب کرد؟ اگر کسی او را انتخاب کرد که حجّت بر او تمام شده است، نمی‌دانند، قابل قیاس نیستند. مردم عالم از شخصیت اهل بیت خبر ندارند و این درد است که شیعیان را به عنوان بدهان و توهین‌کننده بشناسند.

ممانعت امیرالمؤمنین از توهین به مقدّسات دیگران

 نقل از امیر المؤمنین است که فرموده است: «إِنِّی أَکْرَهُ لَکُمْ أَنْ تَکُونُوا سَبَّابِینَ»[۸] چرا فحش می‌دهی؟ او برای آن‌ها مقدّس است، دیگر اصلاً به سمت ما نمی‌آید. رفتارهایی که آن‌ها کردند را بیان بکنید. بعضی از آن‌ها را ما این شب‌ها انجام دادیم. بگویید این کار را کردند، ایشان این کار را فرمودند، ایشان… حضرت اجل اوّلین کسی هستند که مسلمان کشتند. او به وجدان خود رجوع می‌کند اگر منصف باشد می‌پذیرد.

فاطمیّه محور وحدت

یعنی فاطمیّه می‌تواند محور وحدت مسلمین باشد، منتها با فحش دادن… اگر به مقدّسات شما هم فحش بدهند، اصلاً آدم در موضع لجبازی که بیفتد، دیدید زن و شوهر با هم دعوا می‌کنند، مرد سر خود را به دیوار می‌زند. در موضع لجبازی همه کار می‌کنند. پیش ما آمده بودند داوری بکنیم، دیدیم مرد دست خود را تا آرنج بسته است. گفتم: دست تو چه شده است؟ زیر ماشین رفتی؟ گفت: نه عصبانی شدم خواستم یک حرکتی بزنم، هر چه گفتم: این زن جواب من را داد، با مشت به دیوار زدم، استخوان‌های دست من خورد شده است. آدم در موضع لجبازی عقل خود را که به کار نمی‌اندازد.

نحوه‌ی تبلیغ تشیّع در بین اهل سنّت

نباید اگر خواستی با سنّی بحث بکنی یا زمینه‌ی تبلیغ فراهم بکنی، لج او را دربیاوری. باید او را از موضع خود پایین‌تر بیاوری فکر بکند، فکر بکنند باور بکنند خیلی از آن‌ها برمی‌گردند. کما این‌که همین الآن اتّفاق افتاده است.

عصبانیّت مفتی مراکشی از گسترش تشیّع

 این فیلم را دیدید که اسم او عبدالله علی النّهاری است دارد خطبه‌ی جمعه می‌خواند، داد می‌زند شیعه زیاد شده است، تابلوی الله پشت سر او است برمی‌دارد به زمین می‌کوبد. اگر هم ندیدید بزنید آن آقایی که تابلوی الله را در نماز جمعه به زمین می‌زند، پیدا می‌شود. گوگل باهوش است، آن را برای شما پیدا می‌کند. اسم آن عبدالله علی النّهاری است، مراکشی است. به او می‌گویند: چرا این‌قدر عصبانی هستی؟ مثل این‌که یک چیزی مصرف کردی. قدیم‌ها می‌گفتند: چه را به کجا زدند، این‌طور شده است. می‌گوید: برای این‌که در کشور ما گاهی به یک شهری سفر کردم، دیدم همه شیعه شدند، این‌ها سنی بودند شیعه شده بودند. روستایی که پانصد سال سابقه‌ داشته است یک دانه شیعه در آن نبوده است، امروز یک دانه هم سنی در آن نیست. یعنی تبلیغ کن.

تبلیغ تشیّع به شیوه‌ی درست

 هر کسی عشق امیر المؤمنین و زهرای مرضیه دارد، به حرم امام رضا می‌روی خوشحال می‌شوی شلوغ است یا می‌گویی ای کاش که هیچ کسی او را دوست نداشت که من می‌رفتم می‌چسبیدم به ضریح؟ می‌گویی: إن‌شاءالله این‌قدر این‌جا شلوغ باشد، اصلاً هیچ وقت ما را راه ندهند. پرچم آقا آن بالا باشد. شیعه اگر شیعه است یک طوری تبلیغ می‌کند که پرده‌های اوهام کنار برود، اصلاً دیگر کسی نتواند امیر المؤمنین را با کسی مقایسه بکند حقیقت را بیان می‌کند.

علّت پایان‌نامه بر علیه شیعیان

دکتر ناصر غفاری یک کتابی دارد ۱۳۸۰ صفحه است، ضدّ شیعه نوشته است. کتاب درسی در عربستان است. در مقدّمه می‌گوید: می‌دانید چرا من پایان نامه‌ی دکتری خود را این کتاب اصول المذهب الشّیعه الثنی عشریه قرار دادم؟ چون در خاندان مادری من دیگر یک دانه هم سنی نیست. چون در روستاهای اطراف ما دیگر سنی نیست. می‌گوید: این طاعون حکومت صفوی- منظور او حکومت ایران است- راه افتاده است، دارد همه جا مردم را گمراه می‌کند. پس می‌شود مردم با تبلیغ مستبصر کرد، یعنی چشم و دل آن‌ها را روشن کرد. خوب اگر شیعه‌ای فحش بدهد، فقط راه این‌که

یک نفر را به امیر المؤمنین و زهرای مرضیه وصل بکند بسته است.

فاطمه‌ی زهرا نقطه‌ی محوری وحدت

پس این حرف‌هایی که ما از روز اوّل تا الآن زدیم منظور ما این نبود که وحدت نداشته باشیم. یک برادر شما با یک دوستی خراب شده است، یک آدم نابابی گیر او افتاده است فکر او را عوض کرده است. مثلاً به اتاق او می‌روی می‌بینی عکس آن طرف را به دیوار زده است، خوب بروی پاره بکنی که دفعه‌ی بعد حرف‌های خصوصی خود را به تو نمی‌گوید، می‌رود به دوست خود می‌گوید، مدام از تو دورتر می‌شود. در حالی که اگر شما منطقی با محبّت رفتار بکنی، او برمی‌گردد و این را بدانید که فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) آن نقطه‌ی محوری است که این اتّفاق می‌افتد.

تقرّب امیر المؤمنین به خدا با آوردن نام فاطمه

چند فضیلت از زهرای مرضیه عرض بکنم. من دو، سه فضیلت از زهرای مرضیه تقرب إلی الله می‌گویم. چون امیر المؤمنین وقتی داشت وصیت می‌کرد، فرمود: فرزندان، همه‌ی آن‌ها چه دختر و پسر فاطمه باشند، چه نباشند در میراث مشترک هستند. پسرها یک قدری، دخترها یک قدر ولی تقرب إلی الله اسم بچّه‌های فاطمه را اوّل می‌آورم. یعنی اسم فاطمه را بیاورم، من علی به خدا نزدیک می‌شوم. لذا چند تا فضیلت عرض بکنم، حسن ختام عرایض من باشد.

فضیلت امام حسین در فرزندی حضرت زهرا

یکی از آن‌ها این است که من خیلی این را تکرار کردم ولی دوست دارم این را تکرار بکنم. در همین وصیت نامه که شیخ مفید نقل کرده است امام حسن (سلام الله علیه) را وصیتی –این را قبلاً گفتم دوست دارم باز هم تکرار بکنم، خود من لذّت می‌برم، به وجد می‌آیم این را می‌خواهم بگویم- فرمود: حسن جان با این برادر خود این‌گونه رفتار بکن، این خواهر تو این‌طور است، این این‌طور است. «أَمَّا أَخُوکَ الْحُسَیْنُ»[۹] امّا برادر تو حسین. حسین که همه‌ی عالم را بیچاره کره است. حسین که همه‌ی فقه را درنوردیده است. در عقاید ما این وجود دارد که در بهشت غم نیست ولی برای سیّد الشّهداء داریم که «مَنْ فِی الْجَنَّهِ وَ النَّارِ» بر او گریسته است. یعنی همه را درنوریده است. مادر او تا روز قیامت عزادار او است، حالا روایت آن را عرض می‌کنم. به آن فرد، به او که اصلاً حیرت انگیز است، خود او شگفت‌انگیز عالم وجود است، فرمود: «أَمَّا أَخُوکَ الْحُسَیْنُ» در این همه صفت امام حسین «فَهُوَ ابْنُ أُمِّکَ» پسر فاطمه است. «وَ لَا أُرِیدُ الْوَصَاهَ بِذَلِکَ» دیگر چیزی هم به چشم من نمی‌آید که بگویم. یعنی حسین اگر حسین است، پسر فاطمه است. دلالت التزامی آن هم یعنی زینب را هم اگر دیدی زینب است، دختر فاطمه است. فاطمه است که حسین تربیت کرده است، فاطمه است که زینب تربیت کرده است.

ثواب طواف از طرف حضرت زهرا

یک روایت صحیحه داریم. در کافی آمده است روایت صحیحه هم است. پیش امام جواد (علیه السّلام) آمد. گفت: می‌شود از طرف امامانی که شهید به حج بروم، می‌خواهم بروم طواف بکنم؟ فرمود: بله که می‌شود. مثلاً گفت: از طرف امام حسن بروم طواف بکنم. فرمود: بله خیلی هم خوب است ابراز محبّت است. گفت: از طرف شما هم می‌شود؟ -به امام جواد گفت- گفت: بله. امام زنده است، شما از طرف زنده نمی‌توانید بروید کاری بکنید. فرمود: بله چون من امام تو هستم و به امام که در واقع طواف نمی‌رسد، ابراز محبّت می‌ارزد. ما که چیزی نداریم ما هیچ چیزی در برابر اهل بیت نداریم. گفت: خوب باشد. به حج رفت و برگشت. گفت: دور اول طواف، یعنی هفت دور اوّل طواف اوّل از طرف رسول خدا رفتم، امیر المؤمنین امام حسن، دهمین می‌شود امام نهم، امام جواد، بار دهم از طرف شما. شک کردم از طرف مادر شما طواف بروم یا نه. چرا؟ چون آدم که به حج می‌رود ثانیه‌های آن را باید استفاده بکند، خوب من که می‌توانم به امام حسن امام، به امیر المؤمنین، امام عالم، به رسول خدا رسول خاتم هدیه بکنم چرا به پایین‌تر بدهم؟ برای او سؤال پیش می‌آید؟ لذا چند دور برای پدران شما و شما طواف کردم یکی دو بار هم از طرف مادر شما، شک داشتم نکند قیمت آن کم بشود، حیف است، وقت خود را تلف بکنم. آقا از طرف مادر شما درست بوده است یا نه؟ فرمود: «اسْتَکْثِرْ مِنْ هَذَا»[۱۰] ای کاش این را بیشتر انجام می‌دادی «فَإِنَّهُ أَفْضَلُ مَا أَنْتَ عَامِلُهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ» طواف از طرف مادر ما برتر است تا بقیه.

زهرای مرضیه افضل عالم وجود

حالا من یک نکته عرض می‌کنم ثواب آن بیشتر و برتر است، پارتی بازی که نیست یعنی مصلحت بیشتری دارد. یعنی از طرف فاطمه می‌رفتی طواف می‌کردی، مصلحت و ثواب آن بیشتر از این بود که از رسول خاتم، از امیر المؤمنین… کأنّ زهرای مرضیه افضل عالم وجود است. احتیاط می‌کنم دیگر مثال نمی‌زنم و این‌که ما در فاطمّیه نسبت به این مادر دوست داریم جزء بیچاره‌هایی باشیم که او را دوست داریم فقط کار ما نیست.

تبرک جستن ائمّه به وسائل حضرت زهرا

 در روایت داریم تبرّک حضرت رضا (صلوات الله علیها) شما مثلاً نگاه بکنید سنگ قبر سیّد الشّهداء اگر داشته باشید این را به عنوان یک چیز متبرّک نگه می‌داری. حضرت رضا امام معصوم است، وسیله‌ی تبرّک در خانه‌ی ایشان، چوبه‌ی دستاس خانه‌ی زهرای مرضیه است.

از این مهمتر را هم بگویم. وقتی آن یزید ملعون می‌خواست زین العابدین (صلوات الله علیه) به قتل برساند، گفت: سه حاجت بخواه، می‌خواهم گردن تو را بزنم. یک حاجت او این بود که من نتوانستم با پدر خود وداع بکنم «أَعْطِنِی رَأْسَ أَنْ تُرِیَنِی وَجْهَ سَیِّدِی وَ مَوْلَایَ وَ أَبِیَ الْحُسَیْنِ فَأَتَزَوَّدَ مِنْهُ‏ … َ أُوَدِّعَهِ لأودعه»[۱۱] یا «لَأَتَزَوَّدَ مِنْهُ» یک بار دیگر سر پدر من را بدهید ببینم. دومین آن این است که یک آدم چشم پاک امین بفرست این زن‌ها را برگرداند. سومین آن این بود که اموال ما را پس بدهید. یزید گفت: پول آن را می‌دهم. گفت: نه، «لِأَنَّ فِیهِ مِغْزَلَ فَاطِمَهَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ ص وَ مِقْنَعَتَهَا» چادر مادر ما در آن بوده است.

توسّل اهل بیت به حضرت زهرا

 همه‌ی عالم وجود متوسّل به زهرای مرضیه هستند. اهل بیت سر درد می‌گرفتند، تب‌دار می‌شدند، گره کور به کار آن‌ها می‌افتاد. این‌ها را روایت داریم. می‌دیدند رو به قبله نشسته است می‌گوید: فاطمه بنت محمّد. فرمود: ما گره به کارمان بیفتد، مادر خود را صدا می‌زنیم.


[۱]– إحقاق الحق و إزهاق الباطل، ج ‏۳۳، ص ۷۷۹٫

[۲]– سیر الاعلام النّبلاء، ج ۸، ص ۲۷۶٫

[۳]– صحبح بخاری، ج ۹، ص ۴۷٫

[۴]– سوره‌ی قیامت، آیه ۲۸٫

[۵]– الأمالی (للطوسی)، ص ۶۲۷٫

[۶]– سوره‌‌ی یونس، آیه ۹۱٫

[۷]– شرح منهاج الکرامه فی معرفه الإمامه، ج ‏۳، ص ۴۱٫

[۸]– نهج البلاغه، ص ۳۲۳٫

[۹]– بحار الأنوار، ج ‏۴۲، ص ۲۰۳٫

[۱۰]– الکافی، ج ‏۴، ص ۳۱۴٫

[۱۱]– بحار الأنوار، ج ‏۴۵، ص ۱۴۴٫