در این متن می خوانید:
      1. چرا حماسه‌ی ۹ دی اتّفاق افتاد؟
      2. فرمایش حضرت امیر درباره‌ی فتنه
      3.  پیروی از اهواء
      4. شرط آقای منتظری برای ولایت
      5. پاسخ آیت الله امینی
      6.  سخنرانی جالب آیت الله آملی در قم
      7. جریان سقیفه
      8. توصیه‌ی امام خمینی به مسئولین نظام
      9. دید افراطی
      10. نقطه‌ی ضعف هر انسانی کار را خراب می‌کند!
      11. ما کجا! رهبر کجا!
      12. گاهی مشکل از دورن ما است!
      13. دور بودن به معنای خوب بودن نیست
      14. نقطه ضعف منتظری او را دچار مشکل کرد
      15. فتنه کجا شکل می‌گیرد؟
      16. ریشه‌ی فتنه‌ی ۸۸
      17. ماجرای فتنه‌ی ۷۸
      18. نظر آیت الله آملی در مورد انتخاب اصلح
      19. حمایت جامعه از آیت الله ناطق نوری
      20. تفکّر لیبرالی خاتمی
      21. کابینه‌ی خاتمی دنبال چه بود؟
      22. فوت حاج احمد خمینی قبل از ۷۶ معمّا شد!
      23.  سوء استفاده از جمله‌ی معروف امام
      24. این جمله علیه دموکرات‌ها بود!
      25. ضربه به اسلامیّت نظام
      26. فضای دوم خرداد ۷۶
      27. انتخابات مجلس ششم در سال ۷۸
      28. رأی اوّل انتخابات
      29. دلسردی مردم
      30. سعه‌ی صدر مقام معظّم رهبری در مورد رأی
      31. موضع معکوس احمدی‌نژاد با دولت قبلی
      32. تکیه‌ی جریان فتنه‌گر بر آراء و اتّهام کودتای فرهنگی
      33. علّت مخالفت عوامل دولت قبل با احمدی‌نژاد
      34. حرکت جریان فتنه علیه کلّیت نظام
      35. انتخابات با حضور میلیونی مردم
      36. اعلام زود هنگام نتیجه‌ی انتخابات توسط کاندیدای معترض  
      37. اقدام برنامه‌ریزی شده توسط موج سبز
      38. صحبت‌های مهر‌ه‌های موج سبز قبل از انتخابات
      39. تقلّب، شبهه‌ی جدید موج سبز
      40. نگرانی فتنه‌گران و سقوط سیاسی فتنه‌گران
      41. بازشماری رأی صندوق
      42. اوضاع آشفته برای جریان فتنه‌گر
      43. قدرت به درست خاتمی در سال ۷۶
      44. خسارات وارده به نظام در فتنه‌ی انتخابات
      45. تخریب چهره‌ی عناصر مهمّ نظام
      46. حضور فتنه‌گرها در رسانه‌ی ملّی
      47. فضای مسموم رسانه‌ای و تبلیغاتی کار را مشکل می‌کرد!
      48. حضور حماسی در ۲۳ تیر ۷۸
      49. حضور مردم در ۹ دی، مشت محکمی بر دهان فتنه‌گران
      50. فتنه‌ی ۸۸ سنگین‌ترین ضربه برای جریان اصلاحات
      51. دستاوردهای بزرگ نتیجه‌ی حوادث سخت
      52. درخواست از ولایت فقیه
      53. تأکید مقام معظّم رهبری بر حفظ سیستم
      54. توهین به ارکان اسلام در فتنه‌ی ۷۸
      55. کوتاهی روزنامه‌های زنجیره‌ای در زمان فتنه‌ی ۷۸
      56. تحصّن‌کنندگان در مسجد اعظم قم
      57. فضای سنگین مسجد اعظم
      58. در شب سوم تحصّن چه گذشت؟
      59. قدرت بالای نظام در هضم فتنه‌ی ۸۸
      60. مدیریّت و سعه‌ی صدر مقام معظّم رهبری
      61. اظهارات مخالفان انتخابات در جلسه با مقام معظّم رهبری
      62. فتنه‌ها در یک مقطع تمام نمی‌شود
      63. فتنه محدود به یک برهه نیست
      64. برنامه‌ی فتنه‌گران برای حضور در خبرگان
      65. دست الهی این نظام را بیمه کرد
      66. میرزای شیرازی و تحریم تنباکو
      67. ولایت فقیه مشکل سر راه فتنه‌گران
      68. می‌خواهند خبرگان را فتح کنند
      69. پرسش و پاسخ

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ عَلَى آلِهِ  الطَّاهِرِینَ». 

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری‏ * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری‏ * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی * یَفْقَهُوا قَوْلی‏‏».[۱]

اوّلآً شهادت امام حسن عسگری (علیه الصّلاه و السّلام) را تسلیت عرض می‌کنیم. بعد موضوع مختصر جلسه‌ی ما که هر سه شنبه یک تصریح مختصری داشتیم، امّا این بار شاید کمی مفصّل‌تر شود مسئله‌ی سالروز حماسه‌ی بزرگ و تاریخی ۹ دی است.

چرا حماسه‌ی ۹ دی اتّفاق افتاد؟

اگر ما بخواهیم این حماسه‌ی بزرگ را خوب تحلیل کنیم و بفهمیم به طور طبیعی لازم است که ببینیم این حماسه در قبال چه امری اتّفاق افتاد که از همان بحث فتنه سر درمی‌آوریم. راجع به بحث فتنه جمله‌ای را از وجود مبارک امیر المؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) می‌توانیم پایه‌ی بحث قرار دهیم که حقیقتاً به نظر می‌رسد یک کلیدی است برای فهم همه‌ی فتنه‌هایی که در طول تاریخ اتّفاق افتاده است.

فرمایش حضرت امیر درباره‌ی فتنه

این عبارت از وجود مبارک امیر المؤمنین هم در نهج البلاغه آمده است و هم در کتاب ارزشمند کافی، در کتاب العلم او آمده است. بابی به نام «باب الفتن» دارد، اگر اشتباه نکنم اوّلین روایت این است که وجود مبارک امیر المؤمنین که خود آن‌ها در واقع یکی از قربانیان فتنه هستند، می‌فرمایند: «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ‏ الْفِتَنِ‏ أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ»[۲] یعنی اصلاً چه می‌شود که فتنه شکل می‌گیرد؟ اگر ما بخواهیم ریشه‌ی آن را دربیاوریم و در یک قطعه‌ی تاریخ متوقّف نشویم، بلکه ملاک دست ما باشد، معیار دست ما باشد، و مهمتر از آن به ما عبرت دهد. این را وجود مبارک امیر المؤمنین (علیه الصّلاه و السّلام) می‌فرمایند که پایه‌ی فتنه این‌جا است. «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ‏ الْفِتَنِ‏» اهوائی است که «تُتَّبَعُ» آن هواهای نفسانی که تبعیّت می‌شوند، پیروی می‌شوند. امیر المؤمنین است، امیر کلام است، امیر بیان است، حکیم است، دقیق صحبت می‌کند. نمی‌فرماید نفس اهواء باعث شکل‌گیری فتن است، چون اهواء در همه است، حالا کم یا زیاد دارد، چه کسی می‌تواند بگوید من هوای نفسی ندارم.

 پیروی از اهواء

منتها بندگان خدا با اهواء خود مبارزه می‌کنند و این اهواء را زیر پا می‌گذارند، به آن‌ها ترتیب اثر نمی‌دهند. ولی اشکال آن‌جایی شکل می‌گیرد که این اهواء «تُتَّبَعُ» از آن پیروی می‌شود. یعنی طرف به دنبال خواسته‌‌های نفسانی و غیر الهی خود می‌افتد.

اهواء که گفته می‌شود ناظر به همان هوای نفس است، یعنی خواسته‌های غیر الهی که قرآن هم می‌فرماید: «أَ فَرَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ»[۳] یعنی اصلاً به دنبال هوای نفسانی خود رفت. «وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ»[۴] پیرو این اهواء یک آرائی هم می‌آید به بدعت گذاشته می‌شود. این خیلی مهم است.

 یعنی خیلی اوقات ما با بعضی از نظریّات مثلاً می‌خواهیم بحث علمی کنیم، خیلی هم خوب است. غافل از این‌که ریشه‌ی این نظریه علم نیست، یک هواء است. چرا این شخص دارد این حرف را می‌زند؟ یک مشکل نفسانی پیدا کرده است.

نمونه‌ی خیلی خوب و واضح آن که در خیلی از ذهن‌ها ماند، جریان آقای منتظری بود. ایشان در ماه رجب سال ۷۶ بود؛ اگر اشتباه نکنم که به مناسبت ۱۳ رجب، ولادت امیر المؤمنین صحبتی داشت، آن‌جا مسئله‌ی ولایت فقیه را مطرح کرد و یک اشکالاتی به بحث ولایت فقیه گرفت.

شرط آقای منتظری برای ولایت

از جمله مثلاً بحث أعلمیّت را شرط برای مسئله‌ی ولایت دانست و گفت: کسی که می‌خواهد ولی فقیه باشد این حتماً باید أعلم باشد. این حرف را می‌زد و خود به خود آدرس داده می‌شد که اگر مثلاً ملاک أعلمیّت است، آن زمان بالاخره سال ۷۶ است، شاید نمی‌توانست با صراحت بگوید که مقام معظّم رهبری أعلم فقهای زمان است، مخصوصاً که خود او مدّعی أعلمیّت بود. چه بسا کسانی هم این شبهه را در مورد ایشان داشتند.

پاسخ آیت الله امینی

همان موقع هم جواب‌های جالبی به او داده شد، از جمله به یاد دارم که آیت الله امینی (حفظه الله) در خطبه‌های نماز جمعه‌ی قم گفتند که این حرفی که الآن ایشان دارد می‌زند چرا آن زمانی که قائم مقام رهبری بود و آن زمان آقای خوئی در قید حیات بود و خیلی بزرگان دیگر چطور آن موقع این حرف را نمی‌زد؟! اگر ملاک أعلمیّت بود، آن موقع همه می‌گفتند بعد از امام قطعاً آقای خوئی أعلم است. یعنی اگر این می‌خواست ملاک شود قطعاً باید بعد از امام آقای خوئی ملاک می‌شد. یا بعد از آقای خوئینی به آقای اراکی، آقای گلپایگانی می‌رسید.

 سخنرانی جالب آیت الله آملی در قم

امّا در قبال این، یک تجمّعی هم در مسجد اعظم قم صورت گرفت که حتماً دوستان به خاطر دارند. در آن تجمّع سخنران مراسم، آیت الله جوادی آملی (حفظه الله) بود. ایشان سخنرانی مفصّلی راجع به بحث این آقا کرد. امّا شاید الآن از کسانی که در آن جلسه حاضر بودند از جمله خود من، شاید حاج آقای آقا زاده، حاج آقای جانباز، دوستان دیگر بپرسید آقای جوادی آملی چه گفت؟ همه یک کلمه‌ی آن را به یاد دارند. مابقی کلمات در ذهن‌ها نماند. آن یک کلمه این بود که اصلاً مانند بمب منفجر شد. آن این بود که گاهی یک حرفی که زده می‌شود شبهه‌ی علمی است، گاهی شهوت عملی است. وقتی که شهوت عملی شد دیگر اصلاً آن را رها کنید. درد این آدم درد علم نیست، این یک هوس است، یک میل به پست و مقام است. حالا شروع کرده است برای این میل خود حرف تراشی کردن!

جریان سقیفه

پس شد «أَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ» یک خواسته‌هایی است که تبعیّـت می‌شود، به تبع این خواسته‌ها یک دیدگاه‌هایی هم ارائه می‌شود. شما الآن همین جلمه‌ی زیبا و عمیق وجود مبارک امیر المؤمنین را از صدر اسلام تا این طرف تطبیق کنید و بیایید. می‌بینید جریان سقیفه که شکل می‌گیرد منشأ آن همین است «اَهْوَاءٌ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٌ تُبْتَدَعُ».

رسول خدا به امر خداوند تبارک و تعالی فرمود چه باید بکنید، بعد از من علی است! امّا این‌ها دوست نداشتند. آمدند بازی درآوردند. حرف‌ها را تغییر دادند، با عبارت‌ها بازی کردند. همان قصّه‌ی سقیفه شد. می‌دیدند فدک در دست امیر المؤمنین و حضرت زهرا باشد خطرناک است. شروع به حرف درست کردن و حدیث جعل کردن می‌‌کردند. همین‌طور که به جلو بیایید همه‌ی آن همین است.

توصیه‌ی امام خمینی به مسئولین نظام

این‌که امام (رضوان الله تعالی علیه) که هم فقیه بود، هم حکیم بود، هم عارف بود، هم یک سیاستمدار قوی بود، هر وقتی جمع مسئولین را می‌دید قبل از این‌که بخواهد تحلیل‌های سیاسی پیچیده و ویژه‌ای ارائه کند، همیشه مسئله‌ی تهذیب نفس را امام مطرح می‌کرد و می‌گفت: ریشه‌‌ی همه‌ی مشکلات این‌جا است. یعنی همه‌ی آن همین است. یعنی افراد درگیر نفس خود هستند. در تحلیل حوادث پیچیده‌ی تاریخی این خیلی مهم است.

دید افراطی

گاهی یک نگاه‌های افراطی و رادیکالی وسط می‌آید که مثلاً می‌گوید آقا این آدمی که در فلان مقطع خراب کاری کرد و از خط بیرون زد، این اصلاً از اوّل خراب بود! این یک نگاه است. به لحاظ علمی اگر بخواهیم این را رد و اثبات کنیم احتیاج به مستندات تاریخی دارد و خیلی اوقات قابل اثبات نیست، بلکه به لحاظ شباهت تاریخی قابل رد هم است.

نقطه‌ی ضعف هر انسانی کار را خراب می‌کند!

 نباید روی این معنا اصرار داشته باشیم، بگوییم این کسی که امروز خرابکاری کرد از اوّل این‌طور است! بله، از اوّل یک نقطه ضعف‌هایی داشته است. اصلاً همان نقطه‌ی ضعف‌ این شخص را بیچاره کرد. اگر آن نقطه ضعف‌ها نبود امروز این بلاها به سر او نمی‌آمد. امروز این‌طور زمین نمی‌خورد. امّا این‌که بگوییم این از اوّل مهره‌ی انگلیس بود! اثبات این راحت نیست، بلکه ردّ آن خیلی راحت است. اگر کسی این حرف را بخواهد بزند خیلی وقت‌ها باید هزینه‌های زیادی پرداخت کند.

ما کجا! رهبر کجا!

آن وقت باید خیلی از مسلّمات و ارکان را زیر سؤال ببرد. امّا نه، آدمیزاد این‌طور است! همه‌ی ما که الآن این‌جا نشستیم بچّه‌های خوبی هستیم، هیچ مشکلی هم نه با آقا داریم، نه با رهبر داریم، نه هیچ چیز دیگری، چرا؟ چون اصلاً خود را در مقیاس رهبری نمی‌بینیم. اصلاً به مخیّله‌ی ما خطور نمی‌کند که بخواهیم مثلاً در مقابل رهبری شاخ بشویم. آقا! ما کجا! به لحاظ سنّی حساب کنیم جای پدر ما و پدر بزرگ ما و خیلی از دوستان است. به لحاظ علمی، فقهی، عظمت! اصلاً!

گاهی مشکل از دورن ما است!

امّا آن زمانی که دیدید ما هم درس بودیم، همسنّ و سال بودیم، از این بدتر این‌که اصلاً از من کوچکتر است! به ابوطالب طعنه می‌زدند دیگر! از این به بعد تو باید تابع فرزند خود باشید.

این‌جا گره پیش می‌آید. لذا این‌هایی که گاهی می‌بینید ما کنار نشستیم و راحت و آرام، خیلی ساده حق را می‌بینیم که واقعاً واضح می‌بینیم این‌طور است، او چرا نمی‌فهمد؟! او هم می‌فهمد. درد او یک چیز دیگری است.

همان جمله‌ی حکیمانه‌ی آقای جوادی آملی که این شهوت عملی مانع فهم او شد. و الّا اگر او هم دغدغه نداشت، درد قدرت نداشت، یک چیز خیلی واضح را انکار نمی‌کرد. چرا جلوی یک امر واضح، یک امر روشن، یک امر مسلّم دارد ایستادگی می‌کند؟ این مشکل از درون خود او شروع می‌شود.

دور بودن به معنای خوب بودن نیست

این حالا پایه‌ی بحث است که ما وقتی می‌خواهیم به جلو بیاییم و قطعه‌‌های مختلف تاریخ را بررسی کنیم، حواس ما باشد که به لحاظ انسان‌شناسی انسان یک چنین موجودی است. تا زمانی که در معرض قرار نگرفته است خوب است، امّا وقتی در معرض قرار گرفت معلوم نیست خوب باشد!

خیلی از افرادی که بعداً منحرف شدند قبل از انحراف انسان‌های خوبی بودند، خیلی هم خوب بودند!

نقطه ضعف منتظری او را دچار مشکل کرد

حالا همین آقای منتظری که اسم بردیم، این قبل از آن؛ بالاخره زندان‌هایی که آقای منتظری رفت، خیلی‌ها این‌قدر زندان‌ها نرفتند. عکس‌های او هم در بند زندان وجود دارد. حتّی شکنجه شد، پسر او شهید شد، برای ولایت فقیه کتاب نوشت «دراسات فی ولایت الفقیه» که ظاهراً مفصّل‌ترین کتاب فقهی در حوزه‌ی بحث ولایت فقیه بود و است. حدود چهار جلد آن زمانی که ما آن را مطالعه می‌کردیم. این سوابق و بعد هم که قائم مقام رهبری شد و همیشه در خط بود، همیشه عکس او کنار عکس امام بود، همه‌ی این‌ها بود امّا مشکل او این بود که به هر حال یک نقطه‌ ضعف‌هایی داشت. این نقطه ضعف یک جاهایی شخص را دچار مشکل می‌کند.

فتنه کجا شکل می‌گیرد؟

الکلام، الکلام برای ما، برای دیگران. الآن ما می‌گوییم که ما اصلاً هیچ مشکلی نداریم ولی شما یک مرتبه می‌بینید که یک جایی در مظان قدرت و ریاست قرار می‌گیرید، یک دفعه یک دوست شما که هم سنّ و سال خود شما است، یا حتّی از شما کوچکتر رئیس شما می‌شود! این‌جا برای شما فتنه پیش می‌آید.

ریشه‌ی فتنه‌ی ۸۸

این در واقع یک مقدّمه بود حالا در گود بحث فتنه‌ی ۸۸ برویم. اگر بخواهیم فتنه‌ی ۸۸ را ببینیم، اوّلاً این نگاهی که عرض شد و تقریر شد این مدّ نظر ما باشد. یعنی بازیگران صحنه‌ی فتنه‌‌ی ۸۸ نوعاً به این مشکل مبتلا هستند. امّا اگر بخواهیم آن را بهتر بفهمیم باید به عقب‌تر برویم. حدّاقل باید تا ۷۶ عقب بیاییم. اگر بیشتر نرویم حدّاقل تا ۷۶ را باید عقب بیاییم.

ما ۱۰ سال قبل از فتنه‌ی ۸۸ در سال ۷۸ آن ماجرای کوی دانشگاه را داریم. در تیرماه سال ۷۸ که یک آشوب واقعاً عجیب و غریبی در زمان حکومت یا ریاست جمهوری سیّد محمّد خاتمی اتّفاق افتاد.

 چند شب پیش هم اتّفاقاً تلویزیون در برنامه‌ی شاهد عینی یکی از وزاری کابینه‌‌، آقای حسین مظفّر که نسبتاً وزیر ارزشی در دولت خاتمی بود را آورد. در شبکه‌ی افق یامین‌پور با او مصاحبه کرد. او آن‌جا آمد توضیح داد که وقتی جریان حادثه‌ی کوی دانشگاه در ۷۸ داشت رخ می‌داد، موضع‌گیری و عکس العمل دولت آقای خاتمی نسبت به این جریان چه بود؟

ماجرای فتنه‌ی ۷۸

حالا قصّه‌ی ۷۸ چه بود؟ قصّه‌ی ۷۸ را شاید خیلی از دوستان به خاطر نیاورند یا متوّلد نشده بودند یا در صغر سن بودند. آن هم یک چیز کوچک شده‌ی فتنه‌ی ۸۸ بود، نمای بیرونی آن عمق کمتری نداشت. یعنی نمای بیرونی آن را که نگاه می‌کنید، خود من آن وقت یک بار در آن درگیری‌ها بدون لباس روحانیت و با لباس شخصی رفتم. واقعاً صحنه‌ی عجیب و غریبی بود. اصلاً یک مرتبه آدم تعجب می‌کرد. داشت دود بالا می‌رفت! لاستیک‌ها را آتش می‌زدند! اتوبوس‌ها را آتش می‌زدند! آن طرف اشک‌آور می‌زدند! صدای تیراندازی! اصلاً یک اوضاع عجیب و غریبی بود. اتّفاقات بسیار بهت‌آوری بود.

آن‌جا قصّه چه بود؟ آن‌جا قصّه از جریان ریاست جمهوری محمّد خاتمی شروع می‌شد که خاتمی که در رأس کار آمد؛ خاتمی بعد از هاشمی آمده است و دولت را در اختیار گرفته است. خاتمی از اوّل که آمد… -خود شما ماجرا را تحلیل کنید- رقیب انتخاباتی اصلی او آقای ناطق نوری بود. آقای ری شهری هم آن زمان بود، آقای زواره‌ای هم آن زمان بود که به رحمت خدا رفت. امّا رقیب اصلی آقای ناطق نوری بود که بعضی از بزرگان هم آن موقع یک جملات کلیدی می‌دادند، برای این‌که خطر خاتمی پیش نیاید، یک عدّه‌ از حزب اللّهی‌ها آن زمان میل به آقای ری شهری داشتند ولی رأی ایشان کمتر بود،  قبل از انتخابات مشخّص بود که ایشان رأی نمی‌آورد، نگرانی‌هایی وجود داشت.

نظر آیت الله آملی در مورد انتخاب اصلح

مثلاً آقای جوادی آملی (حفظه الله) فرمودند: گاهی بعضی افراد اصلح هستند امّا رأی دادن به دیگری اولی است. این جمله‌ی بسیار واضحی از ایشان بود. یعنی می‌گفت ممکن است، قطعی هم نمی‌گفت، ممکن است یک نفر در مصداق، در صغرای قیاس بحث کند بگوید که مثلاً آقای ری شهری از آقای ناطق اصلح است.

حمایت جامعه از آیت الله ناطق نوری

امّا در آن شرایط که ما می‌خواستیم خاتمی روی کار نیاید، در آن شرایط رأی دادن به ناطق اولی بود. آن موقع ناطق سنبل شده بود. جامعه‌ی مدرّسین یکپارچه از آقای ناطق حمایت کرده بود، جامعه‌ی روحانیّت و مبارزه یکپارچه از او حمایت کرده بود، هیئت‌های تیر تهران که علم هستند و Bold هستند و همیشه این‌ها مطرح هستند، همین چهره‌های شاخص مدّاحی، به جلسات هر کدام آن‌ها می‌رفتید همه یک صدا می‌گفتند ناطق! چرا؟ هم این‌طور نبود که بگویند با خود آقای ناطق ارتباط دارند تنها از خوف این‌که دم و دستگاه محمّد خاتمی و اطرافیان او به قدرت برسوند واهمه داشتند و او را ترویج می‌کردند.

آخر هم این شد، جمعه که انتخابات شد، همان صبح شنبه، یک مرتبه همه بهت‌زده شدند. عجب! آراء که درآمد تقریباً از همان اوّل نسبت، نسبت ۳ به ۱ بود، طوری که اگر اشتباه نکنم اخبار ۲ بعد از ظهر آقای ناطق نوری پیام تبریک را فرستاد و چهار گوشه‌ی زمین انتخابات را بوسید و کنار رفت. یعنی اصلاً یک وضع عجیب و غریبی که خود طرفداران خاتمی هم شاید فکر آن را نمی‌کردند. این‌طرف هم طرفداران آقای ناطق فکر نمی‌کردند که این اتّفاق بخواهد بیافتد.

تفکّر لیبرالی خاتمی

 حالا جریان خاتمی چه بود که این‌قدر واهمه وجود داشت که خاتمی به قدرت نرسد؟ جریان خاتمی در واقع یک جریان تفکّر لیبرالی داشت، یک جریان کاملاً غرب زده بود. او بیشتر دغده‌ی دموکراسی داشت تا دغدغه‌ی اسلام! این‌ها دنبال این حرف‌ها بودند. همان جامعه‌‌ی مدنی و از آن حرف‌هایی که آن زمان مطرح شد. آزادی مطبوعات و بحث تصالح و تسامح و آن آدم بی‌صلاحیت، مهاجرانی که وزیر ارشاد شد.

کابینه‌ی خاتمی دنبال چه بود؟

حالا اگر بروید سابقه‌ی مهاجرانی را ببینید سابقه‌ی درستی بود، امّا یک مرتبه آن‌طور تغییر کرد و فراری شد و الآن هم که متواری است. یا عبدالله نوری سوابقی داشت. یک مرتبه وزیر کشور او شد و بعضی‌ها تحلیل‌ها می‌کردند می‌گفتند: این دو نفر در کابینه‌ی خاتمی مانند دو رخ در صفحه‌ی شطرنج هستند که دارند یکدیگر را ساپورت می‌کنند و به جلو می‌روند. آن‌ها دنبال چه بودند؟ این‌ها با یک شیب ملایمی، دنبال این بودند که تا می‌توانند اسلامیّت نظام را تضعیف کنند و زیر لوای جمهوریّـت نظام تا جایی که می‌توانند علیه اسلامیّت اقدام کنند. کار را تا جایی پیش می‌بردند که اصلاً این شبهه را القاء می‌کردند که میان جمهوریّـت و اسلامیّت تناقض وجود دارد. ریشه‌ی این حرفی که هنوز هم گاهی کم و بیش بیان می‌شود، آن‌جا است. چطوری جلو می‌آمدند؟ مدّعی خطّ امام بودند. بالاخره افرادی را از دستگاه حضرت امام پیدا کرده بودند و با خود همراه می‌کردند.

فوت حاج احمد خمینی قبل از ۷۶ معمّا شد!

این هم از معمّاهای تاریخ است. من نمی‌خواهم این را به قطع بگویم امّا برای من همیشه سؤال است که چه می‌شود قبل از ۷۶ در سال  ۷۴ مرحوم حاج احمد خمینی به رحمت خدا می‌رود؟ یعنی واقعاً اگر حاج احمد خمینی بود، چه بسا خیلی برای این‌ها مشکل ساز می‌شد! -در حدّ یک احتمال دارم می‌گویم- یعنی اگر او می‌بود این‌ها نمی‌توانستند این‌طور حرف‌های خود را، حرف‌های بی‌منطق خود را به امام نسبت دهند.

 سیّد احمد به رحمت خدا رفته بود، سیّد حسن هم که آن موقع تازه طلوع کرده بود و یک طلبه‌ی جوان بود و اصلاً محلّی از اعراب نداشت که مثلاً بخواهد بگوید آقا امام این حرف را زد، این حرف را نزد، این تحریف است!

 سوء استفاده از جمله‌ی معروف امام

لذا این‌ها خیلی راحت شروع کردند امام را آن‌گونه که می‌خواستند تبین کردند. مثلاً یکی از بحث‌های کلیدی آن‌ها ذیل جمله‌ی میزان رأی ملّت است، بود. می‌گفتند امام فرمود: میزان رأی ملّت است. این عبارت را به لحاظ اصولی من و شما مطلق می‌گرفتند. میزان رأی ملّت است. یعنی چه میزان رأی ملّت است؟ یعنی اگر یک موقع رأی ملّت مقابل اسلام هم قرار گرفت ما این‌جا وزن کدام را بیشتر کنیم؟ به سمت اسلام حرکت کنیم یا رأی ملّت که مثلاً همان جمهوریّـت است؟ گفت: خوب میزان رأی ملّت است دیگر! امام فرمود: میزان رأی ملّت است.

این جمله علیه دموکرات‌ها بود!

در حالی که جمله‌ی امام این‌طور نبود، امام صدر و ذیلی داشت، بحث مفصّلی داشت. یک موقعی همان سال‌ها ما یک مقاله‌ای نوشته بودیم و در نشریه‌ی پرتو چاپ شده بود که این میزان رأی ملّت است امام، اصلاً یک قصّه‌ی تاریخی علیه دموکرات‌ها داشت. یعنی امام این جمله را علیه لیبرال‌ها زده بود. حالا بحث آن مفصّل است.

ضربه به اسلامیّت نظام

این‌‌ها دنبال این بودند، یعنی در آخر می‌خواستند این کار را کنند که به اصطلاح خود با استفاده از ظرفیت‌های موجود در قانون اساسی اسلامیّت نظام را تضعیف کنند و در پی آن ولایت فقیه را که به این شکل عمود این نظام شده است، این ولایت فقیه را از این حالت خارج کنند. مثلاً آن را یک منصب دوره‌ای کنند که این حرف‌ها را هم زدند.

 امّا حرف این‌ها در آن زمان این بود که با استفاده از ظرفیّت‌های موجود در قانون اساسی تا جایی که می‌شد می‌خواستند این کار را کنند. حالا در دوره‌ی ۸ ساله‌ی دوم خرداد یعنی از سال ۷۶ تا ۸۴ این‌ها روی این ریل حرکت کردند و فراز و فرودهای زیادی داشتند و بحث‌های مفصّل و سنگینی بین آن‌ها و چهره‌های مدافع نظام مانند حضرت آیت الله مصباح، آقای جوادی آملی، بزرگان دیگر، شخصیت‌های دیگر، بحث‌های بسیار عمیقی درگرفت.

فضای دوم خرداد ۷۶

 این‌ها با آن رویه یک وقت دیدند که سال ۸۴ رسید و دوره‌ی آن‌ها تمام شد و آنچه که می‌خواستند اتّفاق نیافتاد. شما فضای دوم خرداد ۷۶ را شاید نتوانید به خاطر بیاورید، واقعاً فضای وحشتناکی بود. خیلی از متدیّنین رسماً بریدند. یعنی گفتند کار تمام شد!

 در قم بچّه‌ها شوخی می‌کردند، مثلاً گاهی که در جمع دوستان می‌نشستیم می‌گفتند که این‌ بار ملّت همیشه در صحنه مشت محکمی بر دهان حزب الله زدند. این‌طور به شوخی می‌گفتند. ولی پشت این شوخی تلخ واقعاً یک برداشتی وجود داشت. خیلی‌ها این فکرها می‌کردند.

انتخابات مجلس ششم در سال ۷۸

از آن بدتر انتخابات مجلس ششم در سال ۷۸ بود. وقتی انتخابات مجلس ششم اتّفاق افتاد، اصلاً فاجعه بود! فرض کنید در تهران که ۳۰ نماینده می‌خواهد حزب مشارکت یک لیست ۳۰ نفره داد. برای تهران را دارم می‌گویم کاملاً طبق عدد از یک تا ۳۰ لیست حزب مشارکت رأی آورد. ۳۱ تازه حزب کارگر داشت پیدا می شد بعد هم به سمت جناح راست می‌رفت.

رأی اوّل انتخابات

اوضاع به هم ریخته‌ای بود، رأی اوّل چه کسی شده بود؟ همین هواداران محمّد رضا خاتمی و فائزه‌ هاشمی؛ الآن به یاد ندارم که فائزه‌ هاشمی در آن مجلس ششم بود. او در مجلس پنجم بود، محسن میردامادی. جالب است محسن میردامادی دبیر کمیسون امنیّت ملّی مجلس شده بود و قدرت پیدا کرده بود، روزنامه داشت که بعد در فتنه‌ی ۸۸ به تن این آدم لباس زندانی کرده بودند. در نظام جمهوری اسلامی این را جلوی دوربین آوردند، این فتح خیلی بزرگی است! یا بهزاد نبوی با  آن سوابق، همه‌ی این آدم‌ها در مجلس ششم بودند، بهروز افخمی، جمیله‌‌‌ کدیور، همه‌ی این‌ها یعنی هرچه آدم بی‌صلاحیت، محسن آرمین، همه‌ی این‌ها با رأی‌های خیلی بالا در مجلس رفتند.

 بعد همه‌ی این‌ها را شما دیدید که در فتنه‌ی ۸۸ پیدا شده بودند. بعد از انتخابات مجلس ششم، اوضاع خیلی وحشتناک بود! من آن وقت از بس فضا سنگین بود خدمت یکی از بزرگان رفتم، گفتم: آقا باید چه کار کرد؟ گفت: سیل راه افتاده است باید کنار بروید! این جمله از زبان یک بزرگ بود.

دلسردی مردم

حالا شما نگاه کنید، این مدل نگاهی که بعد از انتخابات مجلس ششم بود، واقعاً یک سری دلسرد شده بودند. یک سری هم در قم و در فیضیه می‌گفتند: مردم دارند می‌گویند ما نمی‌خواهیم! وقتی می‌گویند ما نمی‌خواهیم خوب رها کنیم و برویم دیگر! فضا این‌طور داشت تند و حاد می‌شد.

سعه‌ی صدر مقام معظّم رهبری در مورد رأی

 آن وقت شما دیدید فردای انتخابات مقام معظّم رهبری با یک سعه‌ی صدر و یک چهره‌ی گشاده و یک لبخندی هم بر لب، این رأی به نظام بود، این رأی به ارزش‌ها بود، این رأی به اسلام بود.

 این حرف چه زمانی خود را نشان می‌داد؟ موقعی که در سال ۸۴ یک مرتبه دیدند آقای احمدی‌نژاد آمد و از هاشمی جلو زد و رأی او بالاتر رفت. آن‌جا تحلیل‌های جامعه‌شناختی که در مورد مردم ایران می‌شد که مثل این‌که مردم ایران نسبت به اسلام دارند پشت می‌کنند، دارند برمی‌گردند همه‌ی این‌ تحلیل‌ها وارونه شد.

موضع معکوس احمدی‌نژاد با دولت قبلی

 واقعاً این‌ها باور نمی‌کردند که بعد از آن حرکت فرهنگی سنگینی که در فاصله‌ی ۷۶ تا ۸۴ کردند یک مرتبه دولت را چه کسی بیاید از دست آن‌‌ها بگیرد؟ یک آدمی که حدّاقل در سال ۸۴ همه‌ی شعار او اسلامیّت نظام و ارزش‌های انقلاب و ارزش‌های دینی بود. او آمد سکّان دولت را از دست این‌ها گرفت. یعنی همه‌ی آن حرف‌هایی که این‌ها در آن مدّت می‌زدند، از بین رفت.

تکیه‌ی جریان فتنه‌گر بر آراء و اتّهام کودتای فرهنگی

 آن‌ها مدام می‌گفتند صندوق رأی! چقدر هم به این صندوق آراء تکیه می‌کردند و دیدند که سال ۸۴ شد، دوره‌ی این‌ها تمام شد، نظام سر جای خود مانده است، قانون اساسی سر جای خود است، رهبر هم سر جای خود است. البتّه به وجهه‌ی نظام آسیب‌های جدّی هم وارد کردند، امّا نظام سر جای خود ایستاده بود و مثل یک میدانی که بالاخره یک طرف با این‌که خسته شد امّا سر پا ایستاده است و طرف مقابل به بدترین شکل به زمین خورده است، این‌ها مجبور هستند صحنه را ترک کنند.

چه کسی جای آن‌ها بیاید؟ یک آدمی که همه‌ی شعار او، همه‌ی قوام او به این است که دارم خطّ رهبری را دنبال می‌کنم. بعد از ۸ سال می‌توانم بگویم کودتای فرهنگی بود.

علّت مخالفت عوامل دولت قبل با احمدی‌نژاد

دیدند پس این حرفی که ما می‌زدیم که با اتّکا و با استفاده از ظرفیّت‌های موجود در قانون اساسی جلو برویم دیگر جوابگو نیست. از آن بدتر که ما باید صحنه‌ی سیاسی کشور را ترک کنیم. بالاخره آدمی آمده است و این آدم کابینه‌ی خود را می‌آورد و دولت او همه‌‌ی قدرت سیاسی کشور را در اختیار دارد و ما دیگر قدرتی نخواهیم داشت. به فکر افتادند که باید چه کنند؟ آن‌ها تصمیم گرفتند طی دو سال او را از صحنه‌ی قدرت خارج کنند. شروع کردند، از این حرف‌ها می‌شنیدید، کم کم شما به سنّی رسیده بودید که اخبار را دنبال می‌کردید. یعنی مثلاً حدود سالهای‌ ۸۵ یا ۸۶ این حرف‌ها داشت می‌آمد. کارهای او باعث خواهد شد او خود به خود از صحنه‌ی قدرت کنار گذاشته شود و اگر نشد ما او را از صحنه حذف خواهیم کرد.  

حرکت جریان فتنه علیه کلّیت نظام

سال ۸۸ شد و این آدم در عرصه‌ی قدرت باقی مانده بود و قدرتمند شده بود. دیدند اگر این روال ادامه پیدا کند قدرت از دست آن‌ها خارج خواهد شد. لذا گفتند که پس دیگر باید خارج از قانون اساسی برخورد کنیم. این‌که تا به حال می‌گفتیم با استفاده از ظرفیت‌های موجود در قانون اساسی، حالا این ظرفیت‌ها به ما اجازه‌‌ی فعّالیّت نمی‌دهد. اگر بخواهیم طبق ظرفیت‌ها پیش برویم باید عرصه‌ی سیاست را رها کنیم و کنار برویم. لذا آن حرکتی که می‌خواهد علیه نظام صورت بگیرد از این‌جا طرّاحی می‌شود. وقتی نظام می‌گوییم یعنی کلیّت نظام، یعنی خود رهبری، یعنی قانون اساسی، یعنی چهارچوب‌های اصلی نظام، نه یک قوّه.

انتخابات با حضور میلیونی مردم

 این‌ها حرکت خود را طرّاحی می‌کنند. خوب شما در بیرونی این ماجرا چه می‌بینید؟ در بیرونی این ماجرا که من و شما نگاه می‌کردیم، می‌دیدیم یک انتخاب دارد اتّفاق می‌افتد که خیلی هم این انتخابات ملتهب است. از پیش از تحقّق انتخابات، انتخابات خیلی ملتهب است. تجمّع‌های خیابانی در تاریخ انقلاب اسلامی در آن زمان بی‌سابقه بود. این فضای ملتهب تا روز انتخابات جلو آمد. انتخابات رقم خورد. در روز انتخابات یک رقم عجیب و غریب در نصاب‌‌های کشورهای دموکراتیک دنیا رقم خورد. یعنی یک حضور عجیب و غریب، آن جمعیّت حدود ۴۰ میلیونی وقتی آمدند رأی دادند، خیلی عدد بالایی بود.

اعلام زود هنگام نتیجه‌ی انتخابات توسط کاندیدای معترض  

حالا این ۴۰ میلیون رأی دادند ولی هنوز می‌بینید انتخابات تمام نشده است. آن مهره‌ای که در واقع شاید انحرافی‌ترین گزینه است، یعنی در این ماجرا و در این پازل بی‌اهمّیّت‌ترین گزینه است، بازی‌ خورده‌ترین گزینه است، پیش از پایان انتخابات یک جلسه مصاحبه‌ی مطبوعاتی می‌گذارد و اعلام می‌کند که من برنده‌ی انتخابات هستم. یعنی چه که تو برنده‌ی انتخابات هستی؟! انتخابات هنوز تمام نشده است! نه، تمام شد، ما بردیم، ما زدیم. بعد هم می‌بینید که این قصّه ادامه پیدا می‌کند.

از همان فردا صندوق‌های رأی شروع به شمرده شدن می‌کند و آرام آرام نتایج اعلام می‌شود. می‌بینند که در شهرهای مختلف رأی محمود احمدی‌نژاد دارد بالا می‌آید. همین‌طور بالا زد، آن دیگری عقب ماند، آن دیگری هم وسط راه، آن دیگری هم که رأی‌های او از رأی‌های باطله کمتر شد، یک اوضاع عجیب و غریب به وجود آمد.

اقدام برنامه‌ریزی شده توسط موج سبز

این‌جا این نبود که این‌ها یک مرتبه بگویند حالا که این‌طور شد میز مذاکره را ترک کنیم و همه چیز را خراب کنیم. همه‌ی این‌ حرکت‌ها طرّاحی شده است، همه‌ی این‌ها برنامه ریزی شده است. یک شاهد آن این است که قبل از پایان انتخابات این آدم می‌گوید که من پیروز شدم. چرا می‌گوید من پیروز شدم؟ که از همین فردا که نتایج می‌خواهد اعلام شود شبهه و تردید در ذهن‌ها بنشیند. قبل از روز انتخابات این شخص می‌آمد و می‌گفت: موج سبز در کشور به حرکت آمد.

صحبت‌های مهر‌ه‌های موج سبز قبل از انتخابات

هنوز صحبت جریان سبز در کشور نبود، چون رنگی کرده بودند و مردم را می‌خواستند رنگ کنند، می‌گفت: هر جا می‌روید این موج سبز دارد حرکت می‌کند. یعنی این فضا را داشتند ایجاد می‌کردند. از قبل از انتخابات هم شما بعضی از حرف‌ها را می‌رفتید می‌دیدید، بعضی از مهره‌های کلیدی آن‌ها این بحث را که چه کنیم انتخابات درست برگزار شود؟ می‌دیدید که دارد مطرح می‌شود! چه زمانی؟ قبل از انتخابات. برای صحّت انتخابات چه کنیم؟ امیدوار هستیم مشکلی پیش نیاید! این‌ها دیگر؛ این‌جاکه جای فلسفه نیست که بگوییم یک برهان بیاورید تا بفهمیم. این‌جا وادی، وادی سیاست است «العَاقِلُ یَکفیهِ الإشَارَه»[۵] مشخّص بود، واضح بود که یک داستان و یک بازی دارد صورت می‌گیرد. اگر در خاطر شما باشد قبل از انتخابات، مقام معظّم رهبری راجع به بحث انتخابات صحبتی داشتند.

تقلّب، شبهه‌ی جدید موج سبز

این‌ها جلو آمد وقتی که نتایج داشت آرام آرام اعلام می‌شد کلمه‌ی تقلّب را به زبان آوردند. فضا، فضای بسیار ملتهبی بود، عرض کردم در تاریخ انقلاب اسلامی ما سراغ نداریم و نداشتیم که هیچ انتخاباتی این‌طور خیابانی؛ یک عدّه‌ آن طرف خیابان باشند و یک چیز بگویند و یک عدّه‌ این طرف یک چیز بگویند.

زمان انتخابات محمّد خاتمی هم فضا تند شد، امّا نه به این صورت! زمان انتخابات ۸۴ هم فضا تند شد امّا نه به این صورت! در ۸۸ فضای سیاسی کشور به التهاب کشیده شد. آن وقت آن‌ها در آن فضا آمدند و اسم رمز تقلّب را انداختند و شروع به شورش‌های خیابانی کردند که شما بزرگ شده بودید و خود شما دیدید که چه وضعیّتی پیش آمد.

نگرانی فتنه‌گران و سقوط سیاسی فتنه‌گران

حالا ریشه‌ی همه‌ی این‌ فتنه‌ها کجا بود؟ ریشه‌ی همه‌ی این‌ها این بود که اگر بخواهد رأی این انتخابات این‌طور اعلام شود و مهر صحّت و تأیید به آن بخورد ما باید به زباله‌دان تاریخ برویم. یک عدّه واقعاً خود را در معرض پرتگاه می‌دیدند. چون هرچه داشتند وسط آورده بودند و هزینه کرده بودند. قبل از انتخابات هم نامه‌های تحدید آمیز داده بودند. دیگر نمی‌شد! یعنی در معرض سقوط کامل بودند، سقوط سیاسی نه سقوط الهی. ما هنوز به آن کاری نداریم آن جدا است. بالاخره به لحاظ سیاسی دیدند که دارند ساقط می‌شوند. مجبور بودند که اوضاع را به هم بریزند. لذا اعلام تقلّب کردند. آن وقت دیدید که وقتی بحث تقلّب را مطرح کردند، گفتند: پس باید باز شماری کنیم!

بازشماری رأی صندوق

 آن آقای کامران دانشجو که آن زمان رئیس ستاد انتخابات کلّ کشور بود و بعد هم وزیر علوم شد، ایشان آمد صریحاً اعلام کرد، گفت: وقتی که ما می‌خواستیم باز شماری کنیم یکی از مخالفین آن، آقای میر حسین موسوی بود. می‌گفت: نه، باز شماری نکنید. می‌دانستند که چه خبر است. اگر می‌خواست اختلافی هم پیش بیاید به هر حال یک محدوده‌ای دارد. همه جا می‌دانند، یک عددی است امّا در حدّ و حدود مثلاً ۱۰ میلیون اختلاف رأی که دیگر نمی‌شود! می‌دانستند این نه تقلّبی بوده است، نه اشکالی پیش آمده است.

اوضاع آشفته برای جریان فتنه‌گر

همه‌ی مسئله این بود که اگر این انتخابات با این کیفیّت بخواهد تأیید شود ما دیگر نیستیم و حیات سیاسی آن‌ها به این قضیه مرتبط شده بود و حقیقتاً از این مسئله غفلت کردند که با این سماجت و لجاجت و پافشاری خود شکست سیاسی خود را بیشتر کردند و اوضاع و فضا علیه آن‌ها شد، عرصه علیه این‌ها تنگ‌تر شد. اگر خیلی آرام و متین می‌گفتند انتخابات برگزار شد، بالاخره همین سیستم بود که قبلاً محمّد خاتمی از آن بیرون آمد، همین سیستم بود که کار کرده بود، دیگران بیرون آمده بودند. حالا این‌ دفعه چه شده است که دارید این بازی را درمی‌آورید.

قدرت به درست خاتمی در سال ۷۶

در سال ۷۶ زمانی که محمّد خاتمی از صندوق رأی بیرون آمد، آن موقع وزارت کشور آقای علی محمّد بشارتی بود. علی محمّد بشارتی که وزیر کشور بود ایشان از چهره‌های منصوب به جریان راست بود و از چهره‌های منصوب به دفاع از آقای ناطق نوری بود، همه‌ی آن‌ها راستی بودند. به هر حال انتخابات طوری برگزار شد که سیّد محمّد خاتمی رأی آورد.

هر چند که همان موقع هم گاهی یک طنزهایی قبل از انتخابات می‌گفتند که خاتمی بنویسیم ناطق بخوانیم. از این حرف‌های بیهوده زده می‌شد امّا بالاخره انتخابات در صحّت و سلامت و امنیّت کامل برگزار شد و خاتمی هم قدرت را به دست گرفت.

خسارات وارده به نظام در فتنه‌ی انتخابات

 امّا این بار چه شد؟ این‌ بار همه‌ی قصّه همین بود که «إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ الْفِتَنِ أَهْوَاءٌ تُتَّبَع‏»[۶] دیده بودند که این اوضاع اگر بخواهد جلو برود، این‌ها نیست می‌شوند. شروع کردند که خود شما آن را کامل دیدید که چه بازی، چه اوضاعی درآوردند. می‌شود بگوییم که هیچ لطمه‌ای نتوانستند بزنند؟ خیر، لطمه زدند. واقعاً برای نظام هزینه درست کردند.

آن انتخاباتی که به تعبیر مقام معظّم رهبری جزء شیرین‌ترین انتخابات می‌شد بشود، به کام ملّت تلخ کردند، آن همه خسارت زدند. آن جنایاتی که کردند، آن همه خوراک به رسانه‌ها و به بیگانه‌ها و به کشور‌های غربی دادند. سایه‌ی ابهام و تردید را بر سر رئیس جمهور قانونی کشور انداختند که این اصلاً معلوم نیست رئیس جمهور باشد، نباشد، این هزینه‌ها را درست کردند ولی خدا می‌داند، خود من وقتی که بهزاد نبوی را با لباس زندانی در دادگاه آوردند و نشان دادند یا محسن میردامادی یا ابطحی را آوردند اصلاً اشک خوشحالی داشت در چشمان من حلقه می‌زد که همین ابطحی، همین بهزاد نبوی، همین محسن میردامادی در مجلس ششم بودند، چه بساطی درآوردند.

تخریب چهره‌ی عناصر مهمّ نظام

آن تحصّنی که در مجلس ششم علیه حکم حکومتی مقام معظّم رهبری داشتند، آن بازی‌هایی که در آوردند و نمی‌شد به این‌ها دست زد. به هر حال نمایندگان رسمی مجلس شورای اسلامی بودند، چه خون دل‌هایی که خورده شد، چه حرف‌هایی که علیه چهره‌های مقدّس نظام مانند حضرت آیت الله مصباح یزدی (حفظه الله) زده شد، این‌جا به ثمر نشست.

حضور فتنه‌گرها در رسانه‌ی ملّی

 یعنی واقعاً آدم آن‌جا می‌گفت ارزش داشت که این‌طور این‌ها آن چهره‌ی پلید خود؛ یعنی واقعاً در آن بحبوحه‌‌ی دوم خرداد، از ۷۶ تا ۸۴ گاهی در محافل بچّه‌های حزب اللّهی می‌نشستید این حرف‌ها بود، اگر بشود این‌ها رسوا شوند، اگر بشود تا همه بفهمند این‌ها چه آدمی‌هایی بودند، و این‌ اگرها بشودها واقعاً اتّفاق افتاد. این چهره‌ها در رسانه‌ی ملّی رسماً با لباس زندانی آمدند و علیه خود حرف زدند. رمضان‌‌زاده سخنگوی رسمی دولت خاتمی با لباس زندانی در سیمای جمهوری اسلامی آمد. این‌ها دستاوردهای بزرگی برای نظام مقدّس جمهوری اسلامی بود. هر چند که ما برای این دستاوردها هزینه‌‌های گزافی دادیم.

فضای مسموم رسانه‌ای و تبلیغاتی کار را مشکل می‌کرد!

 امّا صحبت این‌جا است که این قصّه چطور جمع شد؟ یعنی این فتنه‌ای که این‌ها درست کردند، آتش و دودی که قبلاً نوید آن را داده بودند به پا شد و دیگر به این سادگی‌ها هم خاموش نمی‌شد. چون در آن شرایط به لحاظ رسانه‌ای و تبلیغاتی فضایی درست کرده بودند. گاهی آدم برای دفاع خود هر چه بیشتر تلاش کند کار بدتر می‌شود. نظام هر چه می‌خواهد علیه این‌ها سفت‌تر بگیرد اوضاع بدتر می‌شد. یعنی حرف‌های این‌ها تازه اثبات می‌شد. لذا از حیث تبلیغاتی و نظامی کار برای نظام خیلی دشوار و مشکل شده بود. آنچه که توانست این فتنه را خاموش کند و همه چیز را سر جای خود قرار دهد، حضور عظیم مردم در ۹ دی بود.

حضور حماسی در ۲۳ تیر ۷۸

دقیقاً مانند ماجرای فتنه‌ی ۷۸ که آن بحران‌ها در قصّه‌ی کوی دانشگاه پیش آمد، نیروی انتظامی آمد، آن بنده‌ی خدا، فرهاد نظری فرمانده‌ی انتظامی استان تهران که خاطرات خود را نوشت، در آن ماجرا او قربانی شد. چقدر او را متّهم و مقصّر آن جریانات دانستند در حالی که او داشت وظیفه‌ی خود را انجام می‌داد. امّا نشد فتنه را جمع کند.

 بعد از این‌که آن قصّه‌ها پیش آمد در ۱۸ تیر آن‌ها به خیابان ریختند و اوضاع را حادتر و تندتر کردند. در آن شرایط آنچه که آن فتنه را در آن زمان خاموش کرد، حضور مردم در ۲۳ تیر بود. مانند یک سیل خروشان، آبی که مطهّر و پاک است آمدند آن پلیدی ها و آلودگی‌ها را شستند و رفتند.

حضور مردم در ۹ دی، مشت محکمی بر دهان فتنه‌گران

در این جریان فتنه‌‌ی ۸۸، آنچه که آخر مهر پایان بر پیشانی این‌ها زد و کار این‌ها را تمام کرد این حضور گسترده و یکپارچه‌ی مردم در ۹ دی بود. وقتی که مردم آن‌طور در خیابان ریختند مانند یک آب سردی که بر آتش ریخته شد این فتنه‌ها خاموش شد. دیگر بعد از آن هر چقدر هم سر و صدا می‌کردند اثر چندانی نداشت. چون مردم یک بار تصمیم خود را پای صندوق‌ها نشان دادند، یک بار هم به خیابان‌ها آمدند و حرف خود را نشان دادند، عملاً همه از آن‌ها رویگردان شدند.

فتنه‌ی ۸۸ سنگین‌ترین ضربه برای جریان اصلاحات

 به عقیده‌ی بنده در سال ۸۸ کمر جریان اصلاحات شکسته شد. اگر بعد از ۸۸ ما سوء تدبیر نداشتیم این‌ها نمی‌توانستند دوباره در سال ۹۲ سر بلند کنند. کار آن‌ها واقعاً تمام شد. این به زبان ساده است که مهره‌های کلیدی این‌ها با لباس زندانی جلوی دوربین نظام آمدند و حرف زدند. این به زبان ساده است! خیلی معونه می‌برد تا این اتّفاق بیافتد.

دستاوردهای بزرگ نتیجه‌ی حوادث سخت

 این‌که همیشه مقام معظّم رهبری می‌فرمایند: در این حوادث سخت ما دستاوردهای بزرگی داریم. بله، فتنه‌ی ۸۸ سخت بود. گفتیم، تعارف ندارد. کسی نمی‌تواند شعار بیهوده بدهد که نه، فتنه‌ی ۸۸ هیچ اثری نداشت، چرا اثر داشت، اذیّت کرد. امّا چه دستاوردهای بزرگی داشت. پرده‌ی نفاق را از جلوی چهره‌ی کریه خیلی‌ها کنار زد و خیلی‌ها علناً و رسماً تماشا کردند. این‌ها دردی جز درد قدرت نداشتند.

درخواست از ولایت فقیه

اواخر دوره‌ی هاشمی یعنی در حدود اواخر سال ۷۵ و اویل ۷۶  که آن زمان ایشان هنوز یک چهره‌ی مثبت شناخته می‌شد، در آن زمان همین آقای حسن روحانی و خیلی‌های دیگر مانند مهاجرانی و دیگران بحثی که آن زمان مطرح کردند این بود که چه اشکالی دارد در یک مورد خاصّی یک بند قانون اساسی را کنار بگذاریم. آن وقت از چه چیزی دم می‌زدند از ولایت مطلقه‌ی فقیه! می‌گفتند: مقام معظّم رهبری (دامه برکاته) با استفاده از اختیارات ولایت مطلقه‌ی فقیه بیاید این بند قانون اساسی را موقّتاً به نفع رئیس جمهور فعلی کشور کنار بگذارد و آقای هاشمی چند سال دیگر بر مسند قدرت ادامه دهند.

تأکید مقام معظّم رهبری بر حفظ سیستم

همان زمان مقام معظّم رهبری گفت: خیر، ما باید سیستم داشته باشیم. این بحث را به شدّت آقا رد کردند. نه این‌که حالا خواسته باشند شخصی را بزنند. اصلاً آقا نه در آن زمان، نه در فتنه‌ی ۸۸ بحث آن‌ها خیلی ناظر به اشخاص نبود.

 اگر دقّت می‌کردید عمدتاً سیستم را، یعنی اگر بنا باشد انتخاباتی برگزار شود، طرف شکست خورده اصل انتخابات را زیر سؤال ببرد، فارغ از این‌که این شکست خورده چه چهره‌ای است و منصوب به چه جریانی است، اگر بخواهد این‌طور حرکت شود اصلاً دیگر سنگ روی سنگ بنا نمی‌شود.

کلیّت نظام همیشه در معرض تهدید قرار می‌گیرد. چرا؟ چون همیشه جریان شکست خورده، جریانی که زمین خورده است، می‌گوید این‌جا تقلّب صورت گرفت پس یک بار دیگر انتخابات برگزار شود.

توهین به ارکان اسلام در فتنه‌ی ۷۸

یا مثلاً فرض کنید در جریان آن بحران‌‌های سال ۷۸، که دولت خاتمی بود و عطاء الله مهاجرانی وزیر ارشاد بود، آن اهانت‌ها به همه‌ی ارکان اسلام شد. از خود خدا بگیرید تا قرآن و پیغمبر تا مقام معظّم رهبری و امام و قانون اساسی، همه‌ چیز، خود امام حسین، سیّد الشّهداء، هرچه بگویید زیر سؤال رفت.

بعد یک بار که این‌ها برای آیت الله مصباح (حفظه الله) در یکی از نشریات خود کاریکاتور کشیده بودند، آن‌جا آمدند توهین کردند. یک عکسی، کاریکاتوری از آقای مصباح کشیدند و پایین آن هم یک جمله‌ی بدی نوشتند. تحصّن عجیبی در مسجد اعظم قم صورت گرفت.

کوتاهی روزنامه‌های زنجیره‌ای در زمان فتنه‌ی ۷۸

آن زمان، سال ۷۸، شاید خیلی از دوستان به یاد ندارند و ای کاش این‌ها زودتر کتاب شود و بیرون بیاید تا نسل جدید این‌ها را ببیند. آن موقع شما به مسجد اعظم قم می‌رفتید اصلاً یک فضای عجیبی بود. اوّل که این تجمّع صورت گرفت، روزنامه‌های زنجیره‌ای آن زمان سعی کردند سانسور کنند. گفتند: خبری نیست. بعد که قضیه بر ملا شد، گفتند عدّه‌ای از طلّاب جمع شدند. بعد دیدند که قضیه دارد حاد می‌شود، می‌خواستند بگویند یک محدودی از طلّاب هستند این‌جا بود که بزرگان حوزه ورود کردند.

تحصّن‌کنندگان در مسجد اعظم قم

خدا حفظ کند، آیت الله جوادی آملی و آیت الله نوری همدانی و آیت الله احمدی میانجی به جمع تحصّن‌کنندگان آمدند و سخنرانی تأثیرگذاری ارائه کردند، آیت الله مشکینی که آن زمان رئیس خبرگان بود، بزرگان حوزه در تراز مراجع آمدند، در تراز مسئولین آمدند، شخصیّت‌های مختلفی ملحق شدند آن وقت شما آن‌‌جا که می‌رفتید چه می‌شنیدید؟ واقعاً گاهی می‌گویند در و دیوار می‌لرزید، از هیبت صدای جمعیت این شعار که سر داده می‌شد انگار در و دیوار مسجد اعظم قم می‌لرزید که مسجد اعظم قم یک صدا، یک سخن، عزل مهاجرانی! آن وقت مهاجرانی وزیر ارشاد بود. حرف این جمعیّت این بود که مهاجرانی باید عزل شود.

فضای سنگین مسجد اعظم

 فضا بسیار تند بود. یعنی من هر چه بگویم نمی‌توانم آن فضا را ترسیم کنم. بعد از خون دل‌هایی که روزنامه‌های زنجیره‌ای دادند و همه‌ی ارزش‌ها را زیر سؤال برده بودند، همه چیز دین را زیر سؤال برده بودند، حالا یک گلوگاهی پیش آمده بود. مسئولین هم که آرام، آرام ملحق شدند تا این‌که دو یا سه شب از آن تحصّن گذشته بود، طلبه‌ها درس‌های مراجع را تعطیل کرده بودند و مسجدی بود که مرحوم آقا شیخ جواد تبریزی آن‌جا، آن شبستان اوّل نزدیک به حرم حضرت معصومه (سلام الله علیها) درس می‌گفت. بزرگان دیگر هم آن‌جا درس می‌دادند. همه‌ی این درس‌ها تعطیل شده بود.

در شب سوم تحصّن چه گذشت؟

یک مرتبه فکر می‌کنم شب سوم بود که آیت الله احمدی میانجی که یک وجاهتی در بین همه‌ی علما و طلبه‌‌ها داشت و یک شخصیّت اخلاقی و معنوی بود، آمد اعلام کرد که مقام معظّم رهبری گفتند این تحصّن تمام شود و همه بلند شوید بروید.

 واقعاً در آن شرایط اگر می‌آمدید و می‌دید همه گریه می‌کردند. همین الآن که من دارم می‌گویم خود به خود متأثّر می‌شوم. اصلاً یک وضعیّت تلخی پیش  آمد. این‌قدر این سخت بود، این‌قدر هضم این فرمان سخت بود، مخصوصاً وقتی در آن جمعیّـت می‌رفتید با حضور آن مراجع، با حضور بزرگان نظام، آقای مشکینی مرجع نبود، امّا خیلی وجاهت داشت، در حوزه و در نظام رئیس خبرگان رهبری بود. این‌ها یا بزرگان دیگر وقتی حضور پیدا کردند همه احساس می‌کردند که کار دارد تمام می‌شود. می‌رفت که تمام شود گفتند برگردید.

مانند آن قضیه‌ای که امیر المؤمنین به مالک گفت: برگرد. واقعاً آن مجموعه احساس می‌کردند که در یک قدمی فتنه‌ی آن زمان هستند. امّا آن‌جا تبعیّت… آن‌جا قصّه چه بود؟ آن‌جا حفظ سیستم بود.

یعنی اگر این سنگ بنا گذاشته می‌‌شد که هر وقت یک مسئول خلافی انجام داد و یک عدّه‌ جمع شوند بخواهند آن را با یک تجمّعی برکنار کنند، ارکان نظام را دیگر نمی‌شود حفظ کرد.

لذا آقا آن فرمان را دادند و از یاد نمی‌برم که آن موقع برادر آقای پناهیان، احمد پناهیان پشت میکروفن رفت و یک ذکری یا علی مدد گرفت و چراغ‌ها را خاموش کردند و آرام آرام جمعیّت گریان و اشک ریزان بیرون آمدند و برنامه تمام شد.

آن وقت آن‌ها چه سوت و کفی زدند و چقدر خوشحال شدند. ولی این شاید در آن زمان به کام ما تلخ بود و به کام آن‌ها شیرین بود امّا این یک جریان است، این یک مسیر است، همیشه باید از ارکان نظام حمایت شود. اگر حمایت نشود شما نمی‌توانید حفظ کنید.

قدرت بالای نظام در هضم فتنه‌ی ۸۸

لذا همه‌ی صحبت در فتنه‌ی ۸۸ هم همین بود. انتخابات باید به رسمیّت شناخته شود، هر شبهه‌ای هم مردود است و به این شک نکنید اگر این محاربه‌ای که در سال ۸۸ علیه نظام صورت گرفته است، در هر کشوری بود به بدترین شکل آن را سرکوب می‌کردند، مجال نمی‌دهند. مگر می‌شود با قدرت سیاسی یک کشور بازی کرد؟ مگر می‌شود این‌طور راحت همه چیز را زیر سؤال برد؟

مدیریّت و سعه‌ی صدر مقام معظّم رهبری

آن وقت شما می‌بینید مقام معظّم رهبری با آن سعه‌ی صدر؛ آن جلسه‌ای که به دوستان گفتیم فیلم آن را بیاورند، یک جلسه‌ای است که شاید خیلی از دوستان این را دیده‌اند، حالا از باب یادآوری خوب است که این را ببینید که عنوان آن این است: «من مدیر جلسه هستم» مقام معظّم رهبری این را می‌گویند در آن جلسه می‌بینید هر چهار نمایندگان این کاندیداها آمدند، شما که می‌گویید تقلّب، بیایید این‌جا توضیح دهید. این اصلاً یک چیز بی‌نظیر است. یعنی عالی‌ترین مقام حکومت در واقع به رئوس اغتشاش و بر هم زدن نظم و امنیّت سیاسی کشور این مجال و فرصت را بدهند که بیایید هرچه می‌خواهید بگویید.

اظهارات مخالفان انتخابات در جلسه با مقام معظّم رهبری

آن وقت حالا این آدم‌ها که این‌قدر اوضاع را به هم ریختند وقتی آن‌جا در معرض قرار می‌گیرند و می‌خواهند حرف بزنند، همه‌ی حرف آن‌ها چیست؟ آن دانش جعفری که خیلی هم پرده از چهره‌ی او کنار نرفت و در دستگاه محسن رضایی بود و این‌ها خیلی هم بد نام نشدند، ولی شاید بدترین حرف را این آدم زد. خطاب به آقا گفت: این‌که ما می‌گوییم تقلّب برای این بود که شما در سفر کردستان که قبل از انتخابات رفتید، وقتی که داشتید مشخّصات رئیس جمهور ایده‌آل را می‌گفتید، مشخّصاتی گفتید که منطبق بر آقای احمدی‌نژاد بود. یعنی اصل تقلّب و نامشروعیّت را به خود آقا نسبت دادند.

آقا هم خیلی صریح و محکم جواب او را دادند. گفتند: من تا زمانی که هستم همین است. تا وقتی هستم من ملاکات دینی را می‌دهم. حالا این‌که بر چه کسی منطبق می‌شود، بر چه کسی منطبق نمی‌شود، این یک بحث دیگری است. من ملاکات را دارم می‌گویم.

صحبت الویری در مورد احمدی‌نژاد

محسن الویری که در اصل از تیم هاشمی بود و در این بحبوبه داشت هم از خود و هم از جریانی که پشت سر او است رونمایی می‌‌کرد، اگر اشتباه نکنم اوّلین کسی است که در آن جلسه حرف می‌زند، می‌گوید که اصلاً آقای احمدی‌نژاد؛ ببینید تا به حال صحبت از تقلّب در شمارش بود حالا ببینید حرف او این‌جا چیست؟ گفت: اصلاً آقای احمدی‌نژاد رجل سیاسی نبود. شورای نگهبان که می‌خواهد رجال سیاسی را برای ریاست جمهوری تأیید کند، این‌جا می‌خواهد بگوید که شورای نگهبان تقلّب کرد.

همه‌ی حرف‌ها حدس و گمان بود

شبهات غیر علمی و شهوت قدرت فتنه‌گران

 خوب کسی که چهار سال رئیس جمهور مملکت بوده است رجل سیاسی نیست پس طبق تعریف شما چه کسی رجل سیاسی می‌شود؟ بعد نوبت به دیگران رسید. این آقای آخوندی که در این دولت وزیر است، آقای ربیعی که در این دولت وزیر است و دیگران، هر کدام آمدند حرف‌هایی زدند و هیچ کدام نتوانستند با صراحت و شهامت؛ اصلاً به لحاظ علمی این حرف قابل قبول نیست. مگر شما علم غیب دارید می‌گویید شمارش آراء مخدوش است؟ همه‌ی آن حدس است، همه‌ی آن گمان است. سر همین حدس و گمان، آن نکته‌ای که اوّل بحث عرض کردم این بود که این نبود. همان فرمایش آقای جوادی آملی (حفظه الله) که شبهه‌ علمی نبود، شهوت عملی بود. این‌ها درد قدرت داشتند، این‌ها دنبال این بودند که قدرت سیاسی کشور را به دست بگیرند و می‌دیدند که اگر از این انتخابات آرام بگذرند، در واقع عمر سیاسی آن‌ها پایان پیدا کرده است.

 الحمدلله ربّ العالمین ما خدا را شاکر هستیم که در مجموعه‌ی مدرسه‌ی علمیه‌‌ی امام خمینی که تحت اشراف استاد عزیز ما حضرت آیت الله صدیقی (حفظه الله) است، بچّه‌های ما از این جهت مشکل خاصّ و حادّی ندارند. گاهی در بعضی‌‌جاهای دیگر، مراکز آموزشی مختلف، گاهی دیده می‌شود، شنیده می‌‌شود که یک عدّه قبول ندارند، دیدگاه‌های مختلفی دارند.

 ولی این‌جا الحمدلله جوّ غالب تقریباً یک دست است و این توضیحاتی که من دادم زیره به کرمان بردن بود. خود شما خیلی بهتر این مسائل را می‌دانید و برای شما روشن است. چیز پیچیده‌ای نبود مخصوصاً که «قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی‏»[۷] جریان فتنه‌ی ۸۸ یک جریان بیّن، واضح و آشکاری بود. این‌طور نبود که بگوییم روی آن غباری گرفته است و احتیاج به باز کردن دارد.

فتنه‌ها در یک مقطع تمام نمی‌شود

آخرین جمله‌ای که می‌خواهم عرض کنم، این است که فتنه‌ی ۸۸ در سال ۸۸ تمام نمی‌‌شود. کلّاً فتنه‌ها در یک مقطع و برهه‌ی تاریخی تمام نمی‌شود. ۹ ربیع در پیش است. این‌‌جا مقام معظّم رهبری نظر دارند. نظر آن‌ها مطابق میل خیلی از ما نیست. این‌جا باید ولایت‌پذیری خود را نشان دهیم.

توصیه‌ی رهبری در مورد عزاداری

در مورد عزاداری مقام معظّم رهبری فرمودند: در جلسات عزاداری شما من توصیه می‌کنم که برهنه نشوید هر چند به لحاظ فقهی حرام نمی‌دانم امّا توصیه می‌کنم.

فتنه محدود به یک برهه نیست

آن‌هایی که می‌گفتند از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن چه شد؟ این از این طرف و از طرفی هم بحث تبرّی را محدود به یک برهه‌ی تاریخی نکنید. فکر نکنید فتنه‌ی ۸۸ سال ۸۸ تمام شد. همان‌طوری که در سال ۸۸ کمر آن‌ها شکست امّا دوباره در اثر سوء تدبیرها توانستند برگردند مطمئن باشید این‌ها بعد از این هم فکرهایی دارند، نقشه‌های شومی دارند.

برنامه‌ی فتنه‌گران برای حضور در خبرگان

 در آن جلساتی که در بهار امسال من در جمع دوستان تحت عنوان جهاد فرهنگی داشتم یک اشاره‌ای به این بحث کردم. این‌ها دارند روی مسئولین ارشد نظام محاسبه‌ی سنّی می‌کنند. برای خبرگان رهبری این‌ها دارند به شدّت برنامه‌ریزی می‌کنند. آمار سنّی آقایان را دارند، بعضی از آن‌ها از دنیا رفته‌اند، کرسی‌های آن‌ها در خبرگان رهبری خالی شده است و این‌ها به دنبال این هستند که چهره‌هایی را جاسازی کنند.

دست الهی این نظام را بیمه کرد

 چون این‌ها فهمیدند تا زمانی اصل رهبری را نزنند، نمی‌شود کاری کرد. یعنی آن دست الهی که در تنظیم سند قانون اساسی آمد و اصل ولایت فقیه را گنجاند، در واقع نظام اسلامی را بیمه کرد. نه با مدل ۷۶ تا ۸۴ این‌ها نتوانستند نظام را زمین بزنند، نه با مدل فتنه‌ی ۸۸ این‌ها نتوانستند به زمین بزنند.

میرزای شیرازی و تحریم تنباکو

 این‌ها با هیچ مدلی إن‌شاءالله نخواهند توانست. امّا به دنبال این هستند حالا که این‌طور است؛ یک زمانی به میرزای شیرازی بعد از فتوای تحریم تنباکو گفتند: آقا ما به شما تبریک می‌گوییم. این فتوایی که شما دادید در تحریم تنباکو چقدر نفوذ پیدا کرد تا اندرونی ناصر الدّین شاه جلو رفت و همه حرف شما را پذیرفتند. دیدند که میرزای شیرازی خیلی خوشحال نیست. گفتند که آقا شما چرا خوشحال نیستید؟ گفتند به خاطر این‌که دشمن فهمید از این به بعد کجا را باید بزند. اهرم اثرگذار در جامعه‌ی شیعی شناسایی شد. این حرف را میرزای شیرازی چه زمانی می‌زند؟ سال ۱۳۰۹ قمری، ۱۵ سال قبل از مشروطه.

ولایت فقیه مشکل سر راه فتنه‌گران

دقیقاً این پیش بینی عمیق میرزای شیرازی دارد تحقّق می‌یابد. در قصّه‌ی مشروطه می‌بینید که رفتند این اهرم را بزنند. این‌جا هم این‌ها فهمیدند تا زمانی که رهبری در این نظام است، اصل ولایت فقیه در این نظام است، ولایت فقیه با همین تدبیر و تبین‌ها. یک ولایت فقیه در چهارچوب قانون اساسی را این‌ها با آن مشکلی ندارند. امّا ولایت فقیه با همان تقریر امام و مقام معظّم رهبری و بزرگان دیگر باشد آن، کار دست آن‌ها می‌دهد، آن مانع می‌شود، این را می‌خواهند بزنند. فکر نکنید فتنه‌‌ی ۸۸ تمام شد و ما هم با بصیرت‌های روزگار بودیم و کنار آمدیم و تمام شد. تازه اوّل آن است که چشمان خود را باز کنیم و ببینیم در اطراف ما چه اتّفاقاتی دارد می‌افتد.

می‌خواهند خبرگان را فتح کنند

چهره‌ سازی‌هایی که دارند می‌کنند، Bold کردن چهره‌هایی مختلفی که زمانی محلّی از اعراب نداشتند و هنوز هم ثبوت ندارند، همه‌ی این‌ها زمینه سازی برای خبرگان رهبری است. این‌ها می‌خواهند خبرگان را فتح کنند تا از قِبل آن به خیال خام و باطل خود بتوانند ضربه‌ی کاری بزنند که ما اعتقاد داریم و دعا می‌کنیم که إن‌شاءالله با دست با کفایت حجّت ابن الحسن همه‌ی این توطئه‌ها و فتنه‌ها به خود آن‌ها برگردد.

(صحبت متفرقه ۱:۰۲:۵۱)

پرسش و پاسخ

-‌ مقام معظّم رهبری خیلی تأکید داشتند که نخبگان جایی را باز کنند، حرف بزنند. آقا در نخبگان شخص خاصّی یا اشخاص خاصّی را مدّ نظر داشتند یا منظور آن‌ها از آن نخبگان چه بود که ما باید از آن‌ها توقّع داشته باشیم؟

-‌ نخبگان همیشه در ادبیات سیاسی منصرف به چهره‌های اثرگذار است، اعم از دانشمندان و غیر دانشمندان.

-‌ یعنی شخص خاص یا نظر خاصّی نیست؟

–  نه.

-‌ بعد در جلوتر یک تعبیری گفتند، حضرت آقا گفتند خواص و همین‌طور تعبیرات عوض می‌شوند.

-‌ به نظر می‌رسد که خیلی از این‌ها عبارتٌ اُخرای هم هستند. آقای متدیّن و آقای بوربور هم سؤال دارند. هر کدام بفرمایید من می‌شنویم.

-‌‌ من از مقام معظّم رهبری شنیدم که فرمودند: این ۸ ماه فتنه به مراتب سخت‌تر از ۸ سال دفاع مقدّس بود اگر درست باشد. می‌خواستیم بدانیم در ۸ سال دفاع مقدّس آمریکا، کشورهای غربی، صدّام و حتّی در داخل هم همراهی کردند که این جنگ به نوعی بالاخره به نفع صدّام تمام شود. حالا بعضی‌ها شاید مهمّات نمی‌دادند، خود آن‌ها حمله می‌کردند. حتّی در بحث آن مسائل جام زهر و… یک سری از این مسائل، ولی با همه‌‌ی این مراتب گفتند: این ۸ ماه به مراتب سخت‌تر از ۸ سال جنگ است. شما الآن به بعضی از افراد اشاره کردید. می‌خواهیم عرض کنیم که آن افراد تندرو بودند چه اجرایی چه نظری اثر گذاشتند، امّا آن ۸ ماهی که این‌ همه تبعات برای نظام داشته است،  فقط به فاصله‌ی همین ۸ ماه است. یعنی می‌توانیم آن‌ها را به عنوان سران مطرح کنیم؟ یا مثلاً افراد دیگری داشتند از این‌ها پشتیبانی می‌کردند؟

– خود آقا بارها فرمودند. این یک چیزی نبود که فقط داخلی باشد. این فتنه ریشه در خارج از کشور داشت؛ این‌که خیلی واضح بود. اگر سؤال شما این است…

-‌ خیر، در داخل، می‌خواستم ببینم سران فقط همین است، مثلاً آقای ابطحی یا همین سران کابینه‌ی دولت اصلاحات بودند؟

-‌ به هر حال هر کدام آن‌ها که در این قصّه آمدند. یک چهره‌هایی Bold شدند که بعضی از آن‌ها نکته‌ی انحرافی هستند. گاهی می‌گویند نکته‌ی انحرافی معمّا. یک چهره‌هایی هم پشت این‌ها پنهان شده بودند که ملّت بعضی از آن‌ها را شناختند و بعضی از آن‌ها هنوز شناخته نشدند.

-‌ در چهار سال دوم آقای احمدی‌نژاد که دو سال اوّل آن خوب بود و یک سری مسائل را از طرف ایشان مشکل نداشتیم دو سال بعدی یعنی دو سال آخر بحث انحراف پیش آمد. من می‌گویم که آقا چندین بار در این چهار سال اخیر آقای احمدی‌نژاد قضیه‌‌ی فتنه را بیشتر مطرح می‌کردند. یعنی در هر صحبت و هر سخنرانی اگر گوش داده باشید بحث فتنه را وسط می‌آوردند و در مورد فتنه صحبت می‌کردند. ولی من یک بار ندیدم که درباره‌ی انحراف آقای احمدی‌نژاد در آن ایّام صحبتی کنند. به نظر شما آن سری افرادی که این انحراف را وسط کشیدند از پیروان جریان اصلاح‌طلب‌ نبودند که می‌خواستند آقای احمدی‌نژاد را از قدرت حذف کنند و در انتخابات یازدهم آقای روحانی را به قدرت برسانند؟

-‌ وقتی که سؤال کلّی باشد، شاید جواب دادن به آن کمی سخت باشد. ولی وقتی آن را جزیی و عینی کنیم راحت می‌شود. کسانی که انحراف آقای احمدی‌نژاد را مطرح کردند، در رأس آن آقای مصباح بود، آقای صدیقی بود، آقای سیّد احمد خاتمی بود، آقای علم الهدی در مشهد بود، آقای جنّتی بود، آقای خزعلی بود. می‌توانید بگویید این‌ها می‌خواستند روحانی را به قدرت برسانند؟! خیلی واضح است.

-‌ عملکرد حوزه‌های علمیه، مراجع دین، بزرگان چطور بود؟

-‌ به هر حال نمی‌شود همه را به یک شکل قضاوت کرد، مختلف است. بعضی‌ها ۲۰ روز، بعضی‌ها ۱۹، بعضی‌ها ۱۸، بعضی‌ها ۱۵، بعضی‌‌ها ۱۰، بعضی‌ها ۵، بعضی‌ها ۲، بعضی‌ها صفر، مختلف است. یکپارچه نمی‌توانیم بگوییم که نمره‌ی کلّ حوزه‌های علمیّه این است.

-‌ منظور من به طور خاص روی فقها و مراجع است.

-‌ موضع‌گیری علیه فقها و مراجع چیزی بوده است که همیشه در طول تاریخ انقلاب از سوی چهره‌های حاد و تند تعقیب می‌شده است. آن زمان که امام حرکت خود را شروع کردند افرادی از بزرگان بودند که به این شکل با جریان امام موافق نبودند. یک عدّه از طلبه‌های تندرو می‌خواستند به سمت این‌ها بروند امّا کسی که جلوی این‌ها را گرفت شخص امام بود.

امام به هیچ وجه اجازه نمی‌داد. حتّی تعبیری داشتند که اگر بخواهید با این‌ها در بیفتید ولایت الهی شما قطع می‌شود. در این جریان هم همین‌طور. یعنی اشتباه‌ترین کاری که می‌توانست اتّفاق بیافتد همین بود که سرمایه‌های نظام را؛ این‌ها ارکان نظام هستند. ما اگر بخواهیم خط مرجعیّت را بزنیم اصلاً ولایت فقیه از کجا منشأ می گیرد، رهبری از کجا منشأ می‌گیرد؟ از خطّ مرجعیّت. این‌بار شاید مثلاً به نفع ما شود امّا در دراز مدّت ما خسارات بزرگی کردیم.


[۱]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۲]– نهج البلاغه، ص ۸۸٫

[۳]– سوره‌ی جاثیه، آیه‌ ۲۳٫

[۴]– نهج البلاغه، ص ۸۸٫

[۵]-‌ روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج ‏۸، ص ۵۴۴٫

[۶]– نهج البلاغه، ص ۸۸٫

[۷]– سوره‌ی بقره، آیه‌ ۲۵۶٫