هر چه شنیدید قدیم خوب بود، این‌ها بازی است. ممکن است یک دوره‌هایی برخی بهتر از برخی بودند، امّا هیچ کسی نرفته است، هر کسی پدر خود را دیده است، نهایت خودش مسجدی بوده است، برای دوران امیر المؤمنین است. یکی از طلایی‌ترین دوران اسلام است، وضع این است. تصوّر نکنید الآن بد شده است، الآن دیدن بعضی قبایح در دسترس است. ما هم خیلی ناراحت هستیم از این‌که جامعه آماده‌ی ظهور حضرت نیست، الآن اصلاً چنین ادّعایی نداریم که الآن جامعه بدتر از ۵۰ سال پیش است. چون چرتکه‌ای نیست. فرمود: «الْقَائِلُ فِیهِ بِالْحَقِّ قَلِیلٌ»[۱] می‌داند حق چیست ولی نمی‌گوید. «وَ اللِّسَانُ عَنِ الصِّدْقِ کَلِیلٌ» هر زبانی که می‌تواند راست بگوید لال شده است. یعنی فلان فلان شده ۱۱۰ هزار نفر در غدیر دیدید، حالا آن را رها کنید، آقا ما مولا نمی‌فهمیم دیگر در ماجرای صفین، در ماجرای عمار همه‌ی شما قبول دارید که اتّفاق افتاده است و یکی از صحیح‌ترین روایات تاریخ اسلام است، هر دو طرف قبول دارند. مشکل شما چیست؟ یک طرف جهنّمی است، یک طرف بهشتی است، باز هم می‌گویند: حَکمیّت. حَکمیّت نه فقط نه به علی (سلام الله علیه) است، نه به پیامبر اکرم هم است. وای به حال آن روزی که مسلمین نخواهند به دستور پیامبر عمل کنند.

بسیاری از مشکلاتی که امروزه در جامعه‌ی ما اتّفاق می‌افتد، نگاه کنید در بسیاری از دعواهای حزبی منفعت موجود است و گرنه اگر من اهل نامردی نباشم، برادرم دزدی کند و به زندان بیندازند می‌گویم: تکبیر، دشمن من هم دزدی کند و به زندان بیفتد می‌گویم: تکبیر. نه این‌که تا بچّه‌ی من دزدی کند، دادگاه اشتباه قضاوت کرده است، دشمن هم دزدی کند عَلم کنم. هر کسی دزدی کند، اگر دادگاه حق‌مدار باشد باید با او برخورد کند. برای همین حق‌مدار کم است. من دنبال این هستم جناح مقابل خود را نابود کند، جناح مقابل هم دنبال این است من را نابود کند، حقّی کجا بود؟

«وَ اللَّازِمُ لِلْحَقِّ ذَلِیلٌ» وقتی اتّفاقی بیفتد که عمده‌ی جامعه نخواهند دنبال حق بروند، علیّ بن ابی‌طالب می‌خواهد دنبال حق برود. آن کسی که حق‌مدار است، ذلیل می‌شود. به شما می‌گویند: اگر علی الآن بود، گردن‌ها می‌زد. نه، با وقاحت به چشمان امیر المؤمنین نگاه کردند، گناه  می‌کردند، علی (علیه السّلام) گریه می‌کرد و نمی‌توانست کاری انجام دهد. چند نمونه را الآن می‌گویم قاضی القضات یک ناصبی عوضی بود، او را عزل کرد تظاهرات کردند، دید حکومت به هم می‌خورد او را برگرداند. ناصبی نجس است. قاضی القضات پایتخت حکومت امیر المؤمنین یک ناصبی است. قاضی شریح.

 


پی نوشت ها

[۱]– نهج البلاغه، ص ۳۵۴٫