فصل دوم: اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت

بخش اول: تقریر محل نزاع

بعد از توجه به این که وجود مشترک معنوی است و  در عالم خارج  واقعیاتی وجود دارند[۱]واینکه  از هر واقعیتی دو مفهوم انتزاع می کنیم هستی و ماهیت( که مفهوم اول درباره  وجود آن  و مفهوم دوم درباره ماهیت آن است ) باید دانست که این دو مفهوم غیر هم هستند؛ زیرا یکی از آن دو (وجود) مشترک است و دیگری (ماهیت) مختص و مختص با مشترک متفاوت است.

ولی در خارج مصداقِ این دو مفهوم یک چیز است. آب در خارج  ، هستی اش و چیستی اش یک مصداق بیشتر ندارند اما در  ذهن به دو مفهوم تحلیل می شود و نمودهای مخلتفی پیدا می کند اما  واقعیت خارجی تنها مصداقِ حقیقی یکی از این دو مفهوم است.

بعد از توجه به این مقدمات سؤالی که پیش می آید این است که واقعیت خارجی مصداق کدام یک از این دو مفهوم است ؟ وجود یا ماهیت ؟

از لحاظ عقلی چهار حالت قابل تصور است:

۱ – هم مصداق واقعی وجود است و هم ماهیت.

۲ – نه مصداق واقعی وجود است نه ماهیت. (سفسطه)

۳ – خارج تنها مصداقِ حقیقی وجود است. (اصالت وجود)

۴ – واقع تنها مصداقِ حقیقی ماهیت است. (اصالت ماهیت)

بخش دوم: دلیل اصالت وجود:

واقعیت این است که آنچه منشأ اثر است و متن خارج را پر کرده است، وجود است نه ماهیت[۲].

به این دلیل که وجود را می توان از ماهیت  سلب کرد. به عبارت دیگر رابطه ماهیت با وجود و عدم مساوی است (الماهیه من حیث هی لیست الا هی لا موجوده ولا معدومه ) ؛ اما وجود را نمی توان از خودش  سلب کرد. زیرا سلب شیء از خودش خواهد شد که محال است . به عبارت دیگر:

۱ – منظور از اصالت، موجودیت بالذات است (یعنی آنچه که واقعا خودش تحقق دارد)

۲ – وجود موجود بالذات است

۳ – غیر وجود ( ماهیت) موجود بالوجود است.

 بنابرین وجود اصیل است نه ماهیت.

اشکالات

اشکال سهروردی

 اگر وجود بخواهد در اعیان باشد، باید موجود باشد.  از طرفی چون موجود ، مشتق صرفی است به معنای ذات له الوجود است .خود آن وجودی هم که این ذات، آن را دارد طبیعتا موجود است پس خودش  هم له الوجود است.و این وجود سوم هم چون موجود است پس له الوجود است فیتسلسل و مطابق مبنای ایشان  هر مفهومی که اثباتِ آن برای چیزی منجر به تسلسل شود اعتباری است پس وجود اعتباری است.

پاسخ این اشکال این است که وجود موجود بالذات است. و وجودش زائد بر او نیست. یعنی وجود و موجودیت عین هم هستند. و تنها تفاوت اینها در این است که وجود قابل حمل نیست اما موجود قابل حمل است و دو اعتبار برای یک امرند.

حال اگر کسی بگوید: «موجود اسم مفعول است و مشتق و مشتقات هم، یک ذات دارند و یک مبدأ (مثل عالم: ذات له العلم)»، در جواب او باید گفت: «بر فرضِ صحت این ادعا – در حالی که بسیاری از محققین مشتق را بسیط می دانند نه مرکب از ذات و مبدا – این امر به بحث وضعِ لغوی و یا غلبه استعمال بازمی گردد و برای تشخیصِ وضعِ مشتقات باید به کتب لغت رجوع کرد وبرای تشخیص غلبه استعمال به عرف. اما اینها هیچ ربطی به عالم حقیقت ندارد، یعنی با واقعیت خارجی کاری ندارد. چراکه حقایق از استعمال الفاظ تبعیت نمی کنند. چراکه حقیقتِ وجود عین خودش هست. چنانچه بهمنیار در التحصیل می گوید: حقیقت وجود در اعیان این است که خارجی باشد؛ بنابرین چگونه وجود ، حقیقت نداشته باشد در صورتی که آنچه در خارج تحقق دارد خود وجود است.

 

اشکال دوم

اشکال :  اصالت وجود بدین معناست که وجود بالذات موجود است واین مستلزم  این است که  سلب وجود از آن ممکن نباشد و وجودهای امکانی واجب  باشند .

جواب :  بالذات هم در برابر واسطه در ثبوت است و هم در برابر واسطه در عروض . آنجا به اشکال برمی خوریم که مقصود از بالذات ، نداشتن واسطه در ثبوت باشد. در حالی که منظور از بالذات در اینجا نداشتن واسطه در عروض، اثبات وحمل است . الموجود موجود بالذات یعنی حمل موجود بر وجود نیازمند به واسطه نیست نه اینکه تحققِ خارجی آن هم نیازمند علت نباشد.

چنانچه صدر المتألهین فرموده اند معنای اینکه وجودِ واجب  بنفسه است این است که وجودش احتیاجی به فاعل و قابل ندارد ولی وقتی گفته می شود  وجود بنفسه است به این معناست که تحقق وجود چه در واجب و چه در ممکن، نیازمندِ وجود دیگری نیست ، بر خلاف ماهیت که ذاتاً در تحقق ، نیازمند وجود است.

 

اشکال سوم

اگر وجود موجود است بذاته  و ماهیت موجود است بغیره، در این صورت وجود مشترک لفظی خواهد شد بین معنای  بذاته وبغیره و اصالت وجودی که بر پایه اشتراک معنوی وجود اثبات شده بود نیز با اشکال مواجه می شود.

جواب: اینکه وجود دو کاربرد داشته باشد یکی حقیقی ودیگری مجازی منافاتی با اشتراک معنوی ِآن ندارد.  مانند معنای جریان که اسناد آن به آبِ جاری حقیقی واسناد آن به ناودان مجازی است.  وجود یک معنا بیشتر ندارد و همه جا حکایت از تحقق دارین اسناد آن به ماهیت اسناد الی غیرماهو له است (به قول سکاکی مجاز در اسناد است نه درکلمه ).

ماهیت و وجود هردو مصداق وجود اند  اما وجود مصداق حقیقی آن است و ماهیت مصداق مجازی وادعاییِ آن.

 

نقد اصالت ماهیت

قائل به اصالت ماهیت می گوید:  آنچه عینی است ، ملأ خارج را پر کرده ومنشا اثر است ماهیت است نه وجود.

نقد۱

 چگونه  ماهیتی که رابطه اش با وجود و عدم  مساوی است، واقعیت خارجی می یابد، در حالی که امور خارجی تنها با وجود رابطه دارند نه با عدم. آیا ماهیت بدون تغییر در ذات در حالی که رابطه اش با وجود وعدم مساوی است رابطه اش با آنها از حالت تساوی خارج می شود؟ این که انقلابِ محال است. اگر با وجود از حالت تساوی، خارج شده و منشا اثر گردیده که وجود باید اصیل باشد نه ماهیت. آیا ماهیت بعد از انتزاع مفهوم وجود که آن را امری اعتباری می دانید اصیل می شود!؟


[۱] . در برابر قول سوفسطایی ها که در همه چیز شک دارند.

[۲] . تقریرِ اصالتِ وجود و اعتباریتِ ماهیت .