فصل پنجم: وجود تکرار پذیر نیست

فلاسفه گذشته از این فصل با عنوان امتناعِ اعاده ی معدوم یاد می کردند یعنی چیزی که موجود بود و معدوم شد، ممتنع است که اعاده بشود. اما مرحوم علامه عنوان فصل را  امتناع تکرار وجود قرار داده اند که عام تر است وهم شامل اعاده وجود بعد از عدم می شود هم شامل اعاده وجود بدون فاصله شدن عدم  .

اشکالاتِ تکرّرِ وجود

بنا بر اصالت وجود، هویتِ عینی هر موجود خارجی را همان وجودش تشکیل می دهد. وجود متشخص به خود است وهویت عینی، ذاتا قابل صدق بر موارد متعدد نیست. پس اگر یک وجود تکرار پذیرد، باید در عین اینکه تشخص دارد و قابل انطباق بر کثیرین نیست و واحد است کثیر باشد  که این امر محال است. یعنی امکان ندارد که یک وجود در عین اینکه یکی است ، دو تا باشد.

با همین بیان تحقق دو چیزی که از هر جهت مثل هم هستند (مثلین من جمیع الجهات )  نیز  محال است  زیرا لازمه فرض دوئیت آنها این است که آنها از هم  متمایز باشند ولازمه تماثل همه جانبه آنها عدم تمایز میان آنهاست .

بنابرین تکرر وجود، موجبِ وحدت کثیر می شود. چون از طرفی روشن است که تکرر، موجبِ کثرت می شود و از طرف دیگر برای تحققِ اعاده معدوم، بعینه باید این دو وجود، واحد باشند. بنابراین لازمه آن، وحدتِ کثیر است که تناقض است. خواه دو وجود در یک زمان موجود باشند خواه در دو زمان باشند و عدم میانِ آنها فاصله بیندازد.

برخی برای توجیه اعاده معدوم گفته اند وجودِ نخست و وجودِ دوم از یکدیگر متمایزند اما منشأ تمایزشان اولا وبالذات وجودِ این دو نیست بلکه تمایز آنها به این است که وجودِ اول مسبوق به عدم است و وجودِ دوم ، مسبوق به عدمِ بعد از وجود است و همین مقدار برای اثبات دوئیت آنها کافی است .

جواب این است که اولا عدم چیزی نیست تا باعث تمایز واقعی میان  دو موجود شود وثانیا بر فرض که باعث تمایز حقیقی آنها شود دیگر وحدت دو موجود ازبین حواهد رفت وعینیتی باقی نخواهد ماند.

برخی دیگر گفته اند می شود که علتِ هستی بخش، شیئی را به وجود آورد و بعد، آن را معدوم کند و سپس دوباره آن را بر اساس همان صورت علمی که نزدش هست ایجاد کند.

پاسخ آن است که همین که وجود دوم بعد از وجود اول ایجاد گردد و زمانشان  مختلف شود باعث غیریت وجودِ اول با وجودِ دوم می شود  و غیریت با عینیت جمع نمی شود. شاید آنها عینیت عرفی را تصور کرده اند. زیرا واضح است که تکررِ وجود چه بین آن عدم فاصله شود و چه عدم فاصله نشود محال است. چنانچه ابوعلی سینا  استحاله اعاده معدوم بعینه را ضروری و بدیهی دانسته است.

 هرچند این قضیه بدیهی است اما برخی برای این مسأله استدلالاتی ذکر کرده اند.