وحدت یا کثرت وجود

قول اول: وحدت شخصی

  در عالم واقع تنها یک وجود شخصی است و آن خداست . لیس فی الدار غیره دیار  .هیچ کثرتی نه در وجود است و نه در نمود .( البته وحدت وجود بیش از ده تفسیر و تقریر دارد ویک قول نیست)

عده ای می گویند در خارج  وحدت محض حکمفرماست که این قول برخی از صوفیه است. اگر می بینیم که برخی علما با وحدت وجود مشکل دارند، در واقع آنها با این تفسیراز وحدتِ وجود ویا برخی دیگر از تفاسیر آن مشکل داشته اند. حال آنکه عرفای ما تفسیر دیگری از وحدت وجود دارند .

اما قول عرفا این است که می گویند ما وحدت در شخص وجود داریم و کثرت در ظهورات وتجلیاتِ آن (به جز ذات وصفاتش نیست موجود) . مثل تشکیکی که در نفس و  قوای ادراکی انسان وجود دارد هر انسانی علاوه بر ذاتِ خود،  قوه تعقل، وهم، خیال و احساس دارد. اما در واقع همه اینها  قوا تجلیات وظهورات یک حقیقت اند که همان نفس انسان است.

قول دوم: کثرتِ محض

  اشیاء در عالم خارج کثیرند( به دلیل اختلاف آثار آنها )و از آنجا که وجود، بسیط است این اختلاف به تمام ذات است پس موجودات، کثیر و متباین به تمام ذات اند.

قول سوم: وحدت در عین کثرت

موجودات عالم، در حقیقتِ وجود وحدت دارند اما درشخصِ  وجود، کثیرند .

این قول  قول فلاسفه است و فلاسفه برخلاف عرفا، کثرتِ در اشخاص را پذیرفته اند وتنها وحدت، را در حقیقتِ وجود، پذیرفته اند، نه در شخص وجود.

دفاع از قول سوم

قول حق همین قول است؛ زیرا  کثرت امری بدیهی است اما دلیل وحدتِ وجود،  اشتراکِ معنوی آن است ، همین که از همه موجودات یک معنای واحد را انتزاع می کنیم، دالّ بر وحدت  آن است.

اگر بگوییم وجود واحد است در عین کثرت، تصور آن برای ذهن مشکل است. برای همین فلاسفه  برای تبیین وحدت، متوسل به مثال شده اند. می گویند: اگر شما به نور نگاه کنید، مراتب مختلفی را در آن مشاهده می کنید. ولی همه این مراتب شدید و ضعیف در اصل نوریت با هم وحدت دارند. در واقع در ماهیات، ما به الامتیاز با مابه الاشتراک متفاوت است. اما در وجودات  ما به الاشتراک و ما به الامتیاز یک چیز است. یعنی همانطور که ما به الاشتراک نورها  خود نور است  ما به الامتیازشان هم خودِ نور است، در مراتب وجود نیز اینگونه است که همان طور که وحدتشان در وجود است کثرتشان نیز در خود وجود است. یعنی هر کدام از این مراتب در بهره ی وجود با هم اختلاف دارند اما در اصل وجود متحدند.

وجودها مراتب مختلفی دارند. مرتبه اول آن جماد است  که طول و عرض و ارتفاع دارداما رشد ندارد. مرتبه بعدی نبات است که رشد وحرکتِ غیر ارادی دارد و مرتبه بعدی حیوان است که علاوه بر اینها حرکت ارادی هم دارد و در مرتبه بالاتر انسان است که علاوه بر ویژگی های قبلی، قوه هم تعقل دارد.