«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ * أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«إِلَهِی أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

تعریفات مقدّماتی برای ورود به بحث مقتل‌شناسی

با توجّه به محدود بودن زمانی که تا ماه محرّم داریم، با مشورتی که با دوستان برگزارکننده داشتیم، بنا را بر این گذاشتیم که موضوع بحث را عوض کنیم شاید کاربرد بیشتری داشته باشد. گرچه در جلسه‌ی افتتاحیه عرض کردم بحث سیره‌ی سیّد الشّهداء (صلوات الله علیه)، زیر ساخت خیلی مهمّ معرفتی است. ولی با توجّه به این‌که بحث مبسوط آن را حدود ۲۰ جلسه در جایی گفته بودیم، اگر دوستی می‌خواست ملاحظه می‌کردیم و دیدیم آن بحث در هفت، هشت جلسه جمع نمی‌شود و شاید نیازهای فوری بیشتری هم باشد.

در این جلسات با عنوان دیگری وارد بحث خواهیم شد و آن هم دوره‌ی مقدّماتی شناخت مقتل و منابع دارای مقتل است. از این جهت که برای استفاده از مقاتل ما مقدّماتی لازم داریم و شناخت منابع و شیوه‌های مؤلّفان، این‌که «مقتل چیست؟» بحث بسیار مهمّی است.

مقتل چیست؟

بسیاری از اختلافات و اشکالات و دعواهایی که پیش می‌آید، هم وقتی منتقدین إن قلت می‌آورند و هم وقتی که ما می‌خواهیم یک مقتل را، یک قطعه از یک متن تاریخی را بیان کنیم، اوّلین نکته این است که این مقتل چیست؟ کاری که روضه‌خوان می‌خواهد انجام بدهد جزء کدام کار است؟ آیا کار پزشکی است؟ یک کار تاریخی است؟ یک کار فقهی است؟ روضه‌خوان چه کار می‌کند؟ اگر بخواهید یک شغل برای روضه‌خوان مثال بزنید، چه مثالی را بیان می‌کنید؟

-‌ روایتگری از حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام).  

-‌ روایتگری از حضرت سیّد الشّهداء (علیه السّلام)، همان روضه‌‌خوانی است، یک عنوان دیگر بگویید. این روایتگری که گفته‌اند یعنی چه؟

-‌ بیان حوادث؟؟

هدف از بیان مقتل چیست؟

-‌ این «بیان حادثه»، به این معنا است که ما داریم حرف نهایی را بیان می‌کنیم، داریم به مردم می‌گوییم بدانید در کربلا این اتّفاق افتاده است، آیا دنبال این مطلب هستیم؟ آیا دنبال این هستیم که در زمینه‌ی روضه آگاهی‌بخشی کنیم؟ خیر، ما نمی‌خواهیم اطّلاع‌رسانی کنیم. اگر اطّلا‌ع‌رسانی کنیم خیلی خوب است، یعنی خوب روایتگری کرده‌ایم. منبری (سخنران) است که باید راجع به تاریخ کربلا صحبت کند.

-‌ ترسیم آن واقعه به صورتی که برای مردم قابل درک و لمس باشد که باید سوزناک باشد که واقعیت را لمس کنند.

-‌ البتّه می‌تواند سوزناک نباشد ولی (واقعیت را) درک کنند.

-‌ (واقعیت) ترسیم بشود. در ترسیم کردن (واقعیت) نقشی بازی کند، یک …

-‌ من به بخش‌های نحوه‌ی اجرا، وارد نمی‌شوم.

-‌ خیر، ترسیم کردن.

-‌ ما فعلاً به محتوا کاری نداریم، حاج آقا ثمره‌ای تشریف دارند و در مورد نحوه‌ی اجرای آن صحبت می‌کنند. ما با محتوا کار داریم، وقتی قرار است ما روضه بخوانیم. چون اگر مشخّص باشد که ما می‌خواهیم چه کاری انجام دهیم اوضاع خیلی فرق دارد. ما می‌خواهیم چیزی را که مردم نمی‌دانند بگوییم که بدانند؟ خیر.

-‌ پس روضه‌ی جدید چیست؟!

-‌ ما می‌توانیم بگوییم: ما داریم نقل قول می‌کنیم.

-‌ نقل قول می‌کنیم که چه بشود؟

-‌ هدف زنده نگه داشتن است.

-‌ زنده نگه داشتن چه چیزی؟

-‌ شعائر قیام عاشورا.

-‌ می‌شود روضه نخواند و فضائل را هم گفت و به این صورت قیام عاشورا را زنده نگه داریم.

-‌ ایجاد کردن فضای احساسی.

-‌ چرا فضای احساسی؟

-‌ طبیعتاً در کنار هم بودن احساس و درک عقلی به مراتب تأثیر بیشتری می‌گذارد تا این‌که انسان بخواهد با اثبات عقلی چنین مسائلی را اثبات کند ؟؟

-‌ بله، قطعاً همین‌طور است. ولی چرا؟ می‌خواهیم چه کاری انجام دهیم؟ عرض من این است. بعداً توضیح خواهم داد که چرا این‌طور سؤال مطرح کردم.

ما می‌خواهیم مسائلی که مردم نمی‌دانند را بگوییم تا بدانند؟ بسم الله الرّحمن الرّحیم، خیر، اصلاً هدف روضه‌خوان این نیست. ممکن است یک وقت مدّاح شعری بگوید که در آن شعر آگاهی‌بخشی باشد یا سخنران، یک سخنرانی داشته باشد که در آن راجع به کربلا و عاشورا و قیام سیّد الشّهداء (علیه السّلام) آگاهی بدهد، ممکن است این روضه‌ای که می‌خواند آگاهی‌بخش باشد ولی قصد او این نیست، قصد این نیست.

مثلاً قصد شما از نهار خوردن، پر کردن اوقات فراغت نیست ولی بالاخره نیم ساعت از وقت شما گرفته می‌شود ولی غرض این نبود، غرض، رفع گرسنگی است. غرض روضه‌خوان اصلاً این نیست که در قسمت روضه و مقتل آگاهی‌بخشی کند، البتّه اگر این کار را انجام داد خیلی هم خوب است، یک هدف دیگری هم داشته است. هدف روضه‌خوان این نیست.

تحلیل تاریخ برای رسیدن به قطعیت

بسیاری از نقدهایی که به روضه‌ها می‌شود، نقدهای تاریخی به روضه‌ها است. در حالی که این کار اشتباه است. یعنی چه؟ منظور من دقیقاً چیست؟ ما اگر بخواهیم کار تحقیقی انجام بدهیم مثلاً در این مورد که امام (رحمه الله علیه) قطعنامه‌ی ۵۹۸ را امضا کرد، ممکن است مثلاً ۱۵ نفر در این زمینه اظهار نظر کرده باشند. علّت نوشیدن جام زهر چیست؟ باید سخنان آن ۱۵ نفر را تحلیل کنید و به حرف درست مطابق واقع برسی و آن را بیان کنی. این یک کار تاریخی است. نمی‌شود شما امروز بگویید چرا امام قطعنامه را امضا کرد و یک حرف را بیان کنید و فردا حرف دیگری را بیان کنید. آیا چنین چیزی می‌شود؟ خیر، نمی‌شود، باید بگویید: بعد از بحث و بررسی و فحص و جستجو، هر کسی در آن واقعه بوده، جلسه‌ی خصوصی با امام داشته، بیرون بوده، یک نفر با فلان شخص بوده و دیگری با شخص دیگری بوده… در نتیجه این واقعه بوده است. فلان گزارش هم درست نیست، گزارش دیگر هم درست نیست به این دلیل امام قطعنامه را امضا کرده و اسم آن را جام زهر گذاشته است. الآن اگر از من نظر بخواهید نظر من همین است، ده سال دیگر هم نظر بخواهید باید عین همان نظر را بگویم. کار تاریخی هر روز عوض نمی‌شود. گاهی یک سند جدید می‌آید و ممکن است تمام تحلیل‌های شما را تحت الشّعاع قرار بدهد و بگوید: یک نقل آمد، این نشان می‌دهد فلان نقل اشکال داشته، آن را کنار می‌گذارم و این نقل را می‌پذیرم. باز تا زمانی که سند بعدی بیاید نظر شما همان یک نظر است؛ یعنی اگر از شما پرسیده شود نظر شما راجع به این‌که چرا امام قطعنامه را امضا کرد، هر روز حرف جدیدی بیان نمی‌کنید. آیا روضه‌خوان چنین کاری انجام می‌دهد؟! خیر.

نقش روضه‌خوان در نقل تاریخ

روضه‌خوان، کسی است که می‌آید و (مثلاً) ۱۵ روز به منبر می‌رود و مثلاً می‌گوید: امشب می‌خواهم روایت آقای رضایی را از قطعنامه بگویم. کاری هم ندارد که آیا آقای رضایی درست گفته است یا درست نگفته است. فردا شب، شب دوم، می‌گوید: بسم الله الرّحمن الرّحیم، می‌خواهم بگویم قطعنامه‌ی ۵۹۸ چه شد، می‌خواهم بگویم مرحوم صیّاد شیرازی چه گفته است. شب سوم می‌گوید آقای هاشمی چه چیزی گفت. شب چهارم می‌گوید: می‌خواهم بگویم رئیس جمهور فعلی چه چیزی گفته است. شب پنجم، رهبر معظّم انقلاب چه چیزی فرموده است.

آیا کسی می‌تواند بگوید ای دروغگو! دروغ نگو؟ برای تحلیل اصل واقعه شما باید کار تاریخی انجام دهید ولی من دارم برای شما انواع گزارش‌ها را بیان می‌کنم. شاید این ماجرای قطعنامه جذّابیت نداشته باشد که هر شب یک روایت جدید از آن برای مردم بگویید ولی در ماجرای روضه، این اتّفاق ثمره دارد.

وقتی شما قطعه‌ای از یک نقل را بیان می‌کنید، قصد ندارید مطلبی که می‌گویید، شنونده باور کند. اگر قصد شما این بوده به نظر من اشتباه است. من طوری مثال را بیان کردم که بتوانم برگردم و مسئله را با آن تطبیق کنم. آن موقع که می‌خواهیم بگوییم آقای رضایی این‌طور روایت کرده است، نمی‌خواهیم بگوییم حتماً درست است، می‌گوییم او این‌طور دیده است. می‌گوییم در این واقعه حُمَید بن مسلم این‌طور واقعه را دیده است.حالا راست گفته، دروغ گفته، درست دیده، حدس زده، تحلیل خود را گفته، چشم او دیده یا ندیده، از یک نفر شنیده، خود او دیده است یا خیر؟ من نمی‌دانم امّا او چنین چیزی گفته است.

آیا روضه واقعیت تاریخ است؟

غرض ما این نیست که بگوییم مطلبی که می‌گوییم عین واقعه است. غرض چیست؟ غرض این است که مردم را به یاد یک مظلومیت بیندازیم. بسیاری از کتاب‌هایی که در نقد منابع عاشورا نوشته شده یا در بحث تحریفات نوشته شده است، البتّه تحریفاتی هم در این زمینه داریم ولی بسیاری از آن‌ها اصلاً ماهیت روضه و مقتل را متوجّه نشده‌اند، تحلیل تاریخی کرده‌اند.

کسی که ۱۵ نقل را در ماجرای قطعنامه ببیند، بررسی کند و یک نظر بدهد، آن پاسخ متفاوت از گزارش‌هایی است که آقای رضایی و آقای شمخانی و… داده‌اند. باید بگویید: جامع‌نگری نکرده است. من یک وقت به بعضی از آقایان گفتم: شما توقّع دارید روضه‌خوان پروفسور تاریخ اسلام باشد؟ اصلاً فرض کنید که باشد، اگر پروفسور تاریخ اسلام را بیاورید مردم به او نگاه می‌کنند. او حدّاکثر باید به منبر برود، او یک کارکرد دارد و این کارکرد دیگری دارد. اصلاً هدف اوّل روضه‌خوانی، آگاهی‌بخشی نیست. منبری، سخنران باید آگاهی‌بخشی کند. فرض کنید یک نفر قبل از منبری، شخصی بیاید و در مورد تاریخ عاشورا بحث کند.

حتّی غرض آن‌ها این نیست -یعنی باید این‌طور باشد و الّا خدای نکرده به مردم دروغ گفته‌اند- که مردم گزارشی که من می‌گویم را باور کنند بلکه باید هدف آن‌ها این باشد این گزارشی که گوهر آنچه من می‌گویم شما را به یاد یک مظلومیت بیندازد. این است که مهم است.

میزان حقّانیت مقاتل

من مثالی بیان می‌کنم. مرسوم است که شب و روز هفتم محرّم، مردم لباس عربی به تن فرزندان خود می‌کنند و آن‌ها را به مجلس می‌آورند. گاهی به تن یک دختر بچّه‌ی دو سال و نیمه به عنوان علی اصغر، لباس عربی می‌کنند. آیا تا به حال کسی دیده است که به چنین شخصی بگویند دروغگو؟ دروغگو این دختر است، پسر نیست! آیا چنین چیزی می‌گویند؟ می‌گوید: من نگفتم که این کودک علی اصغر امام حسین (علیه السّلام) است. یک وقت من یک روضه را بیان می‌کنم، یک وقت است که من این طفل را ولو دو ساله باشد وقتی نازکی گردن او را ببیند ذهن او به جایی که باید معطوف شود، معطوف می‌شود. من نخواستم بگویم این کودک علی اصغر امام حسین (علیه السّلام) است که به من بگویید دروغ می‌گویید. قرار بود من دل مخاطب را با یک واقعه گره بزنم، اصل آن واقعه، مظلومیت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) و شهادت طفل شیرخوار است. آیا اگر به تن بچّه‌ی سه ساله هم لباس عربی کنند و به مجلس بیاورند شما به یاد این واقعه می‌افتید یا نمی‌افتید؟ کسی هم نمی‌گوید شما دارید دروغ می‌گویید، آن شیرخوار چهار ماهه بوده ولی این کودک دو سال دارد، این کودک دختر است، پسر نیست. اصلاً این مسئله مطرح نیست. متأسّفانه خیلی وقت‌ها نقدهای تاریخی حاصل این است که آن کسی که نقد می‌کند نمی‌داند روضه چیست، تاریخ بلد است. تاریخ خوب است امّا در جای خودش. روضه‌خوان تحلیل‌گر تاریخ اسلام نیست، کار روضه‌خوان آگاهی بخشی مقتل امام حسین (علیه السّلام) نیست بلکه مقصود گره زدن دل مردم به مظلومیت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) یا شهدای کربلا یا اهل بیت (علیهم السّلام) یا انصار است. غرض این است که اشک شنونده جاری شود. بیان خواهم کرد که روضه‌خوان دروغ نمی‌گوید. شما با دیدن آن دختر بچّه‌ی سه ساله که لباس عربی بر تن او کرده‌اید حسّ دروغ پیدا نمی‌کنید، چرا؟

چون همان‌طور که (در مثال) عرض کردم، آن نقل که از آقای شمخانی عرض کردم، منظور ما این نیست که مخاطب بگوید این درست است. من مثال قطعنامه را بیان کردم زیرا همه در مورد آن مطلبی شنیده‌اند ولی آن‌جا غرض ندارد که تلوزیون ۱۵ شب بیاید و ۱۵ نقل بگوید ولی در واقعه‌ی کربلا، شما هر یک از نقل‌هایی که احتمال دارد درست باشد، بعداً شرایط آن را برای شما مهیّا می‌کنم. ما ۱۵ نظر راجع به قطعنامه داریم، پانصد نظر که نداریم. مثلاً نمی‌رویم داخل تاکسی بگوییم: به نظر شما چرا امام قطعنامه را امضا کرد؟ مثلاً من پشت یک کامیون دیدم نوشته بود به این دلیل امام قطعنامه را امضا کرد! یعنی نظر کسی که احتمال دارد درست باشد مطرح می‌کنید و می‌گویید: ۱۵ نظر وجود دارد و هر ۱۵ نظر هم درست یا حدّاقل کامل نگفته‌اند. آیا این به این معنا است که از هر جا مطلبی را بیاورم؟ خیر، ما هیچ وقت چنین چیزی نمی‌گوییم و بعداً هم توضیح خواهیم داد. احتمال بدهم درست است، کفایت می‌کند. منتها اگر بخواهم تحلیل کنم، باید همه‌ی نقل‌های یک موضوع را کنار هم بگذارم و کار کارشناسی کنم و به یک نظر ثابت برسم که آن نظر ثابت به این زودی هم تغییر نمی‌کند یا هیچ تغییری نمی‌کند.

برخورد صادقانه با مخاطبین مقاتل

-‌ بعضی مقاتل هستند که سند بسیار معتبری دارند. مثلاً ابو حمزه ثمالی از امام سجّاد (علیه السّلام)، از شخص امام حسین (علیه السّلام) نقل کرده است. بعد اگر قرار باشد مقتل با این همه شک و شبهه مطرح بشود به اندیشه‌ی مخاطب… (یعنی) اگر به مخاطب بگویم مطمئن نیستم چیزی که می‌گویم درست است یا نیست، کلّاً مخاطب می‌گوید: چه مقدار از این مطلب غلط و چه مقدار از آن درست است؟ کلّاً ذهن مخاطب درگیر می‌شود که آیا مطالبی که می‌گوییم درست است یا خیر؟ ممکن است اصلاً مقتل‌خوانی صحیح و غیر صحیح اشتباه بشود.

-‌ صبر کنید. بنده نگفتم هر چیزی که به دست شما رسید بخوانید. امّا این‌که ما به مخاطب القاء کنیم مطلبی که من نقل می‌کنم عین واقع است اتّفاقاً دروغگویی است. اتّفاقاً ما باید به مردم واقعیت را بگویم.

همین جمعه، دیروز -صوت آن هم موجود است- در جایی روضه‌ای را خوانده‌ام و گفته‌ام به نظر قطعاً قسمت‌هایی از آن درست نیست. این نگاه ‌یک سنّی به مرثیه‌ی صدّیقه‌ی طاهره (سلام الله علیها) است، زیر آب آن را هم زده‌ام (سعی در ردّ آن را هم داشته‌ام) شما صورت جلسه را گوش کنید ببینید آیا گریه کرده‌اند یا گریه نکرده‌اند؟ اتّفاقاً مخاطب بهتر باور می‌کند.

ما یک مدّاح داریم که خواست سه سال پشت سر هم در مورد شیرخوار کربلا روضه بخواند. یک سال گفت: یک نقل این است که این کودک، همان روز به دنیا آمد و این روضه را خواند و مردم هم گریه کردند. سال بعد گفت: یک نقل این است که این کودک چند ماهه بود. شما صوت‌های این مداحی‌ها را گوش کنید، متوجّه می‌شوید باز هم مخاطبین گریه کردند، سال سوم گفته است: یک نقل این است که این کودک دو سال و نیم سن داشت. باز هم مخاطبین گریه کرده‌اند. مخاطبین می‌گویند: او چه می‌گوید، چرا گریه می‌کنند؟ اگر احساس کند که شما دارید نتیجه‌ی کار را می‌گویید، یعنی نتیجه‌ی راز قطعنامه را می‌گویید، آن وقت اگر حرف تکراری بزنید شک می‌کنند!

بازتاب برخورد صادقانه در بیان روضه

البتّه یک جاهایی هست که من همیشه به یک شکل روضه می‌خوانم چون به نظر من مسلّم است که این درست است و سایر روضه‌ها غلط هستند. حالا آن بحث مهم نیست امّا اتّفاقاً آن‌جا مخاطب دچار شک و شبهه می‌شود که شما چیزی که واقع نیست را جای واقع بزنید و طوری بیان کنید که مخاطب تصوّر کند شما واقع را می‌گویید، بگویید: یک نقل این است. إن‌شاءالله دروغ باشد ولی متأسّفانه چهار منبع گفته‌اند، بعد ببینید آیا مخاطب با شما همراهی می‌کند یا نمی‌کند؟ اتّفاقاً از نظر روانی مخاطب بهتر همراهی می‌کند. اگر مخاطب احساس کند شما همین‌طور (بدون سند و دلیل) صحبت نمی‌کنید بیشتر به کلام شما اطمینان می‌کند تا این‌که بگویید: مطلبی که می‌گویم اجماع همه‌ی مقاتل است. ولی می‌داند که شب گذشته مطلب دیگری شنیده است. به نظر بنده اتّفاقاً بیشتر شک ایجاد می‌کند.

نکته‌ی بعد این است که ما باید ببینیم کار درست چیست؟ آیا این‌که ما نقل‌های مختلف را بیان می‌کنیم یعنی همه‌ی آن اتّفاقات رخ داده‌اند؟ در این مثال شیرخوار اصلاً نمی‌تواند هر سه نقل با هم باشد؛ یا باید قائل بشویم سه شهید هستند، یا نمی‌شود (قبول کرد) که هر سه روایت درست باشد.

-‌ هستند واقعاً ؟؟

-‌ اگر بخواهیم به این صورت حساب کنیم باید ده نفر را به عنوان حضرت عبّاس (علیه السّلام) داشته باشیم، ۱۶ نفر را به عنوان حضرت علی اکبر (علیه السّلام) داشته باشیم، ۲۰ نفر را به عنوان حضرت علی اصغر (علیه السّلام) داشته باشیم!

– واقعاً برای حضرت علی اصغر (علیه السّلام) دو نقل وجود دارد ولی برای حضرت عبّاس (علیه السّلام) سه نقل وجود ندارد.

-‌ چرا! برای اکثر آن‌ها نقل‌ها مختلف است، نحوه‌ی شهادت‌ها مختلف است.

عرض کردم اگر کسی این هنر را داشت که نتیجه‌ی نهایی تاریخی مسئله را -یعنی این‌که بعد از فحص و بررسی می‌گوید این درست است- گفت (بگوید) و مخاطب را همراه کرد، این بهتر است ولی این خیلی هنر می‌خواهد و سخت است و شما هیچ وقت نمی‌توانید دو روضه در آن مورد بخوانید. نتیجه کدام است؟ باید آن را بگویید. این کار بسیار مشکلی است. غیر از این‌که وقتی می‌گوییم مقتل غیر معتبر جلوتر هم بیان خواهیم کرد-

علّت وجود نقل‌های مختلف در تاریخ

این‌که می‌فرمایید: مقتل معتبر از ابی حمزه، ولی در تاریخ این‌طور نیست که از یک جا یک خبر برسد و به راحتی به آن بگوییم «معتبر». اگر بحث شما تاریخی باشد، هیچ وقت تاریخ با یک نقل به اعتبار نمی‌رسد مگر این‌که بگویید من می‌خواهم یک نقل را بیان کنم. عین این ماجراهایی که بیان کردیم در جامعه اتّفاق می‌افتد. می‌گویند این اتّفاقی که در جامعه افتاده است چه بوده؟ شما شاهد عینی واقعه هستید، می‌گویید: من داشتم رد می‌شدم، کوچه‌ی بالایی بودم و متوجّه شدم صدای داد و فریاد می‌آید و… یک نفر می‌گوید: من از دور می‌دیدم، یک نفر می‌گوید: من بودم لذا ممکن است گزارش‌های این افراد با هم مختلف باشد. اگر شما گزارشی که احتمال دارد درست باشد بیان کنید، هیچ کسی شما را متّهم به دروغگویی نخواهد کرد. منتها می‌گویید این یک نقل است، امروز می‌خواهم نقل فلان شخص را بگویم. این به این معنا است که نگاه من به مقتل، یک نگاه تمثیلی است؛ یعنی غرض، اتّصال مخاطب به یک حقیقت است که آن حقیقت ثابت است و آن، مظلومیت سیّد الشّهداء (علیه السّلام) و جهاد سیّد الشّهداء است، غربت ابا عبدالله الحسین (علیه السّلام) است. این واضح و ثابت است و الّا اگر شما بخواهید جزئیات حادثه‌ی کربلا را با نگاه اعتبارسنجی تاریخی نگاه کنید، در نهایت تقریباً چیزی باقی نخواهد ماند. در حالی که ما عرض کردیم: روضه‌خوانی اصلاً تاریخ تحلیلی نیست. هر کدام کارکردهای خاصّ خود را دارند.

فرق روضه و بررسی تحلیلی تاریخ

اگر بهترین ماشین بنز باشد یا هر چیزی باشد نمی‌توان با آن پرواز کرد. ما یک غرض داریم و آن کسی که می‌خواهد (در مورد) تاریخ تحلیلی بحث کند… اگر ما هم همان بحثی که گرفت، هر دو وارد می‌شدیم، آن‌جا می‌دیدید بحث ما تاریخ تحلیلی بود و آن‌جا خیلی مو شکافی می‌کردیم. ولی غرض شما در روضه اصلاً این نیست که بگویید واقع چه چیزی بوده است؟ مثلاً می‌گویید: یک نقل می‌گوید تعداد زخم‌های بدن ابا عبدالله الحسین این‌قدر است. این را چگونه حل می‌کنید؟ یک نقل می‌گوید این‌قدر است، نقل دیگر چیز دیگری می‌گوید. شما می‌گویید: یعنی چه؟ یعنی سه تا ابا عبدالله الحسین با سه نقل؟! آیا می‌توانیم این کار را انجام دهیم؟ خیر. چون یک نقل از امام باقر (علیه السّلام) این‌طور رسیده است. مخاطب باید این را چطور برداشت کند؟ آیا باید این را «قطعی» در نظر بگیرد؟ «حتماً درست است» در نظر بگیرد؟ آیا اصلاً مهم است که ۷۰ ضربه به بدن مبارک ابا عبدالله خورده است یا ۶۶ ضربه؟ شما نمی‌توانید بگویید ۶۷ ضربه (به بدن ایشان خورده است) یعنی فرض کنید یک تعداد ۶۶ ضربه داریم و یک تعداد ۷۰ ضربه داریم، شما نمی‌توانید بگویید ۶۸ ضربه، هیچ جا چنین چیزی گفته نشده است. امّا اگر یک نقل را بگویید و بیان کنید که این یکی از نقل‌ها است، آیا دروغ گفته‌اید؟ خیر، شما دارید نقل را بیان می‌کنید. ما توقّع داریم که مخاطب باور کند حتماً عدد همین است؟ اصلاً غرض شما چه بوده است؟ آیا غرض شما این بوده که ۱۹۵۰ و غرض شما ۱۹۴۹ نبوده و ۱۹۵۱ هم منظور شما نبوده است. آیا این‌طور است؟ فکر نمی‌کنم، اصلاً اهمّیّتی ندارد. گوینده هم قطعاً نمی‌گوید مطلبی که می‌گویم مطابق با واقع است امّا می‌گوید: احتمال می‌دهم چنین چیزی باشد، بالاخره این یک نقل است.

اگر رویکرد چیزی باشد که عرض کردم، آن وقت بحث را پیش می‌بریم ولی اگر نباشد بگویید نیست، به این دلیل وارد بحث می‌شویم و چون قرار است بحث، گفتگو محور باشد آمادگی داریم که گفتگو کنیم. همه این‌طور فکر می‌کنند که روضه‌خوان‌ها در طول تاریخ، تاریخ تحلیلی نگفته‌اند، هدف آن‌ها آگاهی‌بخشی نبوده است با همین توضیحاتی که دادیم- هدف، اتّصال دلی و قلبی مخاطب به آن وقایع بوده است، اصل وقایع که ثابت است. این را که بگوییم آن وقت دست شما کمی باز می‌شود. آیا می‌شود من بگویم: مثلاً من دیشب در مجلسی بودم، استاد فاطمی‌نیا این‌طور فرمودند و بعد هم مطلب او را بیان کنیم، این روضه درست است یا غلط است؟ اگر دروغ نگوییم که آقای فاطمی‌نیا این‌طور فرموده‌اند درست است، ایشان این‌طور فرموده‌اند. کسی هم نمی‌تواند به شما اعتراض کند. اگر می‌خواهید به من اعتراض کنید، مثلاً می‌توانید به آقای فاطمی‌نیا اعتراض کنید یا مثلاً به استاد فلان اعتراض کنید. یا مثلاً می‌گوید: از مرحوم شیخ رضا سراج نقل شده است: فلان آقا که او را دیده است یا فلان کتاب را نوشته است، مرحوم شیخ رضا سراج در مجلس راجع به این روضه این‌طور می‌گفت، آیا اشکال دارد؟ خیر، اشکال ندارد.

اظهار عدم قطعیت در بیان مطلب از مقاتل

ما از جهت تئوریک داریم بابی را باز می‌کنیم که بعداً جامعه‌ی مدّاح باید بیایید و از ما تشکّر کند! من دارم زیر ساخت تئوریک می‌گویم، جدّی می‌گویم! یکی از اشتغالات اصلی من تاریخ تحلیلی است ولی روضه‌خوانی تاریخ تحلیلی نیست. یعنی چه؟ یعنی هر مطلبی از هر منبعی پیدا کردیم بخوانیم؟!

ما در مثال قطعنامه توضیح دادیم که خیر، حرف‌های داخل تاکسی و پشت کامیون را نمی‌گوییم. بالاخره کسی که در بحث قطعنامه بوده است یا فرمانده ارتش است یا فرمانده سپاه یا فرمانده نیروی هوایی است، دبیر امنیت ملّی است، رئیس جمهور یا رئیس مجلس است یا آدمی است که احتمال می‌دهیم درست بگوید. اگر یقین داشته باشیم دروغ می‌گوید… ما حقّ نقل چیزی که یقین داریم دروغ است نداریم. وقتی می‌دانیم، بیان حرف دروغ، دروغ است. چه فایده‌ای دارد که من بخواهم با دروغ و حرام، ثواب جمع کنم؟ امّا آن کسی که نقل‌ها را می‌گوید اصلاً عرف جامعه او را دروغگو نمی‌دانند. دیدی در روزنامه‌ها کسانی که می‌خواهند دروغ بگویند، می‌گویند: به گزارش فلان جا این اتّفاق افتاده است، این گزارش هنوز تأیید نشده است. آیا این بی‌فایده است؟ چند درصد از اخبارهای داخل تلگرام و روزنامه‌های روزنامه‌های رسمی ما که ما به آن‌ها اعتنا می‌کنیم چنین اخباری هستند؟

در مورد حادثه‌ی تروریستی در مجلس، می‌گوید: ظاهراً چهار نفر هستند؛ یک نفر دستگیر شده است، -این نقل‌ها آن روز بود- (در صورتی که در واقع چنین چیزی) نبود. آیا آن آقا (گوینده‌ی خبر) دروغ گفت؟ خیر، این گزارش تأیید نشده چنین چیزی می‌گوید. آیا فایده داشت یا فایده نداشت؟ البتّه که فایده داشت، حتّی برای آگاهی‌بخشی هم کاربرد داشت چون اتّفاقاً ما آن‌جا نمی‌خواستیم با آن اخبار گریه کنیم. امّا می‌گفتیم یک نقل از آقای فلانی، نماینده‌ی مجلس، چنین چیزی است. هیچ کسی هم نمی‌گوید: ای دروغگو‌ها، شما دارید دروغ می‌گویید! نه مخاطب برداشت می‌کند که این شخص دارد عین واقع را می‌گوید، نه گوینده احساس می‌کند که من دارم عین واقع و مرّ واقعه و لُخم واقعه را بیان می‌کنم؛ خیر، هیچ کدام. احتمالاً این‌طور باشد.

دلیل سلب اعتماد از مقتل

پس نیاز نیست که ما یک حرف قطعی بیان کنیم و مردم با آن گریه کنند. اتّفاقاً اگر خواستیم یک وقت بگوییم قطعی است، آن‌جا خدا را، خدا را که خیلی مطمئن بشوید و به مردم بگویید چون وقتی می‌گویید این یک نقل است، اگر هم اشکال داشته باشد، می‌گویند آن نقل اشکال داشته است. ولی وقتی می‌گویید: این است و جز این نیست…

من در مشهد اردهال مشرّف شده بودم. آقایی بعد از نماز، قبل از سخنرانی ایستاده روضه خواند و گفت: چیزی که می‌گویم اجماع همه‌ی مقاتل است. این کمر مورّخ را می‌شکند، یعنی مرد می‌خواهد که این‌طور مطلبی را بیان کنید (جرأت و جسارت فوق العاده بالایی نیاز دارد)!

بسیاری از مقاتل هنوز چاپ نشده‌اند و هنوز خطّی هستند. اتّفاقاً ده روایت مخالف مطلبی که گفت هم وجود دارد! اتّفاقاً چنین چیزی خطرناک است که اعتماد را سلب می‌کند. می‌گویند کیلویی حرف می‌زنند (بدون سند و مدرک صحبت می‌کنند). بنده هم بعد از ایشان، در پایان صحبت‌ها برای روضه، نقلی را که ایشان نگفته بودند را گفتم بدون این‌که نقد کنم و گفتم: این کتاب و این کتاب و این کتاب این‌طور گفته‌اند. ضمناً یعنی این‌که این اجماع اهل تاریخ و مقتل نیست.

-‌ نقل قول می‌شود تأیید قولی که…

-‌ خیر، بستگی دارد که شما نقل قول را چطور بگیرید. مثلاً مخاطبین من می‌دانند که من در جلسات خود به نسبت نقل سختگیر هستم. لذا فقط وقتی می‌خواهم بیل در کمر جایی بزنم که می‌خواهم روضه بخوانمکه البتّه کم پیش می‌آید- بزنم، می‌گویم: این مطلب در منابع قدیمی نیامده، در منابع متأخّر آمده است. ولی خدا می‌داند اگر آن مجالس را ببینید، با آن مطالب گریه کرده‌اند؛ یعنی نیاز ندارد ما ببندیم (دروغ بگوییم) اتّفاقاً وقتی واقعیت را می‌گویید، نویسنده می‌گوید: لابد این‌که متأخّر است چیزی داشته است که این آخوند این مطلب را می‌گوید، احتمال صحّت دارد.

نمونه‌ی دیگری برای شما عرض می‌کنم. این‌که می‌گویم مخاطب اصلاً نیازی ندارد که شما برای او عین واقع را بگویید، شما می‌توانید راجع به یک دختر بچّه‌ی شهید مدافع حرم صحبت کنید، وقتی فضای مناسب را ایجاد کردید، فقط به سه ساله‌ی سیّد الشّهداء (علیه السّلام) سلام بدهید نیاز نیست روضه بخوانید، شما روضه را خوانده‌اید. هیچ کسی هم نمی‌گوید: دروغ گفتی، شهید مدافع حرم کجا در کربلا بوده است؟ کسی نمی‌گوید من نگفتم او بوده است. اصلاً غرض این نبوده است که شما آگاهی بدهید، اگر (آگاهی) دادید خیلی کار خوبی است ولی سخت پیدا می‌شود، کمیاب است، کار مشکلی است.

اهمّیّت وجود مأخذ برای بیان روایات

نکته‌ی مهمّی که دارد این است که حتماً باید این نقل روایت ما مأخذ داشته باشد. اگر روضه‌خوان اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) -که سلام و درود خدا بر آن‌ها باد- این را انجام بدهد که کار بسیار سختی است، به نظر حقیر از جهت محتوا پیروز به میدان می‌رود. آن کار هم این است که به شنیده‌های شفاهی دیگران اعتنا نکند.

حالا در قسمت اوّل یک گل به نفع روضه‌خوان‌ها زدیم (مطلبی به نفع روضه‌خوان‌ها گفتیم) در قسمت دوم باید بگوییم این است: یک معضل بسیار خطرناک که ما داریم این است که به جای مراجعه به مکتوب واقعه به شنیده‌ها اکتفا کنیم. در شنیده‌ها آدم‌های بسیار دقیق هم در مکتوب ۳۰ درصد، ۳۵ درصد، ۴۰ درصد فاصله دارند. عیبی ندارد، شخص از حافظه‌ی خود بیان می‌کند. حافظه بعضی از جزئیات را از یاد می‌برد، آن‌ها اشکال ندارد ولی نفر دوم نباید به حرف شفاهی شخصی اعتماد کند مگر این‌که فردی که می‌خواهیم به او اعتماد کنیم واقعاً یک شخص مهم باشد، خبره‌ی فنّی باشد که با بردن اسم او به نوعی بند کنیم (مطلب را مستند کنیم) مثلاً بگوییم مرحوم شیخ رضا سراج این‌طور می‌گفت، مرحوم شوشتری، فلان شخص گفته است من در مجلس بودم که ایشان این‌طور فرمود و بعد هم حرف خود را بیان کند.

-‌ یعنی می‌خواهیم مأخذ بگوییم آدرس بدهیم؟

-‌ اگر آدرس بدهید خیلی خوب است، آدرس دادن اثر بسیار مثبتی می‌گذارد. چون آن چیزی که مهم است است، شما دارید یک کار روانشناسانه انجام می‌دهید، نمی‌خواهید آگاهی بدهید، می‌خواهید روی قلب شنونده کار کنید. اگر شما را باور کند با شما بیشتر همراهی می‌کند لذا اگر مأخذ بدهیم بهتر است ولی اگر مأخذ هم ندادیم بر خود نذر کنیم به حرمت ابا عبدالله الحسین (علیه السّلام)، قربه إلی الله که از شنیده‌های خود چیزی نگوییم. باور کنید اگر ما شنیده‌های خود را نگوییم دیگر حرف تکراری روی منبرها نیست. شما از شروع تا پایان یک جلسه‌ی روضه همه به یک شکل می‌گویند. یک وقت است که آن مطلب که از یک جا شروع می‌شود و تا جایی تمام می‌شود و دو مورد گریز هم در آن وجود دارد، برگرفته از یک مأخذ است و شما آن مأخذ را دیدید، من در آن مورد صحبتی ندارم، از یک نفر تقلید کنید، مانند او روضه بخوانید ولی می‌دانید روضه‌ای که او خوانده است در فلان کتاب آمده است و وقتی مراجعه می‌کنم می‌بینم درست است، همین است، حالا عیبی ندارد که انسان از هنر کسی که هنر بیشتری دارد استفاده کند، اشکال ندارد، تقلید هم خوب است. گاهی انسان اگر از یک متخصّص در یک کار تقلید کند خیلی خوب است.

امّا منظور من از شنیده‌ها، شنیده‌هایی است که معلوم نیست به کجا بند است (منبع آن‌ها معلوم نیست) من این‌طور تصوّر می‌کنم و آن‌طور به ذهن من می‌آید و برداشت من است و… انصافاً خیلی سخت است که مطالب خود را از این منابع برداشت کنیم. یعنی ما که این‌قدر دایره‌ی روضه‌خوانی را باز کردیم، می‌گوییم که نمی‌شود برای چنین کاری مجوّز صادر کرد یا این‌که شخص روایت کند، از توهّم کسی روایت کند. خیلی از عزیزانی که شهره هستند، جزء صدر مشهورین هستند متأسّفانه وقتی نقلی را بیان می‌کنند هیچ مکتوبی که در نازلترین درجه است هم آن را نگفته است. این خیلی سخت است و نقل از آن خیلی سخت‌تر است. بالاخره خدای نکرده روضه‌خوان سیّد الشّهداء (علیه السّلام) یک عنوان حقوقی است، فقط من نیستم. اگر من یک اشتباه بزرگ کنم یک جامعه را…

شما ببینید در مورد یکی، دو نفر از مدّاحان که شایعاتی در جامعه مطرح می‌شود که درست و غلط آن را خدا می‌داند و من نمی‌دانم- جامعه‌ی ذاکران، بلکه سخنرانان، بلکه محبّان، بلکه حزب اللّهی‌ها را مورد سرزنش قرار می‌دهند. لذا کافی است من یک چیزی بخوانم، نمی‌دانم شما می‌دانید یا نمی‌دانید ولی شبکه‌هایی هستند که این حرف‌ها را رصد می‌کنند و عیناً پخش می‌کنند. یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای وهّابیت از اوّل یک سخنرانی تا آخر روضه که ۷۵ دقیقه بود را کامل و بدون سانسور پخش کرد؛ یعنی به جای این‌که ۷۵ دقیقه خوراک درست کند و شیعه را مورد سرزنش قرار دهد، فیلم یک سخنرانی ۷۵ دقیقه‌ای -یعنی خیلی طولانی- با یک روضه‌ی بسیار مفصّل را به طور کامل پخش کرد. حالا شما بگویید ما این را قبول نداریم. بالاخره یا یک آخوند شیعه است یا یک مدّاح اهل بیت (علیهم السّلام) است. لذا یکی از خطرات این است که ما شنیده‌های خود را بیان کنیم. تبصره این است که شنیده‌ای که می‌دانیم از فلان کتاب است و رفتیم دیده‌ایم و دیده‌ایم که این آقای ذاکر اهل بیت با هنر خود این را آراسته است ولی نگاه می‌کنید یک جا واقعیتی وجود دارد. این را تبصره می‌زنیم، یعنی استثنا می‌کنیم. در غیر این صورت اگر این یک کار را انجام بدهید… شما که مجلس دارید اگر این کار را انجام نداده‌اید بروید این کار را انجام دهید، متوجّه می‌شوید خواندن خیلی سخت می‌شود؛ یعنی اگر شخص شنیده‌های خود را بیان نکند خیلی سخت می‌شود چون ما صدها برابر آن چیزی که می‌خوانیم شنیده‌ایم چون از وقتی به یاد نمی‌آوریم چه زمانی بوده در هیئت‌ها حضور داشته‌ایم و متأسّفانه در ذهن ما دسته‌بندی نشده است که کدام مطلب درست بود و کدام مطلب درست نبود. برای مردم عادی مهم نیست چون آن‌ها خودشان هستند و خودشان امّا برای ما که می‌خواهیم برای دیگران مطلب ارائه کنیم حتّی آن احساسی که باید احساسی باشد و بنده هم عرض کردم لزوماً آگاهی‌بخشی هم در آن مهم نیست، حدّاقل باید چیزی باشد که احتمال صحّت داشته باشد. بسیاری از کسانی که متأسّفانه در این وادی ورود پیدا می‌کنند احساسات و توهّمات خود را بیان می‌کنند.

-‌ در واقع از این غایت اوّل دست برداشته‌اند.

-‌ اصلاً.

-‌ اگر به خاطر مظلومیت ابا عبدالله (علیه السّلام) باشد می‌گوید برداشت من (قطع کلام)

-‌ ما مثال زدیم، عرض کردیم در ماجرای قطعنامه، شما ۱۵ نفر آدمی که با موضوع در ارتباط هستند را مطرح می‌کنید و بعد تحلیل می‌کنید. نمی‌گویید: مثلاً به چمستان رفته بودیم، سنگ‌ها را لب دریا جا به جا کردیم، دیدیم اتّفاقاً یک نفر گوشه‌ی روزنامه چیزی نوشته است، من برای شما بگویم.

-‌ این بود که بالاخره یک نقل تاریخی باشد، یا متأخّر باشد.

-‌ من عرض کردم، ما چند مورد را گفتیم: ۱-‌ کارِ روضه‌خوان، تاریخ و تاریخی تحلیلی نیست، هدف او آگاهی‌بخشی نیست، هدف او ارتباط دل مردم با اصل واقعه است که اختلافی نیست. غربت، مظلومیت، شهادت، این مسائل مورد اختلاف نیستند و برای ما قطعی هستند. اگر ما نقل یا روایتی را بیان کنیم که خود ما صد درصد به آن اعتقاد نداریم درست است، مخاطب هم چنین باوری ندارد ولی احتمال بدهیم که این مطلب یا بخشی از آن درست است، عرض کردیم آن کار اتّفاق می‌افتد و برای مثال هم دختر و پسر با لباس عربی و شیرخواره‌ی ابا عبدالله را بیان کردیم یعنی تا این‌جا باب را خیلی باز کردیم، جادّه را پهن کردیم، شش بانده شد- بعد گفتیم حالا یک سرعت‌گیر می‌گذاریم و آن هم این است که از آن مواردی که احتمال می‌دهیم بیان کرده باشند باید بگوییم نه چیزی که قطعاً دروغ است، آن‌که هیچ! و چیزی که قطعاً معلوم نیست به کجا بند است (منبع آن چیست) مگر این‌که شما این هنر را داشته باشید که این را در جلسه بگویید: مطلبی که می‌گویم در هیچ منبعی نیامده است و ۵۰ سال پیش یک نفر گفته است و من نمی‌دانم از کجا این مطلب را بیان کرده است. بنده این کار را هم انجام داده‌ام؛ یعنی احساس می‌کردم یک عبارت است که ما به ازای قدیمی دارد ولی این عبارت عربی نیامده است، همین‌طور سه تا بیل به کمر آن زدم. مخاطب برداشت نمی‌کند که این قطعی است.

این‌که عرض می‌کنیم از شنیده‌ها نگویید همین است، چون ما خودمان یقین داریم عزیزانی که ذاکر ابا عبدالله الحسین (علیه السّلام) هستند تخصّص تاریخی ندارند که مطلبی می‌گویند که هیچ کتابی نگفته است، این خیلی سخت است… بنده فریب نمی‌خورم که بگویم چون کمتر مقتلی است که ندیده باشم. حتّی بعضی از نُسَخ خطّی که گاهی جایی هم نیست را دیده‌ام. بعد چیزی نقل کنند که آدم نشنیده باشد، این مطلب از کجا آمده است!

-‌ در بحث فیلمسازی و …

-‌ فیلمسازی فرق دارد. در فیلمسازی هر چقدر به مخاطب بگوییم به حضرت عبّاس قرار نیست این روضه قرار عین واقع باشد، باز هم مردم کالواقع یعنی مانند واقع با آن برخورد می‌کنند و لذا شما را دروغگو می‌پندارند. ولی فیلم، فیلم است، جزئیات دارد. شما سریال مختار را نگاه کنید، سنّ مختار از امام حسین (علیه السّلام) بیشتر است. اوّل بعد از شهادت امام حسین (علیه السّلام) موهای او مشکی است بعد ناگهان در دو جلسه‌ی آخر موهای او سفید می‌شود. کسی توقّع ندارد، چون می‌خواسته جنبه‌های عشقی را در آن پر رنگ کند، نمی‌شود گفت: آدم ۸۰ ساله دو همسر داشته باشد و این دو هوو با هم رقیب باشند، اصلاً این نمی‌شود. لذا اوّل او را جوان نشان می‌دهد، بعد ناگهان سختی روزگار در حکومت او در کوفه او را پیر می‌کند. مردم می‌دانند فیلم است امّا می‌دانند روضه‌خوان فیلم نیست. هر چقدر ما بگوییم این قطع نیست می‌گویند: احتمال واقع که وجود دارد. احتمال واقع باید عقلایی باشد. به قول طلبه‌ها می‌گویند: نباید کثیر الاطراف باشد؛ یعنی من و شما این‌جا نشسته‌ایم ممکن است سقف پایین بیاید. ما که احتیاط نمی‌کنیم جایی که نشسته‌ایم چتر نجات روی سر خود بگیریم، این احتمال وجود دارد امّا نادر است. آن احتمالی هم که ما می‌گوییم نباید از جنس نادر باشد. این‌که می‌گوییم: احتمال صحّت دارد، حالا شما یک منبع از قرن هشتم پیدا کرده‌اید که در آن مطلبی گفته است، بسیار خوب. امّا باید مطلبی باشد که احتمال عقلایی داشته باشد و از این احتمالات که ممکن است سقف فرو بریزد نباشد! یعنی می‌توان گفت همه چیز چنین احتمالی دارد.

برای این‌که کار سخت نشود، همه‌ی افراد هم که به منابع دسترسی ندارند، نه در کتابخانه‌های شما همه‌ی منابع وجود دارد، و همچنین ممکن است به زبان عربی تسلّط نداشته باشید. برای این‌که جلوی این خطر را بگیرید ما یک پیشنهاد داریم و آن پیشنهاد این است که نقل کردن از شنیده‌های دیگران را بر خود حرام کنید، بخوانید و نقل کنید یا به منابع آن کسی که این مطلب را گفته است مراجعه کنید و نقل کنید. این کار باعث می‌شود بسیاری از خطرات از بین بروند.


[۱]– سوره‌ی غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ی طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]-‌ الصّحیفه السّجّادیه، ص ۹۸٫