زمان خلیفه‌ی سوم یک اتّفاق در جامعه افتاد، مانند همان اتّفاقی که الآن در جامعه‌ی ما هم اتفاده است. سبک زندگی مردم عوض شد، الگوی مصرف تغییر کرد. ممکن است یک جوان بگوید چرا این اسلام این‌قدر اشکال گرفته که شکل ریش من بزی باشد یا غیر بزی باشد؟ اسلام به این‌که رنگ لباس تو چه باشد کاری ندارد، هر چیزی که دوست داری و می‌پسندی بپوش امّا اگر چیزی می‌پوشی که با آن در خیابان مانور بدهی این مسئله‌ی اجتماعی، اجازه‌ی این کار را نمی‌دهیم. اسلام می‌گوید: لباس شهرت حرام است، نماز با لباس شهرت باطل است. نمی‌گوید سورمه‌ای بپوش یا صورتی بپوش، این را بپوش یا آن را نپوش، کاری ندارد، هر چیزی که دوست داری بپوش ولی حق نداری انگشت‌نما بشوی، چرا؟ چون بعضی عوام هستند دور از محضر شما- مثل آن موجود شریف که همه پشت سر تیم خود راه می‌افتند می‌گویند اگر نفر اوّل را به داخل چاه هل بدهی بقیه هم به چاه می‌افتند! در جامعه اثر می‌گذارد. آن روز هم این اتّفاق رخ داد.

زمان خلیفه‌ی سوم اسراف زیادی شد. پول‌ها را به مردم نمی‌دادند. در زمان خلیفه‌ی دوم اتّفاقاتی رخ داد که الآن نمی‌خواهم وارد آن بشوم. زمان خلیفه‌ی سوم مثلاً به این آقا علاقه داشت سیصد هزار سکه‌ی طلا به می‌پرداخت این شخص کلّاً وضع جدیدی پیدا می‌کرد.

مسعودی می‌گوید: الآن که سال ۳۳۲ است خانه‌ی زبیر در کوفه معروف است و مثلاً ده کاروان با شترهای خود می‌توانند به راحتی در آن بمانند و استراحت کنند، کاروان تجاری! وقتی چند نفر در زمان خیفه‌ی شوم پول گرفتند و این‌ها مانور قدرت می‌دادند. مثلاً تا دیروز که با خر سیاه و سفید و توسی می‌رفتند، امروز شتر می‌آورد و ساعت ده شب در خیابان‌های مثلاً اندرزگو که پانصد شتر قیمت داشت. حالا شما برند آن را پیدا کنید! تاریخ ثبت کرده است که شتر سرخ مو می‌آوردند که ارزش بسیار بالایی داشت. دیدید در تلویزیون می‌گویند برادر این اسب در فلان کشور است. قیمت کردند این شتر به اندازه‌ی پانصد شتر ارزش داشت. بعد این‌ها می‌رفتند و می‌آمدند، بقیه هم چنین چیزی می‌خواستند.

وقتی در جامعه رقابت و تنافس بر سر پول بشود چه می‌شود؟ دیگر با علم یک کیلو سبزی هم به تو نمی‌دهند! مثلاً الاغ من مثل اسب شیهه می‌کشد. این مسائل الگو و ارزش می‌شوند!