«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ بَارِئِ الْخَلَائِقِ أَجْمَعِینَ الفَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِینَ ثُمَّ الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَى عَبْدِهِ الْمُؤَیَّدُ، وَ الرَّسُولُ الْمُسَدَّدُ الْمُصْطَفَى الَّذِی سُمِّیَ فِی السَمَاءِ بِاحْمَدِ وَ فِی الْأَرَضِینَ بِأَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ وَ آلِهِ الْمَعْصُومِینَ الْهُدَاهِ الْمُنْتَجَبِینَ لَا سِیَّمَا بَقِیَّهِ اللَّهِ فِی الْأَرَضِینَ سَیِّدِنَا وَ مَوْلَانَا حُجَّهُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَهْدِیُّ (روحنا و روح من سواه فداه) وَ لَعْنَهَ اللَّهِ دَّائِمَهِ ْ وَ مُعَانِدِیهِمْ وَ مُخَالِفیهِم وَ مُنکِری فَضَائِلهِم وَ مَنَاقِبِهِم‏ أَجْمَعِینَ‏ مِنَ الآنِ إلی قِیَامِ یَومِ الدِّینِ».

«وَ عَنْ سَیِّدَهِ النِّسَاءِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا قَالَتْ مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ».[۱]

عمل متقابل خدا و بنده

عرض تعزیّت و تسلیت به پیشگاه مقدّس قطب دایره‌ی عالم امکان وجود مقدّس حضرت بقیه الله الاعظم و مقام معظّم رهبری و همه‌ی شیعیان و دلدادگان فاطمه‌ی زهرا داریم. وجود مقدّس فاطمه‌ی اطهر (سلام الله علیها) در بیان موجز و کوتاهی که مرحوم ابن فهد حلّی، در عدّه الدّاعی از این بزرگوار نقل کرده است عبارتی خیلی کوتاه امّا سرنوشت‌ساز اگر توفیقی باشد و خدا عنایت بکند امروز همین دو جمله را از حضرت زهرا (سلام الله علیها) یاد بگیریم و به آن عمل بکنیم به فوز عظیم رسیده‌ایم. این وجود مقدّس فرمود که: «مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ» دو تا جمله است یک کار از طرف من و شما، یک کار هم از طرف خدای تبارک و تعالی. اگر ما آن عمل را انجام دادیم، خداوند تبارک و تعالی هم در مقابل آن نسبت به ما عملی را انجام خواهد داد.

Torabi-13951212-ZohreRozeShahadateHazrateFateme-Masjed (12)

عبادت خالصانه داشتن بنده

فاطمه‌ی اطهر صدّیقه‌ی کبری (سلام الله علیها) می‌فرمایند: کسی که «مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ»، کسی که عبادتی خالصانه به سوی خدا روانه بکند و بالا بفرستد، این کار من و شما است که اگر عبادتی داریم، آن عبادت خالصانه باشد. حالا امروز یک مقدار روایت می‌خوانیم که عبادت خالصانه یعنی چه.

Torabi-13951212-ZohreRozeShahadateHazrateFateme-Masjed (9)

پاداش فرستادن عبادت خالصانه به سوی خدا

کسی که عبادتی خالصانه به سوی خداوند تبارک و تعالی روانه بکند، «أَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ أَفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ» خداوند تبارک و تعالی از عالم بالا به سوی او نازل می‌کند و برای او فرو می‌فرستد بهترین چیزی که به مصلحت او باشد. حساب داد و ستد است؛ من عمل خالص به بالا بفرستم خداوند تبارک و تعالی هم بهترین مصلحت را، بهترین سرنوشت را برای من از عالم بالا نازل بکند و من غریق مصلحت پروردگار بشوم آن هم بهترین‌ها. خوب این‌جا پس دو تا کار است. کار خدا وعده‌ی حتمی است و فاطمه‌ی زهرا (سلام الله علیها) این وعده‌ی حتمی را به من و شما داده است. همه‌ی مشکلات در قسمت اوّل است که کار من است.

Torabi-13951212-ZohreRozeShahadateHazrateFateme-Masjed (7)

اثر داشتن عمل خالص

اخلاص چیست؟ امروز اگر همین معنا را بفهمیم و به هر مقداری که توانستیم در زندگی آن را پیاده بکنیم، به همان اندازه پیشرفت کرده‌ایم و نجات دنیا و آخرت ما تأمین شده است. وجود مقدّس رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در یکی از باغ‌های مدینه با اصحاب نشسته بودند. پیامبر خدا فرمودند: «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّهَ»[۲] کسی که از روی اخلاص بگوید: لا اله الّا الله داخل در بهشت می‌شود. همه‌ی ما حداقل یک بار لا اله الّا الله بگوییم در بهشت باز است. همین که بگوید: لا اله الّا الله، داخل در بهشت می‌شود منتها یک شرط دارد «مُخْلِصاً» از روی اخلاص. ابوهریره از رسول خدا اجازه گرفت یا رسول الله اجازه است من این بشارت را به مردم بدهم؟ خوب راه آسانی است. انسان بتواند بهشت را به گفتن لا اله الّا الله بر خود فراهم بکند. حضرت فرمود: اجازه داری. بلند شد در کوچه‌های مدینه فریاد می‌زد که قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّهَ»؛

Torabi-13951212-ZohreRozeShahadateHazrateFateme-Masjed (8)

اعتراض عمر به پیامبر در مورد عمل خالص و اثر آن

 عمر به او رسید. یقه‌ی او را گرفت. گفت چه می‌گویی؟ گفت: پیغمبر خدا فرموده است. «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّهَ» عمر گفت: این چه حرفی است که می‌زنی؟ آدم بداخلاق تندخویی بوده است. کشان کشان این بنده‌ی خدا را تا نزد پیغمبر کشید. یا رسول الله این از طرف شما در کوچه‌های مدینه داد می‌زند: «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّهَ» این دروغ به شما بسته است. مگر می‌شود که انسان بگوید: لا اله الّا الله و داخل در بهشت بشود؟ حضرت فرمودند: یابن الخطّاب او را رها بکن، کاری به او نداشته باش او بیان من را برای مردم گفته است، من گفتم: «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّهَ» آمد یقیه‌ی او را رها کرد. گفت: یا رسول الله نمی‌شود، باید انسان عمل صالح داشته باشد. بعضی‌ها از پیغمبر مسلمان‌تر هستند! دل آن‌ها بیش از پیغمبر برای اسلام می‌سوزد و بیشتر از آن کسی که مسئول و رئیس دین است، مطلب می‌فهمد. گفت: یا رسول الله این چه حرفی است که شما می‌زنید؟ چند جا بر پیغمبر اعتراض کرده است. یکی از آن‌جاها این‌جا بوده است نمی‌خواهم وارد آن بحث بشوم. این چه حرفی است می‌زنید؟ حضرت فرمودند: دقّت بکن، توجّه بکن، سخن من این بود: «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّهَ» اگر کسی از روی اخلاص بگوید. تو دقّت نکردی؟!

Torabi-13951212-ZohreRozeShahadateHazrateFateme-Masjed (10)

شرط گفتن لا اله الّا الله برای ورود به بهشت

حتّی در روایات داریم کسی که در روز قیامت بگوید: لا اله الّا الله داخل بهشت می‌شود. امّا شرط دارد. شرط آن این است که از این دنیا لا اله الّا الله را با خود ببری. شرط آن این است که لا اله الّا الله با گوشت و پوست و استخوان تو نه، با روح تو عجین شده باشد. خدا رحمت بکند گذشتگان ما را همیشه اسم خدا بر زبان آن‌ها بود. آن کسانی که در سنّ و سال من هستند به یاد دارند در خانه می‌رسید می‌گفت: بسم الله. سر سفره می‌رسیدند، بسم الله. کسی مطلبی را برای آن‌ها تعریف می‌کرد الحمدلله، ماشاءالله، لا حول و لا قوّه الّا بالله مرتّب زبان آن‌ها می‌چرخید با کلمه‌ای که با الله باشد. مگر الحمدلله از زبان آن‌ها می‌افتاد، مگر لا اله الّا الله از زبان آن‌ها می‌افتاد. سواد هم نداشتند، این امکانات را هم نداشتند امّا با خدا دوستی داشتند. دوستی با خدا خیلی نعمت است، نعمتی است که مانند آن وجود ندارد.

Torabi-13951212-ZohreRozeShahadateHazrateFateme-Masjed (11)

حاکمیّت و قدرت خداوند در جهان

 عمر این‌که گفتیم: «مَنْ قَالَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّهَ» می‌دانی اخلاص چیست؟ «وَ إِخْلَاصُهُ أَنْ یَحْجُزَهُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ». اخلاص لا اله الّا الله اگر کسی معنای لا اله الّا الله را بفهمد و بتواند این معنا را در ذهن خود داشته باشد و آن را تصوّر بکند، هضم بکند این انسان می‌گوید: لا اله یعنی هیچ قدر قدرتی در این عالم نیست، هیچ ولی نعمتی در این عالم نیست، هیچ وجود دهنده‌ای در این عالم نیست، هیچ کسی که تمام هستی در مشت او باشد در این عالم نیست، مگر الله. این معنای لا اله الّا الله است. آن کسی که می‌گوید: لا اله الّا الله با تمام وجود تسلیم خدا است. همه‌ی هستی او می‌گوید: لا اله الّا الله. اعتقاد دارد، سر کار خود است، می‌گوید: لا اله الّا الله. چون می‌داند معنای اله در زبان عربی آن است. آن قدرتی است که همه سرگشته‌ی او هستند. آن قدرتی است که همه متحیّر در او هستند. آن ذاتی است که همه وابسته‌ی به او هستند. آن معبودی است که همه باید بخواهند یا نخواهند در مقابل او کرنش بکنند، آن موجودی است که وجود همه‌ی هستی به او بستگی دارد.

Torabi-13951212-ZohreRozeShahadateHazrateFateme-Masjed (6)

عبادت خالصانه و دریافت بهترین مصلحت‌ها

فاطمه‌ی اطهر (سلام الله علیها) فرمود: «مَنْ أَصْعَدَ إِلَى اللَّهِ خَالِصَ عِبَادَتِهِ» یک عبادت مخلصانه انجام بدهیم، یک عبادت که فقط و فقط برای خدا باشد، غیر خدا را در آن شریک نکرده باشیم، آن عبادت سبب می‌شود که خدای تبارک و تعالی بهترین مصلحت ما را از عالم بالا بر ما فرود آورد.

Torabi-13951212-ZohreRozeShahadateHazrateFateme-Masjed (3)

اثر عمل صالح کوچک در روز قیامت

در روایات دارد عمل صالح اگر هر چند کوچک باشد ممکن است سبب نجات انسان بشود. امام صادق (علیه السّلام) فرمود: اگر کسی دو رکعت نماز قبول شده، دو رکعت نه بیشتر، روز قیامت بیاورد، «دَخَلَ الْجَنَّهَ» به بهشت می‌رود. پیغمبر خدا محمّد مصطفی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمود: در شبی که به معراج رفتم وارد بهشت شدیم. گروهی را در بهشت دیدم -حالا این‌جا منظور من است- از جبرئیل سؤال کردم این مرد برای چه به بهشت آمده است؟ عمل او چه بوده است که او به بهشت آمده است؟ خدا به دنبال بهانه می‌گردد، عمل مخلصانه باشد بها دارد، بهانه نیست. جبرئیل این برای چه به بهشت آمده است، عمل او چه بوده است؟ گفت: یا رسول الله این مؤمن در بیابان گرفتار تشنگی شد، در گذشته در راه‌ها چاه می‌کندند، سطلی می‌گذاشتند، طنابی می‌گذاشتند، چرخ چاه می‌گذاشتند که اگر مؤمنی در راه به تشنگی گرفتار شد، از آن چاه استفاده بکند امّا این چاه، چرخ چاه و طناب نداشت، این مؤمن تشنه شد رفت ازپله‌های چاه پایین، آب خورد و سیراب شد و بالا آمد. -جبرئیل دارد برای پیغمبر در بهشت تعریف می‌کند- وقتی که آمد دیگر داشت از چاه دور می‌شد؛ نگاه کرد دید یک سگی از تشنگی له می‌زند. دل او به خاطر این حیوان سوخت. وسیله‌ای هم نداشت، یک کلاهی بر سر او بود، یک شالی بر کمر او. به داخل چاه رفت، شال را خیس کرد، آمد کلاه خود را مقابل این سگ قرار داد و فشار داد، دوّ سه بار این کار را کرد تا آن سگ سیراب شد. خداوند تبارک و تعالی به خاطر این رحمی که به خاطر خدا به این حیوان کرد، این فرد را به بهشت وارد کرد. حساب این‌طور است. یک عمل صالح کوچک ممکن است انسان را نجات بدهد و سعی بکنیم اعمال خیر را کوچک نشماریم.

Torabi-13951212-ZohreRozeShahadateHazrateFateme-Masjed (5)

سؤال پیامبر از عموی خود حمزه و پسر عمویش جعفر در مورد افضل بودن اعمال در روز قیامت

 پیامبر خدا فرمود: یک شب در عالم رویا خواب عموی خود حمزه‌ی سیّد الشّهداء با پسر عمویم جعفر طیار را دیدم. دیدم نشسته‌اند در مقابل آن‌ها ظرفی قرار داده شده است؛ در داخل این ظرف خرما است، رطب است. دارند می‌خورند ولی از این ظرف کم نشد. بعد دیدم میوه‌های این ظرف به طبرزد تبدیل شد. زرد آلو شکر پاره به قول ما. خوردند کم نشد. تبدیل شد به انگور، خوردند کم نشد. تعجّب کردم. گفتم: عموجان، پسر عمو این چیست؟ گفتند: این میوه‌ی بهشت است. وقتی که انسان در بهشت قرار گرفت همین که اراده بکند در مقابل او حاضر می‌شود و همین که اراده بکند، آن میوه رنگ می‌بازد، تبدیل به یک میوه‌ی دیگر می‌شود. هیچ چیزی هم از او کم نمی‌شود. وقتی که این جریان را دیدند سؤال کردند-این سؤال را امروز یادگاری از بنده داشته باشید به آن عمل بکنید، نتیجه‌ی آن بهشت است. کار راحتی هم است- سؤال کردم عمو جان، پسر عمو «أَیَّ الْأَعْمَالِ وَجَدْتُمَا أَفْضَلَ‏»[۳] دست شما که از دنیا کوتاه شد، در عالم برزخ قرار گرفتید «وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلى‏ یَوْمِ یُبْعَثُونَ‏»[۴] برزخ پشت سر دنیای ما است، تا روزی که برانگیخته شویم. سؤال کردم: «أَیَّ الْأَعْمَالِ وَجَدْتُمَا أَفْضَلَ» کدام عمل در این عالم، عالم قبر، عالم برزخ بیشتر برای ما مفید است؟

Torabi-13951212-ZohreRozeShahadateHazrateFateme-Masjed (4)

اثر صلوات بر رفع شدن عذاب قبرستان

الآن داشتیم از طرف بهشت زهرا می‌آمدیم، چقدر این گلفروش‌ها ایستاده بودند و چقدر این گل‌ها را می‌خریدند، می‌بردند روی این قبرها قرار می‌دادند امّا دست در جیب بکنیم و به یک فقیری پنج هزار تومان بدهیم، ده هزار تومان بدهیم این پولی که می‌دهیم این گل را می‌خریم، برای آن کسی که آن زیر قرار گرفته است چه فایده‌ای دارد؟ هیچ وقت فکر این را کردید؟ تاج‌های گل می‌بندیم، نمی‌دانم قیمت آن چقدر است. از اوّل مجلس تا پنج کوچه‌ی بعد آن تاج گل می‌چینیم، این برای آن میّتی که آن زیر گرفتار عمل است چه فایده دارد؟ هر چه تاج گل بزرگتر باشد احترام… احترام به میّت این است مرحوم آقای دستغیب (رحمه الله) نقل می‌کند شخصی از دنیا رفته بود، ۱۰، ۲۰ سال بود از دنیا رفته بود به خواب کسی نیامده بود، آدم درستی نبود. او را در خواب دیدند که در یک باغ مصفّایی است. سؤال کردند: تو که آدم درستی نبودی، این‌جا چه کار می‌کنی؟ می‌دانستند که مرده است. گفت: یک مؤمنی امروز از قبرستان رد شد، سه تا صلوات بر محمّد و آل محمّد فرستاد؛ خدا به برکت آن صلوات‌ها عذاب را از قبرستان برداشت. حالا یک تن گل آن‌جا خالی بکن اگر عذاب را برداشت. ما یک چیزهایی را احترام کردیم و احترام دانستیم که واقع آن پشت صفحه را که نگاه می‌کنیم، می‌بینیم هیچ چیزی نیست.

Torabi-13951212-ZohreRozeShahadateHazrateFateme-Masjed (2)

ثواب سیراب کردن تشنه در روز قیامت

چه عملی را آن طرف افضل دانستید و دیدید؟ «قَالا فَدَیْنَاکَ بِالْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ وَجَدْنَا أَفْضَلَ الْأَعْمَالِ»[۵] یا رسول الله سه تا عمل را آن طرف افضل اعمال یافتیم. راه‌گشا، نجات دهنده. عمو، پسر عمو، آن چیستیا رسول الله وجدنا افضل الاعمال ثلاثه الاوّل سقی کبد الحار جگر تشنه‌ای را سیراب کردند. نفرمود که جگر انسان‌ها، جگر تشنه. خدا گذشتگان ما را رحمت بکند. آدم به حال آن‌ها غبطه می‌خورد. همیشه یک ظرفی گذاشته بودند یک مقدار آب می‌ریختند، دانه در کنار آن می‌ریختند که حیوانات پرندگان از این آب بخورند، نکند در باغ او یک پرنده‌ای بیاید، تشنه بلند بشود و برود.«سقی کبد حار» یک جگر سوخته را سیراب بکنی. این اوّلین مورد است. کار آسانی است.

Torabi-13951212-ZohreRozeShahadateHazrateFateme-Masjed (1)

برپایی سقّاخانه در تهران و علّت شمع روشن کردن در آن‌ها

نکند در شهر تهران از این سر خیابان تا آن سر خیابان می‌روی یک سقّاخانه نباشد، یک غریب از آن‌جا رد بشود، تشنه بشود. گذشتگان ما چقدر سقّاخانه می‌ساختند و پای آن سقاخانه‌ها شمع روشن می‌کردند برای این‌که آن‌جا روشن باشد، نه این‌که شمع آن‌جا بی‌جهت باشد. یک وقت خرافات شد که برویم شمع روشن بکنیم برای برآمده شدن حاجت. نه این شمع روشن بود که شب‌ها که تاریک است، محلّ سقاخانه روشن باشد اگر کسی تشنه است بیاید از این آب بیاشامد و بگوید: یا حسین. معنای شمع روشن کردن این بود و در هر محلّه‌ای می‌رفتی می‌دیدی سقاخانه وجود دارد. همّت بکنیم یکی از بازاری‌های شهر ما از دنیا رفت. یک سقاخانه‌ای در بازار ساخته بود. بعد از فوت او را در خواب دیدند، از او سؤال کردند. گفت: بیشترین فایده را من در این عالم از این سقاخانه می‌برم. «سقی کبد الحار » سقی یعنی سیراب کردن. کبد یعنی جگر. حار یعنی گرم، سوزان، تشنه.

افضلیّت محبّت امیر المؤمنین (علیه السّلام) در روز قیامت

 دومین عمل چیست؟ «وَ حُبَّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه السّلام)» آن علمی که آن‌جا نجات بخش است، محبّت امیر المؤمنین علیّ بن ابی‌طالب (علیه السّلام) است. سلمان می‌دانید که ایرانی بود، افتخار می‌کنیم، عاشق امیر المؤمنین (علیه السّلام) بود. دلسوخته‌ی امیر المؤمنین (علیه السّلام) بود. اصلاً در وجود او عشق مولا شعله‌ور بود. خدمت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) رفت؛ دید پیامبر در حال سجده هستند. گوش داد. دعای پیامبر در سجده این بود: «أللَّهُمَّ إنِّی أسئَلُکَ بِحَقِّ أخِی» برادرم «وَ وَصِیّی وَ خَلیفَتِی عَلیِّ بنِ أبی‌طالِبِ أن تَغفِرَ لِأُمَّتِی»  خدایا به حقّ برادرم، وزیرم، وصی من، جانشین من، تو را می‌خوانم گناه امّت من را درگذر، بخشش. سلمان تعجّب می‌کند. پیغمبر خاتم، اوّلین مخلوق خدا، این دارد خدا را قسم می‌دهد کسی که «لَوْلَاکَ مَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاکَ» است؛ دارد خدا را قسم می‌دهد به مقام امیر المؤمنین (علیه السّلام) که خدایا به علی تو را قسم می‌دهم گناه امّت من را ببخش. گفت: بروم به آقا امیر المؤمنین بگویم که چه مقام و فضیلتی نزد خدا داری که پیامبر خدا در سجده خدا را به تو قسم می‌دهد، دوان دوان آمد دید امیر المؤمنین هم به خاک افتاده است هیچ عبادتی بالاتر از سجده نیست. این‌که پیشانی انسان بر خاک قرار بگیرد، این افضل عبادات است. سجده‌های خود را طولانی بکنید. هر چه ذکر در سجده بالاتر و بیشتر باشد شما به خدا نزدیک‌تر می‌شوید. آمد دید آقا امیر المؤمنین (علیه السّلام) هم در سجده است می‌فرماید: «أللَّهُمَّ إنِّی أسئَلُکَ بِحَبِیبِکَ مُحَمَّدٍ (صلّی الله علیه و آله) أن تَغفِر لِشیعَتِی» خدایا به حقّ حبیب خود رسول الله از گناه شیعه‌ی من درگذر. سلمان دید که میان عاشق و معشوق رمزی است. پیامبر خدا را به علی قسم می‌دهد، علی خدا را به پیامبر قسم می‌دهد.

نشان دادن فضیلتی از فضائل امیر المؤمنین (علیه السّلام) توسّط پیامبر به سلمان

گفت: پیش پیامبر برگردم. آمد خدمت آقا رسول الله، یا رسول الله! امروز می‌خواهم یک فضیلتی از فضائل امیر المؤمنین (علیه السّلام) را به من نشان بدهی که تا به حال برای کسی نگفته باشی، آن را رو نکرده باشی. حضرت فرمود: سلمان به قبرستان برو، صدا بزن بندار آنچه که می‌خواهی می‌بینی. به قبرستان آمد، صدا زد: بندار. یک وقت دید یک قبری یک جای خاک تکان خورد، قبری شکافته شد، یک جوانی بلند شد، گفت: «قَامَتِ السَّاعَهُ» قیامت به پا شده است؟ سلمان گفت: نه، قیامت به پا نشده است، من تو را صدا زدم. حالا ببینید سلمان به کجا رسیده است که پیامبر می‌فرمایند: بگو بندار با یک کلمه گفتن او تأثیر نفس نبی و پیامبر در سلمان به چه حدّی است که با صدا زدن سلمان مرده زنده می‌شود. گفت: «قَامَتِ السَّاعَهُ» قیامت به پا شد؟ سلمان گفت: نه، قیامت به پا نشد، من تو را صدا زدم. «أَ مُسْلِمٌ أَنْتَ» تو مسلمان هستی؟ گفت: «لَا» نه. «یهودیٌ» گفت: پیغمبر خاتم را درک کردی یا قبل از این‌که پیغمبر مبعوث بشود از دنیا رفتی؟ گفت: پیامبر را درک کردم. گفت: پس تو چرا صحیح و سالم هستی، مگر تو در جهنّم نیستی؟

تأثیر محبّت امیر المؤمنین (علیه السّلام) در برداشته شدن عذاب در روز قیامت

گفت: از قضا در جهنّم هستم. گفت: آثار عذاب را در تو نمی‌بینم. گفت: خوب قصّه‌ای دارم. خدا رحمت بکند جابر بن عبدالله انصاری را. در کوچه‌های کوفه داد می‌زد: «عَلَّمُوا أولادُکُم حُبُّ عَلیِّ بنِ أبی‌طَالِب» به فرزندان خود محبّت علی را یاد بدهید. دست ما را می‌گرفتند بچّه بودیم می‌گفتند: بگو یا علی و بلند شو. از آن اوّل یا علی و یا علی را در زبان ما گذاشتند. «عَلَّمُوا أولادُکُم حُبُّ عَلیِّ بنِ أبی‌طَالِب» گفت: من قصّه‌ای دارم. سلمان گفت: قصّه چیست؟ گفت: وقتی که پیامبر اکرم به مدینه تشریف آورد. جمعیت برای استقبال او رفته بود. از مکّه به مدینه آمد، جمعیت برای استقبال او رفته بود. منِ یهودی هم گفتم بروم ببینم این چه کسی است. هنگامی که برای دیدن او آمدم، دیدم دست راست او یک جوانی ایستاده است. سؤال کردم این جوان چه کسی است؟ گفتند: این پسر عموی او علیّ بن ابی‌طالب است. عشق این جوان در دل من یهودی افتاد. من را بی‌تاب کرد، من را بی‌قرار کرد. هر روز صبح می‌آمدم قبل از این‌که به مزرعه بروم کار یهود مدینه کشت و کار بود، زراعت بود- می‌آمدم صبح در مسجد می‌ایستادم تا علیّ بن ابی‌طالب (علیه السّلام) از مسجد خارج بشود، یک نگاه به جمال او می‌کردم تا فردا نیرو می‌گرفتم، شارژ بودم. دوباره روز بعد، روز بعد. من عاشق علی بودم. وقتی که به مسافرت می‌رفت یا به جنگ می‌رفت چنان خمار می‌شدم که حال خود را نمی‌فهمیدم، تا دوباره او بیاید و من او را ببینم. عشق من علی بود. سلمان از دنیا رفتم، اصلاً حساب و کتابی نبود، مستقیم مرا به جهنّم آوردند، چون یهودی بودم. وقتی که من را وارد جهنّم کردند، آتش جهنّم هجوم آورد مرا بگیرد، دیدم یک نور سبزی وارد جهنّم شد اطراف من را احاطه کرد، آتش عقب‌نشینی کرد. از آن ملائکه‌ای که نگهبان جهنّم هستند، سؤال کردم: این نور چیست؟ گفتند: این نور، نور محبّت تو به علی (علیه السّلام) است. این نور، نور عشق تو به علی (علیه السّلام) است.

اگر به مشهد رفتید، بالای سر حضرت آن قسمتی که نمی‌شود نماز خواند، پشت به ضریح است در کاشی‌ها نوشته است

 اگر دوزخ به زیر پوست داری              نسوزی گر علی را دوست داری

سلمان در جهنّم هستم، چون یهودی هستم، اسلام نیاوردم امّا محبّت علیّ بن ابی‌طالب (علیه السّلام) نمی‌گذارد آتش ذره‌ای به من نزدیک بشود. ببین تا کجا است؟! تا داخل جهنّم هم محبّت علی کارساز است. «وجدنا افضل الاعمال ثلاثه» یا رسول الله سه تا عمل را در عالم برزخ یافتیم که این راه‌گشا است، افضل اعمال است، نجات بخش است اوّلین مورد ان سیراب کردن جگر تشنه. دومین مورد«وَ حُبَّ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیه السّلام)»

سومین عمل افضل در روز قیامت

 سومین مورد آن «الصَّلَاهَ عَلَیْکَ» «و صلوات علیک» صلوات بر محمّد و آل محمّد. لذا اگر فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً دَخَلَ الْجَنَّهَ»[۶] اگر کسی یک عمل صالح را بالا ببرد، خداوند آنچه که مصلحت او است، بر او فرو می‌ریزد، همه برای اخلاص است. اخلاص در این عالم نجات بخش است، در عالم برزخ نجات بخش است و اگر توانستیم مخلصاً اعمال خود را انجام بدهیم ولو یک عمل کوچک.

این قضیه‌ی شطیطه‌ی نیشابوری را شنیدید که عمل خیلی… ممکن است انسان یک هزاری حالا آن روزها می‌گفتیم یک تومان؛ یک هزاری دست یک فقیر بدهند، امّا به خاطر خدا و همان نجا‌ت‌بخش او باشد.

داستانی در مورد بی‌اهمّیّت ندانستن اعمال کوچک خالص

 ممکن است مقابل قبر مطهّر ابی عبدالله الحسین یک سلام بدهید و همان سلام شما را نجات بدهد. مؤمنی از مؤمن دیگر غیب کرد. بدانید اعمال خیر را نباید کوچک بشماریم. ممکن است همان عمل مخلصانه واقع شده باشد و سبب نجات من بشود. مؤمنی از مؤمن دیگر غیبت کرد. پیش او آمد، گفت: برادر من غیبت تو را کردم، من را حلال بکن. گفت: غیبت را خدا حرام کرده است، من حلال بکنم؟ نباید غیبت می‌کردی. گفت: دیگر حالا شیطان من را فریب داد، غیبت کردم. گفت: من همین‌طور تو را رها نمی‌کنم اگر می‌خواهی تو را حلال بکنم، تو چندین سفر کربلا رفتی، من هنوز موفّق به کربلا نشدم بیا ثواب یکی از آن سلام‌های خود را به من بده تا من تو را ببخشم. این پیش خود فکر کرد… سابقاً این‌طور نبود که در هتل‌ها و این‌ها حمام باشد، حمام بیرون بود. یک روز صبح احتیاج به حمام پیدا کرده بود، وسائل مورد حمام را برداشت به حمام برود، چشم او به گنبد ابی‌ عبدالله افتاد، در آن حالت جنابت گفت: «السّلام علیک یا اباعبدالله» پیش خود گفت: خوب این می‌گوید یکی از سلام‌های خود را به ما بده. یک سلام که به امام حسین کردی به ما بده. به نظر خود ما دیگر این هم یک سلام است. گفت: یکی از سلام‌های من برای تو. راضی شدی؟ گفت: بله. گذشت، شب هر دو خواب دیدند. این یکی خواب دید که او را آورند این شخصی که خیلی کربلا رفته بود- به حساب و کتاب او رسیدگی کردند، هر چه داشت گفت. گفتند: برای ما نکردی. چه برای ما آوردی؟ تا رسید به کربلا. گفتند: به کربلا رفتی تا به تو کربلائی بگویند. به کربلا رفتی که برای تو پلاکارد بزنند. از روی زمین تا سقف. به کربلا رفتی که این طرف و آن طرف بگویی ما هم کربلا… برای ما چه آوردی؟ گفت: من این همه کربلا آمدم یک زیارت قبول نداشتم؟ گفتند: یکی داشتی بخشیدی به فلانی. کدام یکی؟ گفتند: همان زیارتی که آن روز که می‌خواستی به حمام بروی، ایستادی مقابل گنبد گفتی: «السّلام علیک یا اباعبدالله» این را مخلصانه گفتی، این را هم بخشیدی. این از خواب بیدار شد، پشیمان شد که چرا من این کار را کردم. پول می‌دادم، روی دست و پای او می‌افتادم. به در خانه‌ی آن بنده‌ی خدا رفت. در را زد که بیا آن سلام را به ما برگردان هر چه می‌خواهی به تو می‌دهم. گفت: خیر باشد، آن که تو در خواب دیدی، ما هم شب گذشته دیدیم. چه دیدی؟ گفت: بیا این سلام را بگردان هر چه پول… گفت: نه، خیر باشد شب گذشته خواب دیدم که عالم قیامت به پا است، به حساب و کتاب من رسیدگی کردند، همه را رد کردند. آمدند من را به جهنّم ببرند. گفتند که: نه او را نگه بدارید فلانی یکی از سلام‌های خود به ابی عبدالله را به او بخشیده است، به واسطه‌ی آن سلام به من گفتند: به بهشت برو. فکر می‌کنی می‌آیم به تو می‌بخشم. ممکن است عمل حتّی قلبی باشد.

تأثیر عمل اخلاص عمل در سرنوشت انسان در روز قیامت

خدا حفظ بکند حضرت آیت الله العظمی شبیری زنجانی، ایشان پدری داشت مرحوم آیت الله سیّد احمد زنجانی یک کتابی داشت «الکلام یجر الکلام» آن هم مثل منبر من انسان را از این طرف به آن طرف می‌کشد. در آن کتاب خود نقل می‌کند یک شخصی بود این بزرگ حالا بزرگ به این معنا لات محله‌ی مشراق نجف بود. آدم بزن بهادری بود، همه از او می‌ترسیدند، خلاصه از مردم باج می‌گرفت. این را بعد از مردن در عالم رویا دیدند؛ دیدند نه حال او بد نیست، این آدمی که ظلم می‌کرد حال او بد نیست، از او سؤال کردند چه شده است تو را این‌جا می‌بینیم؟ گفت: وقتی که مردم را به صحرای حساب کشیدند، آن‌جا حساب و کتاب من را رسیدگی کردند. اعمال من همه بدون فایده بود، عمل خیر نداشتم. ملائکه موکّل شدند من را به جهنّم ببرند. فریب نخورید، بگویید ما هم یک عمل خالص داریم، از کجا می‌دانید؟ لذا نگو ظلم می‌کنم هر کار خواستم می‌کنم بعد یک عمل خالص آن طرف می‌برم، نجات پیدا می‌کنم. چه کسی تشخیص می‌دهد عمل خالص است، فقط خدا. لذا هیچ وقت مغرور به اعمال خود نشو، من این کار را کردم، من این کار را کردم. ما را کشان کشان می‌بردند به طرف جهنّم. یک بار دیدم سه تا اسب سوار در صحرا از آن دور پیدا شد. داد و فریاد کردم. ملائکه گفتند: برای چه کسی داد می‌زنی؟ گفتم: می‌خواهم این‌ها من را نجات بدهند. این‌ها چه کسانی هستند؟ گفت: آن که در وسط علیّ بن ابی‌طالب است. آن که طرف راست ابو عبدالله حسین بن علی (علیه السّلام) است، آن که طرف چپ است قمر بنی هاشم ابو الفضل است. داد زدم یا علی، یا علی حضرت برگشت به طرف من، گفت: چه شده است این طرف فریاد می‌زنی؟ گفتم: من را نجات بده. فرمودند: چه آورده‌ای که تو را نجات بدهم؟ گفتم: آقا برای شما روضه می‌گرفتم. سینه می‌زدم، در هیئت شرکت می‌کردم، غذا می‌دادم، پای برهنه… فرمودند: همه‌ی این‌ها را کردی که بگویند فلانی آدم خوبی است. برای ما چه کار کردی؟ منبری دعوت می‌کردم. برای ما چه کار کردی؟ این را هم می‌کردی برای این‌که بگویند: فلان منبری را وعده گرفتی، مجلس ما با حال بود، شور داشت. برای ما چه کار کردی؟ همیشه در فکر ما باشد برای خدا چه کردیم. خود را نمی‌توانیم فریب بدهیم. می‌توانم شما را فریب بدهم امّا خود را نمی‌توانم. لذا فرمودند: «فَحَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»[۷] قبل از این‌که به حساب شما رسیدگی بکنند، به حساب خود برسید. چه برای ما آوردی؟ هر چه گفتم یکی پس از دیگری امیر المؤمنین فرمود: این‌ها برای ما نبود. گفتم: یا علی این را نی توانی بگویی که برای شما نبود. فرمود: چه چیز را؟ گفتم: آن وقتی که منبری بالای منبر فضائل شما را می‌گفت، معجزات شما را می‌گفت دل من خوش می‌شد که این مردم عاشق تو می‌شوند. دل من خوش می‌شد که علاقه‌ی مردم به تو بیشتر می‌شود. آقا امیر المؤمنین فرمودند: درست می‌گوید این برای ما بود. در دل خود، خوشحال می‌شده است که خوب شد منبری امروز از فضائل اهل بیت گفت، عشق این مردم، علاقه‌ی این مردم به اهل بیت زیاد شد. فرمود: حالا در این باغ باش، تا بعد به حساب و کتاب تو رسیدگی بشود. نگفتند: نجات پیدا کردی، حالا در این باغ باش، همین که در دل خود خوشحال می‌شده است حالا مدّتی ممکن است نجات پیدا بکند.

(روضه‌خوانی)


[۱]– بحار الأنوار (ط – بیروت)، ج ‏۶۷، ص ۲۴۹٫

[۲]– وسائل الشیعه، ج ‏۱۵، ص ۲۵۷٫

[۳]– بحار الأنوار (ط بیروت)، ج ‏۲۲، ص ۲۸۴٫

[۴]– سوره‌ی مؤمنون، آیه ۱۰۰٫

[۵]– مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج‏ ۵، ص ۳۳۱٫

[۶]– وسائل الشیعه، ج ‏۱۵، ص ۲۵۷٫

[۷] – الأمالی (للطوسی)، ص ۳۶٫