«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«الحَمدُ لِلّه رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ صَلِّی اللَّهُ عَلَی سَیِّدِنَا سَیِّدِ الْأَنْبِیَاءِ وَ أکرَمِ الشُّفَعَاءِ سَیِّدِنَا أَبِی الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ ثُمَّ الصَّلَاهُ وَ السَّلامُ عَلَی جَمِیعِ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِکَهِ وَ لا حَولَ وَ قُوَّهَ اِلا بِالله اَلعَلِیِّ العَظیمِ»

Fateminia-13970523-Sahifeh-106-ThaqalainSite (4)

مقدّمه

عزیزان ما بعلّتِ اینکه در ترافیک مانده بودیم و هیچ راهِ دیگری نداشتیم، وگرنه وقتِ ما ان شاء الله همان ۱۸:۵۰ است و تغییر نکرده است، ان شاء الله «ألخیرُ فی مَا وَقَع»، مختصری در خدمت شما باشیم، ان شاء الله که حلولِ ماه ذی‌الحجّه بر شما مبارک باشد، ماهِ بسیار پربرکاتی است که ان شا‌ء الله یکدیگر را رعا می‌کنیم.

از دعای سی و یکم حضرت امام سیّدالسّاجدین علیه الصلاه و السلام دیگر به جمله‌های آخر رسیدیم، با این جملات دعای سی و یکم به اتمام خواهد رسید.

Fateminia-13970523-Sahifeh-106-ThaqalainSite (1)

شرح فراز بیست و هشتم دعای سی و یکم صحیفه سجّادیّه

خدمت شما عرض شود که اینجا امام علیه السلام می‌خواهند یک اصلی را بیان کنند و به خدای متعال عرض می‌کند، یعنی به ما آموزش می‌دهد، «اللَّهُمَّ إِنْ یکنِ النَّدَمُ تَوْبَهً إِلَیک فَأَنَا أَنْدَمُ النَّادِمِینَ» خدایا اگر پشیمانی توبه حساب شود من پشیمان‌ترینِ پشیمانان هستم.

اینجا یک اصلی هست که باید آن را بگویم، اصل این است که ریشه‌ی توبه پشیمانی است، پشیمانی از حالاتِ درونیِ انسان است، هر انسانی این حس را در خود متوجّه می‌شود، اگر شما نسبت به امری پشیمان شوید خودتان متوجّه می‌شوید، حتّی دو دل هم نمی‌شوید که آیا من پشیمان بشوم یا نشوم، از تهِ دل و با تمام جان می‌گویی ای کاش انجام نمی‌دادم، این پشیمانی است، این توبه است.

Fateminia-13970523-Sahifeh-106-ThaqalainSite (2)

من به دوستان می‌گویم که «استغفرالله» گفتن حکمِ نعناء داغ و پیاز داغ را دارد، وگرنه در اصل پشیمانی است، حالا اینکه انسان بعداً استغفار هم می‌کند دیگر چه بهتر، ادب نشانمی‌دهد و جداً از خدای متعال می‌خواهد که او را ببخشد، چون خدای متعال به ما بدهکار نیست، او باید بهرحال ما را ببخشد، همیشه ما بدهکار هستیم، منتها در اینجا یک قید هست، قید این است که پشیمانی باید صرفاً جنبه‌ی «برای خدا بودن» داشته باشد.

وگرنه کودکی در جایی بود و پدرِ او هم در فلان جای مهم کار می‌کند و تو هم بخاطرِ آن کودک پشیمان شدی، بگویی که ای وای! ممکن است برود به پدرش بگوید و کار بالا بگیرد…. این توبه نیست، این برای ترس از دنیا است، جنبه‌ی «برای خدا بودن» ندارد.

Fateminia-13970523-Sahifeh-106-ThaqalainSite (3)

باید برای خدا باشد، اصلاً خودت هستی و خدا، از خدا خجالت می‌کشی که من چرا این کار را انجام داده‌ام، خدایا من پشیمان هستم… این اصلِ توبه است.

منتها شما به خودتان نگاه نکنید، شما که اینجا تشریف می‌آورید اهلِ فضل هستید، منتها در بین عامّه‌ی مردم این چیزها را متوجّه نمی‌شوند؛ مثلاً گناهی را مرتکب می‌شوند و می‌گویند می‌خواهم بروم مشهد توبه کنم!مثلاً بلیطِ او هم هفته‌ی آینده هست و او هم به نظرِ خودش یک هفته‌ی دیگر فرصت دارد که گناه کند، این یعنی چه؟ اصلاً این حرفِ عوامانه است… اگر پشیمان شده‌ای همین الآن باید توبه کنی، چرا مشهد؟ اینجا توبه کن و بعد به مشهد برو و حضرت را شفیع قرار بده که ان شاء الله توبه‌ی تو قبول شود.

Fateminia-13970523-Sahifeh-106-ThaqalainSite (5)

شیخ بهایی می‌فرماید: اگر کسی سَم خورده باشد، همان لحظه او را وادار می‌کنند که آن‌ سَم را بالا بیاورد، می‌فرماید که انسان گنهکار مانندِ انسانِ سَم خورده است، خدا نکند و ان شاء الله از همه‌ی خانواده‌ها دور باشد، یک نفر به یک قصدِ بدی چند دارو را خورده است، چکار می‌کنند؟ او را سریع به یک مرکز درمانی می‌برند و کاری می‌کنند که این‌ها سریع بیرون بیایند… پس آنکه می‌گوید می‌خواهم بروم به مشهد تا توبه کنم، می‌خواهم به مکّه بروم توبه کنم، این هنوز توبه نکرده است، مشخّص نیست که اگر آنجا هم برود موفّق شود، بیخود می‌گوید، او باید با تمامِ جانِ خود بسوزد، باید واقعاً ناراحت شود، آن زمان توبه محقّق می‌شود. باید جنبه‌ی «فقط برای خدا بودن» داشته باشد، توبه فقط به گفتن نیست، یا نعوذبالله چیزی می‌خورد و پزشک به او گفته است که این کبد و ریه‌ی تو را بهم می‌ریزد، آن چیز هم حرام است، بعد از گفتنِ پزشک نمی‌خورد و می‌گوید توبه کردم، این برای خدا نیست، برای جسمِ خودت هست، برای سلامتیِ خودت هست، پشیمانی باید منهای همه‌ی این‌ها باشد، باید فقط برای خدا باشد، چرا من در مقابلِ این خدای بزرگ روا دیدم و معصیّت کردم؟

حضرت رضا علیه السلام می‌فرمایند: اگر خدای متعال وعده‌ی بهشت و جهنّم هم به مردم نمی‌داد، حقِّ او بود که مردم گناه نکنند… من نقل به معنا می‌کنم… چون خدا خدای بزرگی است، خدا خدای دوست‌داشتنی است.

«اللَّهُمَّ إِنْ یکنِ النَّدَمُ تَوْبَهً إِلَیک فَأَنَا أَنْدَمُ النَّادِمِینَ» خدایا اگر پشیمانی توبه حساب شود من پشیمان‌ترینِ پشیمانان هستم.

Fateminia-13970523-Sahifeh-106-ThaqalainSite (6)

«وَ إِنْ یکنِ التَّرْک لِمَعْصِیتِک إِنَابَهً فَأَنَا أَوَّلُ الْمُنِیبِینَ» «إنَابَه» هم به معنای بازگشت و رجوع به خدای متعال است، در قرآن هم «وَأَنِیبُوا إِلَى رَبِّکُمْ»[۱] داریم که یعنی به خدا بازگردید… خدایا اگر ترکِ معصیب «إنَابَه» حساب می‌شود من اوّلین منیب هستم، به سوی تو بازگشتم.

ببینید اینجا چند «اگر» دارد. «وَ إِنْ یکنِ الِاسْتِغْفَارُ حِطَّهً لِلذُّنُوبِ فَإِنِّی لَک مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ» خدایا اگر استغفار یا طلبِ آمرزش بارِ گناه را زمین می‌گذارد پس من از مستغفرین هستم، خدایا من تمامِ شرایط را دارم.

حالا باید دید که این اگرها چیست؟ ما یک سری «اگرِ حقیقی» داریم و یک سری «اگرِ غیرِحقیقی»!

مثلاً می‌گویم اگر امروز بازار رفتی برای من فلان چیز را بخر؛ این اگر است، شاید بازار نرود! این «اگر»ها اگرهای حقیقی است، یک «اگر»هایی هست که این‌ها اگرهای تأکیدی است، بعضی اوقات عاطفی است، مثلاً انسان به فرزندِ خود می‌گوید: اگر من پدرِ تو هستم به حرفِ من گوش بده، این دیگر اگر ندارد، چون پدرِ اوست، گاهی اوقات این‌ها برای تأکید است، گاهی اوقات برای استعطاف است، این‌ها اگرهای حقیقی نیست.

الآن اینجا این اگرها اگرهای استعطاف است، برای طلبِ رحمت است. خودِ خدا قرار داده است، واقعاً پشیمانی توبه است، می‌گوید: خدایا اگر پشیمانی توبه است من پشیمان هستم.

مثلِ اینکه من به یک بزرگی می‌گویم اگر عذرخواهی نسبت به شما وظیفه‌ی من است، من عذرخواهی می‌کنم، یعنی شرط موجود است.

Fateminia-13970523-Sahifeh-106-ThaqalainSite (7)

اینجا امام سجّاد علیه السلام می‌خواهند به ما آموزش دهند که اصلِ توبه اولاً پشیمانی است، بعد پشیمانی هم یک قید دارد و آن هم این است که پشیمانی باید فقط برای خدا باشد.

شرح فراز بیست و نهم دعای سی و یکم صحیفه سجّادیّه

«اللَّهُمَّ فَکمَا أَمَرْتَ بِالتَّوْبَهِ» خدایا همینطور که به توبه امر کردی «وَ ضَمِنْتَ الْقَبُولَ» و ضمانتِ قبولی هم داده‌ای، خدا که بدهکار نیست، اما خدا آقایی می‌کند و می‌گوید شما توبه کنید و من قبول می‌کنم، «وَ حَثَثْتَ عَلَی الدُّعَاءِ» اینجا یک نکته‌ی لغوی‌ای هست که دوست دارم توجه کنید.

«حثیث» مشتق از «حثّ» است، در قرآن یک جمله داریم که «یَطْلُبُهُ حَثِیثًا»[۲] دیگر غیر از آن در خاطر ندارم که جایی باشد، «حثّ» به معنای تشویق کردن و راغب کردنِ کسی یه چیزی است، خدای متعال ما را نسبت به دعا تشویق کرده است، دعا خیلی مهم است که خدا ما را به آن تشویق کرده است.

«وَ ضَمِنْتَ الْقَبُولَ وَ حَثَثْتَ عَلَی الدُّعَاءِ» خدایا ما را به دعا تشویق کرده‌ای، ما را راغب کرده‌ای، مرتّب به ما گفته‌ای که دعا کن، چشم!

Fateminia-13970523-Sahifeh-106-ThaqalainSite (8)

البته «راغب اصفهانی» در کتاب «مفرداتِ قرآن» می‌گوید: «حثّ» به معنای «حظّ» هم هست، البته دیگران هم این را گفته‌اند، «حظّ» به معنای لذّت بردن است، گاهی اوقات به معنای شانس است، خیلی اوقات در بین اعراب به معنای شانس بکار می‌رود، ولی لغویّون می‌گویند «حضّ» تقریباً بمعنای «حثّ» است.

در قرآن خوانده‌اید که «وَ لا یَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْکِینِ»[۳] یعنی یکدیگر را راغب نمی‌کنید که بروید به مسکین‌ها برسید، این جرمِ بزرگی است، یکی از چیزهایی که انسان بی‌خیال یتیمان و مسکین‌ها بشود… یک عدّه یک دارالأیتامی باز کرده‌اند، تو می‌توانی حتّی یک چیز جزئی هم بدهی.

خدا مرحوم آقا میرزا اسماعیل اربابی را رحمت کند، مرد عاشق‌پیشه‌ای بود، شما جوان‌ها ندیده‌اید، آن‌هایی که هم سن و سالِ من هستند دیده‌اند، ما خیلی با ایشان حشر و نشر داشتیم، حتّی یک وقتی علّامه امینی هم به دیدنِ او رفته بود، عاشق اهل بیت علیهم السلام مخصوصاً سیّدالشّهداء علیه السلام بود، حالاتی داشت که وارد نمی‌شوم، من در جوانی با او آشنا بودم، زمانی ایشان مطلبی فرمود که برای من خیلی موعظه شد، گفت جایی در حالِ رد شدن بودم که دیدم مسجدی می‌سازند، آجر ریخته‌اند و… آجر دانه‌ای پنج ریال بود، رفتم یک آجر خریدم و روی آجرها گذاشتم و رفتم… اصلاً این یک درس است، این یک سرمشق است، ما انسان‌هایی هستیم که می‌گوییم یا هیچ چیزی و یا همه چیز، اینطور نیست، بارها بنده عرض کرده‌ام که ما با این بی‌خیالی‌ای که داریم اصلاً محرومیّت کشیده‌ایم…

Fateminia-13970523-Sahifeh-106-ThaqalainSite (9)

بارها به شما گفته‌ام، حال نداری یا دانشجویی یا کارمند هستی و نمی‌توانی نماز شب بلند شوی، این دین دینِ عقل است، پس ان شاء الله بخواب و نماز صبحِ خود را بخوان، اما اگر یک زمانی بیدار شدید و دیدید که حال هم دارید، می‌داند که خیلی هم حال ندارد، می‌گوید برای چه بلند شوم؟ باید بیدار شوم یازده رکعت نماز بخوانم، هفتاد مؤمن را دعا کنم، چهل مرتبه هم «العَفو» بگویم، رها کن…

بارها عرض کرده‌ام، والله بالله نمی‌خواهم بگویم که نماز شب نخوانید ولی این‌ها برای این است که از فرهنگِ دین دور افتاده‌ایم.

آقا شیخ محمد بهاری می‌گوید: اگر زمانی موقعیّتی پیش آمد و دیدید که حالِ آن را ندارید… مثلاً طرف می‌گوید یا یازده رکعت با هفتاد مؤمن و چهل مرتبه «العَفو» و یا هیچ چیز!… ایشان می‌فرماید: نه! بیدار شدی و دیدی نمی‌توانی در رختخوابِ خود یک «یا أرحَمَ الرّاحِمین» بگو!… این حرف خیلی حرفِ بزرگی است، من معذور هستم که الآن ریشه‌های آن را بگویم…

دیگر عوام بازی را رها کنید، واقعاً درِ خانه‌ی خدا بروید، واقعاً خدا را بشناسید… مثلاً من حال ندارم، یک «یا أکرَمَ الأکرَمین» جایِ نماز شب هست… فردا نروید بگویید فلانی گفت نماز شب نخوانید و یک «یا أکرَمَ الأکرَمین» بگویید، اگر این را بگویید افتراء است، من اینطور نگفته‌ام، من می‌خواهم عظمتِ دین را به تو برسانم که تو فریب نخوری.

Fateminia-13970523-Sahifeh-106-ThaqalainSite (10)

آقا شیخ محمد بهاری می‌فرماید: آن یک لحظه که بیدار شدی، آن یک لحظه به تمامِ دنیا و مافیه می‌ارزد! پس اجازه نده خالی بماند، حالا که به دنیا و آخرت می‌ارزد لااقل یک «یا أرحَمَ الرّاحِمین» از داخلِ آن دربیاور! این خیلی حرفِ بزرگی است که یک لحظه‌ی تو می‌ارزد… ممکن است این «یا أرحَمَ الرّاحِمین» اصلاً تمامِ زندگیِ تو را تغییر دهد، اصلاً ممکن است سعید و خوشبخت بشوی.

اینکه می‌گویم برای برخی چیزها بی‌خیال می‌شویم، یکی از آن‌ها یتیم‌خانه است، برو یک کمکی کن، اصلاً صد تومان بده، اگر هم توانستی یک گوسفند بده، حتّی در قرآن هست که خیلی جاها گنهکاران در جهنّم می‌گویند ما کسی را به اطعام مساکین تشویق نمی‌کردیم.

اینکه «یَتِیمًا ذَا مَقْرَبَهٍ»[۴] یتیمی که با تو خویشاوندی هم دارد، یتیم است، پدر یا مادرِ او فوت کرده است و با تو هم خویشاوندی دارد، «أَوْ مِسْکِینًا ذَا مَتْرَبَهٍ»[۵] مسکینِ خاک نشین، یک وقتی اصلاً روی خاک نشسته است.

خلاصه می‌گوید «وَ حَثَثْتَ عَلَی الدُّعَاءِ» ما را به دعا تشویق نموده‌ای، آنجا هم می‌گوید «وَ لا یَحُضُّ عَلى‌ طَعامِ الْمِسْکِینِ» که گفتم «حثّ» و «حضّ» هم تقریباً به یک معناست، که از آنجا مسکین را هم برای شما گفتم.

به دعا بر می‌گردیم.

Fateminia-13970523-Sahifeh-106-ThaqalainSite (11)

«وَ حَثَثْتَ عَلَی الدُّعَاءِ» خدایا، خودِ تو امرِ به دعا کرده‌ای و ضمانتِ قبولیِ آن را کرده‌ای و ما را به دعا تشویق و ترغیب کرده‌ای، «وَ وَعَدْتَ الْإِجَابَهَ» تشویق کرده‌ای و وعده به اجابت داده‌ای، حال که اینطور شد «فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اقْبَلْ تَوْبَتِی» بر پیغمبر و آلِ او رحمت و درود بفرست و توبه‌ی من را قبول کن، «وَ لَا تَرْجِعْنِی مَرْجِعَ الْخَیبَهِ مِنْ رَحْمَتِک» مرا به «خیبه» بازنگردان، «خیبه» به این می‌گویند که انسان دست خالی بشود و رستگار نشود و زیانکار بشود، در قرآن هم «وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسَّاها»[۶] آمده است، «وَ لَا تَرْجِعْنِی مَرْجِعَ الْخَیبَهِ مِنْ رَحْمَتِک إِنَّک أَنْتَ التَّوَّابُ عَلَی الْمُذْنِبِینَ، وَ الرَّحِیمُ لِلْخَاطِئِینَ الْمُنِیبِینَ» خدایا! تو برای گنهکاران توّاب و مهربان هستی، برای آن خطاکارانی که به سویِ تو بازمی‌گردند.

قبلاً خدمت شما گفته‌ام که وقتی به خدا «تَوّاب» می‌گویند، توبه‌ی خدا مثلِ ما نیست، توبه‌ی خدا دو معنا دارد، یکی این است که توفیقِ توبه می‌دهد و بعد هم که توفیقِ توبه داد توبه را قبول می‌کند، پس این خدا چقدر آقا و بزرگوار است.

Fateminia-13970523-Sahifeh-106-ThaqalainSite (12)

امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه‌ی دیگر علیهم السلام مطالبی قریب به این مضامین دارند که توبه‌ی بنده بینِ دو توبه‌ی خدا قرار می‌گیرد، در یاد داشته باشید که «اِنّمَا التّوبَهِ بَینَ التّوبَتِیْن»، توبه‌ی بنده بینِ دو توبه‌ی خدا قرار می‌گیرد، ابتدا خدای متعال توبه می‌کند، برای چه؟ توفیقِ توبه می‌دهد… تو دگرگون می‌شوی و توبه‌ای می‌کنی، حال که تو توبه کرده‌ای یک مرتبه‌ی دیگر هم توبه‌ی تو را قبول می‌کند، آن هم معنای دوّمِ توبه‌ی خداست.

پس خدا «توّاب» است یعنی خدا توبه دهنده و توبه پذیر است.

 مطلبِ دیگر اینکه این «فَکمَا أَمَرْتَ» این «ک» چیست؟ آیا «ک» تشبیه است یا چیزِ دیگری است؟ لغویّون در اینطور جاها اختلاف دارند و می‌گویند گاهی برای تشبیه است و گاهی برای تعلیل است.

کتاب «المنجد فی اللغه والأعلام» را یک مسیحی نوشته است که «لُوِیس مَعْلُوف یسوعی» نام دارد، تصوّر می‌کنم که این کتاب تابحال بیش از صد مرتبه چاپ شده است، خیلی جالب است که او مسیحی است ولی در «المنجد فی اللغه والأعلام» شواهدِ قرآنیِ زیادی می‌آورد، چرا؟ برای اینکه دیگر آنجا کفر و ایمان مطرح نیست، اگر قرآن را به عنوانِ کتابِ خدا قبول کند که قبول کرده است، اگر قبول نکند بعنوان یک کتابِ عربیِ قدیمی که قبول می‌کند! ایشان این «ک» را اینطور نوشته است، «الکافُ للتَشبیه» «ک» برای تشبیه است «وَ قَد یَکونُ للتَعلیل» گاهی برای بیانِ علّت می‌شود.

Fateminia-13970523-Sahifeh-106-ThaqalainSite (15)

در «المنجد فی اللغه والأعلام» مثالِ قرآنی آورده است، می‌گوید: «فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَمَا هَدَاکُمْ» خدا را یاد کنید برای اینکه شما را هدایت کرده است، «فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَمَا هَدَاکُمْ أی لِماهَدَاکُمْ» چون شما را هدایت کرده است…

حالا بهرحال گاهی اوقات «ک» تشبیه است و گاهی اوقات «ک» تعلیل است.

اینجا سیدعلیخان می‌فرماید: «وألکافُ انما للتَعلیل» یا تعلیل است «فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَمَا هَدَاکُمْ»…

همانطور که خودِ تو امر کرده‌ای بهمین علّت هم توبه‌ی من را قبول کن.

وقتی انسان از یک شخصِ بزرگی چیزی می‌خواهد، می‌گوید خودت گفته‌ای، یعنی این را علّت قرار می‌دهد.

شرح فراز سی‌اُمِ دعای سی و یکم صحیفه سجّادیّه

اگر توانستید فرازِ سی‌امِ دعای ۳۱ صحیفه است را، الزام نیست، بعنوانِ یک برادرِ دینی در دلِ من افتاده است که به شما بگویم، اگر توانستید عربیِ آن را، اگر نتوانستید فارسیِ آن را در قنوت‌های خودتان بخوانید، اگر برایتان سجده سخت نبود… برای آن‌هایی که سجده سخت است بهتر است که قنوت را طول بدهند، فرموده‌اند که طول دادنِ قنوت اسراری دارد، سربسته به شما می‌گویم که جانِ نماز به طول دادنِ قنوت است.

Fateminia-13970523-Sahifeh-106-ThaqalainSite (17)

اگر دنیا را بگردید دیگر همچنین قنوتی بدست نمی‌آورید، این دنیا و آخرتِ شما را آباد می‌کند… «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، کمَا هَدَیتَنَا بِهِ» خدایا بر پیغمبر و آلِ او درود فرست همانطور که به وسیله‌ی ایشان ما را هدایت کرده‌ای، «وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، کمَا اسْتَنْقَذْتَنَا بِهِ» خدایا بر پیغمبر و آلِ او درود فرست همانطور که به وسیله‌ی ایشان ما را نجات داده‌ای… ما در درّه‌ی هلاکت بوده‌ایم، پیغمبر و آلِ او علیهم السلام دستِ ما را گرفتند و بالا آوردند، «وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ» این دیگر صلواتِ معمولی نیست، ما شیعه هستیم و خیلی جاها صلوات می‌فرستیم و خیلی هم خوب است، اما این یک طورِ دیگری است، این یک صلواتی است که ماندگار است، می‌گوید: خدایا من یک صلواتِ دیگری می‌فرستم، اما آن را برای قیامتِ من نگه‌دار، «وَ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَاهً تَشْفَعُ لَنَا یوْمَ الْقِیامَهِ» خدایا بر پیغمبر و آلِ او رحمت بفرست، صلواتی که برای ما روز قیامت شفاعت کند، یعنی این برای روزِ قیامتِ ما بماند، «وَ یوْمَ الْفَاقَهِ إِلَیک» آن روزی که به تو خیلی احتیاج داریم، «إِنَّک عَلی کلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ» تو بر هر امری قادر هستی، این هم که این صلوات‌ها را برای آن روز نگه‌داری «وَ هُوَ عَلَیک یسِیرٌ» این برای تو آسان است؛ پس می‌گوید این صلواتِ آخرِ من را برای قیامتِ من نگه‌دار.

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد وَ عَجِّل فَرَجَهُم


” شایان ذکر است که این متن به ویرایش نهایی نیاز دارد. “


[۱] سوره مبارکه زمر، آیه ۵۴ (وَأَنِیبُوا إِلَىٰ رَبِّکُمْ وَأَسْلِمُوا لَهُ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذَابُ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ)

[۲] سوره مبارکه‌ی اعراف، آیه ۵۴ (إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهَارَ یَطْلُبُهُ حَثِیثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِ ۗ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ۗ تَبَارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ)

[۳] سوره مبارکه ماعون، آیه ۳

[۴] سوره مبارکه بلد، آیه ۱۵

[۵] سوره مبارکه بلد، آیه ۱۶

[۶] سوره مبارکه شمس، آیه ۱۰