«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین، خاصّه امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر مبارک حضرت بقیه‌ الله اعظم روحی و ارواح العالمین له الفداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

مرور جلسات گذشته

عنوان عرایض ما «سیر تکوّن عقاید شیعه» است.

نه اینکه عقاید شیعه بمرور ساخته شده باشد، بلکه در مقام بیان و تببین و تبلیغ، بمرور چگونه به اذهان مردم رسیده است.

یکی از ویژگی‌هایی که این نوع بحث، برخلاف مباحث کلامی دارد، این است که مباحث کلامی از امّهات اصلی، از هسته‌ی اصلی، از توحید شروع می‌شود؛ اما در «سیر تکوّن» چون فهم مطالب در ذهن مردم، چالش‌هایی که به ذهن مردم رسیده است، تفاوت‌ها، چگونگیِ ایجادِ سؤال، پاسخ‌ها، موانعی که ایجاد می‌شود، پرداخته می‌شود، اولین اختلافی که بوجود آمده است، سال گذشته توضیح دادیم، نوع نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، و بعد از آن مسئله‌ی «حجّت بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم» است، که حجّت اعم از اینکه خلیفه چه کسی است، آیا امام داریم یا نداریم، باید به چه کسی رجوع کرد؟ اولین اختلاف بحث امامت است، مسلمین بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بر سر توحید اختلاف پیدا نکردند، زمان خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هم بت‌پرستانِ غیرموحد بودند اما مسلمانان می‌فهمیدند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چه چیزی می‌فرمایند، پس دعوا بر سرِ توحید اتفاق نمی‌افتاد.

ما آن گره‌های ذهنی که در جامعه بود را با یکدیگر بررسی می‌کنیم.

از طرفی، درواقع حکومت‌های بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بسیاری از این دعواهای کلامی را ایجاد می‌کردند. حال یا رفتارشان سؤال ایجاد می‌کرد، یا سؤال ایجاد می‌شد و کسی برای پاسخ دادن وجود نداشت، از آن طرف جلوی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را می‌گرفتند، بعضی چیزها را به ضرر خودشان می‌دیدند، ممکن بود بعضی از امور مانند جبر را دستمایه‌ی توجیه کنند، آنوقت بیشتر تقریباً قرن دوم و سوم، مسائل توحیدی اختلافاتی بین امّت ایجاد کرد.

بنی امیّه اجازه نمی‌داد که از شرک گفته شود

لذا این روایت از وجود مبارک امام صادق علیه السلام را زیاد شنیده‌اید که به «سفیان بن عیینه» فرمودند و مرحوم کلینی رضوان الله تعالی علیه در کافی شریف نقل کرده است که «إِنَّ بَنِی أُمَیَّهَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِیمَ اَلْإِیمَانِ»[۴] بنی امیّه اجازه می‌دادند که راجع به ایمان بحث بشود، «وَ لَمْ یُطْلِقُوا تَعْلِیمَ اَلشِّرْکِ» اما اجازه نمی‌دادند که از شرک گفته بشود، «لِکَیْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَیْهِ لَمْ یَعْرِفُوهُ» برای اینکه اگر مفاهیم را عوض کردند مردم متوجّه نشوند، اگر مردم را به سمت شرک بردند، معنای عزّت و نصرت الهی را تغییر دادند.

یزید ملعون به حضرت زینب کبری سلام الله علیها آن حرف مفت را زد که خدا عزّت را به ما داد و شما را…

وقتی آب از سرچشمه مسموم باشد

بعد به سراغ روایات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین می‌رویم، بنده می‌خواهم بصورت مختصر چند نمونه را عرض کنم، که جلسه‌ی گذشته هم گوشه‌ای از آن را خواندیم، که این چیزهایی که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یا حضرت سجّاد سلام الله علیه یا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه یا حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از انحرافات گسترده بیان می‌کنند، چه کسی از آقایان حل کرده است؟ اصلاً آیا حل شده است یا حل نشده است؟

زمانی شما می‌گویید آبی که به منزلمان می‌آید را آزمایش کنیم تا ببینیم آیا تصفیه شده است یا نه، اما زمانی می‌گویند آب از سرچشمه زهرآگین بود. پس مسلّماً چنین آبی وقتی به منزل ما برسد مسموم است.

حال خبر داده‌اند که آن سرچشمه مسموم است، الآن که هزار سال گذشته است، چه کسی این موضوع را اصلاح کرده است؟ آیا کسی این موضوع را اصلاح کرده است یا نه؟ اگر اصلاح نکرده است پس این نقد لازم است، اگر اصلاح شده است هم کجا اصلاح شده است؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه همه‌ی خطاهای جامعه را با هم اصلاح نکردند

عبارت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه این بود که فرمودند نفرات قبل از من عمداً با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم مخالفت کردند، عمداً عهد او را نقض کردند، «مُغَیِّرِینِ لِسُنَّتِهِ»[۵] سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را نقض کردند و تغییر دادند، «وَ لَوْ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى تَرْکِهَا» اگر من بخواهم مردم را از این‌ها نجات بدهم، چون این‌ها در ذهن مردم به دین تبدیل شده است، باور عمومی شده است، «وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا» اگر به آن چیزی که بود برگردانم «وَ إِلَى مَا کَانَتْ فِی عَهْدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ» اگر به همان چیزهایی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌فرمودند برگردانم، «لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی» لشگر من از هم می‌پاشد، «حَتَّى أَبْقَى وَحْدِی» من تنها می‌شوم، «أَوْ قَلِیلٌ مِنْ شِیعَتِیَ» فقط تعداد اندکی شیعه اطراف من می‌ماند.

حکومت می‌پاشد و وضع حکومت خراب می‌شود، برای اینکه حکومت نپاشد باید فعلاً صبر کنم تا فرصت فراهم شود.

بارها امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند که اگر حکومت من درست مستقر بشود، چیزهایی را تغییر می‌دهم. یعنی روز اول همه‌ی اصلاحات را انجام نمی‌دهم.

بعد حضرت مثال می‌زنند و می‌فرمایند که فقط آن کسانی که شیعه‌ی من هستند و وجوب امامت من را از کتاب خدا و سنّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم می‌شناسند می‌مانند، «أَ رَأَیْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ» اگر من بخواهم مقام ابراهیم علیه السلام را به سر جای خود برگردانم خیال می‌کنند که من می‌خواهم حج این‌ها را خراب کنم، «فَرَدَدْتُهُ إِلَى اَلْمَوْضِعِ اَلَّذِی وَضَعَهُ فِیهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ» اگر به موضعی ببرم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم وضع کرد و آنجا قرار داد «وَ رَدَدْتُ فَدَکاً إِلَى وَرَثَهِ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ» و اگر من الآن فدک را به فرزندان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برگردانم، لشگر می‌پاشد و کشته‌های زیادی هم می‌دهیم.

درست این است که این‌ها برگردد، فدک هم حق النّاس است که برای کسانی است، هم علامتِ حقانیتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است، یعنی برای هدایت مهم است. مقام ابراهیم هم برای احکام و حقوق الهی است…

«وَ رَدَدْتُ صَاعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ» وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم پیمانه می‌کرد، پیمانه‌ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بهم زدند.

مثلاً می‌گویند باید برای کفاره فلان اندازه طعام بدهید، این‌ها وزنِ این پیمانه‌ها را بهم زدند، در اینصورت هم مردم احکامشان را ناقص انجام می‌دهند. مثلاً الآن می‌گویند کفاره‌ی روزه چقدر است، اگر عدد را بهم بزنند کفاره‌ی روزه‌ی مردم بهم خورده است، امر مولا اتیان نشده است.

«وَ أَمْضَیْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چیزهایی به کسانی بخشیده بودند، این‌ها را از آن‌ها گرفته‌اند! «رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ إِلَى وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا مِنَ اَلْمَسْجِدِ» خانه‌ی جعفر را غصب کرده‌اند و بخشی از مسجد شده است؛ این حق النّاس است، «رَدَدْتُ قَضَایَا مِنَ اَلْجَوْرِ قُضِیَ بِهَا» قضاوت‌هایی کرده‌اند و حکم صادر کرده‌اند و حقوقی را ضایع کرده‌اند، باید این‌ها را برگرداند، آیا مردم این موضوع را قبول می‌کنند یا مردم خیال می‌کنند یک نفر آمده است که بر خلاف اسلام عمل می‌کند؟

«نَزَعْتُ نِسَاءً تَحْتَ رِجَالٍ بِغَیْرِ حَقٍّ» ناموس کسی را گرفته‌اند و غصب کرده‌اند، مثلاً زنِ شوهردارِ فرزنددار را به یک نفر دیگر داده‌اند، اگر الآن من بخواهم او را برگردانم، خیال می‌کنند که من ناموس آن‌ها را غصب می‌کنم. اصلاً این ناموسِ او نبوده است و کارِ او غصب بوده است، ولی چون به دین تبدیل شد، این‌ها خیال می‌کنند که من در حال غصب کردن هستم، و چون الآن فرصت و شرایط بیان ندارم، مجبور هستم صبر کنم.

ما در طی جلساتی مفصل عرض کرده‌ایم که دست امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در دوران حکومت خود هم باز نبود، چه برسد به آن بیست و پنج سال!

این یک نمونه.

تا بعد این سؤال را با یکدیگر مطرح کنیم که چرا ما اینجا هستیم.

شقشقیه‌ی امام سجّاد سلام الله علیه

دعای چهل و هشتم صحیفه سجّادیه را ببینید، قسمتی از دعای چهل و هشتم این است…

البته صحیفه سجّادیه بعداً به دست شیعیان رسیده است، خیال نکنید که وقتی امام سجّاد علیه السلام می‌فرمودند، همان زمان مردم ثبت و استفاده می‌کردند، آنقدر شرایط سخت و تقیّه سنگین بود، این‌ها بعدها به دست مردم رسیده است، حتّی زمان امام صادق صلوات الله علیه هم به این راحتی به دست مردم نمی‌رسید، مخفیانه به یکدیگر نشان می‌دادند، یعنی در زمان امام صادق علیه السلام در دسترس شیعیان نبوده است، اما بالاخره این فرمایش امام سجّاد علیه السلام ثبت شده است و برای دوران قرن یک است.

امام سجّاد علیه السلام اینطور به محضر خدای متعال عرض می‌کنند: «اللَّهُمَّ إِنَّ هَذَا الْمَقَامَ لِخُلَفَائِکَ وَ أَصْفِیَائِکَ» خدایا! این مقام خلافت برای بندگان خاص تو است، برای آن کسانی است که تو آن‌ها را گلچین کرده‌ای، «وَ مَوَاضِعَ أُمَنَائِکَ» برای کسانی است که امین تو هستند، «فِی الدَّرَجَهِ الرَّفِیعَهِ الَّتِی اخْتَصَصْتَهُمْ بِهَا» که تو آن‌ها را بصورت ویژه جدا کرده‌ای، «قَدِ ابْتَزُّوهَا»

به قول آیت الله شیخ جواد مروی که از فقهای جامع هستند می‌فرمایند که هر امامی یک شقشقیه‌ای دارد، یعنی ناگهان بعضی اوقات بعضی مطالب را فرموده است…

«قَدِ ابْتَزُّوهَا» این مقام را غصب کردند…

تا کار به جایی رسید که «حَتَّى عَادَ صِفْوَتُکَ وَ خُلَفَاؤُکَ» بندگان خوب تو، مؤمنان، اولیاء، ائمه، «مَغْلُوبِینَ»، این‌ها را کنار زدند، مغلوب کردند، «مَقْهُورِینَ» با قهر و غلبه با این‌ها برخورد کردند، «مُبْتَزِّینَ»، غصب شده، «یَرَوْنَ حُکْمَکَ مُبَدَّلًا» اولیای تو می‌دیدند که همه‌ی احکام تو تبدیل شد، یعنی درواقع جابجا شد، «وَ کِتَابَکَ مَنْبُوذاً» کتاب تو را دور انداختند…

قرآن هست اما همانطور که به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عرض می‌کنیم، «أَصْبَحَ کِتَابُ اَللَّهِ بِفَقدِکَ وَ بِقَتلِکَ مَهْجُوراً».

قرآن می‌خواندند، اما اگر این قرآن را نمی‌خواندند بهتر بود، چون وقتی قرآن می‌خواندند فکر می‌کردند به حبل الله و عروه الوثقی چنگ می‌زنند، در حالی که چیزی که این‌ها از قرآن می‌فهمیدند برعکس بود، هک شده بودند.

«کِتَابَکَ مَنْبُوذاً، وَ فَرَائِضَکَ مُحَرَّفَهً» واجبات تو را تحریف کردند، «عَنْ جِهَاتِ أَشْرَاعِکَ» شریعت را جابجا کردند، «وَ سُنَنَ نَبِیِّکَ مَتْرُوکَهً» سنّت پیغمبر تو را ترک کردند.

حال سؤال!

بعداً در آن منجیِ مسلمانان پیروِ دستگاه خلافت، چه کسی آمد و کتاب را از دور انداختگی، به متن جامعه آورد و احکام تحریف شده را برگرداند و سنّتِ گُم شده را پیدا کرد؟

این هم از ادعیه‌ی حضرت سجّاد صلوات الله علیه است که در «إقبال الأعمال» سیّد بن طاووس رضوان الله تعالی علیه آمده است و در جاهای دیگر هم هست.

البته نمی‌دانم که آیا این دعاها زمان امام سجّاد علیه السلام به دست مردم رسیده است یا اینکه این گنجینه‌هایی است که مجموعه‌های دعاهای حضرت زین العابدین علیه السلام است، گنج‌های ائمه علیهم السلام است که بعداً یک به یک از این‌ها سر باز کرده‌اند، ولی شرایط دوره‌ی حضرت سجّاد علیه السلام طوری است که شرایط تقیّه خیلی سنگین است.

حضرت سجّاد علیه السلام اینطور به محضر خدای متعال عرض می‌کنند:

«اللَّهُمَّ إِنَّ الظَّلَمَهَ جَحَدُوا آیَاتِکَ»[۶] خدایا این ظالمان آیات تو را انکار کردند…

حال شما بروید و ببینید آیا بنی امیّه گفته‌اند که ما قرآن را قبول نداریم؟ نه! یعنی کاری کردند که اگر آیات را انکار کنند، بهتر از این نمی‌توانستند انجام بدهند. یعنی چکار می‌کردند؟ همان کاری که در روایت امام صادق علیه السلام آمده است که حضرت فرمودند بنی امیّه می‌گفتند از ایمان بگویید اما از شرک نگویید که معلوم نشود این‌ها چکار کرده‌اند.

این‌ها کشف سِرّ می‌کند، «إِنَّ الظَّلَمَهَ جَحَدُوا آیَاتِکَ وَ کَفَرُوا بِکِتَابِکَ» این‌ها به کتاب تو کافر شدند، یعنی حقایق کتاب تو را پوشاندند.

شما جایی نمی‌بینید که این‌ها مستقیم بگویند ما به کتاب خدا کافر شده‌ایم.

امام آن خبره‌ی طبیب نفوس است، برای همین فرمود که «کَفَرُوا بِکِتَابِکَ»، یعنی این‌ها بزکِ دین داشتند، «وَ کَذَّبُوا رُسُلَکَ» تمام انبیاء را تکذیب می‌کردند، «وَ اسْتَنْکَفُوا عَنْ عِبَادَتِکَ» این‌ها تو را عبادت نمی‌کنند…

این همان فضایی است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه فدکیّه فرمودند: «سَمَلَ جِلْبابُ الدِّینِ» لباس دین را پوساندند. در حالی که این‌ها ظاهراً نماز می‌خواندند و عبادت می‌کردند.

«وَ اسْتَنْکَفُوا عَنْ عِبَادَتِکَ» این‌ها از عبادت کردن استنکاف می‌کردند…

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «صَلُّوا کَمَا رَأَیْتُمُونِی أُصَلِّی»[۷] همانطور که می‌بینید من نماز خواندم نماز بخوانید.

وگرنه اگر ظاهر و زمان و شیوه‌ی نماز را عوض کنید که دیگر نماز خواندن نیست.

«بَدَّلُوا مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُکَ» این‌ها آنچه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم آورده بود را جابجا کردند، «شَرَّعُوا غَیْرَ دِینِکَ» تشریع کردند، واجبی را حرام کردند، حرامی را واجب کردند، مستحبی را مکروه کردند، مکروهی را واجب کردند، واجب اعتقادی را قبیح کردند، قبیحی را به اعتقاد تبدیل کردند. «وَ اقْتَدَوْا بِغَیْرِ هُدَاکَ» به غیر از هدایتِ تو اقتدا کردند، از کسانی که هادی نبودند، «وَ اسْتَنُّوا بِغَیْرِ سُنَّتِکَ» چیزهایی را سنّت کردند… یکی از واضح‌ترین‌ها لعنِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود، سنّتی را سنّت کردند که بدعت بود، بدعتی را سنّت و سنّتی را بدعت کردند، حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را به بدعت تبدیل کردند و لعن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را سنّت کردند…

«وَ تَعَدَّوْا حُدُودَکَ وَ سَعَوْا مُعَاجِزِینَ فِی آیَاتِکَ» سعی می‌کردند آیات تو را از بین ببرند، «وَ تَعَاوَنُوا عَلَى إِطْفَاءِ نُورِکَ» تلاش می‌کردند نور تو را خاموش کنند، «وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِکَ وَ کَفَرُوا نَعْمَاءَکَ وَ شَاقُّوا وُلَاهَ أَمْرِکَ وَ وَالَوْا أَعْدَاءَکَ» با دشمنان تو رفیق شدند «وَ عَادَوْا أَوْلِیَاءَکَ» و با دوستان تو دشمنی کردند!

با تکبیر ولیّ تو را کشتند. کشتن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه یا جنگیدن با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، دقیقاً یعنی انگار با الله اکبر گفتن به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم تیر بیندازند، منتها آنجا مشخص می‌شود که نامسلمان است، اما اگر مقابل امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بایستند به نام نامسلمان نمی‌ایستند، وگرنه این همان است.

«وَ عَرَفُوا ثُمَّ أَنْکَرُوا نِعْمَتَکَ» جهلی نبود، فهمیدند، شناختند و بعد انکار کردند، «وَ اسْتَحَلُّوا حَرَامَکَ»

این دعا را در «إقبال الأعمال» ملاحظه خواهید کرد.

امام سجّاد صلوات الله علیه در جای دیگری اینطور به محضر خدای متعال عرض می‌کنند: خدایا! به من توفیق بده که من هم در روزگار حکومت ائمه بیایم، «تَجْعَلَنِی مِمَّنْ تَقْتُلُ بِهِ أَعْدَاءَکَ»،[۸] من را جزو کسانی قرار بده که این‌ها را می‌کشند، «وَ أَعْدَاءَ آلِ رَسُولِکَ علیه [عَلَیْهِمُ‏] السَّلَامُ»، من را جزو قاتلان این‌ها قرار بده.

«دشمن‌شناسی» در ریشه‌ی تشیّع است

این انحرافات که نمونه‌ای از آن‌ها را عرض کردم، مثلاً «عَلَى الاِْسْلامِ الْسَّلامُ اِذ قَدْ بُلِیَتِ الاُْمَّهُ بِراعٍ مِثْلَ یَزیدَ»،[۹] این‌ها چه شد؟ آیا اصلاح شد؟ کدامیک از این‌ها اصلاح شد؟ کدامیک از این انحرافات برگشت؟

مثلاً در یکی از این شبکه‌های مجازی به ما خبر می‌دهند که دو روز آب مصرف نکنید، چون حمله شده است و یک جریان تروریستی هک کرده است و سم خطرناکی وارد آب شرب شهر کرده است.

شما چکار می‌کنید؟ تا زمانی که مطمئن نشوید آب معدنی می‌خرید و استفاده می‌کنید و از آب شیر منزلتان استفاده نمی‌کنید.

تازه اگر کسی آب مسموم استفاده کند و مظلوم کشته شود، در آخرت طلبکار هم هست.

انحراف بیّن و فاحش ایجاد کردند، دین را تغییر دادند، سنّت را از بین بردند، کفر ورزیدند، این‌ها چه زمانی اصلاح شد؟ چطور درست شد؟

بحث ما «سیر تکوّن» است، بحث ما این است که با توجّه به اینکه ائمه علیهم صلوات الله راجع به این ضلم‌ها و کفرها و نفاق‌ها و تشریع‌های حرام، اعلام موضع کردند و خبر دادند و روشن کردند و بیان فرمودند، از همان قرن اول، شیعیان نسبت به این ظالمان موضع داشتند.

وقتی معصومین به شیعیان خود خبر داده‌اند که جریانی چنین کاری با دین کرده‌اند، طبعاً موضع‌گیری داشتند. این که حدس و اجتهاد شخصیِ ظنّیِ گمانی نبود، معصوم بیان کرده است.

لذا از روز اول، دشمن‌شناسی در ریشه‌ی تشیّع بود، قبل از اینکه بخواهد بحث‌های توحیدی مطرح بشود و قرون بعدی ببینیم که معتزله و اشاعره و ماتریدیه و… چه می‌گویند، این‌ها بعداً مطرح شد، روز اول مسئله بر سر «حجّت» بود، اول خودِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و بعد هم ادامه‌ی راهِ پیامبر.

بزرگترین خیانت این است که کسی بخواهد شیعیان را هک کند و این علمشان را به جهل تبدیل کند، بگوید این مسائل تمام شده است.

چه زمانی تمام شد؟ یعنی دقیقاً چه زمانی و در چه مکانی این انحرافات اصلاح شد؟

قاعده این است که وقتی سرچشمه آلوده باشد، آب هرچه بیاید آلوده‌تر بشود.

سال ۲۷ اصحاب پیامبر که حتّی برخی از آن‌ها با شیعیان هم خوب نبودند گریه می‌کردند و می‌گفتند نماز و احکام از بین رفت.

چه زمانی اصلاح شد؟ چه کسی اصلاح کرد؟ وقتی زمان صحابه خراب شد، چه کسی زمان تابعین اصلاح کرد؟ زمان شاگردانِ شاگردانِ صحابه چه کسی اصلاح کرد؟

لذا در ذات تشیّعِ شیعیان «دشمن‌شناسی» است، اگر شما این دشمن‌شناسی را بگیرید هیچ چیزی از تشیّع باقی نمی‌ماند.

اگر بحث جلوتر رفت و به آنجایی رسیدیم که بحث فقط روی جریان‌های شیعی بود، در آنجا عرض خواهیم کرد که شما ببینید وقتی این دشمن‌شناسی را از بعضی از شیعیان (مانند بعضی از گروه‌های زیدیه) گرفتند، به چه خزعبلاتی افتادند.

در بین شیعیان، هم علمای فراوانی و هم شعرای فراوانی در عصر ائمه علیهم السلام، پرچم را به دست خود گرفته بودند که این پرچم و علامتِ خطر و آلودگی و ناخالصی روی زمین نیفتد.

ناگهان کسی زیادتر از حد تقیّه می‌کرد…

«مرزبانی» که مورخ شعرا و ادباء است سال ۳۸۵ از دنیا رفته است، هم شیعیان به او خوش‌بین هستند و به او اعتماد دارند و هم اهل سنّت. او کتابی به نام «اخبار سیّد حِمیَری» دارد، که پسر علامه امینی رضوان الله تعالی علیه روی نسخه‌ای که پیدا کرده است، تحقیق کرده است و خلاصه‌ی آن را چاپ کرده است. خیلی از این نقل‌ها را سیّد مرتضی رضوان الله تعالی علیه از او گرفته است، چون عصر او عصرِ سیّد مرتضی رضوان الله تعالی علیه است، سیّد مرتضی رضوان الله تعالی علیه هم ادیب برجسته‌ای است و با او در ارتباط بوده است.

این «مرزبانی» نقلی دارد، البته گیرهایی در نقل روایت هست که آیا می‌شده است که سیّد و کُمِیت یکدیگر را ببینند یا نه، فی الجمله این است که می‌شده است.

بنده در یاد دارم که حوالی بیست سال قبل رفتم و به آیت الله واعظ‌زاده که پنجاه و شش سال بزرگتر از بنده هستند نقدی کردم و گفتگویی بین ما صورت گرفت، بنده در آن موضوع خیلی مخالف ایشان بودم ولی ایشان خیلی با اخلاق با من گفتگو کرد. حرف ایشان را قبول نداشتم ولی ادب گفتگوی ایشان ویژه بود. ان شاء الله خدای متعال همه‌ی ما را بیامرزد. ایشان پنجاه و شش سال از بنده بزرگتر بودند اما بنده رفتم و اشکال کردم.

سیّد حمیری سال ۱۰۵ به دنیا آمده است، کُمیت سال ۶۰ به دنیا آمده است، کُمیت سال ۱۲۶ از دنیا رفته است و سیّد حمیری سال ۱۷۹ از دنیا رفته است.

در ایّام هشام پسرِ عبدالملک که تا سال ۱۲۵ بوده است، اگر آن سال‌های آخر باشد می‌شود که سیّد یک شاعرِ حوالی بیست ساله باشد، ما شعرایی داریم که حوالی بیست یا سی سال سن دارند و شاعر اول جهان اسلام هستند…

مرزبانی در «اخبار سیّد حمیری» نقل می‌کند که یکدیگر را در ایام حج دیده‌اند.

شما توجّه کنید که سیّد حمیری کیست که کسی کتابی در مورد «اخبار راجع به سیّد حمیری» کتاب نوشته است.

کُمیت در یک دو بیتی گفته بود:

ولا أقول إذا لم یعطیا فدکا             بنت الرسول ولا میراثه کفرا

من نمی‌گویم آن زمانی که آن دو نفر فدک و میراث را به دختر پیامبر ندادند کافر شدند.

الله یعلم ماذا یأتیان به                   یوم القیامه من عذر إذا حضرا

خدا می‌داند این‌ها روز قیامت می‌خواهند چه عذری ببرند، من نمی‌دانم می‌خواهند چه عذری ببرند.

سیّد حِمیری به او گفت: آیا تو این حرف را زده‌ای؟

کُمیت گفت: بله! من گفته‌ام، برای تقیّه جوار بنی امیّه.

سیّد حِمیری می‌خواهد بگوید که جای چنین تقیّه‌ای نیست، اصلاً حرف نمی‌زدی.

گفت در مضمون شعر من «شهاده علیهما انهما اخذا ما کان فی یدها»، من شهادت داده‌ام که این‌ها گرفته‌اند، گفتم نمی‌دانم روز قیامت چه جوابی دارند، من هم فعلاً به آن‌ها کافر نمی‌گویم.

سیّد حمیری به او گفت: اگر اقامه‌ی حجّت و اتمام حجّت و محبّت به تو نبود، سکوت می‌کردم. حق را تضعیف کردی، مگر نشنیدی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی»،[۱۰] «إِنَّ اَللَّهَ یَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَهَ ، وَ یَرْضَى لِرِضَاهَا»،[۱۱] با پیامبر مخالفت کردی، پیغمبر فدک را بخشید، از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها شاهد خواستند، حسنین علیهما السلام شهادت دادند، آن‌ها نپذیرفتند.

بعد توضیحات دیگری هم داد، یعنی اشتباه کردی که تقیّه کردی، اصلاً نمی‌گفتی.

گفت: «انا تائب الی الله».

یعنی اینکه شیعیان حساس بودند که نکند…

شعر کُمیت را هم همه می‌خواندند و دوست داشتند، زمان ائمه علیهم السلام بارها محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب می‌شدند و شعر کُمیت را می‌خواندند.

«دشمن‌شنای» در حاقِ خونِ شیعه است.

جنگ خندق از نگاهی دیگر

معمول اوقات این است که وقتی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین می‌خواستند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را معرّفی کنند، بخاطر این خطاهای شناختی و معرفتی، اشاره می‌کردند که دیگران چنین نبودند.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که قابل قیاس با کسی نیست، پس برای چه می‌گویند که دیگران چنان بودند یا نبودند؟

لازم نبود بگویند امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از فلانی شجاع‌تر است یا از فلانی عالِم‌تر است، اصلاً این بی‌ادبی به محضر امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، اما چکار کنند وقتی جامعه به سمتی رفته است که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌فرمایند اگر من بخواهم اصلاح کنم نمی‌پذیرند، پس بایستی مردم بفهمند.

لذا در اینجا با این قیاس، قصد بی‌ادبی ندارد، چون در ذهن کسانی قابل قیاس است، می‌خواهند آن قیاس را بشکنند، لذا این نمونه را عرض می‌کنم که ان شاء الله امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به ما نظر کنند. این مطلب در «الخصال» است.

حضرت در حال بیان بودند که روزی قریش و عرب «تَجَمَّعَتْ وَ عَقَدَتْ بَیْنَهَا عَقْداً وَ مِیثَاقاً لَا تَرْجِعُ مِنْ وَجْهِهَا»[۱۲] با یکدیگر عهد و پیمان بستند «حَتَّى تَقْتُلَ رَسُولَ اللَّهِ» تا اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را بکشند، «وَ تَقْتُلَنَا مَعَهُ مَعَاشِرَ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ» و ما فرزندان عبدالمطلب را هم با پیامبر بکشند، «ثُمَّ أَقْبَلَتْ بِحَدِّهَا وَ حَدِیدِهَا» با شمشیرها و آهن‌هایشان حمله کردند، «حَتَّى أَنَاخَتْ عَلَیْنَا بِالْمَدِینَهِ» ما را محاصره کردند، «وَاثِقَهً بِأَنْفُسِهَا» گفتند کار تمام است، خدای متعال به پیامبر خود خبر داد «فَخَنْدَقَ» و خندق حفر کرد، «وَ مَنْ مَعَهُ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ».

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چطور خندق کندند؟

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از داخل شهر به بیرون شهر آمدند و تکه‌ای نان به پیامبر دادند. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: این چیست؟ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها عرض کردند: یک قرص نان داشتیم، تکه‌ای از آن را به حسن و حسین [علیهما السلام] دادیم و این قسمت را هم برای شما آوردم.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: در این سه روز گذشته، این اولین لقمه‌ای است که می‌خورم.

وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از جنگ خندق برگشتند، مردم دیدند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم گریه می‌کنند، مردم گفتند: علی که پیروز شد! پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی از صبح گرسنه است.

… ما را محاصره کردند، «تَرَى فِی أَنْفُسِهَا الْقُوَّهَ وَ فِینَا الضَّعْفَ» خودشان را قوی می‌دیدند و ما را ضعیف، «تُرْعِدُ وَ تُبْرِقُ‌» مانند رعد و برق مدام ما را تهدید می‌کردند، «رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلّم یَدْعُوهَا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یُنَاشِدُهَا بِالْقَرَابَهِ وَ الرَّحِمِ» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم این‌ها را دعوت کرد و فرمود که من هم از قریش هستم، ما با هم هستیم، برای چه می‌خواهید با یکدیگر بجنگیم؟

آن‌ها هم این دعوت‌ها را به ضعف تلقّی کردند، «فَتَأْبَى» نپذیرفتند، «وَ لَا یَزِیدُهَا ذَلِکَ إِلَّا عُتُوّاً» بلکه گفتند ببین که التماس می‌کند! «فَارِسُهَا وَ فَارِسُ الْعَرَبِ یَوْمَئِذٍ عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وُدٍّ» فارِس و پهلوان‌ها این‌ها و عرب تا آن روز عمرو بن عبدود بود که «یَهْدِرُ کَالْبَعِیرِ الْمُغْتَلِمِ‌» نعره می‌کشید، «یَدْعُو إِلَى الْبِرَازِ» به مبارزه دعوت می‌کرد و رجز می‌خواند و مبارز می‌طلبید، همه‌ی سرها پایین بود، «یَخْطُرُ بِرُمْحِهِ» یک مرتبه نیزه‌ی خود را می‌چرخاند، «مَرَّهً وَ بِسَیْفِهِ مَرَّهً». «لَا یُقْدِمُ عَلَیْهِ مُقْدِمٌ» کسی جرأت نمی‌کرد تکان بخورد، «وَ لَا یَطْمَعُ فِیهِ طَامِعٌ» اگر کسی پیروز می‌شد خیلی مهم بود، در این صورت نام تو در تاریخ جاودانه می‌شد، ولی هیچ کسی جرأت نکرد طمع کند، «وَ لَا حَمِیَّهٌ تُهَیِّجُهُ» هرچه آبرویشان را برد، غیرتی نبود که به جوش بیاید و مقابل او بایستد، «وَ لَا بَصِیرَهٌ تُشَجِّعُهُ» نه کسی بصیرت دینی داشت که بگوید بد است این‌ها اینطور در مقابل پیامبر رفتار می‌کنند، تا اینکه «فَأَنْهَضَنِی إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: علی جان! بلند شو. «وَ عَمَّمَنِی بِیَدِهِ» با دست مبارک خود برای من عمامه پیچید، «وَ أَعْطَانِی سَیْفَهُ هَذَا» ذوالفقار را به دست من داد، «فَخَرَجْتُ إِلَیْهِ» من به سمت عمرو بن عبدود رفتم، «وَ نِسَاءُ أَهْلِ الْمَدِینَهِ بَوَاکٍ» زنانی که از مدینه آمده بودند شروع کردند به گریه کردن.

چون در آن زمان، پیروزِ جنگ‌های تن به تن کسی بود که مثلاً پنجاه میدان دیده بود، عمّار نود و دو ساله مردِ میدان بود، آدمِ شصت ساله‌ی قوی، خطرناک‌تر از جوان سی ساله بود، چون تجربه داشت. با امروزِ خودتان قیاس نکنید، وقتی تاریخ را نگاه می‌کنیم، وقتی می‌خواهند بگویند کسی خیلی قَدَر بود، می‌گویند پهلوانِ شصت ساله بود، یعنی میدان‌دیده بود.

«نِسَاءُ أَهْلِ الْمَدِینَهِ بَوَاکٍ إِشْفَاقاً عَلَیَّ» زنانی که از مدینه آمده بودند شروع کردند به گریه کردن «مِنِ ابْنِ عَبْدِ وُدٍّ».

ادبِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را ببینید، حضرت فرمودند: «فَقَتَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِیَدِی» خدای عزّ و جل به دست من او را کشت. یعنی حضرت نفرمودند که من او را کشتم.

اینجا دارد که وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در حال رفتن به میدان بودند، دیدند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رو به آسمان محاسن خود را به دست گرفتند، یا به سوی آسمان دست بلند کردند و عرض کردند: عُبیده را در بدر، در راه تو دادم، حمزه در اُحُد شهید شد، «اَللَّهُمَّ لا تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ اَلْوارِثِینَ»،[۱۳] خدایا! مرا تنها نگذار.

اصلاً وقتی شما اوضاع را نگاه کنید می‌گویید که باید روحیه را ببازد، اما امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رجز خوانده‌اند.

راوی می‌گوید من به از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه پرسیدم که شما چطور پیروز می‌شدید؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: وقتی چشم در چشم می‌شدیم من یقین داشتم که من پیروز هستم و وقتی او هم مرا می‌دید یقین داشت که شکست خورده است. درواقع این‌ها پیش از جنگ شکست خورده بودند.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شروع کردند به رجز خواندن، در نقلی هست که حضرت فرمودند وقتی من به میدان رفتم، کار او با همین رجز تمام شد.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند:

ضَرَبْتُهُ بِالسَّیْفِ فَوْقَ اَلْهَامَهِ              بِضَرْبَهٍ صَارِمَهٍ هَدَّامَهٍ[۱۴]

وارد میدان شدم و از روی سرها شمشیر زدم، با ضربه‌ی سنگینی که مهدم می‌کند.

فَبَکَّتَتْ مِنْ جِسْمِهِ عِظامَهْ               وَبَیَّنَتْ مِنْ أَنفِهِ إرْغامَهْ

استخوان‌ها از بدن بیرون زد، مغز او از بینی او بیرون زد.

أَنَا عَلِیٌّ صَاحِبُ اَلصَّمْصَامَهِ            وَ صَاحِبُ اَلْحَوْضِ لَدَى اَلْقِیَامَهِ

من آن علیِ شمشیرزن هستم…

أَخُو رَسُولِ اَللَّهِ ذِی اَلْعَلاَمَهِ                        قَدْ قَالَ إِذْ عَمَّمَنِی عِمَامَهً

أَنْتَ أَخی وَمَعْدَنُ الکَرامَهْ               وَمَنْ لَهُ مِنْ بَعدیَ الإِمَامَهْ

تو برادر من هستی، تو معدن کرامت هستی، تو آن کسی هستی که بعد از من امامت به دست تو است. اگر بخواهند روزی کسی را هم انتخاب کنند، کسی که سابقه‌ی قتل و تجاوز به عنف و زندان و دزدی کلان و فرار از جنگ و شکست لشگر دارد که اصلاً کاندیدا نمی‌شود.

لذا وقتی رجز هم می‌خواند، در رجز هم…

قبلاً هم عرض کرده‌ام که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: من شمشیری می‌زدم که ملائکه تعجّب کرده بودند، پیغمبر هم پشت سر من برای من رجز می‌خواند. من شمشیر می‌زدم و پیامبر از پشت سر بیان می‌کرد که «لَحْمُکَ مِنْ لَحْمِی، دَمُکَ مِنْ دَمِی، مَوْتُکَ مَوْتِی»، اگر تو را بکشند من را کشته‌اند «وَ حَیَاتُکَ حَیَاتِی» تا زمانی که تو زنده هستی، من و اسلام زنده هستیم.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه عمرو بن عبدود را زمین زد، ابن ابی الحدید می‌گوید که نه تنها پهلوانان عرب فراموش شدند، که هر کسی که می‌خواست افتخار کند می‌گفت من سابقه دارم در برابر علی مثلاً یک شمشیر به شمشیر او زده‌ام و فرار کرده‌ام، من در مقابل او قرار گرفته‌ام و الآن زنده هستم. اما بالاتر از این، اقوام مقتول‌ها بودند، می‌گفتند مقتولِ ما که پهلوان قوم ما بود را علی کشته است، زور کس دیگری به او نمی‌رسید.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برگشتند و به لباس عمرو بن عبدود دست نزدند، با اینکه همانطور که عرض کردم سه روز بود که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گرسنه بودند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شروع کردند به گریه کردن و فرمودند که علی از صبح چیزی نخورده است. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در مدینه از گرسنگی می‌لرزید. فقط زره‌ی رویین عمر بن عبدود هزار سکه می‌ارزید که می‌توانستند ده سال با آن زندگی کنند.

عمر گفت: همه‌ی آن غنیمت‌ها برای تو بود، چرا به آن‌ها دست نزدی؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جواب ندادند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: علی جان! بگو، باید معلوم بشود که تو با این‌ها فرق داری.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردند: یا رسول الله! وقتی روی سینه‌ی او نشستم گفت که من آبروی این سپاه هستم، مرا برهنه نکن. من هم به او دست نزدم.

وقتی خواهر عمرو بن عبدود آمد و دید که بدن برادرش دست نخورده است، شعر در مدح امیرالمؤمنین صلوات الله علیه گفت، رو به عمرو بن عبدود گفت که من برای تو گریه نمی‌کنم، بالاخره مرگ برای همه پیش می‌آید، مرد تو را کشته است، تو سرشکسته نیستی، تو از کسی شکست خورده‌ای که همه در برابر او شکست خورده‌اند.

روضه‌ی اسراء

آن‌هایی که بقیه الأحزاب هستند… به زبان یزید ملعون در شام آمد که «لَیْتَ أَشْیاخِی بِبَدْر شَهِدُوا»، آن‌هایی که بقیّه الأحزاب بودند، منتظر انتقام بودند، وقتی اسرا را به کوفه آوردند، گفتند این‌ها را کنار همان مسجدی می‌بریم که علی خطبه می‌خواند…

وضع لباس اسرا دون شأنشان بود…

همینقدر به شما بگویم که وقتی بر ابن زیاد ملعون وارد شدند، باقی بانوان طوری چند حلقه دور حضرت زینب کبری سلام الله علیها قرار گرفتند…

شیخ مفید اینطور می‌گوید: «دَخَلَتْ زَیْنَبُ عَلَی ابنِ‏ زِیادٍ وَ علیها اَرْذَلُ ثِیابِها»… با لباس‌های دون شأن…

وقتی وارد شدند آن ملعون نگاه کرد و دید چند حلقه از بانوان اسیر دور حضرت زینب کبری سلام الله علیها قرار گرفته بودند و خودشان را سپر و حجاب حضرت زینب کبری سلام الله علیها کرده بودند، ملعون گفت: «مَن هَذِهِ المُتَنَکِّرَه؟» آن کسی که می‌خواهید بپوشانید کیست؟ گفتند: «هَذِهِ زَیْنَبُ بِنتَ عَلِی»

همینکه ملعون شنید گفت: الحمدلله که خدا شما را ذلیل کرد، «کَیْفَ رَأَیتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخیکِ وَ اَهْلِ بَیْتِکِ؟»، دیدید خدا با شما چه کرد؟

…انسان باید به این موضوع فکر کند که امیرالمؤمنین صلوات الله علیه نهایت حسن است و چیزی کم و کاست ندارد، حال زینتِ او چیست؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه زیاد خطبه خوانده‌اند…

خوارزمی می‌گوید: قاعده این است، کسی که زن عفیفه است، بین مردان حرف نمی‌زند که توجّه‌ها جلب نشود، مخصوصاً در این شرایط. من هیچ زن عفیفه‌ای را ندیدم که بین مردان مبتلا بشود و صحبت کند…

ملعون گفت: «کَیْفَ رَأَیتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخیکِ وَ اَهْلِ بَیْتِکِ؟»، دیدید خدا با شما چه کرد؟

حضرت زینب کبری سلام الله علیها چیزی فرمودند که حتّی در خطبه‌های امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم دیده نشد، یزید ملعون هم در جواب دادن بیچاره شد، حضرت زینب کبری سلام الله علیها فرمودند: «ما رَأَیتُ اِلاّ جَمیلاً»

یزید ملعون چنان کم آورد که چوب‌دستی به دست گرفت…


[۱]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] الکافی ، جلد ۲ ، صفحه ۴۱۵ (عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْمِنْقَرِیِّ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إِنَّ بَنِی أُمَیَّهَ أَطْلَقُوا لِلنَّاسِ تَعْلِیمَ اَلْإِیمَانِ وَ لَمْ یُطْلِقُوا تَعْلِیمَ اَلشِّرْکِ لِکَیْ إِذَا حَمَلُوهُمْ عَلَیْهِ لَمْ یَعْرِفُوهُ .)

[۵] الکافی ، جلد ۸ ، صفحه ۵۸ (عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَى عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ اَلْهِلاَلِیِّ قَالَ: خَطَبَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَحَمِدَ اَللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ ثُمَّ صَلَّى عَلَى اَلنَّبِیِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ أَلاَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمْ خَلَّتَانِ اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى وَ طُولُ اَلْأَمَلِ أَمَّا اِتِّبَاعُ اَلْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ اَلْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ اَلْأَمَلِ فَیُنْسِی اَلْآخِرَهَ أَلاَ إِنَّ اَلدُّنْیَا قَدْ تَرَحَّلَتْ مُدْبِرَهً وَ إِنَّ اَلْآخِرَهَ قَدْ تَرَحَّلَتْ مُقْبِلَهً وَ لِکُلِّ وَاحِدَهٍ بَنُونَ فَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلْآخِرَهِ وَ لاَ تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ اَلدُّنْیَا فَإِنَّ اَلْیَوْمَ عَمَلٌوَ لاَ حِسَابَ وَ إِنَّ غَداً حِسَابٌ وَ لاَ عَمَلَ وَ إِنَّمَا بَدْءُ وُقُوعِ اَلْفِتَنِ مِنْ أَهْوَاءٍ تُتَّبَعُ وَ أَحْکَامٍ تُبْتَدَعُ یُخَالَفُ فِیهَا حُکْمُ اَللَّهِ یَتَوَلَّى فِیهَا رِجَالٌ رِجَالاً أَلاَ إِنَّ اَلْحَقَّ لَوْ خَلَصَ لَمْ یَکُنِ اِخْتِلاَفٌ وَ لَوْ أَنَّ اَلْبَاطِلَ خَلَصَ لَمْ یَخْفَ عَلَى ذِی حِجًى لَکِنَّهُ یُؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیُمْزَجَانِ فَیُجَلَّلاَنِ مَعاً فَهُنَالِکَ یَسْتَوْلِی اَلشَّیْطَانُ عَلَى أَوْلِیَائِهِ وَ نَجَا اَلَّذِینَ سَبَقَتْ لَهُمْ مِنَ اَللَّهِ اَلْحُسْنَى إِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ کَیْفَ أَنْتُمْ إِذَا لَبَسَتْکُمْ فِتْنَهٌ یَرْبُو فِیهَا اَلصَّغِیرُ وَ یَهْرَمُ فِیهَا اَلْکَبِیرُ یَجْرِی اَلنَّاسُ عَلَیْهَا وَ یَتَّخِذُونَهَا سُنَّهً فَإِذَا غُیِّرَ مِنْهَا شَیْءٌ قِیلَ قَدْ غُیِّرَتِ اَلسُّنَّهُ وَ قَدْ أَتَى اَلنَّاسُ مُنْکَراً ثُمَّ تَشْتَدُّ اَلْبَلِیَّهُ وَ تُسْبَى اَلذُّرِّیَّهُ وَ تَدُقُّهُمُ اَلْفِتْنَهُ کَمَا تَدُقُّ اَلنَّارُ اَلْحَطَبَ وَ کَمَا تَدُقُّ اَلرَّحَى بِثِفَالِهَا وَ یَتَفَقَّهُونَ لِغَیْرِ اَللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ لِغَیْرِ اَلْعَمَلِ وَ یَطْلُبُونَ اَلدُّنْیَا بِأَعْمَالِ اَلْآخِرَهِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ وَ حَوْلَهُ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ شِیعَتِهِ فَقَالَ قَدْ عَمِلَتِ اَلْوُلاَهُ قَبْلِی أَعْمَالاً خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُتَعَمِّدِینَ لِخِلاَفِهِ نَاقِضِینَ لِعَهْدِهِ مُغَیِّرِینِ لِسُنَّتِهِ وَ لَوْ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى تَرْکِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَى مَوَاضِعِهَا وَ إِلَى مَا کَانَتْ فِی عَهْدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی حَتَّى أَبْقَى وَحْدِی أَوْ قَلِیلٌ مِنْ شِیعَتِیَ اَلَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ فَرْضَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سُنَّهِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَ رَأَیْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِیمَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَرَدَدْتُهُ إِلَى اَلْمَوْضِعِ اَلَّذِی وَضَعَهُ فِیهِ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ رَدَدْتُ فَدَکاً إِلَى وَرَثَهِ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا اَلسَّلاَمُ وَ رَدَدْتُ صَاعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ کَمَا کَانَ وَ أَمْضَیْتُ قَطَائِعَ أَقْطَعَهَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لِأَقْوَامٍ لَمْ تُمْضَ لَهُمْ وَ لَمْ تُنْفَذْ وَ رَدَدْتُ دَارَ جَعْفَرٍ إِلَى وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا مِنَ اَلْمَسْجِدِ وَ رَدَدْتُ قَضَایَا مِنَ اَلْجَوْرِ قُضِیَ بِهَا وَ نَزَعْتُ نِسَاءً تَحْتَ رِجَالٍ بِغَیْرِ حَقٍّ فَرَدَدْتُهُنَّ إِلَى أَزْوَاجِهِنَّ وَ اِسْتَقْبَلْتُ بِهِنَّ اَلْحُکْمَ فِی اَلْفُرُوجِ وَ اَلْأَحْکَامِ وَ سَبَیْتُ ذَرَارِیَّ بَنِی تَغْلِبَ وَ رَدَدْتُ مَا قُسِمَ مِنْ أَرْضِ خَیْبَرَ وَ مَحَوْتُ دَوَاوِینَ اَلْعَطَایَا وَ أَعْطَیْتُ کَمَا کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یُعْطِی بِالسَّوِیَّهِ وَ لَمْ أَجْعَلْهَا دُولَهً بَیْنَ اَلْأَغْنِیَاءِ وَ أَلْقَیْتُ اَلْمِسَاحَهَ وَ سَوَّیْتُ بَیْنَ اَلْمَنَاکِحِ وَ أَنْفَذْتُ خُمُسَ اَلرَّسُولِ کَمَا أَنْزَلَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ فَرَضَهُ وَ رَدَدْتُ مَسْجِدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلَى مَا کَانَ عَلَیْهِ وَ سَدَدْتُ مَا فُتِحَ فِیهِ مِنَ اَلْأَبْوَابِ وَ فَتَحْتُ مَا سُدَّ مِنْهُ وَ حَرَّمْتُ اَلْمَسْحَ عَلَى اَلْخُفَّیْنِ وَ حَدَدْتُ عَلَى اَلنَّبِیذِ وَ أَمَرْتُ بِإِحْلاَلِ اَلْمُتْعَتَیْنِ وَ أَمَرْتُ بِالتَّکْبِیرِ عَلَى اَلْجَنَائِزِ خَمْسَ تَکْبِیرَاتٍ وَ أَلْزَمْتُ اَلنَّاسَ اَلْجَهْرَ بِ‍ «بِسْمِ اَللّٰهِ اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ »  وَ أَخْرَجْتُ مَنْ أُدْخِلَ مَعَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فِی مَسْجِدِهِ مِمَّنْ کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَخْرَجَهُ وَ أَدْخَلْتُ مَنْ أُخْرِجَ بَعْدَ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِمَّنْ کَانَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَدْخَلَهُ وَ حَمَلْتُ اَلنَّاسَ عَلَى حُکْمِ اَلْقُرْآنِ وَ عَلَى اَلطَّلاَقِ عَلَى اَلسُّنَّهِ وَ أَخَذْتُ اَلصَّدَقَاتِ عَلَى أَصْنَافِهَا وَ حُدُودِهَا وَ رَدَدْتُ اَلْوُضُوءَ وَ اَلْغُسْلَ وَ اَلصَّلاَهَ إِلَى مَوَاقِیتِهَا وَ شَرَائِعِهَا وَ مَوَاضِعِهَا وَ رَدَدْتُ أَهْلَ نَجْرَانَ إِلَى مَوَاضِعِهِمْ وَ رَدَدْتُ سَبَایَا فَارِسَ وَ سَائِرِ اَلْأُمَمِ إِلَى کِتَابِ اَللَّهِ وَ سُنَّهِ نَبِیِّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِذاً لَتَفَرَّقُوا عَنِّی وَ اَللَّهِ لَقَدْ أَمَرْتُ اَلنَّاسَ أَنْ لاَ یَجْتَمِعُوا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلاَّ فِی فَرِیضَهٍ وَ أَعْلَمْتُهُمْ أَنَّ اِجْتِمَاعَهُمْ فِی اَلنَّوَافِلِ بِدْعَهٌ فَتَنَادَى بَعْضُ أَهْلِ عَسْکَرِی مِمَّنْ یُقَاتِلُ مَعِی یَا أَهْلَ اَلْإِسْلاَمِ غُیِّرَتْ سُنَّهُ عُمَرَ یَنْهَانَا عَنِ اَلصَّلاَهِ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ تَطَوُّعاً وَ لَقَدْ خِفْتُ أَنْ یَثُورُوا فِی نَاحِیَهِ جَانِبِ عَسْکَرِی مَا لَقِیتُ مِنْ هَذِهِ اَلْأُمَّهِ مِنَ اَلْفُرْقَهِ وَ طَاعَهِ أَئِمَّهِ اَلضَّلاَلَهِ وَ اَلدُّعَاهِ إِلَى اَلنَّارِ وَ أَعْطَیْتُ مِنْ ذَلِکَ سَهْمَ ذِی اَلْقُرْبَى اَلَّذِی قَالَ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّٰهِ وَ مٰا أَنْزَلْنٰا عَلىٰ عَبْدِنٰا یَوْمَ اَلْفُرْقٰانِ یَوْمَ اِلْتَقَى اَلْجَمْعٰانِ »  فَنَحْنُ وَ اَللَّهِ عَنَى بِذِی اَلْقُرْبَى اَلَّذِی قَرَنَنَا اَللَّهُ بِنَفْسِهِ وَ بِرَسُولِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ تَعَالَى «فَلِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی اَلْقُرْبىٰ وَ اَلْیَتٰامىٰ وَ اَلْمَسٰاکِینِ وَ اِبْنِ اَلسَّبِیلِ»  فِینَا خَاصَّهً: «کَیْ لاٰ یَکُونَ دُولَهً بَیْنَ اَلْأَغْنِیٰاءِ مِنْکُمْ وَ مٰا آتٰاکُمُ اَلرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مٰا نَهٰاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ»  فِی ظُلْمِ آلِ مُحَمَّدٍ : «إِنَّ اَللّٰهَ شَدِیدُ اَلْعِقٰابِ »  لِمَنْ ظَلَمَهُمْ رَحْمَهً مِنْهُ لَنَا وَ غِنًى أَغْنَانَا اَللَّهُ بِهِ وَ وَصَّى بِهِ نَبِیَّهُ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ لَمْ یَجْعَلْ لَنَا فِی سَهْمِ اَلصَّدَقَهِ نَصِیباً أَکْرَمَ اَللَّهُ رَسُولَهُ صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ أَکْرَمَنَا أَهْلَ اَلْبَیْتِ أَنْ یُطْعِمَنَا مِنْ أَوْسَاخِ اَلنَّاسِ فَکَذَّبُوا اَللَّهَ وَ کَذَّبُوا رَسُولَهُ وَ جَحَدُوا کِتَابَ اَللَّهِ اَلنَّاطِقَ بِحَقِّنَا وَ مَنَعُونَا فَرْضاً فَرَضَهُ اَللَّهُ لَنَا مَا لَقِیَ أَهْلُ بَیْتِ نَبِیٍّ مِنْ أُمَّتِهِ مَا لَقِینَا بَعْدَ نَبِیِّنَا صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ «وَ اَللّٰهُ اَلْمُسْتَعٰانُ»  عَلَى مَنْ ظَلَمَنَا وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّهَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِیِّ اَلْعَظِیمِ .)

[۶] إقبال الأعمال – ط القدیمه ، جلد ۱ ، صفحه ۱۴۵ (اللَّهُمَّ إِنَّ الظَّلَمَهَ جَحَدُوا آیَاتِکَ وَ کَفَرُوا بِکِتَابِکَ وَ کَذَّبُوا رُسُلَکَ وَ اسْتَنْکَفُوا عَنْ عِبَادَتِکَ وَ رَغِبُوا عَنْ مِلَّهِ خَلِیلِکَ وَ بَدَّلُوا مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُکَ وَ شَرَّعُوا غَیْرَ دِینِکَ وَ اقْتَدَوْا بِغَیْرِ هُدَاکَ وَ اسْتَنُّوا بِغَیْرِ سُنَّتِکَ وَ تَعَدَّوْا حُدُودَکَ وَ سَعَوْا مُعَاجِزِینَ فِی آیَاتِکَ وَ تَعَاوَنُوا عَلَى إِطْفَاءِ نُورِکَ وَ صَدُّوا عَنْ سَبِیلِکَ وَ کَفَرُوا نَعْمَاءَکَ وَ شَاقُّوا وُلَاهَ أَمْرِکَ وَ وَالَوْا أَعْدَاءَکَ وَ عَادَوْا أَوْلِیَاءَکَ وَ عَرَفُوا ثُمَّ أَنْکَرُوا نِعْمَتَکَ وَ لَمْ یَذْکُرُوا آلَاءَکَ وَ أَمِنُوا مَکْرَکَ وَ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ عَنْ ذِکْرِکَ وَ اسْتَحَلُّوا حَرَامَکَ وَ حَرَّمُوا حَلَالَکَ وَ اجْتَرَءُوا عَلَى مَعْصِیَتِکَ وَ لَمْ یَخَافُوا مَقْتَکَ وَ نَسُوا نَقِمَتَکَ وَ لَمْ یَحْذَرُوا بَأْسَکَ وَ اغْتَرُّوا بِنِعْمَتِکَ اللَّهُمَّ فَاصْبُبْ [فَانْتَقِمْ‌] مِنْهُمْ وَ اصْبُبْ عَلَیْهِمْ عَذَابَکَ وَ اسْتَأْصِلْ شَأْفَتَهُمْ وَ اقْطَعْ دَابِرَهُمْ وَ ضَعْ عِزَّهُمْ وَ جَبَرُوتَهُمْ وَ انْزِعْ أَوْتَارَهُمْ وَ زَلْزِلْ أَقْدَامَهُمْ وَ أَرْعِبْ قُلُوبَهُمْ اللَّهُمَّ إِنَّهُمُ اتَّخَذُوا دِینَکَ دَغَلًا وَ مَالَکَ دُوَلًا وَ عِبَادَکَ خَوَلًا اللَّهُمَّ اکْفُفْهُمْ بَأْسَهُمْ وَ افْلُلْ حَدَّهُمْ وَ أَوْهِنْ کَیْدَهُمْ وَ أَشْمِتْ عَدُوَّهُمْ وَ اشْفِ صُدُورَ الْمُؤْمِنِینَ اللَّهُمَّ افْتُتْ أَعْضَادَهُمْ وَ اقْهَرْ جَبَابِرَتَهُمْ وَ اجْعَلِ الدَّائِرَهَ عَلَیْهِمْ وَ اقْضُضْ بُنْیَانَهُمْ وَ خَالِفْ بَیْنَ کَلِمَتِهِمْ وَ فَرِّقْ جَمْعَهُمْ وَ شَتِّتْ أَمْرَهُمْ وَ اجْعَلْ بَأْسَهُمْ بَیْنَهُمْ وَ ابْعَثْ عَلَیْهِمْ عَذَاباً مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ‌ وَ اسْفِکْ بِأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ دِمَاءَهُمْ وَ أَوْرِثِ الْمُؤْمِنِینَ‌ أَرْضَهُمْ وَ دِیارَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ‌ اللَّهُمَّ أَضِلَّ أَعْمَالَهُمْ وَ اقْطَعْ رَجَاءَهُمْ وَ أَدْحِضْ حُجَّتَهُمْ وَ اسْتَدْرِجْهُمْ‌ مِنْ حَیْثُ لا یَعْلَمُونَ‌ وَ ائْتِهِمْ بِالْعَذَابِ‌ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ‌ وَ أَنْزِلْ بِسَاحَتِهِمْ مَا یَحْذَرُونَ وَ حَاسِبْهُمْ‌ حِساباً شَدِیداً وَ عَذِّبْهُمْ‌ عَذاباً نُکْراً وَ اجْعَلْ عَاقِبَهَ أَمْرِهِمْ خُسْراً اللَّهُمَّ إِنَّهُمُ اشْتَرَوْا بِآیَاتِکَ‌ ثَمَناً قَلِیلًا وَ عَتَوْا عُتُوًّا کَبِیراً اللَّهُمَّ فَخُذْهُمْ‌ أَخْذاً وَبِیلًا وَ دَمِّرْهُمْ‌ تَدْمِیراً وَ تَبِّرْهُمْ‌ تَتْبِیراً وَ لَا تَجْعَلْ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ نَاصِراً وَ لَا فِی السَّمَاءِ عَاذِراً وَ الْعَنْهُمْ لَعْناً کَبِیراً اللَّهُمَّ فَخُذْهُمْ‌ أَخْذاً وَبِیلًا اللَّهُمَّ إِنَّهُمْ‌ أَضاعُوا الصَّلاهَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ‌ وَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ‌ اللَّهُمَّ فَخُذْهُمْ بِالْبَلِیَّاتِ وَ احْلُلْ بِهِمُ الْوَیْلَاتِ وَ أَرِهِمُ الْحَسَرَاتِ یَا اللَّهُ إِلَهَ الْأَرَضِینَ وَ السَّمَاوَاتِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ)

[۷] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۸۲ ،  صفحه ۲۷۹

[۸] دعای روز نوزدهم ماه مبارک رمضان از مجموعه امام سجّاد علیه السلام

[۹] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۴۴  ، صفحه ۳۲۵ (قَالَ اَلسَّیِّدُ : فَلَمَّا أَصْبَحَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ خَرَجَ مِنْ مَنْزِلِهِ یَسْتَمِعُ اَلْأَخْبَارَ فَلَقِیَهُ مَرْوَانُ بْنُ اَلْحَکَمِ فَقَالَ لَهُ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ إِنِّی لَکَ نَاصِحٌ فَأَطِعْنِی تُرْشَدْ فَقَالَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ مَا ذَاکَ قُلْ حَتَّى أَسْمَعَ فَقَالَ مَرْوَانُ إِنِّی آمُرُکَ بِبَیْعَهِ یَزِیدَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ فَإِنَّهُ خَیْرٌ لَکَ فِی دِینِکَ وَ دُنْیَاکَ فَقَالَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَیْهِ رٰاجِعُونَ  وَ عَلَى اَلْإِسْلاَمِ اَلسَّلاَمُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ اَلْأُمَّهُ بِرَاعٍ مِثْلِ یَزِیدَ وَ لَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ اَلْخِلاَفَهُ مُحَرَّمَهٌ عَلَى آلِ أَبِی سُفْیَانَ وَ طَالَ اَلْحَدِیثُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مَرْوَانَ حَتَّى اِنْصَرَفَ مَرْوَانُ وَ هُوَ غَضْبَانُ. فَلَمَّا کَانَ اَلْغَدَاهُ تَوَجَّهَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِلَى مَکَّهَ لِثَلاَثٍ مَضَیْنَ مِنْ شَعْبَانَ سَنَهَ سِتِّینَ فَأَقَامَ بِهَا بَاقِیَ شَعْبَانَ وَ شَهْرَ رَمَضَانَ وَ شَوَّالاً وَ ذَا اَلْقَعْدَهِ .)

[۱۰] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۳۰ ، صفحه ۳۵۳ (وَ قَالَ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: فَاطِمَهُ بَضْعَهٌ مِنِّی مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِی وَ مَنْ آذَانِی فَقَدْ آذَى اَللَّهَ)

[۱۱] عیون أخبار الرضا علیه السلام ، جلد ۲ ، صفحه ۴۶

[۱۲] الخصال ، جلد ۲ ، صفحه ۳۶۸ (فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ ع عَلَى النَّبِیِّ ص فَأَنْبَأَهُ بِذَلِکَ فَذَهَبَ النَّبِیُّ ص وَ عَسْکَرَ بِأَصْحَابِهِ فِی سَدِّ أُحُدٍ وَ أَقْبَلَ الْمُشْرِکُونَ إِلَیْنَا فَحَمَلُوا إِلَیْنَا حَمْلَهَ رَجُلٍ وَاحِدٍ وَ اسْتُشْهِدَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ مَنِ اسْتُشْهِدَ وَ کَانَ مِمَّنْ بَقِیَ مِنَ الْهَزِیمَهِ وَ بَقِیتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَضَى الْمُهَاجِرُونَ وَ الْأَنْصَارُ إِلَى مَنَازِلِهِمْ مِنَ الْمَدِینَهِ کُلٌّ یَقُولُ قُتِلَ النَّبِیُّ ص وَ قُتِلَ أَصْحَابُهُ ثُمَّ ضَرَبَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وُجُوهَ الْمُشْرِکِینَ وَ قَدْ جُرِحْتُ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ ص نَیِّفاً وَ سَبْعِینَ جَرْحَهً مِنْهَا هَذِهِ وَ هَذِهِ ثُمَّ أَلْقَى ع رِدَاءَهُ وَ أَمَرَّ یَدَهُ عَلَى جِرَاحَاتِهِ وَ کَانَ مِنِّی فِی ذَلِکَ مَا عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ثَوَابُهُ إِنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ الْتَفَتَ ع إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ أَ لَیْسَ کَذَلِکَ قَالُوا بَلَى یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ ع وَ أَمَّا الْخَامِسَهُ یَا أَخَا الْیَهُودِ فَإِنَّ قُرَیْشاً وَ الْعَرَبَ تَجَمَّعَتْ وَ عَقَدَتْ بَیْنَهَا عَقْداً وَ مِیثَاقاً لَا تَرْجِعُ مِنْ وَجْهِهَا حَتَّى تَقْتُلَ رَسُولَ اللَّهِ وَ تَقْتُلَنَا مَعَهُ مَعَاشِرَ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ثُمَّ أَقْبَلَتْ بِحَدِّهَا وَ حَدِیدِهَا حَتَّى أَنَاخَتْ عَلَیْنَا بِالْمَدِینَهِ وَاثِقَهً بِأَنْفُسِهَا فِیمَا تَوَجَّهَتْ لَهُ فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ ع عَلَى النَّبِیِّ ص فَأَنْبَأَهُ بِذَلِکَ فَخَنْدَقَ عَلَى نَفْسِهِ وَ مَنْ مَعَهُ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَ الْأَنْصَارِ فَقَدِمَتْ قُرَیْشٌ فَأَقَامَتْ عَلَى الْخَنْدَقِ مُحَاصِرَهً لَنَا تَرَى فِی أَنْفُسِهَا الْقُوَّهَ وَ فِینَا الضَّعْفَ تُرْعِدُ وَ تُبْرِقُ‌ وَ رَسُولُ اللَّهِ ص یَدْعُوهَا إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ یُنَاشِدُهَا بِالْقَرَابَهِ وَ الرَّحِمِ فَتَأْبَى وَ لَا یَزِیدُهَا ذَلِکَ إِلَّا عُتُوّاً وَ فَارِسُهَا وَ فَارِسُ الْعَرَبِ یَوْمَئِذٍ عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وُدٍّ یَهْدِرُ کَالْبَعِیرِ الْمُغْتَلِمِ‌ یَدْعُو إِلَى الْبِرَازِ وَ یَرْتَجِزُ وَ یَخْطُرُ بِرُمْحِهِ مَرَّهً وَ بِسَیْفِهِ مَرَّهً لَا یُقْدِمُ عَلَیْهِ مُقْدِمٌ وَ لَا یَطْمَعُ فِیهِ طَامِعٌ وَ لَا حَمِیَّهٌ تُهَیِّجُهُ وَ لَا بَصِیرَهٌ تُشَجِّعُهُ فَأَنْهَضَنِی إِلَیْهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ عَمَّمَنِی بِیَدِهِ وَ أَعْطَانِی سَیْفَهُ هَذَا وَ ضَرَبَ بِیَدِهِ إِلَى ذِی الْفَقَارِ فَخَرَجْتُ إِلَیْهِ وَ نِسَاءُ أَهْلِ الْمَدِینَهِ بَوَاکٍ إِشْفَاقاً عَلَیَّ مِنِ ابْنِ عَبْدِ وُدٍّ فَقَتَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِیَدِی وَ الْعَرَبُ لَا تَعْدِلُهَا فَارِساً غَیْرَهُ وَ ضَرَبَنِی هَذِهِ الضَّرْبَهَ)

[۱۳] کنز الفوائد ، جلد ۱ ، صفحه ۲۹۶ (وَ بِإِسْنَادِهِ أَیْضاً عَنِ اَلْعَتَکِیِّ قَالَ أَخْبَرَنِی مُحَمَّدُ بْنُ صَفْوَهَ قَالَ حَدَّثَنِی اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ اَلْعَلَوِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ اَلْعَلاَءِ قَالَ حَدَّثَنَا صَبَّاحُ بْنُ یَحْیَى اَلْمُرِّیُّ قَالَ حَدَّثَنِی خَالِدُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ اَلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَوْمَ اَلْأَحْزَابِ اَللَّهُمَّ إِنَّکَ أَخَذْتَ مِنِّی عُبَیْدَهَ بْنَ اَلْحَرْثِ یَوْمَ بَدْرٍ وَ حَمْزَهَ بْنَ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ یَوْمَ أُحُدٍ وَ هَذَا أَخِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ رَبِّ لاٰ تَذَرْنِی فَرْداً وَ أَنْتَ خَیْرُ اَلْوٰارِثِینَ)

[۱۴] دیوان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام علی الروایه الصحیحه، علامه سید محسن امین، صفحات ۲۴۰ و ۲۴۱