«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه با عظمت حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم و اهل بیت مکرّم ایشان، علی الخصوص امیرالمؤمنین علیه أفضل صلوات المصلّین و مادر عالم وجود، پناهگاه ما، دلسوز ما، صدیقه طاهره سلام الله علیها صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

عرض ادب و ارادت و خاکساری، عرض استکانت و فقر و مسکنت و عرض بیچارگی به محضر پُرخیر و برکتِ حضرت بقیه‌ الله الأعظم روحی و ارواحُ مَن سِواهُ فِداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

هدیه به ارواح طیّبه‌ی شهدا، امام امّت، تمام شهدای از صدر اسلام تا شهدای مدافع حرم، بویژه آن شهدایی که قدم روی چشم ما می‌گذاشتند و با پای مبارکشان به این جلسه می‌آمدند، از جمله شهید به دست صهیونیست‌ها، شهید صیاد خدایی، و همینطور ارواح طیّبه‌ی همه‌ی اموات و فراموش‌شده‌ها و گمنام‌ها و کسانی که دیگر وراثشان به آن‌ها فکر نمی‌کنند، آن‌هایی که فراموش شده‌اند، اموات این جمع، و تازه گذشتگان از این دو جلسه، مانند مرحوم حاج آقای حیدری نسب، اموات استاد عزیز ما حاج آقای حسینی نسب، ذاکر بااخلاص، پدر دو شهید، نمونه‌ی بارز نوکر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین حاج مقصود پوررادی، و همه‌ی آن کسانی که در راه اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین قدمی برداشتند و قلمی زدند و قطره‌ی اشکی ریختند، صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

تبیین بحث

خود خدا می‌داند که ان شاء الله اگر راست بگویم این شب‌ها من برای خودم منبر می‌روم، و اگر احتمال نمی‌دادم نوکری درِ خانه‌ی اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین و نوکری شما نوکری‌ای باشد که شاید مورد قبول واقع شود، خودم هم به جلسه‌ی دیگری می‌رفتم، به بیچارگی خودم فکر کردم که گرفتاری‌های من کجاست، دیدم باید ابعاد دیگر همان بحث را ادامه بدهم.

یکی از آن خطراتی که وقتی خدا می‌خواهد بیچارگی‌های مردم شبه‌جزیره‌ی عربستان را قبل از تشریف آوردن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم جمع‌بندی کند، همه را در یک کلمه فرموده است، فرموده است که این‌ها «غافل» بودند و «تذکّر و ذکر» برای آن‌ها فایده‌ای نداشت. صفحه‌ی اول سوره مبارکه یس را ببینید، همه‌ی مشکل دوره‌ی جاهلیت همین دو نکته است.

ذاکر در مقابل غافل است.

زمانی انسان در خیابان تصادف می‌کند، این کار سهوی است، بیمه‌ی او را می‌گیرند ولی او را مجازات نمی‌کنند، چون سهو است.

اما غفلت از مقوله‌ی سهو نیست، عمد است.

مثال این موضوع این است، کسی ساعت خود را کوک می‌کند و به موقع می‌خوابد، اما خدای نکرده نماز صبح قضاء می‌شود، ان شاء الله خدای متعال استغفار او را می‌پذیرد، اما کسی تا نزدیکی اذان صبح بیهوده بیدار است و می‌داند اگر با این خستگی ادامه دهد، دیگر این نماز «نماز» نمی‌شود، ساعت خود را هم کوک نمی‌کند، به کسی هم نمی‌سپارد که مرا بیدار کن، بعد نماز او قضاء می‌شود. این شخص با شخص قبلی تفاوت دارد. بیدار نشدن این شخص عمدی تلقّی می‌شود، چون خودش مرتکب مقدّمات این امر شده است.

غفلت از این جنس است.

دلسوزیِ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم برای ما

پیغمبری با آن عظمت، که زهرای مرضیه سلام الله علیها خواست در خطبه‌ی فدکیه فقط یک آیه در مورد پیامبر را به این مردم بی چشم و روی مدینه یادآوری کند، فرمود: «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ»،[۴] خدا پیغمبری از بین خود شما برای شما فرستاد.

عبارات این آیه خیلی عجیب است، این موضوع امشب برای ما خیلی بشارت است، «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ»، نمی‌تواند درد و فقر شما را تحمّل کند.

امشب اگر ان شاء الله خدای متعال توفیق بدهد تا من هم مانند شما بتوانم با پشیمانی یک «الهی العَفو» بگویم، پیغمبر نمی‌تواند گریه‌ی ما را تحمّل کند، «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ».

بعد عبارتی فرموده است که عجیب است، خدا برای خودش می‌گوید «إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ»،[۵] خدا برای مردم رئوف رحیم است.

من هم می‌دانم که بعضی از بخش‌های این دو کلمه تخصصاً خارج است، آن‌ها را کنار بگذارید، اما خدا دیگر قیدی نزده است، «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ».

لذا در آن روایت امام صادق علیه السلام فرمود: اینقدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را اذیت نکنید، گفتند: یابن رسول الله! ما عاشق پیغمبر هستیم.

حضرت فرمود: پرونده‌ی اعمال شما نزد پیامبر می‌رسد و ایشان اذیت می‌شود.

من از این روایت امام صادق سلام الله علیه و از حیّ بودن پیامبر، بدون استدلال به آیه، می‌فهمم که الآن هم پیامبر می‌بیند که من با سر زمین می‌خورم و گناه می‌کنم، «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ»

اگر خدای نکرده پدری متوجه شود فرزند او ناخلف است، چه بلایی بر سر این پدر می‌آید؟ کدام پدری مانند پیامبر است؟ «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ».

خدایا! امشب بخاطر پیغمبرت به ما نگاه کن.

حضرت زین العابدین سلام الله علیه در ابوحمزه (از جانب ما) می‌گوید: خدایا! اگر مرا عذاب کنی، حق با تو است، این از عدل تو است، ولی خودت می‌دانی که اگر مرا به جهنّم بیندازی پیامبر تو اذیّت می‌شود.

«عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ»

زهرای مرضیه از بین همه‌ی آیاتی که می‌خواست برای مردم نامرد مدینه بخواند، این آیه را خواند، بعد فرمود: «فَاِنْ تَعْزُوهُ وَتَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ اَبی» اگر می‌خواهید ببینید آن شخص کیست، او پدر من است، «وَ اَخَا ابْنِ عَمّی دُونَ رِجالِکُمْ» برادرِ پسرعموی من، برادرِ علی است، ما که به دنبال تکّه‌ای زمین نیستیم! چه زمانی شما به درِ این خانه آمدید و ما پول نیاز داشتیم؟

امشب ضامن‌های آبرودار داریم

امشب با اینکه حال خودم از بیچارگی خودم خیلی خراب است، خدای متعال بهجتی داده است که به کرم امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با امید به جلسه آمده‌ام. لذا بهم ریخته حرف می‌زنم.

ان شاء الله اگر حضرت اجازه دهد بحث من همان بحث غفلت است، اما این قسمت را توضیح بدهم که ما امشب با چه کسی طرف هستیم، ما امشب خودمان را در دادگاه عدل الهی می‌بینیم، ولی با خودمان آبرودار آورده‌ایم.

ما امشب با چهارده آبرودار آمده‌ایم، آن هم آبرودارهایی که خاص هستند، «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ»، هر یک از این بزرگواران برای زمین خوردن ما ناراحت می‌شوند، بارها برای ما استغفار کرده‌اند.

راوی می‌گوید به محضر امام صادق سلام الله علیه رفتم، دیدم حضرت بعد از نماز واجب به سجده رفته است و به خدا عرض می‌کند: «اللهُمَّ ارحَمْ زُوَّارَ قَبرِ أبِی عَبدِالله الحُسَین»… ما دعاگو داریم و بی کس و کار نیستیم.

شیعه‌ی غیرعربی با عرب اصیلی بحث کرد، آن عرب اصیل ده مرتبه بر سر او زد که تو عجم هستی و من عرب قریشی هستم و از نسل پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم. این شیعه‌ی غیرعرب به محضر امام صادق علیه السلام رفت، حضرت فرمود: برو و به او بگو که شرافتِ نسبِ من بیشتر است، چون من شیعه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستیم.

من صاحب دارم، من مولایی دارم که مرا به گردن می‌گیرد.

اینکه در دعای ۴۷ صحیفه سجّادیه و در دعای ندبه و جاهای دیگر داریم که به خدای متعال عرض می‌کنیم: خدایا! «هَبْ لَنَا رَأْفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ دُعَاءَهُ»، به عظمت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها من امشب یقین دارم که امام زمان ارواحنا فداه ما را دعا می‌کند.

او که أشبه النّاس در ظاهر و باطن به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم است، پس «عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ»، و اگر من هم گنهکار هستم قبول دارم، ولی به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم ایمان دارم.

این آیه شامل ما هم می‌شود که «لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ»، امشب با دلِ قرصی آمده‌ایم و پشت ما گرم است.

«غفلت» یکی از حربه‌های شیطان

غفلت از آن مهالک عجیب است، چون عمدی است، غفلت ورودی وادی کفر است.

این را می‌گویم که ابتدا خودم از حقیقت این موضوع خوف کنم، که زمانی به ایمان خود غرّه نشوم.

شروع همه‌ی بدبختی‌های ما با غفلت است، هر جا سُر خوردیم از غفلت است، هر گناهی کردیم شروع آن با غفلت است.

غفلت یعنی من جایی را ببینم و جاهایی را نبینم.

این روزها گاهی پیش می‌آید، جوان‌ها در فضاهایی هستند که ممکن است زبان پدر و مادر نسبت به جوان‌ها قدری متفاوت شده باشد، ممکن است در بعضی اوقات هم جوان یا نوجوان حق داشته باشد، اما غفلت اینطور آدم را آتش می‌زند که وقتی به بحث می‌رسند این جوان فراموش می‌کند این شخص کیست.

اگر امشب همه‌ی دارایی ما محبّت اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین است، پدر و مادری بوده‌اند که این میراث را برای ما به یادگار گذاشته‌اند.

خدای نکرده ناگهان جوان می‌گوید: مگر چکار کرده‌ای؟

این کار کفر است. انکار حقیقت کفر است، بدترین کفر کفرِ به توحیدِ حضرت حق است.

ممکن است پدر یا مادر گیر بیخودی بدهد و نوجوان هم حق داشته باشد، اما اولین قدم در سیر و سلوک هر آدمی این است که نسبت به پدر و مادر خود بیچاره شود، به عظمت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه قسم یاد می‌کنم که کسی بدون اینکه زیر بار پدر و مادر خود برود، نمی‌تواند زیر بار ولایت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برود.

ابتدا این شیطان پلید کاری می‌کند، ممکن است حق با جوان باشد، ناگهان جوان می‌گوید: مگر برای من چکار کرده‌ای؟ یا هر کار دیگری.

امشب اگر دل همسری از همسر خود شکسته است، اگر احتمال می‌دهید که تا نماز صبح او را ببینید و از او عذرخواهی کنید، جلسه را ترک کنید و بروید و دل همسر یا پدر و مادرتان را بدست بیاورید.

ان شاء الله خدای متعال آقای فاطمی‌نیا را رحمت کند، من شنیدم که ایشان می‌فرمود: بگوییم خدایا! به من فرصت بده بعد از این جلسه بروم و بدهی‌هایی که در ذهن خود دارم را پرداخت کنم.

انسان باید دل بدست بیاورد، انسان نمی‌تواند دلی را شکسته باشد و بنشیند، این کار حجاب است و نمی‌گذارند حرف ما بالا رود، بلکه اگر دلی را شکسته باشیم خود ائمه علیهم السلام بر سرمان می‌زنند، دل شکستن خیلی خطرناک است، حال چه اجتماعی باشد و چه فردی.

غفلت یعنی من خودم مقدماتی فراهم کنم که چیزهایی را نبینم، چیزهایی را ندید بگیرم، مانند عمر که مثل آب خوردن می‌بازم و می‌رود. از صبح تا شب و از شب تا صبح من چقدر همه کار می‌کنم، اما نمی‌توانم قرآن را دست بگیرم. این خودِ غفلت است.

خدای متعال به پیامبر خود فرمود: «فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّى عَنْ ذِکْرِنَا»،[۶] کسی که اهل غفلت است، یعنی اهل ذکر نیست، ای پیامبر! او دیگر درمان نمی‌شود. یعنی باید برگردد.

هر سال ۳۶۵ روز است، ساعت یک چند شب از این ۳۶۵ روز حال من مثل امشب است؟ چون در غفلت هستم. آیا حالِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرق کرده بود؟ نه! آن کسی که خودش ذکر است، ذاکر است، بلکه یاد او ذکرالله است، برای او که تفاوتی ندارد. امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هر شب از خوف خدا از حال می‌رفت.

چرا من راحت می‌خوابم؟ چون من غافل هستم!

عجیب است که آن طُهرِ طاهرِ مطهَّر شب‌ها از خوف خدا از حال می‌رفت اما من راحت می‌خوابم! من که زیاد بدهی دارم، گناهکار و بدبخت هستم!

اما خدای متعال بعضی از زمان‌ها را قرار داده است که آن زمان‌ها ذاکر و یادآوری‌کننده و مُذَکِّر هستند، مانند شب‌های قدر. خیلی‌ها شب‌های قدر به هیئت می‌آیند که در طول سال به هیئت نمی‌روند. این از آن جاهایی است که خدای متعال خواسته است امشب ما را بیدار کند که به خودمان و پرونده‌مان و کارهایمان فکر کنیم، به حساب و کتابمان فکر کنیم.

این از برکت شب قدر است.

برکتِ ذکرِ اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین

خدای متعال می‌دانسته است که حال ما نسبت به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه زود دگرگون می‌شود، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم با شب‌های قدر گره زد، تا او را ببینیم و او را یاد کنیم، او که طُهرِ طاهرِ مطهَّر و مُطَهِّر است، دنیا و آخرت ما با علی تطهیر می‌شود، اگر او را یاد کنیم فکر ما پاک می‌شود، اگر اسم او را به لب بیاوریم دهان ما پاک می‌شود، فرمود: «مَنْ ذَکَرَ فَضِیلَهً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا»،[۷] اگر کسی با اقرار فضیلتی از فضیلت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را بگوید، «غَفَرَ اَللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ» خدا همه‌ی گناهان او را می‌بخشد، پیامدهای گناهان او را هم می‌بخشد، «وَ لَوْ وَافَى اَلْقِیَامَهَ بِذُنُوبِ اَلثَّقَلَیْنِ» اگر قیامت شود و این یک نفر به اندازه‌ی همه‌ی خلایق گناه داشته باشد…

خدا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را برای ما قرار داده است که یک جمله بگوییم… خدا به دنبال این نیست که ما را بسوزاند، اگر آنطرف ابلیس هست، اینطرف صدیقه طاهره سلام الله علیها و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و بقیّه الله ارواحنا فداه و خاتم المرسلین صلوات الله علیه و موسی بن جعفر علیه السلام هستند، اگر اسم او بیاید ما تطهیر می‌شویم، بلکه حتّی شهدا هم دوست دارند الآن در دنیا نام اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را بیاورند.

وقتی امام رضا علیه الصلاه و السلام حدیث معروف سلسله الذهب را خواند، هم «ابوحاتم رازی» و هم «احمد حنبل» که شیعه نیستند، می‌گویند ما تجربه کرده‌ایم، «ابوحاتم رازی» می‌گوید در شام کسی بیماری صرع داشت، همینطور که تکان می‌خورد داخل گوش این شخص نام اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین را بردم، او بلند شد و نشست.

نقل شده است که «احمد حنبل» هم گفته است که اگر این اسامی در گوش کسی که بیماری روحی و روانی دارد خوانده شود، حال او خوب می‌شود.

به حشر هم که برانی مرا زخویش               هنوز از این که نام تو بردم، به تو بدهکارم

اجازه دادی نام تو را ببریم، اجازه دادی تو را دوست بدارم. وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها محبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، چه کسی جرأت می‌کند بگوید من علی‌دوست هستم؟ این کَرَم است… پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شیدای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بود و نمی‌توانست دوری امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تحمّل کند.

وقتی ما کسی را دوست داریم، اگر شش ماه او را نبینیم، او را در آغوش می‌گیریم، کم پیش می‌آید که انسان پدر و مادر خود را که هر روز دو مرتبه می‌بیند در آغوش بگیرد، البته اگر محبّت انسان زیاد شود… کسانی که پدر و مادر خود را از دست داده‌اند می‌دانند، می‌گویند ای کاش بودی و هر روز ده مرتبه تو را در آغوش می‌کشیدم و به پای تو می‌افتادم. ما که دوری یکدیگر را راحت تحمّل می‌کنیم کمبود محبّت داریم، کسی که محبّت چشیده باشد نمی‌تواند دوری را تحمّل کند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم حتّی اگر هر روز بیست مرتبه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها را می‌دید، باز هم به احترام او بلند می‌شد، به سمت او می‌رفت و خوش‌آمد می‌گفت و دست او را می‌بوسید، او را جای خود می‌نشاند.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به سفر یک روزه می‌رفت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رو به قبله می‌گفت: خدایا! گرفتاری مرا برطرف کن و جگر مرا با دیدن علی بن ابیطالب خنک کن.

این‌ها چقدر کریم هستند که در آن حلقه‌ی…

بنازم به بزم محبت که آنجا            گدایی به شاهی مقابل نشیند

ما هم نام آن‌ها را می‌بریم و ما را مجازات نمی‌کنند، خدا خیلی غیور است، ولی معلوم است که می‌خواست به ما کَرَم کند.

دعا

در این عالم بزرگ چند نفر می‌توانند سحر «یا علی» بگویند؟

خدایا! به برکت امام زمان ارواحنا فداه تمام مردم عالم را مشرّف به ایمان بگردان.

خدایا! ما را در تشرّف به ایمان همه‌ی انسان‌های قابل هدایت، دخیل بگردان.

خدایا! تمام مؤمنین، پشیمانانی که سر به تیره‌ی تراب گذاشته‌اند، امشب به برکت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه ببخش و بیامرز.

خدایا! اگر کسی ما به گردن کسی حقّی داریم و ظلمی به ما کرده است و اشتباهی در مورد ما انجام داده است یا پشت سر ما حرف زده است یا مالی از ما برده است و امکان جبران ندارد و از دنیا رفته است، خدایا! توفیق اینکه او را از صمیم قلب ببخشیم، امشب به ما عطا بفرما.

خدایا! امشب امام زمان ارواحنا فداه را دعاگوی ما قرار بده.

خدایا! امشب امام زمان ارواحنا فداه را شفیع ما نزد کسانی که حقشان را ضایع کرده‌ایم قرار بده.

از خود گذشتگی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای ما

کدام شبی مانند شب قدر مُذَکِّر است و ما را از غفلت نجات می‌دهد؟ باز هم من بیدار نشده‌ام، فرق سرِ تو را شکافته‌اند و ما اینجا نشسته‌ام، وقتی به در و دیوار نگاه کردی تیر به چشم تو رفت، چون پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرموده بود که هدایت این امّت فقط به صبر تو وابسته است، اگر این‌ها بخواهند هدایت شوند، تو باید ببینی با فاطمه چه می‌کنند و صبر کنی.

اگر ما بفهمیم یک نفر بیست روز برای ما جای پارک نگه می‌داشت و ما هم او را نمی‌دیدیم، بعد بفهمیم فلان همسایه بر حسب محبّتی که داشته بیست روز برای ما جای پارک نگه داشته است، ما نسبت به او چه حالی داریم؟

اگر ما به این موضوع برسیم که هزار و چهارصد سال قبل، آن لحظه‌ای که دید همه بر سرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها ریخته‌اند، به هدایت ما فکر کرده است.

هزار و چهارصد سال قبل فرمود: «فَصَبَرتُ، و فِی العَینِ قَذیً، و فِی الحَلقِ شَجاً»،[۸] تیر در چشمم بود و استخوان در حلقوم من بود، «اری تُراثی نَهبا»، دیدم چطور دار و ندار مرا می‌زنند، اما برای هدایت امّت صبر کردم، «فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى».

ما امشب که به در خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌آییم، من خودم را مانند ابن ملجم می‌بینم، می‌گویم ابن ملجم از محبّت تو بهره‌ای نداشت، ما سرِ سفره‌ی محبّت تو بودیم اما من قدر ندانستم، چقدر می‌توانستم به شیعیان تو خدمت کنم و کم این کار را کردم، چقدر می‌توانستم دل بدست بیاورم و این کار را نکردم، تو که نیاز نداری، چقدر می‌توانستم با یاد تو، برای هدیه به حضرت زینب کبری سلام الله علیها قرآن بخوانم و بگویم از طرفِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هدیه به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، که بگویم یا امیرالمؤمنین! من نمک به حرام نیستم. کارهای من که به درد نمی‌خورد، من چیزی ندارم که به تو بدهم، من هیچ چیزی ندارم، اما می‌خواهم بدانید که من در سحر خود به یاد جگر سوخته‌ی تو سوختم، ما مثل امشب هم برای امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آتش می‌گیریم و هم می‌گوییم بالاخره امیرالمؤمنین صلوات الله علیه راحت شد.

ان شاء الله خدای متعال ما را از غفلت نجات دهد.

بر سر سفره‌ی دعای ابوحمزه

چند جمله هم به این نیّت از امام سجّاد علیه الصلاه و السلام بخوانم که ان شاء الله حضرت ما را یاد کنند.

امام سجّاد علیه السلام خیلی بامرام است، سحرها دعا می‌کرد و ضجّه می‌زد، بعد می‌گفت: خدایا! «أَعْطِ جَمِیعَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ وَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ مِثْلَ الَّذِی سَأَلْتُکَ لِنَفْسِی وَ لِوُلْدِی فِی عَاجِلِ الدُّنْیَا وَ آجِلِ الْآخِرَهِ»،[۹] این دعاها مشمول حال تمام مؤمنین تا روز قیامت هم شود، «مِثْلَ الَّذِی سَأَلْتُکَ لِنَفْسِی وَ لِوُلْدِی» همان چیزی که برای خودم و فرزندانم خواستم، برای این‌ها هم خواستم.

ما هزار و چهارصد سال قبل کسی را داشتیم که سحر ضجّه می‌زد و برای ما دعا می‌کرد.

ما امشب می‌خواهیم کلمات شما را به زبان بیاوریم بلکه خدا به ما نگاه کند.

«یَا رَبِّ إِنَّ لَنا فِیکَ أَمَلاً طَوِیلاً کَثِیراً»[۱۰] خدایاً امشب با امید زیاد آمده‌ام، «إِنَّ لَنا فِیکَ رَجاءً عَظِیماً» با همه‌ی وجود به تو امید دارم، «عَصَیْناکَ» گناه کردم، من به ساحتِ تو بی‌ادبی کردم، یکی از غفلت‌های من این است که اگر اینجا یک دوربین مداربسته باشد، دست و چشم و پاهای من خطا نمی‌کند، می‌گویم اینجا دوربین دارد، اما من تو را ندید گرفته‌ام، «عَصَیْناکَ» گناه کردم اما «نَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنا» از تو توقع دارم که آبروی مرا جلوی این‌ها نبری، «وَدَعَوْناکَ» من با این همه بدکاری دعا می‌کنم «وَنَحْنُ نَرْجُو أَنْ تَسْتَجِیبَ لَنا» و امید هم دارم که تو جواب می‌دهی، تو أرحم الرّاحمینی، تو أکرم الأکرمینی، «فَحَقِّقْ رَجاءَنا مَوْلانا» تو این آرزوی ما را به باد نده و محقق کن، «فَقَدْ عَلِمْنا مَا نَسْتَوْجِبُ بِأَعْمالِنا» خودم می‌دانم چه بیچاره‌ای هستم، «وَلٰکِنْ عِلْمُکَ فِینا» اما تو می‌دانی من ضعیفم، «وَعِلْمُنا بِأَ نَّکَ لَاتَصْرِفُنا عَنْکَ» تو اگر می‌خواستی از ما رو برگردانی، امشب ما را به اینجا نمی‌آوردی.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود اگر کسی شب درِ خانه‌ی شما را زد و احتمال می‌دادید خلاف می‌گوید، او را با دست خالی رد نکنید، این کار فقر بهمراه دارد، برخلاف کَرَمِ کریم است.

خدایا! ما را نیمه‌ی شب به اینجا آورده‌ای و دور یکدیگر نشانده‌ای تا این اسامی مقدّسه را بگوییم، من یقین دارم که نمی‌خواهی از ما روی برگردانی.

«وَ إِنْ کُنَّا غَیْرَ مُسْتَوْجِبِینَ لِرَحْمَتِکَ» من خودم را طلبکار نمی‌دانم، من از آن کسانی نیستم که بگویم توبه کردم و بر تو واجب است، من می‌دانم بیچاره هستم، ولی من به رحمت تو ایمان دارم، «فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَیْنا» اگر تو می‌خواهی اهل جود نباشی، پس چرا نام تو جواد است؟

«ذُنُوبُنا بَیْنَ یَدَیْکَ» وای به آن روزی که ببینم هر کاری کردم در مقابل چشم تو بوده است، «نَسْتَغْفِرُکَ اللّهُمَّ مِنْها» خدایا! استغفار می‌کنم، «وَنَتُوبُ إِلَیْکَ» پشیمانم و دوست دارم به سوی تو برگردم.

با این کاری که تو کردی و اینطور اولیای خودت را به زحمت انداختی، یکی از آن‌ها این جگرِ سوخته و تکه تکه شده‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، که ما را هدایت کنی…

«تَتَحَبَّبُ إِلَیْنا بِالنِّعَمِ» تو چقدر مدام پیام محبّت فرستادی و با ما مهربانی کردی، در بین همه‌ی این عالم علی را امام ما قرار دادی، در روایات «نَعیم» ولایتِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است، «تَتَحَبَّبُ إِلَیْنا بِالنِّعَمِ» تو چقدر با این نعمت‌هایت با ما مهربانی کردی، «وَنُعارِضُکَ بِالذُّنُوبِ» من گناه کردم، «خَیْرُکَ إِلَیْنا نازِلٌ» مدام از جانب تو خیر و برکت به ما رسید، «وَشَرُّنا إِلَیْکَ صاعِدٌ» مردم مرا دیدند و گفتند این دیندارها اینطور هستند، «وَلَمْ یَزَلْ وَلَا یَزالُ مَلَکٌ کَرِیمٌ» مدام این فرشته‌های بزرگوار تو «یَأْتِیکَ عَنَّا بِعَمَلٍ قَبِیحٍ» آمدند و گفتند خدایا! ببین این بنده چه غلطی کرده است، «فَلا یَمْنَعُکَ ذلِکَ مِنْ أَنْ تَحُوطَنا بِنِعَمِکَ» ولی تو نعمت را از ما نگرفتی، هنوز ما علی را دوست داریم، جای دل گنهکار حبّ علی نیست، وقتی من حبّ علی دارم…

این عبارت مناجات شعبانیه را ببینید: «إِلَهِی لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِی» خدایا! اگر می‌خواستی مرا سرنگون کنی، «لَمْ تَهْدِنِی» مرا هدایت نمی‌کردی، به من حبّ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه نمی‌دادی، وقتی من حبّ سیّدالشّهداء صلوات الله علیه دارم معلوم است که تو نمی‌خواهی مرا سرنگون کنی، الحمدلله ما هنوز سرمایه‌ای داریم.

شاعری قرن ۸ گفته است: «یَا صَاحِ کَفِی عَلَی کَفِی جَنَت جُرَمِی»،[۱۱] مدام استرس دارم که اگر بخواهند الآن پرونده‌ی مرا حسابرسی کنند، اگر این‌ها روز قیامت بفهمند، من چه غلطی کنم؟ «فَمَن عَذِیرِی وَرَبِّی لَیسَ یَعذِرُنِی» چه کسی مرا گردن می‌گیرد؟ به خدا چه بگویم؟

«یَا حَسرَتَاهُ وَیَا لَهفاً لِصُنعِ یَدِی» از عمر تلف کرده‌ام حسرت می‌خورم، خاک بر سر من با این کارهایی که کرده‌ام، «یَوماً یُسَاقُ بِهِ العَاصُونَ فِی قَرَن» روز قیامت که مجرمین را با طناب به هم بسته‌اند و می‌کشند، آیا می‌خواهی مرا با آن‌ها بکشانی؟

«وَاخَجلَتَاهُ إذَا قَامَ الحِسَابُ وَمَا» وای از خجالت آن لحظه‌ای که پرونده‌های ما را به دستمان می‌دهند، «رَأَیتُ عَینَ قَبِیحِ الفِعلِ لَم یَبِنِ» تمام کارهایی که پنهان کردم، عین آن فعل قبیح حاضر است، که قبلاً من مخفی می‌کردم.

«وَاللهِ إن خِفتُ هَولاً مِن کَبَائِرِهَا» خدایا! اگر آن لحظه اجازه بدهی که من فقط یک کلمه حرف بزنم، آن لحظه در آن هولِ شدید «لَأَهتِفَنَّ أُنَادِی یَا أَبَاالحَسَنِ» من فریاد می‌زنم «یا اباالحسن»…

به فرشته‌ها می‌گویم «أدعُو إمَامِی وَمَولَائِی أبَاحَسَن» من صاحب دارم، امام مرا خبر کنید، «فِی یَومِ بَعثِی لِفِعلٍ لَیسَ بَالحَسَنِ» پرونده‌ی مرا نگاه کنید، ولی من صاحب دارم، یک نفر مرا گردن می‌گیرد.

بعد هم می‌گوید: آقا جان! نگویی در پرونده‌ی تو هیچ چیزی نیست، می‌گویم «مَولَای مَولای لَا عِلمٌ وَلَا عَمَلٌ» ای آقای من! نه علمی دارم و نه عملی، همه‌ی اعمالم سیاهی است، «إلَّا هَوَاکَ الَّذِی جُرِّعِّتُ فِی اللَّبَنِ» اما شیری که به من داده‌اند با محبّت تو بوده است.

من از کودکی عاشقت بوده‌ام… در این جمع هیچ کسی در یاد ندارد که اولین مرتبه‌ای که به جلسه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رفته چه زمانی بوده است و چه زمانی اولین قطره‌ی اشک را ریخته است…

نگاه نکن پرونده‌ی من سیاه است، ولی من قدیمی هستم…

در دنیا با نوشیدنِ شیر مادر… به قول آن شاعر که خدا او را رحمت کند «وَلَقَد سُقِینَا خَمرَهً لَم یَحوَهَا»، ما را از چه خُمی مست کردی؟ «دَنٌّ وَلَا زُرنَا لَهَا حَانُوتَا» این در هیچ جایی نیست، این چیست؟ «لا عَذَّبَ اللهُ أُمّی اِنَّها شَرِبت» خدا مادرم را رحمت کند که او حبّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را نوشید و «حبَّ الوصِیّ و غَذَّتنِیهِ باللََّبنِ» به من هم با شیر نوشاند.

من را نگاه نکن که الآن پرونده‌ام سیاه است، من جزو محبّان قدیمی تو هستم، من از روز الست ما علی دیدیم و «بَلَی» گفتیم، ما رفیق قدیمی هستیم، حالا شکست خورده‌ی ورشکسته‌ی بیچاره‌ی تاریک…

روضه و توسّل به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

این ایام ایام عجیبی است، برای آن آقایی که یک لحظه نمی‌توانست فراق را تحمّل کند، سی سال فراق پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها… اگر حبّ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اینقدر شدید است، برعکس هم همان است، اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم نمی‌توانست دوری امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را تحمّل کند…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بالای سرِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کرد: یا رسول الله! حال که من در فراق تو زنده ماندم، می‌فهمم که باید فراق فاطمه را هم تحمّل کنم… یعنی فکر می‌کردم از شدّت محبّت تو می‌میرم، یعنی به خود خبر بد می‌دهد و می‌گوید: علی! تو که بعد از فراق پیامبر زنده ماندی، یعنی باید غم فاطمه را هم تحمّل کنی.

این شعر منسوب به امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است که می‌فرماید: هر کسی نگرانی‌ای دارد، فاطمه جان! بعد از اینکه تو از دنیا رفتی، نگرانی من این است که عمر من طولانی شود.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فاطمه‌ی خود را شبانه دفن کرد، امام طهر طاهر مطهّر، صدیق اکبر، بالای سر قبر زهرای اطهر سلام الله علیها به قبر او نگاه کرد و فرمود: «أَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ» دیگر این جگر خنک نخواهد شد، طوری مرا آتش زدند که دیگر تو را فراموش نمی‌کنم، «أَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ» شب که می‌شود من به یادِ آن کبودی‌های صورت تو می‌افتم و نمی‌توانم بخوانم…

مرحوم غروی اصفهانی استاد آقای بهجت است، می‌گوید: «وَمِن سَوَادِ مَتنِهَا اسْودَ الفَضَا» اگر شب و روز داریم، شب چرا شب شد؟ وقتی شب کبودی پشت و بازوی تو را دید، شب شد، «وَمِن سَوَادِ مَتنِهَا اسْودَ الفَضَا»، اگر عالم تکوین اینطور بهم ریخت، «یَا سَاعَدَ اللهُ الإمَامَ المُرتَضَى» خدا به علی رحم کند…

امامی که سهو و نسیان او صفر است، مگر فراموش می‌کند؟

به قول آن شاعر می‌گوید: در حیاط خانه تابوت درست می‌کرد، زبان حال امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به تابوت این بود که «وَیا نَعشُ رِفقاً بِالعَزیزَهِ إنّها» ای دیواره‌های چوبی تابوت! با تنِ لطیفِ فاطمه‌ی من مدارا کنید، «مُجَرَّحَهٌ لا تَخدِشِ الجُرحَ ثانِیا» بدن او زخم خورده و کتک خورده است…

آن شب امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مخفیانه خودش را دفن کرد، روح خود را دفن کرد، از عبودیتی که داشت این جسم را سی سال کشید، خودش فرمود اگر اجل مؤمن نباشد و مؤمن عبد خدا نباشد، «لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْن»،[۱۲] اگر خدا مقدّر نکرده بود من سی سال دوری فاطمه را تحمّل نمی‌کردم.

دوری اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین از مدینه که باید از قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فاصله می‌گرفتند، خیلی برایشان سنگین بود. برای همین حالات هر امامی که می‌خواهد از مدینه خارج شود را ببینید، حالات سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قبل از خروج، حالات امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، حالات امام رضا علیه السلام…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شب‌ها به زیارت قبر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها می‌رفت، روزها «مالِی وَقَفتُ عَلى القُبورِ مُسَلِّماً» بین قبرهای بقیع راه می‌رفت و حرف می‌زد، با چه کسی؟ «قَبرَ الحَبیبِ فَلَم یَرُدَّ جَوابی»… دیگر تو هم نمی‌خواهی جواب مرا بدهی؟… آیا می‌دانی چند روز است که صدای تو را نشنیده‌ام؟

تا در مدینه بود می‌توانست بر سر مزار حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برود، وقتی می‌خواست به کوفه بیاید، خیلی برای حضرت سنگین بود… خلاصه اینکه فاصله افتاد…

کسی آمد و به حضرت عرض کرد: آقا جان! فدای شما شوم! محاسن شما سفید شده است، خضاب کنید، شما مدام در جنگ هستید…

حضرت فرمودند: بله! ولی ما عزاداریم…

آن شخص پرسید: اخیراً چه کسی از بنی هاشم از دنیا رفته است؟

سی سال است که علی عزادار است، سی سال است که اگر خوابیده است به این امید است که فاطمه را ببیند…

این ایام آن آقایی که شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خواند، دیگر نمی‌تواند واجبات خود را درست انجام دهد، روزه که هیچ، حتّی نمی‌دانم آیا می‌توانست رکعات نماز را بخواند یا نه، یعنی حال حضرت اینقدر وخیم بود…

عباس عموی پیامبر خواست به عیادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بیاید، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: حال او وخیم است…

مثل امشب هم یتیم‌ها به درِ خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آمدند، امام حسن مجتبی صلوات الله علیه آمد و فرمود: خدا به شما خیر بدهد، حال او وخیم است، نمی‌توانیم میهمان بپذیریم… یا من اینطور می‌گویم که دوست نداریم کسی پدرمان را در این حال ببیند که خیبرشکن روی زمین باشد و نتواند پاهای خود را تکان بدهد…

در نقل قابل اعتناء این است که وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به حضرت زینب کبری سلام الله علیها نگاه گفت: می‌بینم که تو را در همین کوفه مانند اسرا می‌آورند…

همه نوع مظلومیت…

مدام از هوش می‌رفت، گاهی هم چشمان مبارک خود را باز می‌کرد، لحظه‌ای دیدند به درِ ورودی نگاه کرد و فرمود: خوش آمدی… خوش آمدی…

پرسیدند: آقا جان! با چه کسی صحبت می‌کنید؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمود: «هَذِهِ فَاطِمَه»… ۵۷

مراسم قرآن به سر

«أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ألرَّحْمَنُ الرَّحِیمِ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مِنْ جَمِیعِ ظُلْمِی وَ جُرْمِی وَ إسْرَافِی عَلَی نََفْسِی وَ أتُوبُ إلَیْه»، به فرقِ شکافته‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه «إلَهِی ألْعَفْو»… به امید دلِ صدیقه طاهره سلام الله علیها…

مرحوم علامه امینی می‌فرماید وقتی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بین در و دیوار قرار گرفت و دید نمی‌تواند کاری کند و در نزدیکتر می‌شود، پسرش مهدی را صدا زد… «بِالحُجَّهِ إلَهِی ألْعَفْو»«یَا أرْحَمَ الرَّاحِمِینْ»«یَا إلَهَ الْعَاصِینْ»… الحمدلله که سوا نکردی و فقط خدای خوب‌ها نیستی، «یَا إلَهَ الْعَاصِینْ»«یَا کَرِیمُ یَا رَبّ»

قرآن‌ها را مقابل صورت قرار می‌گیریم، «اللّهُمَّ إِنِّى أَسْأَلُکَ بِکِتابِکَ الْمُنْزَلِ وَمَا فِیهِ وَفِیهِ اسْمُکَ الْأَکْبَرُ وَأَسْماؤُکَ الْحُسْنى وَمَا یُخافُ وَیُرْجى أَنْ تَجْعَلَنِى مِنْ عُتَقائِکَ مِنَ النّارِ».

اگر حاجتی دارید مدّنظر قرار بدهید.

قرآن‌ها را مقابل صورت می‌گیریم، «اللّهُمَّ بِحَقِّ هذَا الْقُرْآنِ وَبِحَقِّ مَنْ أَرْسَلْتَهُ بِهِ وَبِحَقِّ کُلِّ مُؤْمِنٍ مَدَحْتَهُ فِیهِ وَبِحَقِّکَ عَلَیْهِمْ فَلَا أَحَدَ أَعْرَفُ بِحَقِّکَ مِنْکَ».

ده مرتبه «بِکَ یَا اللّهُ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِفَاطِمَهَ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ» و ده مرتبه «بِالْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِمُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُوسَى» و ده مرتبه «بِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِعَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ» و ده مرتبه «بِالْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ» و ده مرتبه «بِالْحُجَّهِ»


[۱]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] سوره مبارکه توبه، آیه ۱۲۸ (لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ)

[۵] سوره مبارکه حج، آیه ۶۵ (أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی الْأَرْضِ وَالْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَیُمْسِکُ السَّمَاءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۗ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ)

[۶] سوره مبارکه نجم، آیه ۲۹ (فَأَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّىٰ عَنْ ذِکْرِنَا وَلَمْ یُرِدْ إِلَّا الْحَیَاهَ الدُّنْیَا)

[۷] روضه الواعظین، جلد ۱، صفحه ۱۱۴ (قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ : إِنَّ اَللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لِأَخِی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَضَائِلَ لاَ یُحْصِی عَدَدَهَا غَیْرُهُ فَمَنْ ذَکَرَ فَضِیلَهً مِنْ فَضَائِلِهِ مُقِرّاً بِهَا غَفَرَ اَللَّهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّرَ وَ لَوْ وَافَى اَلْقِیَامَهَ بِذُنُوبِ اَلثَّقَلَیْنِ وَ مَنْ کَتَبَ فَضِیلَهً مِنْ فَضَائِلِ عَلِیٍّ لَمْ تَزَلِ اَلْمَلاَئِکَهُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِیَ لِتِلْکَ اَلْکِتَابَهِ رَسْمٌ أَوْ أَثَرٌ وَ مَنِ اِسْتَمَعَ إِلَى فَضِیلَهٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِی اِکْتَسَبَهَا بِالاِسْتِمَاعِ وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى کِتَابَهِ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اَللَّهُ لَهُ اَلذُّنُوبَ اَلَّتِی اِکْتَسَبَهَا بِالنَّظَرِ ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ اَلنَّظَرُ إِلَى عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عِبَادَهٌ وَ ذِکْرُهُ عِبَادَهٌ وَ لاَ یُقْبَلُ إِیمَانُ عَبْدٍ إِلاَّ بِوَلاَیَتِهِ وَ اَلْبَرَاءَهِ مِنْ أَعْدَائِهِ.)

[۸] خطبه شقشقیه

[۹] دعای ۲۵ صحیفه سجّادیه

[۱۰] دعای ابوحمزه

[۱۱] دیوان فخرالدین محمد بن عبدالله السبعی الحلّی، صفحات ۱۵۵ و ۱۵۶

[۱۲] خطبه متقین