در جامعه‌ای که همینطوری حرف زده بشود… در جامعه‌ای که امیرالمؤمنین علیه السلام است و معاویه، بنظرِ شما چه کسی ضرر می‌کند؟ امیرالمؤمنین علیه السلام ضرر می‌کند! چون امیرالمؤمنین علیه السلام یک طرف بهتان نمی‌زنند! دستِ معاویه باز است! اسلامی در کار نیست که دست و پای او را بسته باشد! در آن جامعه امیرالمؤمنین علیه السلام ضرر می‌کند نه معاویه!

 

می‌خواهم بگویم این بیماری‌ای که جامعه‌ی ما در حال گرفتار شدن به آن است… نگویید الآن ولی فقیه و مرجع و فلان، فرض کنید که امیرالمؤمنین علیه السلام بالای سر کار بودند، با این روش می‌شود امیرالمؤمنین علیه السلام را هم از کار انداخت! وقتی می‌خواهم این حرف را بزنم دهانم خشک می‌شود، فرض کنید به شما بگویند که نیم ساعت زمان دارید که به امیرالمؤمنین علیه السلام بهتان بزنید، بنظرِ شما چه بهتان‌هایی می‌شود به امیرالمؤمنین علیه السلام زد؟ بهتان است ولی بالاخره بهتان باید یک زمینه‌ای داشته باشد، چه بهتانی می‌شود به امیرالمؤمنین علیه السلام زد؟ مثلاً چون امیرالمؤمنین علیه السلام پهلوانان عرب را زده است می‌شود گفت خون ریخته است، حالا به حق ریخته است، شمشیر از پیِ حق زده است، اگر بگویید امیرالمؤمنین علیه السلام خونریز است بهتان است، ولی می‌شود این بهتان را درست کرد و یک انسان بی‌تقوا این بهتان را بزند… اما چه می‌شود که در آن جامعه می‌گوید علی بن ابیطالب سلام الله علیه نماز نمی‌خواند؟ در بعضی نقل‌ها داریم که امیرالمؤمنین علیه السلام قبل از اینکه به حکومت برسند در شبانه روز هزار رکعت نماز می‌خوانده است، اصلاً هزار رکعت نه! به روایت امام صادق علیه السلام «سیّدالسّاجدین» است، اصلاً چه دیده‌اند که گفتند نماز نمی‌خواند؟ اگر می‌گفتند خونریز و خشن است با اینکه اینطور نیست و مهربان‌ترین فرد عالم است می‌شود یک بهانه‌ای پیدا کرد، اما نماز نمی‌خواند چه؟ نستجیربالله العظیم اینکه بگویند چشمِ او دنبال ناموسِ مردم است چه؟ در شام دو بهتان به امیرالمؤمنین علیه السلام می‌زدند، یکی اینکه نماز نمی‌خواند و یکی اینکه چشمِ او دنبال ناموس مردم است! نستجیر بالله… اصلاً شما ببینید هر چه بگردید به عقل جن نمی‌رسد که اینطور بهتان بزند، چه زمینه‌ای می‌شود پیدا کرد که برای آن همچنین بهتانی بزنید؟ من خیلی فکر کردم و برای این خیلی گشته‌ام که برای این ببینم مثلاً اتّفاقی در تاریخ افتاده است، کسی یک بهتانی زده است که این علامت یک بهتانِ دیگر بشود و مثلاً بگویند نستجیربالله چشمِ ایشان دنبال… عمروعاص در شام همچنین بهتانی به امیرالمؤمنین علیه السلام زده‌اند! و امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه پاسخ داده‌اند! یعنی حضرت سعی کرده‌اند که به این شبهه پاسخ بدهند.

 

چه می‌شود؟ یعنی انسان بگردد… شما راجع به یک مرجع تقلید، مثلاً من بگویم مرحوم آیت الله بهجت، مرحوم آیت الله بروجردی، مرحوم امام، سه ویژگی از آن‌ها بگویید، آیا شما می‌گویید نماز می‌خوانند، زکات می‌دهند؟ این اصلاً جذّابیّتی برای مردم دارد؟ برای چه این اندازه مکاشفات در کتاب‌ها نقل می‌کنند؟ چرا شما در زیارتنامه‌ها اینقدر می‌گویید «اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلاهَ، وَآتَیْتَ الزَّکاهَ، وَاَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیْتَ عَنِ المُنْکَرِ»؟ چرا سیّدالشّهداء روحی له الفداه می‌فرماید که «إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا»[۱]؟ من برای لهو و لعب قیام نکرده‌ام، همینطور بی‌جهت شروع می‌کنند که من برای لهو و لعب قیام نکرده‌ام؟ من برای بازی قیام نکرده‌ام، من برای شرارت قیام نکرده‌ام، «وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً»… آقا برای چه این‌ها را می‌گویند؟ مثلاً مرحوم امام رحمه الله علیه که سال ۴۲ قیام کردند، آیا به مردم فرمودند من برای بازی قیام نکرده‌ام؟ اصلاً به خیالِ کسی می‌رسید که امام بخواهد برای بازی قیام کند؟ چرا سیّدالشّهداء روحی له الفداه می‌فرماید که «إِنّى لَمْ أَخْرُجْ أَشِرًا وَلا بَطَرًا»؟ من برای بازی قیام نکرده‌ام… این مرضِ جامعه را نشان می‌دهد که چقدر راحت به اهل بیت علیهم السلام بهتان می‌زدند، «وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً»… وقتی فضا به سمتی برود که هر کسی دهانِ خود را باز کند و هر حرفی بزند، و دیگران نگویند که چطور همچنین حرفی می‌زنی؟ آیا سندی که بشود نزد قاضی ارائه داد داری؟ چون این مرض جامعه است من این را زیاد تکرار می‌کنم، امیرالمؤمنین علیه السلام در حکمت ۲۸۹ نهج البلاغه فرمودند که من یک دوستی داشتم که در چشم من خیلی بزرگ بود، امیرالمؤمنین علیه السلام این را فرموده است! فرموده است که آدم حسابی بود!… مگر او چکار می‌کرد؟ چند ویژگی داشت، یکی از آن‌ها این است که «لا یُدْلِی بِحُجَّهٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً»[۲] یعنی حتّی اگر حقّ خود او را هم خورده بودند تا زمانی که نزدِ یک قاضی نمی‌رفت حرفی نمی‌زد، یعنی همینطور یک حرفی را نمی‌زد! مثل اینکه بگوید این را می‌بینید؟ این دزد است! یا این را می‌بینید؟ فلان طوری است…

 

یکی از انواع تواصی به حق این است که من به شما بگویم و شما به من که حق نداری به بقیّه بهتان بزنید! یک وقتی است که در یک جامعه‌ای مریض نیست و یک نفر به یک نفرِ دیگر بهتان می‌زند، مثلِ یک مسئله‌ی شخصی، این گناه خیلی بزرگی هم هست ولی شخصی است، یک وقتی شما می‌بینید که فضای جامعه اینطور است، قبلاً در تاکسی‌ها اینطور بود که معمولاً راننده‌های تاکسی پسرخاله‌ی یک وزیر بودند و… الآن تقریباً همه‌ی فضای مجازی، همه‌ی مردم آنطور شده‌اند! همه فامیل یک شخصی هستند! همه‌ی اسناد دستِ همه رسیده است! همه در حالِ خوردن هستند! نتیجه چیست؟ نتیجه این است که دیگر در جامعه دلِ کسی برای شخصِ دیگری نمی‌سوزد! هر کسی می‌گوید: عبای خودم را سفت نگه دارم! و اگر هم ببرم و بچاپم و بخورم… این در بینِ معلّم‌ها هست، چون من از سنخِ آن‌ها هستم مثلاً فرض کنید که می‌گفتم: آقا! سرِ کلاس می‌روی و در انتهای کلاس می‌خوابی؟ می‌گفت: ببین! این حق‌التدریسی که می‌دهید… البته نمی‌گویم همه‌ی معلّم‌ها، معلّمِ خوب هم زیاد داریم که روی سرِ ما جا دارند، ولی اگر انسان از خود بگوید بهتر است… از هرکه بگوییم صدای کسی در می‌آید… می‌گفت: این حقّ‌التدریسی که به ما می‌دهید حق‌الحضور است! یعنی همین که من به کلاس می‌روم که بچّه‌ها یکدیگر را نزنند و اموال را تخریب نکنند کافیست!

 

یعنی فکر نکنید الآن من می‌خواهد بگویم آن نود هزار میلیارد یا آن نه هزار میلیارد یا آن سیزده هزار میلیارد… خطرناک‌تر از نود هزار میلیارد این است که همه استعداد پیدا کنند هر کجا که توانستند… اگر یک شاه دزد باشد آنقدر خطرناک نیست که اکثریّتِ جامعه نسبت به هم رحم نکنند، شما این را دقیقاً در مسئله‌ی اجاره‌ی مسکن می‌بینید، در موقعِ ازدواج بچّه‌ها می‌توانید ببینید… خودِ طرف زمانی که ازدواج کرده است یک جفت زیرشلواری نداشته است حالا برای دامادِ خود طرف را از ایکس‌رِی رد می‌کند که ببیند… کسی به کسی رحم نمی‌کند… در جامعه‌ای که کسی به کسی رحم نکند اولاً اگر ولیّ آن جامعه اهل تقوا باشد آماجِ بهتان می‌شود، همه‌ی کم‌کاری‌ها روی سرِ او پیاده می‌شود، چون اوست که در حالِ بردنِ پرچم است و او را می‌زنند، دویست سال بعد از اینکه امیرالمؤمنین علیه السلام شهید شدند امام هادی علیه السلام در یک جلسه‌ی خصوصی کنار قبر مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند که (به تعبیرِ من) خاک بر سرِ کسانی که گفتند تو مدیریّت نداری و ناکارآمدی! یعنی دویست سال بعد هنوز آن بهتان تمام نشده است، دوم این است که مردم می‌بینند که صرف ندارد که پشتِ امیرالمؤمنین علیه السلام باشند، کار کردنِ فلان و خوردنِ فلان؟ برای چه؟

 

اصلاً برای چه این مسئله مطرح شد که لابُد این‌هایی که مدافع حرم هستند پول می‌گیرند؟ وقتی جامعه گرگ‌صفت بشود اصلاً نمی‌فهمد یعنی چه که یک نفر زن و بچّه‌ی خود را رها می‌کند و می‌رود می‌جنگد، می‌گوید چقدر به او می‌دهند که می‌ارزد؟ چون او به خودش نگاه می‌کند، می‌بیند اگر یک جایی کار می‌کند باید از شش مسیرِ انحرافی درآمدِ اضافی داشته باشد، چشمِ خودش به دنبالِ بیت المال است، اصلاً دیگر نمی‌تواند تحلیل کند، می‌گوید چقدر به این‌ها می‌دهند که این‌ها زن و بچّه‌ی خود را رها می‌کنند؟ این اصلاً منطقِ آن را نمی‌فهمد… جامعه‌ی سیّدالشّهداء علیه السلام هم دچار نفهمی شده بودند که چرا زن و بچه‌ی خود را می‌بری؟ یکی می‌گوید این اندازه برای دنیا؟ چون اصلاً نمی‌فهمد که امام قیامِ لله دارد! می‌گوید پول می‌دهند؟ ناموس خود را به خطر بیندازی که… برای دنیا نمی‌صرفد! عبارات‌شان را می‌خوانم تا ببینید، او با عینکِ خود اصلاً نمی‌تواند امام حسین علیه السلام را درک کند، می‌گوید این کارها چیست که انجام می‌دهی؟ یک کاسبیِ بهتر راه بینداز! چرا زن و بچّه‌ی خود را به خطر می‌اندازی؟ اصلاً نمی‌فهمد که امام حسین علیه السلام قیام می‌کنند! جامعه‌ی ما هم چقدر شبیه است!

 

ای کاش این صدا و سیمای…. یک بار این دوربین‌ها را در خانه‌ی مدافعان حرم می‌برد که ببینیم این‌هایی که خوردند چکار کرده‌اند؟ مثلاً فرشِ آن‌ها چیست؟ مثلاً تلویزیونِ آن‌ها چیست؟ در و دیوارِ خانه‌ی‌شان چیست؟ آیا این‌ها بستنیِ روکش طلا می‌خورند؟ برود به یخچالِ آن‌ها سر بزند… گرچه باز هم باور نمی‌کنند، آن‌هایی که باور نمی‌کنند می‌گویند این‌ها را هم درست کرده‌اند، چرا؟ چون با منطقِ او سازگار نیست، منطقِ او می‌گوید اگر من سرِ کار می‌روم باید حقوقِ فلان اندازه داشته باشم، یعنی چه که جانِ خود را به خطر بیندازم و پولِ میلیونی نگیرم؟ اصلاً مسیرِ تواصی برعکس می‌شود، همه دستان‌شان را روی جیب‌هایشان می‌گذارند، همه آماده هستند…


[۱] المناقب، ابن شهر آشوب، جلد ۴، صفحه ۸۹ (… ثُمَّ دَعَا الْحُسَیْنُ بِدَوَاهٍ وَ بَیَاضٍ وَ کَتَبَ هَذِهِ الْوَصِیَّهَ لِأَخِیهِ مُحَمَّدٍ. بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا مَا أَوْصَى بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ إِلَى أَخِیهِ مُحَمَّدٍ الْمَعْرُوفِ بِابْنِ الْحَنَفِیَّهِ أَنَّ الْحُسَیْنَ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ جَاءَ بِالْحَقِّ مِنْ عِنْدِ الْحَقِّ وَ أَنَّ الْجَنَّهَ وَ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ السَّاعَهَ آتِیَهٌ لا رَیْبَ فِیها وَ أَنَّ اللَّهَ یَبْعَثُ مَنْ فِی الْقُبُورِ وَ أَنِّی لَمْ أَخْرُجْ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّهِ جَدِّی ص أُرِیدُ أَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أَسِیرَ بِسِیرَهِ جَدِّی وَ أَبِی‏ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَمَنْ قَبِلَنِی بِقَبُولِ الْحَقِّ فَاللَّهُ أَوْلَى بِالْحَقِّ وَ مَنْ رَدَّ عَلَیَّ هَذَا أَصْبِرُ حَتَّى یَقْضِیَ اللَّهُ بَیْنِی وَ بَیْنَ الْقَوْمِ بِالْحَقِّ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاکِمِینَ وَ هَذِهِ وَصِیَّتِی یَا أَخِی إِلَیْکَ وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ. قَالَ ثُمَّ طَوَى الْحُسَیْنُ الْکِتَابَ وَ خَتَمَهُ بِخَاتَمِهِ وَ دَفَعَهُ إِلَى أَخِیهِ مُحَمَّدٍ ثُمَّ وَدَّعَهُ وَ خَرَجَ فِی جَوْفِ اللَّیْلِ)

[۲] خطبه ۲۸۹ نهج البلاغه