نمونه‌های فراوانی داریم که افرادی اسم فرزندان خود را عوض کردند نه فقط علی را داریم کسی که «کَانَ یَلعَنُ أبَاهُ لأنّّه سَماهُ علیّا» پدر خود را لعنت می‌کرد که چرا اسم من را علی گذاشتی. به من زن نمی‌دهند، به من کار نمی‌دهند، به من حقوق نمی‌دهند؛ هر کجا دزدی بشود، می‌گویند: این است. یکی دیگر می‌گفت: لعنت خدا به کسی که به من بگوید: علی، من عُلَی هستم. من علی نیستم، من عُلَی هستم. یک شاعر معروفی است برای قبل از دوران امام رضا (علیه السّلام) یک پسر او حسن است، یک پسر او حسین است. اسم آن‌ها را عوض می‌کند و می‌گذارد اسحاق و یعقوب. برای این‌که هر سه تای ما را با هم می‌کشند.

حتّی یک نقلی دارند حجّاج یک روزی داشت به یمن حمله می‌کرد، وارد یک روستایی شدند، از دور گفت: مثل این‌که این‌ها علوی هستند، آن‌ها را کشتند. بعداً یک نفر که می‌دانست آمد گفت: این‌ها همه طرفدار ما بودند. به اتّهام می‌کشتند، به توهّم تشیّع به توهّم تشیع هم نه، حبّ اهل؛ توهّم آن، حدس می‌زد به دل او می‌افتاد، یکی با یکی مشکل داشت می‌رفت می‌گفت: این طرفدار علی است. مدینی که یکی از مشاهیر مورّخین و محدّثین است می‌گوید به شام رفتم، حال من بد شد این‌قدر دیدم این می‌گوید: بکر، عمرو، زید… همه‌ی اسم‌ها این‌طور بود. دیدم یکی می‌گفت: حسن، حسین بیایید. رفتم و به او گفتم: من خیلی لذّت بردم. چطور شما اسم فرزندان خود را حسن و حسین گذاشتی؟ گفت: این‌ها شعور ندارند. این‌ها ۱۰، ۱۵ تا پسر دارند، اسم همه‌ی آن‌ها را عمرو و بکر و زید و فلان می‌گذارند، عصبانی می‌شوند، به این‌ها فحش می‌دهند. من هم ده تا پسر دارم، دو تا از آن‌ها را حسن و حسین گذاشتم که هر وقت عصبانی شدم به این‌ها فحش بدهم، این در تاریخ دمشق است؛ هیچ کدام از این‌ها که عرض می‌کنم منابع شیعه نیست. من دو نفر را فرزندان خود را حسن و حسین گذاشتم، عصبانی شدم این‌ها را فحش بدهم.