برای مشاهده و دریافت فایل PDF بسته مستندات این جلسه، اینجا کلیک نمایید.

 

 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏»

نکته‌ای در موردِ بسته بودنِ حرم‌های مطهّر

امشب می‌خواستم یک نکته‌ای عرض کنم، اگر صدا و سیما از خیابانِ آیت الله طبسی رحمه الله تعالی علیه فیلم بگیرد و پخش کند می‌بینید که آنجا چه ازدحامی هست، ما چند شب قبل یک درخواستی کردیم، الآن یک گله‌ی مختصری داریم، قبل از بیانِ آن باید واقعاً حق‌شناسی کرد و تشکّر کرد و دست بوسید از همه‌ی کسانی که خدمت کردند، از عزیزانی که در مسائلِ پزشکی و درمانی خدمت کردند تا آن عزیزانی که درباره‌ی عزیزانِ تازه‌گذشته خدمت کردند، تا کسانی که ارزاق تهیّه کردند، تا کسانی که در اجاره‌بها و این امور تخفیف دادند.

انصافاً هیئتی‌ها و مذهبی‌ها در این جهت خیلی خوش درخشیدند که اگر شده بود حتّی در خانه‌ها ماسکِ خانگی درست می‌کردند و این‌ها را استریل می‌کردند و پخش می‌کردند و بسته‌های ضدّعفونی کننده توزیع کردند.

ای کاش ما واقعاً درباره‌ی ایده‌ی حکمرانیِ اسلامی بیشتر به سیره‌ی حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام توجّه می‌کردیم. یعنی اینکه توقّع این است که به افکارِ عمومی بیش از این احترام گذاشته بشود.

من هم از ستاد مبارزه با کرونا تشکّر می‌کنم و هم اعلام می‌کنم که ما تابع هستیم و اگر دستوری از آن‌ها صادر بشود و اگر آن را تغییر ندهند به هیچ وجه تخطّی نخواهیم کرد، ولی این به معنای اینکه نقد یا گله نکنیم نیست.

می‌شد یک دستورالعملِ اجرایی که به آن «پروتکل» می‌گویند در شدیدترین حالتِ احتیاطی تنظیم کرد و اگر حرم‌ها نمی‌توانستند اجراء کنند یا بعضی از هیئات نمی‌توانستند اجراء کنند اعلام می‌کردند و مسلّماً جانِ مردم خیلی مهم است، ولی ساده‌ترین کار «بستن» است، و بد است که ما فکر کنیم مسائلِ مادّی مهم است که خیلی خیلی خیلی مهم است اما مسائلِ روح و روان و معنوی را نادیده بگیریم.

بنظر می‌رسد که واقعاً می‌شود این امر را کنترل کرد، من امیدوارم که ان شاء الله یک روزی ما دستورالعمل‌های بین المللی را فقط ترجمه نکنیم و بدانیم که بعضی چیزها مخصوصِ ماست، امیدواریم ان شاء الله اگر نمی‌شود این کار هم صورت بگیرد حداقل به این خیلِ عظیمِ افکار عمومی پاسخِ درخور بدهیم، این بزرگواران «محترم» و «مطیع» هستند، یعنی می‌شود به این بزرگواران پاسخِ قانع‌کننده داد تا ان شاء الله احساسِ بی‌تفاوتی به ما دست ندهد.

نکته‌ای در موردِ نام مقدّسِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

بحثِ امشبِ ما فدائیان، یاوران و مدافعانِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه است.

اگر در خاطرِ شریفِ شما باشد عرض کردیم که یک جریانِ عجیب و عظیم صدهاساله‌ای برای حذفِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رُخ داد، برای اینکه نستجیربالله حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دچارِ اشکالاتی نشان بدهند، از اتّهامِ خونریزیِ نسبت به حاکمانِ قبل از خودشان تا مسائل و نسبت‌ها و اتّهام‌های عجیب و غریب.

انتهای بحثِ شبِ گذشته از «کمیل» عرض کردیم، که من خیلی امید دارم که رجاءً عادت کنیم هم نامِ حضرت را «امیرالمؤمنین» صدا کنیم و هم وقتی نامِ مبارکِ ایشان آمد «صلوات الله علیه» بگوییم.

عدّه‌ای بودند که جان دادند، زبان‌ها بریده شد و از حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دفاع کردند، می‌خواهیم به این بحث ادامه بدهیم.

انصارِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه «انصار الله» هستند

چون هر شب با آیات شریفِ قرآن کریم شروع می‌کنیم، دو آیه به این موضوع خیلی ربطِ نزدیک دارند و به یکدیگر هم مشابه هستند، هم آیه ۵۲ سوره مبارکه آل عمران و هم آیه ۱۴ سوره مبارکه صف که من آیه‌ی شریفِ سوره مبارکه‌ی صف را می‌خوانم: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ * یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ کَمَا قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَى اللَّهِ ۖ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ ۖ فَآمَنَتْ طَائِفَهٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَکَفَرَتْ طَائِفَهٌ ۖ فَأَیَّدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَىٰ عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ».

«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ» ای مؤمنان، ای روزه‌داران، ای عزیزانِ روزه‌دارِ محبّ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، «کُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ»، خدا را یاوری کنید، یارِ خدا باشید. چگونه؟ یعنی چه کسی را یاری کنید؟ «کَمَا قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ لِلْحَوَارِیِّینَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَى اللَّهِ»، همانطور که حضرت عیسی سلام الله علیه به یارانِ خویش فرمودند: چه کسی در راهِ خدا «یاورِ من» می‌شود؟ «قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ»، حواریّون گفتند: ما «انصار الله» می‌شویم! یعنی به نصّ صریحِ قرآن کریم انصارِ حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام «انصار الله» هستند. قرآن کریم هم انکار نمی‌کند و یا نمی‌فرماید که اشتباه کرده‌اند.

چرا انصارِ حضرت عیسی علیه السلام انصارِ خدا هستند؟ چون اصلاً حضرت عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السلام دعوت و خواسته و میل و اراده‌ای بجز اراده‌ی خدای متعال ندارند، آنچه می‌گویند آن چیزی است که خدای متعال می‌خواهد، و خدای متعال به ما می‌فرماید: همانطور «کُونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ»، یعنی چه؟ یعنی اگر انصارِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم باشید تا انصار الله باشید، یعنی اگر انصارِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه باشید، اگر انصار المهدی سلام الله علیه باشید که انصار الله باشید.

لذا در روایاتِ ما ذیلِ این آیه «وَمَن یَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ»[۱] آمده است که معنای آن «شیعَهُ عَلی» است، «حِزبُ عَلی»، طرفدارانِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، محبّانِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه «حزب الله» هستند. چون اگر قرار بود حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جز دستور و اراده و مشیّتِ خدای متعال چیزی بفرمایند آن وقت دیگر محلّ خدشه بود و فایده‌ای نداشت و ارزشِ آن کم می‌شد.

خودِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم به این معنا اشاره کرده‌اند.

وقتی عدّه‌ای در جمل بیعتِ خود را با حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شکستند و اتّهامِ ناروا زدند که حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه در خونِ خلیفه‌ی قبل شریک هستند، در حالی که حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هرگز چنین نکرده بودند، حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به این آیه دهم سوره مبارکه فتح استناد کردند و این را بیان کردند که «إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ»[۲] ای پیغمبرِ من! کسانی که با تو بیعت کردند «إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّه» با خدا بیعت کردند. چرا؟ چون دستِ تو دستِ خدای متعال است، دستِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و دستِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دستِ خدای متعال است، «یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ»، این بزرگواران برای غیر از امری که خدای متعال فرموده است دعوت نمی‌کنند و بیعت نمی‌خواهند، و اگر کسی بیعت را بشکند… حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به اینجا استناد کردند که هر کسی که بیعت را بشکند بر علیهِ خودِ اوست و خودِ او ضرر خواهد کرد.

حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیعتِ با خودشان را بیعتِ با خدای متعال معرّفی کردند.

جانفشانی‌های جناب امّ‌المؤمنین «مَیمونه» سلام الله علیها در راهِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

در این حوالی یک کشمکشِ عجیبی رُخ داد، یک درگیریِ بزرگی رُخ داد، عدّه‌ای تخریب می‌کردند و عدّه‌ای هم لازم بود در این طرف بیایند و از حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دفاع کنند.

همان ایّامِ جنگ جمل… ما خیلی از مردان گفتیم، امشب نیّت کردم از دو مادرِ مؤمنین، از دو همسرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم چند جمله عرض کنم که ما قدردان باشیم و بدانیم که کار چگونه بدستِ ما رسیده است.

یکی جنابِ «مَیمونه» که بمعنایِ «مبارک» است، ایشان همسرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم بودند که خواهرِ جناب «أسماء بنت عُمیس» و دو بزرگوارِ دیگر هستند، ایشان یک زمانی به محضرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم رفتند و عرض کردند: یا رسول الله! علی بن ابیطالب بینِ یارانِ شما چقدر کم طرفدار دارند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: قلیلِ مؤمنین هم زیاد است، (حضرت ابراهیم علیه السلام برای خودشان یک امّت هستند)، منظورِ تو چه کسانی هستند؟ ایشان به محضرِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم عرض کردند: من ابوذر و مقداد و سلمان و خودم و… یعنی خودشان را جزوِ محبّانِ ویژه حساب کردند، منتها ببینید که چقدر زیبا عرض کردند، عرض کردند: «تعلم انى احب علیا بحبک ایاه و نصیحته لک»[۳] یا رسول الله! خودِ من هم حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی را دوست دارم، چون می‌دانم شما ایشان را خیلی دوست دارید، شما هر کسی را که دوست بدارید من هم او را دوست دارم، و حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای شما خیلی دلسوز است، برای شما جان می‌دهند، چرا من ایشان را دوست نداشته باشم؟

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند: «صدقت انک صدیقه» تو صدّیقه‌ای هستی که خدای متعال قلبِ تو را به ایمان محک زده است.

این بزرگوار… جلوتر عرض می‌کنم که باید هزینه پرداخت کنند که این جملات را بفرمایند، وقتی جنگ جمل رخ داد واقعاً یک داستانِ عجیبی رُخ داد، بالاخره دو گروه از اصحابِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، بعضی از بستگانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم، این طرف حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، بعضی‌ها مانندِ «سعد بن ابی وقاص» اینطور ادّعا کردند که ما اصلاً نمی‌آییم، نمی‌دانیم باید چکار کنیم؛ موضوع خیلی پیچیده است.

یک نفر به محضرِ امّ‌المؤمنین جناب «مَیمونه مبارکه» سلام الله علیها آمد و عرض کرد: مادر جان! من چه کنم؟ این طرف دچارِ فتنه شده‌ایم، نمی‌دانم باید چه کنم. ایشان بلافاصله اینطور فرمودند: «فَهَلْ کُنْتَ بَایَعْتَ عَلِیّاً (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ)؟»[۴]، آیا با علی (علیه السلام) بیعت کرده‌ای یا نه؟… حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حاکم شده بودند… آن شخص گفت: بله! فرمودند: «فَارْجِعْ فَلاَ تَزُولَنَّ عَنْ صَفِّهِ» برو و برگرد و از صفِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جدا نشو «فَوَ اَللَّهِ مَا ضَلَّ وَ لاَ ضُلَّ بِهِ» بخدا نه او گمراه می‌شود و نه کسی بواسطه‌ی تبعیّت از او گمراه می‌شود.

تا اینجا را منابعِ مهمِ ما و برادران اهل سنّت هر دو باهم به سندِ معتبر نقل کرده‌اند.

بعد ایشان گفت: مادر جان! یک روایتی بفرمایید تا دلِ من محکم شود… هم شبِ گذشته عرض کردیم و هم جلوتر عرض می‌کنم که این فرمایشات «هزینه» دارد، آن هم در آن ایّامی که اینطور دو صف در مقابلِ یکدیگر هستند. فرمودند: از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شنیدم: «عَلِیٌّ آیَهُ اَلْحَقِّ، وَ رَایَهُ اَلْهُدَى» حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هم آیتِ حق هست و هم پرچمِ هدایت، «عَلِیٌّ سَیْفُ اَللَّهِ یَسُلُّهُ عَلَى اَلْکُفَّارِ وَ اَلْمُنَافِقِینَ» از حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم شنیدم حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه شمشیرِ خداست که بر کفّار و منافقین فرود می‌آید، خیالِ تو راحت باشد.

جانفشانی‌های جناب امّ‌المؤمنین «امّ‌‌سلمه» سلام الله علیها در راهِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

این یک همسر و یک همسرِ دیگر که واقعاً شخصیّتِ عجیبی هستند، امینِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم هستند، امینِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند، امینِ امام حسن مجتبی علیه السلام هستند، و همینِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام هستند. وقتی این بزرگواران می‌خواستند به سفر بروند وسایلِ امامت و میراثِ امامت را نزدِ ایشان به ودیعه می‌گذاشتند، یعنی جناب امّ سلمه سلام الله علیها اینقدر مقام دارند.

وقتی جنگ جمل شد… برای حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خیلی سخت بود که از کنارِ مضجعِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دور بشوند، وقتی حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه مجبور شدند برای جنگ جمل به سمتِ بصره بروند برای وداع به خانه‌ی جناب امّ سلمه سلام الله علیها آمدند، مقامِ ایشان را ببینید! وقتی با یکدیگر گفتگو کردند و حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه خواستند بروند جناب امّ سلمه سلام الله علیها اینطور عرض کردند: «سِرفی حِفظِ الله و فی کَنَفِهِ»[۵] در پناهِ خدا و حمایتِ خدا حرکت کن، «فَوَاللهِ اِنَّکَ لَعلی الحَقّ و الحقُّ مَعَکَ» بخدا سوگند که تو با حق هستی و حق با توست… در آن رقابت‌ها این سخنان به گوشِ دیگران می‌رسید… بعد فرمودند: بخدا سوگند نه تو و نه خدا و رسول راضی نیستند که من بخواهم حرکت کنم، چون خدای متعال به همسرانِ حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دستور داده است که در خانه بمانند، ولی من عزیزتر از جانم «پسرم» را به همراهِ تو می‌فرستم.

این‌ها باعث شد که ایشان… یک زمانی هم قبل از این واقعه، یعنی قبل از اینکه حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به حکومت برسند بخاطرِ دفاع از حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه حقوقِ ایشان را یک سال قطع کردند که به فقر بیفتند و عبرتِ سایرین بشوند.

جناب امّ سلمه سلام الله علیها از کسانی هستند که برای حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هزینه داده‌اند. ایشان کسی است که بطورِ خیلی عجیبی بعضی‌ها را به میدان آورده‌اند.

یک شخصیّتی بنامِ «زید بن صوحان» در جمل شهید شد که از عُبّادِ مشهور و زهّادِ معروف و سخنوانِ عظیم‌الشّأن بود، لحظه‌ای که زمین افتاد و غرق به خون شد… می‌خواهم نقشِ مدافعِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جناب امّ سلمه سلام الله علیها را عرض کنم که ما فراموش نکنیم این حرف‌ها چطور بدستِ ما رسیده است… وقتی جناب «زید بن صوحان» به زمین افتاد حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه رفتند و بالای سرِ او نشستند و سرِ او را به دامان گرفتند و فرمودند: «رَحِمَکَ اَللَّهُ یَا زَیْدُ»[۶] ای زید ان شاء الله که خدای متعال تو را رحمت کند، «قَدْ کُنْتَ خَفِیفَ اَلْمَئُونَهِ عَظِیمَ اَلْمَعُونَهِ» تو خیلی کم‌هزینه بودی، هیچ وقت دردسر درست نکردی اما همیشه کمکِ تو حاضر بود و کمکِ تو بزرگ بود.

«زید بن صوحان» به سختی سرِ خود را بلند کرد و چشمِ خود را باز کرد و عرض کرد: «وَ أَنْتَ فَجَزَاکَ اَللَّهُ خَیْراً یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ» ان شاء الله که خدای متعال به شما جزای خیر بدهد ای امیرالمؤمنین که ما را هدایت کردید، جانِ ناقابلِ من چیست که فدای شما بشود؟ بعد یک جمله‌ای گفت که یعنی این لحظه‌ی آخر هم می‌خواهم زبانِ من برای شما کار کند، گفت: بخدا سوگند من از روی جهل و نادانی به اینجا نیامده‌ام، بلکه از مادرمان امّ سلمه سلام الله علیها شنیدم… این روایتی که می‌خواهم بخوانم را صدها نفر از صحابه نقل کرده‌اند، ولی آنقدر جناب امّ سلمه سلام الله علیها مهم هستند که «زید بن صوحان» از ایشان نقل می‌کند… اینطور گفت: وقتی من می‌خواستم به میدان بیایم می‌دانستم که قرار است مسلمین در برابرِ یکدیگر بایستند، از مادرم جناب امّ سلمه سلام الله علیها شنیدم: «مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ»، من این را شنیدم که در راهِ شما آمدم، من با بصیرت آمدم، می‌دانستم که شما مولای ما هستید.

خادمِ جناب ابوذر هم می‌گوید: من در جنگ جمل بودم و دچارِ شبهه شدم، آنچه از جناب ابوذر شنیده بودم و می‌دانستم را بیاد آوردم و دلِ من محکم شد و در رکابِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جنگیدم، ولی وقتی جنگ تمام شد سریعاً به محضرِ جناب امّ سلمه سلام الله علیها در مدینه آمدم، عرض کردم: مادر جان! من نمی‌خواهم آب و غذا بخورم بلکه یک سؤال دارم، جناب امّ سلمه سلام الله علیها می‌دانستند و فرمودند: کدام طرف بودی؟ گفتم: در رکابِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه جنگیدم، فرمودند: احسنت! «سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ: عَلِیٌّ مَعَ الْقُرْآنِ، وَالْقُرْآنُ مَعَ عَلِیٍّ لَنْ یَتَفَرَّقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ»[۷]، خیالِ تو راحت باشد، حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و قرآن کریم روحِ واحدِ متّحدِ باهم هستند و از یکدیگر جدا نمی‌شوند، تو در جبهه‌ی حق بودی.

بارِ مسئولیتِ ما در قبالِ احادیثِ شیعه

از این عزیزانی که در دورانِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از غربتِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه کم می‌کردند، از میثم‌ها و قنبرها و رُشَیدها و حُجرها و زبان‌هایی که بریده شد بگیرید تا شیخ طوسی‌هایی که کتابخانه‌هایشان سوخت و سیّد مرتضی‌ها که کتابخانه‌هایشان سوخت… یک بزرگواری از علمای شیعه کتابی بنامِ «طقوس الشیعه» دارد که هشتاد نود واقعه‌ای که شیعیان درباره‌ی اهل بیت علیهم السلام کاری می‌کردند و کشتار شدند، یک نمونه‌ی آن این است که هفده هزار سر بریده شده است، برای اینکه این حرف‌ها امروز به من و شما برسد، فرزندها یتیم شدند، زن‌ها بیوه شدند تا این‌ها به ما برسد، و ان شاء الله خدای متعال به ما کمک کند که ما هم به آیندگان برسانیم.

غیرتِ والای علامه میرحامد حسین اعلی الله مقامه الشّریف نسبت به حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

به ذهنِ من رسید که در این فرصتِ اندک زحمتِ عجیبی کشیده‌اند را نام ببرم، بالاخره اگر ما قدرشناسی کنیم چون حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه اهلِ وفا هستند اگر ببینند ما باوفا هستیم و قدرشناسی می‌کنیم ان شاء الله به ما نظری می‌کنند.

یکی از این بزرگواران جناب علامه بی‌نظیر میرحامد حسین اعلی الله مقامه الشّریف هستند. ایشان سال ۱۳۰۶ از دنیا رفته‌اند، ایشان عالِمِ عجیبی در غیرتِ دینی و دقّتِ نظر هستند، بسیار فوق‌العاده هستند.

وقتی کتابی بر علیه حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه و شیعیان نوشته شد و آن نویسنده گفته بود که از شیخ مفید و شیخ کلینی تا معاصرین اگر جمع بشوید نمی‌توانید جواب بدهید، فکر کرده بود حال که عصمت و بعضی از عقایدِ شیعیان به حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را انکار کرده است بی‌پاسخ خواهد ماند.

وقتی ایشان بیست و چند ساله بودند به «آگره» بر سرِ قبرِ «قاضی نور الله شوشتری» می‌رود، می‌گوید: از خدای متعال خواستم به حقِ این قاضی نور الله شوشتری یک عالِمی بفرستد که پاسخِ خوبی بدهد، چون بعضی‌ها جواب داده بودند که جواب‌های خوبی نبود، ایشان خیلی غیرت داشتند که از حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دفاع کنند، خودِ ایشان چهار سالِ بعد کتاب را منتشر کرد، وقتی کتاب را منتشر کرد آن شخصی که آن کتاب را نوشته بود از هند سفر کرد و رفت و فرار کرد! یعنی دیگر نتوانست آنجا بماند.

از اینکه مرحوم میرحامد حسین اعلی الله مقامه الشّریف از یک گوشه‌ی کتاب آنقدر اشکال کرده بودند که او اصلاً شرمنده شده بود، مرحوم میرحامد حسین اعلی الله مقامه الشّریف فرموده بودند: باقیِ کتاب هم مانندِ همین است، نزدیک به دو هزار صفحه نقد کرده بودند، و البته متأسّفانه هنوز چاپ نشده است.

اهتمامِ ما کم است، مکتوبی از ایشان هست که سال ۱۲۸۹ یعنی در ۴۳ سالگیِ خود نوشته‌اند، از درد جگرهای‌شان گفته‌اند، آنجا یک جمله‌ای دارند که حالِ من با این جمله خیلی بد می‌شود، می‌فرمایند: برای اینکه من بخواهم این کتاب‌ها را بنویسم… عزیزانِ ما نامِ کتاب «عبقات الأنوار» ایشان را بیشتر شنیده‌اند… بیست و پنج سال سفر کردم، از این شهر به آن شهر، چقدر کتاب که از روی آن‌ها نوشتم، چقدر کارگری کردم، چقدر پول خرج کردم، تا من بتوانم یک کتابخانه‌ای جمع کنم.

اگر زمانی فرصت بود عرض می‌کنم که کتابخانه‌ی ایشان از کتابخانه‌های بی‌نظیرِ جهان بود، نه فقط شیعه و اسلام، بعد ببینید چه می‌فرمایند، عالِمِ فرهیخته‌ی سادات می‌فرمایند: منّت‌های هر کس و ناکس از مخالفین و موافقین کشیدم برای استعارتِ کتب، برای اینکه این کتاب‌ها را قرض کنم و از روی آن بنویسم تا از حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دفاع کنم، به سببِ تنهایی و کمبودِ یار و اعوان.

ما خیلی وظیفه داریم، هم ما طلبه‌ها و هم مردم، هر کسی هر استعدادی دارد، جان‌مان، مال‌مان… منابع و مصادر به آسانی بدستِ ما نرسیده است و هنوز کارها مانده است، این بزرگواران زحماتی کشیده‌اند.

زحماتِ والای علامه امینی اعلی الله مقامه الشّریف

یک جمله هم از علامه امینی اعلی الله مقامه الشّریف عرض کنم، همین امشب یک نفر از دوستانِ گروهی که کار می‌کنیم با نوادگان علامه امینی اعلی الله مقامه الشّریف تماس گرفتند و گفتند که شما یک چیزی بگویید که یقینی و درست باشد که ما از ایشان بگوییم، نوادگانِ ایشان فرمودند: مرحوم علامه امینی اعلی الله مقامه الشّریف آنقدر غرقِ کار بودند که یک وقتی فرموده بودند: من اصلاً سرما و گرما را متوجّه نشدم. یک وقتِ دیگری هم گفتند که ما دیدیم از اتاقِ ایشان چنان دود بلند شده است که فکر کردیم آتش گرفته است، دویدیم و رفتیم و دیدیم که ایشان مشغولِ کار هستند و چراغ نفتی افتاده است و دود همه جا را گرفته است و ایشان از عشقِ خودشان اصلاً متوجّه نیستند، آن کارِ عظیم که کارِ یک نفر نیست، همینکه ما را دیدند تازه متوجّه شدند.

پسرِ علامه امینی رحمه الله تعالی علیه فرموده است که چند روز طول کشید تا ما توانستیم این دوده‌ها را جمع کنیم.

خلاصه اینکه خونِ دل‌ها خورده شده است تا حرف‌هایی به یک نفر و دو نفر و چند نفر برسد، و ان شاء الله ما هم برای نسل آینده و آیندگانِ خودمان قدر بدانیم و پیام را برسانیم.

توسّل به حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام

شبِ جمعه است و ما هم از حرم‌ها دور هستیم، بیچاره شده‌ایم، ان شاء الله خدای متعال این دوریِ ما را مایه‌ی مغفرتِ ما قرار بدهد، سختی کشیده‌ایم…

ما هم می‌دانیم که می‌شود از دور هم با حضرات معصومین علیهم السلام ارتباط گرفت، ولی ویژگی‌های خودی حرم عجیب است.

همینقدر در یک جمله عرض کنم: از رأسِ کسانی که از حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه دفاع کرده‌اند، از رأسِ کسانی که خواستند مردم را از این جهالت بیدار کنند و شخصیّتِ حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را معرّفی کنند که ان شاء الله شب‌های آینده به نامِ حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام عرض خواهیم کرد «حضرت سیّدالشّهداء علیه السلام» هستند که «بَذَلَ مُهْجَتَهُ فیکَ لِیسْتَنْقِذَ عِبَادَک مِنَ الْجَهَالَهِ»[۸] برای بیدار کردنِ بندگان از جهل خونِ نازنینِ قلب‌شان را دادند، یکی از این جهل‌های مهم چه بود؟ دشمنی با حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه

صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا ابَاعَبدِالله، صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا ابَاعَبدِالله، صَلَّی اللهُ عَلَیکَ یَا ابَاعَبدِالله، وَالسَّلامُ عَلَیکَ وَ رَحمَهُ الله وَ بَرَکاتُه


[۱] سوره مبارکه مائده، آیه ۵۶

[۲] إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّهَ یَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ ۚ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ ۖ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرًا عَظِیمًا

[۳] الأصول السته عشر من الأصول الأولیه (ط – دار الشبستری)، جلد ۱، صفحه ۶۲ (جابر قال قال ابو جعفر (علیه السلام) : قال رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله : لا ینجو من النار و شده تغیظها و زفیرها و قرنها و حمیمها من عادى علیا و ترک ولایته و احب من عاداه فقالت میمونه زوج النبى صلّى اللّه علیه و آله و اللّه ما اعرف من اصحابک یا رسول اللّه من یحب علیا الا قلیلا منهم قال فقال لها رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله القلیل من المؤمنین کثیر و من تعرفین منهم قالت اعرف اباذر و المقداد و سلمان و قد تعلم انى احب علیا بحبک ایاه و نصیحته لک قال فقال لها رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله صدقت انک صدیقه امتحن اللّه قلبک للایمان .)

[۴] الأمالی (للطوسی)، جلد ۱، صفحه ۵۰۵ (أَخْبَرَنَا جَمَاعَهٌ ، عَنْ أَبِی اَلْمُفَضَّلِ ، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی شَبَحٍ أَبُو اَلْحَسَنِ اَلرَّافِقِیُّ اَلصُّوفِیُّ بِحَرَّانَ ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو اَلْمُعْتَمِرِ عَبْدُ اَلْعَزِیزِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ مُعَاذٍ اَلْعَامِرِیُّ بِالرَّقَّهِ ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبِی ، قَالَ: حَدَّثَنِی جَدِّی عَبْدُ اَللَّهِ بْنُ مُعَاذٍ ، عَنْ أَبِیهِ وَ عَمِّهِ مُعَاذٌ وَ عُبَیْدُ اَللَّهِ اِبْنِی عَبْدِ اَللَّهِ ، عَنْ عَمِّهِمَا یَزِیدَ بْنِ اَلْأَصَمِّ ، قَالَ: قَدِمَ شُقَیْرُ بْنُ شَجَرَهَ اَلْعَامِرِیُّ اَلْمَدِینَهَ ، فَاسْتَأْذَنَ عَلَى خَالَتِی مَیْمُونَهَ بِنْتِ اَلْحَارِثِ زَوْجِ اَلنَّبِیِّ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) وَ کُنْتُ عِنْدَهَا، فَقَالَتْ: اِئْذَنْ لِلرَّجُلِ، فَدَخَلَ فَقَالَتْ: مِنْ أَیْنَ أَقْبَلَ اَلرَّجُلُ قَالَ: مِنَ اَلْکُوفَهِ . قَالَتْ: فَمِنْ أَیِّ اَلقَبَائِلِ أَنْتَ قَالَ: مِنْ بَنِی عَامِرٍ . قَالَتْ: حَیِیتَ اِزْدَدْ قُرْباً، فَمَا أَقْدَمَکَ قَالَ: یَا أُمَّ اَلْمُؤْمِنِینَ، رَهِبْتُ أَنْ تَکْبِسَنِی اَلْفِتْنَهُ لَمَّا رَأَیْتُ مِنْ اِخْتِلاَفِ اَلنَّاسِ فَخَرَجْتُ. قَالَتْ: فَهَلْ کُنْتَ بَایَعْتَ عَلِیّاً (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) قَالَ: نَعَمْ. قَالَتْ: فَارْجِعْ فَلاَ تَزُولَنَّ عَنْ صَفِّهِ، فَوَ اَللَّهِ مَا ضَلَّ وَ لاَ ضُلَّ بِهِ. قَالَ: یَا أُمَّاهْ فَهَلْ أَنْتِ مُحَدِّثَتِی فِی عَلِیٍّ بِحَدِیثٍ سَمِعْتِهِ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) قَالَتْ: اَللَّهُمَّ نَعَمْ، سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَقُولُ: عَلِیٌّ آیَهُ اَلْحَقِّ، وَ رَایَهُ اَلْهُدَى، عَلِیٌّ سَیْفُ اَللَّهِ یَسُلُّهُ عَلَى اَلْکُفَّارِ وَ اَلْمُنَافِقِینَ، فَمَنْ أَحَبَّهُ فَبِحُبِّی أَحَبَّهُ، وَ مَنْ أَبْغَضَهُ فَبِبُغْضِی أَبْغَضَهُ، وَ مَنْ أَبْغَضَنِی أَوْ أَبْغَضَ عَلِیّاً لَقِیَ اَللَّهَ (عَزَّ وَ جَلَّ) وَ لاَ حُجَّهَ لَهُ .)

[۵] المستدرک، جلد ۳، صفحه ۱۱۹ ((سِرفی حِفظِ الله و فی کَنَفِهِ فَوَاللهِ اِنَّکَ لَعلی الحَقّ و الحقُّ مَعَکَ. و لولا انّیِ اَکرَهُ أن أعصِیَ الله و رسولَهُ فاِنّا اُمِرنا أن نَفِرَّفی بیوتنا لَسِرتُ مَعَکَ. ولکن والله لأُرسِلَنَّ مَعَکَ من هو افضَلُ عِندِی و اعَزُّ علی نفسی، اِبنی)

[۶] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار علیهم السلام ، جلد ۳۲، صفحه ۱۸۷ (کش، [رجال الکشی ] ، جَبْرَئِیلُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَى بْنِ مُعَاوِیَهَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَعْبَدٍ عَنْ عُبَیْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ اَلْوَاسِطِیِّ عَنْ وَاصِلِ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ: لَمَّا صُرِعَ زَیْدُ بْنُ صُوحَانَ رَحْمَهُ اَللَّهِ عَلَیْهِ یَوْمَ اَلْجَمَلِ جَاءَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ حَتَّى جَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهِ فَقَالَ رَحِمَکَ اَللَّهُ یَا زَیْدُ قَدْ کُنْتَ خَفِیفَ اَلْمَئُونَهِ عَظِیمَ اَلْمَعُونَهِ قَالَ فَرَفَعَ زَیْدٌ رَأْسَهُ إِلَیْهِ ثُمَّ قَالَ وَ أَنْتَ فَجَزَاکَ اَللَّهُ خَیْراً یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ فَوَ اَللَّهِ مَا عَلِمْتُکَ إِلاَّ بِاللَّهِ عَلِیماً وَ فِی أُمِّ اَلْکِتَابِ عَلِیّاً حَکِیماً وَ إِنَّ اَللَّهَ فِی صَدْرِکَ لَعَظِیمٌ وَ اَللَّهِ مَا قَتَلْتُ مَعَکَ عَلَى جَهَالَهٍ وَ لَکِنِّی سَمِعْتُ أُمَّ سَلَمَهَ زَوْجَ اَلنَّبِیِّ تَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَقُولُ مَنْ کُنْتُ مَوْلاَهُ فَعَلِیٌّ مَوْلاَهُ اَللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ اُنْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اُخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ فَکَرِهْتُ وَ اَللَّهِ أَنْ أَخْذُلَکَ فَیَخْذُلَنِیَ اَللَّهُ .)

[۷] الأمالی (للطوسی)، جلد ۱، صفحه ۵۰۶ (أَخْبَرَنَا جَمَاعَهٌ ، عَنْ أَبِی اَلْمُفَضَّلِ ، قَالَ: أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَرِیرٍ أَبُو جَعْفَرٍ اَلطَّبَرِیُّ قِرَاءَهً، قَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عُمَارَهَ اَلْأَسَدِیُّ ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ حَمَّادِ بْنِ طَلْحَهَ اَلْقَنَّادُ ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ هَاشِمِ بْنِ اَلْبَرِیدِ ، عَنْ أَبِیهِ ، قَالَ: حَدَّثَنِی أَبُو سَعِیدٍ اَلتَّیْمِیُّ ، عَنْ أَبِی ثَابِتٍ مَوْلَى أَبِی ذَرٍّ ، قَالَ: شَهِدْتُ مَعَ عَلِیٍّ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) یَوْمَ اَلْجَمَلِ ، فَلَمَّا رَأَیْتُ عَائِشَهَ وَاقِفَهً دَخَلَنِی بَعْضُ مَا یَدْخُلُ اَلنَّاسَ حَتَّى إِذَا کَانَ عِنْدَ اَلظُّهْرِ فَکَشَفَ اَللَّهُ ذَلِکَ عَنِّی فَقَاتَلْتُ قِتَالاً شَدِیداً. قَالَ: ثُمَّ بَعْدَ ذَلِکَ أَتَیْتُ اَلْمَدِینَهَ ، فَأَتَیْتُ أُمَّ سَلَمَهَ زَوْجَ اَلنَّبِیِّ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) فَسَلَّمْتُ وَ اِسْتَأْذَنْتُ، فَقِیلَ: مَنْ ذَا فَقُلْتُ: سَائِلٌ. فَقَالَتْ: أَطْعِمُوا اَلسَّائِلَ. فَقُلْتُ: إِنِّی وَ اَللَّهِ لاَ أَسْأَلُ طَعَاماً وَ لاَ شَرَاباً، وَ لَکِنِّی أَبُو ثَابِتٍ مَوْلَى أَبِی ذَرٍّ . فَقَالَتْ: مَرْحَباً، فَقَصَصْتُ عَلَیْهَا قِصَّتِی، قَالَتْ: فَأَیْنَ کُنْتَ حِینَ طَارَتِ اَلْقُلُوبُ مَطَائِرَهَا قَالَ: فَقُلْتُ إِلَى أَحْسَنِ ذَلِکَ، کَشَفَ اَللَّهُ ذَلِکَ عَنِّی حِینَ زَوَالِ اَلشَّمْسِ فَقَاتَلْتُ قِتَالاً شَدِیداً مَعَ أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ (عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ) حَتَّى فَرَغَ، قَالَتْ: أَحْسَنْتَ سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ) یَقُولُ: إِنَّ عَلِیّاً مَعَ اَلْقُرْآنِ ، وَ اَلْقُرْآنَ مَعَ عَلِیٍّ ، لاَ یَفْتَرِقَانِ حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ اَلْحَوْضَ .)

[۸] زیارت اربعین