یک نمونه به شما عرض بکنم. حالا بعضی وقت‌ها ما با سادگی می‌گوییم آن جعفر این توّاب شد. من بگویم این آقای جعفر که توّاب شد چه کار کرده است؟ این رفت بست که امام عسگری را ساقط بکند. گفت: چرا شما این‌‌قدر به برادر من احترام می‌گذارید؟ ما در بعضی از روایات خود داریم به امام صادق علیه السّلام گفتند: جعفر صادق به خاطر این‌که یک جعفری در فرزندان اهل بیت به دنیا می‌آید که او صادق نیست، کذّاب است. چرا گفتند: کذّاب است؟ یعنی صبح تا شب مدام دروغ می‌گفته است؟ نه یک ادّعای بزرگی… گاهی یک نفر صبح تا شب دروغ می‌گوید، گاهی یک نفر یک دفعه می‌آید یک دانه دروغ می‌گوید، به اندازه‌ی همه‌ی دروغ‌های همه ارزش دارد. این گفت: چرا شما این‌قدر این برادر من را تحویل می‌گیرید؟ تعظیم و فلان می‌کنید؟ آوردید او را محاصره کردید، باز هم او را تعظیم می‌کنید؟ من را تحویل بگیرید، سالی این‌قدر هم به شما پول می‌دهم. حاکم بنی عبّاس گفت: ما مجبور هستیم به او احترام بگذاریم.

مردم او را قبول دارند. ما چپ به او نگاه بکنیم، بخواهیم هم بکشیم باید بگوییم به مرگ طبیعی از دنیا رفت، طرفدارهای او دهان ما را پاره می‌کنند، کسی تو را حساب نمی‌کند. امّا همین حکومت با این بست؛ چرا؟ در شیعه قاعده بر این بود که بعد از امام حسین علیه الصّلاه و السّلام امامت فقط از طریق پدر به پسر می‌رسد، از طریق برادر و این‌ها نداریم. استثناء یک بار امام حسین علیه السّلام بوده است. اعتراض آن پسر هم که می‌گفت: امام حسین علیه السّلام (نعوذ بالله) بی‌تقوایی کرد، همین بود. چون بعد از امام حسین علیه السّلام اگر بخواهیم برگردیم به امام قبل از امام حسین علیه السّلام بعد پسر او، بعد پسر او از دنیا رفته است، نوه‌ی او امام بشود، خوب این این‌طور هر کسی از راه می‌رسید، می‌گفت: من هم امام هستم. دیگر شهرداران شهرستان‌های نواحی هم می‌گفتند: ما می‌خواهیم رئیس جمهور بشویم. نمی‌شود. فقط از طریق پدر به پسر. لذا اگر آمدند گفتند: امام جواد علیه السّلام پسر امام رضا علیه السّلام نیست، برای چه گفتند؟ برای این‌که اگر امام رضا علیه السّلام پسر نداشته باشد، امامت باید ادامه داشته باشد. معلوم است خود او هم امام نیست. به عقب برمی‌گردیم امام کاظم علیه السّلام برویم یک پسر دیگر او را پیدا بکنیم که او امام بوده است ما نشناختیم و حالا پسر او امام می‌شود. یعنی وجود امام جواد حقّانیّت امامت امام رضا علیه السّلام است. حالا اگر امام عسگری علیه السّلام پسر نداشته باشد چه می‌شود؟ امامت خود او ساقط می‌شود. به سراغ امام هادی علیه السّلام می‌رویم فرزند دیگر امام هادی علیه السّلام می‌شود این جعفر. این می‌شود امام. لذا باید بگوید: امام عسگری علیه السّلام پسر نداشت. همین را هم گفت. چند تا دروغ دارد که یکی از آن‌ها این است. گفت: امام حسن عسگری پسر ندارد، یک عدّه را شاهد آورد که امام حسن عسگری علیه السّلام پسر نداشته است. وقتی حضرت از دنیا رفت، تمام کنیزها و همسران امام را به زندان انداختند، یک سال در زندان دشمن بودند. من جرأت نمی‌کنم توضیح بدهم برای این‌که اطمینان پیدا بکنند فرزندی در آل امام حسن عسگری علیه السّلام نیست.

 

این مظلومیّت امام زمان روحی له الفداه استثنایی است که در زمان حیات خود ارث پدر او را تقسیم کردند. این آقای جعفر خورد. یعنی یک بار ارث صدّیقه‌ی طاهره سلام الله علیها توسّط غیر غصب شد، یک امامزاده آمد ارثیه‌ی امام زمان سلام الله علیه را خورد؛ ارثیه را خورد این‌قدر مهم نیست، ارثیه را خورد یعنی از نظر خود اثبات کرد که امام حسن عسگری علیه السّلام فرزند ندارد. در دوره‌ی تقیّه اهل بیت نمی‌توانند: بگویند چرا دارد. می‌گویند: کجا است باید نشان بدهند. خوب امام را می‌کشند. در دوره‌ی تقیّه یک طرف نمی‌تواند حق را بیان بکند، یک نفر جولان می‌دهد. بعد روایت جعل کردند یکی از روایاتی که جعل شد این است که «المَهدیُ مِن وُلدِ جَعفَر» یکی از روایاتی که جعل شد «المهدی من ولدی اسم ابیه اسم ابی» اسم او اسم من است، اسم پدر او اسم پدر من است. اسم پدر پیغمبر چیست؟ عبدالله. آن آقا که گفتم نوه‌ی امام حسن و امام حسین علیهم السّلام بود، برای این‌که پسر خود را امام زمان جا بیندازد همین کار را کرد. آن‌ها هم یک روایت منتشر کردند که پیغمبر فرموده است: اسم امام زمان اسم من است، اسم پدر او اسم پدر من است. یعنی اسم پدر حضرت حجّت عبدالله است. او برای این‌که پسر خود را امام زمان جا بزند. این‌ها یک کاری کردند که تا دویست سال بعد از مرگ این‌ها شیعیان باید اثبات می‌کردند که این روایت جعلی است. می‌گفتند: امامزاده‌ی شما گفته است.

نوه‌ی امام حسن و امام حسین علیهم السّلام گفته است. پسر امام هادی علیه السّلام گفته است. اگر امامت امام زمان شما این‌قدر واضح بود پس این‌ها چه گفتند؟ این‌که آن وقت امام سجّاد علیه السّلام گفتند: از بنی فاطمه اگر کسی فقط امامت ما را قبول بکند، بهشتی می‌شود این است. چون می‌توانستند ادّعا بکنند و خوب اعتقاد شیعه هر چه به ائمّه‌ی پایانی می‌رسید شبیه به اعتقادات ما بود. یعنی بیشتر برای آن‌ها تبیین می‌شد. الآن به شما بگویند امام زمان علیه السّلام در مجلس آمده است چه کار می‌کنید؟ از جایی که حضرت رد بشود، شما لب روی خاک می‌گذارید که حضرت پای خود را گذاشته است. آن‌ها هم دوست داشتند مردم این‌ها را تحویل بگیرند.