کاری که اتّفاق می‌افتد این است که درون هیئت‌ها داریم بین خود و یک مسلمان مستضعف فکری نفرت پراکنی می‌کنیم. چرا ما این روضه‌ها را می‌خوانیم باور نداریم؟ «الْبَیْتَ بَیْتُک»[۱] اگر به این اعتقاد دارید یعنی وقتی یک مصلحت بزرگتری است تحمّل خود را بالا ببرید. من نمی‌گویم عقیده‌‌ی خود را کنار بگذارید. عقیده باید محکم باشد، اهل بیت اجازه نمی‌دهد عقیده را حذف کنید. ولی در مقام عمل کجا ائمّه‌ی ما اعصاب مخالفین خود را خُرد کردند؟ یک مورد بگویید. یک مورد بگویید که مورد آن واقعاً مستند باشد. یک وقتی علمای ما آن‌قدر مشهور بودند مانند علّامه‌ حلّی که کتاب اصول فقه می‌نوشتند و سال‌ها در اهل سنّت کتاب درسی می‌شد. الآن خود ما در دور خود تار تنیدیم، حرف‌‌های خود را برای خود می‌گوییم. خوب این‌جا کسی نیست که مخالف جواب دهد، همه ما را تشویق می‌کنند. نتیجه این می‌شود که در هیئت‌های ما بچّه هیئتی خیال می‌کند این‌که در کردستان است، این‌که در زاهدان است محبّ قاتل حضرت زهرا هستند. بعد می‌گوید یک جا رفتیم یک کارگر خانه‌ی ما آمده بود، گفتم مذهب شما چیست؟ چند ناسزا گفتم و راحت شدم. این مرام تشیّع است. آیا او دیگر برمی‌گردد راجع به تشیّع تحقیق کند. مخصوصاً او که در موضع ضعف هم بوده است. کارگر بوده است و می‌خواسته پول خود را بگیرد، سکوت کرده است. این‌که دارم عرض می‌کنم چون منبر است واضح نگفتم.

 


[۱]– الأمالی، النص، ص ۴۶۷٫