در این متن می خوانید:
      1. عقل‌گرایی مبنای دیدگاه سیّد احمد خان
      2. اصالت نفع و سودگرایی در دیدگاه سیّد احمد خان
      3. توجّه سیّد احمد خان به تمدّن غربی
      4. لزوم تفکیک در زمینه‌های مختلف تمدّن غربی
      5. اختلاف مبانی تفکّری سیّد احمد خان و تفکّرات دینی او
      6.  نظر سیّد احمد خان در مورد رابطه‌ی علم و دین
      7. چگونگی تشخیص مقبولیّت دین توسّط سیّد احمد خان
      8. تعریف طبیعت از نظر سیّد احمد خان
      9. نگاه غیر دینی سیّد احمد خان به خلقت جهان 
      10. منطق یهود در مورد نژاد برتر بودن
      11.  تفکّر سیّد احمد خان تحت تأثیر نیوتن و دیگران
      12. نظر سیّد احمد خان در مورد رسیدن به خدا از راه توجّه به طبیعت
      13. رابطه‌ی اسلام و طبیعت در دیدگاه سیّد احمد خان
      14. از بین بردن مرز مسلمان و غیر مسلمان توسّط سیّد احمد خان
      15. عقل از نظر سیّد احمد خان
      16. نظر او در مورد الهام و وحی
      17. رشد یافتگی دلیل بر وحی به پیامبر
      18. دلیل عدم وجود وحی از نظر سیّد احمد خان
      19. دیدگاه سیّد احمد خان در رابطه با علم و دین
      20. نظر سیّد احمد خان در مورد نبوّت
      21. وحی در دیدگاه او
      22. انکار معجزه و دعا توسّط او
      23. نظر سیّد احمد خان در مورد معجزه‌ی حضرت موسی در قرآن
      24. بی‌اطّلاعی سیّد احمد خان از کشف علوم جدید در آینده
      25. نظر سیّد احمد خان در مولد عیسی و نحوه‌ی تولّد او
      26. انکار معجزات حضرت عیسی توسّط او
      27. از بین رفتن دیدگاه او با پیشرفت علمی
      28. نظر تند سیّد جمال نسبت به سیّد احمد خان
      29. نظر سیّد جمال راجع به علم سیّد احمد خان
      30. بی‌سابقه بودن تأویل قرآن توسّط سیّد احمد خان
      31. روش سیّد احمد خان برای فهم قرآن
      32. هدف سیّد احمد خان از این نوع فهم از قرآن
      33. نظر سیّد احمد خان در مورد آسمانی بودن قرآن
      34. اشکالات سیّد احمد خان در سه حوزه
      35. پذیرفتن هر چیز مطابق با تجربه
      36. ناتوانی اثبات خدا در پیش فرض سیّد احمد خان
      37. روش ترمودینامیک برای فهم دین
      38. فرو ریختن نگاه مطلق به دانش
      39. علّت رد شدن دیدگاه پذیریش مطلق تجربه
      40. نقدی به شخصیت سیّد احمد خان
      41. دلایل بر عدم علم کافی سیّد احمد خان
      42. خود باختگی سیّد احمد خان در برابر غرب
      43. تک بعدی نگاه کردن به اسلام و غفلت از ضرورت قدرت و حاکمیّت
      44. اهمّیّت حاکمیّت و قدرت سیاسی برای اسلام
      45. ویژگی علم مفید برای جهان اسلام
      46. مخالفان سیّد احمد خان

«أَعُوذُ بِاللَّهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنَ الشَّیْطَانِ الرَّجِیمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمینَ ‏الصَّلَاهُ وَ السَّلَامُ عَلَی حَبیبِهِ وَ نَجیبِهِ مُحَمَّدٍ وَ أهْلِ بَیتِهِ الطَّیِّبینَ الطَّاهِرینَ سِیَّمَا بَقِیَّهِ اللهِ فِی العَالَمِینَ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ».

عقل‌گرایی مبنای دیدگاه سیّد احمد خان

در تبیین دیدگاه‌های سیّد احمد خان هندی عرض شد که دو، سه مبنا است که این مبانی ایشان در نوع نگاه او به مسائل اثرگذار است. یکی بحث دیدگاه عقل‌گرایان قرن هجدهم که نوع خاصّی از عقل‌گرایی را مبنای خود قرار داده بودند و دئیست‌ها در واقع فرزند زمان یک چنین عقلی بودند؛ به اصطلاح خداپرستان طبیعی.

Miri-13940830-RoshanfekraneMoaser (2)

اصالت نفع و سودگرایی در دیدگاه سیّد احمد خان

دیدگاه دیگر هم بحث دیدگاه اصالت نفع و سودگرایی بنتام بود که به هر حال آن هم در موضوع نقل داشت. حالا امروز إن‌شاءالله ضمن بیان دیدگاه‌های سیّد احمد خان سعی می‌کنیم که با اشاره به این دیدگاه‌ها و نقدهایی که بر دیدگاه‌های ایشان وارد است موضوع را به نتیجه برسانیم.

توجّه سیّد احمد خان به تمدّن غربی

۰۱:۴۹…غرب بهترین تمدّن می‌داند، چون به هر حال محصولاتی که از این تمدّن دیده است، محصولات خیلی اثرگذار و مفیدی است و مسلمان‌ها از این جهت به شدّت دچار مشکل بودند. بحث پیشرفت مسائل فن‌آوری، بحث آموزش، احتملاً بحث بهداشت و مسائلی که خلاصه همه‌ی این‌ها سبب شده بود مسلمان‌ها در نهایت انحطاط و غربی‌ها در پیشرفت و به هر حال ترّقی به لحاظ آن معانی ویژه‌ای که از ترّقی در این دوره مراد می‌شود.

Miri-13940830-RoshanfekraneMoaser (1)

لزوم تفکیک در زمینه‌های مختلف تمدّن غربی

این اتّفاق که افتاده بود، بنابراین طبیعی بود که سیّد احمد خان با آن دیدگاه‌هایی که دارد تمدّن غرب را به طور کامل بپذیرد بی‌آن‌که بیاید در بعضی زمینه‌ها تفکیک قائل بشود. چون بعداً حالا به مناسبت إن‌شاءالله اشاره می‌کنیم بعضی‌ها هستند می‌آیند تفکیکی بین تمدّن غرب انجام می‌دهند به لحاظ ارزش‌ها، به لحاظ فلسفی، به لحاظ تکنولوژی و فن‌آوری و سعی می‌کنند یک مقداری  حوزه‌های موضوعات غربی را از هم جدا بکنند و پیشرفت را با بعضی از این حوزه‌ها ارتباط بدهند و انحطاط مسلمان‌ها را هم در بعضی حوزه‌ها ببینند.

اختلاف مبانی تفکّری سیّد احمد خان و تفکّرات دینی او

 امّا کسانی هم بودند که به هر حال فرنگی شدن از فرق سر تا نوک پا را مبنا قرار می‌دادند. به هر هر حال تمدّن در باور او این‌طور بود. منتها نه این‌که ایشان مسلمان بود، واقعاً به اسلام عقیده داشت، به خدا عقیده داشت، به خاتمیّت پیغمبر عقیده داشت، ایشان این عقیده‌ها را داشت و اسلام را دین خاتم می‌دانست. حالا بعداً إن‌شاءالله خواهیم گفت که این‌طور دیدگاه‌ها نمی‌تواند با مبانی او هماهنگ بشود. ولی به هر حال این اعتقادات را داشت.

 نظر سیّد احمد خان در مورد رابطه‌ی علم و دین

و لذا معتقد بود که ما باید اسلام را با علم و تمدّن روزگار خود آشتی بدهیم. آشتی بدهیم یعنی این‌که بیاییم هر آنچه که در اسلام مطرح شده است و با عقل و با علم روزگار سازگاری ندارد ما آن ابعاد دین را کنار بزنیم و نادیده بگیریم.

چگونگی تشخیص مقبولیّت دین توسّط سیّد احمد خان

برای این‌که ما تشخیص بدهیم یک دینی قابل قبول است یا قابل قبول نیست، باید این را به محک طبیعت بیازماییم. یعنی به محک معقل روزگار، به محک تجربه و اگر دیدیم که با تجربه سازگار است، با طبیعت بشری به معنای خاصّی که ایشان می‌کند که یک طبیعت به معنای محدودی است، با این سازگار است بسیار خوب می‌پذیریم اگر نه باید آن دین را کنار بگذاریم. ایشان معتقد است که دین اسلام یک دینی است که به هر حال این سازگاری را با همه چیز دارد.

تعریف طبیعت از نظر سیّد احمد خان

منظور از طبیعت ایشان همان نگاه مکانیستی که از زمان نیوتن و دکارت و این‌ها مطرح بود. این نگاه را دارد طبیعت را یک عالمی می‌بیند که متکّی بر قوانین لایتغیّر ریاضی‌گونه‌ای که در آن دوره شناخته شده است و چون این قوانین مثل قوانین ریاضی‌گونه است، حتّی خود خدا هم دیگر قدرت تصرّف در این را ندارد. جهانی که نیوتن می‌سازد در واقع جهانی است که از آن به عنوان ساعت لاهوتی تعبیر می‌شود. یک ساعتی است که خدا آن را کوک کرده است. عالم مثل ساعت کوک شده است. نمی‌دانم شما ساعت‌های کوکی را دیدید یا نه؟ کوک می‌شد، یک فنری داخل آن بود باطری و این‌ها نبود، کوک می‌شد، کوک می‌شد بعد این مثلاً ۱۰ ساعت، ۱۲ ساعت، ۲۴ ساعت چقدر به خاطر این پیچی که خورده بود، همین‌طور این پیچ برمی‌گشت و ساعت تدریجاً کار می‌کرد تا کوک آن تمام بشود. کوک آن که تمام بشود دیگر ساعت کار نمی‌کرد.

نگاه غیر دینی سیّد احمد خان به خلقت جهان 

 نوع نگاه او این‌طور بود که خداوند مثل یک ساعت‌سازی آمده است این جهان را کوک کرده است. به تعبیر امروزی‌ها یک باطری به آن انداخته است و به دنبال کار خود رفته است. به اصطلاح خدای شش روز که در روز شنبه که روز هفتم باشد، دیگر این خدا به استراحت پرداخت، به استراحت رفته است. دیگر این خدا کاری هم در این عالم نمی‌تواند بکند. دیگر چیزی مثل تصرّفات ماورای طبیعی، تغییرات کون فیکون آن، بداء که ما معتقد هستیم هیچ کدام این کارها را نمی‌تواند بکند. «قالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَهٌ»[۱] یک چنین منطقی را در آیه‌ی قران کریم دنبال می‌کند.

منطق یهود در مورد نژاد برتر بودن

می‌گویند: خدا هر کاری می‌خواسته است بکند در خلقت کرده است. این‌که دعا بکنیم وضعیت تو را تغییر بدهد و این‌ها، این‌ها نیست. سرنوشت یهود تعیین شد که نژاد برتر است. این ساعت کوک شده است حالا دیگر یهود می‌تواند همه کار بکند. این منطق یهودی‌ها هم از این می‌تواند نشأت گرفته باشد که نژاد برتر قابل تغییر هم نیست. خون است دیگر، خون ماندگار است، این نژاد باید بماند، نمی‌شود آن را تغییر داد.

 تفکّر سیّد احمد خان تحت تأثیر نیوتن و دیگران

در هر حال این نوع نگاه مکانیسکی که یک نوع نگاه یک‌جانبه‌انگارانه‌ای بود که توسّط این جناب نیوتن و عدّه‌ی دیگری ترویج می‌شد، این نگاه بر ذهنیّت آقای سیّد احمد خان حاکم است و آن وقت با این نگاه قدرت خدا را محک می‌زند که خداوند فراتر از این نظام عالم و قوانینی که گذاشته است، هیچ چیز دیگری را در واقع نمی‌تواند تنظیم بکند یا تغییر بدهد.

نظر سیّد احمد خان در مورد رسیدن به خدا از راه توجّه به طبیعت

این البتّه صنع می‌تواند ما را به خدا برساند -حالا راجع به این هم اشکالی وجود دارد که إن‌شاءالله خواهیم گفت- می‌گوید: این صنع می‌تواند ما را به خدا برساند. پدیده‌ای  است، این پدیده سازنده‌ای دارد. همان‌طور که وقتی ابراهیم (علیه السّلام) با مردم بابل مواجه شد و گفت: «لا أُحِبُّ الْآفِلین‏َََ»[۲] ستاره را دید، ماه را دید، خورشید را دید و با افول آن‌ها، آمد و رفت آن‌ها، به خدا رسید ما هم به این ترتیب می‌توانیم به خدا برسیم.

رابطه‌ی اسلام و طبیعت در دیدگاه سیّد احمد خان

 ایشان یک مقاله‌ای دارد به نام اسلام طبیعت است و طبیعت اسلام است. می‌گوید: اگر شما طبیعت‌گرای واقعی باشید، مسلمان هستید و اگر بخواهید مسلمان واقعی باشید، ناچار باید طبیعت‌گرا باشید. ایشان معتقد است که اسلام یک دین عملی و ساده است. در این دین بی‌دین را هم می‌شود جای داد.

از بین بردن مرز مسلمان و غیر مسلمان توسّط سیّد احمد خان

یعنی اگر شما بخواهید یک مرز مشخّص دقیقی براساس اصول اعتقادی ترسیم بکنید، این روا نیست. اگر کسی به شعائر ادیان عمل نمی‌کند، ما نمی‌توانیم او را بی‌دین بنامیم. کافی است که این آقا معتقد باشد خدایی وجود دارد، بقیه‌ی آن ضرورتی ندارد. آداب شعائر این‌ها جزء هویت دین نیست. کافی است یک کسی به خدای واحد اعتقاد داشته باشد امّا به پیامبر اعتقاد نداشته باشد، تا ما بیاییم به این هم مسلمان بگوییم. مرز مسلمان و غیر مسلمان را هم به هم می‌زند.

عقل از نظر سیّد احمد خان

عقل از نظر او چیست؟ یک چیزی است که براساس آن روش تجربی می‌آید به مهار طبیعت دست می‌زند و طبیعت را به عنوان یک ابزار و یک اسب راهوار در اختیار بشر قرار می‌دهد تا بشر به آن امکانات که مورد نظر او است دست بزند.

نظر او در مورد الهام و وحی

 ایشان تمایز بین ادیان را نفی می‌کند. در بحث‌های الهام و وحی و امثال این‌ها عقل رشد یافته را به معنای وحی می‌گیرد. وحی یک پدیده‌ای جدای از خدا و پیغمبر نیست که بر قلب پیغمبر اکرم نازل شده باشد. وحی مراتبی دارد. به زنبور وحی می‌شود، به افراد دیگر هم وحی می‌شود. به دانشمندان تجربی یک طور وحی می‌شود. پیغمبر خدا هم عقل رشد یافته‌ای دارد، دارد به او وحی می‌شود.

رشد یافتگی دلیل بر وحی به پیامبر

 به دلیل این وجه رشد یافتگی او است که پیامبر چیزی را از درون خود درمی‌یابد، نه این‌که خداوند چیزی را بر قلب او نازل کرده باشد. جبرئیل اصلاً وجود ندارد. ما چیزی به نام ملک نداریم. ملک عبارت است از توانمندی‌هایی است که در عالم طبیعت وجود دارد. حالا به نمونه‌های آن می‌رسیم.

دلیل عدم وجود وحی از نظر سیّد احمد خان

بنابراین چرا وحی وجود ندارد؟ به خاطر این‌که معنای آن این است که ایشان به روش تجربی، با عینک تجربی آمده است، بر اشیاء نگاه می‌کند عینکی هم که این زده است بعضی از رنگ‌ها را عملاً نمی‌بیند، بعضی از حقایق توسّط این روش دیده نمی‌شود. حالا بعضی‌ها منصف هستند، می‌گویند: ما با تجربه نتوانستیم وحی را احساس بکنیم و لمس بکنیم. می‌گوییم که نمی‌دانیم که وحی وجود دارد یا وجود ندارد. امّا ایشان می‌گوید: چون با تجربه به نتیجه نرسیدیم، بنابراین وجود ندارد. چیزی  را که مثلاً تور تجربه… یک تور کوچکی را انداخته است، بعد می‌گوید من نتوانستم وال به آن بزرگی را صید بکنم، آن وقت نتیجه می‌گیرد بنابراین در این اقیانوس وال وجود ندارد. بنابراین یک نگاه در واقع رشد نایافته‌ی قرن هجدهمی چه در زمینه‌ی عقل‌گرایی تجربی، چه در مورد این روش تجربی در ذهنیّت این آقا شکل گرفته بوده است و با این بسیاری از معارف دینی را قلع و قمع می‌کند. بنابراین شکوفایی درونی انسان است که می‌تواند وحی نامیده بشود، نه چیزی به نام پیام پروردگار عالم که بر قلب پیامبر وارد شده باشد.

دیدگاه سیّد احمد خان در رابطه با علم و دین

از جمله‌ی دیدگاه‌هایی که ایشان دارد در بحث رابطه‌ی علم و دین است. چون علم در واقع با تجربه ثابت شده است. ما دین را که قبول داریم، بنابراین در تعامل علم و دین هر کجا دیدیم در قرآن کریم آن بحث‌های علمی و عقلی را که با عقل، با علم تعارض  دارد، آن آیه را به نفع علم تأویل می‌کنیم به این ترتیب به این نحو می‌آید وحی را منکر می‌شود. خوب وحی نباشد دیگر نبوّتی باقی نمی‌ماند.

نظر سیّد احمد خان در مورد نبوّت

 پس نبوّت چه می‌شود؟ نبوّت می‌شود همان ویژگی‌های درونی رشد یافته‌ی شخصی خود پیامبر، نه این‌که خداوند از ورای این طبیعت یک کاری کرده باشد، آن‌طور که ما عقیده داریم که وحی‌ای را به ایشان فرستاده باشد.

-‌ نبوغ می‌شود؟

وحی در دیدگاه او

-‌ نبوغ با ویژگی‌هایی که دارد. بله، یعنی یک ویژگی دقیقاً انسانی است. از این جهت انبیاء با مصلحین و با نوابغ جهان دیگر خیلی تفاوتی ندارند. ممکن است در درجات تفاوت داشته باشند ولی ماهیّت کار آن‌ها یک ماهیّت واحد است. وحی در واقع گفته است که بازتاب ژرفای درون انسانی به هنگام تماس با حق است و حقیقتی است که با آن زندگی می‌کنند و می‌جنبد و به کمک آن موجودیّت می‌یابد. خدا را قبول دارد، پیامبر مواجهه‌ی با حق هم پیدا می‌کند امّا محصول این مواجه وحی نیست.

انکار معجزه و دعا توسّط او

آن وقت امکان وقوع معجزه را حالا به طور کلّی منکر است. معجزات را دانه به دانه می‌آید توجیهات علمی برای علم آن زمان می‌کند. تأثیر دعا را انکار می‌کند که این قابل قبول نیست که یک گفتاری یک نیّتی بخواهد روی طبیعت اثر بگذارد. چون طبیعت یک نظام ریاضی‌گونه تعریف شده است برای آن زمان است. بعداً دانش  (قطع کلام)

-‌ فقط علل و اسباب عای دارد.

-‌ بله، فقط علل و اسباب عادی دارد. بعداً موضوعات خیلی تغییر کرد. یعنی همان دانشمندان دریافتند که مسئله به این شکلی که گفته می‌شود نیست، بلکه کاملاً متفاوت است. امّا آن زمان یک چنین تلّقی نبود و سیّد همه‌ی حرف‌های علم آن دوران را که به مدّت کوتاهی بعد از آن باطل شد، به عنوان اصل مسلّم و قطعی گرفت و یک طور دلالت‌های قرآن قطعی و مسلّم را تحت تأثیر این امور قرار داد.

نظر سیّد احمد خان در مورد معجزه‌ی حضرت موسی در قرآن

معجزه را به عنوان نقض یا خرق قوانین طبیعت نمی‌پذیرد. می‌گوییم مثلاً فرض بفرمایید که اگر آیه‌ی شریفه‌ای ما داریم مثلاً فرض بفرمایید آیه‌ای است که مربوط به «وَ إِذِ اسْتَسْقى‏ مُوسى‏ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ»[۳] این‌که جناب موسی آمده است ما به او گفتیم: «اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ» با عصای خود به این سنگ بزن، خوب زد  «فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَهَ عَیْناً» ۱۲ چشم درآمد که هر کدام جدا جدا به ۱۲ تیره و قوم فرزندان یعقوب تعلّق گرفت که با هم سر این چیزها دچار اختلاف نشوند. در این‌جا ایشان می‌آید ضرب عصای موسی را می‌گوید: نه این‌طور نبوده است که معجزه‌گونه این بزند و این انفجار حاصل بشود یا چشمه‌ای باز بشود. نه چشمه‌سارهایی را پیدا کردند. «اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ» یعنی از روی سنگ‌ها برو برو، چشمه‌سارها را پیدا بکن و آن وقت یکی از این چشمه‌سارها را به این بده، یکی را به آن بده، این چشمه‌سارها بوده است، فقط یافتن آن‌ها است. به سادگی فهم چیزی که به شکل عرفی به راحتی می‌توان از آیه فهمید، به این شکل انکار می‌کند. این‌که حالا مثلاً عصا یک قدرتی پیدا بکند، تأثیرگذری داشته باشد.

بی‌اطّلاعی سیّد احمد خان از کشف علوم جدید در آینده

چون این نمی‌دانسته است یک انرژی‌هایی در روزگارهای بعد می‌آید که نادیده است امّا به راحتی می‌تواند چیزی را از بین ببرد، الآن مثلاً بحث فشار آب، فشار آب می‌گویند گاهی وقت‌ها فلزهای خیلی سختی که چند متر قطر دارد را می‌تواند به راحتی برش بزند. یعنی تیزی آن از الماس بیشتر است. حالا این برای آب است برای انرژی‌های در واقع غیر قابل رؤیتی که فقط با دستگاه‌های خاص می‌شود دید. این انرژی‌ها، این پرتوهایی که بعداً کشف شد و هر کدام یک ویژگی‌هایی دارد خوب این‌ها بعد پیدا شده است و نقض حرف‌های آن زمان را نشان داده است که این‌طور نیست که اگر ما در این عالم هستیم، این عالم یک بُعد دارد، آن هم فقط آن قسمتی که ما می‌بینیم. نه، انرژی‌های بی‌کرانی در این عالم وجود دارد و فراتر از این انرژی‌ها قدرت بیکران پروردگار عالم که فراتر از همه‌ی این‌ها می‌تواند عمل بکند. چیز خیلی ساده‌ای که امروز برای ما قابل فهم است که یک عصا می‌تواند توانایی‌هایی را در خود حمل بکند که یک سنگ را بشکند، آب بیرون بزند. این همین معجزه را هم انکار می‌کند. همین که مثلاً می‌گوید: «اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ» می‌گوید یعنی این‌که راه برو، جلو برو. همین‌طور که انسان می‌خواهد با عصای خود برود، عصا را به سنگ می‌زند یا به زمین می‌زند می‌رود می‌گوید این‌طور است.

نظر سیّد احمد خان در مولد عیسی و نحوه‌ی تولّد او

مسئله‌ی حضرت مریم (سلام الله علیها) را، بحث این‌که فرمود: «وَ لَمْ یَمْسَسْنی‏ بَشَرٌ»[۴] من را هیچ بشری مسح نکرده است. بنابراین نتیجه‌ی آن این می‌شود که عیسی بن مریم پدر مادی ندارد. خوب این فهمی است که همه‌ی مسلمان‌ها به راحتی این را می‌فهمند. ایشان می‌گوید: نه جناب مریم در عقد یوسف نجّار بوده است و عیسی بن مریم فرزند یوسف نجّار است و این فرمایشی که فرموده است برای زمان پیش از این‌که با یوسف مرتبط بشود.

انکار معجزات حضرت عیسی توسّط او

سخن گفتن عیسی بن مریم در گهواره را انکار می‌کند. «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی‏ نَبِیًّا»[۵] می‌گوید: نه این‌طور نیست. نزول مائده‌ی آسمانی «رَبَّنا أَنْزِلْ عَلَیْنا مائِدَهً مِنَ السَّماءِ»[۶] انکار می‌کند. شفای بیماران و احیای موت‌ها، این‌که مردگان را زنده می‌کرد، مریض‌ها را شفا می‌داد، این را انکار می‌کند. پرنده را از چیز دیگری می‌آفرید، این را انکار می‌کند، عروج حضرت، این انکار می‌کند. این‌ها دیگر شبیه به دیدگاه‌ها مسیحی‌ها می‌شود.

از بین رفتن دیدگاه او با پیشرفت علمی

اجمالاً شما هر چیزی را که می‌بینید، این رفته است و روی آن دست گذاشته است. چرا؟ چون با این عقل تجربی روزگاری که تاریخ‌مند است به مدّت کوتاهی بعد از آن همه‌ی این‌ها می‌آید فرومی‌ریزد، رفته است بر یک بنیانی نشسته است، بر شاخی نشسته است که دارند آن شاخه را می‌برند و چند سال دیگر شکستن آن‌ها خود را نشان می‌دهد.

نظر تند سیّد جمال نسبت به سیّد احمد خان

 این دیدگاه ایشان این‌طور است که آن وقت سیّد جمال وقتی که در یکی از تبعیدهای خود به هندوستان می‌رود و این تفسیر را می‌بیند خیلی برمی‌آشوبد. خیلی تند به سیّد احمد خان حمله می‌کند. می‌گوید: شنیدم که -یک مقاله‌ای دارد به نام تفسیر مفسّر سیّد جمال- شخصی در حالت کبر سن و کثرت تجربیّات و سیاحت ممالک فرنگ پس از کدّ و جهد به جهت اصلاح جامعه‌ی اسلامی -هدف او هم اصلاح بوده است- تفسیری بر قرآن نوشته است و گمان بردم که گمشده‌ی خود را یافته‌ام. یک مطلبی را این وسط می‌گوید، می‌گوید: و گمان بردم گمشده‌ی خود را یافته‌ام-ولی چون تفسیر به نظر من گذشت، دیدم به هیچ وجه در راه یاد شده قدم نگذارده است. تنها همّت خود را بر آن گماشته است که هر آیه‌ای که در آن ذکری از ملک یا جن یا روح الامین یا وحی و یا جنّت و نار و یا معجزه‌ای از معجزات انبیاء می‌رود، آن آیه را از ظاهر خود برآورده به تأویلات بارده‌ی زندیق‌های قرون گذشته تأویل نماید. خیلی تند است. این یک حرف‌هایی است که بی‌دین‌ها سابق می‌زدند، حالا این به اسم مسلمان آمده زد است.

نظر سیّد جمال راجع به علم سیّد احمد خان

 فرق همین است که -حالا می‌گوید: مسئله مصیبت‌بارتر از همین است- زنادقه‌ی سلف دانشمندانی بوده‌اند و این مفسّر بیچاره بسیار عوام است. لهذا نمی‌تواند اقوال ایشان را هم به خوبی فرا گیرد و عجیب‌تر آن است که این نکته جالب است- این مفسّر رتبه‌ی مقدّسه‌ی الهیّه‌ی نبوّت را تنزّل داده است به پایه‌ی reformer، یعنی اصلاح‌گر. Reformer فرود آورده است و انبیاء را چون واشنگتن و ناپلئون و… گمان کرده است.

بی‌سابقه بودن تأویل قرآن توسّط سیّد احمد خان

 این سبک از تعامل با قرآن توسّط یک مسلمان بی‌سابقه بوده است. البتّه صوفیه‌ای بودند که قرآن را به یک طورهای دیگر تأویل می‌کردند امّا با عقل تجربی روزگار به این شکل، این جدید بوده است. بالاخره مثلاً بحث این‌که از دریا گذشتن را «وَ لَقَدْ أَوْحَیْنا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَسْرِ بِعِبادی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَریقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً لا تَخافُ دَرَکاً وَ لا تَخْشى‏»[۷] این‌جا می‌گوید: دریا خشک شده بوده است. یعنی این‌که «أَسْرِ بِعِبادی فَاضْرِبْ لَهُمْ طَریقاً فِی الْبَحْرِ یَبَساً لا تَخافُ دَرَکاً وَ لا تَخْشى».

روش سیّد احمد خان برای فهم قرآن

 هر کدام حرف‌هایی که می‌زند کلّی گرفتاری برای خود درست می‌کند، نمی‌تواند از عهده‌ی این‌ها بربیاید. چون به هیچ وجه هم مقیّد به قواعد عرفی لفظ نیست. یعنی خود را خیلی آزاد می‌بیند. در این‌که در الفاظ تصرّف بکند. هیچ روش درستی برای فهم قرآن ندارد. تنها روشی که برای فهم قرآن انتخاب می‌کند این است که با علم مطابقت داشته باشد.

-‌‌ این مرتد می‌شود؟

هدف سیّد احمد خان از این نوع فهم از قرآن

-‌ حالا بحث ما این‌جا بحث فقهی نیست. امّا اجمالاً این است که روشی که ایشان انتخاب کرده است از جهات مختلف دچار آسیب است. چرا این شخص به این‌جا می‌رسد؟ بعد هم حالا روش را هم که انتخاب می‌کند و تفسیر و فهمی هم که از قرآن دارد بالاخره می‌خواهد این را برای چه هدفی به کار بگیرد؟ برای همان اصلاح اجتماعی به عنوان یک مصلح می‌خواهد وارد میدان بشود. حالا ایشان مطالب دیگر هم دارد با توجّه به این‌که ما می‌خواهیم این جلسه بحث ایشان را به جمع‌بندی برسانیم لذا دیگر به جزئیات دیگر او نمی‌پردازیم، سعی می‌کنیم به بعضی از اشکالاتی که این دیدگاه دارد برسیم.

-‌ سد خود را قرآن می‌بیند برای همین می‌آید آن را تغییر بدهد؟

نظر سیّد احمد خان در مورد آسمانی بودن قرآن

-‌ نه، این‌طور است که قرآن را قبول دارد. البتّه قرآن دیگر وحی نیست. این باور داشت‌های پیامبر است منتها باورداشت‌های متعالی. آن وقت یکی از اشکالات این است که این که دیگر وحی نشد، کلام خدا نشد، این دیگر یافته‌های خود پیغمبر اکرم است. یافته‌های خود پیامبر اکرم یافته‌های متعالی هم که باشد ولی بالاخره یک چیز شخصی است، یک دریافت و چیزی است که مربوط به شخص است.

اشکالات سیّد احمد خان در سه حوزه

حالا اشکالات سیّد را اگر بخواهیم بررسی بکنیم یکی پیش فرض‌های ایشان در این بحث‌ها است. دوم روش او است، سوم مضامین او است. در سه حوزه می‌شود این دیدگاه‌ها را پیگری کرد. بحث پیش فرض‌های او.

پذیرفتن هر چیز مطابق با تجربه

ایشان در پیش فرض‌های خود معتقد است که هر چیزی که با روش تجربی قابل قبول باشد آن مورد تأیید است و نباید نمی‌شود پذیرفت و عقل روزگار هم که مطابق با همین است، این اقتضا را می‌کند. طبیعت بشری و عالم طبیعت است که محور است.

ناتوانی اثبات خدا در پیش فرض سیّد احمد خان

آن وقت این‌جا پاسخی که می‌شود ابتدائاً به این آقا داد این است که با این روش شما حتّی خدا را هم نمی‌توانید ثابت بکنید چطور می‌توانی به خدا معتقد باشی؟ اگر قرار است روش تجربی باشد، روش تجربی چطور می‌تواند وصول به حضرت حق پیدا بکند؟ شما یا ملتزم به این روش عقل و روزگار و تجربه هستی یا نیستی، اگر متلزم نیستی پس باید این عدم التزام خود را در حوزه‌های دیگر هم گسترش بدهی. امّا اگر به این معنا ملتزم هستی، تو خدا را هم با تجربه نمی‌توانی ثابت بکنی. تجربه فقط می‌گوید محسوسات. این قابل اثبات است، بیشتر از این را نمی‌توانید ثابت بکنید. شما چطور به خدا رسیدی؟ شما چطور به ختم نبوّت رسیدی؟ از کجا؟ به تو الهام شده است، تو که الهام را قبول نداری. استدلال عقلی به تو شده است، معجزه است تو که این‌ها را قبول نداری. استدلال عقلی را قبول نداری، عقل به معنای برهانی یعنی فلسفه شما که این‌ها را قبول نداری. پس بنابراین چگونه شما می‌توانی ختم نبوّت را اثبات بکنی؟ چگونه می‌توانی جاودان بودن قرآن را اثبات بکنی؟ این‌ها تمام فقط دلبستگی‌های تو را می‌رساند که تو دین را دوست داشتی، سابقه‌ی اسلامی داری این‌ها را پذیرفتی و الّا هیچ منطقی با این چارچوب خود نداری که از این دیدگاه‌ها دفاع بکنی.

-‌ در جامعه‌ی اسلامی چه افرادی از او متأثّر شدند؟

-‌ گفته می‌شود این‌‌هایی که تفسیرهای علمی کردند. مثلاً فرض بفرمایید در کشور ما هم بعضی از افراد را آدم می‌بیند رگه‌هایی از این دیدگاه وجود دارد، این آثار را خوانده بودند.

-‌ افرادی مثل آقای بازرگان (قطع کلام)

-‌ مثلاً. چون آقای بازرگان هم فلسفه را رد می‌کند ولی به هیچ وجه به این مصیبت نیست. قابل مقایسه نیست ولی به نظر می‌رسد یک گرته‌برداری‌هایی از این دیدگاه‌ها شده است.

-‌ چه لزومی دارد طرف این را از سیّد احمد خان بگیرد، از خود پوزیتویسم‌ها و غرب به صورت مستقیم بگیرد؟

-‌ ببینید یعنی چرا ما بحث بکنیم، منظور شما این است؟

-‌ ما الآن روی سیّد احمد خان بحث می‌کنیم، نه چون متفکّر است، چون مؤثّر است. یعنی در جامعه مؤثّر است. بیشتر به خاطر این بحث می‌کنیم. حالا می‌خواهم بدانم آیا واقعاً ثابت می‌شود آقایانی که با این رویکرد تجربی آمدند بحث کردند از ایشان آبشخور کردند یا از منبع اصلی آبشخور کردند از خود رویکردهای تجربی غرب استفاده می‌کردند؟

-‌ بله، آن‌هایی که ما می‌شناسیم که گفته می‌شود این‌ها متأثّر هستند، این‌ها فیلسوف نبودند که بروند پوزیتویسم را خوب بخوانند. مثلاً فرض بفرمایید که اگر این درست باشد -اگر یک وقت بحث ما به آن‌جاها رسید می‌توانیم این را تفصیلی برررسی بکنیم- که مثلاً اگر مهندس بازرگان متأثّر از سیّد احمد خان باشد در درجات ولو کمتر این‌ها که نرفته بودند فلسفه و این‌ها بخوانند، اصلاً مخالف فلسفه هم هستند.

روش ترمودینامیک برای فهم دین

روش ایشان برای فهم دین بیشتر همان ترمودینامیک است. ترمودینامیک در واقع یک مدلی است برای این‌که بتواند یک فهم روشن و جدیدی را از دین بدهد که تأثیر بگذارد که تا حدّی هم تأثیرگذار بود امّا انکار ضروریات که نکرده است و در خیلی از جهات هم وارد نشده است. در بعضی از جاها وارد شده است و نادرست است و تحلیل درستی نداشته است. امّا برای ایشان خیلی دیدگاه افراطی‌گرایانه‌ای است. ممکن است کسی به لحاظ دینی از ایشان متأثّر شده باشند، برای این‌که بتوانند همان اصلاح را در جامعه‌ی خود هم انجام بدهند و فیلسوف هم نبودند. اصلاً اهل فلسفه نبودند. مثلاً مهندس بازرگان اصلاً فلسفه را قبول ندارد. در جلد ۵، اصول فلسفه و روس رئالیسم کسانی را آقای مطهّری یاد می‌کند از جمله ایشان است دیگر که در واقع رویکرد یک طور حسّی‌گرا یا یک طورهایی دیگر. مثلاً از ندوی یاد می‌کند، از دیگران یاد می‌کند. اگر ما گرایش دئیستی داشته باشیم و عقل‌گرا باشیم، حتّی خدا را نمی‌توانیم اثبات بکنیم و نبوّت و امثال این‌ها را هم نمی‌توانیم اثبات بکنیم. بنابراین شما نمی‌توانید هم مسلمان باشید، هم این چارچوب‌ها را داشته باشید، چار چوب شما غیر منسجم می‌شود. باید دیدگاه‌ها با هم بخواند. این اتّفاق نمی‌افتد.

فرو ریختن نگاه مطلق به دانش

 نکته‌ی بعد بحث روش ایشان است؛ این روشی که انتخاب کرده است عملاً منجرّ به مثلاً مطلق‌انگاری علم می‌شود. امروز این ثابت شده است که علم به هیچ وجه مطلق نیست. آن نگاه اسطوره‌ گونه‌ای که به علم داشتند که مثل یک در واقع دانش بی‌ برو و برگرد، غیر قابل خدشه و امثال این همه‌ی این‌ها فرو ریخته است. پوزیتویسم‌ها بعد از سیّد آمدند فرو ریختند. نئو پوزیتویسم‌ها آمدند، این‌قدر بر این تجربه‌گرایی ایراد شده است که خود همین تجربه‌گراها که می‌گفتند: هر چیزی تجربی است، مورد تأیید است و هر چه تجربی نیست مورد تأیید نیست و باید آن را آن انکار کرد، می‌گفتند: خود همین مدّعا را شما با کدام تجربه فهمیدی؟

علّت رد شدن دیدگاه پذیریش مطلق تجربه

 این دیدگاه، دیدگاه خود متناقض است. در کدام آزمایشگاه و با کدام حسّ خود فهمیدید که هر چیزی غیر تجربی است باید آن را رد کرد؟ اصلاً شما نمی‌توانید آن را تجربه بکنید وقتی نمی‌توانید آن را تجربه بکنید پس چرا به آن اعتقاد دارید؟ خود دیدگاه در واقع ریشه‌ی خود را متزلزل می‌کند. بعد یک چنین علمی را شما به آن صلاحیت می‌دهید که بیاید کتاب الله را تفسیر بکند و هر کاری با کتاب الله خواست بکند، این خیلی بی انصافی و تندرویی است. این علم مبنا -برای این نوع تجربی- تفسیر قرار می‌گیرد و این گرفتاری را به بار می‌آورد.

نقدی به شخصیت سیّد احمد خان

نقدهایی که می‌شود بر این شخصیت کرد یکی است که به هر حال ایشان مقهور دیدگاه تجربه‌گرایانه است و چون خود او هم اهل تخصّص آن‌طور نبوده است، این مطالب را گرفته است. اگر فیلسوف می‌خواسته است از فیلسوف می‌گرفته است. از علوم تجربی، از علوم تجربی. قدرت تحلیل درستی و نادرستی را نداشته است. روزگار هم هنوز این خلأهای علمی را جدید را نشان نداده بود. همه‌ی عالم را به علوم تجربی فروکاسته است. سنی زاده بوده است.

-‌ حوزه، علمای آن زمان عرضه نکرده بودند که مثلاً (قطع کلام)

دلایل بر عدم علم کافی سیّد احمد خان

-‌ نه اصلاً، بله آن‌های دیگر هم در مقابل او بودند. آشنای با معارف اسلامی نیست، اصلاً از سنّت عقلیّه و این‌ها بهره‌ای ندارد، از سنّت‌های کلامی قوی که در واقع بنیان‌های قوی غیر عقلی تجربی دارند بهره‌ای نداشته است، حدیث را تقریباً کنار گذاشته بوده است و خود همین گرایش یک طور به هر حال نگاه تنها به قرآن مشکل ساز بوده است. این اشکال دیگری بوده است که برای این شخصیت وجود داشته است. این‌که قواعد عقلایی گفتار را به کلّی در واقع زیر پا گذاشته بوده است همان کاری که بابی‌ها و امثال این‌ها با قرآن می‌کردند. همان کاری که باطنی‌گراها و صوفی‌گراهای تندرو می‌کردند، همان کار را ایشان انجام داده است و لذا کلّ این فهم‌هایی که از این قرآن گرفته است بی‌اعتبار است. خیلی تخمینی و حدسی در بعضی از جاها وارد می‌شود، یعنی روش‌مند نیست.

خود باختگی سیّد احمد خان در برابر غرب

مثلاً در مورد ربا قبلاً گفتیم اگر از فقرا باشد ایراد دارد خیلی مشکل است امّا اگر از ثروتمندان باشد ایرادی ندارد و بلکه اصلاً برای اقتصاد لازم است. یک طور اشکال دیگر او این است که یک احساس خودباختگی و ذلّت در مقابل این غربی‌ها دارد به شدّت نسبت به آن‌ها وا داده است.

تک بعدی نگاه کردن به اسلام و غفلت از ضرورت قدرت و حاکمیّت

 نکته‌ی دیگری که داشته است تک بعدی نگاه کردن به مسئله‌ی اسلام بوده است. فکر می‌کرده است که با آموزش مسئله حل می‌شود. درست است که آموزش و تربیت نیرو خیلی مسئله‌ی مهمّی است امّا تجربه‌ی روزگار نشان می‌دهد که آموزش به تنهایی نمی‌تواند وضعیت مسلمان‌ها را به وضع بهتری بکشاند. باید قدرت هم در دست مسلمان‌ها باشد که این دانش‌های خود را تبدیل به تکنیک بکنند. آن وقت قدرت حاکمیتی در دست آن‌ها باشد که بتوانند در مقابل استعمار بایستند و ایشان در مقابل استعمار را سر خم می‌کند، زیر بار قدرت حاکمیّتی را نمی‌رود که باید داشته باشیم و صرفاً و صرفاً می‌آید آموزش و دست‌یابی به یک سری آگاهی‌های تجربی را مبنای خود قرار می‌دهند و لذا می‌آید دانشگاه تأسیس می‌کند.

اهمّیّت حاکمیّت و قدرت سیاسی برای اسلام

البتّه دانشگاه ضمن این‌که خیلی مهم است و آموزش خیلی مهم است و یادگیری فنون و مهارت‌ها خیلی مهم است امّا امروزه امروزه به خصوص دوره‌های اخیر نشان داده شده است که تا زمانی که شما قدرت سیاسی نداشته باشید، توانایی نظم‌بخشی چیزی فراتر از علم را نداشته باشید، آن علم نه تنها موجب پیشرفت نمی‌شود بلکه موجب انحطاط هم ممکن است بشود.

ویژگی علم مفید برای جهان اسلام

 علمی که بیاید پیاده نظام برای غربی‌ها بشود چه علمی است؟! الآن شما ناسا را نگاه بکنید کلّی هندی و پاکستانی و ایرانی و غیره و ذلک همه دانشمند است امّا مسلمان‌ها از این دانش بهره‌ای نمی‌برند، توانایی‌هایی هم دارند امّا همه ریز پروژه‌هایی دارند که این ریز پروژه‌ها در پروژه‌های کلان غرب هضم شده است و لذا این آدم‌ها نمی‌توانند بیایند اثرگذار باشند. در حالی که شما اگر توانایی مدیریّتی داشته باشید، جامعه‌ی اسلامی داشته باشید که حاکمیّت شما بتواند افراد را یک طوری جذب بکند، از فرار مغزها جلوگیری بکند و قدرت حاکمیّتی بیاید از این عناصر کمک بگیرد آن وقت است که مسلمان‌ها می‌توانند قدرتمند بشوند و بتوانند عقب‌افتادگی‌های خود را جبران بکنند.

-‌ توانایی‌های غرب آن زمان چه بوده است که این‌قدر خود را مطرح می‌دانند؟

-‌ توانایی‌های نظامی همین که انگلستان آمده است سیستم بروکراسی داشته است، همین که قدرت نظامی غالب که تعداد چند هزار نفری می‌آیند کلّ هند را در واقع تحت سیطره‌ی خود قرار می‌دهند با این نظام سازمانی اداری خود و با آدم‌هایی که توانایی‌های مدیریّت دارند. خوب همین کافی بوده است برای این‌که ایشان تأکید بر این جهات غرب ملاحظه‌ی این موضوع (قطع کلام)

-‌ الآن غرب را می‌دیده است چه حالی به او دست می‌داده است؟

-‌ خوب الآن ضمن این‌که این اتّفاق افتاده است امّا توانایی‌های مسلمان‌ها هم در یک‌جاهایی خود را یک مقداری نشان می‌داده است (قطع کلام)

-‌  در هند اسلام پیشرفت کرده است؟

-‌ در هند؟

-‌ بله.

-‌ نه در هند مسلمان‌ها در واقع یک طبقه‌ی عقب‌افتاده بودند. یعنی گروهی بودند که به لحاظ اقلیّت بودن همیشه تحت فشار هندوها بودند. الآن هم تقریباً در هند همین‌طور است. چون نخبه‌های هند همه به پاکستان رفتند و مسلمان‌هایی در هند ماندند که مسلمان‌های ضعیفی هستند و شیعه ضعف مضاعف دارد و لذا این عقب‌افتادگی (قطع کلام)

-‌ این صحبت‌های برای جامه‌ی اسلامی آن زمان  این‌قدر قوی نبوده است که پاسخی داده بشود؟

– بله، خود همین سیّد احمد خان که یک گرایشی… نه دانشمندان و بالاخره علما با این دیدگاه مقابله می‌کردند. انقلابیون مقابله می‌کردند. یعنی سیّد یکه‌تاز میدان نبوده است. سیّد چون انقلابی هم نبوده است، اتّفاقاً اصلاً مخالف انقلاب بوده است. می‌گفته است: نروید با استعمار بجنگید، بروید آموزش ببینید خود را درست بکنید.

-‌ سیّد جمال را می‌فرمایید؟

مخالفان سیّد احمد خان

-‌ نه سیّد احمد. بله همان سیّد احمد را عرض می‌کنم با جریان مبارزه با استعمار ضدیّت داشته است و لذا هندوها با او مخالف بودند، چون هندوها مبارز بودند. مسلمان‌های مبارز با او مخالف بودند. علمای سنّتی با او مخالف بودند طیف‌های وسیعی از شخصیت‌ها و توده‌ها با او مخالف بودند ولی پشت او به غربی‌ها و انگلیسی‌ها گرم بود، با کار آن‌ها جلو می‌رفت و تیپ نخبه و به اصطلاح برجسته‌ی هندی که مسلمان باشند این‌ها گرایش پیدا کردند بالاخره گرایش به تجدّد یک گرایشی است که در خود ایران هم ما دیدیم خیلی جذّابیت داشته است رنگ و لعاب آن زیاد بوده است. این نزاع‌ها بوده است و همچنان هم وجود دارد یعنی مخالفین…


 

[۱]– سوره‌ی مائده، آیه‌ی ۶۴٫

[۲]– سوره‌ی انعام، آیه‌ ۷۶٫

[۳]– سوره‌ی بقره، آیه ۶۰٫

[۴]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۴۷ و سوره‌ی مریم، آیه ۲۰٫

[۵]– سوره‌ی مریم، آیه ۳۰٫

[۶]– سوره‌ی آل عمران، آیه ۱۱۴٫

[۷]– سوره‌ی طه، آیه ۷۷٫