«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم‏»

«أُفَوِّضُ أَمْری إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصیرٌ بِالْعِبادِ».[۱]

«رَبِّ اشْرَحْ لی‏ صَدْری * وَ یَسِّرْ لی‏ أَمْری * وَ احْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسانی‏ * یَفْقَهُوا قَوْلی‏».[۲]

«اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِی بِالْهُدَى وَ أَلْهِمْنِی التَّقْوَى».[۳]

مقدّمه

هدیه به پیشگاه باعظمتِ رسول ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلّم، اهل بیت مکرّم ایشان، بویژه ریحانه‌ی رسول خدا و زینت عرش، رحمت واسعه‌ی حضرت حق، بابِ نجات امّت، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه صلواتی هدیه بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم.

 عرض ادب و ارادت و خاکساری و التجاء و استغاثه به محضر مبارک حضرت بقیه‌ الله اعظم روحی و ارواح العالمین مَن سِواهُ فداه و عجّل الله تعالی فرجه الشریف صلوات دیگری محبّت بفرمایید.

اللهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّل فَرَجَهُم

از بین مباحثی که مقدّمات آن تقریباً برای ارائه کردن آماده بود، بنا را بر این گذاشتیم که فصل دوم بحث سال گذشته را عرض کنیم.

عنوان بحث «کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟» بود.

قبلاً شانزده جلسه از آن را عرض کرده‌ایم که صوت و متن آن در hkashani.com/?cat=5559 موجود است، این بحث زوایای دیگری هم دارد که مهم است، هم در شناخت حضرت مهم است، هم در دینداری معاصر مهم است. اینکه ما با چه کسی طرف هستیم و با کدام واقعه؟

طبعاً هیچ کدام از ما نبوده‌ایم که بخواهیم کربلا را ببینیم، این ما هستیم و روایاتی که درباره‌ی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و کربلا هست. عرض خواهم کرد که روایت یعنی چه.

تعریف ما از روایت

خیلی از اوقات میل و انگیزه و علایق و شناخت‌های قبلی ما کمک می‌کند که ما یک روایت را باور کنیم یا یک روایت را باور نکنیم.

منظور بنده در اینجا از «روایت» از شروع تا پایانِ یک رخداد که شما برای آن یک جمله یا یک جمع‌بندی می‌گویید است. منظور ما از روایت این جمع‌بندی است نه حدیث، منظور ما در اینجا حدیث نیست.

مثلاً از کسی می‌پرسند: روایت شما از فلان مسابقه‌ی فوتبال چیست؟ می‌گوید: داور را خریده‌اند!

منظور ما از روایت این است. یعنی اینکه شما بخواهید یک رخداد را یک‌خطی تحلیل کنید. البته اشکال ندارد که شما آن یک خط را توضیح و بسط هم بدهید، ما به آن توصیف «روایت» می‌گوییم.

آن چیزی که در بحث مسائل مهم گذشته خیلی مهم است این است که ما در عموم این حوادث حضور نداشته‌ایم، ما نه کربلا را دیده‌ایم، نه خودِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را دیده‌ایم، کمااینکه در اتفاقات معاصر هم… مثلاً وقتی ما با جنگ مواجه هستیم، ما جنگ را ندیده‌ایم، حتّی آن کسانی که به جبهه رفته‌اند هم همه‌ی جنگ را ندیده‌اند، مثلاً یک نفر در جبهه‌ی جنوب است و مسلّماً همان روز جبهه‌ی غرب را ندیده است، حتّی اگر در همان عملیات بوده باشد، شاید در آن گردان خاص نبوده باشد که آن اتفاق در آنجا رخ داده است، لذا لاجرم مجبور و ناچار است که به سراغ روایت دیگران برود.

گاهی احادیث اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین هم جزو این روایت‌ها هست، حتّی گاهی روایات اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین روایتِ راوی است، یعنی روایت به همین معنا که ما می‌گوییم.

«کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟»

حال وقتی می‌گوییم کدام امام حسین علیه السلام و کدام کربلا؟ با چه چیزی طرف هستیم؟ ما کدامیک را می‌پذیریم؟ کدامیک را باور کرده‌ایم؟ به کدامیک اعتبار داده‌ایم؟

همینطور که می‌بینید در اینجا نقشِ واسطه‌ها خیلی مهم است، چون ما نبوده‌ایم که ببینیم.

همه‌ی تصویر ذهنی عموم مردم از کربلا و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، از هیئت‌هاست، بنابراین این روضه‌خوان و مداح و سخنران، باید بدانند با جامعه‌ای طرف هستند که اکثر این جامعه مطالعاتی ندارند و روایتِ این‌ها را از امام حسین علیه السلام باور می‌کنند.

معمولاً امام حسینِ ذهنِ شما، امام حسینِ ذهنِ واعظ و مداح شماست؛ بجز اندکی که اهل مطالعه هستند.

همینطور که می‌بینید موضوع حساس شد!

دیگر یک روضه‌ی صرف نیست، یک منبرِ اخلاقی یا غیراخلاقی یا تاریخی یا تفسیری نیست، تصویرِ ذهنی شما را از امامتان می‌سازد، یا درست، یا نادرست!

موضوع حساس شد.

وقتی سحر در خانه به امام حسین علیه السلام توسّل می‌کنید، به چه کسی توسّل می‌کنید؟ به آن امام حسینِ تصویرِ ذهنیِ خودتان. حال بگویید این امام حسین علیه السلام چقدر مطابق واقع است؟ چقدر درست روایت شده است؟

همینطور که می‌بینید موضوع حساس شد.

حال یک نفر می‌گوید من اهل مطالعه هستم، از او می‌پرسم چه کتبی خوانده‌ای؟ غیر از سخنران و مداح، درواقع آن کتاب هم برای تو روایت می‌سازد.

مثلاً می‌گوید من سریال مختار را هم دیده‌ام، می‌گویم این سریال مختار هم تصویری از کربلا می‌سازد.

این ما هستیم و واسطه‌هایی که امام حسین علیه السلام و کربلا را برای ما تصویرسازی می‌کنند، درواقع در ذهن و صفحه‌ی نفس ما هک می‌کنند.

هرچقدر امام حسین علیه السلام مهم است، این واسطه‌ها مهم هستند. چون این‌ها هستند که در حال ساختنِ تصویر هستند، این‌ها هستند که روایت را می‌سازند.

امام حسینِ مظلوم؟ امام حسینِ رهبرِ یک قیام؟ امام حسینِ فراری؟ امام حسینِ ماجراجو؟ امام حسینِ دست‌گیر؟

سلام خدا بر سیّدالشّهداء.

این برای واسطه‌هاست، وگرنه شما که در آنجا حضور نداشته‌اید تا ببینید، ما که آن غلام سیاه نبودیم که در باغ با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه مواجه بشویم و خودِ حضرت را ببینیم، این ما هستیم و احادیث که برای راویان است، این ما هستیم و کتاب‌ها.

به اندازه‌ی تفاوت در نویسندگان و تفاوت‌های در مداح‌ها، تفاوت‌های در سخنران‌ها، ما امام حسین علیه السلام داریم. حال کدامیک واقعی است؟

اینکه بنده‌ی حقیر خیلی مخالفِ روضه‌ی دروغ هستم، یک علّت این امر این است که نمی‌شود برای عبادتِ دروغی قصدِ قربت کرد، علّت دوم این است که تصویر ذهنی مردم را خراب نکن!

تصویر دهنی مردم همان کسی است که به او پناه می‌برند، مردم به چه کسی پناه می‌برند؟ به آن تصویر ذهنی خودشان. حال آن تصویر ذهنی چقدر مطابق واقع است؟

اگر کسی حساس بشود می‌گوید من خودم می‌خواهم بیشتر تحقیق کنم؛ در اینصورت که الحمدلله!

اما به این راحتی نمی‌شود شما از دست واسطه‌ها فرار کنید.

«واسطه‌ها» معاصرینِ شما هستند، مانند بنده که عرایض خود را تقدیم می‌کنم، یا اینکه شما اهل مطالعه هستید و واسطه‌های قدیمی‌تر را پیدا می‌کنید، کتب قدیمی‌تر را نگاه می‌کنید، می‌گویی من می‌روم تا از زراره‌ها دریافت کنم؛ باز هم تفاوتی نمی‌کند.

در این میان، یکی از مظلومیت‌های برادران غیرشیعه‌ی ما این است که گیرِ این بندگان خدا در روایاتشان است.

مجدداً تکرار می‌کنم که منظور ما در این بحث از روایت «حدیث» نیست.

گیر در این واسطه‌هاست.

تصویرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در میان غیرشیعیان

تصویر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه برای شما یک مظلومِ مهربانِ نجاتبخش است، حال فرض بفرمایید منبری شما، عالم مجلس شما، مرجع تقلید شما امام حسین علیه السلام را نعوذبالله یک ماجراجو معرّفی می‌کرد، در اینصورت تصویر ذهن شما هم همینطور می‌شد.

اینکه ما در این سال‌ها مدام تفکّر برادران غیرشیعه را نقد می‌کنیم و مدام هم در کنار آن عرض می‌کنیم که منظور ما به عوام نیست، ما اصلاً کاری به عوام نداریم، نقد ما به کتب است.

می‌گوید مگر مردم کتاب می‌خوانند؟

مردم کتاب نمی‌خوانند اما تصویر ذهنی این مردم محصولِ نیم‌بندِ آن کتب است.

سال گذشته خیلی به این بخش پرداختیم که اصلاً آن روز اول، نگاه به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم دو شکل بود، وقتی بعضی‌ها پیغمبر را نعوذبالله عرفی و خطاکار می‌دیدند، تشخیص خودشان را مقدّم می‌شمردند.

اگر کسی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلّم را اینطور ببیند، به طریق اولی نوه‌ی پیغمبر را هم اینطور می‌بیند، وقتی برای پیامبر احتمالِ خطا می‌دهد، برای نوه‌ی پیغمبر، صد برابر احتمالِ خطا می‌دهد، در نتیجه اصلاً این کربلا برای اکثریت مسلمین غیرشیعه الگو نیست. بلکه یک فاجعه است که باید درِ آن را بست و در این مورد خیلی حرف نزد که آبروریزی نشود.

اگر کسی پُرروتر باشد اصلاً در مظلومیتِ بنی‌امیّه کتاب می‌نویسد. این کتاب برای ۲۰۱۸ میلادی یا ۱۴۴۰ قمری است، یعنی برای پنج سال قبل است.

این کتاب برای نشر دارالقلم است در سوریه و مصر و اردن و عربستان منتشر شده است، نویسنده «عبدالستار شیخ» است که نویسنده‌ی مشهوری است، شاید بیش از صد کتاب دارد، او می‌گوید من راجع به چهار نفر از پنج تن، خیلی وقت قبل کتاب نوشته‌ام، ولی برای این کتاب خیلی تعلل می‌کردم. می‌گوید: از مظلومیت بنی امیّه این است که بعد از بنی امیّه، بنی عباس بر سر کار آمد، و وقتی بنی عباس بر سر کار آمد، چهره‌ی بنی امیّه را منحرف کرد، بعد هم این شیعیانِ رافضی آمدند، این‌ها هم بنی امیّه را لعن و نفرین کردند. امروز اگر کسی بخواهد از بنی امیّه حرف بزند باید خیلی احتیاط کند که به ناصبی‌گری متّهم نشود!

مخاطبان این کتاب چه تصویری از واقعه دارند؟

حال اگر ما فرصت کردیم به این برادران هم خواهیم پرداخت، بالاخره امروز در جهان اسلام، این واقعیت است که کربلا بینِ همه‌ی مسلمین عَلَمِ برافراشته نیست.

حال عدّه‌ای بیایند و بگویند که همه با هم یکسان هستیم… حتّی ممکن است در جاهایی گروه اندکی از غیرشیعیان برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه عزاداری کنند، ولی عَلَمِ کربلا برافراشته نیست، این از واضحات است.

کافی است هر کسی به منطقه‌ی اطراف خود برود و جستجویی کند تا ببیند امام حسین علیه السلام چه میزان الگوی رایج است.

به این «الگوی رایج» هم خواهم پرداخت.

اینطور فکر نکنید که من الآن می‌خواهم بگویم ما چون شیعه هستیم، حسین و کربلای ما مطابق با واقع است، نخیر! فعلاً کار داریم.

من قبل از این بحث عرض کردم که ممکن است مداح و روضه‌خوان و سخنران و نویسنده و عالمِ ما هم امام حسین سلام الله علیه را درست معرّفی نکنند.

الآن خواستم عرض کنم که اگر فرصت کنیم به سراغ این آقایان هم خواهیم رفت. نگاه این آقایان که به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه و کربلا فاجعه است؛ و عوام مقصّر نیستند، نمی‌دانند، ما که توقع نداریم عموم مردمی که در این رشته‌ها متخصص نیستند از علمای خود جلو بزنند، مردم خبر ندارند.

اگر زمانی کربلا در ذهن شما یک خطای راهبردی، یک دنیاخواهی، یک فاجعه‌ی بی‌رویه‌ی فکر نشده‌ی یک بی‌تدبیری باشد… اگر پدر انسان خطایی کند، مسلّماً انسان هر روز آن خطا را به دیگران یادآوری نمی‌کند.

تصویری که این‌ها از کربلا دارند یک فاجعه و بی‌تدبیری آشکار است.

پس بنابراین اگر ناصبی نباشند که بخواهند اصلِ شهادت را رد کنند و بخواهند خیلی به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه احترام بگذارند، اصلاً خیلی راجع به این موضوع صحبت نمی‌کنند و به «شهید مظلوم» اکتفاء می‌کنند.

در این موضوع خیلی حرف نمی‌زنند، چون تصویرشان از کربلا و حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تصویری نیست که بشود آن را برافراشته کرد، آبرومندانه نیست.

یک جهت را سال قبل عرض کردیم که می‌گوید اگر وارد بحث امام حسین علیه السلام بشویم ناخودآگاه مجبور هستیم راجع به اصحاب پیغمبر (با آن تعریف خاص) توهین کنیم، و این باعث می‌شود که ذهنیت جوانان نسبت به اصحاب بد بشود.

اگر در یاد داشته باشید سال قبل خواندیم که «ابن صلاح» در فتاوای خود، و غزالی در «احیای علوم الدین» اینطور می‌گویند: روضه‌خوانی بر واعظ حرام است، برای اینکه مردم نسبت به اصحاب پیامبر بدبین می‌شوند!

این یک جهت است.

جهت دیگر این است که این تصویر که قابلیت الگو شدن ندارد.

اگر شما در رانندگی اشتباه کنید و به دیوار اصابت کنید و دو نفر از بستگان هم در این حادثه از بین بروند، مسلّماً برای این موضوع یادمان برگزار نمی‌کنید.

این خیلی مهم است که تصویر این‌ها چیست.

عموم مردم غیرشیعه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را دوست دارند ولی تصویری که به این‌ها ارائه شده است، یک تصویرِ احمقانه‌ی ماجراجویانه‌ی بی‌رویه‌ی بی‌تدبیرِ دنیاپرستانه است.

پس درست است که بخاطر پیغمبر دندان روی جگر می‌گذارد و حرف نمی‌زند، ولی نمی‌تواند این شخصیت را الگو کند.

باید برای اصلاح تصویرِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه تلاش کنیم

این موضوع هم عجیب است که ما شیعیان هم به دنبال این نیستیم که این تصویر را اصلاح کنیم.

یعنی روزی می‌گفتیم این سعید بن عبدالله حنفی جلوی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه ایستاد، وقتی تیرها می‌آمد، او با صورت خود این تیرها را می‌گرفت…

جمعی از مردم مسلمان هستند که این‌ها با یک فوت، عاشقِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌شوند، ولی تصویر ذهنی‌شان که برخی از علما و منبری‌های آن طرف ساخته‌اند، تصویر قابل دوست داشتن نیست، تصویرِ یک عاقلِ منجی نیست، تصویرِ یک دنیاخواهِ خرابکارِ بی‌تدبیر است.

باید این تصویر را درست کرد.

یعنی اگر هنرمند هستی باید راجع به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه سریال بسازی، برای اینکه همه‌ی آن مردم که کتاب نمی‌خوانند، اگر هنرمند هستی باید تئاتر خوب بسازی، برای اینکه بتوانی تصویر را اصلاح کنی. باید محصول فرهنگی تولید کنی. چون همه کتاب نمی‌خوانند.

مسلّم است که باید کتاب هم تولید کرد، باید سخنرانی خوب هم داشت.

اینکه دل بنده می‌سوزد برای این است که ما شور و شعف عجیبی برای محرّم داریم، اما فقط برای تیرهای هزار و چهارصد سال قبل به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه گریه می‌کنیم، حتماً باید برای آن‌ها گریه کنیم، ولی أقل این است که باید قدری هم برای تیرهای امروز که به پیکر مبارک او می‌زنند، که از بیان اهداف او جلوگیری کنند…

امروز حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در جهان اسلام بصورت عملی الگو نیست، چون مانع وجود دارد، مانع «تصویر ذهنی» است.

لذا نهضتی راه بیفتد، اگر تمام هیئتی‌های ایران با هم بنشینند و کارگروه تشکیل بدهند، عدّه‌ای فیلم، عدّه‌ای سریال، عدّه‌ای تئاتر، عدّه‌ای سرود، عدّه‌ای کتاب، کتاب برای بچّه‌ها، کتاب برای بزرگان، پویش، کمپین… اگر پنجاه سال کار کنند هم معلوم نیست که بتوانند ذهنیت‌ها را اصلاح کنند، کمااینکه امروز در جهان اسلام، اصلاً ایام عاشورا ایام غم نیست و ما عرضه نداشتیم که عاشورا را ایامِ غم کنیم.

عاشورا بین ما شیعیان ایام غم هست، ولی بین سایر مسلمین ایام غم نیست.

تصویرسازی بخاری و مسلم و احمد حنبل و متوکّل و… برافراشته است، نه تصویرسازی شیخ کلینی و شیخ صدوق و شیخ مفید. ما نتوانسته‌ایم این کار را کنیم.

اولین قدم این است که می‌گویند کربلا یک فاجعه است.

این همه تلاشی که اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین کرده‌اند که گریه بر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را تبیین کنند، در جهان اسلام خبری از این موضوع نیست. شاید یک درصد…

آن جایی هم که می‌بینید در جایی نوشته‌اند روضه‌خوانیِ برادرِ اهل فلان مذهب برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه، بروید و کاملِ آن موضوع را ببینید، اینطور است که می‌خواهند ما را بزنند.

مثلاً می‌گوید: ای حسین بن علی! ای کاش من با تو بودم، که وقتی شیعیانت تو را فریب دادند و همین شیعیان تو را کشتند، از تو دفاع می‌کردم و شیعیان تو را می‌کشتم!

در میانِ این روضه، درحالِ ارائه‌ی تصویرِ غلط مخابره می‌کند.

ما هم کسانی را داریم که گیج هستند و این مطالب را با زیرنویس به نام عزاداری منتشر می‌کند!

مردم هم که نمی‌دانند این شخص کیست و قبل و بعد از آن چه گفته است.

یک جهتی مذاهب غیرشیعه‌ی اسلامی هستند، تصویر این‌ها از امام حسین علیه السلام چیست؟ چه کسی باید این تصویر را اصلاح کند؟

اگر این تصویر اصلاح نشود، چقدر زمینه‌ی کمک به امام زمان ارواحنا فداه هست؟

اگر این باشد که وقتی حضرت حجّت ارواحنا فداه تشریف می‌آورند، بخواهند صدا بزنند «إنَّ جَدِّیَ الحُسَین قَتَلُوهُ عَطشَانَا»، باید این تصویر اصلاح شده باشد. وگرنه اگر در ذهن این‌ها این باشد که جدّ او همان کسی است که نعوذبالله با بی‌تدبیری و دنیاخواهی…

این که اصلاً قابلیت پیروی ندارد!

تعدادی از تیرهایی که می‌خواست به بدن حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه اصابت کند، انصار حضرت سپر شدند و اجازه ندادند، تعدادی هم به بدن حضرت نشست.

تیرهای به تصویر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه که رابط ما با اوست، چه کسی باید جلوی این‌ها را بگیرد؟

این‌ها که برای یک عصر و دو عصر نیست، این لشگرِ دوم، لشگرِ محافظان از حقیقتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هستند، این برای همه‌ی قرون و اعصار است.

این کتاب برای پنج سال قبل است که بعنوان نمونه آورده‌ام، شاید در کتابخانه‌ی ما بیش از صد جلد کتاب جدید در این زمینه است، ناشران مشهور دنیا که در همه‌ی نمایشگاه‌های مهم بین المللی شرکت می‌کنند، این تصویر از حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را مخابره می‌کنند، ما هم در اینجا فقط گریه می‌کنیم!

گریه لازم است و در این موضوع شکّی نیست، گریه نجات‌بخشِ ماست، مُطَهِّرِ ماست، مُنَزِّهِ ماست، بابِ نجاتِ ماست، بهانه‌ی ارتباط ما با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است، در این‌ها که شکّی نیست، اما کافی نیست!

یک جهت دیگر را هم عرض کنم که به موضوع وارد شده باشم.

در این ایّام همه‌ی بحث من این است که جنگی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کربلا آغاز کرد، آن حادثه، آن جنگ سخت خونین با آن خونریزی‌ها تمام شده است، ولی حقیقتِ جنگ، اگر حقیقتِ جنگِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این است که «لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَه»،[۴] الآن برای استنقاذ مانع هست، مانع «تصویرهای ذهنی» است.

مثلاً فرض بفرمایید وقتی اسم ترامپ به گوش شما می‌خورد، شما یک تصویری از او دارید. کسی در این جلسه «سلام الله علیه» نمی‌گوید. چرا؟ برای تصویر ذهنی شماست. می‌گویید لعنه الله علیه.

مگر شما ترامپ را دیده‌اید؟ نه! اما یک تصویر ذهنی از او دارید.

این تصویر ذهنی خیلی مهم است، هم انسان باید در این موضوع اهتمام کند که چقدر نسبت به واقعیت اعتبار دارد، هم ارزش محافظت از این تصویر ذهنی کمتر از محافظت از جان خودِ امام نیست.

آیا در این مجلس ما کسی هست که بگوید حضرت زینب کبری سلام الله علیها که نجنگیده است، او حضرت اباالفضل العباس علیه السلام بود که جنگید!

آیا کسی هست که چنین خزعبلی بگوید؟

ما عظمت حضرت زینب کبری سلام الله علیها در دفاع از حقیقت و تصویر حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه در کاخ یزید ملعون و مجلس شراب را کمتر از کارِ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام نمی‌دانیم، یک نفر از جان دفاع کرد و یک نفر از تصویر او.

آن ملعون کفر گفت و خواست حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را نستجیربالله ذلیل به مشیّت الهی نشان بدهد، گفت: خدا شما را خیلی بد ذلیل کرد… یعنی درواقع در حال تصویرسازی بود.

امام حسین علیه السلام شهید شده بود، ولی ماجرا تمام نشد.

حال آن ملعون خواست تصویر ارائه کند، گفت: خدا را شکر که شما را خار کرد…

اینجا حضرت زینب کبری سلام الله علیها و حضرت سیّدالسّاجدین سلام الله علیه آمدند تا تصویر را تغییر بدهند.

اگر خیلی دوست داریم با حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه همراه باشیم، «یَا لَیتَنِی کُنتُ مَعَکُم»؟

آن جنگ تمام شده است، ان شاء الله روز قیامت خدای متعال ما را جزو سربازان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه قبول کند؛ ولی جنگ دوم که حضرت زینب کبری سلام الله علیها و امام سجّاد علیه السلام شروع کردند تا همین امروز هست.

همینطور که می‌بینید کتاب در مظلومیتِ بنی امیّه نوشته است!

این طرف اصلاً کسی ملتفت نیست که باید این تصویر را اصلاح کرد.

آیا شیعیان امام حسین علیه السلام را کشته‌اند؟

بعضی از علمای ما که نام نمی‌برم، که من از بعضی از آن‌ها آنقدر درس گوش کرده‌ام (بیشتر مجازی)، شاید از بعضی از آن بزرگواران دو هزار جلسه‌ی درس شنیده باشم.

مجتهدِ مسلّم، عالِمِ تراز یک، وقتی می‌خواهد برای امام حسین علیه السلام منبر برود، وقتی در فازِ عبرت می‌افتد، می‌گوید:

ای شیعیان! حواستان را جمع کنید، ان شاء الله عاقبتمان به خیر باشد. نکند ما از آن شیعیانی باشیم که امام حسین علیه السلام را دعوت کردند و بعد خودشان امام حسین علیه السلام را کشتند!!!

وقتی تصویر ذهنی اشکال پیدا کند، تحلیل شما بر اساس تصویر شماست…

آیا شیعیان امام حسین علیه السلام را در کربلا کشته‌اند؟

شخصی که انسان خوبی است، دیندار و هیئتی است، اخیراً توییتی زده بود که «کسانی که در مقابل امام حسین قرار گرفتند سه دسته هستند. یک: مقام پرستان. دو: پول پرستان. سه: شبهه‌داران. پس جهاد تبیین واجب است و باید به شبهات پاسخ داد»!

این چیزی هم که بنده عرض می‌کنم هم جهاد تبیین است، لازم نیست قتی می‌خواهی جهاد تبیین را خرج کنی، چیزی را بتراشی!

این چیزهایی که بنده عرض کردم هم جهاد تبیین بود، عرض کرد: فیلم‌سازها! بیایید و جهاد تبیین کنید. انیماتورها! بیایید و جهاد تبیین کنید. نویسنده‌ها! بیایید و جهاد تبیین کنید. گویندگان! بیایید و جهاد تبیین کنید.

جهاد تبیین کنید ولی چرند نگویید، واقعیت را بگویید.

آیا این سه دسته در کربلا مقابلِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بودند؟ پس نواصب چه کسانی بودند؟ این‌ها جزو کدامیک از این سه دسته هستند؟

نمی‌خواهم وارد پاسخ این موضوع شوم، می‌خواهم بگویم طرف هیئتی است، دیندار است، لابد شب گذشته به چند جلسه هم رفته است و گریه هم کرده است، ولی حواس او نیست که باید در ابتدا تصویر ذهنی خود را درست کند.

یکی از مشکلات ما این است که شهوتِ عبرت از تاریخ داشته باشیم و زود بخواهیم مسائل حکومت و جامعه را با آن حل کنیم.

«مقام پرست‌ها» به عدّه‌ای می‌خورد، «پول پرست‌ها» هم به اختلاس‌گرها می‌خورد، یک عدّه هم شبهه دارند، جهاد تبیین هم برای این‌ها!

در کربلا یک عدّه ناصبیِ نشان‌دار داریم که این‌ها فرماندهان میدان هستند، به این‌ها «عثمانی» می‌گویند. «عثمانی‌ها» یک گروه هستند، متمایل به بنی امیّه هستند، عمدتاً حجازی هستند، قائل به لعنِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه هستند، نشان‌دار هستند، شناخته‌شده هستند.

ما در یک سریالی که اخیراً از تلویزیون پخش می‌شود، خیلی تلاش کردیم که تصویر این موضوع را نشان بدهیم که قتله‌ی کربلا عثمانی‌ها هستند، نه عموم اهل سنّت که نمی‌دانند چه چیزی به چه چیزی است، و نه شیعیان. عثمانی‌ها یک گروه خاص هستند، دین بنی امیّه است.

باقی اهل سنّت هم ممکن است گاهی تحت تأثیر این‌ها قرار بگیرند، ولی به نسبتِ این‌ها مستضعف هستند.

این‌ها کاره‌ای بودند. این‌ها آدم‌های شناخته شده هستند، مانند «عمرو بن حجاج زبیدی» که آب را روی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بست. این‌ها مشخص هستند، تاریخ این‌ها را می‌شناسد، عمده‌ی فرماندارانِ مشهورِ کربلا، عمده‌ی صاحبان لشگرها در کربلا عثمانی هستند.

عثمانی‌ها امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را خلیفه‌ی چهارم هم قبول نداشتند، آن‌ها اصلاً امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را خلیفه نمی‌دانستند.

ریشه‌ی فکر اهل سنّت از اینجاست، بعدها گروه زیادی از اهل سنّت از ناصبی‌گری فاصله گرفتند، ولی شروع اینجاست. چون روز اول مقابله با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بوده است و این‌ها هم در آن طرف بودند، بعد بمرور توسط اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین از آن‌ها ریزش پیدا شده است.

اگر آن تصویر درست نباشد، عالِمِ برجسته‌ی ما هم می‌گوید «حواستان را جمع کنید! شیعیان امام را دعوت کردند و بعد هم خودشان امام را کشتند»!!!

کدام خبر و تصویر را باور کرده‌ای؟ چرا باور کرده‌ای؟

اگر عرایض بنده هیچ کارکردی نداشته باشد، بجز اینکه شما از فردا، هر کسی هر چیزی می‌گوید، بگویید «این شخص کدام تصویر را تقویت می‌کند؟»، من کار خود را کرده‌ام.

ما که مواجهه‌ی مستقیم با واقعه نداریم، این کدام تصویر را تقویت می‌کند؟ آیا او فکر بنی امیّه را تقویت می‌کند یا فکر دیگری را؟

اگر بین شیعیان هم بیاییم، می‌بینیم که اختلافاتی در فهم هست، که عرض خواهم کرد.

جمع‌بندی بحث

عنوان بحث «کدام حسین علیه السلام؟ کدام کربلا؟» است.

در فصل دوم این بحث هستیم، سال گذشته شانزده جلسه از این بحث را عرض کرده‌ایم که صوت و متن آن در hkashani.com/?cat=5559 موجود است. نمی‌خواهم آن‌ها را تکرار کنم.

سعی می‌کنم بخشی را مطرح کنم که معنای آن مستقلاً روشن باشد، اما ادامه‌ی مفهومی آن بحث است.

ما با خودِ امام حسین علیه السلام طرف نیستیم. این بحث ثمرات زیادی دارد.

دیده‌اید طرف می‌گوید «برای چه من از یک مرجع تقلید، تقلید کنم؟»، می‌روم و از امام صادق علیه السلام می‌گیرم.

این حرف به ظاهر هم خیلی زیباست.

منتها امام صادق علیه السلام که روی منبر کنار ننشسته‌اند که عدّه‌ای گیج پای منبر من بیایند! اگر اینطور بود که باید همه پای منبر امام صادق علیه السلام می‌رفتیم. اما ما که الآن دسترسی مستقیم به امام صادق علیه السلام نداریم. ما به او چه دسترسی‌ای داریم؟ دسترسی روایی (با آن توضیحی از روایت که عرض کردیم). یعنی واسطه دارد.

حال اینکه می‌خواهی حرف کدام واسطه را بپذیری محل بحث است، آن مرجع تقلید یک مدل واسطه است، دیگران هم مدل‌های دیگر.

وگرنه بحث این نیست که آیا ما دین را از آقای بهجت بگیریم یا از امام صادق علیه السلام؟

صد هزار آقای بهجت فدای خاک پای امام صادق علیه السلام! ولی مسئله که این نیست! مسئله این است که کدام امام صادق علیه السلام؟ این حکم، حکمِ امام صادق علیه السلام است؟ یا آن حکم؟

می‌گوید من روایت شیخ صدوق را قبول دارم نه مرجع را؛ اما به این موضوع توجّه ندارد که شیخ صدق هم واسطه است!

تو باید ببینی که برای چه این واسطه را انتخاب می‌کنی.

تمام کسانی که به هر بهانه‌ای از مرجعیت فاصله گرفته‌اند، بخواهند یا نخواهند، تصویری که از امام و دین ساخته شده است را از یک جایی می‌گیرند، چون واضح است که مواجهه‌ی مستقیم ندارند، مواجهه باواسطه است، و آن واسطه چه تصویری ارائه می‌کند؟ همه‌ی بحث همین است.

ما امید داریم که ان شاء الله حضرت مهدی عجّل الله تعالی فرجه الشّریف تشریف بیاورند، آنوقت ان شاء الله مواجهه مستقیم هم روزی ما بشود.

خدایا! ما را از این زیارت و اخذ دین و سربازی در محضر امام زمان ارواحنا فداه ناامید نکن.

خدایا! این مجلس ما را جزو گردان‌های نصرت حضرت حجّت ارواحنا فداه قرار بده.

این ما هستیم و واسطه‌ها، آن کسانی که روایت می‌کنند و تصویر می‌سازند، امام حسینِ مظلوم، امام حسینِ منجی، یا نعوذبالله امام حسینِ پول‌پرست؟ امام حسینِ عاشقِ هدایتِ دیگران یا نعوذبالله امام حسینِ بی‌تدبیر؟ امام حسینِ قیام کننده برای تشکیل حکومت یا نعوذبالله امام حسینِ فراری؟

در اینجا دعوا فقط هم شیعه و سنّی نیست، بین شیعیان هم اختلاف است. کدام امام حسین علیه السلام؟

فریب کسی را هم نخورید که بگویند ما طرفدارِ امام حسین علیه السلام هستیم و این‌ها طرفدارِ فلان‌ کس.

اینجا باید بگوییم واسطه‌ی تو کیست؟

در این میان مطلبی عرض کردیم، چهره‌ی مبارک حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آماجِ انواعِ تیرها برای تخریبِ تصویر است. این کار را هم غیرشیعیان، هم غیرمسلمانان، هم گاهی بعضی از شیعیان گیج انجام می‌دهند.

کدام تصویر از امام حسین علیه السلام درست است؟ ما با کدام امام حسین علیه السلام طرف هستیم؟

اگر شما بروید و درسِ مراجع شیعه را هم ببینید، اینجا اختلاف است که کدام امام حسین علیه السلام؟ البته این از بیچارگی‌های دوره‌ی غیبت است. هیچ کسی دسترسی مستقیم ندارد و همه به سراغ واسطه‌ها و تصویرسازان و گزارشگران و روایتگران رفته‌اند.

منتها خدای متعال به ما لطف کرده است، ما حداقل چند قهرمانِ اصلاح تصویر در معصومین، در عصر اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین داریم.

یک نفر وجود مبارک صدّیقه طاهره سلام الله علیها است که در دو فاطمیّه بصورت مفصّل این بحث را توضیح داده‌ایم.

اصلاً دفنِ شبانه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یک مبارزه برای تصویر است، که آیا امیرالمؤمنین صلوات الله علیه با این حکومتِ روی کار خوب است یا خوب نیست؟ اصلاً «اَنْ لا یصَلِّی عَلَی اَبُوبَکْرٍ وَ لا عُمَرُ»،[۵] این دو نفر نباید در نماز شرکت کنند. حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با بقیه کاری نداشتند.

چون قرار بر این است که حاکم مسلمین به شخصی مانند حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نماز بخواند، و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آن حاکم مسلمین را غاصب حکومت مسلمین می‌دانند نه حاکم مسلمین، لذا «اَنْ لا یصَلِّی عَلَی اَبُوبَکْرٍ وَ لا عُمَرُ».

در ماجرای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم حضرت زین العابدین صلوات الله علیه و حضرت زینب کبری سلام الله علیها؛ مرحله‌ی بعد حضرت باقر علیه السلام و حضرت صادق علیه السلام، چقدر تلاش کرده‌اند که این تصویر را اصلاح کنند.

اما خلاصه این است که اولاً خروجیِ این بحث می‌خواهد به ما بگوید که شما باید در مابقی مسائل روز هم خیلی دقّت کنید که چه کسی می‌خواهد برای شما چه تصویری درست کند.

اخبار بیست و سی، خبرگزاری فارس، خبرگزاری شرق و… هم لزوماً لخمِ راست نمی‌گویند، بلکه بعضی از آن‌ها یا خیلی از آن‌ها، احتیاط می‌کنم و نمی‌گویم همه‌ی آن‌ها، دروغ عمدی هم می‌گویند.

تمام مواجهه‌ی شما با مسائل از راه این واسطه‌هاست. موضع‌گیری سیاسی و اجتماعی شما با این واسطه‌هاست؛ چه موافق هستی و چه مخالف، چه انقلابی هستی و چه ضدّانقلاب.

باید برگشت و واسطه را اعتبارسنجی کرد. این چه کسی است که برای من تصویر درست می‌کند؟

آن کسی که درست است خوب است.

ما کاری به قسمت سیاسی و اجتماعی این موضوع نداریم، اما می‌خواهم بگویم که این یک تمرینی برای آن است.

ما اصلاً مقهورِ رسانه هستیم، رسانه هر جایی را که بخواهد برجسته و مهم می‌کند، هر جایی را که بخواهد بی‌اهمیّت و کوچک می‌کند. این کارِ رسانه است. کارِ رسانه نگاهِ کاریکاتوری است، که این امر در دین خیلی خطرناک است.

هم ائمه قهرمان اصلاح تصویر هستند، هم در طول تاریخ از آن طرف قهرمان تحریف بوده است.

پیش‌گوییِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از حادثه‌ی کربلا

اتفاقاً روضه‌ی امروز روضه‌ی اصلاح تصویر است.

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه برای چند نفر این کار را کرده‌اند، به ابن عباس، به جُوَیریه، به هَرثَمِه…

روزی که حضرت می‌خواست به صفین برود، مسیر را دور کرد.

اگر شما لشگرِ نود هزار نفره را تکان بدهید، اگر دو ساعت به طول مسیر اضافه بشود، بعنوان مثال فقط مصرف آب خیلی اضافه می‌شود، مثلاً یک وعده غذا اضافه می‌شود.

به یک بیابان رسیدند، حضرت فرمودند: آیا می‌دانید اینجا کجاست؟

این مطلب در «کمال الدین و تمام النعمه» شیخ صدوق اعلی الله مقامه الشّریف است، در شرح قصیده‌ی مُذهَبه‌ی «سیّد حِمیَری» است، در «طبقات کبیر» ابن سعد است، در «الاستیعاب فی معرفه الاصحاب» ابن عبدالبَرّ است، شیعه و سنّی در جاهای زیادی نقل کرده‌اند، آدم‌های مختلف هم نقل کرده‌‌اند، یعنی حضرت عدّه‌ای را آورده‌اند و دیده‌اند، یعنی حضرت این مطلب را برای یک نفر نفرموده‌اند…

ابن عباس می‌گوید: «کُنْتُ مَعَ‌ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی خَرْجَتِهِ إِلَى صِفِّینَ»[۶] وقتی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به سمت صفین می‌رفت «فَلَمَّا نَزَلَ بِنَیْنَوَى» به نینوا رسیدند، «وَ هُوَ شَطُّ الْفُرَاتِ» آن بیابانی بود که کنار فرات است، «قَالَ بِأَعْلَى صَوْتِهِ» بلند فرمود، می‌خواست به من نهیب بزند.

این هم برای دیگران بود و هم بصورت خاص برای ابن عباس. خود ابن عباس با تصویری که داشت به کربلا نیامد!

امام حسین علیه السلام شام بیست و هفت رجب از مدینه خارج شد، ابن عباس صبح رفت و بیعت کرد!

ابن عباس می‌گوید: «قَالَ بِأَعْلَى صَوْتِهِ» امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بلند به من فرمود «یَا ابْنَ عَبَّاسٍ أَ تَعْرِفُ هَذَا الْمَوْضِعَ» ابن عباس! آیا می‌دانی اینجا کجاست؟ «قُلْتُ مَا أَعْرِفُهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ» عرض کردم: نمی‌دانم! حضرت فرمودند: «لَوْ عَرَفْتَهُ کَمَعْرِفَتِی» اگر مثل من اینجا را می‌شناختی «لَمْ تَکُنْ تَجُوزُهُ» از اینجا رد نمی‌شدی، «حَتَّى تَبْکِیَ کَبُکَائِی» مگر اینکه مانند من می‌نشستی و گریه می‌کردی.

هنوز اتفاقی رخ نداده است، امیرالمؤمنین صلوات الله علیه از قبل به دنبال اصلاح تصویر است، فکر نکنید یک شخصِ بی‌تدبیری را جَوزده کردند و به جایی بردند، از آدم ابوالبشر برای این واقعه گریه کرده‌اند.

«فَبَکَى طَوِیلًا حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ» امیرالمؤمنین صلوات الله علیه آنقدر گریه کرد که محاسن حضرت خیس شد. محاسن امیرالمؤمنین صلوات الله علیه که بلند بود خیس شد «وَ سَالَتِ الدُّمُوعُ عَلَى صَدْرِهِ» که از محاسن روی سینه‌ی حضرت آمد، «وَ بَکَیْنَا مَعَهُ» ما هم که نمی‌دانستیم چه اتفاقی رخ داده است ولی گریه کردیم، «وَ هُوَ یَقُولُ أَوِّهْ أَوِّهْ» آه… «مَا لِی وَ لِآلِ أَبِی سُفْیَانَ مَا لِی وَ لِآلِ حَرْبٍ حِزْبِ الشَّیْطَانِ وَ أَوْلِیَاءِ الْکُفْرِ»

بعد رو کرد به امام حسین علیه السلام و فرمود: «صَبْراً یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ لَقِیَ أَبُوکَ مِثْلَ الَّذِی تَلْقَى مِنْهُمْ» قبل از تو، این‌ها بلاهای خیلی زیادی بر سرِ پدرت آورده‌اند، صبر کن حسین جان!

بعد وضو گرفت و نماز خواند.

شاید اگر روایات این موضوع را بشماریم، بیست روایت با راوی‌های مختلف باشد.

در روایت دیگری امام صادق علیه السلام فرمودند: «قالَ علیٌ عَلَیهِ السَّلام لِلْحُسَیْنِ علیه السلام»[۷] روزی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه به امام حسین علیه السلام فرمودند: «یا اباعَبداللهِ اُسْوَهٌ اَنْتَ قَدْماً» تو همیشه تک بودی، همیشه اسوه بودی.

امام حسین علیه السلام عرض کرد: «جُعِلْتُ فِداکَ ما حالی؟» بابا جان! فدای شما بشوم! چه شده است؟

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: «‌یا بُنَی اسْمَعْ وَ ابْصِرْ مِنْ قَبْلِ اَنْ یَاْتیکَ» قبل از اینکه بخواهد این اتفاق رخ بدهد، بگذار تا به تو بگویم چه رخ خواهد داد، «فَوَالّذی نَفْسی بِیَدِهِ» قسم به آن خدایی که جان من در دست اوست، «لَیَسْفَکَنَّ بَنوُ اُمیهٍ دَمَکَ» من می‌بینم بنی امیّه خون تو را می‌ریزند، «ثُمَّ لایُزیلونَکَ عَن دینِکَ» اما نمی‌توانند تو را از دینت جدا کنند «وَ لا یَنْسونَکَ ذِکْرَ رَبَّکَ»

ما وقتی کارمان کمی سخت می‌شود بر سر خدای متعال غُر می‌زنیم، اگر طول ماه مبارک رمضان کمی زیاد بشود یک غُر می‌زنیم، اگر هوا گرم بشود یک غُر می‌زنیم، مدام می‌خواهیم منّت بگذاریم…

امیرالمؤمنین صلوات الله علیه فرمودند: حسین جان! هر کاری با تو می‌کنند، تو نسبت به خدا ذاکر و شاکر هستی.

همینکه حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه این جمله را شنید، عرض کرد: «وَ الّذی نَفْسی بِیَدَه حَسْبی» بابا! بخدا قسم همینکه من از مسیر حق خارج نمی‌شوم برای من کافی است!

«جُوَیریه» از آن کسانی است که از امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بهره برد، چشم او به بعضی چیزها باز شده بود. روزی آمد و فریاد زد: یا امیرالمؤمنین!…. به او گفتند: آقا مشغول استراحت هستند.

گفت: محاسن شما را دیدم که به خون سر شما خضاب کردند…

یعنی انگار پرده کنار رفته است و «جویریه» صحنه‌ی ضربت خوردنِ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را دیده است، نتوانسته است تحمّل کند و اینطور گفت…

بالاخره این‌ها شاگردان خاصّ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بودند، فتوحات داشتند و چشمشان به حقایق باز بود.

می‌گوید در صفین با امیرالمؤمنین صلوات الله علیه می‌رفتیم، به جایی رسیدیم، حضرت توقف کرد، «ثُمَّ نَظَرَ یَمینا وشِمالاً»[۸] وقتی چپ و راست میدان را دید، «وَاستَعبَرَ» شروع کرد به گریه کردن…

در جای دیگری دارد که چشم‌های حضرت پُر از اشک شد…

در جایی دارد که حضرت فرمودند: «آه مِن تُربَهٍ»… ای خاک! نمی‌دانی که بعداً چه اتفاقاتی برای تو رخ می‌دهد…

برای چه این مطالب را می‌گویم؟ امیرالمؤمنین صلوات الله علیه بیش از بیست سال قبل از کربلا اصلاح تصویر می‌کنند. این یک کارِ از پیش تعیین شده است، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه روی تدبیر الهی پیش رفته‌اند.

می‌گوید حضرت فرمودند: اینجا عاشقان خدا به زمین می‌افتند…

جای دیگری فرمودند: «طُوبَی لَکَ مِنَ التُربَه»… خوشا بحال تو ای خاکی که آن روز حسین من روی سرزمین تو پا می‌گذارد…

بعد نگاهی کرد و فرمود: «هذا ـ وَاللّه ِ ـ مُناخُ رِکابِهِم» بخدا سوگند همینجا بارشان را می‌اندازند، همینجاست که خیمه برپا می‌کنند، بعد گریه‌ی حضرت بیشتر شد و فرمود: خون فرزندم را اینجا می‌ریزند…

این‌ها برای بیش از بیست سال قبل از شهادتِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه است.

روضه‌ی ورود کاروان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به کربلا

کاروان حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه آمد، وقتی کاروان آمد، در مسیر… از روز هشتم ذی الحجّه تا روز دوم محرّم، بیست و چهار روز است. سفر سفرِ خوش نبود، سفری بود که خاندان اهل بیت سلام الله علیهم أجمعین می‌دانند چه اتفاقی می‌خواهد رخ بدهد، سفر سفری است که وقتی حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌خواست از مکه بیرون بیاید فرمود: کسی که می‌خواهد خون خود را بدهد با ما بیاید.

حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه به برادر خود «محمد حنفیّه» نامه نوشت: «بسم الله الرحمن الرحیم. آن کسانی که به ما پیوستند به شهادت می‌رسند، آن کسانی هم که به ما نپیوستند، پیروز نخواهند شد».

این دختربچه‌ها و پسربچه‌هایی که در کاروان هستند می‌بینند هر کسی به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه می‌رسد می‌گوید: آن‌ها برای تو شمشیر تیز کرده‌اند…

محبّت ما به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه چقدر است؟ به اندازه‌ی یک ارزن از محبّتِ فرزندان حضرت به ایشان نیست.

این سفر سفری است که هر کسی که می‌رسد خبرِ مرگ می‌دهد.

باید خبر مرگ را با تخفیف گفت، دو نفر آمدند تا خبر شهادت حضرت مسلم علیه السلام را به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بدهند، حضرت فرمودند: از کوفه چه خبر؟ گفتند: وقتی از کوفه بیرون آمدیم که بدنِ بی‌سرِ مسلم را به اسب بسته بودند و می‌کشیدند…

شما تصوّر کنید فرزندان او با شنیدنِ این خبر چه کشیده‌اند…

بوی فراق می‌آید…

بعد تازه به حرّ رسیدند، اگر این موضوع برای حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه هم سخت نبود، برای بچّه‌ها خیلی سخت بود…

شما فکر کنید که در جاده‌ای حرکت می‌کنید، ناگهان بیست ماشین بیایند و شما را احاطه کنند و بگویند باید به این مسیری که ما می‌گوییم بیایی. انتهای مسیر هم معلوم نباشد، اجازه ندهند در جایی که می‌خواهید توقف کنید، اجازه ندهند نزدیک جای خوش آب و هوا بایستید…

این کار اهانت است، شبهِ اسارت است…

حرّ و یاران او، حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه را محاصره کردند، گفتند مسیری نداریم، همینطور در بیابان می‌رویم، به جای خوش آب و هوا هم نمی‌روی، تا بگوییم…

هر جایی که حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه خواست کاروان را نگه دارد، حرّ جلویشان را گرفت؛ شما ببینید این امر چقدر در روحیه‌ها اثر گذاشت…

این سفر بیست و چهار روزه با مرکب، برای بچه‌ها سخت است، آن هم با این اوضاع…

تازه مانند فردا رسیدند، حرّ دستور داد که باید همینجا بایستید…

نام این منطقه چیست؟ نام آن روستا غاضریّه است، نام آن دشت نینواست. حضرت فرمودند: اینجا چطور؟ گفتند: نام اینجا کربلاست.

حال شما از نگاهِ بچه‌ها نگاه کنید، همه‌ی وجودشان چشمی به دهانِ حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه بود، دیدند حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمود: «اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ اَلْکَرْبِ وَ اَلْبَلاَءِ»،[۹]

«هَهُنَا مُنَاخُ رِکابِنا» باید همینجا خیمه بزنیم، «هَهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا» باید اینجا بارها را روی زمین بگذاریم…

شاید اینجا نگاهی به حضرت زینب کبری سلام الله علیها کرد و سر مبارک خود را پایین انداخت و آرام‌تر از جملات قبل فرمود: «هَهُنَا مَسْفَکُ دِمائِنَا» خون من را هم اینجا می‌ریزند…

تا اینجا که پرده‌نشینِ خانه‌ی امیرالمؤمنین صلوات الله علیه، ناموسِ وحی، دخترِ حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها که در پرده نشسته بود و خودداری می‌کرد، دیدند اینجا خود را به حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه رساند و به سینه کوبید، «اَلْیَوْمَ مَاتَتْ أُمِّی فَاطِمَهُ وَ أَبِی عَلِیٌّ وَ أَخِیَ اَلْحَسَنُ یَا خَلِیفَهَ اَلْمَاضِینَ وَ ثِمَالَ اَلْبَاقِینَ»، آن روزی که مادرم شهید شد، من تو را نگاه کردم و گفتم خدا سایه‌ی تو را روی سر من حفظ کند. آن روزی که سر مبارک پدرم شکافته شد، من تو را نگاه کردم و گفتم خدا سایه‌ی تو را روی سر من حفظ کند. آن روزی که من را آوردید تا برادرم را ببینم، رنگ برادرم زرد شده بود، من دیدم برادرم حسن آب شده است، برگشتم و صورت تو را نگاه کردم، نتوانستم مقابل تو ضجّه بزنم، گفتم خدا سایه‌ی حسین را روی سر من حفظ کند. اما امروز داغ همه برای من تازه شد…

حضرت زینب کبری سلام الله علیها به صورت زد…

من این جمله را از خودم عرض می‌کنم که چه بسا حضرت سیّدالشّهداء صلوات الله علیه فرمودند: خواهرم نزن، بزودی…


[۱]– سوره‌ مبارکه غافر، آیه ۴۴٫

[۲]– سوره‌ مبارکه طه، آیات ۲۵ تا ۲۸٫

[۳]– الصّحیفه السّجّادیّه، ص ۹۸٫

[۴] زیارت اربعین

[۵] روضه الواعظین ذکر حدیثاً فی مرض فاطمه، صفحه ۱۳۰٫ (اِنِّی اُوصیکَ اَنْ لایلِی غُسْلِی وَ کَفَنِی سِواکَ وَ اِذا اَنَا مِتُّ فَادْفِنِّی لَیلاً وَ لا تُؤذِّنَّنَ بِی اَحَداً، وَ لا تُؤذِنَنَّ بِی اَبَابَکْرِ وَ عُمَرَ وَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ رَسولِ اللهِ(ص) اَنْ لا یصَلِّی عَلَی اَبُوبَکْرٍ وَ لا عُمَرُ)

[۶] کمال الدین و تمام النعمه ، جلد ۲  صفحات ۵۳۲ و ۵۳۳ (حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ الْقَطَّانِ وَ کَانَ شَیْخاً لِأَصْحَابِ الْحَدِیثِ بِبَلَدِ الرَّیِّ یُعْرَفُ بِأَبِی عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ رَبِّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا الْقَطَّانُ قَالَ حَدَّثَنَا بَکْرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِیبٍ قَالَ حَدَّثَنَا تَمِیمُ بْنُ بُهْلُولٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عَاصِمٍ عَنِ الْحُصَیْنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ: کُنْتُ مَعَ‌ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی خَرْجَتِهِ إِلَى صِفِّینَ فَلَمَّا نَزَلَ بِنَیْنَوَى وَ هُوَ شَطُّ الْفُرَاتِ قَالَ بِأَعْلَى صَوْتِهِ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ أَ تَعْرِفُ هَذَا الْمَوْضِعَ قَالَ قُلْتُ مَا أَعْرِفُهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ لَوْ عَرَفْتَهُ کَمَعْرِفَتِی لَمْ تَکُنْ تَجُوزُهُ حَتَّى تَبْکِیَ کَبُکَائِی قَالَ فَبَکَى طَوِیلًا حَتَّى اخْضَلَّتْ لِحْیَتُهُ‌ وَ سَالَتِ الدُّمُوعُ عَلَى صَدْرِهِ وَ بَکَیْنَا مَعَهُ وَ هُوَ یَقُولُ أَوِّهْ أَوِّهْ مَا لِی وَ لِآلِ أَبِی سُفْیَانَ مَا لِی وَ لِآلِ حَرْبٍ حِزْبِ الشَّیْطَانِ وَ أَوْلِیَاءِ الْکُفْرِ صَبْراً یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَدْ لَقِیَ أَبُوکَ مِثْلَ الَّذِی تَلْقَى مِنْهُمْ ثُمَّ دَعَا بِمَاءٍ فَتَوَضَّأَ وُضُوءَ الصَّلَاهِ فَصَلَّى مَا شَاءَ اللَّهُ أَنْ یُصَلِّیَ ثُمَّ ذَکَرَ نَحْوَ کَلَامِهِ الْأَوَّلِ إِلَّا أَنَّهُ نَعَسَ عِنْدَ انْقِضَاءِ صَلَاتِهِ سَاعَهً ثُمَّ انْتَبَهَ فَقَالَ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ فَقُلْتُ هَا أَنَا ذَا فَقَالَ أَ لَا أُخْبِرُکَ بِمَا رَأَیْتُ فِی مَنَامِی آنِفاً عِنْدَ رَقْدَتِی فَقُلْتُ نَامَتْ عَیْنَاکَ وَ رَأَیْتَ خَیْراً یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ رَأَیْتُ کَأَنِّی بِرِجَالٍ بِیضٍ قَدْ نَزَلُوا مِنَ السَّمَاءِ مَعَهُمْ أَعْلَامٌ بِیضٌ قَدْ تَقَلَّدُوا سُیُوفَهُمْ وَ هِیَ بِیضٌ تَلْمَعُ وَ قَدْ خَطُّوا حَوْلَ هَذِهِ الْأَرْضِ خَطَّهً ثُمَّ رَأَیْتُ هَذِهِ النَّخِیلَ قَدْ ضَرَبَتْ بِأَغْصَانِهَا إِلَى الْأَرْضِ فَرَأَیْتُهَا تَضْطَرِبُ بِدَمٍ عَبِیطٍ وَ کَأَنِّی بِالْحُسَیْنِ نَجْلِی‌ وَ فَرْخِی وَ مُضْغَتِی وَ مُخِّی قَدْ غَرِقَ فِیهِ یَسْتَغِیثُ فَلَا یُغَاثُ وَ کَأَنَّ الرِّجَالَ الْبِیضَ قَدْ نَزَلُوا مِنَ السَّمَاءِ یُنَادُونَهُ وَ یَقُولُونَ صَبْراً آلَ الرَّسُولِ فَإِنَّکُمْ تُقْتَلُونَ عَلَى أَیْدِی شِرَارِ النَّاسِ وَ هَذِهِ الْجَنَّهُ یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِلَیْکَ مُشْتَاقَهٌ ثُمَّ یُعَزُّونَنِی وَ یَقُولُونَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَبْشِرْ فَقَدْ أَقَرَّ اللَّهُ عَیْنَکَ بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ یَوْمَ یَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ‌ ثُمَّ انْتَبَهْتُ هَکَذَا وَ الَّذِی نَفْسُ عَلِیٍّ بِیَدِهِ لَقَدْ حَدَّثَنِی الصَّادِقُ الْمُصَدَّقُ أَبُو الْقَاسِمِ ص أَنِّی سَأَرَاهَا فِی خُرُوجِی إِلَى أَهْلِ الْبَغْیِ عَلَیْنَا وَ هَذِهِ أَرْضُ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ یُدْفَنُ فِیهَا الْحُسَیْنُ وَ سَبْعَهَ عَشَرَ رَجُلًا کُلُّهُمْ مِنْ وُلْدِی وَ وُلْدِ فَاطِمَهَ ع وَ إِنَّهَا لَفِی السَّمَاوَاتِ مَعْرُوفَهٌ تُذْکَرُ أَرْضُ کَرْبٍ وَ بَلَاءٍ کَمَا تُذْکَرُ بُقْعَهُ الْحَرَمَیْنِ وَ بُقْعَهُ بَیْتِ الْمَقْدِسِ ثُمَّ قَالَ لِی یَا ابْنَ عَبَّاسٍ اطْلُبْ لِی حَوْلَهَا بَعْرَ الظِّبَاءِ فَوَ اللَّهِ مَا کَذَبْتُ وَ لَا کُذِبْتُ قَطُّ وَ هِیَ مُصْفَرَّهٌ لَوْنُهَا…)

[۷] کامل الزیارات، صفحه ۷۲ (قالَ علیٌ عَلَیهِ السَّلام لِلْحُسَیْنِ علیه السلام: یا اباعَبداللهِ اُسْوَهٌ اَنْتَ قَدْماً . فقالَ :‌ جُعِلْتُ فِداکَ ما حالی ؟‌ قال :‌عَلِمْتَ ما جَهِلوا وَسَیِنَتْفَعُ عالِمٌ بِما عَلِمَ . یا بَنی اسْمَعْ وَ ابْصِرْ مِنْ قَبْلِ اَنْ یَاْتیکَ فَوَالّذی نَفْسی بِیَدِهِ لَیَسْفَکَنَّ بَنوُ اُمیهٍ دَمَکَ ثُمَّ لایُزیلونَکَ عَن دینِکَ وَ لا یَنْسونَکَ ذِکْرَ رَبَّکَ . فَقال الْحُسینُ علیه السلام : وَ الّذی نَفْسی بِیَدَه حَسْبی اَقْرَرْتُ بِما اَنْزَلَ اللهُ وَ اَصَدُّقَ قَوْلَ نَبیّ اللهِ وَ لا اُکَذُّبُ قَوْلَ اَبی)

[۸] الإرشاد، جلد ۱ ، صفحه ۳۳۲ (لَمّا تَوَجَّهنا مَعَ أمیرِ المُؤمِنینَ عَلِیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السلام إلى صِفّینَ ، فَبَلَغنا طُفوفَ کَربَلاءَ ، وَقَفَ علیه السلام ناحِیَهً مِنَ العَسکَرِ ، ثُمَّ نَظَرَ یَمینا وشِمالاً وَاستَعبَرَ ، ثُمَّ قالَ : هذا ـ وَاللّه ِ ـ مُناخُ رِکابِهِم ، ومَوضِعُ مَنِیَّتِهِم . فَقیلَ لَهُ : یا أمیرَ المُؤمِنینَ ، ما هذَا المَوضِعُ ؟ قالَ : هذا کَربَلاءُ ، یُقتَلُ فیهِ قَومٌ یَدخُلونَ الجَنَّهَ بِغَیرِ حِسابٍ)

[۹] اللهوف علی قتلی الطفوف ، صفحه ۷۰ (وَ قَالَ اَلرَّاوِی: وَ قَامَ هِلاَلُ بْنُ نَافِعٍ اَلْبَجَلِیُّ فَقَالَ وَ اَللَّهِ مَا کَرِهْنَا لِقَاءَ رَبِّنَا وَ إِنَّا عَلَى نِیَّاتِنَا وَ بَصَائِرِنَا نُوَالِی مَنْ وَالاَکَ وَ نُعَادِی مَنْ عَادَاکَ. قَالَ: وَ قَامَ بُرَیْرُ بْنُ خُضَیْرٍ فَقَالَ وَ اَللَّهِ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ لَقَدْ مَنَّ اَللَّهُ بِکَ عَلَیْنَا أَنْ نُقَاتِلَ بَیْنَ یَدَیْکَ وَ تَقَطَّعَ فِیکَ أَعْضَاؤُنَا ثُمَّ یَکُونَ جَدُّکَ شَفِیعَنَا یَوْمَ اَلْقِیَامَهِ . قَالَ: ثُمَّ إِنَّ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ قَامَ وَ رَکِبَ وَ سَارَ وَ کُلَّمَا أَرَادَ اَلْمَسِیرَ یَمْنَعُونَهُ تَارَهً وَ یُسَایِرُونَهُ أُخْرَى حَتَّى بَلَغَ کَرْبَلاَءَ وَ کَانَ ذَلِکَ فِی اَلْیَوْمِ اَلثَّانِی مِنَ اَلْمُحَرَّمِ فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اِسْمُ هَذِهِ اَلْأَرْضِ فَقِیلَ کَرْبَلاَءُ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ اَلْکَرْبِ وَ اَلْبَلاَءِ ثُمَّ قَالَ هَذَا مَوْضِعُ کَرْبٍ وَ بَلاَءٍ اِنْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِی جَدِّی رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَنَزَلُوا جَمِیعاً وَ نَزَلَ اَلْحُرُّ وَ أَصْحَابُهُ نَاحِیَهً وَ جَلَسَ اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ یُصْلِحُ سَیْفَهُ وَ یَقُولُ: یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ اَلْأَصِیلِ مِنْ طَالِبٍ وَ صَاحِبٍ قَتِیلٍ وَ اَلدَّهْرُ لاَ یَقْنَعُ بِالْبَدِیلِ وَ کُلُّ حَیٍّ سَالِکٌ سَبِیلِ مَا أَقْرَبَ اَلْوَعْدَ مِنَ اَلرَّحِیلِ وَ إِنَّمَا اَلْأَمْرُ إِلَى اَلْجَلِیلِ قَالَ اَلرَّاوِی: فَسَمِعَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ فَاطِمَهَ عَلَیْهَا السَّلاَمُ ذَلِکَ فَقَالَتْ یَا أَخِی هَذَا کَلاَمُ مَنْ أَیْقَنَ بِالْقَتْلِ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلاَمُ نَعَمْ یَا أُخْتَاهْ فَقَالَتْ زَیْنَبُ وَا ثُکْلاَهْ یَنْعَى اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِلَیَّ نَفْسَهُ قَالَ: وَ بَکَى اَلنِّسْوَهُ وَ لَطَمْنَ اَلْخُدُودَ وَ شَقَقْنَ اَلْجُیُوبَ وَ جَعَلَتْ أُمُّ کُلْثُومٍ تُنَادِی وَا مُحَمَّدَاهْ وَا عَلِیَّاهْ وَا أُمَّاهْ وَا أَخَاهْ وَا حُسَیْنَاهْ وَا ضَیْعَتَنَا بَعْدَکَ یَا أَبَا عَبْدِ اَللَّهِ قَالَ فَعَزَّاهَا اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ لَهَا یَا أُخْتَاهْ تَعَزَّیْ بِعَزَاءِ اَللَّهِ فَإِنَّ سُکَّانَ اَلسَّمَاوَاتِ یَفْنُونَ وَ أَهْلَ اَلْأَرْضِ کُلَّهُمْ یَمُوتُونَ وَ جَمِیعَ اَلْبَرِّیَّهِ یَهْلِکُونَ ثُمَّ قَالَ یَا أُخْتَاهْ یَا أُمَّ کُلْثُومٍ وَ أَنْتِ یَا زَیْنَبُ وَ أَنْتِ یَا فَاطِمَهُ وَ أَنْتِ یَا رَبَابُ اُنْظُرْنَ إِذَا أَنَا قُتِلْتُ فَلاَ تَشْقُقْنَ عَلَیَّ جَیْباً وَ لاَ تَخْمِشْنَ عَلَیَّ وَجْهاً وَ لاَ تَقُلْنَ هُجْراً . وَ رُوِیَ مِنْ طَرِیقٍ آخَرَ أَنَّ زَیْنَبَ لَمَّا سَمِعَتْ مَضْمُونَ اَلْأَبْیَاتِ وَ کَانَتْ فِی مَوْضِعٍ آخَرَ مُنْفَرِدَهً مَعَ اَلنِّسَاءِ وَ اَلْبَنَاتِ خَرَجَتْ حَاسِرَهً تَجُرُّ ثَوْبَهَا حَتَّى وَقَفَتْ عَلَیْهِ وَ قَالَتْ وَا ثُکْلاَهْ لَیْتَ اَلْمَوْتَ أَعْدَمَنِی اَلْحَیَاهَ اَلْیَوْمَ مَاتَتْ أُمِّی فَاطِمَهُ وَ أَبِی عَلِیٌّ وَ أَخِیَ اَلْحَسَنُ یَا خَلِیفَهَ اَلْمَاضِینَ وَ ثِمَالَ اَلْبَاقِینَ فَنَظَرَ إِلَیْهَا اَلْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَقَالَ یَا أُخْتَاهْ لاَ یَذْهَبَنَّ بِحِلْمِکِ اَلشَّیْطَانُ فَقَالَتْ بِأَبِی وَ أُمِّی أَ سَتُقْتَلُ نَفْسِی لَکَ اَلْفِدَاءُ فَرُدَّتْ غُصَّتُهُ وَ تَرَقْرَقَتْ عَیْنَاهُ بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ لَوْ تُرِکَ اَلْقَطَاهُ لَیْلاً لَنَامَ فَقَالَتْ یَا وَیْلَتَاهْ أَ فَتَغْتَصِبُ نفسی[نَفْسَکَ]اِغْتِصَاباً فَذَلِکَ أَقْرَحُ لِقَلْبِی وَ أَشَدُّ عَلَى نَفْسِی ثُمَّ أَهْوَتْ إِلَى جَیْبِهَا فَشَقَّتْهُ وَ خَرَّتْ مَغْشِیَّهً عَلَیْهَا فَقَامَ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ فَصَبَّ عَلَیْهَا اَلْمَاءَ حَتَّى أَفَاقَتْ ثُمَّ عَزَّاهَا صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهَا بِجُهْدِهِ وَ ذَکَّرَهَا لِمُصِیبَتِهِ بِمَوْتِ أَبِیهِ وَ جَدِّهِ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ .)